پاورپوینت کامل اسباب نزول ۹۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اسباب نزول ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسباب نزول ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اسباب نزول ۹۹ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ اصطلاح اسباب النزول
۲ پیشینه نگارش در اسباب نزول
۳ اهمیت اسباب نزول
۴ اعتبار روایات اسباب نزول
۵ شمار روایات اسباب نزول
۶ سبب نزول متعدد
۷ فواید اسباب نزول
۸ پانویس
۹ منابع
۱۰ پیوند
اصطلاح اسباب النزول
گرچه اصطلاح «اسباب نزول» اصطلاحى قرآنى نیست و گویا نخستین بار واحدى نیشابورى آن را بکار برده است؛ اما هر یک از دو واژه «اسباب» و «نزول» بارها در قرآن به معانى مختلفى بکار رفته است.
«نزول» به معناى فرود آمدن است درباره امورى مانند: آفرینش لباس، آهن، چهارپایان، بارش باران، فروفرستادن عذاب، نزول قرآن بر پیامبر و… بکار رفته است.[۱] در اصطلاح اسباب نزول، معناى اخیر مراد است.
«اسباب» نیز جمع سبب است و به معانى گوناگونى در قرآن استعمال شده است؛ همچون: ریسمان (سوره حج، ۲۲)، درهاى آسمان یا نواحى آن (سوره مؤمن، ۳۶؛ سوره ص، ۱۰)، راه و منزل (سوره کهف، ۹۲) و علم (سوره کهف، ۸۴)،[۲] راههاى عروج به آسمان (اسباب السماء)، مودت و پیوند (سوره بقره، ۱۶۶).[۳] اما بعید نیست که سبب در ابتدا به معناى ریسمان محکم و بلندى بوده که با آن از جایى بالا یا پایین مىروند[۴] و معانى دیگر کاربردهاى مجازى و استعارى آن است.
به هر روى در نگاه مفسران به ویژه مفسران متأخر سبب نزول عبارت است از هر رویداد یا پرسشى در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله که به اقتضاى آن آیه یا آیاتى از قرآن همزمان، یا در پى آن نازل شده است.[۵]
این تعریف از اسباب نزول با اندکى تغییر و احیاناً با افزودن قید یا قیودى مورد پذیرش همه مفسران قرار گرفته است. قید «وقوع در زمان پیامبر» مهمترین قیدى است که مفسران در تعریف اسباب نزول بدان توجه کردهاند تا بر اساس آن، حوادثى که پیش از اسلام رخ داده و آیاتى از قرآن به آن حوادث اشاره دارد، از دایره اسباب نزول خارج شود بر همین اساس سیوطى بر واحدى خرده گرفته است که چرا وى داستان اصحاب فیل را به عنوان «سبب نزول» سوره فیل نقل کرده است،[۶] یا علل و اسباب خُلَّت حضرت ابراهیم علیهالسلام را سبب نزول آیه ۱۲۵ سوره نساء «وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً» دانسته است.
البته اشکال سیوطى بر واحدى از روى دقت نبوده است؛ زیرا واحدى هرگز این دو روایت را سبب نزول دو آیه مورد اشاره ندانسته، بلکه به مناسبت آن را نقل کرده است.[۷] به هر حال، تعریف اسباب نزول روشن است و حوادثى که پیش از اسلام یا پس از نزول آیات قرآن رخ داده و گزارش آن در روایات اسباب نزول آمده، اسباب نزول آیات به شمار نمىآید.
برخى محققان معاصر درباره این دسته روایات اصطلاح «شأن نزول» بکار بردهاند. از نظر این پژوهشگران، «شأن نزول» عبارت است از همه اشخاص یا حوادثى که قبل از عصر نزول قرآن یا معاصر با نزول قرآن بوده و آیه یا آیاتى از قرآن درباره آن نازل شده است؛ همچنین در مورد اشخاص یا حوادثى که پس از نزول آیات قرآن بوده و آیاتى از قرآن بر آنها تطبیق داده شده نیز شأن نزول صادق است؛ در حالى که «سبب نزول» تنها به پیشآمدهایى گفته مىشود که در پى آن آیه یا آیاتى نازل شده است.[۸]
باید توجه داشت که اصطلاح «شأن نزول» در برخى از تفاسیر و کتابهاى علوم قرآنى معاصر و اغلب فارسى بکار رفته[۹] و گاه با سبب نزول مرادف دانسته شده است.[۱۰] گویا منشأ جعل و رواج این پراکنده واژه شأن در پارهاى از تفاسیر، به ویژه تفاسیر فارسى، مانند: کشفالاسرار میبدى[۱۱] و روضالجنان ابوالفتوح رازى[۱۲] و نیز کاربرد عبارت «فنزلت فى …» در بسیارى از روایات اسباب نزول بوده است.
اصطلاح «اسباب نزول» اصطلاحى مستحدث است که سابقه آن حدوداً به قرن چهارم و پنجم هجرى مىرسد و پس از واحدى بود که این اصطلاح رایج و فراگیر شد؛ در حالى که پیشتر از آن و هم به صورت پراکنده بعد از آن، گاه اصطلاح «التنزیل» بکار مىرفته و کتابهایى نیز عنوان التنزیل به خود گرفته است.[۱۳]
واژه تنزیل در روایاتى از پیامبر صلى الله علیه و آله، اهلبیت علیهمالسلام و صحابه دیده مىشود که در مقابل تأویل بکار مىرفته و مراد از آن مورد نزول بوده است، یعنى معناى ظاهرى آیه. مورد نزول آیه مىتواند حادثه و واقعهاى خاص باشد که در این صورت به آن سبب نزول گفته مىشود؛ بنابراین مورد نزول (تنزیل) اعم از سبب نزول است.[۱۴] همچنین در برخى تعابیر به تنزیل «ظهر» نیز گفته مىشود؛ در مقابل بطن و مراد از ظهر نیز مورد نزول و اعم از سبب نزول است.[۱۵]
پیشینه نگارش در اسباب نزول
در موضوع اسباب نزول نگاشتههاى فراوانى به صورت مستقل یا در ضمن کتب علوم قرآنى به ما رسیده است. معروف است که نخستین اثر در این زمینه از على بن مدینى (م.۲۳۴ ق) شیخ بخارى بوده و مشهورترین کتاب از على بن احمد واحدى نیشابورى (م.۴۶۸ ق) است؛[۱۶] اما ابن ندیم در فهرست خود از دو کتاب دیگر پیش از این دو خبر داده که درباره نزول قرآن تألیف شده است: یکى کتاب نزولالقرآن ابنعباس به روایت عکرمه بربرى (م.۱۰۴ ق) و دیگرى نزول القرآن حسن بن ابى الحسن یسار بصرى (م.۱۱۰ ق).
مهمترین کتابهایى که پس از على بن مدینى تألیف شده از این قرار است:
اسباب النزول تألیف عبدالرحمن بن محمد معروف به مطرف اندلسى (م.۴۰۲ ق)؛ از این کتاب با عنوان «القصص و الاسباب التى نزل من اجلها القرآن» نیز یاد شده[۱۷] و ترجمه فارسى آن از ابونصر سیفالدین احمد اسبر تکینى است.[۱۸]
الشمول فى اسبابالنزول از احمد بن عمر قطیعى (م.۵۶۳ ق)[۱۹]
اسبابالنزول از محمد بن اسعد قرافى (م.۵۶۷ ق)
اسباب النزول از قطب الدین راوندى (م.۵۷۳ ق)[۲۰]
الاسباب والنزول على مذهب آلالرسول از محمد بن على بن شهر آشوب (م.۵۸۸ ق)[۲۱]
اسباب النزول از ابنجوزى (م.۵۹۷ ق)[۲۲]
یتیمه الدرر فى النزول و آیاتالسور از ابوعبدالله موصلى (م.۶۵۶ ق)
التبیان فى نزولالقرآن از تقىالدین احمد معروف به ابنتیمیه (م.۷۲۸ ق) این کتاب با عنوان العلم به اسباب النزول به چاپ رسیده است.
اسبابالنزول از برهان الدین جعبرى (م.۷۳۲ ق)
اسباب النزول از ابن حجر عسقلانى (م.۸۵۲ ق)[۲۳] که با عنوان العجاب فى الاسباب به چاپ رسیده است.
مددالرحمن فى اسباب نزول القرآن از زینالدین مقدسى معروف به خلیلى (م.۸۷۶ ق)
لباب النقول فى اسباب النزول از جلالالدین سیوطى (م.۹۱۱ ق)
پس از سیوطى نیز کتب متعدد دیگرى نگاشته شد که بیشتر این کتابها از آنِ معاصران است. آنچه در این کتابها مورد توجه مؤلفان آنها بوده، گردآورى روایاتى است که بیانگر سبب نزول آیات قرآن است.
مرعشلى از چند کتاب دیگر اسباب نزولى نیز یاد کرده است که ارتباط آن با اسباب نزول براى ما روشن نیست.[۲۴] علاوه بر کتابهاى مستقلى که در باب اسباب نزول نگاشته شده، تفاسیر قرآن نیز از همان آغاز با هر صبغهاى که داشته اند، روایات اسباب نزول را در خود جاى داده اند. از میان تفاسیر روایى و غیرروایى قدیم و جدید بیش از همه تفسیر روحالمعانى، اثر آلوسى بغدادى (م.۱۲۶۳ ق) و الجامع لأحکام القرآن، قرطبى (م.۶۷۱ ق) به نقل روایات اسباب نزول پرداخته است.
در حالى که شمار این روایات در روحالمعانى نزدیک به ۷۰۰ روایت است، تعداد این روایات در تفاسیر نقلى مانند جامعالبیان طبرى، تفسیر القرآن العظیم ابنکثیر و مانند مجمعالبیان طبرسى و کشاف زمخشرى به ۳۰۰ روایت نمىرسد.[۲۵]
نخستین بار زرکشى در کتاب معروف خود البرهان فى علوم القرآن شیوه بحث درباره اسباب نزول را تغییر داد و با تتبع در کتابهاى پیشینیان مباحث نظرى و مبانى این دانش را گرد آورد و همه مؤلفان پس از خود در زمینه اسباب نزول را تحت تأثیر قرار داد. وى مباحث کتاب خود را در چند محور سامان داد که از مهمترین آنها اهمیت و فایده اسباب نزول، تکرار نزول آیات، عدم اختصاص حکم به مورد سبب نزول، الفاظ دال بر سبب نزول، خصوص سبب و عموم صیغه، تقدم نزول آیه بر حکم، تأویل در اسباب نزول و سرانجام، تقدم سیاق و مناسبت کلام بر سبب نزول یا برعکس مىباشد.
پس از زرکشى، سیوطى در کتاب الاتقان فى علومالقرآن همین شیوه را با اندکى نظم بهتر و اضافات پى گرفت. پژوهشگران پس از این دو نیز هرگز آن مباحث را از نظر دور نداشتند و تقریباً بحث تازهاى بر آن نیفزودند؛ اما در مثالها و نمونههایى که آورده شده گاه مناقشاتى صورت پذیرفته است.
اهمیت اسباب نزول
اینکه آگاهى از اسباب نزول تا چه اندازه مىتواند در فهم و تفسیر قرآن یا فهم بهتر و کاملتر آیات آن نقش داشته باشد، همواره یکى از نخستین پرسشهاى پیش روى مؤلفان کتب اسباب نزول بوده است. شاید هیچ یک از مفسران پیشین درباره نقش ممتاز اسباب نزول در این باره تردید نکرده باشند. واحدى بر آن است که شناخت تفسیر قرآن بدون آگاهى از قصههاى آن و سبب نزول آیاتِ آن ممکن نیست.[۲۶]
شاطبى گفته است: شناخت اسباب تنزیل براى همه طالبان دانش قرآن لازم است. وى در این باره به دو دلیل استناد مىکند: نخست آنکه محور اعجاز در نظم قرآن، شناخت مقتضاى حال است و چه بسا که از کلام واحد بر حسب احوال یا مخاطبهاى متفاوت برداشتهاى گوناگون حاصل شود؛ مثلاً استفهام یا صیغه امر داراى معانى مختلفى است که از قراین خارجى فهمیده مىشود و اسباب نزول بیانکننده قرائن خارجى کلام است و شناخت سبب نزول در واقع همان شناخت مقتضاى حال است که در تفسیر آیات به آن نیاز جدى است. دوم آنکه عدم آشنایى به اسباب نزول سبب اجمال در آیات قرآن شده، در نتیجه موجب برداشتهاى مختلف از نصوص آیات مىشود و چه بسا نزاعهایى را نیز در پى داشته باشد؛ بنابراین، شناخت اسباب نزول براى پیشگیرى از اجمال آیات و پیامدهاى آن لازم است.[۲۷]
ابنتیمیه نیز بر این نقش اسباب نزول تأکید کرده، بر آن است که شناخت اسباب نزول به فهم آیه کمک مىکند؛ زیرا علم به سبب موجب علم به مسبب مىشود.[۲۸]
توجه مفسران به روایات اسباب نزول در تفسیر قرآن نشان مىدهد که آنان براى این روایات جایگاهى بس مهم در نظر گرفتهاند تا آنجا که حجم فراوانى از تفسیر صحابه و تابعان را بیان اسباب نزول آیات تشکیل مىداده است. حتى در زمان صحابه علم به تنزیل قرآن و اینکه آیات آن در چه زمان و مکانى و درباره چه کسانى یا چیزهایى نازل شده است ارزش و افتخار به شمار مىآمد و معیار فضل و تقدم صحابه بر دیگران یا برخى از صحابه بر دیگر صحابیان بوده است. در روایتى از امیرمؤمنان علیهالسلام آمده است که در خطبهاى فرمود: هر چه مىخواهید از من بپرسید که به خدا سوگند از هر چه بپرسید به شما گزارش مىدهم و درباره کتاب خدا هر چه مىخواهید از من بپرسید. به خدا سوگند که هیچ آیهاى نیست مگر آن که مىدانم در شب نازل شده یا در روز در دشت نازل شده یا در کوه و به خدا سوگند مىدانم هر آیهاى از قرآن کجا و درباره چه کسى نازل شده است؛ زیرا پروردگارم به من قلبى بسیار خردمند و سنجشگر و زبانى بسیار پرسشگر بخشیده است.[۲۹]
ابن مسعود نیز گفته است: به خدایى که هیچ معبودى جز او نیست سوگند که هیچ آیهاى از کتاب خدا نازل نشده است مگر آن که مىدانم کجا و درباره چه کسى نازل شده است.[۳۰] ابن عباس نیز از دانایان به اسباب نزول بوده و موارد فراوانى از تفسیر نقل شده از وى در بیان سبب نزول آیات است.
توجه به اسباب نزول در میان تابعان نیز به همان اندازه یا بیشتر بوده است؛ گرچه بسیارى از روایاتى که از آنها به ما رسیده مورد تردید یا انکار حدیثشناسان و مفسران تحلیلگر بعدى قرار گرفت، آن را صرفاً حوادثى دانستند که آیات قرآن بر آن تطبیق داده شده است.
دهلوى درباره نقش و ارزش روایات اسباب نزول با نگاهى واقعبینانهتر نظر داده است. وى این روایات را به دو بخش تقسیم کرده است: یک بخشِ آن، حوادثى است که واقع شده است و در آن ایمان مؤمنان و نفاق منافقان آشکار مىشود؛ مانند واقعه احد و احزاب و خداوند در مدح گروهى و مذمت گروه دیگر، آیاتى را نازل کرده است تا جداکننده آن دو گروه از یکدیگر باشد و بر مفسر لازم است آن حادثه را به اختصار شرح دهد تا سیاق آیات براى قارى روشن شود. اما بخش دوم از روایات به آیاتى ناظر است که معناى آنها روشن است و به آگاهى از حادثه سبب نزول نیازى نیست و حکم به عموم آیه تعلق دارد، نه خصوص سبب و مفسران، آن حادثه را تنها براى آگاهى از آثار متناسب با آیه و به قصد بیان مصداق آیه ذکر کردهاند؛ بدون آنکه بیان آن حادثه نقشى در فهم آیه داشته باشد. وى ذکر این قسم از حوادث و اسباب نزولها را براى فهم آیه اصلاً ضرورى نمىداند.[۳۱]
اعتبار روایات اسباب نزول
دانش اسباب نزول از دانشهاى نقلى است که تنها راه دستیابى به آن نقل است و نمىتوان براى رسیدن به آن اجتهاد کرد و اسباب نزول موجود، روایاتى منقول از امامان معصوم علیهمالسلام، صحابه، تابعان و پیروان آنها است که از ارزشى یکسان برخوردار نیست؛ افزون بر این که در میان آنها روایات مجعول و محرَّف نیز دیده مىشود. همین مسأله واحدى را بر آن داشت تا به گزینش روایات اسباب نزول روى آورد و آنچه را صحیح مىپنداشت در مجموعهاى گرد آورد.[۳۲]
وى با استناد به حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله که مىفرماید: «هر کس بدون دانش، بر قرآن دروغ ببندد، باید جایگاه خود را در آتش مهیا ببیند»، نقل روایات غیرصحیح درباره اسباب نزول را با دروغ بستن بر قرآن برابر مىدانست و بر این باور بود که جایز نیست درباره اسباب نزول آیات کریمه قرآن سخنى گفته شود؛ مگر از طریق نقل و شنیدن از کسانى که شاهد نزول وحى بودند و نسبت به اسباب نزول آگاهى داشتند و درباره این دانش بحث و پژوهش کردند؛[۳۳] مفسران اهل سنت سخن صحابیان شاهد نزول وحى را در حد سخنان پیامبر بالا بردند و در حکم حدیث مسند و مرفوع قرار دادند.[۳۴]
البته این حکم، روایات سایر صحابیان را شامل نمىشود؛ مانند ابن عباس که از صحابیان خردسال بوده یا ابوهریره که در سه سال پایان حیات پیامبر، اسلام آورده است و روایات آنها حدیث موقوف به شمار مىآید؛[۳۵] همچنین سیوطى روایات منقول از تابعان را حدیث مرفوعِ مرسل شمرده است که در صورت برخوردارى از دو شرط قابل پذیرش است: نخست این که سند آن تا فرد تابعى صحیح باشد و دوم آن که آن تابعى از پیشوایان در تفسیر باشد که تفسیر خود را از صحابیان گرفتهاند؛ مانند مجاهد، عکرمه و سعید بن جبیر یا آن که آن روایت با روایت مرسل دیگرى تقویت شود.[۳۶]
در مقابل این نظر، برخى نیز نگاه خوشبینانهاى به روایات اسباب نزول نداشته، اعتبار آنها را رد کردهاند؛ علامه طباطبایى با اینکه معتقد است دانستن اسباب نزول تا اندازهاى انسان را از مورد نزول و مضمون آیات آگاه و روشن مىکند؛[۳۷] اما روایات موجود اسباب نزول را فاقد اعتبار کافى مىداند. وى مىگوید: تتبع این روایات و تأمل کافى در اطراف آنها انس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 