پاورپوینت کامل نهضت بزرگ علمى امام باقر علیه السلام ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نهضت بزرگ علمى امام باقر علیه السلام ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نهضت بزرگ علمى امام باقر علیه السلام ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نهضت بزرگ علمى امام باقر علیه السلام ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله، ظاهرا قرآن، به عنوان منبع اصلى شناخت مسایل عقیدتى و عبادى و سیاسى، در جامعه اسلامى باقى ماند، اما از آن جا که این منبع ژرف نیاز به مفسرانى آشنا با پیام وحی داشت و دست هاى سیاست، این مفسران واقعى اهل بیت علیهم السلام را در جامعه منزوى ساخته بود، با گذشت زمان، نیازهاى اعتقادى و پرسش هاى عبادى و مسایل مستحدث یکى پس از دیگرى رخ نمود و کسانى که در جامعه به عنوان عالم و محدث شناخته مى شدند، ناگزیر باید جوابى را براى هر پرسش و مسأله تدارک مى دیدند!

عدم احاطه کامل آنان بر مجموعه معارف قرآنى از یک سو، و عدم آشنایى آنان با فرهنگ ویژه وحى از سوى دیگر، سبب گردید تا با قیاس و توجیه گرى و استحسان و تکیه بر آراى شخصى و گاه احادیث بى ریشه و اقوال بى اساس، عقیده اى را ابراز کرده و یا فتوایى دهند. بنابراین، یکى از راه هاى اساسى مبارزه با این مشکل، بازگرداندن مردم به قرآن و هشدار دادن آنان نسبت به آراى ساختگى و غیر مستند به وحى بود.

امام باقر علیه السلام در این راستا مى فرمود: هرگاه من حدیث و سخنى براى شما گفتم، ریشه و مستند قرآنى آن را از من جویا شوید. سپس آن حضرت در برخى سخنانش فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله از قیل و قال (بگو مگو و مشاجره) و هدر دادن و تباه ساختن اموال و پرس و جوى زیاد، نهى کرده است.

به آن حضرت گفته شد: این مطالب در کجاى قرآن آمده است؟ امام باقر علیه السلام فرمود: در قرآن آمده است: « لَا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَیْنَ النَّاسِ…»-[۱]؛ (این آیه دلالت مى کند که بیشتر سخنان نجوایى و به درازا کشیده فاقد ارزش است، مگر سخنى که در آن امر به انفاق یا کار نیک و یا اصلاح میان مردم باشد).

«وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا…»-[۲]؛ (از این آیه استفاده مى شود که اموال را نباید در معرض نابودى و تباهى قرار داد).

«…لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیَاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ…»-[۳]؛ (و این آیه مى نمایاند که هر سؤالى شایسته و مفید و مثبت نیست، و چه بسا پرسش هایى که به ناراحتى و نگرانى خود انسان بینجامد).-[۴]

امام باقر علیه السلام با این شیوه، در صدد بود تا روحیه قرآن گرایى را در میان اهل دانش و جامعه اسلامى تقویت نماید، و از این طریق انحراف بینش هاى سطحى و عالم نمایان خود محور را به مردم یادآور شود، چه، در برخى مباحثه ها، با صراحتى فزونتر به این نکته پرداخته است: حسن بصرى نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت: آمده ام تا مطالبى درباره قرآن از شما بپرسم.

امام فرمود: آیا تو فقیه اهل بصره نیستى؟ پاسخ داد: این چنین گفته مى شود. امام فرمود: آیا در بصره شخصى هست که تو مسایل و احکام را از او دریافت کنى؟ پاسخ داد: خیر. امام فرمود: بنابراین، همه مردم بصره، مسایل دینشان را از تو مى گیرند؟ گفت: آرى.

امام باقر علیه السلام فرمود: سبحان الله! مسؤولیت بزرگى را به گردن گرفته اى. از جانب تو سخنى برایم نقل کرده اند که نمى دانم واقعا تو آن را گفته اى یا بر تو دروغ بسته اند. حسن بصرى گفت: آن سخن چیست؟ امام فرمود: مردم گمان کرده اند که تو معتقدى خداوند امور بندگان را به خود آنان تفویض کرده است! حسن بصرى سکوت اختیار کرده و هیچ نمى گفت!

امام باقر علیه السلام براى این که وى را به ریشه اشتباهش متوجه سازد و بنمایاند که عامل اصلى کج فهمى او، ناتوانى در فهم معارف قرآن است، برایش نمونه اى روشن آورد و گفت: اگر خداوند در قرآنش به کسى ایمنى داده باشد، آیا براستى پس از این ایمنى تضمین شده از سوى خدا، بر او ترسى هست؟ حسن بصرى گفت: خیر، ترسى بر او نخواهد بود.

امام باقر علیه السلام فرمود: اکنون آیه اى را برایت مى خوانم و سخنى با تو دارم، من گمان نمى کنم که آن آیه را به گونه صحیح تفسیر کرده باشى، و اگر غلط تفسیر کرده اى، هم خودت را هلاک کرده اى و هم پیروانت را.

آن آیه این است: «وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَهً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَأَیَّامًا آمِنِینَ».-[۵]؛ شنیده ام که گفته اى مراد از سرزمین مبارک و امن، سرزمین مکه است؟ آیا کسانى که براى حج به مکه سفر مى کنند مورد هجوم راهزنان قرار نمى گیرند و در مسیر آن هیچ ترسى ندارند و اموالشان را از دست نمى دهند؟ حسن بصرى گفت: چرا. امام فرمود: پس چگونه ایمن هستند و امنیت دارند؟! این آیه مثالى است که خداوند درباره ما اهل بیت رسالت، بیان داشته است. ما سرزمین مبارکیم و سرزمین هاى آشکار (قرى ظاهره) نمایندگان و فقهاى پیرو ما هستند که میان ما و شیعیانمان قرار دارند و مطالب ما را به آنان مى رساندند.

«قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ» مثالى است از حرکت و کاوش علمى.

«سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَأَیَّامًا» مثالى است از تهییج مردم براى کسب هماره دانش در زمینه حلال و حرام و واجبات و احکام از اهل بیت علیهم السلام.

هرگاه مردم از این طریق معارف دین را دریافت کنند، ایمن از شک و گمراهى اند… اى حسن بصرى! اگر به تو بگویم جاهل اهل بصره اى سخنى به گزاف نگفته ام، از اعتقاد به تفویض اجتناب کن، زیرا خداوند به دلیل ضعف و سستى، تمام کار خلق را به ایشان واننهاده و از سوى دیگر ایشان را به ناروا بر گناهان مجبور نساخته است.-[۶]

نظیر چنین مباحثه اى از امام باقر علیه السلام با قتاده بن دعامه نیز نقل شده است: قتاده بن دعامه از محدثان و مفسران مشهور اهل سنت است و از فقهاى بصره به شمار مى آید. امام به او فرمود: آیا تو فقیه اهل بصره اى؟ قتاده گفت: چنین گمان مى کنند. امام باقر علیه السلام فرمود: آیا قرآن را بر اساس شناخت و علم تفسیر مى کنى یا از روى ناآگاهى؟ قتاده گفت: بر اساس علم و مبانى علمى، قرآن را تفسیر مى کنم. امام فرمود: اگر به راستى بر اساس علم تفسیر مى کنى، از تو سؤال مى کنم که مراد از آیه « سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَأَیَّامًا آمِنِینَ» چیست؟ قتاده نظریه اى همانند سخنان حسن بصرى ابراز داشت، و امام همان پاسخ را به او یادآور شد.-[۷]

رویارویى با بدعت و بدعت گذاران

بدعت در نظام عقیدتى و دستورى دین، یکى از نمود هاى بارز انحراف از مسیر وحى مى باشد، که عوامل و انگیزه هاى مختلفى در پیدایش و شکل گیرى آن مؤثر است، از آن جمله:

الف ـ غرض ورزى و تدابیر حیله گرانه عناصر ضددین

کسانى که در باطن و اعماق ضمیر خویش با پیام وحى بیگانه اند، و با شریعت تضاد دارند، زمانى که قادر به مبارزه صریح و علنى با آن نباشند، مى کوشند تا با نفوذ دادن ایده هاى غیر دینى و برنامه هاى غیر الهى در مجموعه باورها و دستورهاى مکتبى، به گونه اى خزنده، ماهیت و خاصیت اصلى دین را تضعیف کرده، آن را به انحراف بکشانند.

این حرکت، حرکتى منافقانه است که نسبت به ادیان قبل از اسلام نیز از سوى عناصر مغرض و ناسالم اعمال مى شده است، تا راه ایمان را بر رهروان دین مخدوش سازند. خداوند در افشاى چهره این گروه و نیز تهدید آنان فرموده است: «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ».-[۸]

واى بر آنان که با دست خویش مطالبى را نوشته و به دروغ مى گویند: این از نزد خداست. هدفشان از این کار دستیابى به پولى اندک است. واى بر آنان از آن چه نوشتند و واى بر آنان از آن چه به دست آوردند!

ب ـ جهل و نارسایى علمى نسبت به مبانى و معارف اصیل دین

پیرایه ها و باورهاى خرافى که گاه در محیط هاى مذهبى رخ مى نماید و به عنوان دین و باور دینى تلقى مى شود، معمولا ناشى از بى اطلاعى توده ها از مبانى اصیل مکتبى است. زمانى که ناآگاهان در مصدر قانونگذارى و یا اجرا قرار گیرند، چون از یک سو ناگزیرند کارها را سامان داده، پاسخى براى حل مشکلات و رخدادها بیابند، و از سوى دیگر آشنایى عمیق با روح دین ندارند، با صلاح دید و تشخیص بشرى خویش یا بر اساس منافع مورد نظر خود، به وضع قوانین و ترویج اندیشه هاى غیر دینى پرداخته، آن ها را به نام دین قلمداد مى کنند.

این گونه بدعت ها به هر دو انگیزه، پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله در اسلام رخ نمود، و یکى از رسالت هاى عمده اهل بیت علیهم السلام پیراستن پیرایه ها از دامان معرفت اسلامى و مبارزه با بدعت هایى بود که با انگیزه هاى مختلف صورت مى گرفت. امام على علیه السلام به وجود این بدعت ها هشدار مى داد و مردم را از پیروى آن ها نهى مى کرد و مى فرمود: «ما احدثت بدعه الا ترک بها سنه، فاتقوا البدع و الزموا المهیع».-[۹]

هیچ بدعتى گذاشته نشده، مگر آن که به وسیله آن سنت و روشى از پیامبر صلی الله علیه و آله به فراموشى گراییده است، از بدعت ها بپرهیزید و به راه روشن و نداى رساى ارزش هاى اصیل دین پایبند باشید.

امام باقر علیه السلام در ارائه این مسؤولیت الهى به تبیین مبانى اصیل و سنت هاى محمدى صلی الله علیه و آله پرداخته، نفى و طرد بدعت ها را در محدوده رسالت علمى و عملى خود قرار داده بود. براى دور داشتن مردم و عالمان و قضات از بدعت در دین، گاه خود به استدلال مى پرداخت و زمانى به روایات معصومان قبل از خود استشهاد مى کرد و این خطبه را از على بن ابى طالب علیه السلام یادآور مى شد: «ایها الناس إنما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع، و احکام تبتدع، یخالف فیها کتاب الله، یقلد فیها رجال رجالا…».-[۱۰]

هان اى مردم، سرآغاز شکل گیرى فتنه ها و انحراف ها، هواها و هوس هایى است که مورد پیروى قرار مى گیرد و احکامى است که در شریعت بدعت گذارده مى شود. در این هوا پرستی ها و بدعت گذاری ها، با کتاب خدا مخالفت مى شود و مردم (به جاى تبعیت از وحی) از یکدیگر پیروى مى کنند!

امام باقر علیه السلام مى فرمود: کسى که به فرمان انسان گنه کار گردن نهد دین ندارد. کسى که به بدعت و سخنان باطلى که به دروغ بر خدا بسته شده گردن نهد و پایبند باشد، دین ندارد. کسى که چیزى از آیات الهى را انکار نماید، بى بهره از دین است.-[۱۱]

در حقیقت این هر سه عنوان بر کسى که بدعتى را بپذیرد، منطبق شده و صدق مى کند، زیرا بدعت گذار، معصیت کار و افترازننده به خداست و کسى که سخنان او را بپذیرد بى شک با حکم واقعى الهى که در قرآن و سنت یاد شده، مخالفت کرده است.

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا» (سوره کهف/آیه۱۰۳)مى فرمود: این گروه که زیان کارترین مردمند و سعى و تلاش خویش را در زندگى دنیا به هدر داده و گم کرده اند و جاهلانه مى پندارند که راه درستى را در پیش گرفته اند، نصارا، کشیشان، رهبانان و نیز آن دسته از مسلمانانند که در شبهات و هواهاى نفسانى فرو رفته اند و گروه هایى چون خوارج و اهل بدعت، در زمره ایشان جاى دارند.-[۱۲]

امام باقر علیه السلام در بیانى دیگر فرموده است: کسى که با گناه و ارتکاب کبائر، به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرأت نشان دهد، کافر است. کسى که روش و دینى غیر از دین خدا پى نهد، مشرک است.-[۱۳]

گرایش مردم به بدعت ها، داراى عوامل و انگیزه هاى متفاوتى است. گاه بدعت ها به منظور تحریف دین صورت مى گیرد، و گاه ناشى از جهل به مبانى و معارف مکتب است، و زمانى هم معلول تعصب ها و رسوم غلط اجتماعى و یا محاسبه هاى شخصى است. یکى از مسایلى که در عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مشروع بوده، ولى در عصر عمر بن خطاب ممنوع و حرام اعلام گردید، متعه (ازدواج موقت) است. عمر بن خطاب بر اساس باورها و صلاح اندیشى شخصى خود، اعلام کرد: متعتان کانتا على عهد رسول الله صلی الله علیه و آله آنهى عنهما و اعاقب علیهما: متعه النساء و متعه الحج.-[۱۴]

دو تمتع در روزگار رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود داشت و جایز بود، ولى من آن دو را ممنوع کرده، کسانى را که مرتکب آن شوند مجازات مى کنم. آن دو عبارتند از: متعه زنان و متعه حج.

بى شک، عمر در صدور این حکم، از نظر خود دلایلى داشته است، ولى آیا دلایل او و قدرت فهم و تشخیص او مى توانسته با حکم الهى و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله هم سطح قرار گیرد، و آیا او چنین حقى را داشته یا خیر؟ موضوعى است که در کتب فقهى به تفصیل مورد بررسى قرار گرفته است.

از نظر شیعه، این دستور مخالف قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است، و بر فرض که شرایط خاص جامعه در مقطعى از زمان، سبب صدور چنین حکمى شده باشد، با تغییر شرایط، باز حکم اولى الهى جارى است. شیعه که خود را بر اساس منابع متقن دینى، موظف به تبعیت از على علیه السلام و ائمه معصومین علیه السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله مى داند به پیروى از معصومین علیه السلام این حکم را مخالف مصالح جامعه اسلامى مى شمارد.

در همان منبع حدیثى که سخن فوق از عمر بن خطاب نقل شده، این روایت نیز آمده است که على علیه السلام فرمود: «لو لا ما سبق من رأى عمر بن الخطاب لامرت بالمتعه، ثم ما زنى الا شقى».-[۱۵]

اگر نبود که عمر بن خطاب ازدواج موقت را ممنوع ساخته است، من فرمان مى دادم که ازدواج موقت صورت گیرد و جایز باشد، زیرا با تجویز ازدواج موقت، گرایش به زنا و فحشاء کاهش مى یافت و جز انسان هاى شقى و دونمایه به زنا روى نمى آورند.-[۱۶]

در این روایت، فلسفه جواز ازدواج موقت مطرح شده، با بیان آن، اندیشه و باور عمر و نیز حکم او به ممنوعیت ازدواج موقت، از اساس زیر سؤال رفته است، و چون عمر به عنوان خلیفه و حاکم مسلمانان چنین دستورى را داده است و مخالفت رسمى على علیه السلام در چنین مسأله اى، مشکلات بزرگترى را در آن عصر بحرانى براى جامعه اسلامى پدید مى آورده، آن حضرت سخن خود را با بیانى که نقل شده به توده ها رسانده است.

این گونه احکام که توسط شخص عمر بنیان نهاده شد، در نسل هاى بعد به عنوان سنت قطعى و احکام

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.