پاورپوینت کامل دعای شانزدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش ششم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دعای شانزدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش ششم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دعای شانزدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش ششم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دعای شانزدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش ششم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فهرست دعاهای صحیفه سجادیه
متن دعای شانزدهم صحیفه سجادیه
شرح و ترجمه دعا:
بخش اول – بخش دوم – بخش سوم – بخش چهارم – بخش پنجم – بخش ششم – بخش هفتم
یا إِلَهِی لَوْ بَکیتُ إِلَیک حَتَّی تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَینَی، وَ انْتَحَبْتُ حَتَّی ینْقَطِعَ صَوْتِی، وَ قُمْتُ لَک حَتَّی تَتَنَشَّرَ قَدَمَای، وَ رَکعْتُ لَک حَتَّی ینْخَلِعَ صُلْبِی، وَ سَجَدْتُ لَک حَتَّی تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَای، وَ أَکلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمُرِی، وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِی، وَ ذَکرْتُک فِی خِلَالِ ذَلِک حَتَّی یکلَّ لِسَانِی، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِی إِلَی آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْیاءً مِنْک مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِک مَحْوَ سَیئَهٍ وَاحِدَهٍ مِنْ سَیئَاتِی.
وَ إِنْ کنْتَ تَغْفِرُ لِی حِینَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَک، وَ تَعْفُو عَنِّی حِینَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَک فَإِنَّ ذَلِک غَیرُ وَاجِبٍ لِی بِاسْتِحْقَاقٍ، وَ لَا أَنَا أَهْلٌ لَهُ بِاسْتِیجَابٍ، إِذْ کانَ جَزَائِی مِنْک فِی أَوَّلِ مَا عَصَیتُک النَّارَ، فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَأَنْتَ غَیرُ ظَالِمٍ لِی.
إِلَهِی فَإِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنِی بِسِتْرِک فَلَمْ تَفْضَحْنِی، وَ تَأَنَّیتَنِی بِکرَمِک فَلَمْ تُعَاجِلْنِی، وَ حَلُمْتَ عَنِّی بِتَفَضُّلِک فَلَمْ تُغَیرْ نِعْمَتَک عَلَی، وَ لَمْ تُکدِّرْ مَعْرُوفَک عِنْدِی، فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعِی وَ شِدَّهَ مَسْکنَتِی، وَ سُوءَ مَوْقِفِی.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
ای خدای من، اگر به درگاهت آنقدر زاری کنم که پلک چشمانم بر هم افتد، و چندان به گریه و ناله صدا بلند کنم که صدایم قطع گردد و چندان به پیشگاهت بر پای ایستم که پایم ورم کند، و آنقدر برایت رکوع نمایم که استخوانهای پشتم از هم بپاشد و چندان سجده کنم که چشمهایم از کاسه درآید و در همه عمرم خاک زمین خورم و تا زندهام آب آلوده به خاکستر بنوشم و در اثنای این احوال چندان ذکر تو گویم که زبانم از کار بماند، آنگاه از روی شرمساری چشم به آفاق آسمان باز نکنم، با این همه مستحق محو یکی از گناهانم نخواهم بود
و اگر به وقتی که سزاوار آمرزشت شوم مرا بیامرزی، و در آن زمان که مستحق عفوت شوم از من بگذری، همانا این آمرزش و بخشش به خاطر استحقاق من نیست، و من این شایستگی را ندارم؛ زیرا جزای من در نخستین گناه آتش جهنم بود، پس اگر مرا به عذاب مبتلا کنی بر من ستم نکردهای.
ای خدای من، اکنون که مرا به پردهپوشیات در پوشیده و رسوایم نکردهای و به بزرگواریات با من مدارا نمودهای و به کیفرم عجله نکردهای و از سرِ فضلت بردباری ورزیدهای و نعمتت را از من زایل نساختهای، و احسانت را بر من تیره ننمودهای، پس بر طول زاریام و سختی زمینگیریام، و بدی حالم رحمت آر.
ترجمه آیتی
اى خداوند، اگر چندان بگریم که مژگانم فروریزد و مویه کنم تا آوازم منقطع شود و بر آستان جلال تو بایستم تا پاهایم آماس کند و رکوع کنم تا استخوانهاى پشتم از جاى برآید و سر به سجده نهم تا چشمانم از چشمخانه به در شود و همه عمر جز خاک زمین هیچ نخورم و تا پایان حیات جز آب خاکستر هیچ ننوشم و در خلال این احوال چندان ذکر تو گویم تا زبانم از گفتن بازماند و از شرم تو دیده به سوى آسمان بر نکنم، شایسته آن نیستم که حتى یک گناه از گناهانم را از نامه عملم محو کنى.
اگر مرا به هنگامى که مستوجب آمرزش تو شوم بیامرزى و هنگامى که مستحق عفو تو گردم عفو کنى، باز هم نه به سبب شایستگى من است، زیرا کیفر من در همان آغاز که سر به عصیان تو برداشتم آتش جهنم بوده است و اگر مرا عذاب کنى در حق من ستم نکرده اى.
اى خداوند اکنون که بر گناه من پرده کشیده اى و رسوایم نساخته اى، اکنون که به کرم خود با من مدارا ورزیده اى و به مواخذت من نشتابیده اى، اکنون که از فضل و احسان خویش مرا به بردبارى نواخته اى و نعمت خود بر من دیگرگون نساخته اى و زلال احسان خود تیره نکرده اى پس بر این زاریهاى دراز من رحمت آور و بر شدت مسکنتم ببخشاى و بر نابسامانیم ترحم فرماى.
ترجمه ارفع
خدایا اگر آن قدر گریه کنم که پلک هاى چشمانم بیفتد و به صداى بلند ناله کنم تا آوازم قطع شود و آن قدر بایستم تا اینکه پاهایم ورم کند و برایت رکوع کنم تا استخوان پشتم بشکند و ترا سجده کنم تا چشمانم گود شود و همه عمر خاک زمین بخورم و آب آلوده بیاشامم و در این بین آنقدر ذکرت را بگویم که زبانم از کار بیفتد و از شرمندگى سرم را بلند نکنم و به آسمان ننگرم با این حالات سزاوار از بین بردن گناهى از گناهانم نمى باشم.
پروردگارا اگر مرا ببخشى زمانى که استحقاق عفوت را پیدا کنم نه براى آن است که من سزاوار چنین لطفى هستم بلکه پاداش من در اولین بار مخالفت با دستوراتت آتش جهنم بوده و اگر عذابم کنى در حقم ظلم نکرده اى.
خدایا تو بودى که با پرده پوشى ات لغزشهایم را پوشاندى و رسوایم نکردى و با بخشش خود با من خوشرفتارى نمودى و در کیفر دادنم شتاب نکردى و درباره من بردبارى نمودى و نعمت هایت را تغییر ندادى و احسانت را به غم و اندوه تیره نساختى. پس بر بسیارى تضرع و زارى ام و شدت بیچارگى ام و بدى جایگاهم رحم کن.
ترجمه استادولی
خدایا، اگر چندان به درگاهت بگریم تا پلک تا پاهایم ورم کند، و آنقدر شیون کنم تا صدایم قطع شود، و به پیشگاهت بایستم تا پاهایم ورم کند، و برایت به رکوع خم شوم تا استخوان پشتم از جا بدر رود، و برایت سجده کنم تا کاسه چشمهایم به گودى رود، و همه عمرم خاک زمین بخورم، و تا پایان روزگارم آب تیره و آلوده بنوشم، و در این مدت آنقدر نام تو را ببرم تا زبانم از کار بیفتد، آن گاه از روى شرمندگى از تو چشم به آفاق آسمان برندارم، باز هم با همه اینها مستحق محو یک گناه از گناهان خود نخواهم بود.
و اگر مرا بیامرزى آن گاه که (به ظاهر) مستوجب آمرزشت باشم، و از من چشم بپوشى آن گاه که (به ظاهر) مستحق چشم پوشیت شده ام، باز هم این آمرزش و چشم پوشى نه به استحقاق برایم لازم گشته، و نه من شایسته آن به سزاواریم، زیرا کیفر من در نخستین گناهى که کردم آتش بوده است، پس اگر مرا عذاب کنى ستمکار به من نباشى.
خدایا، حال که مرا به پرده (عفو) خود پوشاندى و رسوا نساختى، و به کرم خود با من مدارا کردى و در کیفرم شتاب ننمودى، و به فضل و بخششت با من بردبارى کردى و نعمتت را بر من تغییر ندادى، و احسانت به مرا تیره نساختى، پس به طول گریه و زارى و شدت نیاز و جایگاه بدم رحم کن.
ترجمه الهی قمشهای
اى خداى من اگر آن قدر به درگاهت گریه کنم که مژگان دیدگانم همه فرو ریزد و چنان ناله و فریاد زنم که صدایم قطع شود و آن قدر در طاعتت بپا بایستم که قدمهایم متلاشى گردد و چندان حضورت به سجده در افتم تا آنکه حدقه ى چشمانم بیرون افتد قوتم همه عمر خاک زمین و شربتم همه ى روزگار آب گل آلود باشد و در خلال این احوال همه را به ذکر تو مشغول باشم تا آنکه زبانم از ذکر و گفتار فروماند (و عاجز از تکلم شود) و بعد از این به اطراف آسمان از شرم و حیاى نافرمانى تو سر بلند نکنم هنوز ابدا مستوجب و مستحق محو یک گناه از معاصى (بسیار) خود نخواهم بود
و اگر تو مرا ببخشى و عفو فرمائى آنگاه که مستوجب مغفرتت شوم و از گناهانم درگذرى گاهى که مستحق عفوت گردم همانا این عفو و مغفرتت نه به استحقاق من لازم بوده و نه من لایق و سزاوار عفو و بخشایش حتمى تو گردیده ام زیرا من به استیجاب و استحقاق در اول معصیت و نافرمانى تو مجازاتم آتش دوزخ است پس هرگاه تو مرا (به کیفر گناهم) عذاب کنى (آن به مقتضاى عدل تست و) ابدا ظلم در حق من نکرده اى.
اى خدا حالى که زشتیهاى مرا در پرده عفو و بخشش مستور ساختى و مرا مفتضح و خوار (میان خلق) نگردانیدى و با (وجود همه بدکارى) من به کرمت با من مدارا و بردبارى کردى و تعجیل در عقابم نفرمودى و به فضل و رحمت نامنتهایت از (زشتى افعال) من حلم کردى و ابدا نعمت (و عنایت) خود را بر من (بنده ناسپاس) تغییر ندادى و احسان و عطاى خود را (به قهر و غضب) خویش مکدر نساختن پس (باز هم درد و عالم رحمتت را شامل حالم گردان و) بر طول تضرع و زاریم کرم کن و بر حال شدت مسکنت (و فقر و عجز) و بیچارگیم ترحم فرما و به موقف سخت بدبختى و سوء احوالم به چشم رحمت بنگر.
ترجمه سجادی
اى خداى من اگر آنچنان در پیشگاهت بگریم تا پلک هاى چشمانم بیفتد، و چنان شیون کنم تا صدایم قطع شود، و آنقدر در برابر تو بایستم تا پاهایم ورم کند و براى تو رکوع کنم تا استخوان پشتم کنده شود و برایت سجده نمایم تا سیاهى چشمانم از کاسه بیرون آید، و همه عمرم خاک زمین خورم، و در مدّت زندگى ام آب خاکسترآلود بنوشم، و در این مدّت (آنقدر) ذکر تو را گویم تا زبانم از کار بیفتد، سپس از شرمندگى تو، چشم از کرانه هاى آسمان برندارم، باز هم با آن همه، سزاوار از بین بردن بدى اى از بدى هایم نیستم.
و اگر مرا بیامرزى هنگامى که مستوجب آمرزش تو باشم، و ببخشایى آنگاه که مستحقّ بخشایش تو گردم، پس بدرستى که آن از سزاوار بودن من نیست و از روى شایستگى من لازم نشده. زیرا کیفر من در نخستین گناهى که کردم، آتش بود. پس اگر مرا عذاب کنى ستمکار به من نیستى.
خداى من، اکنون که مرا به پرده (عفو) خود پوشاندى و رسوایم نکردى، و با بخششت با من مدارا نمودى و در کیفرم شتاب نکردى و به فضل خود از من درگذشتى و نعمتت را بر من تغییر ندادى و نیکى ات را به من تیره نساختى، پس بر بسیارى زاریم و شدّت نیازم و بدى جایگاهم رحم کن.
ترجمه شعرانی
خدایا اگر پیش تو بگریم چندانکه مژگانهاى چشمم بریزد و زارى کنم چندانکه نفسم بگیرد و در خدمت تو بایستم که پایهاى من آماس کند و چندان به تعظیم خم شوم که مهره پشت من بدر آید و پیشانى بر خاک نهم تا چشمهایم از کاسه بیرون شود و در همه عمر خاک زمین خورم و آب خاکستر نوشم و پیوسته نام تو را بر زبان آرم تا زبانم فرو ماند و از شرم چشم سوى آسمان برندارم سزاوار آن نیستم که یک گناه از گناهان من پاک شود
و اگر مرا به لطف خود سزاوار مغفرت بینى و بیامرزى یا شایسته عفو دانى و ببخشائى باز این شایستگى از ناحیه من نیست و من خود در خور مغفرت نیستم چون آنگاه که نافرمانى تو کردم سزاى من آتش بود و اگر مرا عذاب مى کردى ستم بر من نکرده بودى
اى خداى من! اکنون که گناه مرا به پرده پوشیدى و مرا رسوا نساختى و به کرم خود در عقوبت من تا این هنگام تاخیر کردى و شتاب نفرمودى و به فضل خویش بردبارى نمودى و نعمت خود را بر من تغییر ندادى و زلال احسان خود را تیره نساختى پس بر این زارى طولانى و بیچارگى سخت و بدحالى من ببخشاى.
ترجمه فولادوند
اى خداى من! اگر در برابر تو چندان بگریم که مژه هاى چشمم فرو ریزد و آواى گریه چندان سر دهم که صداى من ببرد و آنقدر براى تو بر پاى ایستم که هر دو پاى من ورم کند و آنقدر براى تو کرنش کنم که کمرم خرد شود و چندان تو را سجده کنم که دیدگانم از کاسه ى چشم برون آید و در درازاى زندگانیم خاک زمین را بخورم و تا پایان عمرم آب آغشته به خاکستر نوشم و در اثناى این احوال همه ذکر تو گویم چندانکه زبانم از کار بماند و از آزرم تو دیده به اکناف آسمان بر نکنم، با همه ى این احوال سزاوار ستردن یکى از گناهانم نیز نخواهم بود.
اگر مرا آنگاه که مشمول بخشایش تو مى گردم بیامرزى و چون در خور عفو تو گردم از من درگذرى، باز هم نه به سبب شایستگى من است، چرا که کیفر من در همان آغاز که سرکشى نموده ام آتش بوده و اگر مرا شکنجه دهى بر من ستم نفرموده اى.
اى خداى من! اکنون که بر گناه من پرده کشیدى و مرا رسوا نفرمودى و به انگیزه ى کرم خویش با من مدارا نمودى و در مواخذه ى من نشتافتى و نعمت خود را بر من دگرگون نساختى و احسان خود را به من تیره نکردى پس بر درازاى اشکباریهاى من رحمت فرما و بر شدت بینوایى و بدى حالم رحم نما!
ترجمه فیض الاسلام
اى خداى من اگر در پیشگاه تو بگریم تا پلکهاى چشمانم بیافتد، و به آواز بلند بنالم تا صدایم قطع گردد، و در برابر تو بایستم تا پاهایم ورم کند، و براى تو رکوع کنم (خم شوم) تا استخوان پشتم از جا کنده شود، و تو را سجده نمایم (پیشانى به خاک نهم) تا اینکه سیاهى (یا کاسه ى) چشمهایم پنهان شود (به گودى رود) و همه ى عمر خاک زمین بخورم و تا پایان زندگى آب خاکستر آلود بیاشامم، و در بین اینها به ذکر تو گویا باشم تا زبانم کند شود، سپس از شرمندگى از تو چشم به اطراف آسمان نیاندازم، با این رفتارها سزاوار از بین بردن گناهى از گناهانم نمى گردم
و اگر مرا بیامرزى هنگامى که آمرزش تو را سزاوار گردم، و ببخشى آنگاه که شایسته ى عفو تو شوم پس آن آمرزش و بخشیدن از روى شایستگى من لازم نگشته (بلکه از فضل و احسان تو بوده) زیرا جزاى من از تو در نخستین بار که تو را معصیت کردم آتش بوده، پس اگر مرا کیفر نمائى درباره ى من ستم ننموده اى
اى خداى من چون (گناهان) مرا به پرده ى (عفو) خود پوشاندى و رسوایم نکردى، و با بخشش خود با من خوشرفتارى نمودى و در کیفرم شتاب نکردى، و از فضل و احسان خویش درباره ى من بردبارى نمودى و نعمت را از من نگرفتى، و احسانت را به من (به غم و اندوه) تیره نساختى، پس بر بسیارى زارى و سختى فقر و بى چیزى و بدى جایگاهم رحم فرما.
شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«یا إِلَهِی لَوْ بَکیتُ إِلَیک حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَینَی وَ انْتَحَبْتُ حَتَّى ینْقَطِعَ صَوْتِی وَ قُمْتُ لَک حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَای
وَ رَکعْتُ لَک حَتَّى ینْخَلِعَ صُلْبِی وَ سَجَدْتُ لَک حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَای وَ أَکلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمْرِی
وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِی وَ ذَکرْتُک فِی خِلاَلِ ذَلِک حَتَّى یکلَّ لِسَانِی
ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِی إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْیاءً مِنْک مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِک مَحْوَ سَیئَه وَاحِدَه مِنْ سَیئَاتِی
وَ إِنْ کنْتَ تَغْفِرُ لِی حِینَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَک وَ تَعْفُو عَنِّی حِینَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَک فَإِنَّ ذَلِک غَیرُ وَاجِب لِی بِاسْتِحْقَاق
وَ لاَ أَنَا أَهْلٌ لَهُ بِاسْتِیجَاب إِذْ کانَ جَزَائِی مِنْک فِی أَوَّلِ مَا عَصَیتُک النَّارَ فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَأَنْتَ غَیرُ ظَالِم لِی»:
“اى خداى من اگر آنچنان بگریم که مژه هایم دانه دانه فرو ریزند، و انسان فریاد کشم که صدایم ببرد، و اگر چندان به درگاه تو بپا ایستم که هر دو پایم ورم کند، و آنقدر برایت رکوع کنم که مهرههاى پشتم از هم بپاشد و آنقدر سجده کنم که چشمانم از حدقه بیرون افتد، و تمام عمرم خاک زمین بخورم، و تا پایان زندگى آب خاکستر آلود بنوشم، و تو را آنقدر یاد کنم که زبانم از کار بیفتد، سپس از روى شرمندگى نسبت به تو چشمم را به بالا نیاندازم، هرگز با این همه کارها شایسته محو یکى از گناهانم نخواهم شد.
و اگر در آن هنگام که مستوجب آمرزشت شوم مرا بیامرزى، و در آن زمان که مستحق عفو تو گردم از من درگذرى، پس آن آمرزش و گذشت را از جهت استحقاق و شایستگى سزاوار نشده ام، و چون کیفر من در نخستین بار که معصیت کردم دوزخ بود، بنابراین اگر دچار عذابم کنى درباره ام ستم ننموده اى”.
راستى از خواندن این جملات لرزه بر اندام انسان مى افتد، و ترس و وحشت عظیمى فضاى قلب را مى گیرد! یک گناه در ترازوى سنجش حق چقدر سنگین است که این همه برنامه قدرت جبران آن را ندارد؟!
الهى در گذشته از عمر بر ما چه گذشته، و ما بندگان جاهل و عامه روزگار خود را در چه اعمالى و چه خطاها و گناهانى سپرى کرده ایم؟
الهى اگر دست ما را نگیرى، و به لطف و رحمتت ما را نوازش ننمائى کار ما به کجا مى رسد، و چه خاکى بر سر ما مى شود؟
خدایا همانطور که حضرت زین العابیدن در جملات بالا ذکر شده اند، نمى توانیم از شدت شرم و حیا چشم به بالا بیاندازیم. اى کاش این شرم و حیا را به هنگام ارتکاب معصیت به کار مى گرفتیم، تا از شرّ گناه و خطا در امان مى ماندیم، و اى کاش از مقام تو و عذاب قیامت وحشت داشتیم تا گرد گناه نمى گشتیم.
خداوندا به حق انبیا و اولیا، حالتى قوى از شرم و حیا و خوف و خشیت به این خطاکاران عنایت فرما، باشد که بدین وسیله از دام معصیت برهند، و از افسون ابلیس در مصونیت قرار گیرند.
مسئله با عظمت خوف و خشیت و شرم و حیا:
به حقیقت اگر قلبى با توفیق و عنایت حضرت حق مزین به مقام خوف و خشیت از عظمت خداوند، و عقاب روز قیامت گردد، و شرم و حیاى از محبوب را در برابر آنهمه احسانى که به انسان نموده شعار خود سازد، دیگر به چه صورت شیطان مى تواند عرصه گاه آن قلب را مرکز تاخت و تاز خود نماید، و ابراى میکرب گناه و معصیت چراگاه باسزد.
اسلام عزیز با تأکید و پافشارى اعلام مى کند که بایدترس و بیم آدمى فقط از خدا باشد، ترسى که مایه پیشى گیرى از گناه و سرمایه نجات انسان از مهالک است
ترس از حوادث، یا ترس در جبهه جنگ، یا ترس از روزى، یا ترس از فرا رسیدن مرگ، ترسى مذموم و بیجاست، بجاى این همه ترس بى ارزش، باید با توجه به عظمت حق، قلب را مرکز ترس از مقام وجود مقدس حضرت اللّه قرار داد، تا در سایه این ترس، آراسته به حسنات و پیراسته از رذائل شد.
«فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ اِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنینَ».(۸۹)
از اینان هراس به دل راه ندهید، اگر شما داراى ایمان هستید باید فقط از من بترسید.
خوف از خداوند متعال در صورتى که در ژرفاى درون انسان نفوذ کند، او را از ارتکاب اعمال مهلک و جرمها باز داشته، و به کار نیک و مسابقه و پیشتازى درعرصه فضیلت وامیدارد.
ترس از ارتکاب گناه و آلده شدن به جرم، همان خوفى واقعى و در خور انسانیت انسان است، زیرا چنین ترسى است که آدمى را از سقوط در گناه صیانت کرده و باعث مى شود که از کیفر الهى و اخروى و حتى شکنجه دنیوى در امان بماند.
حضرت حق راجع به دوستان مؤمن خود، که از او مى ترسند و از نافرمانى نسبت به او بیمناک مى باشند چنین مى فرماید:
«قُلْ اِنّى اَخافُ اِنْ عَصَیتُ رَبّى عَذابَ یوْم عَظیم».(۹۰)
بگو: اگر من از فرمان پروردگارم سرپیچى کنم، از عذاب و شکنجه روزى بس بزرگ مى ترسم.
وجود ترس و احساس خوف و پرهیز از عذاب خداوند، و بیم از انتقام او در دنیا و آخرت موجب ترس واقعى انسان از ارتکاب گناه مى شود.
دهشت هاى روز قیامت و سختى بلاهاى آن، همان عواملى است که باید انسان از آن بترسد، و این ترس است که باعث ورى از تمام محرمات و ایفاى تمام واجبات الهى است.
قرآن کریم از دهشت هاى هول انگیز و هراس آورى که انسان در روز حق و قیامت مشاهده نماید، چنین خبر مى دهد:
«یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخیهِ، وَ اُمَّهِ وَ اَبیهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ، لِکلَّ امْرِىء مِنْهُمْ یوْمَئِذ شَأْنٌ یغْنیهِ».(۹۱)
روزى که شخص از برادر و مادر و پدر و یا فرزندانش مى گریزد، و هر فردى از اینان در این روز بلاخیز داراى موضعى است که فقط وى را بى نیاز مى سازد و به داد او مى رسد.
«یا اَیهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکمْ اِنَّ زَلْزَلَهَ السّاعَهِ شَىْءٌ عَظیمٌ. یوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کلُّ مُرْضِعه عَمّا اَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کلُّ ذاتِ حَمْل حَمْلَها وَ تَرَى النّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَلکنَّ عَذابَ اللّهِ شَدیدٌ».(۹۲)
اى مردم تقواى الهى پیشه کنید، تحقیقاً زلزله و لرزش شدید لحظه قیامت، یک امر بزرگ و بسى شگرف است.روزى که مى بینى هر شیردهده از فرزند شیر خوارش غافل مى شود، و هر زن باردارى بار جنین خود رابر مى نهد و سقط مى کند، مردم را مست و مدهوش و سرگشته مى یابى، درحالى که واقعاً مست نیستند، بلکه از آن جهت است که عذاب الهى سخت دردناک است!
مسئله خوف از مقام حق و ترس از عذاب الهى، عامل تحقق ارزش ها در وجود انسان و باعث درخشندگى و صفاى روان، و علّت نجات از شکنجه دنیا و آخرت، و مایه سلامت قلب، و شکوفائى تقوا در درون انسان است
آثارى که خوف براى انسان بجا مى گذارد، آثار عظیمه ایست که قلم چون منى که از عقل و علم بى بهره اى یاراى نگارش آن را ندارد. مسئله با عظمت شرم و حیاى از حق، نیز همچون خوف مایه نجات از مهالک و باعث آراسته شدن جان به حقایق، و پیراستگى نفس از رذایل، و علت جلب رحمت حق و کلید هشت در بهشت است.
عَنْ ابى عَبْدِاللّهِ علیه السَلام قال: اَلْحَیاءُ مِنَ الْإیمانِ، وَالْإیمانُ فِى الْجَنَّهِ.(۹۳)
از حضرت صادق علیه السلام روایت است که فرمود: حیا از ایمان انسان به حضرت حق مایه دارد، و ایمان سبب ورود مؤمن به بهشت است.
قالَ اَبُوعَبْدِاللّهِ علیه السلام: اَلْحَیاءُ وَ الْعِفافُ وَالْعَىُّ – اَعْنى عَنَّ اللَّسانِ لاعَىَّ الْقَلْبِ – مِنَ اْلإیمانِ.(۹۴)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: حیا و عفّت، و کم گوئى – و به عبارت دیگر کندى زبان نه کندى دل – از ایمان است.
عَنْ احَدِهِما علیهما السلام: اَلْحَیاءُ وَالْإیمانُ مَقْرُونانِ فى قَرَن، فَاِذا ذَهَبَ اَحَدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُهُ.(۹۵)
از یکى از دو امام – حضرت باقر یا حضرت صادق- روایت شده: حیا و ایمان همراهند و در یک رشته بسته اند چون یکى از آنان برود دیگرى هم مى رود.
عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: لاإیمانَ لِمَنْ لاحَیاءَ لَهُ.(۹۶)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: ایمان ندارد کسى که حیا ندارد.
عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله: اَرْبَعٌ مَنْ کنَّ فیهِ وَ کانَ مِنْ قَرْنِهِ اِلى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللّهُ حنات: اَلصَّدْقُ وَ الْحَیاءُ وَ الْحَیاءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ وَ الشُّکرُ.(۹۷)
از امام صادق علیه السلام است که فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: چهار چیز است که در هر که باشد و از سر تا پایش گناه باشد خدا همه آن گناهان را به حسنه تبدیل کند: راستگوئى، حیا، خوش خلقى، شکرگزارى.
علامه مجلسى مى فرماید: در تبدیل سیئات به حسنات وجوهیه گفته شده:
۱ – گناهان پیشین به سبب توبه محو شود، و به جاى آنها طاعات آینده ثبت گردد.
۲ – روحیه گناهکاراى محو گردد، و روحیه فرمانبردارى به جاى آن نشیند.
۳ – خداوند توفیق کارهائى به او دهد که ضّد کارهاى پیشین او باشد.
۴ – بجاى هر کیفرى ثوابى براى او ثبت کند.
عَنِ الرِّضا عَنْ آبائِهِ علیهم السلام اَنَّ رَسُولَ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله قالَ: لَمْ یبْقَ مِنْ اَمْثالِ الْاَنْبِیاءِ اِلّا قَوْلُ النّاسِ: اِذا لَمْ تَسْتَحْىِ فَاصْنَعْ ما شِئْتَ.(۹۸)
حضرت رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل مى کند: از مثل هاى انبیا چیزى باقى نمانده مگر اینکه مردم مى گویند: زمانیکه حیا نکنى پس هر چه خواهى انجام ده!
عَنِ الصّادرقِ عَنْ آبائِهِ علیهم السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله: اِسْتَحْیوا مِنَ اللّهِ حَقَّ الْحَیاءِ، قالُوا: وَ ما نَفْعَلُ یا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ: فَاِنْ کنْتُمْ فاعِلینَ فَلا یبیتَنَّ اَحَدُکمْ اِلّا وَاَجَلُهُ بَینَ عَینَیهِ، وَلْیحْفَظِ الرَّأْسَ وَ ما حَوى، وَ الْبَطْنَ وَ ما وَعى، وَ لْیذْکرِ الْقَبْرَ وَ الْبِلى، وَ مَنْ اَرادَ الْآخِرَهَ فَلْیدَعْ زینَهَ الْحَیاهِ الدُّنیا.(۹۹)
حضرت صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله روایت مى کند که آن حضرت فرمود: از خدا حیا کنید حق حیا را، گفتند یا رسول اللّه چه کنیم؟ فرمود اگر اهل حیا هستند، احدى از شما ب را صنح نکند مگر اینکه مرگ در برابرش باشد، و چشم و گوش و زبان و شکم و شهوت را از گناه حفظ کند، و قبر ومتلاشى شدن بدن را متذکر گردد، و کسى که آخرت خواه است زینت دنیاى فانى را که غیر از ایجاد غرور و غفلت اثرى ندارد رها کند.
قالَ عَلىُّ بْنُ الحسینِ علیهما السلام: خَفِ اللّهُ تَعالى لِقُدْرَتِهِ عَلَیک، وَ اسْتَحْىِ مِنْهُ لِقُرْبِهِ مِنْک.(۱۰۰)
حضرت على بن الحسین علیهما السلام فرمود: از خدا بترس براى قدرتى که در همه زمینه ها بر تو دارد، و از حضرت او حیا کن بخاطر این که بتو نزدیک است و ظاهر و باطن تو را حاضر و ناظر است.
قیلَ لِلنَّبِىَّ صلّى اللّه علیه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 