پاورپوینت کامل شیخ اسماعیل صالحى مازندرانى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شیخ اسماعیل صالحى مازندرانى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیخ اسماعیل صالحى مازندرانى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شیخ اسماعیل صالحى مازندرانى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ زندگی نامه
۱.۱ ولادت
۱.۲ نوجوانى
۱.۳ تحصیل
۱.۴ پوشیدن لباس روحانیت
۱.۵ عزیمت به مشهد مقدس
۱.۶ هجرت به قم
۱.۷ تشکیل خانواده
۲ اساتید
۳ تدریس
۴ آموزه هاى چهارشنبه
۵ شاگردان
۶ تألیفات
۷ ویژگى هاى اخلاقى
۸ مبارزات و فعالیت هاى سیاسى
۹ رحلت
۱۰ زندگینامه آیت الله صالحى مازندرانى به قلم خودشان
۱۱ پى نوشت
۱۲ منابع
۱۳ آرشیو عکس و تصویر
زندگی نامه
ولادت
حضرت آیت الله حاج شیخ اسماعیل صالحى مازندرانى در سال ۱۳۱۲ ش. در یکى از روستاهاى قائم شهر در خانواده اى روحانى متولد شد.(۱) وى فرزند ملا رحمت الله، فرزند ملا صدوق، فرزند ملا صالح، فرزند ملا محمد، فرزند عالم متقى ملا صالح است و اجداد بزرگوارش، همه از علماى وارسته و فرهیختگان پرهیزکار بودند.(۲)
پدر بزرگوارشان، مرحوم ملا رحمت الله، یکى از روحانیون شریف و مورد احترام اهالى بود که براى امرار معاش به کشاورزى هم مشغول بود. او در سال ۱۳۵۸ ش. در سن ۷۲ سالگى دارفانى را وداع گفت و در زادگاهش «لَفُور» مدفون گردید.(۳) مادر مکرمه وى، عمه خانم کُجورى، زنى باتقوا و وارسته بود که در تاریخ ۱۳۷۷/۲/۶ ش. به رحمت ایزدى پیوست و در زادگاهش به خاک سپرده شد.(۴)
نوجوانى
در سن پنج سالگى، با هدایت پدرش با کتاب عزیر خدا «قرآن مجید» آشنا شد و قسمتى از قرآن را نزد وى آموخت و قسمت عمده آن را بدون معلم فراگرفت و حتى بخش هایى از کلام الهى را حفظ نمود.
ایشان در این باره مى گوید: «به خاطر دارم که در همان دوران کودکى، آیاتى از قرآن کریم را براى بعضى از روستاییان از حفظ مى خواندم و مورد تشویق آن ها قرار مى گرفتم».(۵)
تحصیل
پس از آموختن قرآن مجید و بعضى از کتب مذهبى و تاریخى و مقدارى از جامع المقدمات از محضر پدر بزرگوارشان، براى ادامه تحصیل علوم اسلامى با اشتیاقى وصف ناپذیر، عازم «بابل»، یکى از شهرهاى مازندران، شد و صرف و نحو و منطق را از اساتید بزرگوار مدرسه «صدر» آموخت.
خود در این باره چنین فرموده است: «هنگامى که به سن ده سالگى رسیدم، در خود احساس عجیبى یافتم که هر طور شده به مناطق بزرگترى رفته و به فراگیرى علوم اسلامى بپردازم. و خود را در راهِ رسیدن به علم مشتعل یافتم و به همین مقصود به اصرار، از پدرم خواستم که مرا به بابل، شهرى که در آن زمان در حد خودش داراى حوزه علمیه نسبتاً بزرگى بود، ببرد. پدرم وقتى دید که تمام وجودم از عشق به تحصیل شعله ور شده است و حتى یک لحظه تاب توقف ندارم، مرا به بابل برده و نزد مرحوم آیت الله شیخ امان الله کریمى، که عالمى زاهد و وارسته بودند، سپرد. مرحوم آیت الله کریمى چون عالمى عامل بودند، در تربیت من نقش مهمى ایفا کردند و بسیارى از احکام اسلامى و دینى که مورد نیازم بود، به من یاد دادند».(۶)
آنگاه به تهران عزیمت کرد و حدود دو سال در تهران مشغول تحصیل بود. سپس عازم قم شد و حدود هفت ماه در مدرسه فیضیه اقامت داشت. عشق به تحصیل چنان او را فراگرفته بود که فقر و سختى هاى طاقت فرساى آن روزها را به راحتى تحمل مى کرد.
در این باره مى گوید: «ایامى بر ما گذشت که امکان به دست آوردن نان، حتى به اندازه رفع گرسنگى هم، فراهم نبود؛ اما تحمل آن براى کسانى که شیداى تحصیل علوم و معارف دینى بودند، چندان مشکل نبود».(۷)
تلاش و جدیت در تحصیل و مطالعه مداوم، غالب اوقاتش را پر کرده بود؛ به گونه اى که زمان تحصیل و تدریس در شبانهروز به بیست ساعت مى رسید. استعداد سرشار و روح کنجکاوش به حدى بود که از محضر استادى به محضر استادى دیگر حاضر مى شد تا مراحل کمال و معرفت را با اخلاص طى کند. دقت نظر وى به گونه اى بود که یکى از مدرسان بزرگ حوزه، فرموده است: «من در عمرم طلبه اى دقیق النظر مانند ایشان ندیدم.» این زمانى بود که به تحصیل درس منطق مشغول بود و با سؤال هاى پى در پى استاد را به اعجاب وامى داشت.(۸)
پوشیدن لباس روحانیت
آیت الله صالحى مازندرانى، به مناسبت هاى مختلف بارها اظهار مى داشت که اگر علما و روحانیون عذرى ندارند، خود را با پوشیدن لباس مقدس روحانیت مزین کنند؛ زیرا این لباس و عمامه، خود به خود اثر دارد و دیگران را به مسیر حق هدایت مى کند. از این رو، خود وى در سال ۱۳۳۲ ش. در حالى که کمتر از بیست سال داشت، لباس مقدس روحانیت را پوشید و به کسوت عالمان دین درآمد.(۹)
عزیمت به مشهد مقدس
اوایل سال تحصیلى ۱۳۳۳ ش. عازم مشهد مقدس شد و سطح عالى و مقدارى از دروس خارج فقه و اصول را از محضر اساتید و بزرگان حوزه علمیه مشهد فراگرفت؛ از جمله اساتید وى، استاد عالى قدر و صاحب فضائل، حضرت آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینى بود. مرحوم آیت الله قزوینى علاوه بر این که در فقه و اصول، استادى ماهر و خبیر بود، در تربیت و تزکیه شاگردان نیز نقش بسزایى داشت.(۱۰)
هجرت به قم
پس از حدود شش سال تحصیل و اقامت در جوار بارگاه حضرت على بن موسى الرضا علیه آلاف التحیّه والثناء در سال ۱۳۳۹ ش. براى ادامه تحصیل عازم قم شد و در حوزه مقدس آن جا در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها تحصیل و تدریس را پى گرفت.(۱۱)
تشکیل خانواده
در سال ۱۳۳۸ ش. در حالى که کمتر از ۲۶ بهار از عمر شریفش مى گذشت، با خانواده اى نجیب، متدین و اهل علم از اقوام نزدیک خود وصلت کرد. همسرش زنى مؤمن، فداکار، متدین، صبور و عاشق اهل بیت علیهم السلام است؛ به گونه اى که وى بارها مى فرمود: «من به عشقى که او به اهل بیت عصمت و طهارت دارد، رشک مى برم».(۱۲)
آن چه شایان ذکر است، همراهى دلسوزانه همسرش در مراحل مختلف زندگى با او است؛ چه در دوره ستم شاهى که ایشان گاهى در زندان و گاهى در تعقیب بود؛ چون علاوه بر وظیفه مهم خانه دارى و دفاع از هجوم دژخیمان ساواک، نگهدارى و تربیت فرزندان را در آن برهه حساس بر عهده داشت و در برابر مشکلات ایستادگى مى کرد؛ و چه در بعد از پیروزى انقلاب اسلامى که همواره یار و مددکار همسر خود بود.(۱۳)
حضرت آیت الله صالحى مازندرانى پس از ازدواج، با این که مدت زیادى در منزل استیجارى زندگى مى کرد و براى امرار معاش در مضیقه بود، با جدیت بیشترى به ادامه تحصیل پرداخت و هیچ مشکلى او را از هدف بازنداشت.
اساتید
ایشان علاوه بر اساتیدى که در بابل و تهران و مشهد مقدس داشت، در حوزه علمیه قم نیز از محضر حضرات آیات و اساتید گرانقدر بهره مند شد که بعضى از آن بزرگان عبارتند از:
حضرت آیت الله العظمى بروجردى؛
مجاهد بزرگ، حضرت آیت الله العظمى امام خمینى بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران؛
حضرت آیت الله حاج میرزا هاشم آملى؛
حضرت آیت الله العظمى گلپایگانى؛
علامه بزرگوار حضرت آیت الله حاج سید محمدحسین طباطبائى؛
حضرت آیت الله محقق داماد.
تدریس
ایشان حدود ۴۰ سال در حوزه علمیه قم به تدریس فقه و اصول و دیگر علوم اسلامى مشغول بود. بعضى از کتاب ها یا علومى که تدریس نمود، عبارتند از:
کفایه الاصول، از آخوند خراسانى؛
شرح تجریدالاعتقاد (کشف المراد علامه حلى)؛
دو دوره کتاب حکمت شرح منظومه ملا هادى سبزوارى؛
نهایه الحکمه، از علامه طباطبائى؛
برخى از مجلدات اسفار ملاصدرا؛
یک دوره خارج قضا، خمس، وکالت و کفایت، از کتاب «تحریرالوسیله» تألیف امام خمینى؛
و از سال ۱۳۵۸ ش. تا آخر عمر شریفشان به تدریس «خارج فقه و اصول» اشتغال داشت و بعضى از روزها را به تدریس «تفسیر قرآن» و «اخلاق» اختصاص داده بود.(۱۴)
آموزه هاى چهارشنبه
استاد آیت الله صالحى مازندرانى طبق معمول حوزه علمیه قم، هر چهارشنبه، در پایان درس خارج فقه و اصول با بیان آیه اى از قرآن مجید یا روایتى از امامان معصوم علیهم السلام، نکات بسیار آموزنده اخلاقى را متذکر مى شد و راه تهذیب و تزکیه نفس را در کنار تحصیل دانش، به شاگردان مى آموخت.
بعضى از این نکات اخلاقى چنین است:
بسیج؛ لشکر مخلص خدا:
روز چهارشنبه ۱۳۷۰/۹/۵ به مناسبت سالگرد صدور پیام تاریخى امام خمینى براى تشکیل بسیج، این حدیث را بیان فرمود: «عن ابى الحسن الاوّل علیه السلام قالَ: رَجُلٌ مِنْ اُهْلِ قُمْ یَدْعُوا النّاسَ ِالَى الْحَقّ، یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبُرِ الْحَدیدِ. لاتَزِلّهُمْ الرّیاحُ الْعَواصِفُ وَلایملّون مِنَ الْحَرْبِ، وَلایَجْبُنُونَ، وَ عَلَى اللّهِ یَتَوَکّلون، وَالْعاقِبَهُ لِلْمُتّقینَ».(۱۵)
امام کاظم علیه السلام فرمود: «مردى از اهل قم (قیام خواهد کرد و) مردم را به سوى حق دعوت مى کند. گروهى (محکم و استوار) چون پاره هاى آهن دور او جمع مى شوند، بادهاى تند (حوادث) آن ها را متزلزل نمى کند و از جنگ هراسى ندارند و خسته نمى شوند و بر خداوند توکل مى کنند و عاقبت (پیروزى) از آنِ پرهیزکاران است».
آن گاه آیت الله صالحى، این حدیث را بر امام خمینى و بسیجیان و یاران امام منطبق کرده، کلماتى از امام خمینى را درباره بسیجیان این گونه نقل مى نمود: «امام خمینى فرمودند: «بسیج» شجره طیبه و درخت تناور و پرثمرى است که شکوفه هاى آن، بوى بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق مى دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامى است که پیروانش بر گلدسته هاى رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند… بسیج، لشکر مخلص خدا است که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند…».(۱۶)
قیام براى خدا:
چهارشنبه ۱۳۷۳/۸/۱۸ در آخر درس اصول چنین فرمودند: «خیلى از مطالب که در منابر و مجالس مطرح مى کنیم، جنبه خطابى دارد؛ عصاره و چکیده همه مسائل، یک کلمه است که خداوند متعال در قرآن شریف به آن اشاره فرموده است: «قل انّما اعظکم بواحده أن تقومواللّه…»(۱۷) اگر حرکات و قیام هاى ما براى خدا باشد و بوى حق به مشام مردم برساند، همین کافى است. خداوند خود مدافع مردم و ملتى است که قیامشان براى خدا باشد.
جوانى :
روز چهارشنبه ۷۴/۹/۲۲ این حدیث را بیان فرمودند: «قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: یا عَلِىّ! بادِرْ بِاَرْبَعَ قَبْلَ اَرْبَع: شَبابَکَ قَبْلَ هِرَمِکَ، وَ صِحّتِکَ قَبْلَ سُقْمِکَ، وَ غِناکَ قَبْلَ فَقْرِکَ، وَ حَیاتِکَ قَبْلَ مَوْتِکَ».(۱۸)
پیامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله در وصیتى به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: یا على! چهار چیز را قبل از چهار چیز دریاب: جوانى را قبل از پیرى، سلامتى را قبل از بیمارى، بى نیازى را قبل از تنگدستى و زندگى را قبل از مردنت. و در توضیح این روایت بسیار روى ارزش جوانى تأکید نمود و سپس فرمود: «در مشهد مقدس در مدرسه باقریه، که الآن جزو اطراف حرم و فضاى سبز شده – همان جا که باغ نادرى است و خیابان شهدا نام گرفته است – در طبقه بالاى آن مَدْرسى بود. نزد شیخ کاظم دامغانى، که پیرمردى پرحافظه بود، درس مى خواندم. وى در یکى از توصیه هایش با یک سوزى مى فرمود: جوانى را قدر بدانید که اگر از دست رفت، هرگز برنمى گردد. تا مى توانى از نیروى جوانى در راه کسب علم و تقوا بهره ببرید و ملکات عالى اسلامى را در وجود خود ذخیره نمایید».
ارتباط معنوى با امام زمان علیه السلام:
چهارشنبه ۱۳۷۴/۲/۳ مطابق با ۲۴ ذی الحجه ۱۴۱۵ به مناسبتى از حضرت ولى عصر علیه السلام یاد کردند و فرمودند: «باید سعى کنیم با آن حضرت ارتباط معنوى داشته باشیم. طورى نباشد که حتى در مجالس هیچ سخنى از آن حضرت هم نباشد؛ بلکه علاوه بر این که هر روز و در هر مجلس باید به یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف باشیم، باید سیره و روش آن حضرت را در زندگى مان پیاده کنیم و تا حد توان در عمل، با آن حضرت همگام شویم».
سپس با بیان حدیثى از امام صادق علیه السلام درباره سیره عملى حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه شریف، توضیح داد که: «شیخ مفید از على بن عقبه از پدرش چنین نقل کردند: «قال: اِذا قامَ القائم عجل الله تعالى فرجه حَکَمَ بِالْعَدْلِ وَارْتَفَعَ فى اَیّامِهِ الْجَوْرُ وَ آمَنَتْ بِهِ السّبُلُ وَ اَخْرَجَتِ الْأرْضُ بَرَکاتِها، وَ رُدّ کُلّ حَقّ اِلى اَهْلِهِ…؛(۱۹) زمانى که حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه شریف قیام کند، به عدل حکم مى کند. در آن روز بساط ستم ها برچیده مى شود، راه ها أمن مى شود، زمین برکاتش را آشکار مى سازد و هر حقى به اهل آن برگردانده مى شود».
آن گاه در توضیح این حدیث فرمودند: «آن گونه که در بعضى روایات آمده، وقتى حضرت ظهور کند، دین جدیدى مى آورد. مقصود این نیست که دینى غیر از دین پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله مى آورد؛ بلکه چیزهایى که از دین به فراموشى سپرده شده، احیا مى کند. به عدل حکم مى کند، مدینه فاضله تشکیل مى دهد. در آن جامعه دیگر شخص مطرح نیست؛ شخصیت مطرح است؛ شخصیتى که خواهان عدالت باشد. در آن موقع ستم ها از بین مى رود، ستمگران نابود مى شوند، راه ها امن و امان مى گردد. انبیاء، پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، قیام عاشورا، همه براى اقامه عدل و از بین بردن ستم بود. باید سعى کنیم در انقلاب ما نیز این مسائل پیاده بشود».
انتظار:
چهارشنبه، ۷۴/۱۰/۱۳، نیز چند جمله اى در معنى «انتظار» بیان نمودند: «انتظار از ریشه «نَظَر» است که معنى دیدن با دقت و مراقب بودن مى دهد. همان گونه که گاهى وقتى کسى براى خود وصى معین مى کند، «ناظر» نیز براى وى قرار مى دهد. ناظر کسى است که با دقت و توجه و محاسبه، نظارهگر است تا این وصى در وظیفه اش کوتاهى نکند. انتظار نیز یک نوع عمقنگرى است. این که انسان گوشه اى بنشیند و الغوث الغوث بخواند و منتظر فرج باشد، کافى نیست؛ بلکه باید لحظه به لحظه چشم دوخته باشد و تجسس کند و آمادگى حاصل کند تا حضرت ولى عصر عجل الله فرجه بیایند. باید به گونه اى باشد که اگر الآن آن حضرت ظاهر شود و اعلان کند باید همراه من به جنگ با جباران بیایید، آماده باشد».
اهمیت تبلیغ:
چهارشنبه ۱۳۷۵/۲/۲۳ مطابق با ۲۳ ذی الحجه ۱۴۱۶، در آستانه ماه محرم فرمودند: «امر تبلیغ مهم است. اگر روحانیت این امر مهم را توجه نکند، خطرات جبران ناپذیرى دارد. در همین انتخابات معلوم شد که هر جا روحانى متعهد حضور داشته، انتخابات خوبى انجام شده و افراد بهترى به مجلس راه یافتند. در طول تاریخ همین روحانیت باعث نجات مردم شدند. امثال سید جمالالدین اسدآبادى، میرزاى شیرازى و… و در صدر همه، امام خمینى بودند که مردم را از ستم هاى جباران رهایى بخشیدند».
شاگردان
وى در مدت تدریس، شاگردان زیادى پرورش داد که بیشتر آن ها در قید حیات هستند و در مسئولیت هاى مهم دینى و کشورى مشغول به خدمتند. بعضى از شاگردان وى عبارتند از:
حجه الاسلام والمسلمین محمدى گلپایگانى، مسئول دفتر مقام معظم رهبرى؛
حجه الاسلام والمسلمین محسن قرائتى؛
حجه الاسلام والمسلمین مروى؛
حجه الاسلام والمسلمین ناطق نورى.
حجه الاسلام والمسلمین سید حمید روحانى، مؤلف محترم کتاب «نهضت امام خمینى».(۲۰)
تألیفات
آیت الله صالحى مازندرانى، با تلاش مجدانه در تحصیل و تدریس، به تألیف هم مشغول بود و یافته هاى علمى دقیق خود را در موضوعات گوناگون با قلمى روان به رشته تحریر درآورد؛ ولى بیشتر آثار قلمى ایشان هنوز به چاپ نرسیده است.
الف) برخى از آثار ایشان که تاکنون چاپ شده بدین قرار است:
رساله توضیح المسائل؛
مفتاح البصیره فى فقه الشریعه (شرح عروه الوثقى)، جلد اول و سوم در موضوع طهارت؛
مناسک حج؛
استفتاءات، دو جلد؛
احکام جوانان و نوجوانان.
ب) بعضى از تألیفاتى که هنوز چاپ نشده:
یک دوره خارج طهارت؛
یک دوره کامل خارج اصول فقه؛
رساله اى در «ولایت فقیه» که قبل از پیروزى انقلاب تألیف شده است؛
حواشى و تعلیقه بر کتاب اسفار و شرح منظومه؛
رساله اى مبسوط و استدلالى در «انفال و ثروت هاى عمومى»؛
رساله اى در «ولایت جد و پدر بر دختر بالغ»؛
یک دوره خارج قضا، خمس، وکالت و کفالت از کتاب تحریرالوسیله؛
یک دوره خارج بیع و خیارات از کتاب مکاسب.(۲۱)
ویژگى هاى اخلاقى
آیت الله صالحى مازندرانى از همان ابتدا، همگام با تحصیل، در تهذیب و تزکیه نفس نیز کوشا بود و از اساتید برجسته اخلاق کسب معنویت مى کرد و بر ملکات خوب نفسانى خود مى افزود. وى به گونه اى خود را با ادب اسلامى مزین نموده بود که هر کس با او همنشین مى شد، به یاد خدا مى افتاد و رنگ الهى مى گرفت. بعضى از سیره عملى و اخلاقى وى از این قرار است:
الف) توکل به خدا و توسل به اولیاى خدا:
ایشان در تمام مراحل زندگى، به ویژه در ایامى که در زندان هاى رژیم منحوس پهلوى بود، به خدا توکل داشت. همچنین در امر مهم تبلیغ و ارشاد مردم نیز، که سیره طلاب علوم دینى است، از تکیه و توسل به خدا و اولیاى او غافل نبود.
در یکى از سفرها با این که چند روزى از ماه محرم سپرى شده بود، به قرآن کریم تفال مى زند که این آیه مى آید: «اتى امراللّه فلا تستعجلوه… ینزل الملائکه بالروح من امره على من یشاء من عباده»؛(۲۲) بدون تردید فرمان خدا انجام مى پذیرد، پس تعجیل مکنید… ملائکه همراه با ملک مقرب الهى به نام روح به فرمان خدا بر هر بنده اى که خداوند اراده کند، نازل مى شود.
لذا وى رهسپار ناحیه شمال مى شود. با این که اعلام شده بود که راه پرخطر است، وى به راه خود ادامه مى دهد؛ اما بر اثر شدت برف و طوفان راننده از ادامه مسیر اظهار عجز مى کند. آیت الله صالحى در این هنگام متوسل به باب الحوائج، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام، مى شود و نذر مى کند که در صورت نجات از این ورطه، در منبر وعظ و ارشاد اولین ذکر مصیبت به یاد آن سرور باشد.
پس از زمانى کوتاه، به طور غیرمنتظره هوا آرام مى شود و ماشین به راحتى راهش را ادامه مى دهد. نیمه شب به روستایى در آن نزدیکى مى رسند و در آن جا متوقف مى شوند. صبحدم به مسیرشان ادامه مى دهند. تا این که دوباره ماشین در برف و یخبندان متوقف مى شود و تلاش راننده براى حرکت دادن ماشین به جایى نمى رسد. در حالى که ناامیدى همه را فراگرفته، بارقه امید در دل استاد مى درخشد به طورى که در آینه صاف و روشن سیماى نورانى اش منعکس مى شود و زبان به نام ولى الله الاعظم حجه بن الحسن عجل الله تعالى فرجه الشریف مى گشاید که: اى آقا و اى مولاى ما! مپسند که ما اهل ولاء در این بلا درمانیم. که ناگهان وسیله نجاتى مى رسد و آن ها را از این گرفتارى نجات مى بخشد. سرانجام در غیر مقصدى که اراده نموده بود و در محلى که نیاز فراوان به ارشاد و ترویج دین داشتند، رحل اقامت گزید و به نحو احسن نذر خود را ادا کرد.(۲۳)
ب) برپایى مجالس مذهبى :
ایشان به سبب باورهاى دینى که در عمق جانش ریشه داشت و عشق وافرش به اهل بیت علیهم السلام، در ایام شهادت هر کدام از ائمه به ویژه ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در منزل خود مجلس عزا برپا مى نمود و خطبا و مرثیه خوانان به سخنرانى و مرثیه خوانى مى پرداختند. استاد براى مظلومیت اهل بیت به گونه اى مى گریست که شانه هایش حرکت مى کرد و گونه ها و محاسن مبارکش از اشک خیس مى شد. در اعیاد و روزهاى تولد ائمه اطهار علیهم السلام نیز مراسم جشن و شادى برپا بود و با پخش شیرینى و اعطاى هدیه، دل مؤمنین شرکت کننده را به یاد آن امامان شاد مى نمود.
ج) عطوفت و مهربانى :
ایشان با همه مردم مهربان بود، اما با کودکان عطوفت خاصى داشت. بارها نگارنده شاهد بود که وقتى ایشان در مجلسى حضور داشت و کودک و نونهالى به ایشان نزدیک مى شد، با احترام و مهربانى از وى احوالپرسى مى کرد و دست محبت بر سر و روى وى مى کشید و اغلب با هدایایى، نهال محبت دین و روحانیت را در دل وى غرس مى نمود.
احترام به همسایه :
او براى همسایه ها احترام ویژه اى قائل بود و همیشه با گرمى از آن ها استقبال مى کرد و در شادى و غم آن ها حتى الامکان شرکت مى نمود. اگر مصیبتى براى یکى از همسایگان پیش مى آمد، براى عرض تسلیت به منزلشان مى رفت و در مجلس ختم آن ها شرکت مى نمود.
در مراسم شادى آن ها نیز شرکت مى جست. در این اواخر که یکى از همسایگان ایشان از سفر کربلا بازگشته بود، براى دیدار وى همراه با استاد و اعضاى دفتر و بعضى از فرزندان و داماد بزرگوارشان به منزل او رفتیم و استاد با احوالپرسى گرم و خوش آمد گوئى، از وى تفقد نمود. خلاصه، این گونه نبود که مشغله هاى زیاد درسى و مقام افتا، ایشان را از این برنامه ها بازدارد.
احترام به روحانیت :
استاد آیت الله صالحى، براى همه مردم به ویژه براى محصل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 