پاورپوینت کامل عبد المطّلب ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عبد المطّلب ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عبد المطّلب ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عبد المطّلب ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ صفات عبدالمطلب
۲ فرزندان عبدالمطلب
۳ حفر چاه زمزم
۴ فداکارى در راه پیمان
۵ ماجراى اصحاب فیل
۶ وفات عبدالمطلب
۷ پانویس
۸ منابع
صفات عبدالمطلب
شکى نیست که انسان هر اندازه روح قوى و نیرومندى داشته باشد؛ سرانجام تا حدودى رنگ محیط را به خود مى گیرد و عادات و رسوم محیط، در طرز تفکر او اثر مى گذارد. ولى گاهى مردانى پیدا مى شوند که با کمال شهامت در برابر عوامل محیط، ایستادگى کرده، خود را از هر گونه آلودگى مصون مى دارند. قهرمان گفتار ما یکى از نمونه هاى کامل این گروه است و در صفحه هاى زندگى او نقاط روشنى هست. اگر کسى متجاوز از هشتاد سال در میان جمعى زندگى کند که بت پرستى، مى گسارى، رباخوارى، آدم کشى و بدکارى از رسوم پیش پا افتاده آنان باشد ولى در سراسر عمر خود لب به شراب نزند و مردم را از آدم کشى و مى گسارى و بدکارى بازدارد و از ازدواج با محارم و طواف با بدن برهنه جدا جلوگیرى کند و در راه عمل به نذر و پیمان، تا آخرین نفس پافشارى کند؛ قطعاً این مرد از افراد نمونه اى خواهد بود که نظیر وى در اجتماع ها کمتر یافت مى شود.
آرى، شخصیتى که در وجودش نور نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم (بزرگترین رهبر جهانیان) به ودیعت گذاشته شده است، باید شخصى پاک و پیراسته از هر گونه آلودگى باشد.
از حکایات، کلمات کوتاه و حکمت آمیز وى چنین استفاده مى شود که وى در آن محیط تاریک در شماره مردان موحد و معتقد به معاد بوده است و پیوسته مى گفت: «مرد ستمگر در همین سراى زندگى بسزایش مى رسد و اگر اتفاقاً عمرش سپرى شود و سزاى عملش را نبیند، در روز بازپسین بسزاى کردارش خواهد رسید».[۲]
«حرب بن امیه» از بستگان نزدیک وى بود که جزء شخصیت هاى بزرگ قریش بشمار مى رفت؛ در همسایگى او یک مرد یهودى زندگى مى کرد. اتفاقاً این مرد یهودى، روزى در یکى از بازارهاى «تهامه» تندى به خرج داد و کلمات زننده اى میان وى و «حرب» رد و بدل شد، این کار موجب گردید که مرد یهودى با تحریکات «حرب» کشته شود. «عبدالمطلب» از جریان اطلاع یافت و روابط خود را با او قطع کرد و کوشید که خونبهاى یهودى را از «حرب» بگیرد و به بازماندگان مقتول برساند. این داستان کوتاه حاکى از روح ضعیف نوازى و عدالت خواهى این مرد بزرگ است.
فرزندان عبدالمطلب
گفته اند: خداوند به عبدالمطلب ده پسر و شش دختر عنایت کرد که پسران عبارت بودند از: حارث، ابوطالب، حمزه، زبیر، عبدالله، عیذاق، مقوم، حجل، ابولهب، عباس. که البته در برخی از این ها اختلاف نیز هست و یعقوبی در تاریخ خود «عیذاق» و «حجل» را یکی دانسته و دهمی را «قثم» دانسته است.[۱] چنانچه برخی مقوم و حجل را یکی دانسته اند.[۲] و شیخ صدوق به جز عباس عدد آن ها را ده نفر ذکر کرده و مانند برخی دیگر فرزندی به نام «ضرار» نیز برای عبدالمطلب ذکر کرده است.[۳]
و اما دختران او عبارتند از: عاتکه، امیمه، ام حکیم، بره، اروی، صفیه (مادر زبیر بن عوام).
حفر چاه زمزم
از روزى که چاه زمزم پدید آمد، گروه «جرهم» دور آن چاه گرد آمدند و سالیان درازى که حکومت مکه را بر عهده داشتند، از آب چاه بهره مند بودند، ولى بر اثر رواج تجارت مکه و خوش گذرانى مردم و مسامحه و بى بند و بارى آنان، کم کم کار به جایى رسید که آب زمزم خشک شد.[۳]
گاهى مى گویند: چون طایفه «جرهم» از جانب قبیله «خزاعه» تهدید شدند، به ناچار مجبور شدند که مرز و بوم خود را ترک گویند؛ بزرگ و سرشناس «جرهم» «مضاض بن عمرو» یقین کرد که بزودى زمام امور را از دست خواهد داد و ملک و حکومت او با حمله هاى دشمن تباه خواهد گردید.
از این لحاظ، دستور داد دو آهوى طلا و چند قبضه شمشیر پرقیمت را که به عنوان هدیه براى کعبه آورده بودند، در قعر چاه قرار دهند؛ سپس آن را کاملاً پر کنند، تا دشمن به جاى آن پى نبرد و اگر دو مرتبه ملک و تخت از دست رفته را به دست آورند، از این گنج استفاده کنند. پس از چندى حمله هاى «خزاعه» آغاز شد و طایفه «جرهم» و بسیارى از اولاد اسماعیل، ناچار شدند که سرزمین مکه را ترک گویند و به سوى یمن کوچ کنند و دیگر کسى از آنان به مکه بازنگشت. از این تاریخ به بعد، حکومت مکه به دست قبیله «خزاعه» افتاد، تا این که ستاره اقبال قریش در آسمان زندگى با روى کار آمدن «قصى بن کلاب» (جد چهارم پیغمبر اسلام) درخشید.
پس از چندى زمام کار بدست عبدالمطلب افتاد. وى تصمیم گرفت که چاه زمزم را مجددا حفر کند ولى متأسفانه جایگاه چاه «زمزم» دقیقاً روشن نبود. پس از کاوشهاى زیاد از جاى واقعى آن اطلاع یافت و تصمیم گرفت که با فرزند خود «حارث» مقدمات حفر چاه را فراهم آورد.
معمولاً در میان هر دسته اى، مشتى مردم منفى باف پیدا مى شوند که دنبال بهانه مى گردند، تا از هر کار مثبتى جلوگیرى کنند. از این لحاظ رقیبان «عبدالمطلب» براى این که مبادا این افتخار نصیب وى گردد؛ زبان به اعتراض گشودند و به عبدالمطلب چنین خطاب کردند: بزرگ قریش! چون این چاه یادگار جد ما اسماعیل است و همه ما اولاد وى به شمار مى رویم؛ باید همه را در این کار سهیم سازى.
عبدالمطلب به دلایلى پیشنهاد آنان را نپذیرفت، زیرا نظر وى این بود که تنها این چاه را حفر کند و آب آن را به طور رایگان در اختیار همه بگذارد و آب مورد نیاز زائران خانه خدا را فراهم سازد، تا وضع سقایت حجاج با نظارت شخصى او از هر گونه بى نظمى بیرون آید و این نظر در صورتى تأمین مى شد که وى مستقلا این کار را بر عهده داشته باشد.
سرانجام، آنان با یک کشمکش شدیدى روبرو گردیدند. بنا شد پیش یکى از دانایان عرب (کاهن) بروند و داورى او را در این باره بپذیرند. «عبدالمطلب» و رقیبان بار سفر بستند، بیابان هاى بى آب و علف میان حجاز و شام را یکى پس از دیگرى پشت سر گذاشتند، در نیمه راه از تشنگى به ستوه آمدند و کم کم یقین کردند که آخرین دقایق زندگى خود را مى گذرانند. از این رو، درباره مرگ و دفن خود فکر مى کردند.
«عبدالمطلب» نظر داد که هر کس براى خود قبرى بکند و هر موقع مرگ او فرارسد، دیگران او را زیر خاک پنهان سازند و اگر بى آبى و تشنگى به این طریق ادامه پیدا کند و همگى حیات خود را از دست دهند؛ بدین وسیله تمام آنان (به جز آخرین کسى که از این جمعیت مى میرد) زیر خاک مستور و پنهان مى گردند و طعمه درندگان و مرغان هوا نمى شوند.
نظریه «عبدالمطلب» تصویب شد. هر کس براى خود قبرى کند و همگى با رنگ هاى پریده و چهره هاى پژمرده در انتظار مرگ به سر مى بردند. ناگهان «عبدالمطلب» صدا زد، اى مردم! این مرگى است توأم با ذلت و خوارى، چه بهتر که همگى به طور دسته جمعى براى آب، دور این بیابان گردش کنیم؛ شاید لطف پروردگار شامل حال ما گردد.[۴]
همه سوار شدند، مأیوسانه حرکت مى کردند و به روى یکدیگر نگاه مى نمودند. اتفاقا چیزى نگذشت، آب گوارایى به دست آورده و از مرگ قطعى نجات یافتند و از همان راهى که آمده بودند به سوى مکه بازگشتند و با کمال رضا و رغبت درباره حفر چاه، با نظریه عبدالمطلب موافقت کرده و او را در این خصوص تام الاختیار قرار دادند.[۵]
عبدالمطلب با یگانه فرزند خود، «حارث» مشغول حفر چاه شد. در اطراف چاه تلى از خاک به وجود آمد، ناگهان به دو آهوى زرین و چند قبضه شمشیر برخوردند.
قریش غوغاى جدید برپا کردند و خود را در این گنج سهیم دانستند. قرار گذاشتند که قرعه میان آنان حکومت کند، اتفاقا دو آهوى زرین به نام کعبه و شمشیرها به نام عبدالمطلب درآمد و براى قریش سهمى نرسید. عبدالمطلب جوانمرد از آن شمشیرها براى کعبه درى ساخت و دو آهو را بر آن نصب کرد.
فداکارى در راه پیمان
در حالى که عرب جاهلى غرق در فساد اخلاقى بود، در این میان برخى از صفات آن ها در خور تحسین بود؛ مثلا پیمان شکنى، یکى از بدترین کارها در میان آنان بشمار مى رفت. گاهى پیمان هاى بسیار سنگین و سخت با قبایل عرب مى بستند و تا آخر به آن پای بند بودند و گاهى نذرهاى بسیار طاقت فرسا مى نمودند و با کمال مشقت و زحمت در اجراى آن مى کوشیدند.
«عبدالمطلب» موقع حفر زمزم احساس کرد که بر اثر نداشتن فرزند بیشتر، در میان قریش ضعیف و ناتوان است. از این رو، نذر کرد که هر موقع شماره فرزندان او به ده رسید، یکى را در پیشگاه «کعبه» قربانى کند و کسى را از این پیمان مطلع نساخت.
چیزى نگذشت که شماره فرزندان او به ده رسید، موقع آن شد که پیمان خود را اجرا کند. تصور قضیه، براى «عبدالمطلب» بسیار سخت بود، ولى در عین حال از آن ترس داشت که موفقیتى در این باره تحصیل نکند و سرانجام در ردیف پیمان شکنان قرار گیرد. از این لحاظ تصمیم گرفت که موضوع را با فرزندان خود در میان گذاشته و پس از جلب رضایت آنان، یکى را با قرعه انتخاب کند. عبدالمطلب با موافقت فرزندان خود رو به رو گردید.[۶]
مراسم قرعه کشى به عمل آمد؛ قرعه به نام «عبدالله» (پدر پیامبر اکرم) افتاد.
«عبدالمطلب» بلافاصله دست عبدالله را گرفته به سوى قربانگاه برد. گروه قریش از زن و مرد، از جریان نذر و قرعه کشى اطلاع یافتند، سیل اشک از رخسار جوانان سرازیر بود، یکى مى گفت: اى کاش، به جاى این جوان مرا ذبح مى کردند.
سران قریش مى گفتند: اگر بتوان او را به مال فدا داد، ما حاضریم ثروت خود را در اختیار وى بگذاریم. عبدالمطلب، در برابر امواج خروشان احساسات عمومى متحیر بود چه کند و با خود مى اندیشید که مبادا پیمان خود را بشکند، ولى با این همه دنبال چاره نیز مى گشت. یکى از آن میان گفت: این مشکل را پیش یکى از دانایان عرب ببرید، شاید وى براى این کار راه حلى بیندیشد.
عبدالمطلب و سران قوم موافقت کردند و به سوى «یثرب» که اقامتگاه آن مرد دانا بود، روانه شدند. وى براى پاسخ یک روز مهلت خواست روز دوم که همگى به حضور او باز یافتند، کاهن چنین گفت: خونبهاى یک انسان پیش شما چقدر است؟
گفتند ده شتر. گفت: شما باید میان ده شتر و آن کسى که او را براى قربانى کردن انتخاب کرده اید، قرعه بزنید و اگر قرعه به نام آن شخص درآمد، شماره شتران را به دو برابر افزایش دهید، باز میان آن دو قرعه بکشید و اگر باز هم قرعه به نام وى اصابت کرد؛ شماره شتران را به سه برابر برسانید و باز قرعه بزنید و به همین ترتیب تا وقتى که قرعه به نام شتران اصابت کند.
پیشنهاد «کاهن» موج احساسات مردم را فرونشاند، زیرا قربانى کردن صدها شتر براى آنان آسانتر بود که جوانى مانند «عبدالله» را در خاک و خون غلطان ببینند. پس از بازگشت به مکه، یک روز در مجمع عمومى مراسم قرعه کشى آغاز گردید و در دهمین بار که شماره شتران به صد رسیده بود، قرعه به نام آن ها درآمد. نجات و رهایى عبدالله شور عجیبى برپا کرد، ولى عبدالمطلب گفت: باید قرعه را تجدید کنم تا یقینا بدانم که خداى من به این کار راضى است. سه بار قرعه را تکرار کرد و در هر سه بار قرعه به نام صد شتر درآمد. به این ترتیب، اطمینان پیدا کرد که خدا راضى است.
دستور داد که صد شتر از شتران شخصى خود را در همان روز در پیشگاه کعبه ذبح کنند و هیچ انسانى و حیوانى را از خوردن آن جلوگیرى نکنند.[۷]
ماجراى اصحاب فیل
رویداد بزرگى که در میان ملتى رخ مى دهد و گاهى ریشه هاى دینى و احیانا ملى و سیاسى دارد؛ به خاطر اعجاب عموم مردم مبدأ تاریخ مى گردد، مثلا: نهضت حضرت موسى براى گروه یهود و میلاد مسیح براى مسیحیان و هجرت پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم براى مسلمانان، مبدأ تاریخى است که پیروان هر یک از آیین ها، حوادث زندگى خود را با آن مى سنجند.
گاهى برخى از ملت ها با داشتن یک تاریخ اساسى، برخى از حوادث را نیز مبدأ تاریخ قرار مى دهند. چنان که مى بینیم در کشورهاى مغرب زمین، انقلاب کبیر فرانسه و جنبش کمونیستى اکتبر ۱۹۱۷ در شوروى، مبدأ تاریخ بسیارى از جریان هایى است که در آن سرزمین رخ مى دهد. ملل غیر متمدن که از این گونه نهضت هاى سیاسى و دینى محرومند؛ بالطبع اتفاق هاى فوق العاده را براى خود مبدأ تاریخ اتخاذ مى کنند. از این جهت اعراب جاهلى بر اثر نداش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 