پاورپوینت کامل شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ۵۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ۵۹ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ خبر شهادت حضرت زهرا از زبان پیامبر
۲ هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها
۳ حضرت زهرا سلام الله علیها در بستر بیماری

۳.۱ عیادت شیخین

۴ تابوت حضرت فاطمه سلام الله علیها
۵ وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها
۶ آخرین لحظات زندگى حضرت زهرا علیهاالسلام
۷ مراسم کفن و دفن زهرا علیهاالسلام
۸ پانویس
۹ منابع
۱۰ مطالب مرتبط

خبر شهادت حضرت زهرا از زبان پیامبر

حال پیامبر رو به وخامت گرایید، سرش را در دامان حضرت على گذاشت و بی‌هوش گشت. زهرا علیهاالسلام به صورت پدر نگاه می‌‌کرد و اشک می‌‌ریخت و می‌‌فرمود: آه! به برکت وجود پدرم باران رحمت نازل می‌‌شد. او دادرس یتیمان و بیوه‌زنان بود. صداى ناله زهرا علیهاالسلام به گوش رسول خدا رسید، دیده گشود و با صداى ضعیف فرمود: دختر عزیزم! این آیه را بخوان: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ».[۱]

از شنیدن این سخن، گریه زهرا بیشتر گردید، فکرى به ذهن رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. به فاطمه اشاره نمود که نزدیک شود. زمانى که صورتش را نزدیک پدر برد، حضرت رازى در گوش او گفت. حاضران دیدند صورت فاطمه برافروخته شد و تبسمی ‌‌نمود. از فاطمه پرسیدند: چه چیز رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو گفت که شادمان گشتى، گفت: پدرم فرمود مرگ تو نیز نزدیک است. تو اولین فردى هستى که به من ملحق خواهى شد.[۲] دختر رسول خدا از شنیدن خبر مرگش شادمان گردید.

هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها

در حالى که در وفات پدر گریه و زارى می‌‌نمود و على علیه‌السلام مشغول مقدمات کفن و دفن بود، خبر رسید گروهى از مسلمانان در سقیفه بنى ساعده انجمن تشکیل داده‌اند تا درباره جانشین پیامبر تصمیم بگیرند. این خبر تکان دهنده در اوج بحران و غم و اندوه، فکر آن‌ها را مشوش و مختل نمود و آنان را در مقابل عمل انجام شده‌اى قرار داد.

على بن ابی‌‌طالب علیه‌السلام تصمیم گرفت با ابوبکر بیعت نکند تا بدین وسیله مخالفت خود را با حکومت وى ابراز کرده و مردم را متوجه نماید این عمل بر خلاف دستور پیامبر است. از طرف دیگر آن‌ها دیدند که همه بیعت کرده‌اند جز على علیه‌السلام و بستگانش.

با خود گفتند که حکومتشان بدون بیعت اهل بیت استحکامی ‌‌ندارد. از این رو تصمیم گرفتند هر گونه که شده، از امام على علیه‌السلام بیعت بگیرند. دنبال آن حضرت فرستادند و از او خواستند که براى بیعت در مسجد حاضر شود ولى حضرت امتناع نمود. عمر خشمناک گردید و به اتفاق خالد بن ولید و قنفذ و گروه دیگرى رهسپار خانه زهرا شدند.

عمر در خانه را کوبید و گفت: یا على! در را باز کن. فاطمه با تن رنجور و سربسته پشت در آمد و فرمود: اى عمر! با ما چکار دارى! چرا نمی‌‌گذارى به کار خودمان مشغول باشیم. عمر بانگ زد: در را باز کن وگرنه خانه را آتش می‌‌زنم.[۳]

فاطمه گفت: اى عمر! آیا از خدا نمی‌‌ترسى! می‌‌خواهى داخل خانه من شوى. هر چه کرد، عمر از تصمیمش منصرف نگردید. هنگامی‌‌ که دید در خانه را باز نمی‌‌کنند گفت: هیزم بیاورید تا در خانه را آتش بزنیم. در باز شد، عمر خواست وارد خانه شود. حضرت زهرا ضجه و فریاد زد: «یا ابتاه یا رسول الله» در این جا بود که با پشت شمشیر به پهلویش زدند و با تازیانه بازویش را سیاه کردند تا دست از دفاع بردارد.[۴]

سرانجام على بن ابی‌طالب علیه‌السلام را دستگیر کردند که به جانب مسجد ببرند. حضرت زهرا علیهاالسلام او را گرفت و گفت: نمی‌‌گذارم همسرم را ببرید. با تمام توان از همسرش دفاع می‌‌کرد تا دفاع از ولایت نماید. او به خوبى می‌‌دانست هرگاه به وصیت پدرش عمل نشود، اسلام از مسیر درست خود منحرف می‌‌گردد و زحمات بیست و سه ساله رسول الله صلی الله علیه و آله از بین می‌‌رود. از این رو همراه با همسرش شروع به مبارزه نمود. در ابتدا از بیعت خوددارى نمودند تا بدین وسیله به مردم اعلام نمایند که حکومت مورد تایید ما نیست. بعد که به خانه او هجوم آوردند در را باز کردند. مهاجمان در را به آتش کشیدند و باز کردند، باز فاطمه مانع شد که على را به مسجد ببرند اما آن‌ها او را با ضرب و شتم با خود بردند.

در این مبارزه نابرابر طفل فاطمه سقط شد،[۵] که می‌‌توان او را اولین شهید در راه دفاع از ولایت علوى دانست. دختر رسول خدا به اتفاق گروهى از زنان بنى‌هاشم وارد مسجد شد. رو به مردم نمود و فرمود: دست از پسرعمویم بردارید وگرنه به خدا سوگند! گیسوانم را پریشان نموده و به درگاه خدا ناله کرده، به شما نفرین می‌‌کنم! سپس رو به ابوبکر نموده و فرمود: تصمیم دارى شوهرم را به قتل برسانى و کودکانم را یتیم نمایى.[۶]

حضرت على علیه‌السلام دید اوضاع خطرناکى بوجود آمده و فاطمه قصد نفرین کردن نموده است. به سلمان فارسى فرمود: دختر پیامبر را دریاب و از نفرین منصرفش نما! سلمان خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها رسید و عرض کرد: پدرت براى جهانیان رحمت بود. اى دختر رسول خدا! از نفرین چشم‌پوشى بفرما! فاطمه به سلمان فرمود: بگذار تا داد خود را از این بیدادگران بستانم. سلمان عرض کرد: امام على علیه‌السلام مرا نزد شما فرستاده و امر کرده که به منزل برگردید. فاطمه چون دستور همسرش را شنید، فرمود: اطاعت امر او می‌‌نمایم و شکیبایى پیشه می‌‌سازم. به روایتى دیگر فاطمه دست على را گرفت و به خانه برگشتند.[۷]

حضرت زهرا سلام الله علیها در بستر بیماری

عیادت شیخین

خبر شدت گرفتن بیمارى حضرت زهرا سلام الله علیها در مدینه شایع گردید و شیخین (ابوبکر و عمر) که می‌‌دانستند در حق خاندان رسول مخصوصاً پاره تن آن حضرت ستمگرى‌ها کرده بودند، از ترس افکار عمومی ‌‌در صدد دلجویى برآمدند و آماده عیادت حضرت گردیدند.

می‌‌خواستند به هر گونه که شده با عذرخواهى و پوزش، بر خطاهاى گذشته پوشش بنهند. مورخان نوشته‌اند: ابوبکر به اتفاق عمر براى عیادت دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله به در خانه او رفتند، ولى آن حضرت اجازه ورود نداد.

شیخ صدوق می‌‌گوید: که ابوبکر سوگند یاد نمود تا رضایت زهرا علیهاالسلام را جلب نکند، زیر سقفى نرود! به همین جهت شب را در بقیع بسر برد. عمر نزد امام على علیه‌السلام رفت و گفت: ابوبکر پیرمرد دل نازکى است و ما چندین بار به در منزل فاطمه رفته‌ایم و او به ما اجازه ورود نداده است. شما وساطت کنید و براى ما وقت و اجازه عیادت بگیرید.

على علیه‌السلام نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و جریان را بیان نمود. اما زهرا قبول نکرد و سوگند یاد نمود که: «صحبت نخواهم کرد تا پدرم را ملاقات نمایم و از ظلم و تعدى آن‌ها به رسول خدا صلی الله علیه و آله شکایت نمایم».

حضرت امیر علیه‌السلام فرمود: آن‌ها مرا واسطه قرار دادند که از شما براى آن‌ها وقت ملاقات بگیرم. زهرا سلام الله علیها فرمود: «چون خانه خانه توست و من هم همسر تو هستم و اطاعت شوهر بر زن واجب است، من با امر تو مخالفت نمی‌‌کنم».

على علیه‌السلام بیرون رفت و به آن‌ها اجازه ورود داد. آن‌ها وارد شدند و به زهرا سلام کردند، ولى آن حضرت روى خود را برگردانید و پاسخ آن‌ها را نداد. ابوبکر گفت: اى دختر پیامبر! ما آمده‌ایم تا رضایت شما را بدست آوریم از شما خواهش می‌‌کنیم که ما را ببخشید و از آن چه بر شما رسیده از ما درگذرید! زهرا سلام الله علیها فرمود: «شما اول جواب مرا بدهید، آیا از پیامبر شنیدید که درباره من فرمود: فاطمه پاره تن من است و من از او هستم. هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است. هر که پس از مرگم فاطمه را بیازارد، مانند آن است که در زمان حیاتم مرا آزرده است».

آن دو گفتند: آرى شنیدیم، آنگاه فاطمه فرمود: «پروردگارا! شاهد باش این دو نفر مرا آزردند! با شما سخن نمی‌‌گویم تا پروردگارم را ملاقات کنم و از شما شکایت نمایم».[۸]

ابابکر صدا به واویلا بلند نمود و گفت: اى کاش مادر مرا نزاییده بود! اى فاطمه! من از خشم خدا و خشم تو به خدا پناه می‌‌برم! عمر که وضع را چنین دید، با تندى به ابابکر گفت: عجیب است از این مردم که زمام امور خود را بدست تو دادند و تو را به زمامدارى خود منصوب نموده‌اند، در حالى که از خشم زنى جزع و فزع می‌‌کنى و از رضایت او خشنود می‌‌شوى! سپس برخاستند و بیرون رفتند![۹]

تابوت حضرت فاطمه سلام الله علیها

از اسماء بنت عمیس روایت شده که فاطمه به من فرمود: از این که جنازه زن‌ها را براى حمل روى تخته‌ها گذاشته و بر آن پارچه می‌‌کشند و برجستگى بدن پیداست، خوشم نمی‌‌آید. اسماء گفت: موقعى که حبشه بودم، چیزى دیدم که نظر شما را تامین می‌‌کند و اکنون آن را براى شما تهیه می‌‌کنم. آنگاه چند چوب تر از شاخه خرما کنده و آن‌ها را خم نمود و به دو طرف بسته، رویش پارچه کشید. چون فاطمه آن را دید گفت: چیز خوبى است! جنازه زن از مرد شناخته نمی‌‌شود.[۱۰]

وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها

در روزهاى آخر که حال دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به وخامت نهاد، یک روز به امام ع

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.