پاورپوینت کامل دعای سیزدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دعای سیزدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دعای سیزدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دعای سیزدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فهرست دعاهای صحیفه سجادیه
متن دعای سیزدهم صحیفه سجادیه
شرح و ترجمه دعا:
بخش اول – بخش دوم – بخش سوم
دعاى طلب حوائج؛
وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهالسلام فِی طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی:
اللَّهُمَّ یا مُنْتَهَی مَطْلَبِ الْحَاجَاتِ وَ یا مَنْ عِنْدَهُ نَیلُ الطَّلِبَاتِ وَ یا مَنْ لَا یبِیعُ نِعَمَهُ بِالْأَثْمَانِ وَ یا مَنْ لَا یکدِّرُ عَطَایاهُ بِالامْتِنَانِ وَ یا مَنْ یسْتَغْنَی بِهِ وَ لَا یسْتَغْنَی عَنْهُ
وَ یا مَنْ یرْغَبُ إِلَیهِ وَ لَا یرْغَبُ عَنْهُ وَ یا مَنْ لَا تُفْنِی خَزَائِنَهُ الْمَسَائِلُ وَ یا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکمَتَهُ الْوَسَائِلُ وَ یا مَنْ لَا تَنْقَطِعُ عَنْهُ حَوَائِجُ الْمُحْتَاجِینَ وَ یا مَنْ لَا یعَنِّیهِ دُعَاءُ الدَّاعِینَ.
تَمَدَّحْتَ بِالْغَنَاءِ عَنْ خَلْقِک وَ أَنْتَ أَهْلُ الْغِنَی عَنْهُمْ وَ نَسَبْتَهُمْ إِلَی الْفَقْرِ وَ هُمْ أَهْلُ الْفَقْرِ إِلَیک.
فَمَنْ حَاوَلَ سَدَّ خَلَّتِهِ مِنْ عِنْدِک، وَ رَامَ صَرْفَ الْفَقْرِ عَنْ نَفْسِهِ بِک فَقَدْ طَلَبَ حَاجَتَهُ فِی مَظَانِّهَا، وَ أَتَی طَلِبَتَهُ مِنْ وَجْهِهَا.
وَ مَنْ تَوَجَّهَ بِحَاجَتِهِ إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِک أَوْ جَعَلَهُ سَبَبَ نُجْحِهَا دُونَک فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلْحِرْمَانِ، وَ اسْتَحَقَّ مِنْ عِنْدِک فَوْتَ الْإِحْسَانِ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
دعای آن حضرت در طلب حوائج از خدای متعال:
پروردگارا، ای نهایت مطلب حاجات و ای کسی که رسیدن به تمام خواستهها در دست توست و ای آن که نعمتهایت را به بها نمیفروشی و ای کسی که عطاهایت را به کدورتِ منّت آلوده نمیسازی و ای که به تو بینیاز شوند و از تو بینیاز نباشند و ای آن که به تو رو کنند و از تو روی برنتابند. ای که درخواستها گنجهایت را فانی نمیکند و ای که هیچ دستاویزی حکمت تو را تغییر نمیدهد و ای کسی که رشته نیاز نیازمندان از تو قطع نمیگردد و ای که دعای دعاخوانان تو را خسته نمیکند،
تو وجود خود را به بینیازی از همه خلق ستودهای و تو به بینیازی از ایشان شایستهای و ایشان را به نیازمندی و فقر نسبت دادهای و ایشان سزاوار چنین نسبتاند، از این جهت هر کس رفع نیاز خود را از جانب تو بخواهد و برگرداندن فقر را از خویشتن به وسیله تو طلب کند. حقّاً که حاجتش را در جایگاه اصلی خود خواسته و به دنبال مطلبش از راه صحیح برآمده و هر که در نیاز خود به یکی از آفریدگان تو رو کند، یا او را به جای تو وسیله برآمدن حاجت قرار دهد، بیشک خود را در معرض نومیدی آورده و از جانب تو سزاوار محرومیت از احسان گشته.
ترجمه آیتی
دعای آن حضرت است به هنگام طلب حاجت از خدای تعالی:
بار خدایا، اى آنکه درگاه تو آخرین مقصد حاجات است
و تنها در نزد توست که به خواستها توان رسید.
اى خداوندى که در برابر نعمتهایت بهایى نستانى.
اى خداوندى که زلال عطایت را به منت تیره نگردانى.
اى خداوندى که همگان به تو بى نیاز شوند و کس را از تو بى نیازى نیست.
اى خداوندى که همگان را به تو رغبت است و کس را رخ تافتن از تو میسر نیست.
اى خداوندى که هر چه خواهندگان از تو خواهند خزاین نعمتت فنا نپذیرد.
اى خداوندى که ناموس حکمتت را هیچ وسیله اى و سببى دگرگون نسازد.
اى خداوندى که حاجت حاجتمندان از تو منقطع نشود.
اى خداوندى که دعاى دعاکنندگانت به رنج نیفکند.
به بى نیازى از آفریدگانت خود را ستوده اى و تو سزاوارى که از آنان بى نیازى گزینى.
آفریدگانت را به نیازمندى وصف کرده اى و آنان را سزاست که به تو نیازمند باشند.
پس هر که بخواهد نیازمندى خویش را به خواهش از درگاه تو رفع کند و گرد بینوایى از چهره خود بیفشاند، حاجت خود از جایى خواسته که بایدش خواست و به دریافت مقصود از راهى رفته است که بایدش رفت.
خداوندا، هر کس که حاجت به یکى از بندگان تو برد یا یکى از بندگانت را سبب رواشدن حاجت خود پندارد جز حرمان نصیبى حاصل نکند و سزاوار است که تو احسان از او بازگیرى.
ترجمه ارفع
براى برآورده شدن حاجات:
خدایا مسبب اصلى در برآورده شدن حاجات
و آنکه وسایل رسیدن به مطلوب در اختیار دارد تو هستى
و ای آنکه نعمت هایت را با قیمت ها معامله نمى کنى و همه را از جانب فضل و کرمت عطا مى فرمایى
و ای کسى که عنایت خویش را با منت گذاردن مکدر نمى نمایى
و ای کسى که همه به او محتاجند و او به کسى محتاج نیست
و ای آنکه همه نیازمندند که به او روى آورند ولى او نیازى ندارد که به کسى روى آورد.
و ای آنکه به سوال و اظهار نیاز بندگان خزائن کرمت به پایان نمى رسد و وسایل و اسباب حکمتش را تغییر نمى دهند.
و ای کسى که حاجت حاجتمندان هیچگاه از او قطع نمى گردند
و ای آنکه دعاى دعاکنندگان اسباب زحمتش نمى شوند.
خود را به بى نیازى از آفریده هایت ستایش کرده ای و تو به بى نیازى از آنها شایسته اى.
بار الها بندگانت را به احتیاج و فقر نسبت داده ای و حق هم همین بوده که واقعا محتاجند.
بنابراین اگر کسى رسیدن به حاجتهاى خویش را از درگاه تو و بر طرف کردن فقر و تنگدستى خود را به وسیله تو بخواهد از طریق درست آن وارد شده است.
و بر عکس اگر کسى براى رسیدن به حاجتها رو به سوى خلقت کند و به غیر تو متمسک شود بدون شک مستحق حرمان و نومیدى است و سزاوار محرومیت احسان توست.
ترجمه استادولی
از دعاهاى آن حضرت است در خواستن حاجت ها از خداى متعال:
خدایا، اى آخرین خواستگاه حاجت ها.
و اى که نزد توست دستیابى به خواسته ها.
و اى که نعمت هاى خود را با پول معامله نمى کنى.
و اى که بخشش هاى خود را با منت نهادن تیره نمى سازى.
و اى که به سبب تو بى نیاز شوند و هرگز از تو بى نیاز نشوند.
و اى که به تو رغبت ورزند و هیچ گاه به تو بى رغبت نگردند.
و اى که درخواست ها گنجینه هایت را تهى نکند.
و اى که اسباب و وسایل صلاح اندیشى ات را تغییر ندهد.
و اى که حوایج نیازمندان از تو قطع نگردد.
و اى که دعاى خوانندگان خسته و رنجورت نکند.
خود را به بى نیازى از آفریدگانت ستوده اى و تو واقعا شایسته بى نیازى از آنهایى.
و آنان را به نیازمندى نسبت داده اى و آنان حقیقتا شایسته نیازمندى به تواند.
پس هر که بخواهد رخنه تهیدستى اش را از نزد تو پر کند و نیازش را به واسطه تو از خود برطرف سازد، حتما حاجتش را از خواستگاه آن طلب کرده، و از راهى که باید برود به سراغ خواسته اش رفته است.
و هر که حاجتش را نزد یکى از آفریدگان تو برد، یا او را بدون در نظر گرفتن تو سبب برآورده شدن آن داند، همانا خود را در معرض نومیدى و محرومیت قرار داده، و نزد تو سزاوار عدم احسان گردیده است.
ترجمه الهی قمشهای
در طلب حاجتها از درگاه خداى متعال:
اى خدا اى آن که در حوائج خلق منتهاى هر مطلوب و آرزوئى (و درگاه لطف و کرم تو به روى خلق عالم باز و براى همه ى محتاجان جهان فرازست)
و اى خدائى که بندگان همگى بهر مطلب و مقصود نزد تو نائل مى شوند.
اى خدائى که نعمتهایش را به بها نتوان خرید
و اى خدائى که عطاهایش به منت آلایش نیابد
و اى خدائى که تنها به تو از همه ى عالم بى نیاز توان شد و به همه ى خلق از تو بى نیاز نتوان شد
و اى خدائى که همه ى بندگان راغب و مشتاق تواند و روى از تو به غیر نتوانند کرد
اى آنکه گنجهاى او هرگز نابود نشود (و هر آنچه به خلق عطا کنى ابدا از آن گنجهاى بى حد و نهایت کم نگردد)
اى خدائى که حکمت کاملش را در نظم عالم هیچ سبب و علتى مبدل نسازد (و نظام اتم و اکمل و اشرف آفرینش را هیچ وسیله دگرگون نتواند کرد)
و اى خدائى که حوائج نیازمندان از او قطع نشود (و همیشه خلق در وجود و لوازم وجود به او فقیر و نیازمند است و حتى در حال غنى هم سراپا محتاجیم)
و اى خدائى که دعاى همه اهل عالم او را ملول نکند (و قضاى حوائج اهل دعا او را نیازارد بلکه هر که از بندگان به درگاهش بیشتر دعا کند و افزون حاجت طلبد او را بیشتر دوست دارد)
توئى که خود را به وصف غنى و بى نیازى از خلق توصیف کردى (آنجا که فرمودى و الله الغنى) و استغناء و بى نیازى حقیقتا مخصوص تست (که در ذات و در اوصاف ذاتى و در فعل و قدرت و ایجاد و تمام شئون مستغنى از عالمى)
و خلق را به فقر و حاجت نسبت دادى (آنجا که فرمودى یا ایها الناس انتم الفقراء الى الله) و حقیقتا خلق (در وجود و اوصاف و افعال همه فقیر و محتاج تواند و) نیازمند به ذات بى نیاز تو
پس هر کس رفع حاجت خویش را از نزد تو خداى غنى الذات طلبید و برطرف شدن فقر و نیاز خود را به درگاه آن ذات بى نیاز درخواست کند او حاجتش را از مظان خود طلبیده و به آنجا که حاجت باید برند روى آورده است (که منحصرا حاجتها نزد تو روا و فقیرها از جود و احسان تو غنى مى گردند)
و هر کس روى حاجت به احدى از مخلوقت کند یا جز تو دیگرى را سبب نجاح و فیروزى خود قرار دهد البته خویش را معرض محرومى و هدف نومیدى ساخته و از احسان تو مستحق حرمانست.
ترجمه سجادی
از دعاهاى امام علیه السلام است در طلب حاجت ها از خداوند بلندمرتبه:
خداوندا اى نهایت درخواستِ نیازها.
و اى آنکه رسیدن به خواسته ها نزد اوست.
و اى که نعمت هایش را به بها نمى فروشد.
و اى آنکه با منّت گذاشتن، بخشش هایش را تیره نمى سازد.
و اى که به او بى نیاز مى گردند و از او بى نیاز نمى شوند.
و اى که به او رو مى آورند و از او روگردان نمى شوند.
و اى آنکه درخواست ها، گنجینه هاى او را فانى نمى سازد.
و اى آنکه ابزارها، حکمتش را دگرگون نمى کند.
و اى آنکه درخواست هاى نیازمندان از او قطع نمى گردد.
و اى آنکه دعاى نیایشگران او را خسته نمى کند.
خود را به بى نیازى از آفریدگانت ستوده اى و خود شایسته بى نیازى از آنهایى.
و آنها را به تنگدستى نسبت داده اى و ایشان سزاوارند که به تو نیازمند باشند.
پس هر که دفع فقرش را از تو جوید، و برطرف کردن احتیاجش را به وسیله تو بخواهد، بى گمان نیازمندى اش را در جایگاه بایسته طلب کرده و از راهش به مراد خود رسیده.
و هر که براى حاجتش به یکى از آفریدگانِ تو رو آورد یا سبب روا شدن آن را غیر تو قرار دهد، بى گمان خود را در معرض ناامیدى قرار داده و نیافتن احسان تو را سزاوار گشته.
ترجمه شعرانی
از دعاهاىآن حضرت است در حاجت خواستن از خداى تعالى:
اى خداوند! اى آخرین مقصد نیازمندان
اى که رسیدن به آرزوها بدست تو است
اى که نعمتهاى خود را به بها نمى فروشى
و زلال بخشش خود را به منت تیره نمى سازى
اى که به تو بى نیاز شوند و اما از تو بى نیاز نشوند
اى که روى دل سوى تو کنند و از تو روى بر نتابند
اى که اجابت مسئول مردم گنجهاى تو را فانى نمى کند
و هیچ وسیله حکمت تو را تغییر نمى دهد
اى که حاجت خواستن از تو قطع نشدنى و پیوسته است
و دعاى خواهندگان تو را به ستوه نمى آورد
خود را به بى نیازى از خلق ستودى و بدان سزاوارى
و خلق را به درویشى نسبت دادى و بدان سزاوارند که محتاج تواند
هر کس صلاح کار خود از تو خواهد و رفع نیاز از تو جوید، حاجت خود از محل شایسته خواسته و مطلوب خویش را از آنجا که باید بطلبد طلبیده است
و هر کس دست حاجت سوى یکى از آفریدگان دراز کند و او را سبب رستگارى خویش داند نه تو را، خود را در معرض نومیدى آورده و سزاوار حرمان از نعمت تو شده است.
ترجمه فولادوند
در طلب نیاز از خداى تعالى:
بار خدایا! اى مطلوب نهایى نیازها
و اى که درگاهت جایگاه نیل به خواسته هاست،
اى آن که در برابر نعمتهایت بهایى نمى ستانى،
و اى آن که زلال دهشت را با منت تیره نمى سازى،
اى آن که به او بى نیاز توان شد و از او بى نیاز نمى توان گشت،
اى آن که روى بدو توان کرد و از وى رخ بر نمى توان تافت،
اى آن که گنجینه هاى تو با خواهش این و آن فناپذیر نیست،
و اى آن که در آویختن به وسیله ها مایه ى تغییر حکمت او نمى گردد،
و اى آن که نیاز نیازمندان از او منقطع نمى شود،
و اى آن که دعاء دعاکنندگان او را به مشقت نمى افکند،
همانا که تو خود را به بى نیازى از خلقت ستوده اى و تو به بى نیازى از آنان شایسته اى
و تو به آنان نسبت فقر داده اى و به راستى که آنها به تو نیازمندند،
پس هر کس که بخواهد تا مبادرت به رفع نیاز از درگاهت کند و به یارى تو دفع فقر از خویش نماید، به راستى که از جایى نیاز خود را خواسته که مى باید خواست، و خواهش خود را از همانجا که سزاوارست طلب کرده
و هر کس نیاز خود را به سوى یکى از بندگان تو متوجه سازد و او را در بر آوردن آن نیاز کاره اى پندارد حقا که خود را در معرض نومیدى قرار داده و در خور آن است که محروم از احسان تو باشد.
ترجمه فیض الاسلام
از دعاهاى امام علیه السلام است در درخواست حاجتها از خداى تعالى:
بار خدایا اى منتهاى درخواست حاجتها (بندگان چون در انجام حاجتهاشان از غیر تو نومید شوند به تو پناه مى برند پس تو منتهاى حاجتهاى ایشانى، یا آنکه بازگشت انجام خواسته ها به دست بندگانت بالاخره به تو است، زیرا جور شدن وسائل و اسباب کار به دست تو است)
و اى آنکه رسیدن به خواسته ها نزد او است (و رسیدن به خواسته ها از دیگرى جز به اذن و توفیق و کمک او نیست)
و اى آنکه نعمتهایش را به ازاء قیمتها نمى فروشد (نعمت مخلوق و عطاء به دیگرى در برابر عوض است به خلاف نعمتهاى خداى تعالى که تنها از روى تفضل و احسان است و برابر عوض و چیزى بجاى آن نیست)
و اى آنکه بخششهایش را به منت گزاردن (که بفرماید: آیا به تو چنین گذشت نکردم؟ آیا به تو احسان و نیکى ننمودم) تیره نمى سازد (زیرا منت نهادن به این معنى صفتى است که از پستى و کوچکى همت شخص هویدا مى شود، چون احسان و نیکى خود را بزرگ مى پندارد و خداى تعالى منزه از آن است، زیرا نعمتهاى او هر چند بزرگ باشد در برابر عظمت و بزرگى او کوچک است)
و اى آنکه به او بى نیاز مى شوند و از او بى نیاز نمى گردند (زیرا همه به او نیازمندند)
و اى آنکه به او روآورند و از او روگردان نمى توانند شد (زیرا آغاز و انجام هر چیز او است و پیدایش هر چیز به ایجاد و اذن و فرمان او مى باشد)
و اى آنکه گنجینه ها (نعمتها و بخششها)ى او را درخواستها نابود نمى گرداند (زیرا نعمتهاى خداى تعالى حد ندارد)
و اى آنکه اسباب و دست آویزها حکمت او (آنچه صلاح دانسته و مقدر فرموده) را تغییر نمى دهد (این فرمایش با آنچه در اخبار رسیده که دعاء و صدقه بلاء را دور مى گرداند منافات ندارد، زیرا حکمت در گرفتار شدن به بلاء مشروط به دعاء نکردن و صدقه ندادن است)
و اى آنکه حاجتهاى نیازمندان از او قطع نمى شود (چون موجود در هر چیز خود به او نیازمند است)
و اى آنکه دعاى دعاکنندگان او را به رنج نمى افکند (چون رنجه شدن از لوازم جسم است)
خود را به بى نیازى از آفریدگانت ستوده اى و تو به بى نیازى از آنها شایسته اى
و آنان را به احتیاج و تنگدستى نسبت داده اى و ایشان هم احتیاج به تو را سزاوارند (اشاره به قول خداى تعالى «س ۳۵ ى ۱۵»: «یا ایها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحمید» یعنى اى مردم شما نیازمندان به خدائید و «تنها» خدا است که او بى نیاز و ستوده شده است)
پس (از این رو) هر که بستن رخنه ى نیازمندى خود را از درگاه تو بطلبد، و برطرف کردن احتیاج را از خویش به وسیله ى تو بخواهد حاجت خود را در جایگاهش خواسته، و براى رسیدن به مطلب خویشتن از راهش درآمده است
و هر که براى حاجت خود به یکى از آفریدگانت روآورد یا جز تو را سبب برآمدن آن حاجت قرار دهد به نومیدى گرائیده، و سزاوار نیافتن احسان از تو گردیده است.
شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ یا مُنْتَهَى مَطْلَبِ الْحَاجَاتِ وَ یا مَنْ عِنْدَهُ نَیلُ الطَّلِبَاتِ وَ یا مَنْ لاَ یبِیعُ نِعَمَهُ بِالْأَثْمَانِ وَ یا مَنْ لاَ یکدِّرُ عَطَایاهُ بِالاِمْتِنَانِ وَ یا مَنْ یسْتَغْنَى بِهِ وَ لاَ یسْتَغْنَى عَنْهُ وَ یا مَنْ یرْغَبُ إِلَیهِ وَ لاَ یرْغَبُ عَنْهُ وَ یا مَنْ لاَ تُفْنِی خَزَائِنَهُ الْمائِلُ وَ یا مَنْ لاَ تُبَدِّلُ حِکمَتَهُ الْوائِلُ وَ یا مَنْ لاَ تَنْقَطِعُ عَنْهُ حَوَائِجُ الْمُحْتَاجِینَ وَ یا مَنْ لاَیعَنِّیهِ دُعَاءُ الدَّاعِینَ»:
“الهى اى وحود مقدسى که منتهاى درخواست حاجاتى، چرا که هر کس در انجام حاجاتش از غیر تو ناامید شود به تو روى آورده دست نیاز بسوى تو دراز مى کند، یا اینکه بازگشت رفع حوائج بدست بندگانت به توست،زیرا اسباب و وسائل را بدست بندگان براى رفع نیازها تو فراهم مى آورى.
اى آن که گشایش گره رسیده به خواستهها نزد اوست، و اى آن که نعمتهایش را در برابر قیمت ها معامله نمى کند، بلکه عنایت نعمت از باب احسان و تفضل است نه از باب داد و ستد، که دادو ستد کار مخلوق است نه برنامه حضرت رب العزّه.
و اى مهربان مولائى که عنایات و بخشش هایش را به منّت گزراردن تیره نمى سازد، و بارى بر دوش عبادش در ارائه نعمت به سبب منت نمى گذارد.
که منت گذارى به این معنى نشانه پستى و کوچکى و کمى همت شخص است، چون احسان خود و کار نیکش را بزرگ مى بندارد، ولى خداى عزیز منزه از این راه و روش است، زیرا عنایاتش هر چند بزرگ باشد در برابر عظمتش کوچک است، و او خدائى نیست که دربرابر عنایت کردن نعمت مادى منتى بر بندگان داشته باشد.
اى آن که بهحضرت او که مستجمع جمیع صفات کمالیه است نیازمندان بى نیاز مى شوند، و هرگز از او بى نیاز نمى گردند.
و اى آن که از همه سو و ز همه رو به او روى آورند، و از او روى گردان نمى توانند شد.
و اى آن که درخواست ها، دعاها، نیازمندیها، گنجینه نعمت ها و بخشش هایش را نابود نمى گرداند، زیرا نعمت هاى حضرت او حّد و حدودى ندارد.
و اى آن که علل و اسباب و دست آویزها حکمت او را تغییر نمى دهد، چرا که حضرت او هر چه را به صلاح بندگان ببیند مقدر مى فرماید، نه هر چه را بخواهند!
و اى آن که حاجت نیازمندان به او قطع نمى شود، و اى آن که دعاى دعاکنندگان او را به رنج و مشقّت نمى اندازد، چرا که رنجه شدن و خسته شدن از لوازم جسم است و او منزه از جسم است”.
در جملات ملکوتى و آسمانى بالا که ابتداى دعاى سیزدهم صحیفه حضرت زین العابدین علیه السلام است وجود مقدس پروردگار از زبان امام چهارم که بنده خاص خدا، و قلبش غرق معرفت است معرفى شده، و حضرت انسان را به این معنا توجه داده اند که در وقت نیاز و حاجت، که از ابتداى عمر تا لحظه آخر آنست، باید عرض نیاز و فقر و احتیاج را فقط و فقط به پیشگاه مقدس حضرت ربّ العزّه برد، که کلید حلّ هر مشکلى بدست اوست، و خزائن ملک و ملکوت در کف قدرت آن منبع لطف و کرامت است، و تنها او مى باشد که اسباب و وسائل رفع حاجت را چه بوسیله امور طبیعیه و یا بدست انسانها فراهم مى آورد.
ذات مقدسى که بى نهایت در بى نهایت لطف، کرم، رحمت و عنایت، مهر و مرحمت، عشق و محبت، قدرت و سطوت، کرامت و عظمت است.
وجود مبارکى که تمام هستى و اجزایش به اراده حکیمانه او بوجود آمده، و به اراده حکیمانه او ادامه حیات مى دهد.
خداوندى که مخلوقات را آفریده، و هر یک را به راهى که باید هدایت فرموده و روزى آنان را به فراخور حالشان از سفره رحمت و لطف عنایت مى فرماید.
پروردگارى که بر اساس مصلحت موجودات زمینه حیات را براى آنان فراهم آورده، و کلّ عناصر هستى نیاز خود را به او برطرف کرده، و به پیشگاهش عاشقانه رغبت دارند.
خزائن هستى او، و منابع نعمتش با دعا و درخواست موجودات، که هر یک به اندازه خود و بیش از اندازه از آن خزائن و منابع خرج مى کنند تمام نمى شود.
خداوند مهربانى که شرط روزى دادنش فقط و فقط بودن مخلوق است و بس.
عزیزى که خواهنده و خواننده اى از پیشگاهش مأیوس و ناامید بر نمى گردد.
مهربان مولائى که در حریمش عرض حاجت پایان نمى پذیرد، زیرا تمام موجودات در ظاهر و باطن وجودشان گدا و محتاج او هستند.
پروردگارى که قدرى و علتّى نمى تواند مانع از عطایش گردد، و حاجبى بین او و بندگانش وجود ندارد.
آقا و کریمى که بخاطر گناه بندگان مانع از رسیدن روزى به آنان نیست. حکیم خبیر، محدث بصیر، فیلسوف شهیر، عارف کم نظیر حضرت فیض کاشانى به پیشگاه حضرتش عرضه مى دارد:
بى دل و جان بسر شود بى تو به سر نمى شود *** بى دو جهان بسر شود بى تو بسر نمى شود
بى سر و پا بسر شود بى تن و جان بسر شود *** بى من و ما بسر شود بى تو بسر نمى شود
درد مرا دوا تویى رنج مرا شفا تویى *** تشنه ام و سقا تویى بى تو بسر نمى شود
در دل و جان من توئى گنج نهان من توئى *** جان و جهان من توئى بى تو بسر نمى شود
یار من و تبار من مونس غمگسار من *** حاصل کار و بار من بى تو بسر نمى شود
جان به غمت کنم گرو تن شود از فنا بشو *** هر چه بجز تو گو برو بى تو بسر نمى شود
غیر تو گو برو ببادغیر تو گو برو زیاد *** بى تو مرا دمى مباد بى تو بسر نمى شود
کوثر و حور گو مباش قصر بلور گو مباش *** حلّه نور گو مباش بى تو بسر نمى شود
آب حیات من توئى فوز و نجات من توئى *** صوم و صلات من توئى بى تو بسر نمى شود
گر ز تو رو کنم بغیر ور به تو رو کنم زغیر *** جانب توست هر دو سیر بى تو بسر نمى شود
گر زبرت جدا شوم یا زغمت رها شوم *** خود تو بگو کجا روم بى تو بسر نمى شود
فیض زحرف بس کند پنبه درین جرس کند *** ذکر تو بى نفس کند بى تو بسر نمى شود
موقعیت دعا در عرصه گاه حیات انسان:
انسان در هر موقعیتى که باشد، و در هر مکانت و منزلتى که قرار بگیرد، در هیچ شأنى از شئون حیات بى نیاز از حضرت بى نیاز نمى شود.
در راحت و رنج، در خوشى و ناخوشى، درسلامت و مرض، در جوانى و پیرى، در امنیت و ناامنى به سلسله امور و مسائلى برخورد مى کند که وى را در مشکل و بن بست قرار مى دهد، و با حوادثى روبرو مى گردد که زندگى را در کامش از هر زهرى تلخ تر مى کند، که راهى براى خروج از بن بست و تبدیل تلخى به لذت جز دعا و عرض نیاز به حکیم على الاطلاق و طبیب دردمندان و حلال مشکلات در پیش پاى زندگیش نیست.
مشکلات و تلخى ها، آلام و اسقام، سختى ها و مشقات، شاه و گدا، عالم و جاهل، عارف و عامى، شهرى و دهاتى، غنى و فقیر، پیر و جوان، مریض و سالم نمى شناسد، برنامه هائى است که گریبان هر انسانى را مى گیرد و براى رهائى از آنها گاهى راهى بجز دعا نیست، زیرا غیر حضرت حق از حل آن عاجز، و جز دست قدرت او گره گشائى در آن زمینه ها وجود ندارد.
در کنار بعضى از گرفتاریها که راه حلّى جز دعا ندارد، اگر تکبر از دعا شود، هلاکت ابدى انسان حتمى است.
دعاى نیازمند به درگاه بى نیاز، و درخواست دردمند به پیشگاه طبیب هستى، و عرض حاجت حاجتمند به پیشگاه مولاى موجودات و ولىّ آفرینش به اندازه اى محبوب است که آیات قرآن مردم را به این معنا فراخوانده، و دعا را از عبادات پرفیض دانسته، و متکبّر از آن را مستحقّ عذاب معرفى کرده است.
روایات بسیار مهمى در کتب روائى در باب دعا در فصول مختلفه وارد شده، که تنها کتاب با عظمت کافى شریف به شصت فصل ان اشاره دارد، و این از باب اهمیتى است که دعا در نزد حق و انبیا و ائمه طاهرین دارد.
حال دعا و گریه و زارى در دعا و بعبارت دیگر اتصال موجودى ناچیز و بلکه معدومى سیه رو به منبع فیض هستى از بهترین حالات و خوش ترین لحظات حیات آدمى است.
البته این معنا را باید توجه داشت که هر دعائى قابل استجابت نیست، دعائى از جانب حضرت محبوب مستجاب مى شود که تمام شرایط لازم در آن جمع باشد.
شرایط دعاى قابل استجابت در قرآن مجید و روایات و احادیث ذکر شده، چنانکه خواستید به آیات و روایات بخصوص روایات کتاب باعظمت کافى مراجعه نمائید.
گاهى شرایط استجابت جمع است، ولى جوابى از جانب محبوب نمى رسد، در این وقت هرگز نگران نشوید، که آنچه را در دنیا مستجاب نمى کنند، در آخرت به اجابت مى رسانند، زیرا دوست ندارند آنچه به دعا کننده مى رسد اندک باشد، و چه بسار دعاکنندگانى که دعایشان در دنیا مستجاب شد، چون به آخرت قدم گذارند و اجابت دعاهاى مستجاب نشده در دنیا را در عالم آخرت ببینند، آرزو کننداى کاش تمام دعاهاى ما در آخرت مستجاب مى شد.
دعا در زندگى چه در سازندگى ظاهر حیات، چه در ساختن باطن حیات آنقدر اهمیت دارد، که تمام انبیاء الهى و ائمه طاهرین و اولیا و عاشقان و عارفان و مشتاقان به این حقیقت در تمام شئون زندگى و بلکه در تمام لحظات حیات پیوند قلبى و عملى و حالى داشتند.
به قسمتى از آیات کتاب حضرت حق در امر به دعا و نقل دعاى دعاکنندگان و نیز پاره اى از روایات مهم در خصوص دعا در سطور زیر توجه نمائید:
«وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ»(۱)
و چون بندگانم مرا از تو پرسند، پس من آنان نزدیکم دعاى دعا کننده را به وقت دعا اجابت مى کنم، پس باید مرا استجابت کنند و مؤمن به من شوند، باشد که در راه رشد افتد.
«اُدْعُوا رَبَّکمْ تَضَرُّعاً وَخُفیهً إنَّهُ لایحِبُّ الْمُعْتَدینَ».(۲)
پروردگارتان را به تضرع و پنهانى بخوانید، خداوند جهان دوست ندارد مردمى که پاى از حدود حق فراتر بگذارند.
«وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ».(۳)
و او را از راه بیم و امید بخوانید به حقیقت که رحمت او به نیکوکاران نزدیک است.
آرى او را بخوانید که زمینه هاى دور شدن شما را از عذابى که مى ترسید از شما دور کند، و وسائل استحقاق شما را براى ورود به بهشتى که به آن امید دارید فراهم آورد.
بخواهید که قلب شما را نسبت به هر گناهى از تنفر و خشم پر کند تا ربط شما به گناه قطع گردد، و لذت و شیرینى عبادت و اطاعت و خدمت به مردم را به شما بچشاند، تا به هر عبادتى که زمینه ساز ورود به بهشت است روى آورید.
«قُلِ ادْعُوا اللّهَ أوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أیاً مّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأسْماءُ الْحُسنى».(۴)
بگو خدا را به اسم اللّه یا رحمن، هر کدام که خواستید بخوانید، پس او را اسماء حسنى است.
به هر نامى که میل شما بود، حضرتش را بخوانید، و درد خود را با او در میان گذارید که او دعاى شما را به اجابت نزدیک مى کند.
«وَ قالَ رَبُّکمُ ادْعُونى أسْتَجِبْ لَکمْ إنَّ الَّذینَ یسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادَتى سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ».(۵)
و گفت پروردگار شما، بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، بحقیقت آنان که از دعا در پیشگاه حضرت حق تکبّر کنند، به همین زودى با حالت ذلت قدم در جهنم گذارند.
آدم علیه السلام همراه همسرش چون از بهشت رانده شد، و به درد مهجورى و محرومیت از فیوضات معنوى ومادى دچار شد، از پى الهام حضرت محبوب، براى نجات از آن مشکل و سختى چارهاى جز دعا ندید، به پیشگاه حضرت ربّ العزه عرضه داشت:
«رَبَّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا وَ إنْ لَْم تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ».(۶)
پروردگارا، بر خود ستم روا داشتیم اگر ما را نبخشى و بر ما رحمت نیاورى بدون شک از زیانکارانیم.
چون با تضرع و زارى و ذلت و خوارى و خشوع و خضوع به دعا برخاست دعایش را به اجابت رساندند، تقصیرش را بخشیدند و رحمت واسعه نصیبش نمودند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- بقره، ۱۸۶.
۲- اعراف، ۵۵ – ۵۶.
۳- اعراف، ۵۵ – ۵۶.
۴- اسراء، ۱۱۰.
۵- مؤمن، ۶۰.
۶- اعراف، ۲۳.
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِمَات فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»(۱)
پس آدم از پروردگارش جهت راهیابى به بارگاه قدس و میدان رحمت و عرصه گاه رأفت کلمات را فرا گرفت از پس آن کلماتتوبه او را پذیرفت بدرستى که حضرت حق توبه پذیر مهربان است.
حضرت فیض در تفسیر پرقیمت صافى از کتاب کافى از حضرت باقر یا حضرت صادق علیهما السلام در بیان کلمات نقل مى کند که عبارت بود از :
لا إلهَ إلّا أنْتَ سُبْحانَک اللّهُمَّ وَ بِحَمْدِک عَمِلْتُ سُوءاً و ظَلَمْتُ نَفْسى فَتُبْ عَلَىَّ فَاغْفِرْلى وَ أنْتَ خَیرُ الْغافِرینَ.
لاإلهَ إلّا أنْتَ سُبْحانَک الّلهُمَّ وَ بِحَمْدِک عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسى فَاغْفِرْلى وَ ارْحَمْنى إنَّک أنْتَ أرْحَمُ الرّاحِمینَ.
لا إلهَ إلّا أنْتَ سُبْحانَک الّلهُمَّ وَ بِحَمْدِک عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسى فَتُبْ عَلَىَّ إنَّک أنْتَ التَّوَّابُ الرِّحیمُ.(۲)
ارى بدینگونه حضرت حق را خواند، و به پیشگاه مبارک محبوب با این کلمات روى نیاز آورد، و از اجابت آن جناب دعایش قبول افتاد و دوباره به حریم حرم دوست راه یافت.
این فقیر دل شکسته، و از راه حضرت دوست مانده با کمال عجز و انکسار به دربار رحمتش عرضه داشته ام:
به وصلت دردم ار درمان نگردد *** مرا مشکل دگر آسان نگردد
دوائى بر علاج درد من نیست *** اگر عشقم دواى جان نگردد
هر آنکو شد مقیم محفل عشق *** چرا او بى سر و سامان نگردد
ز عشقت هر که نوشد جرعه اى مى *** چرا مدهوش و جاویدان نگردد
هرآنکو در طواف کویت آید *** چرا چون چرخ سرگردان نگردد
بقا هرگز نیابدعاشق مست *** اگر قربانى جانان نگردد
نیابد قرب هر کو هست با خویش *** نیابد جان اگر قربان نگردد
نبیند روى جانان هم چو مسکین *** اگر دل در رهش حیران نگردد
موسى و هارون براى نجات از مشکلاتى که فرعون براى آنان و مردم و مملکت بوجود آورده بود به پیشگاه حضرت رب الارباب به دعا برخاستند و حضرت محبوب درخواست آن دو نفر بنده خالص را به اجابت رساند.
«قالَ قَدْ اُجیبَتْ دَعْوَتُکما فَاسْتَقیما وَلا تَتَّبِعانِ سَبیلَ الَّذینَ لایعْلَمُونَ».(۳)
خداوند به هر دو نفر فرمود: خواسته شما به اجابت رسید، پس در راه حق ثابت قدم باشید، و راه نادانان را پیروى منمائید.
قرآن مجید در ایات ۱۹۱ تا ۱۹۴ سوره آل عمران دعاهائى بس پرقیمت و با حال از اولیاء خدا و مردم مؤمن نقل مى کند، سپس اجابت آن دعاها را اعلام مى فرماید، متن آن آیات به فارسى به شرح زیر است:
آنان که خداى را ایستاده و نشسته و بر پهلوشان یاد مى کنند، و در آفرینش اسمانها و زمین اندیشه مى نمایند: پروردگار ما این پنه گاه آسمانها و زمین را باطل نیافریدى، از هر عیب و نقصى منزّهى، پس ما را از عذاب آتش در پناه امن وامانت نگاهدار.
پروردگار ما، بحقیقت که تو هر کس را وارد آتش کنى به خوارى و ذلّت افکنده اى، و بر ستمکاران هیچ یاور و یارى نیست.
پروردگارا بدرستى که ما شنیدیم نداکننده اى ندا مى کرد از براى ایمان که به پروردگارتان ایمان آورید، پس ما ایمان آوردیم، الهى بدینجهت ما را از گناهان بیامرز، و بدیهاى ما را بپوشان و ما را همراه نیکان بمیران.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- بقره، ۳۷.
۲- “مفتاح الفلاح”، ۱۶.
۳- یونس، ۸۹.
خداوندا آنچه را بر رسولانت وعده دادى به ما مرحمت فرما و روز قیامت ما را دچار ذّلت و خوارى مگردان، به حقیقت که تو خلاف وعده نمى کنى.
«فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أنّى لاأُضیعُ عَمَلَ عامِل مِنْکمْ مِنْ ذَکر أوْاُنْثى».(۱)
پس تمام آن دعا را پروردگار به نفع ایشان اجابت فرمود، که ضایع نمى کنم زحمت کارکنان شما را از مرد و یا زن.
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در جنگ بدر عدّه و عدّه خود را از دشمن بسیار کمتر دید.
ظاهر برنامه شکست ارتش اسلام را نشان مى داد، آن حضرت همراه با دوستان و یارانش دست نیاز به درگاه بى نیاز برداشتند و به محضر حضرت ربّ العّزه عرضه داشتند: اگر ما در این جنگ قرین شکست شویم، از این پس احدى در روى زمین روى عبادت به سویت نخواهد آورد.
«إذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکمْ فَاسْتَجابَ لَکمْ أنّى مُمِدُّکمْ بِألْف مِنَ الْمَلائِکهِ مُرْدِفینَ».(۲)
هنگامى که با زارى و تضرع و انابه و استغاثه به پیشگاه پروردگارتان شتافتید پس خداوند مهربان دعایتان را مستجاب کرد، که من به هزارى از ملائکه از پى هم درآیندگان به نیرو و قدرت شما اضافه مى کنم.
یوسف عزیز در تاریک خانه زندان به محضر مبارک حضرت ربّ الارباب عرضه داشت:
«رَبّ السَّجْنُ أحَبُّ اِلَىَّ مِمَا یدْعُونَنى إلَیهِ وَ إلّا تَصْرِفْ عَنّى کیدَهُنَّ أصْبُ إلَیهِنَّ وَ أکنْ مِنَ الْجاهِلینَ».(۳)
پروردگارم، زندان از آن گناهى که مرا به آن دعوت کردند براى خوش تر است، اگر مکر اینانرا از من مگردانى بسویشان میل کرده از گروه جاهلان مى شوم.
«فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ کیدَهُنَّ إنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ».(۴)
خداوند دعاى بنده پاکش یوسف را به اجابت رساند و مکر آن حیله گران را از وى بگرداند، به حقیقت که خداوند شنواى دانا است. ححح
«وَ نُوحاً إذْ نادى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّیناهُ وَ أهْلَهُ مِنَ الْکرْبِ الْعَظیمِ».(۵)
و نوح به هنگامى که از پیش دعا کرد، پس دعایش مستجاب کرده و او و اهلش را از اندوه بزرگ نجات دادیم.
«وَ أیوبَ إذْ نادى رَبَّهُ أنّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَ أنْتَ أرْحَمُ الرّاحِمینَ. فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَکشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُر وَ آتَیناهُ أهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِکرى لِلْعابِدینَ».(۶)
و ایوب به وقتى که پروردگارش را خواند، که الهى به من رنج و مصیبت و مشقت و ناراحتى رسیده و تو رحم کننده ترین رحم کنندگانى. پس دعایش را مستجاب کردیم، و آنچه آزار و زحمت با او بود برداشتیم و اهل او و مانندشان را که از دست داده بود از باب رحمت خود به او برگرداندیم و داستانش را یادآور واقعیتى الهى براى بندگان قرار دادیم.
این عاجز وامانده، و افتاده درمانده به نزدیکى غروب آفتاب بیست و پنجم ماه صفر برابر با ۱۲ شهریور هزار و سیصد و هفتاد که این طور را مى نوشتم به محضر مبارک حضرت محبوب عرضه داشتم:
اگر از دل به حق آهى برآید *** زمان غصه و محنت سرآید
تمام مشکلات جان شود حل *** اگر وقت سحر دل بر درآید
به عجز و لابه افغان و زارى *** تمام حاجت سائل برآید
ببینى شاهد جان را برابر *** اگر دل در حریمش مضطر آید
بسر من دارم از لطف وى افسر *** به غیر این چگونه باور آید
عنایت کن غریبم بى نوایم *** که دل سوى تو با چشم ترآید
چه خوش باشد به وقت مرگ مسکین *** به بالین سر تو حیدر آید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- آل عمران، ۱۹۵.
۲- انفال، ۹.
۳- یوسف، ۳۳.
۴- یوسف، ۳۴.
۵- انبیاء، ۷۶.
۶- انبیاء، ۸۳ – ۸۴.
از دعاى یونس که در تاریکى هاى دریا در شکم ماهى گرفتار بود و راه حلّى جز دعا نداشت بدینگونه در قرآن مجید یاد مى کند:
«وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ إِلهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ»(۱)
و صاحب ماهى چون خشمناک از منطقه خود برفت، پس به گمان اینکه بر او تنگ نخواهیم گرفت، ولى به تنگ نخواهیم گرفت، ولى به تنگى درافتاد، در آن گرفتارى در تاریکى ها فریاد کرد: که خدائى جز تو نیست، از هر عیب و نقصى منزهى، من از ستمکارانم. پس دعایش را اجابت کردیم و او را از غم واندوه نجات دادیم و این چنین مردم مؤمن را به وقت روى آوردن به دعا نجات مى دهیم.
زکریا به وقت پیرى از نداشتن فرزند در اندوه عجیبى به سر مى برد، حل این مشکل رنج دهنده را جز از طریق دعا ندید، به پیشگاه حضرت حق روى آورد.
«وَزَکرِیا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لاَ تَذَرْنِی فَرْداً وَأَنتَ خَیرُ الْوَارِثِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یحْیى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَیدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَکانُوا لَنَا خَاشِعِینَ»(۲)
و زکریا چون به درگاه ما ناله کرد: پروردگارم مرا تنها وامگذار که تویى بهترین وارثان. دعایش را مستجاب کردیم، یحیى را در سنّ پیرى به او بخشیدم و همسرش را براى او شایسته پرورش یحى قرار دادیم، بحقیقت که آنان در انجام خوبیها اهل شتاب و سرعت بودند، و ما را از راه بیم و امید مى خواندند و براى ما بندگان خاشعى بودند.
این بود آیاتى که به دعا امر داشت و آیاتیت که دعاى دعاکنندگان را همراه با اجابت یادآورى کرد، و ضرورت دعا و نیایش و درخواست حل مشکلات را از حضرت حق نشان داد. آرى تمام انسانها به دعا نیازمندند، چرا که در زندگى همه آنان مشکلات و بن بست هائى پیش مى آید که راه حلّى جز دعا و نیایش ندارد.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه وآله:اَلدُّعاءُ جُنْدٌ مِنْ أجْنادِ اللّه مُجَنَّدٌ یرُدُّ الْقَضاءَ بَعْدَ أنْ یبْرَمَ.(۳)
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: دعا سپاهى از سپاهیان مجهّز حضرت حق است و به اندازه اى قدرت دارد که قضاى محتوم را دفع مى کند.
وَ قالَ:الدُّعاءَ بَینَ الْأذانِ وَالْإقامَهِ لایرَدُّ.(۴)
و نیز آنحضرت فرمود، دعا بین اذان و اقام در طریق استجابت است و از جانب حق مردود نمى شود.
وَ قالَ:الدُّعاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ.(۵)
و نیز آن حضرت فرمود: دعا اسلحه مؤمن است.
وَقالَ:الدّاعى وَ الْمُؤَمِنُ فِى الْأجْرِ شَریکانِ.(۶)
و نیز آنجناب فرمود: آن که دعا مى کند و آن که آمین مى گوید در پاداش شریکند.
وَ قالَ:الدُّعاءُ مِفْتاحُ الرَّحْمَهِ، وَ الْوُضُوءُ مِفْتاحُ الصَّلاهِ،وَ الصَّلاهُ مِفْتاحُ الْجَنَّهِ.(۷)
و رسول خدا فرمود: دعا کلید رحمت، و وضو کلید نماز و نماز کلید بهشت است.
وَقالَ: الدُّعاءُ هُوَ الْعِبادَهُ.(۸)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- انبیاء، ۸۷ – ۸۸.
۲- انبیاء ۸۹ – ۹۰.
۳- “نهج الفصاحه”، ۳۳۱.
۴- “نهج الفصاحه”، ۳۳۱.
۵- “نهج الفصاحه”، ۳۳۱.
۶- “نهج الفصاحه”، ۳۳۱.
۷- “نهج الفصاحه”، ۳۳۱.
۸- “نهج الفصاحه”، ۳۳۲.
دعا همان عبادت است.
وَقالَ: الدُّعاءُ یرُدُّ الْبَلاءَ.(۱)
دفاع دافع بلا است.
وَقالَ:الدُّعاءُ یرُدُّ الْقَضاءَ.(۲)
دعا دفع کننده قضاست.
وَقالَ: الدُّعاءُ ینْفَعُ مِمّا نَزَلَ وَ مِمّا لَمْ ینْزِلْ، فَعَلَیکمْ عِبادَاللّهِ بِالدُّعاءِ.(۳)
دعا درباره آنچه بسرتان آمده و نیامده نافع است، بندگان حق در هر برنامه اى برشما باد به دعا.
وَقالَ: الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَهِ.(۴)
دعا مغز عبادت است.
صاحب رساله نور على نور که در مقدمه مفتاح الفلاح چاپ شده درباره دعا مى فرماید:
دعا کلید عطاء و وسیله قرب الى اللّه تعالى و مخ عبادت و حیات روح است روح حیات است.
دعا کوبه باب رحمت رحیمیه، و سبب فتوح برکات شرح صدر، و نور و ضیاى سّر است.
دعا موجب رسوخ حبّ ذکر الهى در دل و منزّه نفس از رین شواغل است. دعا توشه سالکان حرم کبریاى لایزال و شعار عاشقان قبله جمال و دثار عارفان کبعه جلال است.
دعا سیر شهودى و کشف وجودى اهل کمال و تنها رابطه انسان با خدایا متعال است.
دعا معراج عروج نفس ناطقه به اوج وحدت، و ولوج به ملکوت عزت است.
دعا مرقات ارتقاى انسان به مقام ولایت، و رفرف اعتلاى وى به مرتبت خلّت است.
دعا واسطه اسم اعظم گردیدن انسان و دست یافتن به کنوز قرآن، و دارا شدن رمزو تصرف طبایع اجرام و ارکانست. دعا کا سر قلب، و جابر آن به “أنَا عِنْدَ الْمُنْکسِرَهِ قلُوبُهُمْ” است.
یعنى دل از ذکر و دعا شکسته شود، و دل شکسته درست ترین و ارزنده ترین کالاى بازار هستى است، که خدا در دل شکسته است.
دعا یاد دوست در دل راندن، و نام او به زبان آوردن و در خلوت با او جشن ساختن و در وحدت با او نجوى گفتن و شیرین زبانى کردن است.
“دل بى دعا بها ندارد و دل بى بها، بها ندارد”.
«قُلْ ما یعْبَؤُ بِکمْ رَبّى لَوْلا دُعاؤُکمْ».(۵)
بگو اگر دعاى شما نباشد، پروردگار من شما را چه وزن نهد و به شمار آورد؟!
صادق آل محمد صلوات اللّه علیهم فرمود:
عَلَیکمْ بِالدُّعاءِ فَاِنَّکمْ لاتَقْرَبُونَ بِمِثْلِهِ.(۶)
بر شما باد به دعا که شما همانند آن براى رسیدن به مقام قرب حق چیزى ندارید.
جمود عین و خمول لسان از کوردلى است، هر چند که محبت و عشق اساس ذکر و دعایند، ولى در آغاز از ذکر و مناجات و دعا محبت ببار آید و در انجام، محبت، ذکر و دعا و سوز و گداز مى آورد. باباى شوریده حال، عارف معارف الهیه، سوته دلان دامن الوند مى فرماید:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- “نهج الفصاحه”، ۳۳۲.
۲- “نهج الفصاحه”، ۳۳۲.
۳- “نهج الفصاحه”، ۳۳۲.
۴- “محجّه البیضاء”، ج ۲، ص ۲۸۲.
۵- فرقان، ۷۷.
۶- “کافى”، ج ۲، ص ۳۳۹.
دل نازک بسان شیشه دیرم *** اگر آهى کشم اندیشه دیرم
سرشکم گر بود خونین عجب نیست *** مو آن نخلم که در خون ریشه دیرم
بسر شوق سر کوى تو دیرم *** به دل مهر مه روى تو دیرم
بت من کعبه من قبله من *** ته اى هر سو نظر سوى تو دیرم
مو که چون اشتران قانع بخارم *** جهازم چوب و خروارى ببارم
بدین مزد قلیل و رنج بسیار *** هنوز از روى مالک شرمسارم
مو از قالوا بلى تشویش دیرم *** گنه از برگ و باران بیش دیرم
اگر لاتقنطوا دستم نگیرد *** مو از یاویلنا اندیش دیرم
هزاران غم به دل اندوته دیرم *** هزار آتش بجان افروته دیرم
به یک آه سحر کز دل برآرم *** هزاران مدعى را ستوته دیرم
به غیر تو دگر یارى ندیرم *** به اغیارى سرو کارى ندیرم
به دکان تو آن کاسد متاعم *** که اصلا روى بازارى ندیرم
دلم زار و حزینه چون ننالم *** وجودم آتشینه چون ننالم
بمو واجن که طاهر چند نالى *** چو مرگم در کمینه چون ننالم
مو کز سوته دلانم چون ننالم *** مو کز بى حاصلانم چون ننالم
به گل بلبل نشیند زار نالد *** مو که دور از گلانم چون ننالم
شبى خواهم که پیغمبر ببینم *** دمى با ساقى کوثر نشینم
بگیرم در بغل قبر رضا را *** در آن گلشن گل شادى بچینم
خوش آن ساعت که دیدار تو وینم *** کمند عنبرین تار ته و ینم
نوینه خرمّى هرگز دل من *** مگر آن دم که رخسار ته وینم
در مکانت و منزلت دعا و مقامات آن آیات قرآنى را لسان مبین است، و روایاتى در اسرار و آداب دعا از پیشوایان دین است که مشایخ علم را برانگیختند و بر آن داشته اند تا در دعا کتابها نوشته اند، و صحیفه ها گردآورنده اند، و در پیرامون آن با تنویع موضوعات عدیده بحث ها پیش کشیده اند، و درهایى را رحمت بسوى نفوسمستعده گشوده اند، و به نامهاى دل نشین و طرب انگیز و جان فزا از قبیل: مفتاح الفلاح، عدّه الدّاعى، منهاج العارفین، و منهاج النجاح و نظایر آنها نامیده اند، تا از این اسامى عطرآگین نیز مشام ارواح را معطر سازند، و قلوب را به ریاض قدس سوق دهند، و نفوس را به مجالس انس کشانند.
ادعیه مأثوره هر یک مقامى از مقامات انشائى و علمى ائمه دین است.
لطائف شوقى و عرفانى و مقامات ذوقى و شهودى که در ادعیه نهفته اند و از آنها مستفاد مى شوند، در روایات وجود ندارند و دیده نمى شوند، زیرا در روایات مخاطب مردمند و با آنان محاورت داشتند و به فراخور عقل و فهم و ادراک و معرفت آنان با آنان تکلم مى کردند و سخن مى گفتند نه به کنه عقل خودشان.
عَنِ الصّادِقِ علیه السلام: ما کلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله الْعِبادَ بِکنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ.(۱)
امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا هرگز با حقیقت عقلش با مردم سخن نگفت!!
اما در ادعیه و مناجاتها، با جمال و جلال و حسن مطلق، و محبوب و معشوق حقیقى به راز و نیاز بودند، لذا آنچه در نهانخانه سرّ و نگارخانه عشق و بیت المعمور ادب داشتند به زبان آوردند و به کنه عقل خودشان مناجات و دعا داشتند.
عارفان عاشق عقیده دارند بعد از تلاوت قرآن مجید، عبادتى که بر زبان جارى هم مى شود هم چون دعا نیست.(۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- “سفینه البحار” ج ۲، ص ۲۱۴، بنقل از باب عقل و جهل “کافى”.
۲- “محجه البیضاء”، ج ۲، ص ۲۶۵.
دعا یاد خدا با دل و جان، و گفتگوى عاشق با معشوق بتوسط زبان است.
دعا اظهار حاجت و نیازمندى از جانب فقیر، به محضر ربّ غنى و خداوند کریم است.
در آیات زیادى در قرآن مجید آمده: خدا را یاد کنید تا خداوند مهربان از شما یاد کند:
«فَاذْکرُونى أذْکرْکمْ».(۱)
و نیز در کتاب خدا آمده:خداوند کریم را زیاد یاد کنید:
«یا أیهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکرُوا اللّهَ ذِکراً کثیراً».(۲)
قرآن مجید از آنان که خدا را زیاد یاد نمى کنند مذمت فرموده و از آنان بعنوان منافق یاد فرموده است:
«وَلایذْکرُونَ اللّهَ إلّا قَلیلا».(۳)
سُئِلَ صلّى اللّهُ علیه و آله:أىُّ الْأعْمالِ أفْضَلُ؟ فَقالَ:أنْ تَمُوتَ وَ لِسانُک رَطْبٌ بِذِکرِ اللّهِ.(۴)
از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله پرسیدند کدام عمل برتر از همه اعمال است؟ حضرت فرمودند: بمیرى در حالیکه زبانت به ذکر خدا مترنم باشد.
رسول خدا از حضرت حق روایت مى فرماید:
إذا ذَکرَنى عَبْدى فى نَفْسِهِ ذَکرْتُهُ فى نَفْسى، وَ إذا ذَکرَنى فى مَلَأ ذَکرْتُهُ فِى مَلَأ خَیر مِنْ مَلَأهِ،وَ إذا تَقَرَّبَ مِنّى شِبْراً تَقَرَّبْتُ مِنْهُ ذِراعاً، وَ إذا تَقَرَّبَ مِنّى ذِراعاً تَقَرَّبْتُ مِنْهُ باعاً، وَ إذا مَشى إلَىَّ هَرْوَلْتُ إلَیهِ.(۵)
چون بنده ام در درونش از من یاد کند، در کنه وجودم از او یاد کنم، و هرگاه در آشکار از من یاد کند، در آشکارى بهتر از آشکار او از وى یاد کنم، و هرگاه یک وجب بسویم بیاید، به اندازه یک ذراع به او نزدیک مى شوم، و چون ذراعى بمن نزدیک شد به اندازه یک باغ به او نزدیک مى گردم، و چون قدمى بسویم بیاید، هروله کنان بسویش مى روم.
و نیز رسول خدا فرمود:
ذاکرُ اللّهِ فِى الْغافِلینَ کاَلْحَىَّ بَینَ الْأمْواتِ.(۶)
آن که در جمع مردم غافل از خدا یاد مى کند مانند زنده بین مردگان است.
و نیز آنحضرت فرمودند:
ما مِنْ قَوْم اجْتَمَعُوا یذْکرُونَ اللّهَ عَزَّوَجلَّ لایریدُونَ بِذلِک إلّا وَجْهَهُ إلّا ناداهُمْ مُناد مِنَ السَّماءِ قُومُوا مَغْفُوراً لَکمْ، قَدْ بُدَّلَتْ سَیاتُکمْ حسنات.(۷)
جمعیتى به یاد خدا آن هم خالصانه جمع نمى شود مگر این که ندادهنده اى زا عالم بالا ندا مى دهد، برخیزید در حالیکه غفران خدا شما را شامل شده، و بحقیقت که بدیهاى شما به حسنات تبدیل شد.
آیات و روایات باب دعا بقدرى زیاد است، که اگر مجموع آنها در یکجاگردآورى شود تبدیل به چند جلد کتاب مى شود.
من فکر مى کنم آیات و روایات نقل شده در سطور گذشته، براى نشان دادن عظمت دعا و دعا کننده کافى باشد، چه نیکوست که به قسمتى از دعاهاى وارد شده در کتب معتبره اشاره کنم مطالعه کنندگان عزیز به مفاهیم ملکوتى این بخش از معارف الهى بیش از پیش آشنا شوند.
از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- بقره، ۱۵۲.
۲- احزاب، ۴۱.
۳- نساء، ۱۴۲.
۴- “محجه البیضاء”، ج ۲، ص ۲۶۷.
۵- “محجه البیضاء”، ج ۲، ص ۲۶۷.
۶- “محجه البیضاء”، ج ۲، ص ۲۶۷.
۷- “محجه البیضاء”، ج ۲، ص ۲۷۰.
یا نُورى فى کلَّ ظُلْمَه، وَ یا اُنْسى فى کلَّ وَحْشَه، وز یا رَجائى فى کلَّ کرْبَه، وَ یا ثِقَتى فى کلَّ شِدَّه، وَ یا دَلیلى فِى الضَّلالَهِ، أنْتَ دَلیلى إذَا انْقَطَعَتْ دَلالَهُ الْأدِلّاءِ،فَإنَّ دَلالَتَک لاتَنْقَطِعُ، وَلایضِلُّ مَنْ هَدَیتَ، أنْعَمْتَ عَلَىَّ فَأسْبَغْتَ، وَرَزَقْتَنى فَوَفَّرْتَ، وَ غَذَّیتَنى فَأحْسَنْتَ غِذائى، وَ أعْطَیتَنى فَأجْزَلْتَ بِلَا اسْتِحْقاق لِذلِک بِفِعْل لِذلِک بِفِعْل مِنّى وَلکنِ ابْتِداءً مِنْک لِکرَمِک وَجُودِک.(۱)
اى روشنائى من در هر ظلمت، اى انیس من در هر وحشت، اى امید من در هر غصه و ناراحتى، اى تکیه گاه من در هر شدّت و بلا، اى چراغ راه من در گمراهى، تو دلیل و راهنماى منى، به وقتى که دلالت دلیلان قطع شود، بحقیقت که دلالت تو قطع نمى گردد، و آن را که هدایت کردى گمراه نمى شود، بر من نعمت عنایت کردى پس آن را کامل فرمودى، و به من روزى عنایت کردى و آن را بر من پرنمودى، و غذایم دادى پس تغذیه ام را نیکو قرار دادى، و بدون استحقاق به من عطا کردى، و این عطاى تو بر من بخاطر جود و کرمت ابتداء شد.
از حضرت باقر علیه السلام روایت شده:
اَلَلهُمَّ إنّى أسْئَلُک مِنْ کلَّ خَیر أحاطَ بِهِ عِلْمُک، وَ أعُوذُبِک مِنْ کلَّ سُوء أحاطَ بِهِ عِلْمُک،اَللّهُمَّ إنّى أسْئَلُک عافِیتَک فى اُمُورى کلَّها، وَ أعُوذُبِک مِنْ خِزْىِ الدُّنْیا وَ عَذابِ الْآخِرَهِ.(۲)
بار پروردگارا از تو درخواست مى کنم هر خیرى که دانشت به آن احاطه دارد، و پناه مى برم به تو از هر سوء و شرى که علمت نسبت به آن فراگیر است.
خداوندا عافیت تو را در همه امورم از تو تقاضامندم، و از ذلت در دنیا و عذاب آخرت به تو پناه مى برم.
رسول خدا مى فرماید: این دعائى که مى گویم جبرئیل از عالم ملکوت آورد، و با خوشحالى و بشارت آن را نازل کرد، و به من گفت: خداوند مرا با هدیه اى نزد تو فرستاد، گفتم آن هدیه چیست؟ گفت: جملاتى از گنج هاى عرش که تو را به آن سرفراز فرموده، گفتم: چیست؟ این دعا را بر من خواند:
یا مَنْ أظْهَرَ الْجَمیلَ، وَ سَتَرَ الْقَبیحَ، یا مَنْ لَمْ یؤاخِذْ بِالْجَریرَهِ،وَ لَمْ یهْتِک السَّتْرَیا عَظیمَ الْعَفْوِ، یا حنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ الْمَغْفِرَهِ، یا باسِطَ الْیدَینِ بِالرَّحْمَهِ، یا صاحِبَ کلَّ نَجْوى، وَ مُنْتَهى کلَّ شکوى، یا کریمَ الصَّفْحِ، یا عَظیمَ الْمَنَّ، یا مُبْتَدِئاً بِالنَّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها، یا رَبَّنا وَیا سَیدَنا وَ یا مَوْلانا وَ یا غایهَ رَغْبَتِنْا، أسْئَلُک یا اَللّهُ ألّا تُشَوَّهَ خَلَقى بِالنّارِ.(۳)
اى خدائى که خوبیهاى بندگان را آشکار مى کنى،اى بزرگوارى که بدى را پنهان نمائى، اى آن که به گناه مؤاخذه نمى نمایى، اى مهربان آقائى که پرده درى ندارى، اى صاحب گذشته بزرگ، اى درگذرنده نیکو، اى داراى مغفرت وسیع، اى وجود مبارکى که دو دست قدرتت به رحمت باز است، اى آن که در کنار هر گفتار پنهانى، اى آن که عاقبت تمام شکایاتى، اى آن که با بزرگوارى از بنده ات گذشت دارى، اى که احسان و نعمتت، عظیم است، اى ابتدا کننده نعمت بدون اینکه نعمت گیرنده مستحق باشد، اى مالک ما، اى آقاى ما، اى مولاى ما، اى نهایت رغبت و خواست ما، از تو مى خواهم که زیبایى آفرینشم را به آتش جهنم زشت نکنى.
اَللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَفَقَّهْنى فِى الدَّینِ، وَ حَبَّبْنى إلَى الْمُسْلِمینَ، وَ اجْعَلْ لى لِسانَ صِدْقِ فِى الْآخِرینَ، وَ ارْزُقْنى هَیبَهَ الْمُتَّقینَ، یا اللّهُ یا اللّهُ یا اللّهُ بِحَقَّ مَنْ حَقُهُ عَلَیک عَظیمٌ أنْ تُصَلَّى عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ أنْ تَسْتَعْمِلَنى بِما عَرَّفْتَنى مِنْ حَقَّک، وَ أنْ تَبْسُطَ عَلَىَّ ما قَدَّرْتَ مِنْ رِزْقِک.(۴)
الهى بر محمد و آل محمد درود فرست، و مرا دین شناس کن و وجودم را محبوب مسلمانان فرما، و نام و یادم را در زبان آیندگان نیکو قرار ده، هیبت اهل تقوا را نصیبم کن، اى اللّه، اى اللّه، اى اللّه، بحق آن که حقش بر تو بزرگ است بر محمد و آلش درود فرست و مرا در اجراى حقوقى که از خود بر من دارى بکارگیر، و روزى مقدرم را بر من گشایش ده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- “کافى” ج ۲، ص ۵۹۵.
۲- “محجه البیضاء”، ج ۲، ص ۳۲۸.
۳- “محجه البیضاء”، ج ۲، ص ۳۲۹.
۴- “مصباح کفعمى”، ص ۲۳.
اَللّهُمَّ إنّى أسْئَلُک بِاسْمِک الْمُخْزُونِ الْمَکنُونِ الطّاهِرِ الْطُّهْرِ الْمُبارَک و أسْئَلُک بِاسْمِک الْعَظیمِ وَ سُلْطانِک الْقَدیمِ، یا واهِبَ الْعَطایا، وَ یا مُطْلِقَ الْأسارى، وَیا فَکاک الرَّقابِ مِنَ النّارِ، وَ أخْرِجْنى مِنَ الدُّنْیا سالِماً، وَ أدْخِلْنِى الْجَنَّهَ آمِناً، وَ أنْ تَجْعَلَ دُعائى أوَّلَهُ فَلاحاً وَ أوْسَطَهُ نَجاحاً، وَ آخِرَهُ صَلاحاً إنَک أنْتَ الْعَلّامُ الْغُیوبِ.(۱)
الهى از تو مى خواهم به نام مخزون مکنون طاهر پاک مبارکت، و مى خواهم به نام عظیم و سلطان قدیمت، اى بخشنده عطایا و آزاد کننده اسیران و رها کننده انسانها از عذاب، مى خواهم که بر محمد و آلش درود فرست و مرا از عذابت نجات دهى و از دنیا به آخرت بسلامتم انتقال دهى و در کمال ایمنى به بهشتم وارد نمائى، و اول دعایم را رستگارى، و وسطش را پیروزى و آخرش را صلاح قرار دهى، بحقیقت که تو بر اعماق پنهانى ها آگاه و دانائى.
اَلّلهُمَّ إنْ عَظُمَتْ ذُنُوبِى فَأنْتَ أعْظَمُ، وَ إنْ کبُرَ تَفْریطى فَأنْتَ أکبَرُ، وَ إنْ دامَ بُخْلى فَأنْتَ أجْوَدُ، اَللّهُمَّ اغْفِرْلى عَظیمَ ذُنُوبى بِعَظیمِ عَفْوِک، وَ کبیرَ تَفْریطى بِظاهِرِ کرَمِک، وَ اقْمَعْ بُخْلى بِفَضْلِ جُودِک، اَللّهُمَّ مابِنا مِنْ نِعْمَه فَمِنْک لا اِلهَ إلّا أنْتَ أسْتَغْفِرُک وَأتُوبُ إلَیک.(۲)
الهى اگر گناهم بزرگ است، تو بزرگترى، و اگر کم گذاشتنم از عبادت کبیر است تو اکبرى، و اگر بخلم پردوام است تو جوادترى، الهى به بزرگى عفوت گناه بزرگم را بیامرز، و به کرمت تفریط کبیرم را ببخش، و به فضل جودت مرا از بخل بازدار، الهى آنچه نعمت در اختیار ماست از توست، معبودى جز تو نیست: از تو طلب مغفرت مى کنم و به تو باز مى گردم.
اللّهُمَّ إنّى أسْئَلُک بِحَقِّ مُحَمِد وَ آلِ مُحَمَّد أنْ تُصَلَّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ أسْئَلُک أنْ تَجْعَلَ النُّورَ فى بَصَرى، وَ الْبَصیرَهَ فى دینى، وَ الْیقینَ فى قَلْبى، وَ الْإخْلاصَ فى عَمَلى، وَ السَّلامَهَ فى نَفْسى، وَ السَّعَهَ فى رِزْقى، وَ الشُّکرَ لَک أبَداً ما أبْقیتَنى.(۳)
الهى تو را مى خوانم بحق محمد و آل محمد، این که بر محمد و آلش درود فرستى، و از تو مى خواهم که چشمم را از نور لطفت قرار دهى، و قلبم را در دینت بصیرت بخشى، و دلم را خانه یقین گردانى، و در عملم اخلاص قرار دهى، و سلامت در نفس نصیبم فرمائى، و روزیم را گشایش دهى، و تا هستم مرا توفیق شکر دهى.
من در شگفتم که از این دریاى بیکران دعاها کدام یک را براى شما نقل کنم، و از این گلستان روح افزا چه دسته گلى تقدیم شما نمایم، و از این چشمه رحمت چه جرعه اى به شما بنوشانم،بیائید با کمال صدق و صفا به کتاب بلدالامین، مصباح کفعمى، زاد المعاد مجلسى، مفاتیح محدث قمى، جلد دوم اصول کافى باب دعا، مفتاح الفلاح شیخ بهائى مراجعه کنید و در دعاهاى وارده از اولیاء حق و عاشقان عارف یعنى انبیا و ائمه سیر کنید، باشد که نصیب وافرى، از عنایات و الطاف حضرت دوست به شما برسد، و در ضمن به عظمت ظرفیت و وسعت باطن خود آگاه گردید، که این دعاها آیات و کلمات و حروف کتاب وجود خود شماست که پاک ترین زبانها آن را قرائت کرده است.
عارف رومى در زمینه شخصیت انسان از قول حق چه نیکو سروده:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- “مصباح کفعمى”، ص ۲۳.
۲- “مصباح” ص ۳۳.
۳- “مصباح” ص ۴۱.
منگر بهر گدائى که تو خاص از آن مائى *** مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهائى
به عصا شکاف دریا که تو موسى زمانى *** بدران قباى مه را که ز نور مصطفائى
بشکن سبوى خوبان که تو یوسف جمالى *** چو مسیح دم روان کن که تو نیز از آن هوائى
بصف اندر آى تنها که سفندیار وقتى *** در خیبر است بر کن که علّى مرتضائى
بستان ز دیو خاتم که توئى بجان سلیمان *** بشکن سپاه اختر که تو آفتاب رائى
چو خلیل رو در آتش که تو خالصى و دلخوش *** چو خضر خور آب حیوان که تو جوهر بقائى
بگسل زبى اصولان مشنو فریب غولان *** که تو از ذوالجلالى تو ز پرتو خدائى
تو هنوز ناپدیدى زجمال خود چه دیدى *** سحرى چو آفتابى ز درون خود برآئى
تو چنین نهان دریغى که مهى بزیر میغى *** بدران تو میغ تن را که مهى و خوش لقائى
چو تو لعل کان ندارد چو تو جان جهان ندارد *** که جهان کاهش است این و تو جان فزائى
تو چو تیغ ذوالفقارى تن تو غلاف چوبین *** اگر این غلاف بشکست تو شکسته دل چرائى
تو چو باز پاى بسته تن تو چو کنده برپا *** تو بچنگ خویش باید که گره زپاگشائى
چه خوشست زرّ خالص چو به آتش اندر آید *** چو کند درون آتش هنر و گهر نمائى
مگر یزاى برادرتو زشعله هاى آتش *** زبراى امتحان را چه شود اگر درآئى
بخدا تو را نسوزد رخ تو چو زر فروزد *** که خلیل زاده اى تو زقدیم آشنایى
تو ز خاک سربرآور که درخت سربلندى *** تو بپر به قاف قربت که شریف تر همائى
ز غلاف خود برون آکه تو تبیغ آبدارى *** زکمین کان برون آکه تو نقد بس روائى
شکرى شکرفشان کن که تو قند نوشقندى *** بنواز ناى دولت که عظیم خوش نوائى
«تَمَدَّحْتَ بِالْغَنَاءِ عَنْ خَلْقِک وَ أَنْتَ أَهْلُ الْغِنَى عَنْهُمْ وَ نبْتَهُمْ إِلَى الْفَقْرِ وَ هُمْ أَهْلُ الْفَقْرِ إِلَیک فَمَنْ حَاوَلَ سَدَّ خَلَّتِهِ مِنْ عِنْدِک وَ رَامَ صَرْفَ الْفَقْرِ عَنْ نَفْسِهِ بِک فَقَدْ طَلَبَ حَاجَتَهُ فِی مَظَانِّهَا وَ أَتَى طَلِبَتَهُ مِنْ وَجْهِهَا وَ مَنْ تَوَجَّهَ بِحَاجَتِهِ إِلَى أَحَد مِنْ خَلْقِک أَوْ جَعَلَهُ سَبَبَ نُجْحِهَا دُونَک فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلْحِرْمَانِ وَ اسْتَحَقَّ مِنْ عِنْدِک فَوْتَ الْإِحْسَانِ»:
“خود را به بى نیازى از تمام موجودات هستى ستوده اى، آرى وجود مقدست به بى نیازى از آنان شایسته است، همه آفریده ها را به نیاز و تنگدستى نسبت داده اى، و آنانهم نیازمندى و احتیاج به تو را سزاوارند. پس هر گدا و محتاجى بستن روزنه نیازمندى خود را از درگاه تو بخواهد، و برطرف کردن احتیاج خود را به وسیله تو درخواست کند، حاجت خود را در جایگاه اصلیش خواسته، و براى رسیدن به حاجتش از راه اصولیش درآمده. و هر کس براى رفع نیازش به یکى از آفریدگانت که خود گدائى از گدایان در خانه توست روى آورد، یا جز تو را سبب برآمدن حاجت قرار دهد، خود را در معرض حرمان و ناامیدى قرار داده، و سزاوار است که از احسان و لطف تو محروم شود.”
در این جملات ملکوتى به دو موضوع مهم اشاره شده:
۱ – غناى خالق و فقر مخلوق.
۲ – بدى رجوع به خلق بوقت حاجت.
۳ – قسمت اوّل اشاره به آیه اى از آیات کتاب خدا است، آنجا که مى فرماید:
«یا اَیهَا النّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمیدُ».(۱)
اى مردم همه شما نیازمند به خدا و محتاج اوئید، تنها خداوند است که از هر کس و هر چیز بى نیاز، و ستوده صفات است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱-فاطر، ۱۵.
غناى مطلق، فقر مطلق
چه آیه عجیبى است:
«اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمیدُ».
بهترین آئینه براى دیدن خود و خدا، براى تماشاى خود که فقر محضیم و از خود چیزى نداریم، و تماشاى حضرت محبوب که مستجمع جمیع صفات کمالیه است.
بهترین دارو براى علاج کبر و عجب، و ریشه کن کردن خودیت و منّیت، و قوى ترین دوا براى معالجه تمام امراض روحى و روانى.
اگر انسان فقر مطلق خود و نیازمندى همه جانبه اش را درک کند، و به غناى مطلق و بى نیازى حضرتش پى ببرد، از رذائل نجات پیدا کرده و به تمام حسنات آراسته مى شود.
در مفهوم آیه شریفه چه حقیقت پرارزشى تذکر داده شده که موقعیت ما را در عرصه عالم هستى در برابر هستى بخش روشن مى سازد، و بسیارى از معماها را مى گشاید و به سئوالات زیادى پاسخ مى گوید.
آرى بى نیاز حقیقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى یکى است، و او خدا است، همه انسانها و تمام موجودات سراپا نیازند و فقر، و وابسته به آن وجود مستقل، که اگر لحظه اى ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ.
همانگونه که او بى نیاز مطلق است انسانها فقر مطلقند، و همانگونه که او قائم به ذات است همه مخلوقات قائم به او هستند، چرا که او وجودیست بى نهایت از هر نظر، و واجب الوجود در ذات و صفات.
با این حال او چه نیازى به عبادت ما ممکن است داشته باشد؟ مسئله نیاز در پیشگاه او نیست، این ما هستیم که از طریق عبادت و اطاعت او، راه تکامل را مى پیمائیم و به آن مبدأ بى پایان فیض در پرتو عبودیتش لحظه به لحظه نزدیک تر مى شویم، و از انوار ذات و صفاتش بهره مى گیریم.
و در حقیقت آن آیه توضیحى است براى آیات قبل که فرمود:
«ذلِکمْ اللّهُ رَبَّکمْ لَهُ الْمُلْک».
این است خداوند، پروردگار شما، که مالکیت و حاکمیت در جهان هستى مخصوص او است و دیگران حتى به اندازه پوسته نازک هسته خرما از خود چیزى ندارند.
بنابراین انسانها نیازمند به او هستند و نه غیر او، لذا هرگز نباید سر تعظیم و تسلیم بر آستان غیر او بگذارند، و رفع نیازمندى خود را از غیر او بطلبند، که آنها نیز همه مانند خودش نیازمند و محتاجند، حتى بزرگداشت پیامبران الهى و پیشوایان حق بخاطر آنست که فرستادگان و نمایندگان اویند نه این که از خود استقلال دارند.
بنابراین او هم “غنى” است و هم “حمید” یعنى در عین بى نیازى آنقدر بخشنده و مهربان است که شایسته هرگونه حمد و سپاسگذارى است، و درعین بخشندگى و بنده نوازى از همگان بى نیاز مى باشد.
توجه به این واقعیت دو اثر مثبت در انسانهاى مؤمن مى گذارد، از یک سو آنها را از مرکب غرور و خودخواهى و طغیان پیاده مى کند، و به آنها هشدار مى دهد که چیزى از خود ندارند، که به ان ببالند، هرچه هست امانت هاى پروردگار نزد آنهاست.
و از سوى دیگر دست نیاز به درگاه غیر او دراز نکنند، و طوق عبودیت غیر اللّه را برگردن ننهند، از رنگ همه تعلقات آزاد باشند تا همگان غلام همتشان گردند.
مؤمنان با این دید و جهان بینى هر چه در عالم مى بینند از پرتو وجود او مى دانند، و هرگز توجه به اسباب، آنها را از مسبب الاسباب غافل نمى کند.
تمام موجوداتى که در این جهان مى بینیم همه روزى معدوم بوده اند، سپس لباس وجود بر تن کرده اند، و یا به تعبیر دقیق تر روزى هیچ نبوده اند و سپس وجود شده اند، این دلیل برآنست که آنها “معلول” وجود دیگرى هستند و از خود هستى ندارند.
و مى دانیم هر وجود معلولى وباسته و قائم به “علت” خویش و سراپا نیاز و احتیاج است، و اگر آن علت نیز معلول علّت دیگرى باشد او هم به نوبه خود محتاج و نیازمند خواهد بود، و اگر این امر تا بى نهایت تسلسل پیدا کند مجموعه اى از موجودات نیازمند و فقیر خواهیم داشت، مسلم است که چنین مجموعه اى هرگز وجود نخواهد یافت، چرا که بى نهایت نیاز، نیاز است، و بى نهایت فقر، فقر، هرگز از بى نهایت صفر عددى بوجود نمى آید و از بى نهایت وابسته استقلالى حاصل نمى شود.
از اینجا نتیجه مى گیریم که سرانجام باید به وجودى برسیم که قائم به ذات است، و مستقل از تمام جهات، و علت است و معلول نیست و او واجب الوجود است.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که چرا در این آیه تنها سخن از انسانها و نیاز آنان به اللّه است؟ در حالى که فقر جنبه عمومى در عالم هستى است؟ پاسخ اینست که اگر انسان که گل سرسبد موجودات این جهان است سراپا نیاز به اوست، حال بقیه موجودات روشن است و به تعبیر دیگر بقیه نیز در علت فقر که همان امکان وجود است با انسان شریکند.
سخن از خصوص انسان بخاطر این است
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 