پاورپوینت کامل وصیت حضرت زهرا ۵۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل وصیت حضرت زهرا ۵۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وصیت حضرت زهرا ۵۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل وصیت حضرت زهرا ۵۴ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ وصایاى حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
۱.۱ ام ایمن، اسماء، سلمى…
۱.۲ و اما آنچه به على (ع) وصیت کرد
۱.۲.۱ وصیت مکتوب حضرت زهرا سلام الله علیها
۱.۲.۲ وصیت مالی
۱.۲.۳ دنباله وصیت
۱.۳ پانویس
۱.۴ منبع
وصایاى حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
وصایاى فاطمه (س) به طور پراکنده و غیر منظم در روایات و تواریخ نقل شده و همچنین کسانى را که فاطمه به آنها وصیت کرد، و اینکه آیا وصایاى او شفاهى بوده یا کتبى، و یا مقدارى شفاهى و مقدارى کتبى، و به هر صورت موضوعات مورد بحث در این باره به گونههاى پراکنده و مختلفى نقل شده که در اینجا آنها را قسمتبندى کرده و هر موردى را جداگانه مورد بحث قرار می دهیم:
ام ایمن، اسماء، سلمى…
بجز امیر المؤمنین (ع) که نامش در وصایاى فاطمه (ع) زیاد دیده مىشود نام این سه بانوى محترمه، یعنى ام ایمن و اسماء و سلمى همسر ابى رافع نیز در روایات آمده است.
ام ایمن بانوى فداکار و با ایمانى است و کسى است که به صدق مدعاى فاطمه شهادت داد، و طبق روایات، پیغمبر دربارهاش فرمود «او زنى است از اهل بهشت…» و او در خانه پیغمبر و خدیجه زندگى مىکرد و پس از آن نیز به مدینه هجرت کرد و به خانه اسامه رفت و پس از او نیز در خدمت اهل بیت پیغمبر انجام وظیفه مىکرد.
و اما اسماء بنت عمیس پس از آنکه شوهرش جعفر بن ابیطالب در جنگ موته به شهادت رسید به همسرى ابوبکر در آمد و این جریان قبل از رحلت رسول خدا (ص) انجام شد، و از این رو برخى بعید دانستهاند که اسماء در جریان وصیت و شهادت و مراسم غسل و تدفین فاطمه (ع) حضور داشته باشد، اما به عقیده نگارنده این مطلب از همان حد استبعاد تجاوز نمىکند و دلیلى نداریم که اسماء به خانه فاطمه (ع) رفت و آمد نمىکرده و در مراسم مزبور حضور نداشته باشد، چون روایات در این باره از طریق شیعه و سنى بسیار نقل شده و احتمال تحریف و تصحیف در همه آنها بعید به نظر مىرسد، گذشته از اینکه در خود همان روایات قسمتهایى هست که این مطلب را تایید مىکند که اسماء با اینکه همسر ابوبکر بوده به خانه فاطمه (ع) رفت و آمد مىکرده و در مراسم وصیت و غسل او حضور داشته است، مانند روایتى که مرحوم اربلى در کشف الغمه و دیگران از خود اسماء روایت کردهاند که چون فاطمه (ع) از دنیا رفت عایشه آمد و خواست به اتاق فاطمه (ع) برود، من مانع شده و نگذاردم وارد اتاق شود، عایشه ناراحت شد و به پدرش ابوبکر گفت: این زن «حبشیه» میان من و دختر پیغمبر حائل مىشود و نمىگذارد من به اتاق او بروم! ابوبکر آمد و به من گفت: اى اسماء چرا نمىگذارى زنان پیغمبر به نزد فاطمه بروند؟ من گفتم: خود فاطمه دستور داده است کسى نزد جنازه او نرود[۱] …
و در ترجمه «سلمى» نیز جزرى در اسد الغابه گوید:
«سلمى» نام زنى است که خدمتکارى رسول خدا (ص) را مىکرد، و او کنیز صفیه دختر عبد المطلب بود، و او همان زنى است که قابلگى فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (ص) را به عهده داشت، و همچنین قابله ابراهیم فرزند رسول خدا (ص) بوده، و در ماجراى وفات فاطمه (ع) نیز در غسل دادن او به على (ع) و اسماء کمک مىکرد.[۲]
و صاحب کتاب قاموس الرجال این مطلب را که سلمى کنیز صفیه بوده است صحیح نمىداند و گفته است: بلاذرى در تحت عنوان «کنیزان پیغمبر» نام سلمى را ذکر کرده و گفته است پیغمبر او را آزاد کرد.[۳]
نگارنده گوید: از پارهاى روایات چنین استفاده مىشود که سلمى کنیز آمنه مادر رسول خدا (ص) بوده و پس از درگذشت آمنه به پیغمبر (ص) رسید، آن حضرت او را آزاد کرد و با مردى به نام ابو رافع ازدواج نمود و از او فرزندانى به دنیا آمد که یکى از آنها عبید الله بن ابى رافع کاتب و نویسنده على بن ابیطالب (ع) بود.
به هر صورت درباره ام ایمن مطلبى در وصیتنامه نیست جز آنکه در روایات نام او آمده و اینکه فاطمه (ع) به او وصیت کرد، و یا اینکه به او که از همه زنان بیشتر مورد وثوق و یا نزدیکترین زن به فاطمه بود دستور داد على (ع) را نزد او بخواند.[۴]
در مورد سلمى نیز در چند حدیث آمده که سلمى گوید: هنگامى که فاطمه (ع) بیمار شد من از او پرستارى مىکردم تا در یکى از روزها که على (ع) براى انجام کارى از خانه بیرون رفت و فاطمه (ع) با اینکه حالش خوب بود به من فرمود: مادر! قدرى آب غسل براى من حاضر کن، و من حاضر کردم و فاطمه برخاسته غسل کرد و سپس لباسهاى نو خود را پوشید و به من دستور داد فرشى براى او در وسط اتاق بیندازم و روى آن خوابید و پاهاى خود را به طرف قبله کشید و آن گاه دست خود را زیر گونهاش گذارده و فرمود: من اینک از دنیا مىروم، و بدین ترتیب از دنیا رفت و من على (ع) را خبر کردم…تا به آخر حدیث.[۵]
و درباره اسماء بنت عمیس نیز در پارهاى از روایات آمده که گوید: فاطمه (ع) به من وصیت کرد کسى جز من و على (ع) او را غسل ندهد، و من نیز هنگام غسل فاطمه طبق وصیتى که کرده بود به على (ع) کمک کردم[۶] و هر دو با هم جنازه را غسل دادیم.
در چند حدیث از طریق شیعه و اهل سنت آمده که اسماء گوید، فاطمه در هنگام وفات خود به من فرمود: مادر جان! من از این وضعى که درباره حمل جنازه زنها مرسوم است شرم مىکنم و خوش ندارم که جنازه زنان را روى تختهاى مىگذارند و پارچهاى روى آن مىاندازند و پستى و بلندیهاى بدن او براى بیننده آشکار است.
اسماء گوید: بدو عرض کردم: من چیزى را که در حبشه دیدهام هم اکنون ترتیب داده نزد شما مىآورم و نشانت مىدهم، سپس چند عدد چوب تر و تختى را آورد و آن چوبها را خم کرده دو طرف آن را بر کنار تخت بست و چادرى روى آن کشید، فاطمه (ع) که آن را دید خوشحال شد و تبسم کرد، اسماء گوید: من از روزى که رسول خدا (ص) از دنیا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پیغمبر ندیده بودم.[۷]
در روایتى است که فرمود: چه چیز خوب و نیکویى است که بدان وسیله جنازه زن از مرد تشخیص داده نمىشود، [۸] و در حدیثى است که فرمود:
«اصنعى لى مثله استرینى سترک الله من النار» [۹].
[براى من نیز یک چنین چیزى درست کن، و مرا مستور کن، خدایت از آتش دوزخ مستور دارد[۱۰]
و اما آنچه به على (ع) وصیت کرد
از جمله کرامات فاطمه (ع) که محدثین شیعه و اهل سنت روایت کردهاند این است که وى از مرگ خود خبر داد و روز و وقت آن را تعیین کرد چنانکه در روایات پیش از این نیز گذشت و در حدیثى است که وقتى به على (ع) گفت: هنگام مرگ من رسیده! على (ع) فرمود: اى دختر پیغمبر با اینکه وحى از ما قطع شده این خبر را از کجا دانستى؟
فاطمه پاسخ داد، هم اکنون خواب مختصرى مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را دیدم که به من فرمود: امشب نزد ما خواهى بود و من مىدانم که او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است.[۱۱]
و در روایتى است که پس از آن به على (ع) گفت: چیزهایى در دل دارم که مىخواهم آنها را به تو وصیت کنم!
على (ع) فرمود: اى دختر رسول خدا هر چه مىخواهى بگو!
در این وقت على (ع) کسانى را که در اتاق بودند بیرون کرد و نزدیک سر فاطمه (ع) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت:
اى پسر عمو هیچ گاه مرا دروغگو و خیانتکار ندیدى، و از وقتى با تو معاشرت داشتهام نافرمانى تو را نکردهام!
على (ع) در پاسخ او فرمود:
«معاذ الله انت اعلم بالله و ابر و اتقى و اکرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخک بمخالفتى، قد عز على مفارقتک و تفقدک الا انه امر لا بد منه…»
[پناه بر خدا! تو داناتر و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر و نسبتبه خداى تعالى بیمناکتر از آنى که من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمانى خود سرزنش کنم، و براستى مفارقت و دورى تو بر من بسیار ناگوار است جز آنکه چارهاى از آن نیست…].
آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود: به خدا مصیبت رحلت رسول خدا (ص) را براى من تجدید کردى و مرگ و فقدان تو بر من بسیار بزرگ است. «فانا لله و انا الیه راجعون»! آه! که چه مصیبت دردناک و جانسوز و غم انگیزى است! مصیبتى که به خدا سوگند جبران پذیر نخواهد بود!
دنباله حدیث این گونه است که در اینجا هر دو گریان شده و لختى گریستند آن گاه على (ع) سر فاطمه را برداشته به سینه چسبانید و بدو فرمود: هر وصیتى دارى بنما که من آن را انجام خواهم داد.
فاطمه عرض کرد:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 