پاورپوینت کامل دعای دوازدهم صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دعای دوازدهم صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دعای دوازدهم صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دعای دوازدهم صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای دوازدهم صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول – بخش دوم – بخش سوم – بخش چهارم

اقرار به فضل خدا و کوتاهی خود؛

وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه‌السلام فِی الِاعْتِرَافِ وَ طَلَبِ التَّوْبَهِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی:

اللَّهُمَّ إِنَّهُ یحْجُبُنِی عَنْ مَسْأَلَتِک خِلَالٌ ثَلَاثٌ، وَ تَحْدُونِی عَلَیهَا خَلَّهٌ وَاحِدَهٌ؛

یحْجُبُنِی أَمْرٌ أَمَرْتَ بِهِ فَأَبْطَأْتُ عَنْهُ، وَ نَهْی نَهَیتَنِی عَنْهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَیهِ، وَ نِعْمَهٌ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَی فَقَصَّرْتُ فِی شُکرِهَا.

وَ یحْدُونِی عَلَی مَسْأَلَتِک تَفَضُّلُک عَلَی مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَیک، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَیک، إِذْ جَمِیعُ إِحْسَانِک تَفَضُّلٌ، وَ إِذْ کلُّ نِعَمِک ابْتِدَاءٌ

فَهَا أَنَا ذَا، یا إِلَهِی، وَاقِفٌ بِبَابِ عِزِّک وُقُوفَ الْمُسْتَسْلِمِ الذَّلِیلِ، وَ سَائِلُک عَلَی الْحَیاءِ مِنِّی سُؤَالَ الْبَائِسِ الْمُعِیلِ

مُقِرٌّ لَک بِأَنِّی لَمْ أَسْتَسْلِمْ وَقْتَ إِحْسَانِک إِلَّا بِالْإِقْلَاعِ عَنْ عِصْیانِک، وَ لَمْ أَخْلُ فِی الْحَالاتِ کلِّهَا مِنِ امْتِنَانِک.

فَهَلْ ینْفَعُنِی، یا إِلَهِی، إِقْرَارِی عِنْدَک بِسُوءِ مَا اکتَسَبْتُ وَ هَلْ ینْجِینِی مِنْک اعْتِرَافِی لَک بِقَبِیحِ مَا ارْتَکبْتُ؟ أَمْ أَوْجَبْتَ لِی فِی مَقَامِی هَذَا سُخْطَک، أَمْ لَزِمَنِی فِی وَقْتِ دُعَایی مَقْتُک؟

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

اعتراف به گناه:

پروردگارا سه خصلت مرا از اینکه چیزی از تو بخواهم باز می‌دارد و یک خصلت مرا به درخواست از تو ترغیب می‌کند،

آن سه عبارت است از امری که به آن فرمان داده‌ای و من در انجامش کندی کردم و کاری که مرا از آن نهی نمودی و به سویش شتافتم، و نعمتی که به من بخشیدی ولی در شکرگزاری‌اش کوتاهی کردم؛

اما آنچه مرا بر درخواست از تو ترغیب می‌کند، احسان توست به آنکه با نیت پاک به تو روی آورده و از طریق خوش گمانی به درگاه تو آمده است؛ زیرا که تمام احسان‌هایت از روی تفضّل است، و نعمت‌هایت همه بی‌سبب و بدون سرآغاز.

ای خدای من اینک منم که به پیشگاه عزتت همچون تسلیم شونده ذلیل ایستاده‌ام و با شرم و حیا همچون نیازمندی عیال‌وار از تو درخواست می‌کنم،

و معترفم که در هنگام احسان تو جز خودداری از معصیت طاعتی نکرده‌ام، و هیچ‌گاه از نعمتت بی‌بهره نبوده‌ام،

خدایا اکنون که در برابرت به زشتی اعمالم اعتراف می‌کنم، برایم سودی خواهد داشت؟ و آیا اقرار به زشتی آنچه انجام داده‌ام، مرا از عذاب تو نجات خواهد داد؟ یا آنکه مرا در این حالی که هستم مستوجب غضب خود می‌دانی؟ و یا در این هنگام که تو را می‌خوانم اراده عذابی شدید به دنبال من است؟

ترجمه آیتی

دعای ‌آن حضرت است در‌ اعتراف ‌و‌ طلب توبه از‌ خدای متعال.

اى خداوند، سه خصلت است که‌ مرا باز مى دارد تا‌ از‌ تو‌ چیزى خواهم ‌و‌ تنها یک خصلت است که‌ مرا بر‌ ‌آن مى دارد.

آن سه: یکى فرمانى که‌ داده اى ‌و‌ من‌ در‌ گزاردن ‌آن درنگ کرده ام، دیگر، کارى که‌ مرا از‌ ‌آن نهى فرموده اى ‌و‌ من‌ در‌ بجا آوردن ‌آن شتابیده ام، سه دیگر، نعمتى که‌ مرا ارزانى داشته اى ‌و‌ من‌ در‌ سپاس ‌آن قصور ورزیده ام.

و اما ‌آن یک خصلت که‌ مرا وامى دارد تا‌ از‌ تو‌ چیزى خواهم تفضل توست به‌ کسى که‌ روى به‌ درگاه تو‌ آرد ‌و‌ با‌ امیدى نیکو به‌ سوى تو‌ آید که‌ هر‌ احسان که‌ کنى از‌ روى تفضل است ‌و‌ هر‌ نعمت که‌ دهى بى هیچ سابقه.

و این منم، اى خداوند من، که‌ بر‌ درگاه عز تو‌ ایستاده ام، ‌آن سان که‌ تسلیم شونده به‌ مذلت نشسته اى. در‌ عین شرم زدگى، چون بینوایان عیالمند دست سئوال دراز کرده ام.

اقرار مى کنم که‌ به‌ تسلیم در‌ برابر احسان تو‌ کارى نکرده ام جز ‌آن که‌ از‌ عصیان تو‌ چشم پوشیده ام ‌و‌ در‌ همه حال از‌ نعمتهاى تو‌ بى بهره نبوده ام.

آیا، اى خداوند من، همین که‌ به‌ درگاه تو‌ به‌ اعمال ناپسند خود اقرار کنم مرا سودمند است؟ ‌و‌ آیا همین که‌ به‌ درگاه تو‌ به‌ زشتى کردار خویش معترف آیم، رهایى خواهم یافت یا‌ در‌ همین جا که‌ ایستاده ام خشم خود بر‌ من‌ گماشته اى، یا‌ در‌ همین هنگام که‌ دست دعا به‌ سوى تو‌ برداشته ام، غضب خود قرین من‌ ساخته اى؟

ترجمه ارفع

اعتراف به‌ گناه ‌و‌ درخواست توبه:

خداوندا سه حالت مرا از‌ درخواست نمودن از‌ تو‌ مانع مى شود ‌و‌ یک حالت مرا بدان تشویق مى کند.

آن سه که‌ باز مى دارند عبارتند از‌ کارى که‌ به‌ ‌آن دستور دادى ‌و‌ من‌ از‌ انجام ‌آن کوتاهى کردم ‌و‌ عملى که‌ از‌ ‌آن مرا نهى فرمودى ‌و‌ من‌ به‌ سویش شتافتم ‌و‌ نعمتى که‌ به‌ من‌ عنایت کردى ‌و‌ شکرش را‌ بجا نیاوردم.

و ‌آن یک موردى که‌ مرا تشویق به‌ طلب آمرزش از‌ تو‌ مى کند فضل ‌و‌ کرم توبه کسى است که‌ رو‌ به‌ درگاهت مى آورد ‌و‌ گمان نیک به‌ سویت دارد زیرا همه احسانهایت به‌ خاطر فضل ‌و‌ رحمت توست ‌و‌ جمیع نعمت هایت ابتدایى ‌و‌ بدون مقدمه است.

پس هم اینک ای‌ خداى من‌ به‌ درگاه عزتت همانند فرد تسلیم شده ‌و‌ ذلیل ایستاده ام ‌و‌ خجلت زده همانند دردمند عیالمند از‌ تو‌ تمنا مى کنم.

الها اعتراف مى کنم که‌ در‌ مواقع احسانت جز خوددارى از‌ معصیت تو‌ کارى نکرده ام ‌و‌ در‌ همه حالات محروم از‌ لطف ‌و‌ کرم تو‌ نبوده ام.

پروردگارا آیا اقرارم نزد تو‌ به‌ زشتى آنچه انجام داده ام به‌ حالم سودى دارد؟ ‌و‌ آیا اعترافم به‌ درگاه تو‌ به‌ قبح آنچه مرتکب شده ام مرا نجات مى بخشد؟

یا‌ اینکه واقعا سزاوار سخط ‌و‌ غضب تو‌ هستم ‌و‌ یا‌ اینکه در‌ هنگام دعا کردنم دشمنى تو‌ با‌ من‌ همراه بوده است؟!

ترجمه استادولی

از دعاهاى ‌آن حضرت است در‌ اعتراف به‌ گناه ‌و‌ درخواست توبه ‌و‌ بازگشت به‌ سوى خداى متعال:

خدایا، سه خصلت مرا از‌ درخواست از‌ تو‌ بازمى دارد، ‌و‌ یک خصلت مرا بر‌ ‌آن وامى دارد.

مرا بازمى دارد فرمانى که‌ صادر کردى ‌و‌ در‌ انجام ‌آن درنگ نمودم، ‌و‌ نهیى که‌ از‌ ‌آن بازداشتى ‌و‌ به‌ انجام ‌آن شتاب ورزیدم، ‌و‌ نعمتى که‌ به‌ من‌ ارزانى داشتى ‌و‌ در‌ شکر ‌آن کوتاهى کردم.

و مرا به‌ سوى درخواست از‌ تو‌ سوق مى دهد فضل ‌و‌ عنایتت به‌ کسى که‌ به‌ سوى تو‌ روى آورده، ‌و‌ با‌ گمان خوشش به‌ درگاه تو‌ آمده، زیرا همه نیکى هایت فضل ‌و‌ بخشش است (نه استحقاق ما)، ‌و‌ همه نعمت هایت ابتدایى است (نه حقى لازم ما).

پس اینک منم- اى خداى من- که‌ به‌ درگاه عزتت چون فرمانبردار ذلیل ایستاده ایم، ‌و‌ با‌ شرمندگى ام بسان تنگدست عیالمند از‌ تو‌ درخواست کننده ام.

اعتراف دارم که‌ در‌ وقت احسانت جز با‌ خوددارى از‌ نافرمانیت فرمانى دگر نبرده ام، ‌و‌ در‌ هیچ حالى از‌ من‌ ‌و‌ بخشش تو‌ خالى نبوده ام.

پس اى خداى من، آیا اقرارم به‌ درگاه تو‌ به‌ کارهاى بدى که‌ کرده ام سودم مى دهد؟ ‌و‌ آیا اعترافم به‌ نزد تو‌ به‌ کارهاى زشتى که‌ مرتکب شده ام مرا از‌ عذابت مى رهاند؟ یا‌ در‌ این جایگاه، خشم خود را‌ برایم واجب ساخته اى؟ یا‌ به‌ هنگام دعایم دشمنى ات گریبانگیر من‌ است؟

ترجمه الهی قمشه‌ای

در اعتراف به‌ گناهان ‌و‌ طلب توبه از‌ خداى متعال:

پروردگارا مرا سه امر از‌ سئوال به‌ درگاهت منع مى کند ‌و‌ محجوب مى سازد ‌و‌ یک امر باز به‌ مسئلت ‌و‌ درخواست از‌ حضرتت دعوت مى کند ‌و‌ راغب مى گرداند

آن سه چیز که‌ محجوب ‌و‌ ممنوعم مى سازد یکى آنکه تو‌ (که مولاى من‌ ‌و‌ آفریننده من‌ ‌و‌ ولى نعمت من‌ هستى) مرا به‌ طاعتت امر کردى ‌و‌ من‌ کندى نموده (و سهل شمردم) (به عصیان پرداختم) (و چنانکه باید ‌و‌ شاید به‌ طاعت قیام نکردم) دیگر آنکه تو‌ از‌ معاصى ‌و‌ گناهان مرا نهى کردى ‌و‌ من‌ بر‌ انجام ‌آن معاصى شتابان رفتم دیگر آنکه نعمت (بى شمار) به‌ من‌ عطا فرمودى ‌و‌ من‌ در‌ شکر ‌آن تقصیر ‌و‌ کوتاهى کردم (این سه چیز مرا شرمنده مى کند که‌ به‌ درگاه کرمت روآورم)

اما ‌آن یک که‌ مرا ترغیب ‌و‌ دعوت بر‌ مسئلت از‌ تو‌ (و عرض حاجت به‌ درگاه کرمت) مى کند تفضل ‌و‌ لطف ‌و‌ کرم تست بر‌ آنکه رو‌ به‌ درگاه تو‌ آرد (و دست نیاز به‌ سوى حضرتت دراز کند) ‌و‌ با‌ حسن ظن (به کرم ‌و‌ احسان تو) به‌ درگاه رحمتت وارد مى شود چون هر‌ چه تو‌ احسان کنى همه صرف فضل ‌و‌ کرم است (اگر تو‌ درد دهى به‌ که‌ دیگرى درمان- ‌و‌ گر تو‌ زخم دهى به‌ که‌ دیگرى مرهم) (درودى گر نفرمائى به‌ دشنامى عزیزم کن- که‌ گر تلخ است شیرین است از‌ ‌آن لب هر‌ چه فرمائى) ‌و‌ هر‌ نعمت که‌ تو‌ منعم حقیقى بخشى نخستین نعمت است (نعمتى تازه ‌و‌ اول نعمت بى سابقه است)

حالى من‌ این بنده ام اى خداى من‌ که‌ به‌ درگاه عزتت (و دربار سلطنتت) ایستاده ام به‌ حال تذلل ‌و‌ تسلیم در‌ حالى که‌ از‌ خود شرمگینم از‌ حضرتت درخواست (حاجت ‌و‌ نیازمندیهاى خویش) مى کنم با‌ حال عجز ‌و‌ فقر ‌و‌ سختى

و مقر ‌و‌ معترفم که‌ هنگام لطف ‌و‌ احسانت من‌ مطیع ‌و‌ تسلیم فرمانت نشده ام مگر آنکه به‌ کلى از‌ عصیان ‌و‌ نافرمانیت دورى گزینم ‌و‌ در‌ همه احوال ‌و‌ تمام حالات از‌ تشکر ‌و‌ امتنان ‌و‌ سپاسگزارى حضرتت غفلت نکنم.

بارى اى خداى من‌ آیا اقرار ‌و‌ اعتراف در‌ حضورت به‌ سوء اعمال ‌و‌ زشتى کردارم به‌ حالم سودمند است؟ (و قهر تو‌ را‌ به‌ لطف ‌و‌ سیئاتم را‌ به‌ حسنات مبدل مى کند) ‌و‌ مرا این اقرار به‌ گناه ‌و‌ ارتکاب عصیان از‌ عذابت نجات مى دهد؟ یا‌ آنکه (اقرار سودى نبخشد ‌و‌ نجاتم از‌ قهر ندهد) بلکه در‌ این مقام باز خشم ‌و‌ غضبت را‌ بر‌ من‌ (در اثر نافرمانى ‌و‌ عصیانت) لازم گردانیدى ‌و‌ در‌ وقتى که‌ به‌ درگاهت دعا مى کنم باز بر‌ من‌ سخط ‌و‌ قهرت را‌ فرض ‌و‌ حتمى فرمودى.

ترجمه سجادی

از دعاهاى امام علیه السلام است در‌ اقرار به‌ گناه ‌و‌ درخواست بازگشت به‌ سوى خداى تعالى:

خداوندا سه خصلت مرا از‌ درخواست از‌ تو‌ بازمى دارد ‌و‌ یک خصلت مرا بر‌ ‌آن مى راند.

بازمى دارد مرا، امرى که‌ به‌ ‌آن فرمان دادى ‌و‌ من‌ در‌ انجام ‌آن کندى کردم، ‌و‌ کارى که‌ مرا از‌ ‌آن بازداشتى ‌و‌ من‌ به‌ سوى ‌آن شتافتم ‌و‌ نعمتى که‌ به‌ من‌ بخشیدى ‌و‌ من‌ در‌ شکرگزارى ‌آن کوتاهى کردم.

و وادار مى کند مرا به‌ درخواست از‌ تو، تفضّل تو‌ به‌ آنکه رو‌ به‌ تو‌ آورَد ‌و‌ با‌ گمان نیک به‌ سوى تو‌ آید. چون همه نیکى هاى تو‌ از‌ روى تفضّل است ‌و‌ همه نعمت هاى تو‌ ابتدا است.

پس اى‌ خداى من، به‌ درگاه عزّت تو‌ همچون فرمانبرى خوار، ایستاده ام. ‌و‌ با‌ وجود شرمندگى ام همانند تهى دستى عیالمند از‌ تو‌ درخواست دارم.

اقرار مى کنم به‌ اینکه هنگام احسانت، جز با‌ خوددارى از‌ معصیت تو، فرمان نبرده ام ‌و‌ در‌ همه حال از‌ احسان تو‌ بى بهره نبوده ام.

اى خداى من‌ آیا نزد تو‌ اقرار به‌ بدى اى‌ که‌ انجام داده ام، مرا سود مى دهد؟ ‌و‌ آیا اعترافم در‌ درگاه تو‌ به‌ زشتى آنچه مرتکب شده ام، مرا رها مى نماید؟ یا‌ در‌ جایگاهم خشم خود را‌ بر‌ من‌ قرار داده اى؟ یا‌ هنگامى که‌ تو‌ را‌ مى خوانم، دشمنى ات مرا لازم گشته است؟

ترجمه شعرانی

و ‌از دعاهاى‌آن‌ حضرت (ع) است ‌در‌ اعتراف ‌به‌ گناه ‌و‌ طلب توبه ‌از‌ خداى تعالى:

خدایا ‌سه‌ چیز مرا ‌از‌ سئوال ‌تو‌ باز ‌مى‌ دارد ‌و‌ ‌یک‌ چیز مرا ‌در‌ ‌آن‌ ترغیب ‌مى‌ کند

بازمى دارد فرمانى ‌که‌ ‌تو‌ دادى ‌و‌ ‌من‌ ‌در‌ اطاعت کندى نمودم ‌و‌ آنکه نهى کردى ‌و‌ ‌من‌ سوى نهى ‌تو‌ شتافتم ‌و‌ نعمت بخشیدى ‌و‌ ‌من‌ ‌در‌ سپاسگزارى ‌آن‌ کوتاهى کردم

و مرا ‌در‌ مسئلت ‌تو‌ ترغیب ‌مى‌ کند تفضل ‌تو‌ ‌بر‌ کسى ‌که‌ روى ‌به‌ ‌تو‌ آورد ‌و‌ ‌به‌ گمان نیکو سوى ‌تو‌ آمد. چون ‌هر‌ احسانى ‌که‌ ‌از‌ ‌تو‌ رسد افزون ‌از‌ استحقاق بندگان است ‌و‌ همه نعمتهاى ‌تو‌ ‌بى‌ علت ‌و‌ سبب

اینک ‌من‌ ‌به‌ درگاه عزت ‌تو‌ مانند بنده فرمانبردار ‌و‌ ذلیل ایستاده ‌و‌ مانند مردم مستمند ‌و‌ ‌بى‌ چیز ‌با‌ شرمسارى ‌از‌ ‌تو‌ مسئلت ‌مى‌ کنم

اقرار دارم ‌در‌ هیچ حال ‌از‌ نعمت ‌تو‌ خالى نبوده ‌ام‌ ‌و‌ ‌با‌ احسان فراوان ‌تو‌ هرگز ‌از‌ نافرمانى سالم نمانده

آیا اقرار ‌من‌ ‌به‌ بدى عمل مرا سود خواهد داد؟ ‌و‌ اعتراف ‌من‌ ‌به‌ زشتى کردار مرا نجات خواهد بخشید؟ آیا ‌در‌ این مقام شایسته است خشم خود ‌را‌ ‌بر‌ ‌من‌ واجب شمرى؟ ‌و‌ ‌در‌ هنگام دعاى ‌من‌ غضب ‌تو‌ مرا فرو گیرد؟

ترجمه فولادوند

در اعتراف به‌ گناه ‌و‌ توبه به‌ سوى خداى تعالى:

بار خدایا! سه خصلت است که‌ مرا از‌ اینکه چیزى از‌ تو‌ طلب کنم باز مى دارد ‌و‌ یک خصلت است که‌ ‌آن مرا تنها به‌ خواسته ام وادار مى کند.

آنچه باز مى دارد یکى فرمانى است که‌ به‌ من‌ داده اى ‌و‌ در‌ انجام ‌آن من‌ کندى به‌ خرج داده ام، ‌و‌ دیگر آنکه از‌ چیزى مرا بازداشته اى ولى من‌ در‌ انجام ‌آن شتافته ام ‌و‌ سه دیگر نعمتى است که‌ بر‌ من‌ ارزانى داشته اى ‌و‌ در‌ شکرانه ‌ى‌ ‌آن کوتاهى کرده ام.

و اما خصلتى که‌ مرا بر‌ مى انگیزد تا‌ از‌ تو‌ مسئلت کنم همانا تفضل توست به‌ هر‌ کس که‌ روى به‌ درگاه تو‌ مى آورد ‌و‌ با‌ خوش بینى روى به‌ سوى تو‌ مى کند، چرا که‌ هر‌ احسان از‌ جانب تو‌ از‌ روى تفضل است ‌و‌ هر‌ نعمت که‌ دهى بى سابقه است.

اینک این منم، بار الها، که‌ بر‌ در‌ خانه ‌ى‌ عزت تو‌ چون منقادى ذلیل در‌ ایستاده ام ‌و‌ شرمنده چون بینوایى عیال وار به‌ سئوال پرداخته ام ‌و‌ اقرار مى کنم که‌ در‌ هنگام احسان تو‌ جز به‌ خوددارى از‌ عصیان تو‌ کارى نکرده ام ‌و‌ در‌ جمیع احوال جز راه امتنان نپیموده ام،

پس آیا، بار الها، همین اقرارم به‌ زشت کرداریم به‌ نزد تو‌ مرا سود مى دهد؟

و آیا اعترافم به‌ بدکرداریم مرا از‌ عذاب رهایى بخش است؟ یا‌ در‌ همین جا که‌ ایستاده ام خشم خود بر‌ من‌ گماشته اى، یا‌ در‌ همین دم که‌ ترا مى خوانم غضب خود را‌ ملازم من‌ گردانیده اى؟

ترجمه فیض الاسلام

از دعاهاى امام علیه السلام است ‌در‌ اقرار ‌به‌ گناه ‌و‌ درخواست (توفیق براى) توبه ‌و‌ بازگشت (از معصیت) ‌به‌ سوى (طاعت) خداى تعالى:

(حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: ‌به‌ خدا قسم، خدا ‌از‌ مردم ‌جز‌ ‌دو‌ خصلت ‌و‌ خوى نخواسته: ‌به‌ نعمتها اعتراف کنند ‌که‌ براى ایشان ‌مى‌ افزاید، ‌و‌ ‌به‌ گناهان اقرار نمایند ‌که‌ آنها ‌را‌ ‌از‌ آنان ‌مى‌ آمرزد، ‌و‌ ‌هم‌ ‌از‌ ‌آن‌ حضرت رسیده ‌که‌ فرمود: سوگند ‌به‌ خدا ‌از‌ گناهان نمى رهد ‌جز‌ کسى ‌که‌ «به درگاه خداى تعالى» اقرار نماید):

بار خدایا ‌سه‌ خصلت مرا ‌از‌ درخواست ‌از‌ ‌تو‌ بازمى دارد ‌و‌ ‌یک‌ خصلت مرا ‌بر‌ ‌آن‌ ‌مى‌ دارد:

بازمى دارد ‌و‌ مرا امرى ‌که‌ ‌به‌ ‌آن‌ فرمان دادى ‌و‌ ‌من‌ ‌از‌ بجا آوردن ‌آن‌ درنگ کردم، ونهیى ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ جلوگیرى کردى ‌و‌ ‌من‌ ‌به‌ سوى ‌آن‌ شتافتم، ‌و‌ نعمتى ‌که‌ ‌به‌ ‌من‌ بخشیدى ‌و‌ ‌من‌ ‌در‌ سپاسگزاریش کوتاهى نمودم (علماى امامیه «رضوان الله علیهم» اتفاق دارند ‌بر‌ عصمت انبیاء ‌و‌ ائمه «علیهم السلام» ‌و‌ اینکه گناهى ‌از‌ گناهان کوچک ‌و‌ بزرگ ‌از‌ ایشان ‌سر‌ نمى زند، ‌و‌ پاسخ اعتراف ‌به‌ گناه ‌و‌ آمرزش طلبیدن آنان آنست ‌که‌ ‌مى‌ خواستند چگونگى اعتراف ‌و‌ درخواست آمرزش گناهان ‌را‌ یاد مردم دهند، ‌و‌ ‌یا‌ آنکه ‌به‌ زبان امت ‌و‌ شیعیان سخن ‌مى‌ گفتند، ‌پس‌ اعتراف ایشان ‌به‌ گناه اعتراف ‌به‌ گناه امت ‌و‌ شیعیان است، ‌و‌ ‌یا‌ اینکه انبیاء ‌و‌ ائمه «علیهم السلام» همیشه ‌به‌ یاد خدا بوده ‌به‌ عالم ارواح توجه داشتند ‌پس‌ هرگاه براى خوردن ‌و‌ آشامیدن ‌و‌ آنچه ‌که‌ مباح است ‌از‌ ‌آن‌ مرتبه ‌به‌ این عالم رومى آوردند ‌از‌ ‌آن‌ استغفار ‌مى‌ نمودند).

و ‌مى‌ دارد مرا ‌به‌ درخواست ‌از‌ ‌تو‌ تفضل ‌تو‌ (تفضل احسان ‌به‌ دیگرى است بدون حقى ‌که‌ احسان جزاى ‌آن‌ باشد) ‌به‌ کسى ‌که‌ ‌رو‌ ‌به‌ ‌تو‌ آورد ‌و‌ ‌با‌ گمان نیک ‌به‌ سویت آید، زیرا همه ‌ى‌ احسانهاى ‌تو‌ ‌از‌ روى تفضل ‌مى‌ باشد، ‌و‌ همه ‌ى‌ نعمتهایت ابتدائى است (نه آنکه جزاى حقى باشد، ‌و‌ این منافات ندارد ‌با‌ اینکه عمل ‌و‌ کردار نیک سبب دخول بهشت گردد، چنانکه خداى تعالى «س ۱۶ ‌ى‌ ۳۲» فرماید: «ادخلوا الجنه بما کنتم تعملون» «به سبب اعمال نیکى ‌که‌ بجا آوردید ‌به‌ بهشت درآئید» زیرا عمل نیکوى موجب پاداش متوقف ‌بر‌ وجود ‌و‌ هستى ‌و‌ قدرت ‌و‌ توفیق ‌و‌ سائر اسباب است ‌و‌ همه ‌ى‌ آنها تفضل ‌و‌ احسان خداوند است ‌بى‌ آنکه جزاى کردارى باشد)

پس اینک، خداى من، این منم ‌به‌ درگاه گرامى ‌تو‌ همچون فرمانبردار خوار ایستاده، ‌و‌ ‌با‌ شرمندگیم مانند محتاج عیالمند ‌از‌ ‌تو‌ درخواست ‌مى‌ نمایم

اعتراف دارم ‌که‌ هنگام احسانت ‌جز‌ خوددارى ‌از‌ معصیت ‌تو‌ فرمان نبرده ‌ام‌ ‌و‌ ‌در‌ همه ‌ى‌ احوال ‌بى‌ احسان ‌از‌ ‌تو‌ نبودم

پس، ‌اى‌ خداى من، آیا اعترافم ‌به‌ بدى آنچه کرده ‌ام‌ نزد ‌تو‌ سود ‌مى‌ دهد؟ ‌و‌ آیا اقرارم ‌در‌ درگاهت ‌به‌ زشتى آنچه بجا آورده ‌ام‌ ‌از‌ (عذاب) ‌تو‌ مرا رها ‌مى‌ نماید؟ ‌یا‌ ‌در‌ اینجا خشم خود (دورى ‌از‌ رحمتت) ‌را‌ براى ‌من‌ قرار داده اى؟ ‌یا‌ هنگامى ‌که‌ دعا کرده ‌تو‌ ‌را‌ ‌مى‌ خوانم دشمنى ‌تو‌ ‌با‌ ‌من‌ همراه بوده؟

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

در اعتراف به گناه و درخواست توفیق براى توبه:

«اَللَّهُمَّ إِنَّهُ یحْجُبُنِی عَنْ مَسْأَلَتِک خِلاَلٌ ثَلاَثٌ وَ تَحْدُونِی عَلَیهَا خَلَّهٌ وَاحِدَهٌ یحْجُبُنِی أَمْرٌ أَمَرْتَ بِهِ فَأَبْطَأْتُ عَنْهُ وَ نَهْی نَهَیتَنِی عَنْهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَیهِ وَ نِعْمَهٌ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَی فَقَصَّرْتُ فِی شُکرِهَا»:

“معبودا، پروردگارا، مهربانا، خداوندا، سه خصلت مرا از درخواست حاجات و نیازهایم از پیشگاه مبارکت باز مى دارد، و حیاء و شرم و خجالتم به واسطه آن سه خصلت نمى گذارد از محضر مقدّست درخواستى داشته باشم، و یک خصلت نسبت به عرض نیازم به درگاهت مرا دلگرم مى دارد:

آنچه مرا از عرض درخواست باز مى دارد، تکالیفى است که مرا به آن فرمان دادى و من از بجا آوردنش درنگ نکردم، و منهیاتى است که مرا از آن برحذر داشتى ولى من به سوى آن سرعت کردم، و نعمتى است که بر من به بخشش آن منّت نهادى و من از سپاسگزارى نسبت به آن کوتاهى کردم.

تکالیف الهیه:

انسان این موجود با عظمت، و این ظرف حقایق لاهوتى که او را به عنوان خلیفه صاحب خلقت در این سیاره خاکى قرارش داده اند، به خاطر گوهى بى نظیر اختیار، و قوّه عقل و درک، وداشتن روح الهى، براى ظهور دادن استعدادهاى ملکوتى اش از جانب حق مکلّف به تکالیفى عملى و اخلاقى و اعتقادى است.

عینیت دادن آن تکالیف براى او واجب عینى است، و در صورت تحقّق دادن به آن تکالیف در عرصه گاه عقیده و اخلاق و عمل، از ملائکه برتر مى رود:

عَنِ الرَّضا علیه السلام، عَنْ آبائِهِ علیهم السلام قالَ:قالَ رَسُول اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله: مَثَلُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَاللّهِ عَزَّوَجلَّ کمَثَلِ مَلَک مُقَرِب، وَ إنَّ الْمُؤْمِنَ عِنْدَاللّهِ عَزَّوَجلَّ أعْظَمُ مِنْ ذلِک…(۱)

امام هشتم علیه السلام از پدرانش، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت مى فرماید: مؤمن در پیشگاه خداى عزّوجلّ همانند ملک مقّرب است، و بحقیقت که مؤمن در نزد حق رتبه اش از ملک مقرّب عظیم تر است.

و در صورتى که دچار نفاق و فسق و زندقه گردد، و به خاطر لذّتهاى زودگذر مادى، در برابر تکالیف الهیه و حقایق ملکوتیه جهت گیرى نماید، در سعادت را به روى خودبسته و ارزش خویش را از هر حیوانى پست تر کرده است.

«إنَّ شَرَّ الدَّوابَّ عِنْدَ اللّهِ الَّذینَ کفَرُوا فَهُمْ لایؤْمِنُونَ».(۲)

هرى آینه بدترین جنبنده نزد خدا، آنهایند که بین خود و خواسته هاى حق حایل شده، ایمان نمى آورند.

در پیشگاه حضرت محبوب، بین آنان که اجرا کننده تکالیف الهیه هستند و آنان که از برنامههاى حق روگردانند هیچ وجه مشترکى وجود ندارد، روآورندگان به اوامر حق از ارزش والایى در دنیا و آخرت برخوردارند، و فراریان از مسائل الهى همراه با پستى و دنائت وذلّت و تیره بختى اند گرچه به آن توجه نداشته و اسیر غفلت و ندیدن وضع خود باشند.

«وَ ما یسْتَوِى الْأعْمى وَ الْبَصیرُ، وَلَا الظُّلُماتُ وَلَاالنُّور، وَلَاالظَّلُّ وَلَا الْحَرُورُ وَ ما یسْتَوِى الْأحْیاء وَ لَا الْأمْواتُ إنَّ اللّهَ یسْمِعُ مَنْ یشاءُ وَ ما أنْتَ بِمُسْمِعِ مَنْ فِى الْقُبُورِ».(۳)

نابینا و بینا برابر نیستند، و نه تاریکیها و روشنى، و نه سایه و حرارت، و زندگان و مردگان یکى نیستند; خدا هر که را لیاقت نشان دهد مى شنواند، و تو نمى توانى سخن خود را به مردگانى که در گور خفته اند برسانى.

آنان که سختى اجراى تکالیف را تحمّل مى کنند ودو روزه دینا را با آخرت معامله نمى نمایند و سر در راه دوست گذاشته به طاعت و خدمت مشغولند از خوشبخت ترین مردم اند، و آنان که در برابر خواسته هاى حضرت حق موضع گرفته و کام جان به لذّت حرام شیرین مى کنند و اجراى خواسته هاى حضرت حق موضع گرفته و کام جان به لذّت حرام شیرین مى کنند و اجراى خواسته هاى حق را براى خود بار سنگینى فرض مى نمایند از زیانکارترین مردم روى زمین هستند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- “بحار” ج ۶، ص ۲۱.

۲- انفال، ۵۵.

۳- فاطر، ۱۹ – ۲۲.

دستورات حق و اجراى اوامر و فرامین الهى، عامل خیر دنیا و آخرت و روشن کننده قلب است. بدون تردید اگر اوامر حضرت ربّ العزّه به سود انسان و به مصلحت آدمى نبود، از جانب حق صادر و به وسیله انبیا تبلیغ نمى شد.

امر به نماز، روزه، حج، زکات، خمس، امر به معروف و نهى از منکر و تولّى و تبرّى، و خدمت به بندگان همچون پدر و مادر، زن و فرزند، اقوام و اقربان و تمام مردم، که هر یک داراى منافع دنیوى و اخروى است به مصلحت انسان است و بدون این اوامر، زندگى و حیات معنا ندارد.

اجراى اوامر الهى، و اداى تکالیف، به تدریج خانه قلب را منوّر به نور معنا مى کند، و آن نور چراغى فراراه مبدأ و معاد انسان مى گردد، تا جایى که آن نور، به تمام هستى و مملکت وجود آدمى سریان پیدا مى کند و انسان نور محض و محض نور مى شود.

عارفان عاشق، و کاملان واصل، و سالکان مجذوب مى فرمایند:

فى قَلْبِ الْمُؤْمِنِ ثَلاثَهُ أنْوار: نُورُ الْمَعْرِفَهِ، وَ نُورُ الْعَقْلِ، وَ نُورُ الْعِلْمِ.فَنُورُ الْمَعْرِفَهِ کالشَّمْسِ، وَ نُورُ الْعَقْلِ کالْقَمَرِ، وَ نُورُ الْعِلْمِ کالْکوْکبِ،فَنُورُ الْمَعْرِفَهِ یسْتُرُ الْهَوى، وَنُورُ الْعَقْلِ یسْتُرُ الشَّهْوَهَ، وَ نُرُ الْعِلْمِ یسْتُرُ الْجَهْلَ، فَبِنُورِ الْمَعرِفَهِ یرى الْحَقُّ، وَ بِنُورِ الْعَقْلِیقْبَلُ الْحَقُّ،وَبِنُورِ الْعِلْمِ یعْمَلُ بِالْحَقَّ.(۱)

در قلب مؤمن سه گونه نور است: نور معرفت، نور عقل، نور علم. نور معرفت همچون خورشید، نور عقل همانند ماه و نور علم بمانند ستاره است. نور معرفت پوشاننده هوا، نور عقل پوشاننده شهوت و نور علم پوشاننده جهل است. به نور معرفت حق دیده مى شود، به نور عقل حق قبول مى گردد و به نور علم به حق عمل مى شود.

آنکسى که حضرت حق سعادتش را بخواهد در دلش مایه نور قرار مى دهد، سپس آننور تلألؤ مى کند، آنگاه اشعه مى اندازه، سپس همچون ستاره مى شود، پس از مدتى ماه و در نتیجه همچون خورشید به جلوه گرى مى رسد.

چون نور به قلب آید آدمى نسبت به دنیاى غلط و امور آن دلسرد مى شود; و وقتى آن نور تلألؤ کند دنیا را ترک و از آنمفارقت نماید;چون ستاره شود از لذّات و شهواتش بگذرد; و وقتى قمر شود نسبت به دنیا و آنچه در آن است زهد ورزد;و زمانى که آن نور خورشید شود نه دنیا بیند نه آخرت، بلکه جز خدا نشناسد; آنگاه جسد و قلب و کلام وى نور محض گردد و وجودى نورٌ على نور شود.

عَنِ الصادِقِ علیه السلام:عن آبائِهِ، عن أمیرِالمؤمنینَ علیه السلام: الْمُؤْمِنذ یتَقَلَّبُ فى خَمْسه مِنَ النُّورِ، مَدْخَلُهُ نُورٌ، وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ، وَ عِلْمُهُ نُورٌ، وَ کلامُهُ نُورٌ، وَ مَنْظَرُهُ یوْمَ الْقِیامَهِ نُورٌ.(۲)

امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش، از امیر المؤمنین علیه السلام روایت مى کند: مؤمن در پنج نور مى غلطد: ورودش نور، خروجش نور، دانشش نور، کلامش نور، و چهره پاکش در قیامت نور است.

خرّم آنکس که ز وصل تو نوائى دارد *** یا به سر از غم عشق تو هوائى دارد

به چمن بلکه به گلشن ندهم مرغى را *** که به یاد گل روى تو نوائى دارد

گر تو را کس به دو عالم بدهد مغبون است *** با یکى چون تو دو عالم چه بهائى دارد

بر کسى رشک نبردست دلم در همه عمر *** جز بر آنکس که سر کوى تو جائى دارد

سرمویش به متاع دو جهان مى ارزد *** ماهروئى که به دل مهر و وفائى دارد

به گلستان نرود بلکه به گلزار جنان *** هر که در کوى دل آرام سرائى دارد

کوه اگر بانگ دهد زنده نمى خوانندش *** نیست داوود هر آنکس که صدائى دارد

عاقبت همچو گدا بر سر ره ننشیند *** پادشاهى که نظر سوى گدائى دارد

از چه اینقدر کشى رنج مداواى غمام *** مگر این خسته بیمار شفائى دارد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- “جامع الاسرار” ص ۵۸۴.

۲- من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۸۰.

انسان به تعبیر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله همچون معدن است:

اَلنّاسُ مَعادنُ کمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ.(۱)

در این معدن گوهرهاى ناب ملکوتى و حقایق لاهوتى به ودیعت گذاشته شده، ظهور این حقایق و گوهرها فقط و فقط در گرو اجراى تکالیف شرعیه و مسئولیتهاى انسانیه است. اگر آدمى به انجام واجبات و فرائض قیام نکند همچون معدن دربسته اى مى ماند که به کشف اشیاء قیمتى آن اقدام نشده، و با اجراى سنن حضرت محبوب، رضایت و خشنودى او در دنیا و آخرت و بهشت عنبر سرشت درعرصه گاه قیامت به دست مى آید.

اَلْفَرائِضَ الْفَرائِضَ، أدُّوها إلَى تُؤَدّکمْ إلَى الْجَنَّهِ، اِنَّ اللّهَ حَرَّمَ حَراماً غَیرَ مَجْهُول، وَ أحَلَّ حَلالا غَیرَ مَدْخُول.(۲)

وجود ما همچون سرزمین با استعداد، و تکالیف الهیه بمانند دانه هاى نباتى است، این دانه ها چون به دست با کفایت نبّوت و ولایت در عرصه گاه هستى ما کاشته شود و نور توفیق و رحمت حق بر آن بتابد و ثمره قبول از آن بروید به سعادت دنیا و آخرت رسیده و به منفعت ابدى دست یافته ایم.

با اجراى واجبات حق و دورى گزیدن از محّرمات، بدون تردید در دایره شکر نعمت افتاده و حقّ حضرت محبوب را رعایت نموده و به قدردانى از الطاف آن معبود یگانه موفق شده ایم.

محرّمات الهیه:

تردیدى در این برنامه نیست که بسیارى از امور براى انسان ضرر فاحش و خطر سنگین دارد. پاره اى از برنامه ها براى ناحیه عقل، و عدّه اى از امور براى ناحیه قلب، و یک سلسله حرکت باطل براى ناحیه نفس و قسمتى از برنامه ها براى ناحیه جسم ضرر فراوان دارد، ضررى که از انسان متوجه دیگران هم مى شود.

مجموع این امور مضّره را جز ذات اقدس حق کسى آگاه نیست، از این جهت تمام آنچه را که براى انسان ضرر داشته حرمت آن را به توسط کتب آسمانى، یا انبیاء و امامان اعلام داشته وبى تفاوت نسبت به محرّمات و مرتکب آن را اهل عذاب و عقاب سخت دانسته است.

ارتکاب محّرمات و آلوده شدن به معاصى، ساختمان با عظمت عقل، و دنیاى با صفاى جان، و نقش زیباى نفس، و خانه پرقیمت قلوب، و دنیاى جسم را به تباهى مى کشد، و امروز و فرداى انسان را به باد فنا مى دهد.

ضرر محّرمات و خطر منهّیات، چیزى است واضح وحقیقتى است روشن، چنان که نیاز به دلیل و برهان و احتیاج به منطق و استدلال ندارد.

روى آوردن به محّرمات و منهیات، عین نادانى و محض ضلالت، و در حقیقت نوشیدن زهر قاتل و تیشه نابودى به ریشه خودزدن است.

ابلیس شبى رفت به بالین جوانى *** آراسته با شکل مهیبى سرو بر را

گفتا که منم مرگ اگر خواهى زنهار *** باید بگزینى تو یکى زین سه خطر را

یا آن پدر پیر خودت را بکشى زار *** یا بشکنى از مادر و خود سینه و سر را

لرزید از این بیم جوان بر خود و جا داشت *** کز مرگ فتد لرزه به تن ضعیفم نر را

یا آنکه بنوشى دوسه جامى تو از این مى *** تا آنکه بپوشم زهلاک تو نظر را

گفتار پدر و مادر من هر دو عزیزند *** هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را

لکن چو به مى دفع شر از خویش توان کرد *** نوشم دو سه جامىّ و کنم دفع خطر را

نوشید دو جامىّ و چو شد خیره زمستى *** هم مادر خود را زد و هم کشت پدر را

اى کاش شود خشک بن تاک خداوند *** زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- “سفینه البحار”، ج ۲، ص ۱۶۸.

۲- “نهج البلاغه” فیض، قسمتى از خطبه ۱۶۶.

«وَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ المُنْکرِ وَ الْبَغْىِ».(۱)

خداوند سبحان شما را از تمام گناهان پنهان و آشکار و تجاوز از حق نهى مى کند.

وَ ما اُریدُ أنْ اُخالِفَکمْ إلى ما أنْهاکمْ عَنْهُ، إنْ اُریدُ إلا اَّلْإصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقى إلّا بِاللّهِ عَلَیهِ تَوزکلْتُ وز إلَیهِ اُنیبُ».(۲)

شعیب علیه السلام به مردم مدین فرمود;من در آنچه از جانب خداوند شما را از آن نهى مى کنم قصد مخالفت و دشمنى با شما را ندارم، نیت من فقط اصلاح همه جانبه زندگى شماست، و در این راه تا جایى که قدرت دارم مى کوشم، مرا توفیقى جز از خدا نیست، بر او تکیه مى کنم و به جناب او بازگشت مى نمایم.

فَبِظُلْم مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیهِمْ طَیبات اُحِلَّتْ لَهُمْ و بِصَدَّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللّهِ کثیراً، وَ أَخْذِهِمْ الرَّبا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أکلِهِمْ أمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ أعْتَدْنا لِلْکافِرینَ مِنْهُمْ عَذاباً ألیماً».(۳)

یهود به سبب ستمى که در تمام شئون زندگى روا داشتند، و به خاطر اینکه بسیارى از بندگانم را از صراط مستقیم مانع شدند، و به علّت آلوده شدن به ربا، ربایى که در قوانین دینم به عنوان حرام اعلام شده بود، و براى اینکه از طریق حرام به مال مردم دست اندازى کردند، پاکیزه هایى که بر آنان حلال نموده بودم آنها را از آن پاکیزه ها بى نصیب گذاشته و محروم کردم، و ما براى کافران از آنان عذاب دردناک مهیا کرده ایم.

«وَلَوْ تَرى إذْ وُقِفُوا عَلَى النّارِ فَقالُوا یالَیتَنا نُرَدُّ وَلا نُکذِّبُ بِآیاتِ رَبَّنا وَ نَکونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ. بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یخْفُونَ مِنْ قَبلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إنَّهُمْ لَکاذِبُونَ».(۴)

و اگر ببینى آن وقتی که بدکاران و ناسپاسان در کنار آتش جهنّم توقیف شده اند، فریاد مى زنند: اى کاش ما را به دنیا بر مى گرداندند و ما تکذیب آیات حق نمى کردیم، و جزء مردم با ایمان مى شدیم!بلکه آنچه از قبل پنهان مى کردند در صحنه محشر آشکار شده است، اینان آنچه آلوده به محّرمات بودند و فحشاء و منکرات را در وجود خود به صورت ریشه دوانده که اگر بر فرض به دنیا برگردند باز به آنچه از آن نهى شده بودند بر مى گردند و بطور قطع اینان از دروغگو یانند.

«فَلَمّا عَتَوْا عَنْ مانُهُوا عَنْهُ قلّنا لَهُمْ کونُوا قِرَدَهً خاسِئینَ».(۵)

چون از آنچه از آن نهى شدند، روگرداندند و به مسائل الهى تجاوز نمودند، بر آنان غضب کرده گفتیم: از صورت انسانى درآیید و بوزینگان گردید.

«قُلْ إنّى نُهیتُ أنْ أعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ قُلْ لا أتَّبِع أهْواءَ کمْ قَدْ ضَلَلْتُ إذاً وَ ما أنَا مِنَ الْمُهْتَدینَ».(۶)

اگر رسول من، به من بگو از پرستش آنچه غیر خدا مى خوانید نهى شده ام، بگو از خواسته هاى غلط شما پیروى نمى کنم، که این پیروى عین ضلالت و تیره بختى است و بیرون رفتن از شاهراه هدایت.

«إنْ تَجْتَنِبُوا کبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکفّرْ عَنْکمْ سَیئاتِکمْ وَنُدْخِلْکمْ مُدْخَلا کریماً».(۷)

اگر از کبیره هاى نهى شده اجتناب نمایید، از بقیه گناهانتان گذشت مى کنیم و شما را در جایگاهى کریم وارد مى نماییم.

عَنْ عَلِىّ عَلیه السلام: اُهْجُرِ اللَّهْوَ فَإنَّک لَمْ تُخْلَقْ عَبَثاً فَتَلْهُوَ، وَ لَمْ تُتْرَک سُداً فَتَلْغُوا.(۸)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- نحل، ۹۰.

۲- هود، ۸۸.

۳- نساء، ۱۶۰ – ۱۶۱.

۴- انعام، ۲۷ – ۲۸.

۵- اعراف، ۱۶۶.

۶- انعام، ۵۶.

۷- نساء، ۳۱.

۸- “غرر الحکم” ص ۱۲۵.

على علیه السلام فرمود: از آنچه بازیچه و بیهوده و بى منفعت است بپرهیز، که بیهوده آفریده نشده اى تا سرگرم بیهوده کارى شوى، و سر خود رهایت نخواهند کرد تا هرزه گردباشى.

إحْذَرِ الْحَیفَ و الْجَوْرَ، فَإنَّ الْحَیفَ یدْعُو إلَى السَّیفِ، وَ الْجَوْرَ یعُودُ بِالْجَلاءِ وَ یعَجِّلُ الْعُقُوبَهَ وَ الْاِنْتِقامَ.(۱)

و نیز آن حضرت مى فرماید: از جفا و ستمکارى برحذر باش، که محصول ظلم و ستم، جنگ و خونریزى است. جور و ستم مورث هجرت و دورى و طرد و باعث نزدیک شدن کیفر و انتقام است.

اِرْفِضُوا هذِهِ الدُّنْیا الذَّمیمَهَ فَقَدْ رَفَضَتْ مَنْ کانَ اَشْغَفَ بِها مِنْکمْ.(۲)

و نیز آن جناب فرمود: این حبّ دنیاى مذموم را از دست دل رها کنید، زیرااین دنیا گذشتگانى را که پیش از شما دل بسته به آن بودند رها کرد و بدور انداخت.

اُهْجُرُوا الشَّهَواتِ فَإنَّها تَقُودُکمْ إلَى الذُنُوبِ وَ التَّهَجُّمِ عَلَى السَّیئاتِ.(۳)

از شهوات و امیال و خواسته هاى غلط کناره گیرى کنید، که آنها شما را به سوى در افتادن در گناه و یورش به سوى زشتیها رهنمون مى شوند.

اِتَّقُوا الْغَىَّ فَإنَّهُ یجْلِبُ النِقَمَ، وَ یسْلُبُ النَّعَمَ،وَیوجِبُ الْغِیرَ:(۴)

و نیز آن بزرگوار فرمود: از کجروى بپرهیزید، که باعث جلب نقمت وسلب نعمت و تغییر و تحوّل کمرشکن در زندگى است.

اِحْذَرِ الْهَزْلَ وَ اللَّعِبَ وَ کثْرَهَ الْمُزاحِ وَ الضَّحْک وز التُّزَّهاتِ.(۵)

و نیز آنحضرت فرمود: از سبکى و بازیگرى و شوخى زیاد، و پرخندیدن، و سخنان یاوه گفتن خوددارى کنید.

در هر صورت ارتکاب محّرمات داراى ضرر فوق العاده اى است که آن ضرر مستقیماً متوجه دنیا و آخرت مرتکب است.

اى خداوند مهربان، اى آن که عاشق تر از تو نسبت به انسان وجود ندارد، اى مهر تابان قلب محبّان، اى چراغ شب عاشقان، اى لطف بى نهایت در بى نهایت، امر و نهى تو تجّلى عشق تو به بندگان تو است، به آنچه انسان را امر کرده اىو از آنچه نهى فرموده اى به مصلحت او بوده، اجراى امر و نهى تو دنیاى انسان را به معناى حقیقى آباد، و آخرتش را عرصه گاه عیش راضیه مى نماید، این درویشان خاک نشین و فقیران تهیدست، و دردمندان محتاج را براى اجراى تمام اوامر و ترک معاصى، و دورشدن از منهّیات و محرّمات توفیق عنایت کن، و آنان را از افتادن در شهوات و امیال غلط به لطف و محبّتت حفظ فرما که ما را تکیه گاهى جز تو و طبیبى تو غیر تو نمى باشد.

عراقى شوریده حال فرماید:

یاران غمم خورید که غمخوار مانده ام *** در دست هجر یار گرفتار مانده ام

یارى دهید کز در او دور گشته ام *** رحمى کنید کز غم او راز مانده ام

یاران من زبادیه آسان گذشته اند *** من بى رفیق در ره دشوار مانده ام

در راه باز مانده ام اریار دیدمى *** با او بگفتمى که من از یار مانده ام

دستم بگیر کز غمت افتاده ام ز پاى *** کارم کنون بساز که از کار مانده ام

وقت است اگر بلطف دمى دست گیریم *** کاندر چه فراق نگونسار مانده ام

ور در خور وصال نیم مرهمى فرست *** از درد خویشتن که دل افکار مانده ام

دردت چو مى دهد دل بیمار را شفا *** من بر امید درد تو بیمار مانده ام

بیمار پرسش از تو نیاید به دردگو *** تا باز پرسیدم که جگر خوار مانده ام

مانا که بر در تو عراقى عزیز نیست *** کز صحبتش همیشه چنین خوار مانده ام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- همان، ص ۱۲۶.

۲- همان، ص ۱۳۱.

۳- همان، ص ۱۳۲.

۴- همان، ص ۱۳۴.

۵- همان، ص ۱۳۴.

در جمله سوم دعایش مورد شرح، مسأله تقصیر در شکر مطرح است:

وَ نِعْمَه أنْعَمْتَ بِها عَلَىَّ فَقَصَّرْتُ فى شُکرِها.

شکر نعمتها حقیقتى است عملى که هیچ برنامه اى جاى آن را نمى گیرد. این واقعیتى است که از قول حضرت حق به داوود علیه السلام استفاده مى شود به وقتى که از پروردگار سبحان مى پرسد: شکر چیست؟ جواب مى شنود: مصرف کردن نعمت در جایى که خواسته خود من است.

همانطور که در سطور گذشته یادآور شدم تفسیر و شرح مسأله شکر در دعاى سى و هفتم با خواست حضرت محبوب و عنایت و رحمت و لطفش خواهد آمد.

آرى وقتى انسان عاقل و بیدار، سستى و تنبلى خویش را نسبت به اجراى اوامر الهیه، و سرعت خود را در آلوده شدن به محّرمات، و تقصیرش را در برابر نعمتها براى شکر و سپاس حضرت دوست مى بیند، از دعا و درخواست و عرض حاجت و نیاز به پیشگاه پروردگار باز مى ماند، چرا که بر اثر این سه برنامه غرق خجالت و شرم و آزرم و حیاست.

به خود مى گوید با این سه خصلت شیطانى که آبرویى براى انسان نگذاشته چگونه از حضرت حق طلب عفو و احسان و لطف و کرم وجود و رحمت نماید؟ ولى….

«وَیحْدُونِی عَلَى مَسْأَلَتِک تَفَضُّلُک عَلَى مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَیک وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَیک إِذْ جَمِیعُ إِحْسَانِک تَفَضُّلٌ وَ إِذْ کلُّ نِعَمِک ابْتِدَاءٌ فَهَا أَنَا ذَا یا إِلَهِی وَاقِفٌ بِبَابِ عِزِّک وُقُوفَ الْمُسْتَسْلِمِ الذَّلِیلِ وَ سَائِلُک عَلَى الْحَیاءِ مِنِّی سُؤَالَ الْبَائِسِ الْمُعِیلِ مُقِرٌّ لَک بِأَنِّی لَمْ أَسْتَسْلِمْ وَقْتَ إِحْسَانِک إِلاَّ بِالْإِقْلاَعِ عَنْ عِصْیانِک وَ لَمْ أَخْلُ فِی الْحَالاَتِ کلِّهَا مِنِ امْتِنَانِک»:

“و آنچه مرا در درخواست از تو و عرض نیاز و دردمندى به پیشگاه مبارک روانه مى دارد تفضّل توست به گدایى که رو به تو آورده و با حسن ظنّ به سویت آمده. زیرا تمام نیکیهایت به بندگان از باب تفضّل است، و عنایت همه نعمت هایت به عباد و بندگانت ابتداء از جانب تو است( نه از روى استحقاق آنها)، نعمت به انسان مى دهى نه بعنوان جزاى عمل و حقّى.

پس اینک اى محبوب من، اى اله من، این منم که همچون فرمانبردار خوار به درگاه عزّتت ایستاده، و با شرم و حیا همچون محتاج سنگین بار و عیالمند از تو گدایى مى کنم. اعتراف و اقرار دارم که به هنگام احسانت جز با خوددارى از گناه تو فرمان نبرده ام، و در تمام احوالات بى احسان از جانب تو نبوده ام”.

در فرازهاى ملکوتى و آسمانى مورد شرح، دو مسأله را به عنوان محور تمام مسائل بیان شده مى بینیم:

۱ – حسن ظنّ

۲ – تفضّل

مسأله پرقیمت حسن ظنّ:

انسان به هنگامى که در محدوده قدرت و وسعتش، قلب را به نور ایمان منوّر کرد و پیوندش را با حضرت ربّ العزّه بر اساس معرفت و شناخت استحکام بخشید، و به عرصه با عظمت محشر و روز قیامت به دیده یقین نظر کرد، و تابلوى نفس را به نقش حسنات اخلاقى بیار است و اعضاى رئیسه جسم را هماهنگ با عمل صالح کرد، و از زشتیهاى گذشته تائب شد ودست برداشت، باید در اینکه حضرت محبوب او را مى پذیرد و از گذشته اش در مى گذرد و حسناتش را قبول مى نماید و بدنش را بر عذاب حرام و ورودش را به بهشت لازم مى نماید، حسن ظنّ و خوش گماى جدّى به پروردگار مهربان نشان دهد که در قسمت عمده اى از روایات آمده: من با حسن ظنّ عبدم به من با او معامله مى کنم.

«قالَ عَذابى اُصیبُ بِهِ مَنْ أشاءُ وَ رَحْمَتى وَسِعَتْ کلَّ شَىْء فسأکتُبُها لِلَّذینَ یتَّقُونَ وَ یؤْتُون الزَّکاهَ وَ الذَّینَ هُمْ بِآیاتِنا یؤْمِنُونَ».(۱)

عذابم را به هر کس بخواهم مى رسانم، و رحمتم نسبتبه همه چیز فراگیر است، آن را براى اهل تقوا و دهندگان زکات و مؤمنات به آیاتم به همین زودى لازم گردانم.

برابر این آیه و آیات مشابهش، هر کس دست از گناه بردارد و ظاهر و باطن به تقوا آراسته نماید و از پرداخت حقوق خدایى بخل نورزد و به تمام آیات الهى ایمان آورد، باید به رحمت حق امید ببندد و نسبت به مولایش در اینکه دست او را گرفته از افتادن در ورطه هلاکت حفظ مى کند و وى را در پوششى سنگین از رحمتش قرار مى دهد حسن ظنّ نشان بدهد.

در صورتى که انسان برابر با برنامه هاى الهى دست از گناه بردارد و در راه ایمان و یقین قرار گیرد و به عمل صالح آراسته شود، آنگاه بدگمان به حق باشد و تصورش بر این مبنا قرار گیرد که حضرت او مرا نمى پذیرد و به تعبیر روایات بدگمان به مولا باشد، حالت زشتى به خود گرفته و اتفّاقاً حضرت محبوب هم در برزخ و قیامت مساوى با بدگمانى وى با او معامله خواهد کرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- اعراف، ۱۵۶.

«وَ إنَّ ربک لَذُو مَغْفِرَه لِلنّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ وَ إنَّ رَبَّک لَشَدیدُ الْعِقابِ».(۱)

خداوند آمرزنده مردم است از ستمى که بر اثر گناه خود روا داشته اند و عامل جلب آمرزش حق نسبت به بندگان توبه از معصیت است، این را هم مردم باید بدانند که نسبت به اهل گناه که حاضر به توبه و بازگشت از معصیت نیستند عقاب و عذابش شدید است.

«وَ مَنْ یطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یخشْ اللّهَ وَ یتَّقْهِ فَاُولئِک هُمُ الْفائِزُونَ».(۲)

آن که فرمان خدا و رسول را اطاعت کند و خدا را از هیبت و عظمت بترسد و در جنب حضرت ربّ العزّه از نافرمانى بپرهیزد از طایفه فائزان است.

«إنّا نَطْمَعُ أنْ یغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا أنْ کنّا أوَّلَ الْمُؤْمِنینَ».(۳)

ما سحره فرعون این گمان نیک و طمع واقعى را به پروردگار مان داریم که خطاهایمان را بیامرزد که از گروه فرعونیان، اوّل مؤمنان هستیم.

عَنْ أبى جَعْفَر علیه السلام قالَ:وَجَدْنا فِى کتابِ عَلىَّ أنَّ رَسُولَ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله قالَ وَ هُوَ عَلى مِنْبَرِهِ: وَ الَّدى لا إلهَ إلّا هُوَ ما أعْطِىَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ إلّا بِحُسْنِ ظَنَّهِ بِاللّهِ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلْقِهِ وز الْکفَّ عَنِ اغْتِیابِ الْمُؤْمِنینَ.

وَ الذَّى لا إلهَ إلّا هُوَ لایعَذِّبُ اللّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَهِ وَ الْاسْتِغْفارِ إلّا بِسُوءِ ظَنَّهِ بِاللّهِ وَ تَقْصیر مِنْ رَجائِهِ وَ سُوءِ خُلْقِهِ لِلْمُؤْمِنینَ.

وَ الذَّى لا إلهَ إلّا هُو لا یحْسُنُ ظَنُّ عَبْد مُؤْمِن بِاللّهِ إلّا کانَ اللّهُ عِنْدَ ظَنَّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ، لِأنَّ اللّهَ کریمٌ بِیدِهِ الْخَیراتُ یسْتَحْیى أنَ یکونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یخْلِفُ ظَنَّهُ وَ رَجاهُ،فَأحْسِنُوا بِاللّهِ الظَّنَّ، وَ ارْغَبُوا إلَیهِ.(۴)

حضرت باقر علیه السلام فرمودند: در کتاب على علیه السلام یافتیم که پیامبر بر بالاى منبر فرمودند:

قسم به خدایى که معبودى جز او نیست، هرگز به عبد مؤمن خیر دنیا و آخرت عنایت نشده مگر به خاطر حسن ظنَّش به خدا و امید به حضرت او و نیکى اخلاق و خوددارى از غیبت مردم مؤمن.

و قسم به معبودى که جز او معبودى نیست، خداوند مؤم را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى کند مگر به خاطر سوء ظنّش به خدا و کم امیدى وى به رحمت دوست و بدخلقیش و غیبتش از مردم مؤمن.

و قسم به خدایى که جز او خدایى وجود ندارد، بنده مؤمن به خدا حسن ظنّ نمىورزد مگر اینکه خدا در کنار حسن ظنّ اوست، زیرا که حضرت حق اقا و بزرگوار است، تمام خوبیها و خیرات به دست اوست، حیا مى کند به حسن ظنّ عبد و امید بنده اش به رحمت او توجه نکند و بلکه خلاف آن با عبدش رفتار کند، پس به امید بنده اش به رحمت او توجه نکند خلاف آن با عبدش رفتار کند، پس به حضرت معبود حسن ظنّ بورزید و به او رغبت کنید.

من در روایات باب حسن ظنّ احسن از این روایت نیافتم، از این جهت به همین روایت که بهترین راهنما در این زمینه است اکتفا مى کنم، چنانچه بقیه روایات را بخواهید به “کافى” شریف جلد دوم، و “بحار” جلد هفتادم مراجعه نمایید.

عراقى به پیشگاهش عرضه مى دارد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- رعد، ۶.

۲- نور، ۵۲.

۳- شعراء، ۵۱.

۴- “کافى” ج ۲، ص ۷۱. “بحار” ج ۷۰، ص ۳۶۶.

مرا درد تو درمان مى نماید *** غم تو مرهم جان مى نماید

مرا کز جام عشقت مست باشم *** وصال و هجر یکسان مى نماید

چو من تن در بلاى عشق دادم *** همه دشوارم آسان مى نماید

به جان من غم تو شادمان باد *** هر آن لطفى که بتوان مى نماید

اگر یک لحظه ننماید مرا سوز *** دگر لحظه دو چندان مى نماید

دلم با این همه اندوه ز شادى *** بهار و باغ و بستان مى نماید

خیالت آشکارا مى برد دل *** اگر روى تو پنهان مى نماید

لب لعل تو جانم مى نوازد *** بنفشه آب حیوان مى نماید

ندانم تا چه خواهد فتنه انگیخت *** که زلفش بس پریشان مى نماید

به دوران توزان تنگ است دلها *** که حسن تو فراوان مى نماید

چو ذرهّ در هواى مهر رویت *** عراقى نیک حیران مى نماید

مسأله با عظمت فضل حق:

فضل و تفضّل بنابر آنچه بیداران راه محبوب از آیات و روایات استفاده کرده اند به معناى احسان و نیکى و بخشش و عنایت از جانب خدا به عبد است بدون حقّى و عملى و کار و کوششى از طرف انسان که احسان جزاى آن باشد.

فضل و تفضّل یعنى لطف و بخشش مجّانى حضرت ربّ العزّه به نیازمند و دردمند و فقیر و محتاج و مستمند و آزمند. البته لطف و بخشش و احسان و مرحمت حضرت او به عبد به صورت مجّانى و بدون حق مقابل، منافات با عملى که سبب ورود به بهشت است ندارد، که براى ورود در بهشت عمل و اخلاق و اعتقاد لازم است و پس از ورود به جنّت که دربرابر عمل است، فضل او هم به انسان مى رسد، چنانکه تمام انسانها در دنیا از فضل و احسان حضرتش بدون حقّ مقابل برخوردارند.

«ثُمَّ تَوَلَّیتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَلَوْلا فَضْلُ اللّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکنْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ».(۱)

سپس از برنامه هاى من بعد از آنکه به شما رسید روى گرداندید، هر آینه اگر فضل و رحمتم بر شما نبود، تمام مایه و سرمایه خود را از دست مى دادید و براى ابد به عذاب حق دچار مى شدید.

«وَ اللّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ وَ اللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ».(۲)

و خداوند آن را که بخواهد به رحمتش مختص مى سازد، که خدا را فضل عظیم است.

«إنَّ اللّهَ لَذُو فَضْل عَلَى النّاسِ وَلکنَّ أکثَرَ النّاسِ لایشْکرُونَ».(۳)

خداوند را به حقیقت بر تمام مردم فضل است، ولى اکثر مردم فضل او را سپاس نمى دارند.

«قُلْ إنَّ الْفَضْلَ بِیدِ اللّهِ یؤْتیهِ مَنْ یشاءُ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلیمٌ. یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ وَاللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ».(۴)

اى رسول من بگو: بدرستى که فضل به دست خداست به هر کس بخواهد عنایت مى کند، و خداوند فراخ رحمت و داناست. هر کس که بخواهد به رحمتش مخصوص گرداند و خداوند صاحب فضل بزرگ است.

«وَلَقَدْ عَفا عَنْکمْ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَلَى الْمُؤْمِنینَ».(۵)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- بقره، ۶۴.

۲- بقره، ۱۰۵.

۳- بقره، ۲۴۳.

۴- آل عمران، ۷۳ – ۷۴.

۵- آل عمران، ۱۵۲.

وبتحقیق که خداوند از معاصى شما درگذشت، و خداوند نسبت به مردم باایمان صاحب فضل است.

«فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَه مِنَ اللّهِ وَ فَضْل لَمْ یمْسسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَظیم».(۱)

“آنان که پس از برداشتن زخم و جراحت در ج

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.