پاورپوینت کامل سقیفه بنى ساعده ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سقیفه بنى ساعده ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سقیفه بنى ساعده ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سقیفه بنى ساعده ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ رد پاهای برنامه ریزی قبلی برای غصب خلافت

۱.۱ لشکر اسامه
۱.۲ حدیث قلم و قرطاس
۱.۳ اقدام ابوبکر برای خواندن نماز به جای پیامبر (ص)
۱.۴ انکار وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسط عمر بن خطاب

۲ سقیفه بنی ساعده

۲.۱ مخالفان خلافت سعد بن عباده از انصار
۲.۲ گفت و گوهای انجام شده در سقیفه
۲.۳ نقش قبیله اسلم در گرفتن بیعت برای ابوبکر

۳ احتجاج حضرت علی علیه السلام با بیعت کنندگان
۴ برخورد دستگاه خلافت با مخالفان داخل مدینه

۴.۱ کشتن سعد بن عباده رئیس خزرجیان
۴.۲ تطمیع عبّاس، عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله)
۴.۳ حمله به خانه حضرت فاطمه (س) برای شکستن تحصن مخالفان
۴.۴ آتش زدن زدن خانه حضرت فاطمه (س)
۴.۵ بر خورد دستگاه خلافت با امام علی (علیه السلام)

۵ پانویس
۶ منابع

رد پاهای برنامه ریزی قبلی برای غصب خلافت

برخی از اتفاقاتی که نزدیک به رحلت پیامبر اکرم (ص) به وقوع پیوست نشان می دهد که گروهی در حال برنامه ریزی برای تصرف خلافت بعد از پیامبر اکرم (ص) بودند:

لشکر اسامه

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در ماه های آخر عمر تصمیم گرفتند که سپاهی به منطقه موته، بفرستند. به همین دلیل به تمام بزرگان مهاجرین و انصار دستور دادند تا به همراهی سپاهی به فرماندهی جوانی هجده ساله به نام اسامه بن زید به آنجا بروند و در پایان به دلیل کارشکنی بعضی از مسلمانان برای نرفتن به همراه سپاه فرمودند: هرکس که از رفتن به همراه سپاه اجتناب ورزد، خدا او را لعنت کند. [۱]

إبن حجر عسقلانی (م۸۵۲) است که از استوانه‌های علمی و رجالی اهل سنت می‌باشد در شرحش بر صحیح بخاری (که از مهمترین و بهترین و معتبرترین شروح بر صحیح بخاری است) تصریح می کند که شخصیت‌های بزرگ مهاجرین و انصار همچون أبوبکر، عمر، أبو عبیده جراح، سعد، سعید و قتاده و همه بودند. و می گوید اینها در رابطه با فرماندهی أسامه اشکال تراشی کردند. [۲]

اما علی رغم تاکید پیامبر بر شتاب در حرکت سپاه، آنان نه‌تنها در زمان حیات رسول خدا حرکت نکردند، بلکه تا یک ماه پس از رحلت آن حضرت نیز سستی نشان دادند.

شیخ مفید داستان تخلف ابوبکر و عمر از سپاه اسامه را چنین نقل می‌کند:
«پیامبر دستور داده بود، ابوبکر و عمر به سپاه اسامه ملحق شوند ولی از تخلف و سرپیچی آن‌ها اطلاعی نداشت. زمانی که متوجه شد عایشه و حفصه در تلاش برای امام جماعت قرار دادن پدران خود هستند؛ از تخلف آن‌ها اطلاع یافت».[۳]

حدیث قلم و قرطاس

در آخرین پنجشنبه عمر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله )، عده ای از اصحاب در منزل ایشان به دور حضرتش حضور داشتند. در این هنگام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «کاغذ و قلمی برایم بیاورید تا نوشته ای برای شما بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.»[۴] سپس عمر بن خطّاب گفت: «همانا مرض بر مشاعر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چیره گشته، قرآن نزد شماست و کتاب خدا برای ماکافی است!»

اختلاف و گفتگو میان مردمی که در خانه بودند درافتاد، و بعضی هم با عمر هم صدا شدند. چون سخنان یاوه زیاد گفته شد و دامنه اختلافات بالا گرفت، رسول خدا (صلی الله عیه و آله) فرمودند: «از نزد من برخیزید که در حضور من جدال و اختلاف شایسته نیست.» [۵]

اقدام ابوبکر برای خواندن نماز به جای پیامبر (ص)

در برخی کتب اهل سنت همچون صحیح بخارى و مسند أبی عوانه، از عایشه روایت شده است که:

زمانى که پیامبر خدا (ص) بیمار شد (همان بیمارى‌اى که منجر به وفاتش شد) ، هنگامى که وقت نماز شد، فرمود: «به ابو بکر، امر کنید تا با مردم، نماز بگزارد» . . . . پس ابو بکر، خارج شد و به نماز ایستاد. در آن هنگام، براى ایشان، اندکى سبُکى حاصل شد. لذا از جا برخاست و در حالى که به خاطر ضعف، به دو مرد، تکیه کرده بود، به مسجد رفت. گویا هم اکنون پاهاى ایشان را که به علّت ناتوانى بر اثر بیمارى به زمین کشیده مى‌شد، مى‌بینم. . . . پس ایشان، پیش رفته، کنار ابو بکر نشست. [۶]

اما این روایت را نمی توان قبول نمود چرا که ابوبکر یکی از کسانی بوده است که به همراه دیگران از فرمان پیامبر مبنی بر حرکت سپاه اسامه تخطی نموده بوده است. و قابل پذیرش نیست که پیامبر چنین کسی را جانشین خود برای اقامه نماز نماید.

سیّد رضیّ در مورد حقیقت این ماجرا در کتاب خصائص الائمه روایتی از ابوموسی ضریر بجلّی از امام رضا (ع) بدین صورت نقل می نماید:

به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! مردم زیاد می‌گویند که پیامبر اکرم (ص) ابوبکر را امر به نماز نمود؛ سپس به عمر دستور (به نماز) داد! حضرت سکوتی طولانی کرد؛ سپس فرمود: آن‌گونه که مردم می‌گویند، نیست؛ ولکن تو ای عیسی! خیلی راجع به امور بحث می‌کنی و تا کشف نکنی، راضی نمی‌شوی. گفتم: پدر و مادرم فدای تو باد، غیر از شما از چه کسی مسائل دینم را سؤال کنم و بپرسم چیزی را که به نفع آخرتم باشد و نفسم با آن هدایت شود و ترسم که غیر تو مرا در جواب سوالهایم گمراه کند. پس فرمود: هنگامی که بیماری رسول خدا (ص) سخت شد، علی (ع) را خواست و سر خود را در دامن او گذاشت و از هوش رفت؛ وقت نماز فرا رسید و اذان آن گفته شد؛ عایشه بیرون رفت و گفت: ای عمر! بیرون شو و برای مردم نماز بخوان. عمر به او گفت: پدرت از من سزاوارتر است! عایشه گفت: راست است، امّا او مرد نرم خویی است و دوست ندارم به مخالفت با او برخیزند! پس تو برای آنان نماز بخوان. عمر به او گفت: ابوبکر نماز بخواند؛ اگر کسی حرکتی کند یا به او حمله نماید، من از او حمایت می‌کنم در حالی که رسول خدا بیهوش است و گمان نمی‌کنم به هوش آید و آن مرد (علی) به او مشغول است و نمی‌تواند از او جدا شود؛ پس قبل از این که به هوش آید، نماز را بخوانید، زیرا بیم آن دارم که اگر به هوش آید، علی را به اقامه‌ی نماز امر کند و من، شب گذشته صحبت‌های آهسته او را شنیدم که به علی می‌گفت: الصلاه الصلاه (نماز را، نماز را).

امام فرمود: ابوبکر بیرون آمد که برای مردم نماز بخواند و مردم گمان کردند به فرمان رسول خدا (ص) است؛ هنوز تکبیر نگفته بود که رسول خدا (ص) به هوش آمد و فرمود: عمویم عبّاس را فرا بخوانید. او را صدا کردند، پس عبّاس و علی (ع) حضرت را حمل کردند تا به مسجد در آمد و برای مردم نماز خواند در حالی که نشسته بود. [۷]

انکار وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسط عمر بن خطاب

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در ظهر روز دوشنبه چشم از دنیا فروبست ( به شهادت رسید ) در حالی که عمر در مدینه و ابوبکر در منزل شخصی خود در سنح بود. [۸]

عایشه گوید: عمر پس از آنکه اجازه گرفت، به حجره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شد و پارچه ای را که بر رخسار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کشیده شده بود به کنار زد و فریاد زد «آه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چه سخت بیهوش افتاده است!» و همچنین گفت: «…. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگز نخواهد مرد تا منافقان را نیست و نابود کند!»

او به این مقدار اکتفا نکرد و هرکس را که از مرگ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صحبت می کرد تهدید به قتل نموده و می گفت: «مردمی از منافقین گمان می کنند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفته ؛ چنین نیست و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمرده است، بلکه مانند: موسی بن عمران (علیه السلام) که چهل روز از چشم مردم غایب شد و بازگشت ؛ و درباره اش گفته اند که مرده است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز به نزد پروردگارش رفته و به خدا سوگند که باز می گردد و دست و پای آنان را که گمان می برند او مرده است قطع خواهد نمود.[۹] و هر کس بگوید او مرده است با این شمشیر سرش را قطع خواهم نمود! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آسمان رفته است».

عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر و بعضی از اصحاب با خواندن آیه «وَ مَا محَُمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِیْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلىَ أَعْقَابِکُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ عَلىَ‌ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضرَُّ اللَّهَ شَیًْا وَ سَیَجْزِى اللَّهُ الشَّاکِرِین»[۱۰] سعی کردند او را آرام کنند ولی اثر نبخشید[۱۱] تا اینکه ابوبکر از راه رسید و همان آیاتی را که دیگران برای عمر خوانده بودند را برای او خواند و او آرام شد و نشست![۱۲] و سپس گفت: «این آیاتی که خواندی آیا از قرآن بود؟!» و ابوبکر گفت «آری.» [۱۳]

سقیفه بنی ساعده

بعد از آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شهادت رسیدند، انصار تصمیم گرفتند تا ریئس قبیله خزرج را، که سعد بن عباده خزرجی نام داشت به خلافت برسانند. به همین دلیل همه ی آنها در سقیفه ای که در کنار خانه سعد بود و به سقیفه بنی ساعده شهرت داشت ، جمع شدند. از مهاجران هم تنها سه نفر از این اتفاق با خبر شدند که این سه نفر ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح بودند ، که به همراه هم در سقیفه حاضر شدند.

مخالفان خلافت سعد بن عباده از انصار

انصاری که معتقد به خلافت علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) بودند. مانند : ابوایوب انصاری ، سهل بن حنیف و ….
انصاری که از قبیله اوس بودند و به دلیل اختلافاتی که قبل از اسلام با خزرج داشتند، به هیچ عنوان نمی خواستند که افتخار خلافت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خزرجی ها برسد.
بعضی از سران خزرج مانند بشیر بن سعد که به دلیل حسادت حاضر به خلافت سعد بن عباده نبودند.

گفت و گوهای انجام شده در سقیفه

سعد بن عباده، رئیس انصار مدینه (که در آن اجتماع حاضر بود) به فرزندش قیس‌ یا به یکى دیگر از فرزندانش گفت: من به خاطر بیمارى که دارم نمى‌ توانم سخنم را به گوش مردم برسانم ولى تو سخن مرا بشنو و به گوش مردم برسان. بدین ترتیب سعد بن عباده سخن مى‌ گفت و فرزندش جمله جمله گفتار او را با صداى رسا و بلند به گوش مردم مى‌ رسانید. سخنان وى در آن روز پس از حمد و ثناى الهى این بود که گفت: اى گروه انصار آن سابقه و فضیلتى که شما در دین اسلام دارید هیچ یک از قبایل داراى چنین سابقه و فضیلتى نیستند. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بیش از ده سال در میان قوم خود ماند و آنها را به پرستش خداى رحمان و دورى از بتان دعوت نمود و جز اندکى به وى ایمان نیاوردند و به خدا سوگند قدرت نداشتند که از رسول خدا دفاع کنند و آیین او را قدرت بخشند و دشمنان او را دفع کنند. تا وقتى که خدا درباره شما بهترین فضیلت را اراده فرمود و این بزرگوارى و کرامت را به سوى شما سوق داد و شما را مخصوص به آیین خود گردانید و ایمان بدو و به رسولش را روزى شما گردانید و نیرومند کردن دین و جهاد با دشمنانش را بدست‌ شما سپرد.و شما سخت‌ ترین مردمان در برابر متخلفین بودید و در برابر دشمنان دین کوشاتر از دیگران بودید تا سرانجام خواه ناخواه در برابر فرمان خدا تسلیم شده و گردن نهادند و خدا بدست‌ شما وعده ‌اى را که به پیغمبرش داده بود، عملى کرد و عرب در برابر شمشیر شما خاضع شد.آنگاه خداوند پیغمبر را از میان شما برد در حالى که او از شما خشنود بود و کمال رضایت را داشت، پس متوجه باشید که خلافت او حق مسلم شماست و کار را بدست گیرید و سستى در این باره به خود راه ندهید که شما از هر کسى بدان سزاوارتر و شایسته ‌تر هستید!

سخن سعد بن عباده به پایان رسید و انصار همگى سخن او را پذیرفته و گفتند: راى صحیح و سخن حق همین است و ما از دستور تو سرپیچى نخواهیم کرد و رهبرى را به تو خواهیم سپرد و تو را کفایت نموده و مورد قبول مردمان شایسته و باایمان نیز خواهى بود.
و پس از این سخنان به گفتگو پرداختند که اگر مهاجرین از قریش آن را نپذیرفته بگویند: ماییم هجرت کنندگان در دین و اصحاب و یاران نخستین رسول خدا و عشیره و نزدیکان وى و به چه فضیلت و سابقه ‌اى در امر خلافت آن حضرت با ما به ستیز برخاسته ‌اید؟ پاسخ آنها را چه بگوییم؟

دسته ‌اى گفتند: ما بدان ها مى‌ گوییم: ما را امیر و فرمانروایى باشد و شما را امیر و فرمانروایى (ما پیرو فرمانرواى خود و شما نیز تابع امیر خود)؟ و ما از آنها جز این را نخواهیم پذیرفت، زیرا همان فضیلتى را که آنها در هجرت دارند ما نیز در جاى دادن به آنها و یارى پیغمبر داریم و هر چه درباره آنها در کتاب خدا آمده درباره ما نیز آمده و نازل گشته و سرانجام هر فضیلتى را که به رخ ما بکشند و بشمارند ما نیز همانند آن فضیلت را براى آنها شماره خواهیم کرد و ما هرگز حق مسلم خود را به آنها نخواهیم داد و آخرین گذشت ما همین است که ما را امیر و فرمانروایى باشد و آنها هم براى خود امیرى داشته باشند! سعد بن عباده که سخن آنها را شنید گفت: این نخستین سستى و شکست است!

چون خبر این اجتماع به گوش ابوبکر و عمر رسید به همراه ابوعبیده جراح شتابان رو به سقیفه نهادند. عمر خواست لب به سخن بگشاید و مى‌ خواست کار را براى ابوبکر آماده سازد ولى ابوبکر جلوى او را گرفته و گفت: بگذار من سخن گویم و تو نیز هر چه خواستى بعد از من بگوى. ابوبکر لب به سخن گشوده و پس از ذکر شهادتین گفت:

خداى عزوجل محمد را به هدایت و دین حق مبعوث فرمود و مردم را به اسلام دعوت کرد و خدا دلها و افکار ما را بدو راهنمایى نمود، آن را پذیرفتیم و مردم دیگر به دنبال ما مسلمان شدند و ما عشیره و فامیل رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم از نظر نسب و نژاد بهترین نسب ها را داریم و قریش در هر قبیله از قبایل عرب پیوندى از خویش دارد. شما نیز انصار و یاران خدا هستید که پیغمبر خدا را یارى کرده و پشت‌ سر او بودید و برادران ما در کتاب خدا و در دین و در هر خیر دیگرى که ما در آن هستیم شریک‌ ما هستید و شما محبوب ترین مردم در نزد ما و گرامى‌ ترین آنها بر ما هستید و از هر کس شایسته‌ تر هستید تا در برابر مقدرات الهى راضى بوده و در مقابل مقامى را که خداوند براى برادران مهاجر شما مقرر فرموده تسلیم باشید، از هر کس سزاوارترید که به برادران مهاجر خود رشک نبرید، شما همانها هستید که در هنگام سختى از دارایى خود صرفنظر کردید و مهاجران را بر خود مقدم داشته و نسبت‌ به آنها ایثار نمودید و کسی مقام و منزلت شما انصار را نزد ما نخواهد داشت. فرمان و حکومت از آن ما ، و مقام و منزلت وزارت از آن شما باشد.

انگاه حُباب بن مُنذر از جای برخاست و خطاب به انصار گفت : ای گروه انصار، زمام امور حکومت را خود به دست بگیرید که این مهاجران در شهر شما و زیر سایه شما زندگی می کنند و هیچ گردنکشی را زهره ی آن نیست که سر از فرمان شما بتابد. پس ، از دو دستگی و اختلاف به پرهیزید که اختلاف ، کارتان را به تباهی و فساد خواهید کشید و شکست خواهید خورد و ریاست و حکومت از چنگتان به در خواهد شد. اگر اینان زیربار نرفتند و بجز آنچه که از ایشان شنیدند چیزی دیگر نگفتند، در آن صورت ما از میان خودمان فرمانروایی برمی گزینیم و آنها هم برای خودشان امیر انتخاب کنند.

در اینجا عمر از جای برخاست و گفت:

هرگز چنین کار نمی شود و دو شمشیر در یک غلاف نمی گنجد. به خدا سوگند که عرب به حکومت و فرمانروایی شما سرفرود نخواهد آورد ، در حالی که پیامبرشان از غیر شماست. امّا عرب حکومت و زمامداری کسی که از خاندان نبوت و پیامبری باشد مخالفت نخواهد کرد. ما در برابر کسی که به مخالفت با ما برخیزد ، دلیل و برهانی قاطع داریم و آن این که چه کسی حکومت و فرمانروایی محمّد را از چنگ ما بیرون می کند و با ما سر آن به ستیزه و مخالفت بر می خیزد ، در صورتی که ما از بستگان و خاندان او هستیم؟ مگر آن کس که به گمراهی افتاده ، یا به گناه آلوده شده یا به گرداب هلاکت افتاده باشد.

انصار که چنان دیدند به سخن آمده گفتند: به خدا ما نسبت‌ به خیرى که خداوند به سوى شما سوق داده بر شما رشک نخواهیم برد و هیچ کس نزد ما محبوب تر و پسندیده‌تر از شما نیست ولى ما ترس آینده را داریم و بیم آن را داریم که در آینده کسى متصدى خلافت گردد و مسلط بر کار شود که نه از ما و نه از شما باشد و از این رو ما حاضریم با یکى از شما بیعت کنیم مشروط بر این که پس از مرگ او یکى از انصار را به خلافت انتخاب کنیم و چون وى از دنیا رفت‌ یکى از مهاجرین و به همین ترتیب براى همیشه روى نوبت ‌یکى از مهاجر و یکى از انصار متصدى امر خلافت‌ باشد و ضمناً موجب تعدیل خلیفه نیز خواهد شد زیرا ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.