پاورپوینت کامل ملا محمد طاهر قمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ملا محمد طاهر قمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ملا محمد طاهر قمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ملا محمد طاهر قمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ زندگینامه
۲ تحصیلات و اساتید
۳ استاد اجازه علامه مجلسی و شیخ حر عاملی
۴ در گفتار بزرگان
۵ گرایش به فارسینویسی
۶ فعالیتهای اجتماعی
۷ آثار و تألیفات
۸ وفات
۹ پانویس
۱۰ منبع
زندگینامه
محمدطاهر در یکی از محلات شیراز، در اوایل قرن یازدهم هجری به دنیا آمد. سپس همراه با اهل خانهاش رهسپار عراق گردید. محمدطاهر در یکی از آثار خود که به نام شاه سلیمان صفوی نوشته و به او تقدیم کرده، به اجمال اشاره نموده است که در اوایل عمر از شیراز به نجف رحل اقامت افکنده و سپس مرقد امامان شیعه را در کربلا و کاظمین زیارت کرده است و تا زمانی که طوفان حوادث، امنیت این نواحی را نابود نکرده بود، در عتبات عراق اقامت داشت.
محمدطاهر قمی عتبات عالیات، را به قصد اقامت در جوار بارگاه مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام ترک کرد و در این شهر اقامت گزید. از قرائن برمیآید که او مشغول تألیف کتاب «عطیه ربّانی و هدیه سلیمانی» بوده است که به دلیل آشفتگیهای سیاسی و ناامنی، عراق را ترک میکند. مقامات علمی و افق اندیشه و تلاشهای فکری او برای علمای قم، ناشناخته نبود و به همین دلیل جویندگان معارف، حضور او را در این شهر مغتنم میشمارند. او هم بر حسب احساس مسئولیت و وظیفه دینی، ترویج احکام شرعی را بر عهده میگیرد و حوزه درسی تشکیل میدهد.
وی که به دلیل اقامت در نجف به «نجفی» معروف شده بود، پس از پایان تحصیلات خود، به قم میآید و برای همیشه در این دیار متوطن شده و از آن پس، به «قمی» معروف میگردد.[۲]
تحصیلات و اساتید
در میان استادان محمدطاهر، تنها کسی که نامش در کتب تراجم ذکر شده و از او اجازهای دریافت کرده است، سید نورالدین علی عاملی، برادر پدری صاحب مدارک و برادر مادری شیخ حسن صاحب معالم میباشد. او که به نورالدین علی ثانی معروف است، فرزند نورالدین علی پسر بزرگ حسین پسر ابوالحسن موسوی عاملی جبعی و از مشایخ و بزرگان شیعه است.
او نزد دو برادرش و نیز پدر بزرگوارش درس خوانده و از عمر بن عبدالوهاب عرمنی حلبی و شیخ حسن بن محمد بوریتی شامی اجازه روایت گرفته و خود در اجازهای که برای مولا محمدطاهر نوشته، به این موضوع اشاره کرده است. بنا به نوشته علامه امینی، نورالدین علی عاملی از سرآمد علماست که علم و ادب را با هم جمع کرده و به زیور تقوا آراسته و همچون پدرش از معاریف سادات و از افراد بیهمتای فضیلت و چهرهای شناخته شده از شاگردان شهید ثانی است.[۳]
از آنجا که نورالدین علی عاملی در عراق یا ایران حوزه درسی نداشته و پس از شام در جوار خانه خدا به تدریس معارف دینی مشغول بوده است، چنین برمیآید که محمدطاهر قمی به مکه عزیمت نموده و محضر وی را درک کرده و پس از پایان درس و بحث به دریافت اجازه روایت از وی موفق شده است.[۴] او در بسیاری از موارد در آثار خود، یکی از مصادر نقل روایت را نورالدین علی عاملی معرفی کرده است. گویا در برخی از نوشتههایش به نظرات و پارهای از نوشتههای این استاد اجازه خود اشاره دارد. رحلت این عالم ربانی در تاریخ هفدهم ذی الحجه سال ۱۰۶۸ ق. اتفاق افتاد و در جوار حرم امن الهی به خاک سپرده شد.[۵]
استاد اجازه علامه مجلسی و شیخ حر عاملی
از شاگردان او آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما برای محمدطاهر، این افتخار بس که شخصیتهایی برجسته چون: علامه مجلسی، به اندوختههای علمی و تواناییهای این عالم پرهیزگار اعتماد نموده و در ملاقاتی که با وی داشتهاند، از او تقاضا کردهاند تا اجازه روایت برایشان صادر کند.
محمدطاهر که از مشایخ اجازات به شمار میرفت، در سفری که به اصفهان نمود در هفتم ذی القعده سال ۱۰۸۶ ق. به علامه مجلسی اجازه نقل حدیث میدهد. علامه مجلسی در کتاب اجازات بحار آن را ذکر کرده و در ابتدا نوشته است: «اجازه کتبها لنا المولی الاجل العالم الورع مولانا محمدطاهر القمی قدس سره بخطه الشریف». این اجازه به هیچ وجه نشانه رابطه استادی نیست.
ملا محمدطاهر قمی از مشایخ اجازه شیخ حر عاملی هم به شمار میرود.[۶] این محدث بزرگوار از وی روایت نقل کرده است.[۷] صاحب وسائل الشیعه در معرفی وی مینویسد: «محمدطاهر قمی از برجستگان فضلای معاصر و مردی دانشمند، اهل تحقیق و دقت و بسیار مورد وثوق، فقیه، متکلم و محدث جلیلالقدر و عظیمالشأن است. او را کتب و آثاری است که ما آنها را از او روایت میکنیم».[۸]
شیخ آقا بزرگ تهرانی تصریح مینماید که شیخ حر عاملی در آثار خود از محمدطاهر حدیث نقل نموده است و من این موارد را دیدهام.[۹] در برخی منابعی که اختصاص به شرح حال شیخ حر عاملی دارد، خاطرنشان گردیده که صاحب وسایل تنها به نقل حدیث از ملا محمدطاهر اکتفا نکرده و شاگرد وی هم بوده است.[۱۰]
گویا بین ملا محمدطاهر قمی و فیض کاشانی نیز ارتباطی علمی برقرار بوده است؛ زیرا گاه فیض به قم میآمده و از محضر وی بهره میگرفته و در مواردی محمدطاهر قمی به کاشان میرفته و از اندیشه فیض بهرهمند میگردیده است، اما چون ملا محسن فیض کاشانی را عدهای به صوفیگری متهم کردند و این خبر دروغ به گوش محمدطاهر قمی رسید (وی نفرات بسیار زیادی از این جماعت داشت و آنان را اهل بدعت و انحراف میدانست)، روابط این دو دانشمند رو به تیرگی نهاد و ملا محمدطاهر در زمره مخالفان سرسخت فیض کاشانی درآمد. ولی پس از روشن شدن حقیقت، بر ملا محمدطاهر مسلم گردید که ملا محسن فیض کاشانی گرایش به صوفیان نداشته و این اخبار، کذب محض بوده است؛ از این رو برای عذرخواهی، با پای پیاده از قم به کاشان رفت و چون به در خانه ملا محسن رسید، با صدای بلند گفت: «یا محسن قد اتیک المسیء؛ ای محسن، خطاکار آمد». ملا محسن هم از خانه بیرون آمد و آن دو دانشمند دست به گردن هم انداختند و یکدیگر را حلال نمودند. ملا محمدطاهر بدون حتی لحظهای استراحت، به قم بازگشت و چون دلیل این رفتار و تعجیلش را در این باب پرسیدند، گفت: میخواستم وجدانم آرام گیرد و بدبینی خود را به خوشبینی و حسن ظن تبدیل کنم و دل را از آن کدورتها و غبارهایی که خصومت ایجاد میکرد، پاک کنم.[۱۱]
در گفتار بزرگان
ملا محمدطاهر قمی ضمن افزایش دانستهها و پیمودن مسیر معرفت، از خودسازی و تزکیه درون غافل نبود. لذا معاصرینش که از تراجمنگاران مشهورند، او را به زهد و پارسایی و دانشوری ستودهاند. به اعتقاد مورخان و شرححالنویسان عصر صفوی، او در زمره فضلا، محققین و از شیوخ محدثین و در ورع و مقامات معنوی همچون مقدس اردبیلی بوده است.[۱۲]
میرزا عبدالله افندی اصفهانی که با او معاصر بوده، ذیل عنوان «مولای اجل محمدطاهر بن محمدحسین شیرازی نجفی قمی» مینویسد: «وی از دانشوران بنام معاصر است. عالمی محقق و در کمال دقت و وثوق و متکلمی محدث و بزرگ و عالی مقام بود».
میرزا محمدباقر موسوی خوانساری در معرفی این عالم عصر صفویه، نوشته است: «وی اصلاً شیرازی است. در نجف پرورش یافت و در قم توطن اختیار کرد. فاضلی بارع، محققی متکلم و از معاصرین علامه مجلسی و مشاهیر علمای زمان او بود. نسبت به جماعت صوفیه، سخت مخالف و بر اهل باطل و الحاد، سخت گیر بود».[۱۳]
محدث قمی نیز وی را به عنوان عالمی فرزانه، محققی بابصیرت و اهل دقت، متکلمی محدث و مورد وثوق، فقیهی آگاه و دارای مقاماتی والا و امتیازاتی برجسته، معرفی کرده است.[۱۴]
علامه امینی او را به عنوان شخصیت برجستهای معرفی میکند که در انواع دانشها دست داشت و به دلیل همین توانمندی و مهارت و احاطه بر علوم، از مشایخ روایت محسوب گردید. به باور وی، محمدطاهر دانش فقه را با فلسفه صحیح همراه و کلام مورد وثوقش را با ادبیات توأم ساخته، فضیلت فراوان را با موعظههای بلیغ و نصایح کافی درآمیخته و حکمتهای فراوان در کلام خود آورده است و اشعار بسیار او، که همه عقد مروارید را کنار میزند.[۱۵]
مرحوم محدث ارموی (میر جلالالدین حسینی) که شش رساله از میان آثار ملا محمدطاهر قمی را به چاپ رسانیده است، یادآور میشود: با آن که از اظهارات شرححال نگارانی چون صاحب نجوم السماء (فاضل کشمیری) علو مقام و جلالت قدر این دانشمند شیعه به خوبی برای اهل دانش و بینش روشن میشود، ولی تا در آثار و تراوشات فکری او تدبر و اندیشه نکنیم، نمیتوانیم آن گونه که شایسته اوست به مقام ارجمند و خدمات او در راه نشر معارف تشیع پی ببریم.
گرایش به فارسینویسی
در عصری که ملا محمدطاهر قمی میزیست، تدوین آثاری به زبان فارسی امر لازمی بود؛ زیرا مذهب شیعه در میان افرادی رسمیت یافته بود که به زبان فارسی تکلم میکردند. از سویی هم زبان رسمی محافل علمی اسلامی و حوزههای علوم دینی، عربی بود و نگارش آثاری به این زبان، نشانه توانایی علمی مؤلف به شمار میرفت. فارسی نگاری، علامت کم دانشی به شمار میرفت؛ همچنین نگارش مطالب دینی به زبان فارسی از تألیف دانشهای دیگر دشوارتر بود؛ چرا که زبان اصلی دین اسلام عربی است و قرآن و سخنان پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهمالسلام به زبان عربی؛ به علاوه دانشمندان مایل بودند با عربینویسی آثار خود، امکان استفاده شمار بیشتری از مسلمانان را فراهم سازند.
ملا محمدطاهر قمی با ملاحظه همه این امور، با خود میاندیشید که در چنین فضایی، وظیفه عالمان دینی برای آشنایی ایرانیان با تعالیم اسلام چیست؟ و اگر عالمی نوشتن به زبان فارسی را دور از شأن خود میداند، چه کسی تشنگان معارف قرآنی و روایی را سیراب میکند؟ و اگر آنان به اندیشهها و عقاید مسموم و مشکوک روی آورند، چه کسی جوابگوی عوارض ناگوار آن است؟ وی با در نظر گرفتن این حقایق، خود وارد میدان گردید و آثار آموزندهای در زمینههای گوناگون معارف تشیع را برای فارسی زبانان به رشته نگارش درآورد. قبل از وی نیز کسانی دیگر در این راه گام برداشتند و آثاری مینوشتند، اما تلاش آنان وسعت و تأثیر محدودی داشت؛ ولی محمدطاهر قمی این تلاش را با توجه به نیاز جامعه و احساس وظیفه در مقابل شیعیان به شکل گستردهای آغاز کرد. شیخ بهایی، ملا محمدتقی مجلسی، فیض کاشانی، آقا جمال خوانساری و ملا خلیل بن غازی قزوینی نیز در این راه، کوششهای قابل اعتنایی از خود نشان دادند؛ اما کسی که با جدیت این مسیر را ادامه داد، علامه محمدباقر مجلسی بود.
فعالیتهای اجتماعی
منصب شیخ الاسلامی:
بزرگترین صاحب منصب امور شرعی و مدنی، شیخ الاسلام میباشد که اداره امور شرعی را بر عهده دارد و به دعاوی بیوه زنان، یتیمان و خردسالان که زیر نظر قیم اداره میشوند، رسیدگی میکند. محمدطاهر قمی به دلیل شایستگیهای علمی و تواناییهایی که در حل مشکلات مردم داشت، از سوی شیخ الاسلام مرکز حکومت (که در اصفهان اقامت داشت) به منصب شیخ الاسلامی قم منصوب گردید. او در این سمت، متصدی اِفتا و قضا و گشودن گرههای اجتماعی نیز بود. وی به عنوان عالیترین و مطلعترین مقام قضایی، عهدهدار دعاوی شرعی و اجرای اصل امر به معروف و نهی از منکر بود.
اموری چون: نکاح، طلاق، وصایا، ضبط اموال مجهول المالک و تشخیص دعاوی اهالی بر حسب موازین دینی، تحت نظارت وی در شهر مقدس قم و حومه آن انجام میگرفت. در واقع دو منصب شیخ الاسلامی و قضاوت به طور توأم به وی تفویض شده بود. جلوگیری از تلاشهای اهل بدعت، مبارزه با فاسقان، بزهکاران و غارتگران و نیز اخذ خمس و زکات و حقوق الهی از جماعتی که در پرداخت آن اکراه دارند و این حقوق به گردنشان میباشد و رسانیدن آن به افراد مستحق، برنامهریزی برای مساجد، مدارس، معابد، بقعهها و امامزادهها و نظارت بر مراکز امور خیریه، احقاق حقوق و رفع ستم، از جمله وظایفی است که به عنوان شیخ الاسلام و قاضی قم بر عهده او بود. با توجه به این وظایف گسترده و سنگین، تنها کسانی به این مقام گماشته میشدند که به علم و تقوا شهرت داشتند. از همین جا شأن و منزلت محمدطاهر قمی در میان علمای عصر خویش مشخص میگردد. به علاوه پس از آن که ایشان به شیخ الاسلامی منصوب شد، مقدر گشت که تمامی سادات عظام، بزرگان شهر، کارگزاران و ارکان دولتی ساکن در قم و حومه، وی را مقتدا و پیشوای خود دانسته و در جمیع امور مطیع و منقاد او باشند و آنچه را که امر مینماید، انجام دهند و آنچه را که نهی میکند، پرهیز نمایند. متصدیان امور شرعی، مدرسان مدارس و متولیان موقوفات به وسیله وی عزل و نصب میشدند.
با توجه به این که اشخاصی چون: علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی، علی بن عبدالعال کرکی این سمت را در اختیار داشتهاند، مقام محمدطاهر قمی به عنوان روحانی و فقیه برجسته و سرآمد علمای شهر قم، مشخص میگردد. از آن جا که علمای عصر صفوی از قبول مناصب رسمی اجتناب میکردند، درباریان و دولت مردان غالباً از حضور فعال علما در صحنه اجتماع و سیاست اکراه داشتند؛ به نظر میرسد صدور احکام شیخ الاسلامی برای دانشورانی چون: محمدطاهر قمی تنها به امید جذب مجتهدان به قبول آن مناصب بوده و آنان تا میتوانستند از نزدیک ساختن خود به سلطان، احتراز میکردند.
برای وارستگانی چون: ملا محمدطاهر قمی که در زهد و اعراض از مظاهر دنیایی مشهور عام و خاص بوده، بسیار دشوار است که فرمانبردار و زیردست مقامات دولتی باشند و در مراسم رسمی حضور یابند و به استقبال و سلام روند. از این رو، در فرمان شیخ الاسلامی همه این گونه احتمالات منفی از میان برداشته شده است و مجتهد اعلم را به عنوان مرجع امور قضایی و شرعی معرفی کردهاند.
محمدطاهر قمی با وجود این سمت اجرایی، از تلاش علمی و تزکیه و تهذیب نفس غافل نبود. فروتنی او در برخورد با مردم و طلاب علوم دینی که از اقصی نقاط به قم میرفتند، آشکار بود. هنگامی که در فرصتهای مقتضی از مدارس علمیه بازدید میکرد، طلاب، مدرسان و محققان به تجلیل از او میپرداختند، اما او در نهایت فروتنی همچون یکی از طلبهها در میان آنان مینشست و به مشکلات آموزشی و معیشتی آنان توجه میکرد و احیاناً تدابیری برای رفع دشواریهای آنان اتخاذ میکرد.
امام جمعه قم:
تقریباً تمامی مورخان و تراجمنگاران، ملا محمدطاهر قمی را به عنوان شیخ الاسلام و امام جمعه و جماعت قم معرفی کردهاند.[۱۶] پس از تشکیل دولت شیعی صفویه در ایران، «تشیع» مذهب رسمی مملکت بود و حکام صفوی سعی وافر در تکریم فقها و مجتهدان شیعه داشتند و تا حدود زیادی دست علما در کارها باز بود. از این رو، برخی از فقها، به خصوص محدثین آنها بر اساس آن دسته از روایات که فقیه عادل در بسیاری از امور، نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف محسوب میشود، قائل به وجوب عینی نماز جمعه و برگزاری رسمی آن شدند و آن را هم برپای میداشتند و کتابهایی در اثبات آن نوشتند.
ملا محمدطاهر قمی نیز چنین نظری داشت و علاوه بر این که رسالهای درباره نماز جمعه نگاشت، در برخی آثار دیگر خود، نیز به این موضوع پرداخت و تأکید نمود که نماز جمعه، واجب عینی در همه زمانها است؛ و همان عدالتی که در دیگر نمازها بر امام جماعت لازم است، در این جا نیز کفایت میکند. خوانساری در این باره مینویسد: «ملا محمدطاهر، نه تنها با تارکین نماز جمعه مخالفت میکرد، بلکه با افراد مخالف با این فتوا، از در مخالفت وارد شد. این در حالی بود که شخصاً امام جمعه و جماعت قم را عهدهدار بود».[۱۷]
البته فتوای ایشان در مورد نماز جمعه، با مخالفتهایی مواجه گردید؛ به طوری که برخی از منتقدین وی، به حربههای روانی متوسل شدند و کار را بر او دشوار کردند.
حاج ملا خلیل قزوینی از رجال بزرگ علم، حکمت و حدیث بود که مجموعه کافی را در چند مجلد شرح نمود و آن را صافی نام نهاد.[۱۸] این عالم شیعه عقیده داشت که: در عصر غیبت، ترک نماز جمعه اولی است. وی و ملا محمدطاهر در دفاع از نظر خویش مطالبی را مینوشتند و برای یکدیگر ارسال میکردند. محمدطاهر در رساله نماز جمعه و وجوب آن، نظرات ملا خلیل قزوینی را رد کرد.[۱۹]
البته این اختلاف هیچگاه از مسیر ادب و نزاکت خارج نمیشد؛ به ویژه محمدطاهر قمی نظرات خود را بسیار محترمانهتر از مخالفان طرح میکرد و دیدگاههای خود را با استدلال قوی و بیانی متین به آنان عرضه میداشت. در هر حال، ملا محمدطاهر قمی چون اعتقاد داشت نماز جمعه، شعار عالی دینی است و اجتماع بسیار چشمگیر هفتگی مسلمانان، شکوه خاصی به شهر میدهد، برای آن اهمیت خاصی قائل گردید و به احیای آن کوشید.
ستیز با صوفیان:
ملا محمدطاهر قمی احساس کرد اهل تصوف با آن همه بدعتها، تحریفها و افکار التقاطی چنان در تار و پود نظام صفوی فرو رفتهاند که استمرار این وضع، مرزهای عقیدتی را به خطر خواهد انداخت و تشیع را به انحراف خواهد کشاند؛ زیرا آنان «طریقت» را از «شریعت» جدا کردند و با تشکیلاتِ مراد و مریدی و خانقاهی و رواج ابتذال و بیبند و باری رفته رفته از حقیقت دین فاصله گرفته بودند.
ملا محمدطاهر قمی خطر این گروه را موقعی بیشتر حس کرد که برخی از آنان بر این عقیده قرار گرفتند که: سالک چون به مرتبه اولیا رسید، ملزم به رعایت حدود شریعت نیست. از نظر آنان، کفر و ایمان نزد عارف مساوی است و عارف فوق شریعت محسوب میگشت. این اعتقادات موجب انحرافات و فرصتطلبی آنان گردید؛ به طوری که گروهی نیرنگ باز وسوسه شدند که تصوف را وسیلهای برای دستیابی به اغراض دنیوی خود قرار دهند.[۲۰]
این انحرافات عقیدتی از یک سو و بدست گرفتن اداره کشور و برخورداری از قدرت نظامی و سیاسی از سوی دیگر، باعث شده بود که هر گونه درگیری با صوفیان بسیار خطرناک به نظر آید؛ با این همه، محمدطاهر قمی در مخالفت با آنان پیشقدم گردید و به عنوان رهبر نهضت علما بر ضد متصوفه معرفی شد.[۲۱]
علی دوانی مینویسد: «نخستین کسی که علناً در دولت صفویه با صوفیه درافتاد و عقاید خرافی آنان را به باد انتقاد گرفت، عالم عظیم الشأن ملا محمدطاهر قمی، استاد اجازه علامه مجلسی، بود و چنان که خود میگوید: نخست بیعلاقه به صوفیه نبوده؛ ولی بعدها که پی به فساد مشرب آنها میبرد، سرسختانه به مبارزه با آنان قیام میکند».[۲۲]
ملا محمدطاهر در افشاگریهای خود بر ضد صوفیان به مردم هشدار داد: گروهی در جامعه پیدا شدهاند که بدعتهایی در دین خدا نهادهاند و پروردگار را با همان بدعتها عبادت میکنند و آن را تصوف نامیدهاند.
او در نوشتههای خود این بدعتها را برشمرد و بطلان آنها را بر اساس قرآن و روایات ثابت کرد و خاطر نشان ساخت: ای شیعیان! برای آن که دین و ایمان خود را حفظ کنید، از جماعت صوفیان دوری کنید و از وسوسههای این شیاطین بپرهیزید و فریب حالات و صفات آنان را نخورید… این گروه به آداب دینی پایبندی ندارند و سنتها و رسمهایی را ابداع کردهاند که در متن قرآن و حدیث و نیز موازین شرعی از آن خبری نیست.
تأکید ملا محمدطاهر قمی بر لزوم پیروی از قوانین شرع مقدس، جدیترین نقطه اتکای او در رویارویی با صوفیان بود. محمدعلی مدرس تبریزی مینویسد: «در مسئله تصوف مکاتباتی بین او و یکی از علمای نامی وقت به عمل آمد و رسالهای در رد صوفیه نوشته و جمعی از عرفا را رد کرده است؛ بلکه گویند در چند رساله خود سماع، خرقهپوشی، پشمینهپوشی، چلهنشینی، عزلت و انقطاع از مردم، به زبان آوردن لفظ طریقت و حقیقت و قول به عشق حقیقی و مکاشفات عرفانی را از بدعتهای هلاک کننده شمرده است».[۲۳]
محدث ارموی در مورد رواج صوفیگری در آن زمان و شجاعت و توانایی علمی محمدطاهر قمی در مبارزه با این جریان، میگوید: «در آن دوره که تصوف رونق و رواج بسزایی داشت، سمند همت بر رد ایشان تاختن و قد مردانگی علم ساختن و به ابطال عقاید و افکار ایشان پرداختن، شهامت و بضاعت کافی لازم داشته و تا کسی در علم و فضل، تتبع و تحقیق، اعتبار و اعتماد و تشخیص غث و سمین افکار و عقاید و آرا و اقوال بزرگان و تطبیق آنها با حدیث و قرآن، مقام شامخ و پایه بسیار بلندی نمیداشت، نمیتوانست به چنین کاری اقدام و به چنین امری قیام نماید. و چون درست نظر کنیم، میبینیم که مصنف نخستین کسی است که در آن زمان به تألیف کتاب مستقلی در این باب پرداخته است و بعد از وی شاگردش شیخ حر عاملی کتاب اثنی عشریه را به تبعیت وی نوشته است».[۲۴]
ملا محمدطاهر قمی عقیده داشت؛ گرایش به مشایخ صوفیه و پیروی از تصوف، اگر چه در آغاز به قصد عمل به شرع است، اما به دلیل عجین شدن آموزههای این فرقه منحرف با بدعتها، در نهایت به تنفر از شرع میانجامد. و به این جهت با آن دسته از علمای شیعه که مقید به شرع بودند، اما در نوشتههای آنان مطالبی برگرفته از باورهای صوفیان یا مطابق مذاق اهل تصوف دیده میشد، مخالفت کرد. او بر این باور بود که فلسفه و تصوف هر دو مردم را از فرهنگ اهل بیت و احادیث معصومین علیهمالسلام و موازین شرعی و امور عبادی دور میکنند و به همین علت، او با تصوف و نیز فلسفه به طور یکسان مخالف بود. او کتابی به نام تحفهالاخیار منحصراً در نقد صوفیان نوشت که توجه اهل تصوف به نقد این کتاب، بیانگر اهمیت آن است.
نکتهای که ذکر آن لازم است این که، محمدطاهر قمی به طور عمقی با جریانهای صوفیگری مخالفت کرد و پیدایش گرایشهای اصیل عرفانی در بین علمای شیعه را از صوفیگری تفکیک نمود و تنها با صوفیانی مخالف بود که دیدگاههای غلوآمیز داشتند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 