پاورپوینت کامل آیت الله سید محمود شاهرودی ۴۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آیت الله سید محمود شاهرودی ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیت الله سید محمود شاهرودی ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آیت الله سید محمود شاهرودی ۴۰ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ ولادت و دوران کودکی
۲ تحصیل با مشکلات
۳ در وادی سیاست
۴ عزیمت به حج
۵ سالهای سیاه
۶ آثار آفتاب
۷ وفات
۸ پانویس
۹ منابع
ولادت و دوران کودکی
۱۳۰۱ ق. برای قلعه آقا عبدالله سالی فراموش ناشدنی بود. ستاره بخت این قلعه از یاد رفته، از خانه گلین سید علی، کشاورز پاک نهاد آبادی، برآمد[۱] و آرام آرام سمت مرکز آسمان دانش و پرهیزکاری روان شد. مردمی که به یاد آقا عبدالله، پیر پارسا و دانشور دهکده، به خانه فرزندش سید علی میشتافتند[۲] آثار بزرگی را در سیمای پور پاک سرشت آبادی مشاهده میکردند. پدر که هوای کامیابی فرزند در سر میپروراند سید محمد را به آموختن قرآن فراخواند و اندکی بعد وی را روانه بسطام ساخت تا در خدمت استاد کهنسال آن منطقه اندوختههایش را فزون بخشد.
استاد بسطامی مهربان و نیکاندیش بود و شاگردانش را به سفره قناعت خویش فرامیخواند. هر چند این کار وی روح صمیمیت در فضای دل کودکان میپراکند ولی دشواریهایی نیز در پی داشت؛ او به سبب کهولت پس از صرف غذایی اندک، خدای را سپاس میگفت و دست از خوردن میکشید، سید محمود و دوستش نیز به احترام استاد گرسنه خوان را ترک میگفتند. ادامه این روند زندگی در بسطام را دشوار ساخت و شاگردان را به چاره جویی فراخواند.
آری سرانجام گرسنگی توان ایستادگی در بسطام را از نوباوگان قلعه آقا عبدالله ستاند و آن ها به شوق غذا فاصله دو فرسنگی بسطام تا آبادی را یک نفس دویدند و یک سره به ظرف نان یورش بردند.[۳]
سالهای آغازین دانش اندوزی با همین دشواریها شتابان گذشت و فرزند پاک دل سید علی در این مدت با الفبای جاودانگی و کمال آشنا شد. پای بندی نوباوه آسمان تبار قلعه آقا عبدالله به آیین وحی در این سالها روستاییان سخت کوش را شگفت زده ساخت.
نگاهی گذرا به دو رخداد آن روزگار میتواند ما را با اندیشه آسمانی کودک فرزانه شاهرود آشنا سازد:
۱. روزی سید محمود گوسفندان را به چرا برد. در دشت مردی از وی پرسید: این دامها از کیست؟ کودک پاسخ داد: سید علی. مرد پرسید: میدانی در چه مکانی میچرند؟ سید محمود گفت: آری، دشت خداست. مرد گفت: نه، این مرتعِ ماست و راضی نیستیم دیگران در آن گوسفند بچرانند. کودک شتابان دامها را سمت خانه حرکت داد، یکسره نزد برادر بزرگترش رفت و گفت: این شما و این گوسفندان، دیگر هرگز آنها را به چرا نخواهم برد، برخی از مراتع مالک دارند و ما ندانسته در مال مردم تصرف میکنیم، این کار حرام است و آثاری زیانبار در پی دارد.[۴]
۲. کشاورزان منطقه دو سال پیاپی در بند ملخها گرفتار بودند. آشکارشدن آثار این آفت در ماههای آغازین سال سوم آنها را در نگرانی فروبرد. سران آبادی در سرای سید علی گرد آمدند تا راههای مبارزه با ملخ را بررسی کنند. هر یک از آنها به فراخور تجربه خویش راهی پیشنهاد کرده، درباره کارآیی آن سخن میگفت. چون گفتگوها به بنبست رسید، سید محمود یکباره برخاست و گفت: همه به خداوند روی آورید و بر پرداخت زکات مالتان پیمان ببندید تا پروردگار آفت از کشتگاهتان دور سازد و باران رحمت خویش را بر شما فروریزد.
این سخن بزرگ، که از کودکی خردسال بعید مینمود، کشاورزان نگران را به خود آورد؛ بنابراین همه پیمان بستند که اگر آفت از کشتزارشان دور شد، کشتههایشان به بار نشست و انبارهاشان از گندم آکنده شد. نیکبختان بر پیمان خویش استوار ماندند و زکات پرداختند ولی برخی از خیره سران زکات را زیان پنداشته، گفتند: هر چیزی پایانی دارد. چگونه ممکن است پایان آفت به گفتار خردسالی وابسته باشد، نادانسته پیمانی بستیم و نیازی به انجام دادن عهد روزهای ناکامی نیست. آنها با این اندیشه انبوه گندمهایشان را در انبار جای دادند ولی بزودی در بند کردار خویش گرفتار آمدند و انبارشان هدف آفتها قرار گرفت.[۵]
تحصیل با مشکلات
هر چند دانشجوی کوشای شاهرود بزودی در شمار دانشوران جای گرفت و نزد مراجع روزگار از اعتباری بایسته برخوردار شد ولی چرخ بخت به مراد وی نمیگذشت و ناداری او را رها نمیساخت. بنابراین ناگزیر بارها هوای بازگشت به وطن در سر پروراند. شاید گشایشی در زندگیاش پدید آید و خانوادهاش از رنج تهیدستی نجات یابد ولی استاد گوهر شناس نایینی وی را از این کار بازداشت.[۶]
البته مرجع شیعه در این گفتار تنها نبوده بلکه همسر فداکار فقیه شاهرودی نیز در شمار بازدارندگان سید از سفر به ایران جای داشت. او، که ارج دانش میدانست، چون از هدف همسر گرانقدرش آگاه شد، گفت: ما با نان خشک روزگار میگذرانیم، شما دانش را به خاطر بهبودی زندگی ما رها نکنید.[۷]
بدین ترتیب ستاره تابناک قلعه آقا عبدالله همچنان با زندگی دشوار نجف ادامه داد. فرزند برومندش آن روزهای سخت را چنین به خاطر میآورد: شخصی در حضور آقا وصیتنامهای به زبان دامادش تنظیم کرد و به امضای آقا رساند داماد، که نزدیک خانه ما مغازه داشت، پس از درگذشت پدر همسرش از آقا خواست که وصیتنامه را باطل کند ولی آقا سرباز زد. مغازهدار برای رسیدن به مراد خویش حتی به تهدید نیز دست یازید ولی آقا تسلیم نشد. این امر بذرهای دشمنی را در مغازهدار بارور ساخته، او را در شمار دشمنان آقا جای داد.
مدتی ادامه یافت ولی سرانجام آبها از آسیاب افتاد، مرد در کردار آقا اندیشه کرد. شیفته ایمان و پرهیزکاری وی شد و گفت: آقا، شما هر روز از بازار نسیه میخرید و چون پول ندارید ناچار هر جنسی که به شما دهند به خانه میبرید. اجازه دهید از این پس هر روز مقداری پول نقد به شما قرض دهم تا با دست پر به بازار رفته، کالای خوب تهیه کنید. از آن روز به بعد هر بامداد پنجاه فلس معادل یک تومان از او قرض کرده، جنس میخریدیم. البته آن مغازهدار بر گفتارش پایدار نماند. چون روزگار قرض به درازا میکشید، اندک اندک میزان وام را کاهش داد و… سرانجام قطع میکرد.
ما ناچار به مغازهای که ماست و خرما میفروخت روی آورده، با ماست و خرمای نسیه روزگار میگذراندیم. درست یادم هست یک بار هفتهای گذشت و ما جز نان و خرما، که ارزانترین غذا بود. نخوردیم… گاه اجاره بهای منزل ماهها به تأخیر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 