پاورپوینت کامل دعای ۲۱ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دعای ۲۱ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دعای ۲۱ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دعای ۲۱ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فهرست دعاهای صحیفه سجادیه
متن دعای ۲۱ صحیفه سجادیه
شرح و ترجمه دعا:
بخش اول – بخش دوم – بخش سوم – بخش چهارم
اللَّهُمَّ إِنَّک إِنْ صَرَفْتَ عَنِّی وَجْهَک الْکرِیمَ أَوْ مَنَعْتَنِی فَضْلَک الْجَسِیمَ أَوْ حَظَرْتَ عَلَی رِزْقَک أَوْ قَطَعْتَ عَنِّی سَبَبَک لَمْ أَجِدِ السَّبِیلَ إِلَی شَیءٍ مِنْ أَمَلِی غَیرَک، وَ لَمْ أَقْدِرْ عَلَی مَا عِنْدَک بِمَعُونَهِ سِوَاک، فَإِنِّی عَبْدُک وَ فِی قَبْضَتِک، نَاصِیتِی بِیدِک.
لَا أَمْرَ لِی مَعَ أَمْرِک، مَاضٍ فِی حُکمُک، عَدْلٌ فِی قَضَاؤُک، وَ لَا قُوَّهَ لِی عَلَی الْخُرُوجِ مِنْ سُلْطَانِک، وَ لَا أَسْتَطِیعُ مُجَاوَزَهَ قُدْرَتِک، وَ لَا أَسْتَمِیلُ هَوَاک، وَ لَا أَبْلُغُ رِضَاک، وَ لَا أَنَالُ مَا عِنْدَک إِلَّا بِطَاعَتِک وَ بِفَضْلِ رَحْمَتِک.
إِلَهِی أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیتُ عَبْداً دَاخِراً لَک، لَا أَمْلِک لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً إِلَّا بِک، أَشْهَدُ بِذَلِک عَلَی نَفْسِی، وَ أَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتِی وَ قِلَّهِ حِیلَتِی، فَأَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی، وَ تَمِّمْ لِی مَا آتَیتَنِی، فَإِنِّی عَبْدُک الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ الضَّعِیفُ الضَّرِیرُ الْحَقِیرُ الْمَهِینُ الْفَقِیرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِیرُ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
الهی اگر روی کریم خود را از من بگردانی، یا مرا از فضل بزرگت بینصیب کنی، یا روزیات را از من دریغ ورزی، یا رشته پیوندت را از من بگسلی، راهی برای دستیابی به هیچ یک آرزوهایم جز وجود تو نخواهم یافت، و بر آنچه پیش توست جز به کمک تو دست نخواهم یافت؛ زیرا که من بنده تو و در قبضه قدرت توام، اختیارم به دست توست،
با فرمان تو مرا فرمانی نیست، حکم تو بر من جاری است، و قضایت در حق من بر اساس عدل است، و مرا قدرت خروج از قلمرو سلطنت تو نیست، و بر تجاوز از قدرتت قدرت ندارم، و قادر بر جلب محبتت نیستم، و به خشنودیت نتوانم رسید، و به آنچه نزد توست دست نخواهم یافت مگر به سبب طاعت و فضل و رحمت تو.
الهی شب را صبح کردم و روز را به شب بردم در حالی که بنده ذلیل توام، که جز به کمک تو بر جلب نفعی و دفع زیانی قدرت ندارم، من در حق خودم به این خواری و زمینگیری شهادت میدهم، و به ضعف قوّت و کمی تدبیر خود اعتراف میکنم. پس به آنچه به من وعده دادهای وفا کن، و آنچه را عنایت فرمودهای برایم کامل ساز؛ زیرا که من بنده بینوا، زار، ناتوان، دردمند، خوار، بیمقدار، فقیر، ترسان و پناهنده به توام.
ترجمه آیتی
اى خداوند، اگر تو روى نیکوى خود از من بگردانى یا مرا از فضل و احسان عظیم خویش منع فرمایى، یا روزیت را از من دریغ دارى یا رشته ى عنایت خود از من ببرى، باز هم براى رسیدن به آرزوهایم راهى جز تو نمى یابم و براى رسیدن به رحمت تو جز تو یاورى نمى جویم، که من بنده ى تو هستم و در قبضه ى اقتدار تو و موى سرم چون زمام من به دست توست.
اى خداوند، جز آنچه تو فرمایى مرا فرمانى نیست. حکم تو بر من روان است. هر چه براى من مقدر گردانى عین عدالت است و مرا یاراى بیرون شدن از حیطه ى فرمانروایى تو نباشد. از دایره ى قدرت تو پاى بیرون نتوانم نهاد. و نیارم که خود را محبوب تو گردانم و تو را از خود خشنود سازم. و به آنچه در نزد توست جز به طاعت و بخشش و بخشایش تو نتوانم رسید.
اى خداوند، شب را به روز مى آورم و روز را به شب مى رسانم در حالى که بنده ذلیل تو هستم. مالک سود و زیان خود نیستم مگر به نیروى تو. بر این گواهى مى دهم و به ناتوانى و بیچارگى خود معترفم. پس اى خداوند، آن وعده که مرا داده اى برآور و هر چه مرا عطا کرده اى به کمال رسان که من بنده بینواى زار ناتوان زیان دیده ى حقیر بى مقدار فقیر ترسان پناهنده توام.
ترجمه ارفع
الها اگر رویت را از من برگردانى و یا فضل و کرم بزرگت را از من دریغ نمایى و یا روزى ات را از من منع کنى و یا وسایل رحمتت را از من قطع نمایى راهى جز آرزومندى و امید به درگاهت ندارم و به آنچه در اختیار توست به کمک غیر تو دسترسى ندارم. بنابراین من بنده ى توام که در قبضه ى قدرتت مى باشم و موى جلوى سرم در دست توست.
با فرمان تو فرمان دیگرى برایم نیست، فرمانت درباره ام روان و قضاوتت درباره ام از روى عدل و داد است و مرا نیروى بیرون رفتن از احاطه ى تسلط تو نیست و نمى توانم از حیطه قدرتت تجاوز کنم و توان آن را ندارم که دوستى ات را جلب نمایم و به رضایت نایل شوم و به آنچه نزد توست جز طاعتت و فضل و رحمتت دسترسى ندارم.
خدایا صبح و شام نمودم در حالى که بنده ى زبون توام و جز به مدد تو بر سود و زیان خود ناتوانم و به آنچه درباره ى خویش مى گویم شهادت مى دهم و به ضعف نیرو و کمى چاره اندیشى خود معترفم بنابراین به آنچه وعده داده ای وفا کن و آنچه را که عطا کرده ای به کمال برسان چرا که من بنده دردمند و ذلیل و کوچک و پست و فقیر و نگران و پناهنده ى توام.
ترجمه استادولی
خدایا، اگر روى گرامیت را از من بگردانى، یا بخشش فراوانت را از من دریغ کنى، یا روزیت را از من بازدارى، یا رشته رحمتت را از من ببرى، راهى به هیچ یک از آرزوهایم جز تو نیابم، و بر آنچه نزد توست به یارى غیر تو دست نیابم، زیرا من بنده تو و در چنگ توام، زلفم (اختیارم) به دست توست.
در برابر امر تو امرى ندارم، حکمت درباره من جارى است، سرنوشتى که برایم رقم زده اى عادلانه است، و نیرویى براى خروج از تسلط تو ندارم، و نمى توانم از چنگ قدرتت بگریزم، و نظرت را جلب کنم، و به خشنودیت دست یابم، و به آنچه نزد توست برسم جز با اطاعت از تو و رحمت بى دریغ تو.
خدایا، صبح و شام را به سر مى برم در حالى که بنده خوار و ذلیل توام، هیچ سود و زیانى را جز به یارى تو در اختیار ندارم، به این مطلب درباره خود گواهى مى دهم، و به توان ناچیز و چاره جویى اندک خود اعتراف دارم، پس آنچه را به من وعده دادى به انجام رسان، و آنچه را به من عطا کرده اى کامل ساز، که من بنده بى نوا و زار و ناتوان و زیانمند و خوار و ناچیز و پست و نیازمند و بیمناک و پناهنده توام.
ترجمه الهی قمشهای
اى خداى من توئى که اگر روى کرم و بزرگواریت را از من بگردانى یا مرا از فضل عظیم خود منع کنى یا از رزق (و عطاى) خود محرومم سازى یا وسیله و رابطه خود را از من قطع کنى دیگر هیچ راهى به امید و آرزوى خود نخواهم یافت غیر تو (و غیر لطف و احسان تو) و هرگز نتوانم با کمک جز تو بر آن خیرات و درجات رفیعه که نزد تست نائل گردم اى خدا من (با همه عیب و نقص) بنده ى توام و در قبضه قدرت تو پیشانى من (و تمام قواى وجودى من) بدست تست
با وجود امر و فرمان نافذ تو مرا امرى و اراده اى نخواهد بود حکم و فرمان تو بر من جارى و نافذ است و قضا و تقدیرت در حق من (و در حق همه مخلوقاتت) عدل (و احسان) است و مرا هیچ قدرت بر آنکه سر از حکم و سلطنتت بپیچم نخواهد بود و هرگز توانائى آنکه از حدود قدرتت تجاوز کنم نیست و من به آنچه میل و اراده ى تست خود را قابل و مایل نتوانم ساخت و به رضا و خشنودى تو نخواهم رسید و به آنچه از خیرات و مقامات عالیه که نزد تست نائل نتوانم شد مگر به طاعت و بندگى تو و به فضل و رحمت نامنتهاى تو
اى خداى من روز را شب و شب را روز کردم (و روزگارم سرآمد) در حالى که بنده ى حقیر ذلیل تو هستم و مالک هیچ نفع و ضررى بر خود نیستم مگر به خواست تو (من جلب نفعى یا دفع ضررى از خود نتوانم کرد جز آنکه تو خواسته باشى و به قدرت و مشیت ازلى بر من تو مقدر کرده باشى) و بر عجز خود بر این مطلب به یقین گواهى مى دهم و اعتراف به ضعف و مضطرى و ناتوانى و بیچارگى خویش (حضور حضرتت) مى کنم پس تو (به لطف و کرمت) خیرات و مقامات آخرت که به من وعده دادى منجز فرما و آنچه از نعمتها که در این عالم به من عطا فرمودى نیز تمام و کامل گردان که اى خدا من بنده مسکین بیچاره ناتوان درمانده مضطر حقیر خوار فقیر توام که (از خطا و زشتیهاى خود) ترسان و هراسان به درگاه (جود و احسان) تو پناه آورده ام.
ترجمه سجادی
خداوندا اگر روى کریمت را از من برگردانى یا فضل بزرگت را از من بازدارى یا روزى ات را بر من دریغ نمایى یا رشته (رحمت) خود را از من ببرى، راهى به سوى هیچ یک از آرزویم، غیر تو نیابم و به آنچه نزد توست، با کمک غیر تو دسترسى ندارم. چون من بنده تو و در مشت توام و موى پیشانى (و اختیار)م به دست توست.
با فرمان تو، مرا فرمانى نیست. حکم تو درباره من جارى است و آنچه براى من تقدیر نمودى، عادلانه است. و مرا نیرویى براى خروج از سلطنت تو نیست. و نمى توانم از قدرت تو بگریزم. و نمى توانم محبّت تو را جلب نمایم. و توانایى (جلب) رضایتت را ندارم. و نائل به آنچه نزد توست نیستم، جز با اطاعت (از) تو و به فزونىِ رحمتت.
خداى من، صبح و شام را به سر کردم ، در حالى که بنده خوار توام. جز به یارى تو سود و زیانى را مالک نیستم. بر خود، به این مطلب گواهى مى دهم. و به ضعف قوّتم و کمى چاره اندیشى ام اعتراف دارم. پس آنچه به من وعده دادى، انجام ده و آنچه به من عطا کردى، تمام گردان. که من بنده بینوا، زار، ضعیف، بدحال و خوار، ناچیز، پست، فقیر، ترسان و پناه گیرنده توام.
ترجمه شعرانی
اگر تو روى بزرگى از من بگردانى و فضل عظیم خود را از من دریغ دارى. یا مرا از روزى خود محروم کنى و رشته مرا از خود بگسلى، از غیر تو به هیچ یک از آرزوهاى خود راه نیابم و به دستیارى دیگرى بدانچه نزد تست دسترسى ندارم چون من بنده تو و در اختیار توام موى پیشانى من در پنجه قدرت تست
با فرمان تو اختیار ندارم حکم تو درباره من روانست قضاى تو درباره من عدل، نیروى بیرون شدن از ملک تو و یاراى درگذشت از قدرت توام نیست و نمى توانم لطف تو را متوجه سوى خود کنم و به خشنودى تو نائل شوم. به آنچه نزد تست نرسم مگر به طاعت و مزید بخشایش تو
اى خداى من! پیوسته من بنده ى ذلیل تو بوده ام، نه بر سود خویش قدرت دارم و نه بر زیان خود مگر به یارى تو. من به ناتوانى خود اقرار مى کنم و به زبونى و بیچارگى خود اعتراف دارم پس آنچه وعده دادى عطا فرما و آنچه عطا کرده اى کامل کن که من بنده توام بیچاره نیازمند و ناتوان و رنجور و خوار و زبون و تهیدست و ترسان و پناه به تو آورده.
ترجمه فولادوند
بار خدایا! اگر تو روى بزرگوار خود از من برتابى، یا فضل بسیارت را از من دریغ دارى، یا روزیت را از من بازگیرى، یا پیوند خویش از من بگسلى، باز براى وصول به هر آرزویم راه دیگرى جز توسل به تو ندارم و جز به یارى تو براى آنچه پیش توست یاورى نمى یابم. همانا که من بنده ى توام و گریبان من به دست توست
و مرا فرمانى جز فرمانت نیست، حکمت درباره ى من روان و قضاء تو در حق من عین داد است و بیرون رفتن از حیطه ى سلطه ى تو در توانم نیست و از حدود قدرت تو پا فراتر نتوانم نهاد، و قادر نیستم که خود را محبوب تو گردانم، و تو را از خویش خشنود سازم و به آنچه نزد توست نخواهم رسید، مگر به طاعت و رحمت سرشار تو.
بار الها! شب را روز کردم و روز را به شام رسانیدم در حالیکه بنده ى زبون توام، و مالک سود و زیان خود نیستم مگر به یارى تو و بر این معنا بر نفس خویش گواهى مى دهم و به ناتوانى و کم چارگى خود اعتراف مى کنم، پس بدانچه به من وعده داده اى وفا کن و آنچه را به من کرم فرموده اى به اتمام رسان، چرا که من بنده ى زار بینواى ناتوان بى چیز، ترسناک خوار زبون بى مقدار فقیر هراسنده و زنهار خواه توام!
ترجمه فیض الاسلام
بار خدایا اگر روى نیکویت را از من بگردانى (مرا از درگاهت برانى) یا احسان و نیکى بزرگت را از من بازدارى یا روزیت را بر من دریغ نمائى یا رشته ى (رحمت) خود را از من بگسلى جز تو راهى به چیزى از آرزویم نمى یابم، و به آنچه نزد تو است به کمک غیر تو دسترسى ندارم، زیرا من بنده ى تو و در مشت توام، موى پیشانى من به دست تو است (مغلوب و زیردست توام)
با بودن فرمان تو مرا فرمانى نیست، فرمانت درباره ى من روان و آنچه برایم مقدر ساخته اى از روى عدل و داد است، مرا توانائى بیرون رفتن از سلطنت تو نمى باشد، و نمى توانم از قدرت تو تجاوز کرده پا بیرون گذارم، و توانا نیستم که محبت و دوستى تو را (به خود) متوجه گردانم، و به خشنودیت نمى رسم، و به آنچه نزد تو است (خیر و نیکى دنیا و آخرت) جز به فرمانبرى و فزونى رحمتت دسترسى ندارم
بار خدایا صبح و شام کردم در حالیکه بنده ى خوار توام، و جز به کمک تو بر سود و زیان خویش توانا نیستم، درباره ى خود به آنچه گفتم گواهى مى دهم، و به ناتوانى و بیچارگى خویشتن اقرار دارم، پس به آنچه (روا کردن و دعاء) به من وعده دادى وفا کن، و آنچه عطا کرده اى کامل گردان (از بین مبر و تغییرى در آن مده) زیرا من بنده ى بى چیز، فروتن، ناتوان، بدحال، کوچک، خوار، نیازمند، ترسان و زینهارخواه تو هستم.
شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ إِنَّک إِنْ صَرَفْتَ عَنِّی وَجْهَک الْکرِیمَ أَوْ مَنَعْتَنِی فَضْلَک الْجَسِیمَ أَوْ حَظَرْتَ عَلَی رِزْقَک أَوْ قَطَعْتَ عَنِّی سَبَبَک
لَمْ أَجِدِ السَّبِیلَ إِلَى شَیء مِنْ أَمَلِی غَیرَک وَ لَمْ أَقْدِرْ عَلَى مَا عِنْدَک بِمَعُونَهِ سِوَاک فَإِنِّی عَبْدُک وَ فِی قَبْضَتِک نَاصِیتِی بِیدِک
لاَ أَمْرَ لِی مَعَ أَمْرِک مَاض فِی حُکمُک عَدْلٌ فِی قَضَاؤُک وَ لاَ قُوَّهَ لِی عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ سُلْطَانِک
وَ لاَ أَسْتَطِیعُ مُجَاوَزَهَ قُدْرَتِک وَ لاَ أَسْتَمِیلُ هَوَاک وَ لاَ أَبْلُغُ رِضَاک وَ لاَ أَنَالُ مَا عِنْدَک إِلاَّ بِطَاعَتِک وَ بِفَضْلِ رَحْمَتِک»:
“عزیزم اگر روى بزرگواریت را از من بگردانى، یا مرا از فضل و عنایت کلان خویش محروم سازى، یا روزیت را از من بازگیرى، یا رشته فیضت را از من بگسلى، بجز از تو راهى براى هیچ یک از آرزوهایم نخواهم یافت، و به کمک و یارى دیگرى به آنچه نزد تواست دست نمى یابم، زیرا که من بنده توام، و با همه هستى در اختیار توام، زمام وجودم بدست توست، با وجود فرمانت مرا فرمانى نیست، حکم تو درباره ام نافذ است، و قضایت در حقم همان عدالت است، مرا توان و یاراى بیرون رفتن از قلمرو حکومتت نیست، و نیروى فراتر رفلتن از قدرتت را ندارم.
خداى من قدرت جلب محبتت را، و رسیدن به خوشنودى و رضایتت را، دوست یافتن به آنچه نزد توست، که عبادت از رضوان و نعیم ابد و رحمت و مغفرت است جز با طاعت و عبادت به درگاهت و در سایه رحمتت ندارم”.
اساس و ریشه، تمام حقیقت دعاى بیست و یکم همین جمله اخیر است:
راه جلب محبت حق، و رسیدن به خشنودى و رضایت مولا، و دست یافتن به رضوان و نعیم ابد، و مصون ماندن از عذاب و شقاوت، فقط و فقط طاعت و عبادت و توسل به فضل و رحمت دوست است، و این طاعت و عبادت که انبیا و امامان و کتب آسمانى اینهمه بر آن اصرار دارند چیزى جز ایمان به خدا و قیامت و اخلاق حسنه و اعمال صالحه نیست.
اى که با نیکان طمع دارى که یابى ارتباط *** با بدان منشین که با ایشان مضرّست اختلاط
رو عدالت پیشه کن هر روز مى کن راستى *** تا روى از عدل فردا راست بر روى صراط
چیست این دنیا رباط و خلق دنیا کاروان *** کاروان را بار باید بستن آخر از رباط
رسم بى باکى نبخشد جز پریشانى بدست *** جمعیت خواهى منه پا جز به راه احتیاط
سالک بى رنج را نبود ز راحت لذتى *** جان غمگین بیشتر مسرور گردد از نشاط
این در نظمى که نور از خامه ریزد دور نیست *** گر به روى صفحه غلطد همچو گوهر بر بساط
قسمت بعدى دعا نیز مناجات عاشقانه امام چهارم علیه السلام با حضرت معشوق است، و در خواست هاى معنوى بالا، که اگر در حق هر انسانى مستجاب گردد، بدون شک سعادت ابدى یافته، و از بند غم دنیا و آخرت نجات پیدا کرده است:
«إِلَهِی أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیتُ عَبْداً دَاخِراً لَک لاَ أَمْلِک لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً إِلاَّ بِک
أَشْهَدُ بِذَلِک عَلَى نَفْسِی وَ أَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتِی وَ قِلَّهِ حِیلَتِی فَأَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ تَمِّمْ لِی مَا آتَیتَنِی
فَإِنِّی عَبْدُک الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ الضَّعِیفُ الضَّرِیرُ الْحَقِیرُ الْمَهِینُ الْفَقِیرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِیرُ»:
“خداى من در حالى شب را به صبح آوردم و روز را به شام بردم که بنده ذلیل توام، و جز با مدد تو بر جلب نفعى یا دفع زیانى قدرت ندارم، مولاى من به این ذلت گواهى مى دهم، و به ناتوانى و بیچارگى خویش اعتراف دارم، پس به آنچه به من وعده دادى وفان کن، و عطایت را برایم کامل ساز، که من بنده بینوا، زار،ناتوان، بى سامان، خوار، بى ارزش،فقیر، ترسان،پناه آورنده به توام”.
شرح صحیفه (قهپایی)
«اللهم انک ان صرفت عنى وجهک الکریم، او منعتنى فضلک الجسیم، او حظرت على رزقک، او قطعت عنى سیبک لم اجد السبیل الى شىء من املى غیرک، و لم اقدر على ما عندک بمعونه سواک».
و فى نسخه الشهید: «ان صرفت» -اى: من حیث ان صرفت- «انت عنى وجهک الکریم».
«حظرت» -بالحاء المهمله و الظاء المعجمه- اى: منعت. فى النهایه الاثیریه: «لا یحظر علیکم النبات»، اى: لا تمنعون من الزراعه حیث شئتم. و منه فى التنزیل: (ما کان عطاء ربک محظورا)، اى: ممنوعا.
و السیب- بالسین المهمله و الیاء المثناه من تحت و الباء الموحده- بمعنى العطاء. و فى الحدیث: «فى السیوب الخمس». و فى بعض النسخ: السبب- بالباءین الموحدتین. و فى نسخه ابن ادریس: «نیلک» -بالنون و الیاء المثناه من تحت- بمعنى عطائک.
یعنى: «بار خدایا، اگر بگردانى از من روى کریم خود را و متوجه حال من نشوى، یا بازدارى از من فضل جسیم خود را» یعنى عظیم. ماخوذ است از قول عرب: قد جسم الشى ء، اى: عظم «یا منع کنى مرا از رزق خود، یا قطع کنى از من عطاى خود» پس این فقرات چهارگانه به منزله ى مترادفاتند و ایراد اینها از باب تاکید و اختلاف لفظ است «نبوده ام من که بیابم راهى به چیزى از امید خود به غیر تو، و قادر نبوده ام به آنچه نزد توست به مددکارى غیر تو».
«فانى عبدک و فى قبضتک. ناصیتى بیدک».
الناصیه: قصاص الشعر، و هو منتهى منبته من مقدم الراس او حوالیه. قال المطرزى فى المغرب: قال الازهرى: الناصیه عند العرب منبت الشعر فى مقدم الراس لا الشعر. و انما تسمیه العامه ناصیه باسم منبته.
و کانه علیه السلام قد کنى عما هو ملاک الذات بالناصیه، و عن شده المقهوریه فى سطوات قدره الله تعالى و قوته بکون الناصیه بیده. و بالجمله الاخذ بالنواصى کنایه عن سلطان قدرته و قوته على هویات الاشیاء و ماهیاتها.
یعنى: پس به درستى که من بنده ى توام و در قبضه ى قدرت توست ذات من. و به دست توست پیشانى من. و آن کنایه است از کمال سلطنت و قاهریت حق سبحانه و تعالى بر بندگان خود.
«لا امر لى مع امرک».
نیست مرا هیچ فرمانى با فرمان تو.
«ماض فى حکمک. عدل فى قضاوک».
روان است و جارى است در من حکم تو. محض عدل و داد است در حق من حکم و قضاى تو.
«و لا قوه لى على الخروج من سلطانک. و لا استطیع مجاوزه قدرتک».
هیچ قوت و قدرت نیست مرا بر بیرون رفتن از سلطنت و پادشاهى تو. و هیچ استطاعت و توانایى نیست مرا از درگذشتن از قدرت تو.
«و لا استمیل هواک، و لا ابلغ رضاک، و لا انال ما عندک، الا بطاعتک و فضل رحمتک».
الهوى: الحب. یقال: هوى- بالکسر- یهوى هوى، اى: احب. و «رضاک»، اى: ما ترضى به و تحبه، و هو مقصور. و الاستثناء من جمیع الجمل المذکوره.
یعنى: به سوى خود میل ندهم دوستى تو را، و نرسم به رضاى تو، و نیابم آنچه نزدیک توست، مگر به طاعت و فرمانبردارى تو و به فضل و رحمت تو.
«الهى اصبحت و امسیت عبدا داخرا لک».
الدخور- بالدال المهمله و الخاء المعجمه-: الصغار و الذل. قال ابن الاثیر: الداخر: الذلیل المهان.
یعنى: اى خداوند من، به درستى که داخل شدم در وقت صبح و در وقت شب در حالتى که بنده ى ذلیل خوارم مر تو را.
«لا املک لنفسى نفعا و لا ضرا الا بک. اشهد بذلک على نفسى».
مالک نیستم از براى نفس خود سودى و نه زیانى را مگر به سبب تو. گواهى مى دهم به این معنى بر نفس خویش.
«و اعترف بضعف قوتى و قله حیلتى».
و معترفم به ضعف و بى قوتى خود و بیچارگى که دیگر مرا چاره نمانده.
«فانجزلى ما وعدتنى. و تمم لى ما آتیتنى».
پس به جاى آر از براى من آنچه وعده داده اى از اجابت دعا. و تمام کن از براى من آنچه داده اى مرا از معرفت و کمال و غیر آن.
«فانى عبدک المسکین المستکین الضعیف الضریر الحقیر المهین الفقیر الخائف المستجیر».
المسکین- مفعیل من السکون- اى: الذى اسکنه الفقر، اى: قلل حرکته.
و المستکین: الخاضع. و قوله تعالى: (و ما ضعفوا و ما استکانوا)، اى: ما خضعوا. افتعال من السکون. یقال: استکن و سکن، اذا خضع. و قیل: استفعال من السکینه: و هى الحاله السیئه.
و الضعیف: ضد القوى.
و الضریر: المحتاج. جمعه: الضرائر، اى: المحاویج.
و الحقیر: الذلیل الصغیر. و المهین: الحقیر. فهو تاکید له.
و الفقیر: المحتاج. «الخائف»، اى: انى خائف من عذابک.
المستجیر، اى: طالب الاجاره و الامان. یقال: استجاره من فلان فاجاره.
یعنى: پس به درستى که من بنده ى توام، ذلیل و خوارم، خاضعم و خاشع، محتاج به رحمت تو و حقیر و خوار- پس این الفاظ به حسب معنى نزدیک یکدیگرند و اختلاف لفظ از باب تاکید است- و ترسنده از عذاب تو، زینهار جوینده ام از عذاب تو به رحمت تو.
شرح صحیفه (مدرسی)
اللغه:
حظر: به معنى منع،
سبب به معنى وسیله.
جسیم: عظیم و بزرگ.
اگر کسى تامل کند در عبارت شریف امام که عرض کند اگر تو برگردانى از من روى خود را و منع نمائى از من روزى خود را و فضل خود را و قطع فرمائى از من وسیله ى خود را و نمى یابم راه به سوى چیزى از آرزوى خود غیر تو و قادر نیستم بر آنچه در نزد تو است به یارى سواى تو، خواهد نکات و دقایقى از آن عبارت شریف فهمید فتامل.
به درستى که من بنده ى توام و در قبضه ى
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 