پاورپوینت کامل محمد بن ابوبکر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل محمد بن ابوبکر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل محمد بن ابوبکر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل محمد بن ابوبکر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ نگاهی به زندگی و شخصیت محمد بن ابیبکر
۲ تولد و تربیت
۳ فضایل و عقاید
۳.۱ منزلت محمد بن ابیبکر
۴ فعالیتهای سیاسی
۵ نقش محمدبن ابی بکر در قتل عثمان
۶ امارت مصر
۷ محمد بن ابیبکر و عزلتنشینان عثمانی
۸ محمدبن ابی بکر و معاویه
۹ شهادت محمد بن ابیبکر
۱۰ پانویس
۱۱ منابع
نگاهی به زندگی و شخصیت محمد بن ابیبکر
در میان یاران امام علی (ع) سرگذشت محمد بن ابیبکر به واسطه مسائلی همچون اتهام شرکت در قتل عثمان و نقش فعال او در تحولات دوره خلافت امام علی علیه السلام جای تأمل و تحقیق دارد؛ زیرا گرچه وی در دوره حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و دو خلیفه نخستین سن و سال چندانی نداشت، ولی در دوره خلافت عثمان جوانی بالغ بود که موضع مخالف وی علیه خلیفه کاملاً آشکار بود.
در دوره خلافت امام علی علیه السلام نیز از شخصیت های فعال سیاسی بشمار میآمد، اما نقش و اقدامات وی، شاید به دلیل نسبتش با ابوبکر و مسائل دیگر کمتر مورد توجه قرار گرفته است. تبیین نقش محمد بن ابیبکر در جریان قتل عثمان، موضعگیریهایش در مقابله با ناکثین جنگ جمل و معاویه، عزلت نشینان عثمانی، امارت او در مصر و شهادتش از مسائلی است که در این نوشتار بدانها پرداخته میشود.
تولد و تربیت
محمد بن عبدالله[۱] بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مُره از قبیله بنی تمیم قریش، ملقب به «عابد قریش»[۲] در بیست و پنجم ذی الحجه سال دهم هجرت در حجه الوداع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مسیر حرکت کاروان حج از مدینه به مکه در مکانی به نام «بیدا»[۳] و به نقلی «ذی الحلیفه» یا «شجره»[۴] چشم به جهان گشود. حضرت محمد صلی الله علیه و آله چندی قبل از تولد، نوید ولادتش را به عایشه داده بود[۵] و پس از تولد، بر وی اسم گذاشت.[۶]
پدر محمد، عبدالله (ابوبکر) از بزرگان صحابه پیامبر و نخستین خلیفه، هنگامی که درگذشت، محمد دو سال و چند ماه بیشتر نداشت. مادرش اسماء بنت عمیس از زنان بزرگ صدر اسلام است. وی ابتدا همسر جعفر بن ابیطالب بود، ولی پس از شهادت جعفر، با ابوبکر ازدواج کرد و ثمره این ازدواج محمد بن ابیبکر بود. اسماء پس از فوت ابوبکر به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآمد.[۷]
محمد بن ابیبکر در خانه حضرت امام علی علیه السلام پرورش و رشد یافت. فقه و معارف و اندیشههایش برگرفته از تعالیم ناب امام علی علیه السلام بود و برای هیچ کس حتی پدرش ابوبکر، فضیلت علی علیه السلام را قائل نبود.[۸] حضرت علی علیه السلام نیز او را دوست میداشت و وی را «فرزند خود از صلب ابیبکر» میشمرد.[۹] در نهج البلاغه به نقل از آن حضرت آمده است: «او (محمد) دوست من بود و چون فرزندم او را پرورش داده بودم».[۱۰]
فضایل و عقاید
بیشتر منابع تاریخ صدر اسلام به صداقت، دیانت و نجابت محمد بن ابیبکر اذعان دارند. او یکی از پنج نفر خواص حضرت علی علیه السلام بود.[۱۱] او معتقد بود که خلفای پیشین حق علی علیه السلام را در بدست گرفتن خلافت مسلمانان پایمال کردهاند، در حالی که کسی سزاوارتر از آن حضرت برای احراز مقام خلافت نیست.[۱۲]
از امام صادق علیه السلام نقل شده است هنگامی که محمد بن ابیبکر میخواست با حضرت علی علیه السلام بیعت کند به آن حضرت اظهار داشت: «گواهی میدهم که تو امامی هستی که اطاعت تو واجب است و پدر من در آتش میباشد».[۱۳]
مقام و منزلت محمد بن ابیبکر نزد امام علی علیه السلام با مقام و منزلت ابوذر غفاری نزد رسول خدا علیه السلام قابل مقایسه است و او از حواریون امام علیه السلام بشمار میآمد.[۱۴]
منزلت محمد بن ابیبکر
احادیثی در منزلت محمد بن ابیبکر از ائمه اطهار علیهمالسلام نقل شده است؛ از جمله: «عمار یاسر و محمد بن ابیبکر هرگز به گناه کردن و عصیان در پیشگاه پروردگار راضی نمیشدند». «محمد بن ابیبکر در مقابل بیزاری جستن از پدرش ابوبکر با امام علی علیه السلام بیعت کرد». «محمد بن ابیبکر در مقابل بیزاری جستن از عمر (خلیفه دوم) با امام علی علیه السلام بیعت کرد». «(محمد) اگر چه از اهل بیت علیهمالسلام نبود، ولی به مانند آنها نجیب بود و میان خانواده خویش از همه پاکتر و نجیبتر بود».[۱۵]
حضرت علی علیه السلام نیز به خوبی محمد بن ابیبکر را میشناخت و از فضایل و روحیات او آگاهی داشت، چنان که روزی فرمود: «…به خدا سوگند از آن زمان که او را شناخته بودم همواره در انتظار قضای الهی و چشم به راه پاداش الهی بود. او کجتابیهای فاجران را دشمن بود و نرمی و وقار مؤمنان را دوست داشت…».[۱۶]
محمد بن ابیبکر انسانی با ایمان و وظیفهشناس بود که تکالیفش را به درستی انجام میداد. حضرت علی علیه السلام پس از شهادت او در مصر در این خصوص گفت: «خدا محمد را بیامرزد که هر چه توانست کوشید و تکلیف خویش را انجام داد».[۱۷]
او شخصی لایق و کاردان نیز بود. امام علی علیه السلام در این باره میفرماید: «او از تباهی عقل یا دین شکست نخورد».[۱۸]
او معتقد بود خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را امین بر وحی و فرمان خویش آفریده که کتب پیامبران قبل از خویش را تصدیق کند و راهنمای شرایع باشد. او علی علیه السلام را نخستین شخصی میدانست که به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آورد و در مراحل مختلف به یاری پیامبر شتافت و از جان خویش مایه گذاشت. در همان حال معاویه و بنیسفیان را مردمی غاصب میدانست که با دروغ و ریا و زر و زور به جنگ اسلام شتافتهاند. وی جنگ در مقابل معاویه را جنگ در راه خدا و برای پیشبرد دین خدا میدانست. او در خصوص خلفای سهگانه نیز معتقد بود که آنان حق امام علی علیه السلام را در احراز حکومت زیر پا گذاشتهاند و درباره عثمان معتقد بود او از احکام خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله عدول کرده است.[۱۹]
فعالیتهای سیاسی
آغاز حضور محمد بن ابیبکر در صحنه فعالیتهای سیاسی و نظامی در عَهد خلافت عثمان بود، اما برخی نویسندگان غربی از جمله کایتانی،[۲۰] محمد بن ابیبکر را در زمره توطئهگران علیه قتل عمر، خلیفه دوم آوردهاند.[۲۱] این نظریه به چند دلیل کاملاً مردود است:
منابع و مآخذ نخستین تاریخ صدر اسلام هیچ یک به این مطلب اشارهای نکردهاند.
«کایتانی» امام علی علیه السلام را در این توطئه دخیل میداند که این امر کاملاً مغایر با دیدگاههای آن حضرت است.
محمد بن ابیبکر به هنگام قتل عمر نوجوانی تقریبا سیزده ساله بود و نمیتوانست در امور سیاسی دخالت خاصی داشته باشد.
محمد بن ابیبکر پس از طی دوره نوجوانی و رسیدن به سن بلوغ، به عنوان رزمنده در جنگهای دوره عثمان علیه غیرمسلمانان شرکت میکرد و مخالفتهای وی با عثمان نیز در یکی از همین جنگها که به جنگ «صواری»[۲۲] معروف است شروع شد. در این جنگ، عثمان فرماندهی نیروی دریایی مسلمانان را به عبدالله بن سعد بن ابی سرح داد، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله ریختن خون این فرد را مباح شمرده و او را از سرزمین حجاز تبعید و قرآن هم به کفر وی تصریح کرده بود.[۲۳]
محمد بر این اقدام عثمان و کنار گذاشته شدن صحابه راستین پیامبر صلی الله علیه و آله خرده میگرفت. در این میان، محمد بن حذیفه[۲۴] نیز در مخالفت با عثمان با وی هم عقیده بود. در پی اقدامات آن دو در مخالفت با عبدالله بن سعد بن ابیسرح و تشویق رزمندگان به سستی در جنگ، عبدالله نامهای در شکایت از آن دو به عثمان نوشت. عثمان نیز در جواب به وی دستور داد که نباید به آنها آزاری برسد.[۲۵]
محمد بن ابیبکر در اواخر حکومت عثمان به دلایل گوناگونی مخالف او بود:
الف: عمل نکردن به کتاب خدا[۲۶]؛ چنان که در موضوع فرماندهی عبدالله بن سعد بن ابیسرح بر سپاه مسلمانان و حکومتش بر مصر، عثمان را گنهکار میشمرد و میگفت: آنان که به آن چه خداوند نازل کرده داوری نمیکنند در زمره کافران و در آیات دیگر ستمکاران و فاسقان هستند.[۲۷]
ب: عمل نکردن به حق[۲۸] و رعایت نکردن عدالت در میان صحابه؛ زیرا عثمان بسیاری از اقوام خویش چون مروان بن حکم را بر مسند امور مهم قرار داده و صحابه بزرگ پیامبر را بکار نگرفته بود.
ج: کنارنهادن سنن پیامبر صلی الله علیه و آله و دو خلیفه پیشین و بیتفاوتی نسبت به حکام و امرایی که در نقاط مختلف قلمرو اسلامی به دلخواه خود عمل میکردند؛ چنان که عبدالله بن سعد بن ابیسرح در مصر و معاویه در شام خودسرانه حکم میدادند و محمد در ملاقات خود با عثمان از این افراد به شدت انتقاد کرد.[۲۹]
محمد بن ابیبکر در مدت چهل روز محاصره عثمان که از هفتم ذی القعده تا هجدهم ذی الحجه سی و پنجم هجری به طول انجامید[۳۰] از نزدیک امور را زیر نظر داشت و بر عقیده خود مبنی بر مخالفت با عثمان اصرار میورزید. حتی پس از سخنرانی عثمان برای مخالفان و در دفاع از خویش، خواهرش عایشه که به قصد حج از مدینه خارج میشد، از محمد خواست که او را در سفر مکه همراهی کند، ولی وی از این کار سرباز زد.[۳۱] همچنین او به درخواست (خالهاش) لیلی بنت عمیس مبنی بر همراهی نکردن با محاصرهکنندگان نیز وقعی ننهاد.[۳۲]
نقش محمدبن ابی بکر در قتل عثمان
در خصوص قتل عثمان و نقش محمد بن ابیبکر نظریات مختلفی از سوی مورخان ذکر شده است. برخی معتقدند او با چند نفر دیگر بر عثمان وارد شد و نخستین ضربه را وی بر عثمان وارد آورد[۳۳] و پس از آن «سوران بن حمران» و «عمرو بن حمق» ضربات نهایی را زده، وی را کشتند. نظریه دیگر معتقد است که محمد همراه سیزده نفر دیگر بر عثمان وارد شد و پس از اعتراض بر حکمرانانی که او بر مناطق مختلف گماشته بود، به یکی از آن سیزده نفر اشاره کرد که به عثمان حمله کند.[۳۴] اما نظریه سومی نیز هست که معتقد است اگر چه محمد بن ابیبکر در تحریک مردم علیه عثمان نقش داشته، در جریان محاصره او نیز به صورت فعال حاضر بود، ولی وی قاتل عثمان نیست، بلکه پس از بیرون رفتن محمد از نزد عثمان، قاتلان بر عثمان وارد شده، وی را به قتل رساندند.[۳۵]
دلایل چندی وجود دارد که محمد بن ابیبکر را از قتل عثمان تبرئه میکند:
۱. سخن غلام اُمحبیبه همسر عثمان که اظهار کرده بود: عثمان پس از خروج محمد بن ابیبکر از نزد وی کشته شد، سپس در حالی که محمد از موضوع آگاهی نداشت، از آن غلام پرسید که چه اتفاقی افتاده است.[۳۶]
۲. سخن عثمان مبنی بر رفتار مناسب محمد با وی به هنگام محاصره؛ ظاهرا هنگامی که عثمان در خانه خود محبوس بود، شورشیان و از جمله طلحه اجازه خروج از خانه را به وی نمیدادند، ولی محمد دستور داد که وی را آزاد بگذارند.[۳۷]
۳. بازجویی حضرت امام علی علیه السلام از محمد بن ابیبکر؛ پس از قتل عثمان، امام علی علیه السلام از محمد در خصوص گفتههای همسر عثمان مبنی بر دست داشتن او در قتل عثمان سؤال کرد، محمد گفت: «بر او وارد شدم، او برایم از پدرم گفت. با او برخاستم و من توبهکننده به سوی خدا هستم. به خدا سوگند من او را نکشتم و به او چنگ نزدم».[۳۸]
۴. تأکید مورخان مختلف، چه از اهل سنت و چه شیعه، بر این نکته که محمد بن ابیبکر، عثمان را نکشت، بلکه در اثر سخنانی که بین آنها رد و بدل شد محمد شرمگین شده از خانه عثمان بیرون رفت.[۳۹]
برخورد با ناکثین جمل
محمد بن ابیبکر معتقد بود که ناکثین، خونخواهی عثمان را بهانهای برای پیشبرد اهداف خویش قرار دادهاند و در خصوص آنها میگفت: «به خدا سوگند که کسی جز آنان قاتل عثمان نیست».[۴۰]
پس از غارت بصره از سوی اصحاب جمل، حضرت علی علیه السلام به جنگ با آنان مصمم شد و از مدینه به سمت عراق حرکت کرد. امام علیه السلام از «ربذه» منزلی بین راه مکه تا کوفه، هاشم بن عتبه را نزد ابوموسی اشعری والی کوفه فرستاد تا کوفیان را برای جنگ با ناکثین بسیج کند، ولی هنگامی که ابوموسی از این کار سرباز زد و وی را تهدید کرد، امام علی علیه السلام محمد بن ابیبکر و عبدالله بن عباس را به کوفه فرستاد[۴۱] و طی نامهای ابوموسی را از حکومت کوفه عزل نمود.[۴۲]
حضرت علی علیه السلام پس از این که خبر موثقی درباره موفقیت یا عدم موفقیت محمد بن ابیبکر و ابن عباس در جلب حمایت مردم کوفه دریافت نکرد، از «ذیقار» امام حسن علیه السلام و عماریاسر را به کوفه گسیل کرد[۴۳] که اینان سرانجام موفق شدند مردم را بسیج کرده به کمک آن حضرت بفرستند. در آستانه جنگ جمل که نیروهای دو طرف آماده نبرد میشدند، امام علی علیه السلام محمد بن ابیبکر را به فرماندهی نیروی پیاده نظام انتخاب کرد. او در طول جنگ رشادتهای فراوانی از خود نشان داد و ثور بن عدی یکی از فرماندهان سپاه جمل را از پا درآورد.[۴۴]
او با هزیمت یافتگان جمل رفتار مناسبی در پیش گرفت، چنان که عبدالله بن زبیر را که از سران جمل بود و از میدان نبرد جان سالم به در برده بود، نزد حضرت علی علیه السلام شفاعت کرده وی را پیش عایشه برد.[۴۵] آنگاه به دستور آن حضرت عایشه را با احترام فراوان همراه چهل زن دیگر از زنان بصره به مکه و از آن جا به مدینه برد.[۴۶]
امارت مصر
مهمترین منصبی که به محمد بن ابیبکر از طرف حضرت علی علیه السلام واگذار شد، حکومت مصر بود. در این باره بیشتر منابع بر این عقیدهاند که او قبل از انتصاب مالک اشتر بر مصر، به حکومت آنجا فرستاده شد، ولی برخی منابع، که عمدتا منابع مصری هستند، عقیده دارند که مالک قبل از محمد به حکومت آنجا رسید. منابع مزبور عمدتا دچار اشتباه شده، سال انتصاب محمد بر امارت مصر را نیز ۳۷ هجری دانسته[۴۷] و مدت حکومت او را پنج ماه ذکر کردهاند، در حالی که طبق منابع معتبر تاریخ اسلام، او در اول رمضان سال ۳۶ هجری به حکومت مصر برگزیده شد.[۴۸]
برخی منابع نیز فرستاده شدن مالک به مصر را بعد از شهادت محمد بن ابیبکر ذکر میکنند.[۴۹] اما با توجه به دلایل و شواهد موجود، حکومت مصر در ابتدای خلافت امام علی علیه السلام به قیس بن سعد بن عباده و پس از وی به محمد بن ابیبکر رسید و هنگامی که کار مصر بر محمد مشکل شد و عزلتنشینان عثمانی بر وی شوریدند، امام علی علیه السلام تصمیم گرفت مالک اشتر را بر مصر بگمارد. در پی این موضوع محمد از فرستادهشدن مالک نگران شد و امام علی علیه السلام نیز نامهای در دلداری از وی نوشت.[۵۰]
طی حکمی که به دستور حضرت علی علیه السلام توسط عبدالله بن ابی رافع[۵۱] در اول رمضان سال سی و شش هجری برای حکومت محمد بر مصر نوشته شد، امام علی علیه السلام او را به اجرای موارد زیر سفارش کرد:
تقوای الهی و ترس از خدا در آشکار و نهان.
نرمش بر مسلمانان، گذشت و انصاف بر مردم ستمدیده و احسان به آنان به اندازه توان.
خشونت با تبهکاران و سختگیری بر ستمکاران.
رعایت عدل و انصاف با اهل ذمه و پیروان ادیان دیگر.
یکپارچه ساختن مردم مصر زیر لوای اسلام حقیقی.
گردآوری مالیات طبق رسوم گذشته و دخل و تصرف نکردن در آن و تقسیم بیت المال به صورت عادلانه میان مردم.[۵۲]
در این جا باید به این نکته اشاره شود که مصر در آن زمان به دلیل هممرز بودن با شام، وجود عزلتنشینان عثمانی، حضور شیعیان امام علی علیه السلام و نیروهای مؤثر در قتل عثمان، وجود منابع اقتصادی و نیروی نظامی از اهمیت خاصی برخوردار بود. اکنون این سؤال پیش میآید که چرا حضرت علی علیه السلام محمد بن ابیبکر را که جوانی نوخاسته[۵۳] بود به حکومت مصر گماشت؟ از لابلای تواریخ میتوان دلایل ذیل را برای این انتخاب ذکر کرد:
۱. حضرت علی علیه السلام هنگامی که محمد بن ابیبکر را بر مصر گماشت، اوضاع مصر آرام بود و معاویه و عمروعاص نیز ابتدا اقدامی برای تصرف آنجا انجام ندادند، ولی پس از فراغت از جنگ صفین و مسئله حکمیت، مهیای حمله به مصر شدند؛ چنان که عزلتنشینان عثمانی نیز ابتدا انگیزه جنگ و ستیز مسلحانه و فتنهانگیزی نداشتند و به گفته قیس بن سعد حاکم قبلی مصر، «مردمانی آرام»[۵۴] بودند، ولی پس از جنگ صفین کار را بر محمد بن ابیبکر در مصر مشکل کردند.
۲. خلوص نیت، دلیری، پارسایی و نجابت محمد بن ابیبکر عاملی دیگر در انتصاب وی بود، به طوری که حضرت علی علیه السلام درباره او فرمود: «او را فرزندی خیرخواه و کارگزاری کوشا و شمشیری برنده و ستونی بازدارنده میشماریم».[۵۵]
شایان یادآوری است که در حکومت حضرت علی علیه السلام برخلاف دوره عثمان، زمامداری به مردانی که اهل دیانت، عفت و نجابت بودند واگذار گردید و بر اساس همین رویکرد زمامداران دوره عثمان تعویض شدند.
۳. تمایل مصریان به محمد بن ابیبکر، به طوری که آنان نسبت به وی کمال محبت را داشته، ولایت او را بر خود از هر کس دیگری بهتر میدانستند. آنان در سال سی و پنج هجری، هنگامی که عثمان را محاصره کرده بودند، از وی خواستند محمد را به جای عبدالله بن ابی سرح بر مصر بگمارد.[۵۶]
۴. ویژگیهای پسندیده اخلاقی، مردمداری و انتقادپذیری محمد عامل دیگر انتصاب وی بود، چنان که در سخنرانی خود برای مردم مصر به آنان حق داد که از وی انتقاد کنند و عیبش را به او اظهار دارند.[۵۷]
مکاتبات محمد بن ابیبکر با حضرت علی علیه السلام:
آن چه از قراین برمیآید، در دوره حکومت محمد بر مصر چندین مکاتبه میان وی و امام علیه السلام صورت گرفته است که از میان آنها دو فقره نامه آن حضرت به محمد در نهج البلاغه موجود است[۵۸] و بقیه در کتب تاریخی و فقهی اسلام ذکر شده است.
موضوع نامههای یاد شده عبارت بود از توصیههای اخلاقی و اجتماعی، مسائل فقهی و حقوقی و نیز مسائل سیاسی که محمد با آنها سر و کار داشت. بافت اجتماعی مصر به گونهای بود که فرقههای مختلف مذهبی از جمله مسیحیان، یهودیان، بت پرستان و… با مسلمانان در هم آمیخته بودند و در برخی موارد در گستره روابط اجتماعی آنان با یکدیگر مشکلاتی بروز میکرد که محمد مجبور بود برای حل آنها به امام علی علیه السلام متوسل گردد؛ مثلاً در یکی از مکاتبات وی از امام علی علیه السلام در خصوص مرد مسلمانی که با یک زن مسیحی زنا کرده و حکم زندیقانی که بتپرست بودند سؤال کرده بود.
مشکلات فقهی و شرعی محمد در مصر باعث شد که وی طی نامه دیگری از امام علیه السلام در خصوص مسائل کلی قضاوت، حلال و حرام، سنتها و… راهنمایی بخواهد.[۵۹] امام علی علیه السلام از این درخواست محمد به شگفت آمده، خوشحال گردید[۶۰] و ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 