پاورپوینت کامل شکر الهى ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شکر الهى ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شکر الهى ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شکر الهى ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ حقیقت شکر
۲ شکر در قرآن
۳ شکر در روایات
۴ معنى شکر در حق خداوند
۵ طریق تحصیل شکر
۶ اسباب مانع شکرگزارى
۷ پانویس
۸ منابع

حقیقت شکر

شکر از برترین اعمال است و از سه عنصر: علم، حال و عمل تنظیم مى شود. علم همان اصل و ریشه شکر است که حال را به وجود مى آورد، و حال عمل را به ارمغان مى آورد. علم، عبارت از آن است که بدانى نعمت، استقلال ندارد و وابسته به نعمت دهنده است. و حال، همان شادى و سرورى است که از نعمت دادن او به انسان دست مى دهد. و عمل، اقدام به چیزى است که مقصود و محبوب منعم است. این عمل ممکن است توسط قلب، زبان یا اعضاى دیگر انجام شود.

علم: کسى که قصد شکرگزارى دارد سزاوار است بداند که نعمت ها همگى از جانب خداوند است، و واسطه ها همگى مسخّر اراده او هستند، اوست که با رحمت خود، آن ها را در تسخیر اراده انسان قـرار داده، و در قلوب آن ها اعتقاد و رأفتى قرار مى دهد که خود را مجبور مى دانند آن نعمت را به او برسانند؛ این معرفت، همان شکر قلبى است.

حال: شادمانى و سرور از نعمت، همراه با حال خضوع و تواضع خود نیز شکرى است جداگانه، همان طور که شناخت، خود نیز شکر است. اگر سرور انسان از نعمت فقط به این جهت باشد که مى تواند خود را به نعمت دهنده نزدیک کند و توجهى به خود نعمت دادن منعم نکند، این خوشحالى نیز یکى از مراتب بلندشکر است. و نشانه این گونه خوشحالى آن است که از نعمت هاى دنیا خوشحال نباشد مگر به این خاطر که دنیا مزرعه آخرت، و یاور انسان در رسیدن به آن است و تنها به نعمت هایى مسرور باشد که داراى این خاصیت هستند، ولى از نعمت هایى که انسان را از خدا غافل مى کنند محزون و غمگین شود، این سرور نیز شکر قلبى است. (تا این جا معلوم شد که شناخت و شادمانى از شئون قلب و شکر قلبى هستند).

امّا عمل که از این سُرور زاییده از شناخت ناشى مى شود و آن عبارت است از قیام به آن چه مقصود و محبوب منعم است، که هم به قلب تعلق دارد، هم به زبان و جوارح. عمل قلبى، قصد و نیت خیر براى جمیع خلق خدا است، و عمل زبانى اظهار شکر خدا است با ستایش هایى که مفـید شکرند. و عمل به جوارح به کار گرفتن نعمت هاى خدا در راه طاعت، و پرهیز از بکارگیرى آن ها در معصیت پروردگار است.

مثلا شکر چشم آن است که هر عیبى را در مسلمانى دید بپوشاند، و شکر گوش آن که هر عیبى را درباره مسلمانى شنید پنهان کند، این گونه اعمال، از جمله شکر نعمت اعضاى بدن هستند. شکر نعمت، که خدا را بر بنده حقّ نعمت وجود و نعمت مال است. عبادات بدنى شکر نعمت بدن، و عبادات مالى شکر نعمت مال است. و چقدر زشت است که مسلمان توانگر مسلمان بینوا را ببیند که در تنگى معیشت و در حال نیازمندى است، آن گاه نتواند خود را وادار کند که شکر خداى تعالى بر بى نیازى از دیگران و نیاز دیگران به او را به جا آورد، به اینکه یک دهم یا یک چهلم مال خود را بدهد.

روایت است که: حضرت عیسى علیه السّلام به مردى نابینا و ابرص (پیس) و مفلوج بگذشت، که گوشت تنش از جذام فرو ریخته بود، و مى گفت: شکر خدائى را که مرا از بلاهائى که بسیارى از مردم بدان گرفـتارند عافیت داد. عیسى علیه السّلام گفت: اى مرد کدام بلاست که تو را از آن عافیت داد؟ گفـت: اى روح اللّه من از کسى که در دل وى آن معرفـت نیافرید که در دل من آفرید بهترم، گفت: راست گفتى دستت را بده، دست وى بمالید و درست اندام و نیکو چهره گردید، و خداوند بیماری هاى وى ببرد، و مدّتى مصاحب عیسى بود و با وى عبادت مى کرد.

ارباب معرفت مى گویند: هر کس نعمت چشم را کفران کند، نعمت خورشید را نیز کفران کرده، چه این که عمل دیدن به وسیله خورشید کامل مى شود. چشم (در بدن) و خورشید (در خارج) خلق شده اند تا انسان به وسیله آن دو، آن چه را براى دین و دنیایش مفید است ببیند. و بوسیله آن دو از هر چه به حال دین و دنیایش مضرّ است بپرهیزد. بالاتر از این، منظور از خلقت زمین و آسمان، و خلقت دنیا و تمام اسباب موجود در آن، این است که انسان از آن ها در راه رسیدن به خدا کمک بگیرد. و رسیدن به خدا جز با محبت و انس با او در دنیا، و دل کندن از زرق و برق آن صورت نبندد، و انس جز با ذکر دائم حاصل نشود، و محبت جز با شناختى که از دوام فکر به دست مى آید در قلب ننشیند، و دوام ذکر و فکر جز با بقاء بدن میسّر نگردد، و بدن باقى نمى ماند مگر با بقاء زمین و آب و هوا، و این همه نشود مگر با خلقت زمین و آسمان و سایر اعضاء.

پس همه این ها براى بدن است، و بدن مرکب نفس است، و آن نفسى به خدا بر مى گردد که با معرفت و طول عبادت به اطمینان رسیده باشد. پس هر کس چیزى را در غیر طاعت مصرف کند نعمت خدا را در تمامى آن چه براى انجام گناهش لازم است کفران کرده است. و لذا شاکر حقیقى کم است آن چنان که خداى تعالى فرمود: «و َقَلِیلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّکورُ».[۱] و تعداد کمى از بندگان من شکر گزارند..

و چون حقیقت شکر را شناختى، حقیقت کفران را نیز با مقایسه خواهى شناخت، که آن عبارت است از جهل به این که نعمت ها از خدا است، یا ناشادى به منعم و نعمت از این جهت که او را به قرب خدا مى رساند، یا بکار نبردن نعمت در آن چه منعم دوست و خوش دارد، یا بکار بردن آن در آن چه مکروه و ناخوش دارد. و همان گونه که شکر و سپاس نجات دهنده و رساننده انسان به سعادت ابدى و افزونى نعمت در دنیا است، ضدّ آن – یعنى کفران و ناسپاسى – از مهلکات و کشاننده آدمى به شقاوت همیشگى و عقوبت دنیا و سلب نعمت ها است.

خداى سبحان مى فرماید: «فَکفَرَت بِانعُمِ اللَّهِ فَاذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الجُوعِ و َالخَوفِ»؛ نعمت هاى خدا را کفران کردند پس خدا به آنان جامه گرسنگى و بیم پوشانید یعنى طعم گرسنگى چشانید و جامه ترس ‍ پوشانید.[۲] و مى فرماید: «انَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَومٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِانفُسِهِم»؛ خدا آن چه از نعمت نزد گروهى است نمى گرداند تا هنگامى که آنان آن چه را که در نفس هایشان است دگرگون نمایند.[۳]

شکر در قرآن

خداى تعالى «شکر» را در کنار «ذکر» خود قرار داده و مى فرماید: «اذْکرُونى اذْکرْکمْ وَاشْکرُوالى وَلاتَکفُرُونِ»؛ مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر مرا بجاى آرید و کفران نورزید.[۴] در حالى که خود فرموده: «وَلَذِکرُ اللَّهِ اکبَرُ»؛ و همانا یاد خدا بزرگتر است.[۵]
و مى فرماید: «ما یفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکمْ انْ شَکرْتُمْ وَآمَنْتُمْ»؛ خداوند شما را عذاب نمى کند، اگر شکر گزارید و ایمان آورید.[۶]
و مى فرماید: «و َسَنَجْزِى الشَّاکرِینَ»؛ و بزودى شکرگزاران را پاداش مى دهیم.[۷]
و مى فرماید: «لَئِنْ شَکرْتُمْ لازِیدَنَّکمْ وَلَئِنْ کفَرْتُمْ انَّ عَذابى لَشَدِیدٌ»؛ اگر شکر گزارید شما را بیشتر مى دهیم و اگر کفران کنید همانا عذاب من شدید است».[۸]
و مى فرماید: «وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّکورُ»؛ و اندکى از بندگان من شکر گزارند».[۹]
و در شرف و فضیلت آن همین بس که یکى از صفات خداوندى است، چنان که خداى سبحان مى فرماید: «واللَّهُ شَکورٌ حَلیمٌ»؛ و خدا سپاس دار و بردبار است.[۱۰]
و آن نخستین و واپسین سخن اهل بهشت است، چنان که خداى تعالى مى فرماید: «و َقالُوا الحَمدُ لِلَّهِ الَّذى صَدَقَنا وَعدَهُ»؛ و گویند: سپاس و ستایش خداى را که وعده خود با ما راست گردانید.[۱۱]
و مى فرماید: «و َآخِرُ دَعواهُم انِ الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ»؛ و آخرین خواندنشان این است که: سپاس و ستایش سزاوار پروردگار جهانیان است.[۱۲]

شکر در روایات

عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِی عَنِ السَّکونِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم الطَّاعِمُ الشَّاکرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِبِ وَ الْمُعَافَى الشَّاکرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کأَجْرِ الْمُبْتَلَى الصَّابِرِ وَ الْمُعْطَى الشَّاکرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کأَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقَانِعِ؛ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: خورنده شکرگزار اجرش مانند اجر روزه دارى است که به ثواب خدا چشم دارد، و تندرست سپاسگزار اجرش مثل اجر بیمار صبور است، و غنّى شکر گزار اجرش مانند اجر محروم قانع است.[۱۳]
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَینِ عَنْ فَضْلٍ الْبَقْبَاقِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ أَمّا بِنِعْمَهِ رَبِّک فَحَدِّثْ قَالَ الَّذِی أَنْعَمَ عَلَیک بِمَا فَضَّلَک وَ أَعْطَاک وَ أَحْسَنَ إِلَیک ثُمَّ قَالَ فَحَدَّثَ بِدِینِهِ و َمَا أَعْطَاهُ اللَّهُ وَ مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَیهِ؛ از امام صادق علیه السلام درباره آیه شریفه «وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّک فَحَدِّثْ»[۱۴] سؤال شد که مراد از نعمت چیست؟ حضرت فرمود: یعنى برتری هاى که داده، چیزهایى که به تو بخشیده، و نیکى هایى که در حقّت کرده است. سپس دین او را باز گفت و آنچه خدا به او داده بود و آنچه بدو انعام کرده بود.[۱۵]
الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ خَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مِنَ الْمَسْجِدِ و َقَدْ ضَاعَتْ دَابَّتُهُ فَقَالَ لَئِنْ رَدَّهَا اللَّهُ عَلَی لَأَشْکرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُکرِهِ قـَالَ فَمَا لَبِثَ أَنْ أُتِی بِهَا فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ جُعِلْتُ فِدَاک أَلَیسَ قـُلْتَ لَأَشْکرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُکرِهِ فـَقـَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ علیه السلام أَلَمْ تَسْمَعْنِی قُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ در روایت است که: حضرت صادق علیه السلام چهارپایى را بر در مسجد بسته بود، وقتى بیرون آمد آن را ندید. فرمود: اگر خدا آن را به من برگرداند چنان که سزاوار است شکر او را به جا مى آورم. دیرى نپایید که حیوان را برایش آوردند. حضرت فرمود: (الحمدللّه) عرض شد: فدایت شوم آیا نفرمودى خدا را چنان که سزاوار است شکر مى کنم، فرمود: مگر نشنیدى؟ گفتم: الحمدللّه.[۱۶]
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ مُیسِّرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ شُکرُ النِّعْمَهِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّکرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ و فرمود: شکر نعمت عبارت است از اجتناب محرمات، و شکر کامل این است که بگویى: (الحمدللّه رب العالمین).[۱۷]
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَلِی بْنِ عُیینَهَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام یقُولُ شُکرُ کلِّ نِعْمَهٍ وَ إِنْ عَظُمَتْ أَنْ تَحْمَدَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عَلَیهَا؛ و فرمود: شکر هر نعمتى ـ هر چه بزرگ باشد ـ ستایش خداى عزوجل است بر آن نعمت.[۱۸]
مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ لِی مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بِنِعْمَهٍ صَغُرَتْ أَوْ کبُرَتْ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ إِلَّا أَدَّى شُکرَهَا؛ و فرمود: هر نعمتى را خدا به بنده اش عطاء کند، چه بزرگ باشد و چه کوچک اگر بنده بگوید: (الحمدللّه رب العالمین) شکرش را اداء کرده است.[۱۹]
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یونُسَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ الرَّجُلَ مِنْکمْ لَیشْرَبُ الشَّرْبَهَ مِنَ الْمَاءِ فَیوجِبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا الْجَنَّهَ ثُمَّ قـَالَ إِنَّهُ لَیأْخُذُ الْإِنَاءَ فَیضَعُهُ عَلَى فِیهِ فَیسَمِّی ثُمَّ یشْرَبُ فَینَحِّیهِ وَهُوَ یشْتَهِیهِ فَیحْمَدُاللَّهَ ثُمَّ یعُودُ فَیشْرَبُ ثُمَّ ینَحِّیهِ فَیحْمَدُ اللَّهَ ثُمَّ یعُودُ فَیشْرَبُ ثُمَّ ینَحِّیهِ فَیحْمَدُ اللَّهَ فَیوجِبُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهَا لَهُ الْجَنَّهَ؛ و فرمود: گاهى انسان یک جرعه آب مى نوشد و به واسطه آن خدا بهشت را برایش واجب مى کند. سپس فرمود: ظرف آب را به دست مى گیرد، آن را به لب مى گذارد و بسم اللّه مى گوید، و مى نوشد ولى قبل از آن که سیراب شود، آن را از لب بر مى دارد و خدا را سپاس مى گوید. دوباره به لب مى گذارد و مى نوشد، و چون سیراب شد آن را از لب برمى دارد و خدا را سپاس مى گوید. به همین سبب خداى عزوجل بهشت را براى او واجب مى کند.[۲۰]
مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ یقُولُ مَنْ حَمِدَ اللَّهَ عَلَى النِّعْمَهِ فَقَدْ شَکرَهُ وَ کانَ الْحَمْدُ أَفْضَلَ مِنْ تِلْک النِّعْمَهِ؛ امام کاظم علیه السّلام مى فرماید: هر کس خدا را به خاطر نعمتى حمد کند شکر نعمتش را به جا آورده، و حمد از آن نعمت برتر است.[۲۱]
ابْنُ أَبِی عُمَیرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِیهَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یرْزُقَنِی مَالًا فَرَزَقَنِی وَ إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یرْزُقَنِی وَلَداً فَرَزَقَنِی وَلَداً وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یرْزُقَنِی دَاراً فَرَزَقَنِی وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ یکونَ ذَلِک اسْتِدْرَاجاً فَقَالَ أَمَا وَاللَّهِ مَعَ الْحَمْدِ فَلاِ؛ عمر بن یزید مى گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: من از خدا خواستم مالى به من دهد، عطا کرد، از او خواستم فرزندى به من دهد، داد، از او خواستم خانه اى به من عطا کند، عطا کرد. مى ترسم این عطاى پى در پى از باب استدراج باشد. حضرت فرمود: به خدا قـسم اگر همراه با حمد و ستایش باشد، استدراج (غوطه ور تدریجى توأم با غفلت در دنیاگراى) نیست.[۲۲]
مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یحْیى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم إِذَا وَرَدَ عَلَیهِ أَمْرٌ یسُرُّهُ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ النِّعْمَهِ وَ إِذَا وَرَدَ عَلَیهِ أَمْرٌ یغْتَمُّ بِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کلِّ حَالٍ؛ و مى فرماید: هنگامى که حادثه اى مسرّت بخش براى حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم پیش مى آمد، مى فرمود: سپاس خدا را به خاطر این نعمت. و چون امرى غم انگیز حادث مى شد، مى فرمود: الحمد للّه على کلّ حال. سپاس خدا راست در هر حال.[۲۳]
الشَّیخُ أَبُوالْفُتُوحِ فِی تَفْسِیرِهِ، عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیسٍ قـَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم یقـُول… إِذَا کانَ یوْمُ الْقِیامَهِ وَعُرِضَتِ الْخَلَائِقُ فِی الْمَوْقِفِ ینَادِی مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّه… ینادِی الْمُنَادِی لِیقُمِ الَّذِینَ کانُوا یشْکرُونَ اللَّهَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ فَتَقُومُ شِرْذِمَهٌ قَلِیلَه…؛ و مى فرماید: روز قیامت از جانب خداى متعال منادى ندا مى کند: حمد کنان در خفاء و آشکارا برخیزند، پس گروهى اندکى برخیزند. آن گاه پرچمى براى آنان نصب مى کنند و ایشان به بهشت درمى آیند. پرسیدند: حمد کنان کیستند؟ فرمود: کسانى که خدا را در هر حال (خوشى و گرفتارى) سپاس مى گزارند.[۲۴]
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِی عَنْ سُفْیانَ بْنِ عُیینَهَ عَنْ عَمَّارٍ الدُّهْنِی قَالَ سَمِعْتُ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ علیه السلام یقُولُ… إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ کلَّ عَبْدٍ شَکور؛ … و امام سجاد علیه السّلام فرمود: خداى سبحان هر بنده سپاسگزارى را دوست دارد… .[۲۵]
حُمَیدُ بْنُ زِیادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ وُهَیبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفـَرٍ علیه السلام قَالَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم عِنْدَ عَائِشَهَ لَیلَتَهَا فَقَالَتْ یا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَک وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَک مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ یا عَائِشَهُ أَلَا أَکونُ عَبْداً شَکوراً قَالَ وَکانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم یقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَیهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى «طه ما أَنْزَلْنا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقى»؛[۲۶] و امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نزد عایشه بود در شبى که نوبت او بود، عائشه گفـت: یا رسول اللّه چرا خود را در عبادت به رنج و تعب مى افکنى و حال آن که خدا گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟ فرمود: اى عائشه آیا بنده سپاسگزار نباشم؟… و گفت: آن حضرت شب ها بر انگشتان پاهاى خود مى ایستاد و عبادت مى کرد تا خداى تعالى این آیه را فرستاد: طه، ما قرآن را بر تو نفرستادیم که به رنج افتى.[۲۷]
أَبُو عَلِی الْأَشْعَرِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ رَجُلَینِ مِنْ أَصْحَابِنَا سَمِعَاهُ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ نِعْمَهٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَاللَّهَ ظَاهِراً بِلِسَانِهِ فَتَمَّ کلَامُهُ حَتَّى یؤْمَرَ لَهُ بِالْمَزِیدِ؛ و امام صادق علیه السّلام فرمود: هیچ نعمتى خدا به بنده اى نداد که آن نعمت را در دل بشناسد و در ظاهر به زبان خدا را سپاس و ستایش کند، و سخنش ‍تمام شود، مگر این که براى او به فزونى امر شود.[۲۸]
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنْ یحْیى بْنِ الْمُبَارَک عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَبَلَهَ عَنْ مُعَاوِیهَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أُعْطِی الشُّکرَ أُعْطِی الزِّیادَهَ یقُو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.