پاورپوینت کامل داستان اصحاب اخدود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان اصحاب اخدود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان اصحاب اخدود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان اصحاب اخدود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ مفهوم شناسی اصحاب اخدود
۲ اصحاب اخدود در قرآن
۳ گزارش‌هاى تاریخى و روایى اصحاب اخدود

۳.۱ ۱.حادثه نجران
۳.۲ ۲.پیروان پیامبر حبشی
۳.۳ ۳. مـؤمنان مـنطقه مذارع
۳.۴ ۴.قومی‌ از مجوس
۳.۵ ۵. گروهی از بنی اسرائیل
۳.۶ ۶. پیروان دانیال نبی
۳.۷ ۷. گروهی از مؤمنان معتزل
۳.۸ ۸. گروهی از بت پرستان یمن
۳.۹ ۹. قبیله بـنی تمیم

۴ پیام داستان
۵ پانویس
۶ منابع

مفهوم شناسی اصحاب اخدود

«اصحاب» جمع «صاحب» (اسم فاعل) از ماده «ص‌ـ‌ح‌ـ‌ب» و معناى مصدرى آن همراهى کردن است و صاحب، کسى یا چیزى است که ملازم و همراه کسى یا چیز دیگر باشد.[۱] این ملازمت و همراهى باید عرفاً فراوان باشد.[۲]
فرهنگ‌نویسان عربى، واژه اُخدود را بر وزن اُفعول جمع آن را اخادید[۳] و به معناى شکاف مستطیلى شکل در زمین دانسته‌اند که از ریشه «خ‌ـ‌د‌ـ‌د» به معناى ایجاد شکاف در زمین گرفته شده است.[۴] 

اصحاب اخدود در قرآن

گزارش حادثه اخدود در آیات ۴‌ـ‌۸ سوره بروج/۸۵ آمده. خداوند در این آیات سوزاندن گروهى از مؤمنان را به جرم ایمان به خدا در گودالى از آتش انبوه حکایت میکند. و از آن جنایتکاران با نام اصحاب اخدود یاد می کند.
در این آیات آمده است: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ . النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ . إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ. وَ هُمْ عَلى‌ ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ. وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمید».مرده باد صاحبان آن خندق [که مؤمنان را در آن سوزاندند. آن آتشى که آتش گیرانه‌اش فراوان و بسیار بود، هنگامى که آنان پیرامونش [به تماشا] نشسته بودند و آنچه را از شکنجه و آسیب درباره مؤمنان انجام مى‌دادند تماشاگر و ناظر بودند. و از مؤمنان چیزى را منفور و ناپسند نمى‌داشتند مگر ایمانشان را به خداى تواناى شکست‌ناپذیر و ستوده
قرآن به جزئیات این ماجرا اشاره ای ندارد که آن جنایتکاران و آن مؤمنان از چه قومی و در چه زمانی بوده اند و تنها به بیان کلیات ماجرا و عبرت گیری از عاقبت شکنجه گران در جهنم و جایگاه آن مؤمنان در بهشت بسنده نموده است.
در این آیات ابتدا به لعن و طرد آن جنایتکاران پرداخته و سپس به توضیح کوتاه اما عمیق آن حادثه می پردازد.قرآن در مورد چگونگی آتش گودال را می فرماید: «النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ».(بروج/۸۵، ۵) از یک سو بدل اشتمال بودن «النار» نسبت به «الاخدود» حکایت از این دارد که گودال، سراپا و یکپارچه آتش و شعله‌ور بوده است.[۵]از سوى دیگر نظر به این که هر آتشى به نوعى داراى سوخت است، قرآن با تصریح به «ذاتِ الوَقود» بودن آتش مذکور فراوانى هیزم و انبوه بودن آتش را به تصویر مى‌کشد.[۶] صحنه اصلى حادثه در دو آیه بعدى تصویر شده است: «إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ × وَهُمْ عَلَى مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ».(بروج/۸۵، ۶‌ـ‌۷)از این دو آیه برمى‌آید که گروهى از کافران به‌ کارهایى چون برافروختن و شعله‌ور نگه‌داشتن آتش، آوردن مؤمنان به کنار گودال، واداشتن آنان به ارتداد و افکندن سر باز زنندگان در آتش پرداخته و گروهى دیگر از جمله سران آن‌ها، با نشستن پیرامون گودال، کار سوزاندن و چگونگى سوختن مؤمنان را نظاره کرده[۷] و فریادهاى جانسوز آنان را مى‌شنیده‌اند.
به نظر مى‌رسد در کنار سوزاندن و کشتن مؤمنان، نوعى سرگرمى و تشفى خاطر نیز مدنظر بوده است[۸] زیرا افزون بر امکان کشتن مؤمنان به ‌گونه‌اى دیگر، نشستن پیرامون آتش و نظاره‌گر صحنه بودن که قرآن به عنوان مهم‌ترین صحنه‌هاى حادثه بر آن انگشت نهاده، ضرورتى نداشت؛ همچنین از آیات ۶‌ـ‌۷ سوره بروج/ ۸۵ و نیز عدم گزارش از واکنش اجتماعى بازدارنده‌اى در برابر شکنجه و آزار مؤمنان، بدست مى‌آید که افزون بر نوپا و اندک بودن گروه مؤمنان، حاکمیت سیاسى ـ اجتماعى و توده‌هاى مردم نیز در اختیار کافران بوده است.
بُعد دیگر حادثه که در گزارش قرآن برجسته شده، زمینه پیدایش آن است: «وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»(سوره بروج/۸۵، ۸) با آمدن ادات استثنا پس از «ما»ى نافیه ضمن نفى صریح هر گونه انگیزه و زمینه سیاسى، اقتصادى و قومى منشأ نزاع دو گروه منحصراً تقابل کفر و ایمان معرفى مى‌شود و این که کافران فقط به سبب ایمان به خداى یگانه از مؤمنان انتقام گرفتند؛ همچنین از آیه ۸ بروج/۸۵ برمى‌آید که حادثه اخدود در زمان و جامعه‌اى رخ داده که اختناق و استبداد کامل بر آن حاکم بوده و کمترین آزادى براى عقاید توحیدى وجود نداشته است.
باورها و ارزش‌هاى کفرآلود و شرک‌آمیز، فرهنگ حاکم بوده و چنان در ذهن مردم و تار پود جامعه رسوخ کرده بوده است که باورها و ارزش‌هاى توحیدى به شدت طرد و ناهنجار تلقى مى‌شده، به ‌گونه‌اى که مؤمنان را مستوجب شدیدترین شکنجه‌ها و فجیع‌ترین نوع مرگ دانسته، کمترین ترحمى به آنان روا ‌نمى‌داشتند. قرآن با ذکر اوصافى براى خدایى که مؤمنان مى‌پرستیدند به شکل غیرمستقیم، فرهنگ، فضاى اجتماعى یاد شده و برخورد کافران را تخطئه مى‌کند.[۹](بروج/۸۵،۸‌ـ‌۹) (‌=>‌همین مقاله، پیام داستان)

گزارش‌هاى تاریخى و روایى اصحاب اخدود

در منابع تاریخى[۱۰] و حدیثى[۱۱] مسلمانان، گزارش‌هایى گوناگون درباره حادثه اخدود آمده که گاه متضاد و آمیخته با افسانه و داستان‌پردازى است. (‌=>‌همین مقاله، روایت‌هاى ۱‌ـ‌۷) این روایت‌ها به سبب ارتباط با گزارش قرآن همواره در طول تاریخ مورد توجه مفسران بوده و در منابع تفسیرى نیز راه یافته است[۱۲] که رد پاى آن به روشنى در اختلاف مفسران در تفسیر برخى آیات مربوط کاملا مشهود است.[۱۳]

۱.حادثه نجران

بر اساس مشهورترین روایت، حادثه اخدود مربوط به نصاراى نجران است که چندى پیش از اسلام بدست «ذونواس»، آخرین پادشاه حِمیریان یمن قتل عام شدند.[۱۴] گزارش‌هاى حادثه نجران که در منابع مسیحى ـ ‌اعم از سریانى و حبشى‌ ـ آمده در تحلیل تاریخى این رویداد و انطباق یا عدم انطباق آن با گزارش قرآن بسیار کارگشاست. نامه شمعون، اسقف «بیت اَرْشام» به رئیس دیر «جبله» از کهن‌ترین این اسناد است که نویسنده آن در سال ۵۲۴ میلادى به عنوان سفیر صلح «یُوستى یوسطینوم نِیانُوس» (۵۱۸‌ـ‌۵۲۸)، امپراطور روم شرقى به سوى مُنذر سوم، پادشاه حیره گسیل شده بود.[۱۵]

پژوهشگران این گزارش‌ها را برگرفته از مستندات مکتوب و معتبرى مى‌دانند که برخى از آن‌ها اندکى پس از حادثه تدوین شده و اغلب بر شنیده‌هایى از شاهدان عینى مبتنى و در نتیجه از وضوح و اعتبار ویژه‌اى برخوردار است.[۱۶]

نجران که از دیرباز حاصلخیز بود، رونق تجارى و صنعتى داشت و راه مهم ارتباطى میان عربستان جنوبى و شمالى بود، همواره در کانون توجه قدرت‌هاى حاکم بر منطقه قرار داشت[۱۷] و پیش از اسلام و پس از آن نیز کانون عمده مسیحیت در عربستان بود.[۱۸]

در سده‌هاى پنجم و ششم میلادى و در پى تلاش دولت‌هاى ایران و بیزانس (روم‌شرقى)، دو قطب قدرت آن روز براى توسعه نفوذ سیاسى خود در شبه جزیره عرب، ایران با در انحصار داشتن تجارت ابریشم از رسیدن آن به بیزانس به ویژه در زمان جنگ جلوگیرى مى‌کرد، از این‌رو بیزانس با هدف تأمین راهى جایگزین براى جاده زمینى در صدد برقرارى امنیت راه دریایى شرق به غرب از طریق دریاى سرخ برآمد.[۱۹]

در این زمان حمیریان ـ ‌از قبایل معروف و با نفوذ یمن‌ ـ که در جنوب شبه جزیره، برخوردار از قدرت سیاسى از دولت‌هاى متنفذ در دریاى سرخ بودند همواره با قتل عام کاروان‌هاى روم و ناامن کردن این مسیر، دولت‌هاى بیزانس و حبشه (اکسوم) را نگران مى‌ساختند.

حبشه که در منافع سیاسى، اقتصادى و مواضع دینى با بیزانس همسو بود و یمن را به عنوان کشورى مسیحى‌نشین که بتواند با دو دولت یاد شده، مثلث تسلط بر دریاى سرخ را تشکیل دهد، پایگاه مناسبى مى‌دید. بارها از طریق همپیمانى با بیزانس در امور یمن مداخله کرده و گاهى به تهاجم مستقیم نظامى دست مى‌زد.[۲۰]

این کوشش مشترک، گسترش تدریجى و موفق مسیحیت در میان مردم نجران را در پى داشت که پیش از این، گرایش خود را به آموزه‌هاى این دین ـ‌ که از طریق راهبان، بازرگانان و بردگان مسیحى در میان آنان نفوذ کرده بود‌ ـ آشکار ساخته بودند. دولت ایران و بیزانس هر یک با حمایت از شاخه‌اى از مسیحیت، عامل اشتراک مذهب را براى توسعه نفوذ سیاسى خود در عربستان بکار مى‌گرفتند.[۲۱]

در سده ششم میلادى، پادشاهى حمیر در پى حمله حبشیان، ساقط و حاکمى مسیحى جایگزین وى شد.[۲۲] پس از اندکى[۲۳] و در پى مرگ وى پیش ‌از ۵۲۳ میلادى، گروهى از بومیان غیرمسیحى به ‌سرکردگى شخصى به نام «ذونواس» با آگاهى از عدم امکان ارسال نیروهاى ‌پشتیبان و حاکم جانشین از سوى حبشه به سبب زمستان و ضعف در امر کشتیرانى و با استفاده از ناتوانى لشگر بازمانده، زمام امور را در دست گرفتند.[۲۴]

بنابر نامه شمعون که قتل عام نجرانیان را در ژانویه ۵۲۴ میلادى شنیده و وقوع آن را اندکى پیش از این تاریخ گزارش کرده، ذونواس در زمستان ۵۲۳ میلادى حمله یا حملات خود به نجران را صورت داده است.[۲۵] کتیبه‌ها نشان مى‌دهد که یوسف اسأر (ذونواس) با سپاه خود به نواحى مسیحى‌نشین و مرکز آن نجران حمله مى‌برد و به آتش‌زدن کلیساها و آزار و اذیت و کشتن مردم مى‌پرداخت.[۲۶]

منابعى چون کتاب حمیریان،[۲۷] اعمال قدیس حارث[۲۸] با نام‌هاى متفاوتى از پادشاه حمیر نام برده است. شمارى از پژوهشگران این اسامى را ضبط‌هاى مختلف نام یک پادشاه دانسته اما برخى نیز این ضبط‌ها را به دو نام براى دو پادشاه بازگردانده‌اند.[۲۹]

این گزارش‌ها پادشاه حمیر را یهودى، مخالف مسیحیان و شخصى کافر توصیف کرده که پس از محاصره نجران و ناکامى در تصرف آن به سبب استوارى باروى شهر نزد سفیران صلح سوگند یاد ‌کرده که به مردم آسیب نرساند اما پس از گشایش دروازه‌ها، سوگند خود را شکست و سربازانش بسیارى از مردم را نزد او آوردند.[۳۰]

بر ‌پایه گزارش متن یونانى اعمال قدیس حارث[۳۱] ذونواس (‌=‌مسروق) خود شخصاً با ورود به شهر، مردم را بین پذیرش آیین یهود یا تن دادن به مرگ مخیر ‌کرد.[۳۲] بیشتر مردم به سبب پایدارى بر سر ایمان خویش از دم تیغ گذرانده شدند و گروهى دیگر در گودالى آکنده از آتش ـ ‌که به دستور ذونواس کنده شده بود‌ ـ سوزانده شدند.[۳۳]

نام برخى از شهداى واقعه از جمله عبدالله رهبر نصرانیان که نام و شخصیت او با عبدالله ‌بن ‌ثامرِ یاد شده در منابع تاریخى مسلمانان کاملاً همخوانى دارد، در پاره‌اى منابع آمده است.[۳۴] سرود یوحنا شمار سوختگان را بیش از ۲۰۰‌ نفر و نیز حکایت غم‌انگیز مادرى را گزارش مى‌کند که به خاطر فرزند خردسالش در رفتن به سوى آتش مردد شد؛ اما کودک به سخن درآمد و مادر را به پایدارى در‌راه خدا و رفتن در آتش ترغیب کرد.[۳۵]

پرداخت حماسى و تصویر پایدارى در راه دین خدا تا پاى جان در روایات گوناگون حبشى ـ سریانى به چشم مى‌خورد؛ براى نمونه در برخى گزارش‌ها از دختران و زنان مؤمنى یاد مى‌شود که بدون هراس از مرگ به هنگام برده شدن به قتلگاه از یکدیگر پیشى مى‌گیرند.[۳۶]

درباره انگیزه کشتار نجرانیان، افزون بر هراس ذونواس از گسترش مسیحیت به عنوان زمینه دست‌اندازی‌هاى دولت مسیحى حبشه به یمن ـ ‌که مؤثرترین عامل معرفى شده‌ ـ به تعصب دینى و انتقامجویى شاه یهودى و نیز همکارى نصاراى نجران با حبشیان در جریان حملات آن‌ها به یمن نیز اشاره شده است.

حادثه نجران در منابع‌ اسلامی

اغلب مورخان مسلمان نیز ذونواس را ـ‌ با توجه به اختلافى که در نام او وجود دارد‌ ـ صاحب اخدود معرفى کرده‌اند.[۳۷] خاستگاه این گزارش‌ها، چنان‌ که شمارى از پژوهشگران نیز باور دارند به احتمال زیاد از طریق ابن ‌اسحاق و قتاده به گروهى از مسیحیان نجران منتهى مى‌شود که در زمان خلیفه دوم در سال ۱۳‌ ق. ۶۳۴‌ م. به عراق کوچانده ‌شدند.[۳۸]

پژوهشگرانى چون «گویدى» تصریح مى‌کنند که مورخان مسلمان به ویژه ابن ‌اسحاق گزارش‌هاى مسیحى ـ رومى مربوط به عصر جاهلیت را از منابع سریانى ـ یونانى مى‌گرفته‌اند.[۳۹] این گزارش‌ها که به ۴ گونه روایت شده، عمدتاً با محوریت شخصى به نام «فیمیون» و گرایش نجرانیان به آیین مسیح علیه‌السلام آغاز و در ادامه دچار پراکندگى مى‌شود؛ بر پایه روایت نخست که وهب ‌بن ‌منبه (م. ‌۱۱۴‌ ق.) آن را گزارش کرده فیمیون یک مسیحى مستجاب‌الدعوه و صاحب کرامتى بوده که براى اجتناب از شناخته شدن، همواره از دیارى به دیار دیگر مى‌رفته است.

او روزى پس از اسارت در صحرا در نجران به بردگى فروخته شد. نجرانیان که درخت‌پرستى آن‌ها از سوى فیمیون تقبیح شده پس از نابودى درخت بر اثر دعاى وى به دین مسیح علیه‌السلام گرویدند. ذونواس با آگاهى از این امر، ضمن لشکرکشى به نجران کسانى را که از پذیرش آیین یهود سرباز زدند از دم تیغ گذراند یا در گودالى از آتش سوزاند.[۴۰]

هویت شناخته شده وهب ‌بن ‌منبه نشان مى‌دهد که منشأ گزارش فوق به اهل کتاب بازمى‌گردد. نام او در شمار کعب الاحبار، عبدالله سلام و قَصّاصان مشهورى یاد شده که با استفاده از تورات و انجیل به حکایت سرگذشت و اساطیر گذشتگان در مساجد و ترویج اسرائیلیات در جامعه اسلامى مى‌پرداخته‌اند.[۴۱] پاره‌اى منابع او را یهودى[۴۲] و از آگاه‌ترین افراد به دیگر کتب آسمانى معرفى کرده و از خود وى منقول است که ۹۲ کتاب آسمانى را خوانده است.[۴۳]

بنا به روایت دوم که بر گزارش محمد ‌بن ‌کعب قُرَظى و نیز شنیده‌هاى ابن ‌اسحاق از برخى نجرانیان مبتنى است فیمیون نزدیک ساحرى که در یکى از قراى نجران، جوانان را سحر مى‌آموخت، خیمه‌اى زد و یکتاپرستى را تبلیغ مى‌کرد. جوانى به نام عبدالله ثامر که در پى آشنایى با فیمیون، خداپرست شده و به ترفندى اسم اعظم را فراگرفته بود، بیماران نجران را به شرط خداپرست شدن با دعاى خود بهبود مى‌بخشید.

پادشاه بت‌پرست به جرم تباه کردن آیین نیاکان به قتل عبدالله فرمان داد؛ اما هیچ حیلتى در کشتن وى کارگر نیفتاد. او با راهنمایى عبدالله که تنها به شرط خداپرست شدن بر کشتن وى قادر خواهد بود، در دم ایمان آورد و عبدالله را با ضربت نه چندان سخت عصاى خویش کشت و خود نیز در دم به ‌طور اسرارآمیزى جان سپرد.

نجرانیان با دیدن این صحنه به حقانیت آیین عبدالله پى برده و بدان گرویدند.[۴۴] این روایت شمار کشتگان به دست سپاه ذونواس را ۲۰۰۰۰ نفر گزارش کرده، حکایت آن مادر و فرزند شیرخوارش را نیز نقل کرده است.[۴۵] در برخى منابع از این کودک در کنار حضرت عیسى علیه‌السلام و به عنوان یکى از چند کودک صدیق که در گهواره سخن گفته‌اند، یاد شده است.[۴۶]

این گزارش با فرار یکى از نجرانیان به نام «دوس ذوثعلبان» به سوى قیصر روم، دادخواهى وى از او تهاجم حبشه به یمن و سقوط دولت ذونواس با مرگ وى ـ‌ که براى فرار از اسارت با اسب وارد غرقاب دریا شد‌ ـ به پایان مى‌رسد.[۴۷]

این روایت نیز برگرفته از منابع اهل کتاب است و محمد ‌بن ‌کعب قرظى (م.‌بین ۱۱۸‌ـ‌۱۲۰‌ ق.) را نیز یهودى الاصل و از قصاصان شمرده‌اند.[۴۸] بنا به نظر برخى پژوهشگران، گزارش‌هاى وى از طریق سیره ابن‌اسحاق وارد تاریخ طبرى شده که غالباً درباره سیره انبیا، چگونگى انتشار یهودیت و نصرانیت و مسائل مربوط به یهودیان حجاز و داراى صبغه اسرائیلیات ‌است.[۴۹]

روایت سوم، بسیار نزدیک به روایت قرظى به نقل صُهیب رومى از پیامبر صلى الله علیه و آله در منابع روایى اهل سنت آمده است که در عین پذیرش معتبر بودن، آن را غیر مشهور شمرده‌اند.[۵۰]

در این گزارش که به جاى فیمیون و عبدالله ثامر از یک راهب و جوان یاد مى‌شود پادشاه بت‌پرست با راهنمایى جوان خداپرست به وسیله تیر و با گفتن «باسم‌رب‌الغلام» او را از پاى درمى‌آورد و نجرانیان پس از گرویدن به دین آن جوان مسیحى توسط همین پادشاه سوزانده مى‌شوند.[۵۱]

بر این گزارش از چند جهت خدشه وارد شده است؛ نخست آن که با دو روایت پیشین که صاحب اخدود را ذونواس و یهودى آورده‌اند در تناقض است. ثانیاً چنان‌که برخى نیز گفته‌اند با این احتمال قوى که صُهیب با فرهنگ نصارا آشنا بوده و مى‌تواند سخن او باشد انتساب آن به پیامبر صلى الله علیه و آله جاى تردید دارد.[۵۲] صهیب را که به دنبال اسارت در میان رومیان بزرگ شده بود[۵۳] آشنا به زبان عبرى و بسیارى از روایت‌هاى مسیحى دانسته‌اند.[۵۴] افزون بر دو مورد یاد شده، مقایسه سیاق گزارش با گفتار پیامبر صلى الله علیه و آله نیز بر این تردید مى‌افزاید.[۵۵]

روایت چهارم از ابن‌عباس به نقل ضحاک، شباهت زیادى با روایت صُهیب دارد جز آن که از پادشاه مذکور با نام یوسف ‌بن ‌شَرْحَبیل، ملقب به ذونواس یاد شده و حادثه مربوط به زن و کودک شیرخوارش نیز آمده است. بر پایه این گزارش، حادثه قتل عام نجران، ۷۰ سال پیش از ولادت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله[۵۶] و بنا به نقلى ۴۰ سال پیش از بعثت[۵۷] روى داده است.

درباره انگیزه کشتار نصاراى نجران، اغلب روایت‌هاى مورخان مسلمان، هماهنگ با گزارش‌هاى سریانى، بر تعصب دینى شاه یهودى و انتقامجویى وى انگشت نهاده‌اند؛ بر اساس روایتى وى که در روزگار قُصى ‌بن ‌کلاب، در جریان بازگشت از جنگ با ایران بر یثرب گذشته، متأثر از احبار آنجا به یهودیت گراییده و به تحریک آنان به نجران یورش برده است.[۵۸]

برخى معتقدند که احبار وى را از گسترش نصرانیت در یمن در نتیجه نفوذ حبشه در قلمرو حکومت وى و تسلط بر آن بیم داده‌اند.[۵۹] بر پایه روایت طبرى از هشام ‌بن ‌محمد کلبى، ذونواس در پى دادخواهى یکى از یهودیان نجران به نام «دوس» که نصرانیان دو پسر او را به ستم کشته بودند و در حمایت از وى به نجران لشکر ‌کشید[۶۰] و بالاخره ابن‌قتیبه هراس از نفوذ آل‌جفنه (شاهان غَسّان) را که همانند حبشیان با رومیان هم‌پیمان بوده و سالانه از آنان کمک مالى دریافت مى‌کردند، انگیزه قتل عام مى‌داند.[۶۱]

بر پایه گزارش مورخان مسلمان نیز ذونواس افزون بر سوزاندن اناجیل و کلیساها،[۶۲] مردم را بین پذیرش آیین یهود و کشته شدن مخیر کرده[۶۳] و بیشتر آنان را که سر بر سر آیین نهادن را افتخار‌آفرین مى‌دانستند از دم تیغ گذراند یا در گودال آتش افکند.[۶۴]

درباره شمار سوختگان، ناهمخوانى گسترده‌اى وجود دارد؛ در بیشتر منابع ضمن سخن گفتن از هزاران نفر، در کنار ۱۲۰۰۰ و ۷۰۰۰۰[۶۵]، اغلب ۲۰۰۰۰ نفر گزارش شده[۶۶] و در برخى منابع از شماره ۷، ۱۰[۶۷]، ۷۷ و ۸۰[۶۸]‌نفر سخن به میان آمده است. تفاوت بیشتر و کمترین عدد به اندازه‌اى زیاد است که نمى‌توان یکى را درست یا قرین به صحت بیشترى دانست.

ظاهراً چنان‌که برخى نیز گفته‌اند در شمار سوختگان، مبالغه شده تا با تصویر فجیع‌تر و هولناک‌ترى از حادثه، تأثیر بیشترى بر مخاطب گذاشته شود. چه بسا مورخى عددى را گفته و دیگران نیز از او پیروى کرده‌اند.[۶۹] یکى از پژوهشگران با تردید در ارقام یاد شده، نجران را شهرى کوچک دانسته که شمار ساکنانش بیش از چند صد نفر نبوده است، افزون بر آن با توجه به گزارش‌هاى تاریخى، ذونواس همه مردمان را نکشت. وى شماره بیش از ۲۰۰ نفر را که در سرود یوحنا آمده است معقول و مقرون به صحت بیشترى مى‌داند.[۷۰]

حادثه اخدود مورد توجه خاورشناسان نیز قرار گرفته است. پرفسور رودى پارت، مترجم و مفسر قرآن به زبان آلمانى با ردّ نظر مفسران مسلمان و در استنباطى غریب، مراد از اخدود را جهنم و اصحاب اخدود را مشرکان ستمگر مکه دانسته است.[۷۱]

پرفسور ویلیام مونتگمرى وات پس از کاوش‌هاى باستان‌شناسى «عرفان شهید»، دانشمند مسلمان آمریکایى و مدارک جدیدى که وى در کتاب شهداى نجران بدست داده است، با بیان اشکالات زبانشناختى دیدگاه رودى پارت به نقد آن پرداخته است. بر اساس کاوش‌هاى عرفان شهید، بالغ بر ۲۰۰۰ نفر از نجرانیان در کلیسا حبس و به وسیله انبوهى از ‌هیزم انباشته شده در گرداگرد آن، سوزانده شده‌اند.[۷۲]

نقد و نظر
روایات چهارگانه ذکر شده که مایه‌هاى اصلى آن از گزارش‌هاى منابع اهل کتاب درباره کشتار نصاراى نجران گرفته شده و در ادامه، دچار داستان‌پردازى و افسانه سرایى گشته است به ‌رغم تناقض آشکار و اشکالات آن، در تفسیر سوره بروج و شرح تاریخى حادثه اخدود، مورد استناد بسیارى از مفسران قرار گرفته است، در حالى ‌که حادثه نجران که جدال پیروان مسیحیت و یهود را بر سر انگیزه‌هاى سیاسى و اقتصادى با پوشش مذهبى به تصویر مى‌کشد با گزارش قرآن که سبب کشتار مؤمنان را فقط ایمان توحیدى آنان مى‌داند: «وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» (سوره بروج/۸۵، ۸) چندان سازگار نیست.

بر اساس همین آیه، قاتلان در شمار موحدان نبوده و مؤمنان را به پرستش غیرخدا فرامى‌خوانده‌اند[۷۳] و این چنان‌که شمارى از پژوهشگران نیز گفته‌اند با یهودى بودن ذونواس و پیروانش همخوانى ندارد،[۷۴] هر چند برخى با این سخن که در آن زمان، آیین یهود منسوخ و مسیحیت بر حق بوده درصدد رفع این اشکال برآمده‌اند؛[۷۵] همچنین بر پایه روایتى که در آن امام على علیه‌السلام نظر اسقف نجران درباره اصحاب اخدود را ناصواب دانسته، به احتمال بسیار زیاد حادثه نجران به عنوان مصداق واقعه اخدود، رد شده است.

یافته‌هاى باستان‌شناسى عرفان شهید نیز ناسازگارى حادثه نجران را با گزارش قرآن که از گودال آتشین سخن مى‌گوید(بروج‌/‌۸۵، ۴‌ـ‌۵) تأیید مى‌کند، بنابراین از مجموع قراین برمى‌آید که کشتار نجرانیان با توجه به گزارش‌هاى موجود آن، نمى‌تواند مصداق حادثه اخدود باشد.

گویا قرابت زمانى حادثه نجران و ماندن خاطره آن در اذهانِ صحابه از یک سو[۷۶] و گسترش گزارش‌هاى اهل کتاب در جامعه اسلامى و نفوذ آن در منابع تاریخى و حدیثى از سوى دیگر باعث انطباق گزارش قرآن بر این حادثه گشته ‌است. افزون بر روایت یاد شده، گزارش‌هاى پراکنده دیگرى در منابع حدیثى، تفسیرى و داستانى مسلمانان آمده که این رویداد تاریخى را به امم دیگرى غیر از نصاراى نجران مرتبط مى‌سازد:

۲.پیروان پیامبر حبشی

‌در روایتى که عیاشى به سند خود از جابر از امام محمدباقر علیه‌السلام نقل مى‌کند، على علیه‌السلام نظر اسقف نجران درباره هویت اصحاب اخدود را نادرست خوانده و از پیامبرى در حبشه سخن مى‌گوید که کافران قوم در جنگ با وى شمارى از یاران او را کشته و گروهى دیگر را به همراه خود وى اسیر مى‌کنند. آنگاه او را به همراه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.