پاورپوینت کامل نقش مسلمانان در دانش طب ۶۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقش مسلمانان در دانش طب ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش مسلمانان در دانش طب ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش مسلمانان در دانش طب ۶۲ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ اهمیت علم طب درتعالیم اسلامی
۲ آغاز تاریخ طب مسلمانان با ترجمه کتب طب یونانی و هندی
۳ سهم مسلمان در پیشرفت طب [۱۰]
۴ تالیفات برجسته مسلمانان در طب
۵ پانویس
اهمیت علم طب درتعالیم اسلامی
نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد علم طب همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است چنانچه لفظ مقدس حکیم در تمدن اسلامی هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق میگردیده است.[۱] بیشک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب، توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد توصیه قرار گرفته است.[۲] و پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد، با توصیههای طبی آنها را در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری مینمودند. شاهد این مدعا کتابهای روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان طب النبی، طب الائمه، طب الصادق و طب الرضا است.[۳]
آغاز تاریخ طب مسلمانان با ترجمه کتب طب یونانی و هندی
علم طب در دوره اسلامی با ترجمه کتابهای یونانی و هندی در این رشته آغاز شد. جندی شاپور از اولین مراکز علمی مسلمانان است که طرفدار ترجمه کتب پزشکی یونانی و احتمالا سنسکریت بود.[۴]
شهر «جندی شاپور» را شاپور اول ساسانی (۲۴۱-۲۷۲ م) به هم چشمی «انطاکیه» که از بلاد رومی محسوب میشد، در اهواز ساخت. بعداً انوشیروان (۵۳۱-۵۷۹ م) که خود پادشاهی عالم و حکیم بود، در آن شهر مدرسه و بیمارستان عظیم و نامدار «جندی شاپور» را تأسیس کرد که هم مدرسه و مرکز تحصیل طب و فلسفه بود و هم بیمارستان و دارالشفای مریضانی که بدان جا رجوع میکردند. قسمتی از استادان بزرگش مسیحی نسطوری مذهب بودند که پس از بستهشدن مدارس فلسفی یونانی به فرمان امپراطور روم، از «رُها» و دیگر مراکز علمی و فلسفی گریخته بودند. انوشیروان از وجود آنها برای تأسیس مدرسهی جندی شاپور استفاده کرد و به علاوه جمعی از مسیحیان یعقوبی مذهب را نیز در آن مدرسه به کار واداشت.[۵]
اساتید علمی و طبی جندی شاپور هر کدام که پس از انقراض دولت ساسانی و تشکیل دولت اسلام باقی بودند عموماً داخل حوزهی اسلام شدند و چه از طریق تعلیم و ترجمهی کتب علمی و چه از طریق طبابت و عمل پزشکی در خدمت خلفا و وزراء و اعیان اسلامی خدمت میکردند.[۶] به نظر دکتر علیاکبر ولایتی در کتاب “پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی” توجه و علاقهمندی به آثار علمی و پزشکی فرهنگهای کهنتر به ویژه یونانی در دوران خلافت عباسی به تشویق این پزشکان مسیحی درباری بود که به زبان یونانی و سریانی میخواندند یا سخن میگفتند.[۷]
در کتاب طب و طبیب و تشریح نوشته علامه بزرگوار حسن زاده آملی به نقل از کتاب پزشکی نامه میرزا علیاکبر طبیب کرمانی آمده است: «در زمان ملوک بنیامیه و بنیعباس بعضی از اطبای یهود و نصارا از قبیل جویه یهودی و بختیشوع نصرانی را استخدام کردند و ترویج این فن شریف را مینمودند. هارون رشید و پسرش مامون را در طلب علوم فلسفه و طبیه رغبتی تمام بود، و مامون را بیشتر؛ چنان که از اطراف و اکناف عالم حکم به جمع آوری علماء و اصحاب معارف را میکرد و آنها را بسیار گرامی میداشت و کمال جدَ و جهد را در ترجمه کتب فلاسفه یونانی به زبان عربی میداشت. و مترجمینی که بر آنها اعتماد بسیار مینمود چهار نفر بودند: حنین بن اسحاق عبادی، و یعقوب بن اسحاق کندی، و ثابت بن قره حرانی، و علم بن فرجان طبری. و مولفات فیثاغورس و افلاطون و ارسطاطالیس و بقراط و جالینوس را از زبان یونانی به زبان عربی ترجمه نمودند. و همچنین عبدالرحمن اموی ملقب به ناصر در اندلس نیز در ترجمه این علوم به نهایت راغب بود».[۸]
در بین اینها حنین بن اسحاق جایگاه ویژهای در ترجمه کتب طبی دارد. حنین ده سال پیش از مرگش نوشت که فقط از آثار جالینوس ۹۵ اثر را به سُریانی و ۳۴ اثر را به عربی برگردانده است.[۹]
سهم مسلمان در پیشرفت طب [۱۰]
شکى نیست که کلى ترین دانسته هاى نظرى پزشکى به ویژه از راه ترجمه آثار دانشمندان یونانى و از همه مهمتر بقراط و جالینوس به دست مسلمانان رسید. اما بسیارى از مسائلى که پزشکان مسلمان در خصوص بیماران خود با آن روبهرو بودند، به سرزمینهاى اسلامى و شرایط خاص آن اختصاص داشت که در نوشتههاى یونانى از آن ذکرى به میان نیامده بود. بدیهى است که به صرف عدم ذکر این موارد در آثار پیشینیان، پزشکان اسلامى نمى توانستند به آنها بى اعتنا باشند. بنابراین، رویکردى ویژه درباره این موارد پدید آمد.
بیماری هایى که در بخشهاى گوناگون الحاوى، نوشته رازى بررسى شده، بسیار بیشتر از آن چیزى است که در آثار جالینوس، بقراط و دیگر پزشکان یونانى آمده است. یکى دیگر از نکات مهم و برجسته در تاریخ پزشکى اسلامى، کتاب قانون ابنسینا است. در همه دوران پزشکى غرب، هیچ کتابى که چنین جامع و مانع و دانشنامه گونه مبادى و موضوعات پزشکى را دربرگرفته باشد، به وجود نیامده بود. بى دلیل نبود که قانون به سرعت و پس از ترجمه آن به لاتین، مورد توجه دانشمندان و پزشکان غرب قرار گرفت، و بهعنوان کتاب درسى در دانشکده هاى پزشکى تدریس شد.[۱۱] اما نوآورى در حیطه پزشکى اسلامى در این حد نیز متوقف نماند.
مهمترین دستاوردهاى پزشکى اسلامى هنگامى بهوجود آمد که چندتن از پزشکان اسلامى توجه خود را به ناهماهنگى آراى جالینوس با آنچه خود بر اثر تجربه به دست آورده بودند منعکس کردند. یکى از نخستین ایرادهاى دانشمندان اسلامى بر جالینوس را ابونصر فارابى مطرح کرد. او در رساله خود با عنوان «الرد على الجالینوس فیما نقض على ارسطاطالیس لأعضاء الانسان» به طور کلى ترتیب ساختارى اعضاى بدن انسان را بین آراى جالینوس و ارسطو مقایسه کرده و با توجه به آراى خود، حق را به ارسطو داده است. احتمالًا این نگرش فارابى منشأ همان انتقادهایى شد که پس از او ابنسینا از جالینوس مطرح کرد. رازى نیز در مقام پزشکى بزرگ، جامعنگر و صاحبنظر، به آراى جالینوس در پزشکى ایرادهایى مهم وارد کرد. مهمترین نقد رازى بر آراى جالینوس هنگام طرح دیدگاههاى خود درباره دیدن، شنیدن و رسیدن پرتوهاى نورى از جسم به چشم ارائه شده است.
رازى فرایند دیدن را درست برعکس آراى جالینوس بسته به پرتوهایى مىدانست که به چشم مىرسند نه آن گونه که جالینوس گفته بود با پرتوهایى که از چشم ساطع مىشود.
در ادامه این انتقاد، ابنسینا نوشتههاى جالینوس در این زمینه را مشتى نوشتههاى آشکارا مهمل نامید. اما مهمترین نقد آراى پزشکى جالینوس را در جهان اسلامى، که مایه شهرت و افتخار براى پزشکى اسلامى بهشمار مىرود، ابن نفیس دمشقى، پزشک سده ششم هجرى، مطرح کرد. ابننفیس پزشکى تجربهگرا و اهل نظر بود که یکى از بزرگترین کشفیات پزشکى اسلامى را صورت داد. از این رو او در قرون گذشته بین نویسندگان اسلامى به جالینوس عرب (اسلامى)، همان لقبى که در مراجع مختلف به رازى نیز دادهاند، مشهور شده است. ابننفیس در دو اثرش، شرح تشریح قانون، شرحى که بر کتابهاى اول تا سوم قانون نوشته شده است، و شرح قانون، شرحى که به طور کلى بر موضوعات طرح شده در قانون نوشته، کشف خود موسوم به گردش ریوى خون را شرح داده است. تنها در سده نوزدهم بود که دانش جدید با این کشف مهم ابننفیس آشنا شد.
بر اساس نظر جالینوس در مورد گردش خون، خون از راه شریان وارد بطن راست قلب شده و از راه منافذى که بین بطنهاى راست و چپ قلب وجود دارد به بطن چپ وارد شده و در بدن مىچرخیده است، اما ابننفیس نوشت که خون از بطن راست و از راه ورید به ریه رفته و پس از آنکه در ورید با هوا آمیخته شد از راه وریدى دیگر به بطن چپ رفته و از آنجا در سراسر بدن پخش مىشود. بىشک، ابننفیس این اطلاعات را از راه تشریح بدن انسان به دست آورده است. این کشف او سه سده پیش از آنکه میگل سروتو، پزشک ایتالیایى، آن را شرح دهد، به طور آشکار و روشن توضیح داده شد. بنابراین، لازم است در انتساب این کشف به سروتو تردید کرد. حتى درباره این موضوع که سروتو از راه ترجمههاى لاتین آثار پزشکى اسلامى با آراى ابننفیس آشنا شده یا اینکه خود به توارد، این موضوع را دوباره کشف کرده، بحثهاى بسیارى در تاریخ پزشکى جهان پیش آمده است.
با کنار هم قراردادن آراى ابننفیس، فارابى، ابنسینا و چند پزشک دیگر نشان مىدهد پزشکى اسلامى بسیار جدى بهدنبال طرح مدلى غیرجالینوسى از پزشکى بوده است.[۱۲]
در شاخههاى علوم وابسته به پزشکى، مهمترین سهم در ارائه پژوهشهاى اصیل و مبتکرانه متعلق به چشم پزشکى است. چشمپزشکان اسلامى افزون بر بسط آراى پزشکان و چشمپزشکان یونانى در مورد بیماریهاى چشم و راههاى درمان آنها، خود بیماریهاى متعددى را شناسایى و راههاى درمان آنها را ارائه کردند. انواع جراحیهاى چشم، برداشتن آب مروارید با بیرون کشیدن مایع جمعشده از قرنیه و طرح انواع داروهاى گیاهى، معدنى و حیوانى براى چشم ازجمله این نوآوریهاست. از بین چشم پزشکان اسلامى نیز سهم دو تن بیش از همه چشمگیر است، یکى حنین بن اسحاق، مؤلف العشر مقالات فى العین و دیگرى علىبن عیسى مؤلف تذکرهالکحالین. هر کدام از این دو کتاب منشأ نوآوریهاى بسیارى در زمینه چشم پزشکى شد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 