پاورپوینت کامل قصیده فرزدق ۲۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قصیده فرزدق ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصیده فرزدق ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قصیده فرزدق ۲۷ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ ماجرای شعر فرزدق
۲ متن قصیده فرزدق
۳ تأثیرپذیری جامی از فرزدق
۴ منابع
ماجرای شعر فرزدق
فرزدق زمانى شعر خود را با طنین گرمش انشاد کرده که هشام با تکبر و غرور در حلقه یاران و هوادارانش گام در خانه خدا نهاده تا طواف کند. حج گزاران انبوه بودند و بى توجه به حضور هشام! هشام خواست «استلام حجر» کند. اما ازدحام جمعیت مانع شد و او با ناکامى به کنارى رفت و با همراهانش به نظاره طواف کنندگان خانه خدا نشست.
در این هنگام شخصى با هیئتى مردمى اما با چهره اى جذاب و هیبتى معنوى به جمع طواف گزاران پیوست و چون به حجر نزدیک شد و خواست استلام حجر کند، مردم احترامش کردند. راه گشودند و او به آسانى استلام حجر کرد.
همراهان هشام با دیدن آن منظره به شگفت آمدند و از هشام پرسیدند: آن شخصى که مردم برایش راه گشودند و احترامش کردند، کیست؟ هشام که احساس حقارت و کوچکى مى کرد، چنین وانمود که او را نمى شناسد!
فرزدق که از نزدیک ناظر این گفتگوها بود، دانست هشام از سر حسادت و حق پوشى، اظهار ناآشنایى مى کند و با خود گفت: اکنون، لحظه ایفاى رسالت و گاهِ حق گویى است. پس قدم پیش نهاد و جایى ایستاد که صدایش را هر چه بیشتر بشنوند و گفت: اى هشام – اى فرزند عبدالملک و اى برادر خلیفه-! اگر تو آن شخص را نمى شناسى، من او را خوب مى شناسم. گوش فرا ده تا وى را به تو معرفى کنم.
دریاى عطوفت و احساسات فرزدق به جوش آمده بود. واژه هاى عشق و محبتش به خاندان على علیه السلام چونان امواج دریا به حرکت درآمده و به شیوه شاعرانِ پرتوان عرب، شعرى بالبداهه در وصف امام سجاد علیه السلام انشاد کرد. در روزگارى که شاعران به ندرت مى توانستند از خشم دستگاه اموى بیمناک نباشند و کم بودند کسانى که بتوانند دل از عطاها و هدایاى خلیفه بپوشند، فرزدق از خطرها نهراسید و دل از عطاى خلیفه برید تا رضاى خداوند را در اظهار محبت و ارادت به خاندان رسالت جستجو کند و بدست آورد.
سپس هشام دستور داد مستمری فرزدق را از بیت المال قطع و خودش را نیز در «عسفان» بین مکه و مدینه زندانی کردند. مدح و ستایش امام در فضای خفقان سیاسی، آن هم در حضور هشام، نه تنها گواه شهامت و شجاعت در خور تقدیر وی است، بلکه بر ارادت وی به این خاندان گواهی میدهد. زمانی که امام سجاد علیه السلام از زندانی شدن او مطلع شد، مبلغ دوازده هزار درهم برای او فرستاد. فرزدق این مبلغ را پس داد و گفت: «من مدح تو را برای رضای خدا گفتم، نه برای عطا.» حضرت مبلغ را باز فرستاد و فرمود: «ما اهل بیت، چون چیزی به کسی بخشیم باز نستانیم.» پس فرزدق آن را پذیرفت.
متن قصیده فرزدق
هذا الذى تعرف البطحاء وطاءته
والبیت یعرفه والحل والحرم
هذا ابن خیر عبادالله کلهم
هذا التقى النقى الطاهر العلم
هذا ابن فاطمه ان کنت جاهله
بجده انبیاءالله قد ختموا
ولیس قولک من هذا بضائره
العرب تعرف من أنکرت والعجم
کلتا یدیه غیاث عم نفعهما
تستوکفان ولا یعروهما عدم
سهل الخلیقه لاتخشى بوادره
یزینه اثنان حسن الخلق والشیم
حمال انفال أقوام اذا افتدحوا
حلو الشمائل تحلو عنده نعم
ما قال لا قط الا فى تشهده
لولا التشهد کانت لاءه نعم
عم البریه بالاحسان فانقشعت
عنها الغیاهب والاملاق والعدم
اذا رأته قریش قال قائلها
الى مکارم هذا ینتهى الکرم
یغضى حیاء و یغضى من مهابته
فما یکلم الا حین یبتسم
بکفه خیزران ریحه عبق
من کف أروع فى عرنینه شمم
تأثیرپذیری جامی از فرزدق
عبدالرحمن جامى از شاعران پارسى گوى قرن هشتم هجرى (۸۱۷-۸۹۷ هجرى) که در زمره مفسران و فقیهان و عارفان و ادیبان عصر خویش جاى داشته است، قصیده فرزدق و نیز عکس العمل دستگاه خلافت را در برابر وى به نظم درآورده است و این خود مى نمایاند که بازتاب و تاثیر حماسه فرزدق در محافل علمى و ادبى، هماره مثبت و نیرومند بوده است. جامى، چنین سروده است:
پور عبدالملک به نام هشام
در حرم بود با اهالى شام
مى زد اندر طواف کعبه قدم
لیکن از ازدحام اهل حرم
استلام حجر ندادش دست
بهر نظاره گوشه اى بنشست
ناگهان نخبه نبى و ولى
زین عبّاد بن حسین على
در کساء بها و حلّه نور
بر حریم حرم فکنده عبور
هر طرف مى گذشت بهر طواف
در صف خلق مى فتاد شکاف
زد قدم بهر استلام حجر
گشت خالى ز خلق راه گذر
شامى اى کرد از هشام سؤال
کیست این با چنین جمال و جلال
از جهالت در آن تعلل کرد
وز شناسائیش تجاهل کرد
گفت نشاسمش، ندانم کیست
مدنى یا یمانى یا مکیست
بوفراس آن سخنور نادر
بود در جمع شامیان حاضر
گفت من مى شناسمش نیکو
زو چه پرسى به سوى من کن رو
آن کس است این که مکه و بطحاء
زمزم و بوقُبیس و خیف و منى
مروه، مسعى، صفا، حجر، عرفات
طیبه، کوفه، کربلا و فرات
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 