پاورپوینت کامل شهید سید مهدى حکیم ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شهید سید مهدى حکیم ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهید سید مهدى حکیم ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شهید سید مهدى حکیم ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ ولادت و خاندان
۲ تحصیلات و استادان
۳ فعالیتهاى فرهنگى-سیاسى
۴ ویژگىهاى اخلاقى
۵ شهادت
۶ پانویس
۷ منابع
ولادت و خاندان
سید مهدى حکیم در تاریخ ۱۳۱۴ ق. در خانواده مرجعیت دینى نجف اشرف، دیده به جهان گشود و چشمان پدر و مادر خود را فروغى دوباره بخشید. پدر بزرگوارش حضرت آیت الله العظمى سید محسن حکیم است که به حق اسوه تقوى و شجاعت و دلسوز نسبت به دین و جامعه بود و مادرش بانو فُوزیه، فرزند حاج حسن البشرى لبنانى.
سلسله نسب آیت الله سید مهدى حکیم به سادات طباطبایى مى رسد که به امام حسن علیه السلام منتهى مى شود. سلسله خانوادگى این فقید سعید را از آن رو «حکیم» مى نامند که جدش امیرعلى فرزند سید بن مراد، طبیب عصر خود بوده، سید بن مراد در آن زمان تنها طبیب نجف محسوب مى شده است و طبیب را نیز در آن زمان، حکیم مى گفتند. از این جهت این خانواده به «حکیم» شهره شدند.[۱]
تحصیلات و استادان
شهید سید مهدى حکیم دوران طفولیت را در آغوش پرمحبت پدرى عالم و مادرى متدین، سپرى کرد و هر روز با واقعیت هاى زندگى بیشتر آشنا مى شد و نیازمند برنامه تربیتى سالمى بود. پدرش مرحوم حکیم وى را به یکى از مکتب خانه هاى نجف اشرف فرستاد. وى با استعداد سرشارى که داشت، بزودى خواندن و نوشتن را در کنار سجایاى اخلاقى فراگرفت. ایشان تکالیف دینى و تعدادى از خطبه هاى نهج البلاغه و اشعار سید حمیرى – که در باب مدح اهل بیت علیهم السلام سروده بود- را نزد پدرش آموخت و با مکتب امامت آشنا گردید. در آن هنگام، عمر شریفش به «۱۰» سال مى رسید. پدر او پس از آن که زمینه استعداد وى را گسترده یافت، او را به یکى از شاگردان خویش به نام شیخ محمدتقى الفقیه سپرد، تا مدارج کمال را طى کند.
شهید سید مهدى حکیم مقدمات خواندن و نوشتن را در یکى از مکتب خانه هاى علمى نجف اشرف آموخت، و دروس حوزه را نزد اساتید زیر فراگرفت:
مقدمات حوزه را نزد شیخ محمدتقى الفقیه؛
منطق، اصول و فقه در سطح عالى را نزد آیات عظام سید محمد و سید احمد حکیم؛
خارج اصول و فقه را نزد آیت الله خوئى، شهید سید باقر صدر و شیخ حسین حلى.
وى سرانجام از چهره هاى ممتاز و پرافتخار حوزه علمیه نجف اشرف گردید.
فعالیتهاى فرهنگى-سیاسى
شهید آیت الله حکیم براى به ثمررساندن آرمان مکتبى و فرهنگى خویش و انسجام بخشیدن به نیروهاى موجود در عرصه تلاش هاى فرهنگى، بنیان نهادن اسلوب جدیدى را لازم مى دیدید و براى تسریع این هدف، وجود یک تشکل فکرى-سیاسى را ضرورى مى دانست تا در قالب این شیوه جدید مبارزه، اهداف خود را اجرا سازد؛ لذا براى کنکاش درباره ساختار فکرى و سیاسى یک تشکل اسلامى، سفرى به ایران کرد و از نزدیک با تشکل سرى فدائیان اسلام آشنا شد. از طرفى ایشان با بررسى تشکیلات اخوان المسلمین و حزب التحریر در عراق، آن ها را فاقد فکر استوار و روشن در چارچوب حکومت دینى در عصر غیبت یافت.
سرانجام براى تحقق هدف فوق و با توجه به بافت سیاسى و فرهنگى جامعه عراق و جهان اسلام، وى با ارتباط و همکارى علماء و شخصیت هاى برجسته حوزه مانند شهید سید طالب رفاعى، شهید شیخ عارف بصرى و شهید عبدالصاحب دخیل به این نتیجه رسید که باید به تأسیس حزب بپردازد و این اندیشه را با آیت الله شهید سید باقر صدر در میان گذاشت. ایشان نیز بر ضرورت امر تأکید فرمودند و نهایتاً در تاریخ ۱۴ تیرماه ۱۳۳۸ شمسی تشکل دینى – سیاسى مزبور را به نام حزب الدعوه ایجاد کردند.[۲] با ظهور این تشکل، جامعه عراق و جهان اسلام وارد مرحله جدیدى از مبارزه فکرى و سیاسى شد.
تئورى پردازان این حزب اسلامى، با ایجاد هسته هاى سازماندهى – حوزوى و دانشگاهى در داخل و خارج از کشور – همه را متوجه راهى صحیح و مبارزه اى منطبق با شرایط روز ساختند و از جمله کادرهاى رهبرى این جریان، شهید حکیم بود که صادقانه به هدایت افکار مى پرداخت.
حزب بعث که تا آن زمان یکه تاز عرصه تلاش هاى فکرى – تشکیلاتى بود، با پیدایش حزب الدعوه، آن را رقیب سرسخت خود در میدان عمل دید؛ لذا درصدد شناسایى و قلع و قمع هسته هاى مرکزى این تشکیلات برآمد و بسیارى از فعالان آن را به چهار میخ انتقام کشید.
مشعل هدایت:
در حوزه علمیه نجف و در مجموع کشور عراق، کمتر معمول بود که علماء به خطابه بپردازند؛ زیرا ترویج مبانى دینى به صورت سخنرانى و ایجاد مجامع عمومى، در شرایط سیاسى و فرهنگى عراق فراهم نبود. شهید حکیم از ماه رمضان ۱۳۳۳ – در ایام جوانى – با چند تن از علماى حوزه نجف، در صحن مطهر امام على علیه السلام معروف به «صحن حیدرى»، محفل بحث و مناظره اى را پیرامون مسائل فکرى دائر کرده و شب ها پس از اقامه فریضه، به سخنرانى مى پرداختند. ایشان چون مشعلى فروزان ره پویان را به سرچشمه هاى اندیشه دینى، رهنمون مى کردند.
شهید حکیم با همکارى یاران خود، شیوه ترویج معارف اسلامى به صورت خطابه را در سراسر عراق معمول ساخت.[۳] این سید مخلص على رغم دورى از وطن مدتى را در شهر «دُبى» به تبلیغ و وعظ مشغول بود. وى پس از اقامه نماز و یا در ایام سوگوارى و ولادت، به بیان دستورات دینى اهتمام مى ورزید.
در پاکستان نیز با وجود عدم آشنایى با زبان اردو سعى مى کرد با خطابه هاى خود علاوه بر ارشاد مردم، این شیوه تبلیغ را نیز معمول سازد. در بغداد در محله ارختیاء از سرمایه باقى مانده عباس تمیمى، حسینیه اى به نام «حسینیه تمیمى» با تلاش خزعلى تمیمى دائر گردید. در آن هنگام سید مرتضى عسکرى که از علماء بزرگ عراق بود، وجود عالم شایسته اى را جهت امامت جماعت آن حسینیه لازم مى دید؛ لذا جریان را با آیت الله سید محسن حکیم – پدر شهید حکیم – در میان گذاشت و از ایشان خواست تا سید مهدى حکیم را براى انجام این مسئولیت به بغداد بفرستد. در آن زمان شهید حکیم جهت انجام وظائف ارشادى در لبنان بسر مى برد. ایشان پس از مراجعت به دستور والدش، عازم بغداد شد و به هدایت مردم پرداخت.[۴] او با فصاحت ویژه اى که داشت، در برابر تهاجم اندیشه الحادى بعثى ها ایستادگى کرد.
هجرت:
حزب بعث نقش مؤثر آیت الله شهید سید مهدى حکیم را در عرصه مهم فرهنگى – سیاسى به وضوح مى نگریست، و از آن جا که تبلیغات و هدایت افکار را منحصر به خود مى دانست، شهید حکیم را مانع بزرگى مى پنداشت و در پى فرصت بود تا با حربه اى، شخصیت خانوادگى وى را در اذهان عمومى مخدوش سازد؛ لذا در سال ۱۳۴۸ شمسی اتهام فاحش بر وى وارد ساخت. از جمله اتهامات ناجوانمردانه بر شخصیت هاى محبوبى مانند سید حسن شیرازى و سید مهدى حکیم، جاسوسى براى اجانب بود.
نظام سلطه در عراق مى خواست با این گونه شایعات، نظر مؤمنین را نسبت به شخصیت هاى حوزه برگرداند و از تأثیر تلاش دین گرایان در جامعه بکاهد. البته این وسیله تخدیر افکار توده ها، از دیرباز در خدمت ارباب ستم بوده است. در تاریخ ۱۳۴۸ تلویزیون بغداد این اتهام را اعلام نمود. در این توطئه تبلیغاتى چند نفر را در تلویزیون نشان دادند که اعتراف کرده اند: «ما در تشکیلات جاسوسى آمریکا و اسرائیل بودیم و سید مهدى حکیم نیز در آن شبکه اطلاعاتى فعالیت مى نمود و جاسوسى مى کرد».
پس از آن که سید مهدى از چشم جاسوسان بعثى ها، ناپدید گردید؛ با توجه به تشکیلات پلیس مخفى آن ها و مجهز بودنشان به ابزار مدرن اطلاعاتى باز هم نتوانستند از وجود سید مهدى حکیم اطلاع یابند. لذا براى خبر گرفتن از محل اختفاى وى پنج هزار دینار پول عراق را اختصاص دادند و دستور مصادره اموال منقول و غیرمنقول ایشان را صادر کردند.
سید شهید تقریباً مدت یک ماه در بغداد ماند و براى حفظ اصول امنیتى، مرتب محل سکونت خود را عوض مى کرد. وى پس از کاهش مراقبت هاى پلیسى، با تاکسى از بغداد به نجف آمد و در منزل یکى از بستگانش مخفى شد و مدتى بعد برنامه خروج از مرز را طراحى و از راه «عره عره» راهى عربستان سعودى گردید.[۵]
او پس از اندکى اقامت در کشور سعودى به اردن رفت و با دائى خود على الحاج حسن البزى – که سفیر لبنان در اردن بود – ملاقات نمود و مدتى نیز در آن کشور سکنى گزید. از آن جا که نیروهاى تروریستى حزب بعث، شهید سید مهدى حکیم را یک خطر بالفعل برون مرزى تلقى مى کردند، درصدد سوء قصد علیه او برآمدند. سید مجاهد نیز اردن را به قصد کویت ترک کرد، و مدتى در کویت به تلاش هاى خویش ادامه داد.
در سال ۱۳۴۷ مشاجرات شدید فکرى اندیشه هاى کمونیستى على بوتو و جنبش هاى مسلمان، به مرحله اى حساس رسید. در این زمان به درخواست مسلمانان پاکستان و ضرورت ترویج معارف اسلامى و نیز انسجام بخشیدن به نیروهاى مسلمان، شهید حکیم از کویت به پاکستان رفت تا مسلمانان آن دیار نیز از آبشخور فکرى این اندیشمند جوان سیراب گردند.
شهید حکیم نه تنها با شیعیان روابط نزدیکى داشت؛ بلکه با علماء اهل سنت همانند «مودودى» نیز تماس برقرار مى کرد و با ایجاد میزگرد و سمینارهاى علمى، زمینه را براى رفع سوء تفاهمات، فراهم آورد. علت مسافرت شهید به پاکستان را مى توان در دو امر دانست:
نفوذ کمتر بعثى ها در آن کشور
مناسب بودن محیط تبلیغ، به علت کمبود مراکز تبلیغى لازم
شهید سید مهدى حکیم وارد کراچى پاکستان شد و مورد استقبال مردم آن شهر واقع گردید. وى در منزل عبدالحسین مهدى زاده، وکیل پدرش آیت الله العظمى حکیم در پاکستان، سکنى گزید.
او پس از اقامتى کوتاه، تصمیم گرفت به مناطق دیگرى از پاکستان هم مسافرت کند و از نزدیک با نیازهاى فرهنگى مردم آشنا شود. در یکى از سفرهاى شهید – از شهر کراچى به اسلام آباد – وزیر اوقاف عراق، عبدالستار حوارى نیز در فرودگاه بوده و از حضور شهید سید مهدى حکیم در آن میان، اطلاعى نداشته است. وى که از استقبال بى نظیر پاکستانى ها، شگفت زده شده بود و خیال مى کرد، وجود خودش باعث این گونه شور و ه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 