پاورپوینت کامل فرهنگ و تمدن اسلام ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فرهنگ و تمدن اسلام ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرهنگ و تمدن اسلام ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فرهنگ و تمدن اسلام ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ تعریف واژه‌های فرهنگ و تمدن
۲ تمدن اسلامی‌‌ و محدوده تاریخی و جغرافیایی آن
۳ عوامل شکل‌گیری و گسترش تمدن اسلام
۴ علم و دانش در تمدن اسلامی
۵ نهادهای علمى-فرهنگى در تمدن اسلامی
۶ بازرگانی در تمدن اسلامی
۷ نظام اداری مسلمانان
۸ پانویس
۹ منابع

تعریف واژه‌های فرهنگ و تمدن

فرهنگ:

واژه فرهنگ که در زبان انگلیسی culture و در عربی ثقافه نامیده می‌شود از واژه های پر بحث است که تعاریف مختلفی برای آن بیان شده است. برخی از تعاریف بیان شده برای فرهنگ عبارتند از:

مایکل گیلسون فرهنگ را «مجموعه‌ای از قواعد ناشناخته و چیزهایی که به عنوان امور طبیعی گرفته می‌‌شوند و در واقع به مسائل غیرعلمی ‌‌بستگی دارند» می‌‌داند.[۱]
رولف لنتون مفهوم فرهنگ را مسائل بنیادی می‌‌داند که ویژگی روشنی به افراد یک جامعه می‌‌دهند و آن‌ها را به صورت یک گروه متمایز با زبان، آداب و رسوم و دین خاص درمی‌‌آورد.[۲]
در فرهنگ سخن فرهنگ چنین تعریف شده است: «فرهنگ: پدیده کلی پیچیده‌ای از گرداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه زندگی که در طی تجربه تاریخی اقوام شکل می‌‌گیرد و قابل انتقال به نسل‌های بعدی است».[۳]
علی اکبر ولایتی در کتاب تاریخ و تمدن اسلامی: فرهنگ مجموعه‌ای از سنت‌ها، آداب و اخلاق فردی یا خانوادگی اقوامی‌‌ است که پایبندی ایشان به این امور باعث تمایز آن‌ها از دیگر اقوام و قبایل می‌‌شود. به عبارت دیگر، فرهنگ مجموعه باورهای فرد یا گروهی خاص است و چون باورها ذهنی‌اند پس فرهنگ جنبه عینی ندارد.[۴]

تمدن:

تمدن در زبان انگلیسی civilization و در عربی حصاره خوانده می‌‌شود و در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن می‌‌دهد.[۵] و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. «در زبان‌های بیگانه نیز کلمه تمدن civilization از کلمه civita که در مقابل وحشیگری قرار گرفته و از کلمه civilis که معنی شهرنشینی دارد گرفته شده است».[۶]

برای واژه تمدن نیز همانند فرهنگ معانی و تعاریف گوناگونی وجود دارد:

ویل دورانت: «تمدن را می‌توان به شکل کلی آن، عبارت از نظمی ‌‌اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکان‌پذیر می‌‌شود و جریان پیدا می‌‌کند».[۷]
فرهنگ روز سخن: در تعریفی دیگر می‌‌توان تمدن را «مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین یا حالات پیشرفته و سازمان‌ یافته فکری و فرهنگی هر جامعه که نشان آن پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادها‌ی اجتماعی و سیاسی است».[۸]
دهخدا: «تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت».
علی اکبر ولایتی: تمدن حاصل تعالی فرهنگی و پذیرش نظم اجتماعی است. تمدن خروج از بادیه نشینی و گام نهادن در شاهراه نهادینه شدن امور اجتماعی یا به قول ابن خلدون عمران یافتن است.[۹]
ابن خلدون: ابن خلدون تمدّن را حالت اجتماعی انسان می داند. از نظر ابن خلدون، جامعه ای که با ایجاد حاکمیت، نظم پذیر شده، مناصب و پایگاه های حکومتی تشکیل داده تا بر حفظ نظم نظارت نماید و از حالت زندگی فردی به سوی زندگی شهری و شهرنشینی روی آورده و موجب تعالی فضایل و ملکات نفسانی، چون علم و هنر شده، حایز «مدنیّت» است.[۱۰]

قرابت معنای فرهنگ و تمدن اسلامی:

به طور کلی تمدن با واژه فرهنگ قرابت دارد و گاهی این دو به جای هم بکار می‌‌روند یا هر کدام طوری استعمال می‌‌شود که معنای دیگری در آن مشاهده می‌شود. هنگامی‌‌ که این دو در مقابل هم قرار می‌‌گیرند، باید فرق این دو را شناخت. تمدن بیشتر به ظواهر زندگی اجتماعی توجه دارد اما آنجا که پای معنا به میان می‌‌آید با فرهنگ ارتباط پیدا می‌‌کند.

چون در زندگی اجتماعی اغلب این دو با هم هستند، جداکردن حیثیت مادی از حیثیت معنوی آن مشکل است. پس وقتی می‌‌گوییم تمدن اسلامی‌‌ یعنی آن ویژگی‌های زندگی اجتماعی که متأثر از اسلام است. البته وقتی می‌گویند تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمان‌هاست و نسبت دادن به اسلام فقط از آن روست که کسانی که این کارها را انجام داده‌اند، مسلمان هستند. مانند این که گاهی فلسفه اسلامی ‌‌می‌‌گوییم در مقابل فلسفه مسیحی، یعنی این فلسفه مسلمان‌هاست ولی گاهی منظور فلسفه‌ای است که متأثر از فکر اسلامی ‌‌باشد یعنی اسلام آن را ابداع کرده یا پرورش داده و بکار گرفته باشد. این جا هم می‌گوییم تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمان‌هاست. در کتاب‌هایی که غربی‌ها درباره تمدن نوشته‌اند، منظورشان همان تمدن مسلمان‌هاست. اغلب هم اسلام و عرب را مساوی می‌دانند.[۱۱]

مقام معظم رهبری در رابطه با فرهنگ فرموده‌اند: منظور ما از فرهنگ، عقاید و اخلاق است. برخلاف ما که وقتی در محاوراتمان واژه فرهنگ را می‌‌گوییم، بیشتر آداب و رسوم و زبان فارسی و این حرف‌ها به ذهنمان می‌آید و وقتی ده درصد بودجه کشور را برای فرهنگ می‌‌گذارند متاسفانه صرف همین‌ها می‌شود. بنابراین فرهنگ باورها و ارزش‌هاست و مسائل دیگر جنبه فرعی و ثانوی دارد. شکل خانه‌سازی یا برخی آداب و رسوم، ماهیت فرهنگ را عوض نمی‌‌کند. فرهنگ جامعه هنگامی ‌‌تغییر می‌‌کند که باورهایش درباره هستی و انسان و ارزش‌های حاکم بر زندگی تغییر کند. اصول دین و فروع دین هم بیشتر به باورها و ارزش‌ها مربوط است. باورها را بیشتر در اصول و ارزش‌ها را بیشتر در فروع دین مطرح می‌‌کنیم. پس حقیقتاً جایی که اسلام در زندگی اجتماعی مردم اثر می‌‌گذارد در بعد فرهنگی است و به وسیله فرهنگ با تمدن ارتباط پیدا می‌‌کند. به همین خاطر مسائل فرهنگی و تمدن با هم آمیخته است، حتی یک پدیده از جهتی مربوط به تمدن و از جهتی مربوط به فرهنگ است. اگر شکل ظاهری و جهات محسوس آن را حساب کنیم، بعد تمدنی است و اگر جهات معنایی آن را در نظر بگیریم، آن بار معنایی که دربردارد و حکایت از باور یا ارزش خاصی می‌‌کند، آن با فرهنگ جامعه ارتباط دارد.[۱۲]

تمدن اسلامی‌‌ و محدوده تاریخی و جغرافیایی آن

با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگ‌های گوناگون بشری بنای مستحکم و عظیمی‌‌ از فرهنگ و تمدن انسان پایه‌گذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزش‌ها و ملاک‌های نوین اسلامی‌‌ موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی‌‌ گفته می‌شود. از این رو تمدن اسلامی ‌‌تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست بلکه مقصود، تمدن ملت‌های اسلامی‌‌ است که عرب‌ها، ایرانیان، ترک‌ها و دیگران را شامل می‌‌شود[۱۳] که به وسیله دین رسمی ‌‌یعنی اسلام و زبان علمی‌‌ و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند.[۱۴] این تمدن به درجه‌ای از عظمت و کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبه‌های آن و احاطه بر همه انحای آن کاری بس دشوار است.

تمدن اسلامی‌‌ در زمان امویان در شام وارد دوره پختگی شد و در عصر عباسیان به اوج خود رسید و مرکز این تمدن درخشان شهر بغداد در سال‌های (۱۲۵۸-۷۵۰ م) و به روزگار خلافت امویان در اندلس در سال‌های ۱۴۹۲-۷۵۵ م بود.[۱۵] مطالعه در اطلس تاریخ اسلامی‌‌ و چگونگی انتشار اسلام در جهان نشان می‌‌دهد که اسلام در طول چند قرن بر بیشتر سرزمین‌های آباد آن روز جهان مسلط شد و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود درآورد.[۱۶] در مرکز از عراق، ایران، افغانستان و در شرق تا چین و هند امتداد داشت. از جانب شمال شرقی تا سمرقند و بخارا و خوارزم تا کوه‌های یکی از فرغانه را شامل می‌شد.[۱۷] این مناطق با فرهنگ و دین مشترکی به هم وصل شده بود‌ند و ساکنان آن خود را عضو تمدن واحد و وسیعی می‌دانستند که مرکز روحانی و مذهبی آن مکه و مرکز فرهنگی و سیاسی‌اش بغداد بود.[۱۸]

این تمدن بیش از همه تمدن‌ها به علم و دانش اهمیت داده و کهن‌ترین دانشگاه‌های جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آن‌ها میراث عظیم و تکامل یافته‌ای را تحویل بشریت داد. با این اوصاف می‌توان گفت منظور از تمدن اسلامی‌‌ مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنرها و صنایع است که با الهام از آموزه‌های دینی توسط مسلمین پدید آمده است.

عوامل شکل‌گیری و گسترش تمدن اسلام

۱. روح اجتماعی احکام اسلام:

شکل گیری تمدن اسلامی ریشه در این دارد که اسلام تنها دینى است که بنیان خود را صریحا بر اجتماع نهاده و در هیچ شأنى از شؤون خود از مسئله اجتماع غفلت ننموده، روح اجتماع را در تمام احکام بسیار خود جاری نموده است. این مسئله باعث شد خیلی زود جامعه اسلامی با پشتوانه باورها و احکام اسلامی شکل گیرد. در حالی که تا آن زمان به جز اجتماعات قومى و وطنى تحت سلطه شاه و یا رئیس قبیله وجود نداشت و راهنمایی نیز برای این اجتماع جز عامل وراثت و اقلیم نبود.[۱۹]

۲. تشویق بسیار اسلام به علم آموزی:

قرآن مکرر مردم را به تفکر و تدبر در احوال کائنات و به تأمل در اسرار آیات دعوت نموده است.[۲۰] [۲۱] چنانچه گفته شده کلمه علم و مشتقات آن ۷۸۲ بار در قرآن ذکر شده است.[۲۲] و قرآن حکمت را خیر کثیر دانسته است: وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَهَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثیرا[۲۳] همچنین در حدیث نبوی آمده است: طلب العلم فریضه على کل مسلم‌؛ طلب علم بر هر مسلمانی واجب است.[۲۴]

۳. وجود مبارک ائمه علیهم اسلام در بین مسلمانان:

از آنجا که در ادامه رسالت پیامبر(ص)، ولایت و امامت مطرح شد تا خط سیر سرچشمه های این فرهنگ و تمدن، در جامعه اسلامی و دیگر جوامع تسری یابد؛ ائمه اهل بیت(ع) به عنوان پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه داران فرهنگ اصیل دینی، به دلیل درک عمیق و دقیق از ارکان فرهنگ اسلامی و با تفسیر صحیح آنها، علاوه بر تقویت پایه های فرهنگ اسلامی، آن را از تحریف و انحراف مصون داشته و با تعلیم علوم نزد خود و تربیت شاگردانی ممتاز در علوم و فنون زمان، بر غنای آن افزودند. در رأس این حرکت امامان معصوم(ع)، امام امیرالمومنین(ع)، قرار داشت؛ شخصیتی که نه تنها در طول دوران حیات خویش، بلکه در زمان حیات حضرت رسول(ص) نیز رتبه ای ممتاز داشت و در پایه گذاری علوم اسلامی نقش به سزایی ایفا نمود. فرزندان علی(ع) نیز به پیروی از ایشان، تداوم بخش این نهضت عظیم فرهنگ ساز بودند که این نقش را در زمان امام باقر و امام صادق(ع) و امام رضا(ع) برجسته تر از دوران دیگر ائمه می بینیم. در ادامه مسیر نیز پیروان ایشان بر این امر اهمام گماشته و در راه بسط و ترویج فرهنگ و معارف اسلامی نقش به سزایی ایفا نمودند که در ادامه تلاش ها و مجاهدت های ائمه اهل بیت(ع) بوده است. وجود بی شمار علمای شیعه – به عنوان شاگردان و رهپویان مکتب اهل بیت(ع)- در علوم مختلف، نشانگر سهم برجسته و قابل توجه مکتب تشیع در پیدایش و بسط علوم و معارف اسلامی است.[۲۵]

نقش ائمه علیهم السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی تا بدانجاست که ابن ابی الحدید از دانشمندان بزرگ اهل سنت، در مقدمه شرح نهج البلاغه امیرمؤمنان علیه السلام را منشأ شاخه های مختلف علوم اسلامی می داند.[۲۶]

۴. عدم تعصب درباره غیر مسلمانان:

جرجی زیدان یکی از علل توسعه ی تمدن اسلامی را نیکوکاری خلفا با دانشمندان نامسلمان دانسته و گفته است:
یکی از عوامل مؤثر در سرعت پیشرفت تمدن اسلامی، و ترقی و تعالی علوم و ادبیات در نهضت عباسیان این بود که خلفا در راه ترجمه و نقل علوم، از بذل هر چیز گران و ارزان دریغ نداشتند و بدون توجه به ملیت و مذهب و نژاد، دانشمندان و مترجمان را احترام می گذاشتند و همه نوع با آنان مساعدت می کردند و از آن رو دانشمندان مسیحی، یهودی، زرتشتی، صابئی و سامری در بارگاه خلفا گرد می آمدند.[۲۷]

در زمان هارون الرشید، خلیفه‌ی عباسی، به سفارش یحیی بن خالد برمکی، وزیر ایرانی، کتاب‌خانه‌ی بزرگی به نام خزانه‌ی حکمت(گنجینه‌ی دانش) در بغداد ساخته شد و کتاب‌های گوناگون از جای جای جهان، به‌ویژه ایران و سوریه، گردآوری شد. مامون عباسی، پسر هارون، کارهای پدر را پی گرفت و به سفارش ابوسهل فضل بن نوبخت اهوازی، بنیادی به نام بیت الحکمه (خانه‌ی دانش) به تقلید از گندی‌شاپور اهواز ساخت. او گروهی از مترجمان را به ریاست یوحنا بن ماسویه، دانشمند ایرانی مسیحی، در آن‌جا گرد آورد و همچنین گروهی را به هند، ایران و قسطنطنیه فرستاد تا کتاب‌های مفید را گردآوری کنند. به این ترتیب، ترجمه‌ی آثار علمی، فلسفی و ادبی از زبان‌های سُریانی، پهلوی، هندی و یونانی به زبان عربی، که از همان سده‌ی نخست هجری آغاز شده بود، شتاب گرفت.

ترجمه‌ی آثار علمی تمدن‌های پیشین به عربی باعث شد که برای نخستین بار بخش عمده‌ا‌ی از دستاوردهای علمی و فرهنگی بشر تا آن زمان، کنار هم قرار گیرد. مسلمانان به طبقه‌بندی این دستاوردها و بررسی آن‌ها پرداختند و به این ترتیب راه را برای پیشرفت‌های بعدی هموار کردند. به‌زودی تولید علمی نیز رشد پیدا کرد و ترجمه‌ی دانش دیگران جای خود را به تالیف و نوآوری‌ داد.[۲۸]

علم و دانش در تمدن اسلامی

تلاشهاى گوناگون علمى مسلمانان، از جمله عوامل بسیار مهمى بود که تمدن اسلامى را در مرتبه سرآمدى تمدنهاى روزگار نشاند. جرج سارتن از نیمه دوم قرن دوم تا آخر قرن پنجم هجری را دوره رهبری بلامنازع مسلمانان می‌داند و برای هر ۵۰ سال از این دوره یک نفر را مشخص می‌کند و آن نیم قرن را به نام او می‌نامد. از نظر سارتن، برای ۲۵۰ سال بعد نیز افتخار داشتن مردان طراز اول علم ـ نظیر نصیرالدین طوسی، ابن رشد، ابن نفیس ـ همچنان نصیب مسلمانان است؛ ولی در این دوران مسیحیان نیز وارد میدان شده و افرادی نظیر راجربیکن را پرورش داده‌اند.

آنچه زمینه‌ساز اصلی اقبال مسلمین به فراگیری علوم مختلف شد، توصیه اسلام به فراگیری علم در همه احوال است و ارزشی که برای اهل علم قائل شده است.[۲۹]

پیدایش علوم اسلامی و دانشهای مقدماتی آنها:

با ظهور اسلام دانشهایی نیز مرتبط با معارف اسلام طرح شد که از آنها به علوم اسلامی تعبیر می شود یعنی دانشهایی که موضوع و مسائل آن اصول یا فروع اسلام است و یا چیزهائی است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات می‌شود، یعنی‌ قرآن و سنت، مانند علم قرائت، علم تفسیر، علم حدیث، علم کلام نقلی،[۳۰] علم فقه، علم اخلاق نقلی[۳۱] به علاوه علومی که مقدمه آن علوم است مانند: ادبیات عرب از صرف و نحو و لغت و معانی و بیان و بدیع‌ و غیره، و مانند کلام عقلی، و اخلاق عقلی، و حکمت الهی، و منطق، و اصول فقه، و رجال و درایه.

رشد علوم عقلی توسط مسلمانان:

قرآن کریم به تفکر و تعقل بهای بسیاری داده است و به شدت به آن دعوت و تشویق نموده است. و در روایات نیز تفکر در جایگاه بالایی قرار گرفته است آنچنانچه یک ساعت فکر کردن را برتر از شصت سال عبادت کردن دانسته است. این محرک ها در کنار تربیت ویژه ای که ائمه علیهم اسلام شاگردان خود را در این خصوص می دادند موجب شد که علوم عقلی به زودی در بین مسلمانان رایج گردیده و به سرعت پیشرفتی شایان پیدا کند. از عوامل مهم دیگر در گسترش علوم عقلی، یکی ترجمه آثار عقلی یونانیان در عهد اموی و عباسی و دیگری بروز اختلافات اعتقادی در بین مسلمانان و پیرو آن تلاش عقلی هر گروه برای دفاع از اعتقادات خویش است.

روشهای مسلمانان در علوم عقلی:

علامه شعرانی در خصوص روشهای مسلمانان در علوم عقلی می گویند: «مسلمین در عقلیات چهار طریقه کلى داشتند:

اول: طریقه متکلمین که منقسم به سه شعبه مهم مى‌شود: معتزله و اشاعره و شیعه. و شعبه معتزله نیز فرق بسیار دارند و هر یک عقاید و فلسفه مخصوصى.

دوم و سوم: اشراقیین و عرفا که طریقه آنها را به اصطلاح‌ Mysticime گویند. و طریقه عرفا مخصوصا اهمیت فوق العاده داشت.

چهارم: طریقه حکما که طرفدار استدلال عقلى بودند و اروپائى‌ ها این طریقه را rationaliste گویند. و مسلمین هر کس که طرفدار استدلال عقلى باشد مشّائى گویند؛ چون مشّائیین این طریقه را داشتند اگرچه در تمام عقاید موافق با مشائیین نباشند».[۳۲]

فلسفه در اسلام:

در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله، از آنجا که مسلمانان اولیه تازه با تعالیم بلند اسلام آشنا شده بودند و از نظر علمی نیز مردمی کم مایه بودند با ذهنى ساده و غیرفنى به بحثهاى علمى مى پرداختند و خبری از تفکر فلسفی در بین آنان نبود، تنها امیرالمؤمنین علیه السلام است که بیانات جذاب وى در الهیات عمیق‌ترین تفکرات فلسفى را دارد و نظیر سخنان او در کلام هیچ یک از صحابه یافت نمی شود.

صحابه و علماى تابعین که

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.