پاورپوینت کامل دعای دهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دعای دهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دعای دهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دعای دهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فهرست دعاهای صحیفه سجادیه
متن دعای دهم صحیفه سجادیه
پناه بردن به خدای تعالی
وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهالسلام فِی اللَّجَإِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی:
اللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِک، وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِک، فَسَهِّلْ لَنَا عَفْوَک بِمَنِّک، وَ أَجِرْنَا مِنْ عَذَابِک بِتَجَاوُزِک، فَإِنَّهُ لَا طَاقَهَ لَنَا بِعَدْلِک، وَ لَا نَجَاهَ لِأَحَدٍ مِنَّا دُونَ عَفْوِک؛
یا غَنِی الْأَغْنِیاءِ، هَا، نَحْنُ عِبَادُک بَینَ یدَیک، وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَیک، فَاجْبُرْ فَاقَتَنَا بِوُسْعِک، وَ لَا تَقْطَعْ رَجَاءَنَا بِمَنْعِک، فَتَکونَ قَدْ أَشْقَیتَ مَنِ اسْتَسْعَدَ بِک، وَ حَرَمْتَ مَنِ اسْتَرْفَدَ فَضْلَک.
فَإِلَی مَنْ حِینَئِذٍ مُنْقَلَبُنَا عَنْک، وَ إِلَی أَینَ مَذْهَبُنَا عَنْ بَابِک؟ سُبْحَانَک نَحْنُ الْمُضْطَرُّونَ الَّذِینَ أَوْجَبْتَ إِجَابَتَهُمْ، وَ أَهْلُ السُّوءِ الَّذِینَ وَعَدْتَ الْکشْفَ عَنْهُمْ، وَ أَشْبَهُ الْأَشْیاءِ بِمَشِیتِک، وَ أَوْلَی الْأُمُورِ بِک فِی عَظَمَتِک، رَحْمَهُ مَنِ اسْتَرْحَمَک، وَ غَوْثُ مَنِ اسْتَغَاثَ بِک، فَارْحَمْ تَضَرُّعَنَا إِلَیک، وَ أَغْنِنَا إِذْ طَرَحْنَا أَنْفُسَنَا بَینَ یدَیک.
اللَّهُمَّ إِنَّ الشَّیطَانَ قَدْ شَمِتَ بِنَا إِذْ شَایعْنَاهُ عَلَی مَعْصِیتِک، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تُشْمِتْهُ بِنَا بَعْدَ تَرْکنَا إِیاهُ لَک، وَ رَغْبَتِنَا عَنْهُ إِلَیک.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
در پناه بردن به خداوند:
بارخدایا اگر بخواهی بر ما ببخشی از سر فضل میبخشی و اگر بخواهی ما را به عذاب مبتلا کنی از سر عدل مبتلا میکنی،
الهی به رسم احسان، عفوت را نصیب ما کن، و به آیین چشمپوشی ما را از عذاب برهان، که ما را طاقت عدل تو نیست، و بدون عفوت برای هیچ یک از ما آزادی میسّر نیست،
ای بینیازترین بینیازها، اینک ما بندگان توایم بر درگاهت، و من نیازمندترین نیازمندان به توام، پس تهیدستی ما را به توانگریات چاره کن و رشته امید ما را با منعکردن لطفت قطع مکن که اگر چنین کنی، کسی را که از رحمتت نیکبختی خواسته بدبخت کردهای و آن را که از فضلت عطا خواسته محروم نمودهای،
در این حال از پیشگاهت به سوی چه کسی رو کنیم؟ و از درِ رحمتت به کجا رویم؟ پاک و منزهی، ما از آن درماندگانیم که قبول دعای آنان را واجب کردهای و از آن گرفتارانیم که رفع گرفتاری را به ایشان وعده دادهای.
و شبیهترین چیزها به خواسته تو و سزاوارترین کار به بزرگواری تو، رحمتآوردن بر کسی است که از تو رحمت خواهد و به فریاد رسیدن کسی است که به تو فریادرسی کرده، پس بر زاری ما نزد خود رحمت آر و به خاطر اینکه خود را در پیشگاهت به خاک افکندهایم به فریادمان رس.
الهی، شیطان، ما را چون در نافرمانیات او را همراهی کردیم سرزنش میکند، پس بر محمد و آلش درود فرست و اکنون که شیطان را به خاطر تو واگذاشتیم و از طرف او به سوی تو روی آوردیم، وی را به سرزنش ما شاد مکن.
ترجمه آیتی
دعای آن حضرت است در التجا به خدای تعالی.
اى خداوند، اگر مشیت تو بر آن قرار گیرد و ما را عفو کنى، از فضل توست و اگر مشیت تو بر آن قرار گیرد و ما را عقوبت کنى، از عدل توست.
بر ما منت بنه و عفو خود نصیب ما کن و به بخشایش خویش از عذابت نجات بخش، که ما را طاقت آن نیست که به عدل خود با ما رفتار کنى و اگر بخشایش تو نباشد، هیچ یک از ما را نجات نباشد.
اى بى نیاز بى نیازان، اینک ما بندگان تو در دست توایم، و من محتاج ترین محتاجان به درگاه تو هستم. به گشایشى که در کار ما دهى بینوایى ما جبران کن و ما را از درگه خود مران که نومید گردیم. و هرگاه چنین شود، آن را که به امید نیکبختى روى به سوى تو نهاده بدبخت ساخته اى و آن را که از فضل تو بخشایش طلبیده محروم داشته اى.
در این حالت، ما راندگان درگاه تو به که روى آوریم و از در تو به کجا رویم؟
اى خداوند، تو منزهى. ما همان بیچارگان هستیم که اجابتشان واجب داشته اى و همان بدحالان که وعده بهروزیشان داده اى.
شبیه ترین چیزها به خواست و اراده تو و سزاوارترین کارها در عرصه عز و جلال تو رحمت آوردن تو بر کسى است که از تو رحمت طلبد و فریاد رسیدن تو کسى را که از تو فریاد خواهد. پس بر زارى ما به درگاهت، رحمت آور. و چون خویشتن بر آستان تو افکنده ایم بى نیازمان فرما.
اى خداوند، چون بر معصیت تو از پى شیطان رفتیم شیطان بر ما شماتت کرد. پس درود بفرست بر محمد و خاندانش و اکنون که شیطان را به خاطر فرمانبردارى تو واگذاشته ایم و از او دل بر کنده ایم و به سوى تو آمده ایم هرگز مباد که او را بر ما مجال شماتت باشد.
ترجمه ارفع
دعاى امام علیه السلام در التجاء به پروردگار:
خداوندا اگر از ما بگذرى از فضل توست و اگر ما را عذاب کنى از عدل توست
پس با عنایت خود عفوت را بر ما آسان کن و به خاطر گذشتت ما را از عذابت پناه ده چرا که ما را طاقت عدل تو نیست و به غیر از عفو تو راه نجاتى برایمان نمى باشد.
اى بى نیازترین بى نیازان، اینک ما بندگانت در اختیار تو هستیم و من فقیرترین فقرایم به سویت آمده ام پس فقر و تهیدستى ما را به وسیله اعمال صالحه با وسعت رحمتت جبران کن و با طرد کردنمان از در خانه ات قطع امیدمان مکن. که اگر از رحمت خویش آنکه را که خوشبخت کرده ای بازدارى بدبخت خواهد شد و آنکه را که مشمول فضل خویش نموده ای ناامید مى گردد.
پس با این اوصاف از در خانه تو به کجا روى آورم و کدامین ملجا را برگزینم. تو منزهى از اینکه ما درماندگان را که اجابتشان را واجب کرده ای و مردمى که بر طرف کردن گرفتاریهایشان را وعده داده ای از در خانه ات برانى.
چیزى که شباهت زیادى به اراده تو و سزاوارترین امور به عظمتت دارد رحمتى است که بر تقاضاکننده رحمتت عنایت مى فرمایى و پناهى است که به پناهنده ى درگاهت مى دهى بنابراین به تضرع ما به پیشگاهت بر ما رحم کن و چون خود را در اختیارت قرار داده ایم بى نیازمان فرما.
خداوندا وقتى از شیطان پیروى کردیم و تو را مخالفت نمودیم شیطان ما را سرزنش کرد پس بر محمد و آل او درود فرست و هنگامى که به خاطر تو او را رها کردیم و روى به درگاهت آوردیم ما را گرفتار بلایا مفرما تا دستاویز سرزنش شیطان بر ما شود.
ترجمه استادولی
از دعاهاى آن حضرت است در پناه بردن به خداى متعال:
خدایا، اگر بخواهى از ما درگذرى از فضل و بخشش توست، و اگر بخواهى عذابمان کنى از عدل و دادگرى توست.
پس به بخشش بى دریغت به آسانى از ما بگذر، و به گذشت و چشم پوشیت ما را از عذاب خود پناه ده، که ما را طاقت عدل تو (و موشکافى در حساب) نیست، و هیچ یک از ما را نجاتى جز به عفو تو نباشد.
اى بى نیاز بى نیازان، و اکنون ما بندگانت پیشاروى توایم، و من نیازمندترین نیازمندان به توام، پس فقر و نیاز ما را با دارایى خویش جبران کن، و امیدمان را با محرومیت از رحمتت قطع مکن، که در آن صورت کسى را که خواهان نیک بختى از توست بدبخت نموده اى، و کسى را که جویاى عطاى توست محروم ساخته اى.
پس در آن هنگام از پیشگاه تو رو به که آوریم؟ و از درگاه تو به کجا رویم؟ تو (از هر عیب و نقص) منزهى، ما همان درماندگانى هستیم که پاسخشان را واجب کرده اى، و آسیب دیدگانى هستیم که رفع آسیبشان را وعده فرموده اى.
و شبیه ترین چیزها به خواست تو، و شایسته ترین کارها- با توجه به عظمتت- براى تو ترحم به کسى است که از تو ترحم جوید، و فریادرسى کسى است که از تو فریادرسى خواهد، پس به زارى ما در پیشگاهت ترحم کن، و از آن رو که خود را در پیشگاه تو افکنده ایم به فریادمان برس.
خدایا، شیطان آن گاه که او را بر اساس نافرمانیت پیروى کردیم به سرزنش ما پرداخت، پس بر محمد و آل او درود فرست، و پس از آن که به خاطر تو ترک او گفتیم و از او روى گرداندیم و به سوى تو روى آوردیم زبان او را به سرزنش ما دراز مگردان.
ترجمه الهی قمشهای
در التجا و پناه بردن به سوى خداى متعال عز سلطانه:
پروردگارا تو اگر خواستى که از گناه ما بگذرى و بیامرزى آن مقتضاى فضل (و رحمت نامنتهاى) تست و اگر خواستى ما را عذاب کنى (و ما را به کیفر اعمال زشت عقاب فرمائى) آن به مقتضاى عدل تو (و استحقاق ماست)
پس تو به حکم لطف و احسانت بر ما (کار را به) عفو و کرمت سهل و آسان ساز و ما را از عذاب خود در پناه گذشت و آمرزش خویش آور (و به کرم و عفو و بخششت اعمال بد ما را محو ساز) که اى خدا ما (با این همه عصیان و اعمال زشت) بر حکم عدالتت (بدون لطف و احسان تو) طاقت نداریم و احدى از ما بدون عفو و کرمت نجات (از قهر و عذابت) نخواهد یافت
اى ذات غنى و بى نیاز از همه عالم (اى بى نیازترین بى نیازان عالم) (اى بى نیازى بخش بى نیازان جهان) ما بندگان تو (همه محتاج و فقیریم) اى خدا ما بندگان توایم (که همه با فقر وفاقه و مسکنت) به پیشگاه کرمت حاضر و من به درگاهت فقیرترین فقیرانم (و از فقر و فنا به رحمت واسع نامنتهایت چشم امید گشوده ام) پس تو از کرم بى حد و نهایتت این شدت فقر ما را جبران کن و دست امید ما را از دامن لطف و احسانت به منع احسان کوتاه مگردان تا ما فقرائى که از تو خیر و سعادت مى طلبیم (و به تو چشم امید داریم) از کرم و رحمتت ممنوع گردانى و کسى که به درگاهت دست طمع دراز کرده و عطائى مى طلبد او را محروم سازى (هرگز چنین نخواهى کرد و ابدا این گمان به تو نمى بریم)
که (اگر تو ما را محروم و ممنوع از رحمتت فرمائى) در این صورت ما بیچارگان از درگاه احسانت به کجا رویم.
منزهى تو پروردگارا ما این بندگان مضطر و بیچاره ایم که تو بر خود اجابت دعایشان را لازم کردى و به رفع آلام و کشف سوء اسقامشان وعده فرمودى (آنجا که در کتاب عزیزت فرمودى «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء»
و اى خدا شبیه ترین و مناسبترین امور عالم به مشیتت و اولى و اقدم امور به حضرتت در مقام عظمت و بزرگوارى ذات اقدست لطف و رحمت است در حق آنانکه به درگاهت از تو ترحم مى طلبند و فریادرسى کسانى که (از جور روزگار و اهل روزگار) تو را به دادخواهى مى خوانند (یعنى تو در مقام عظمت و سلطنت بر ملک وجود بر ذات پاکت لازم کرده اى که هر کس از تو استرحام کند و از دل طلب لطف و رحمت کند بر او ترحم فرمائى و هر مظلوم و بیچاره را که به درگاهت فریادخواهى کند به فریادش رسى) پس تو اى خداى بر ما که به درگاه کرمت به تضرع و زارى آمده ایم ترحم فرما و ما نیازمندان را که به پیشگاه حضرتت از خود دست شسته ایم (و خودى خود را فانى در وجه باقى تو نموده ایم) بى نیازى بخش
پروردگارا شیطان که در حال گناه و عصیان تو از او پیروى مى کنیم بر ما سخت شماتت و نکوهش مى کند (که ما را گمراه و بدکار نموده) پس درود فرست بر محمد (ص) و آل پاکش و بعد از آنکه ما او را ترک کردیم و رو به تو آوردیم (و به درگاه رحمتت به توبه و زارى آمدیم) شماتت و نکوهش شیطان را از ما دور ساز و ما را از پیروى او به شوق و رغبت به سوى حضرتت باز گردان اى مهربانترین مهربانان عالم
ترجمه سجادی
از دعاهاى امام علیه السلام است در پناه بردن به خداوند متعال:
خداوندا اگر خواهى ما را ببخشایى، از احسان توست و اگر بخواهى ما را عذاب کنى، از عدالت توست.
پس به منّت خود، بخشایشت را بر ما آسان گردان و به گذشت خود، ما را از عذابت ایمن ساز. زیرا ما طاقت عدالت تو را نداریم و بدون بخشایش تو، هیچ یک از ما نجات نمى یابیم.
اى بى نیازترین بى نیازان، اینک ما بندگانت در پیشگاه توایم و من نیازمندترین نیازمندان به توام، پس نیاز ما را به توانگرى خود برطرف کن و به منع خویش، ما را ناامید مکن. وگرنه کسى که از تو نیک بختى خواسته، بدبخت کرده اى و آنکه از احسانت بخشش خواسته، محروم نموده اى.
پس در این هنگام از جانب تو به چه کسى رو آوریم؟ و از درِ خانه تو به کجا رویم؟ پاک و منزّهى تو! ما درماندگانیم که اجابت آنها را واجب گردانده اى و ما گرفتارانیم که رفع گرفتارى آنها را وعده داده اى.
و شبیه ترین چیزها به اراده ات و سزاوارترین کارها به بزرگوارى ات، بخشش است بر آنکه از تو رحمت خواسته و کمک به کسى است که از تو کمکى طلبیده. پس به زارى ما به درگاهت رحم کن و چون خویش را در پیشگاه تو افکنده ایم، بى نیازمان گردان.
خداوندا چون بر نافرمانى از تو، شیطان را همراهى نمودیم، او ما را شماتت کرد. پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و پس از آنکه به خاطر تو از او دورى کردیم و به درگاه تو روى آوردیم، اندوهى به ما نرسان که او را شاد گرداند.
ترجمه شعرانی
و از دعاهاى آن حضرت (ع) است در پناه بردن به خداى تعالى:
خدایا اگر خواهى، بر ما ببخشائى به فضل خود. و اگر خواهى، ما را کیفر دهى به عدل خود
پس منت نه و بر ما ببخشاى و آسان گیر و از ما درگذر و از عذاب خود پناه ده که یارائى تحمل عدل تو را نداریم و بى بخشایش تو کسى از ما نجات نیابد.
اى بى نیازترین بى نیازان اینک ما بندگان توایم در پیشگاه تو و من از همه محتاجتر. پس به توانگرى خویش حال ما درویشان را نیکو گردان و به منع عطا قطع امید ما مکن تا آن کسى که از تو طلب سعادت مى کند بدبخت نگردد، و آنکه از فضل تو چشم عطا دارد نومید نشود،
اگر از جانب تو نومید شویم سوى که بازگردیم و از در خانه تو کجا برویم. پاکا خداوندا! ما فروماندگانیم و تو اجابت فروماندگان را واجب کرده و مستمندانیم که گشودن مشکل آنها را نوید دادى
سزاوار مشیت و شایسته عظمت و بزرگى تست که بر مستمندان ببخشائى و آن کس را که فریادرس خواهد به فریاد رسى. به زارى ما رحمت آر و چون خویش را بر آستان تو افکندیم ما را بى نیاز کن
خدایا شیطان شاد گشت که در گناه پیروى او کردیم پس بر محمد و آل او درود فرست و پس از اینکه او را رها کردیم و روى به تو آوردیم او را شاد مگردان.
ترجمه فولادوند
نیایش در پناه بردن به سوى خداى تعالى:
بار الها! اگر اراده کنى که ما را عفو کنى از فضل توست و اگر خواهى ما را شکنجه کنى به حکم عدل توست.
بر ما منت گذار و عفو خود را بر ما ارزانى دار و با گذشت خویش ما را از عذاب خود ایمن فرما، چرا که ما تاب تحمل داد تو را نداریم و بى یارى گذشت تو براى هیچ کس از ما رهایى نیست.
اى بى نیاز بى نیازان! اینک ما بندگان بر درت ایستاده ایم و من از همه نیازمندان تو نیازمندترم. پس به گشایش خویش بینوایى ما را جبران فرما و با امتناع خود امید ما را مبر و گرنه آن را که به امید نیک بختى روى به تو آورده سیه روزگار ساخته اى و آن کس را که از فضل تو یارى جسته محروم گردانیده اى.
و در این صورت روى به سوى که آوریم و از درگاه تو به کدام در روى کنیم؟ پاکا که تویى! ما همان بیچارگانیم که اجابت آنها را واجب گردانیده اى و همان تیره حالانیم که بدانها وعده ى گشایش حال داده اى و در حقیقت برازنده ترین چیزها از مشیت تو و در خورتر کارها براى تو، که شایسته ى عظمت توست، همان رحمت است نسبت به آن که از تو طلب رحمت نماید و فریادرسى است براى کسى که از تو فریاد رسى کند، پس بر زارى ما به سوى خود رحمت آور و چون سر بر درگاهت سوده ایم ما را بى نیاز فرما.
بار خدایا! چون شیطان که از وى در معصیت تو پیروى کردیم به ما سرکوب زد، پس، درود بر محمد و خاندان وى، و اینک که به پاس طاعت از تو از او دل برکنده و به جانب تو آمده ایم، او را بر ما مجال سرکوب مده!
ترجمه فیض الاسلام
از دعاهاى امام علیه السلام است در پناه بردن به خداى تعالى:
بار خدایا اگر بخواهى از ما بگذرى از فضل و احسان تو است (نه شایستگى ما) و اگر بخواهى ما را به کیفر رسانى از عدل و دادگرى تو است (نه ستم بر ما)
پس به نعمت (بى پایان) خود بخششت را بر ما آسان فرما (بى رسیدگى به حساب ما انعام کن) و به گذشتت (از گناهان) ما را از کیفرت رهائى ده، زیرا (در بازپرسى از کردار و گفتار) ما را توانائى دادگرى تو نیست، و بى عفو و بخششت هیچ یک از ما را رهائى (از عذاب) نه
اى بى نیاز بى نیازان، اینک ما بندگان تو در اختیار توایم، و من نیازمندترین نیازمندان بتوام، پس به بى نیازى و عطاى خویش (که هر نیازمندى از آن بهره مى برد) نیازمندى ما را برطرف فرما، و ما را به بازداشتن (از رحمت) خود نومید مگردان که (اگر از رحمت بازداشتى) بدبخت کرده اى کسى را که از تو نیکبختى خواسته، و نومید ساخته اى آن را که از احسان تو بخشش طلبیده (بیانها در این جمله: ها نحن عبادک براى تضرع و اصرار در درخواست است، نه براى تنبیه و آگاه ساختن مخاطب که در لغت به کار رفته)
پس در این هنگام (بدبختى و نومیدى) از جانب تو به که رو آوریم، و از درگاه تو به کجا رویم؟ (جز تو کسى و جز درگاهت پناهى نداریم) منزه و پاکى تو (از آنچه شایسته ى تو نیست) ما بیچارگانیم که اجابت (دعا) شان را واجب گردانیده اى، و ما رنج دیدگانیم که رفع گرفتاریشان را وعده داده اى (اشاره به قول خداى تعالى «س ۲۷ ى ۶۲»: «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء» یعنى یا کسى که دعاى مضطر و درمانده را به اجابت مى رساند و غم و رنج را برطرف مى سازد)
و شبیه ترین چیزها به اراده و خواست (ایجاد و آفرینش) تو و سزاوارترین کارها به ذات مقدسه ى تو در عظمت و بزرگواریت رحمت و بخشش بر کسى است که از تو درخواست رحمت نموده، و رسیدن به فریاد کسى است که از تو فریاد رسى طلبیده، پس بر زارى ما به درگاهت رحم کن، و چون خود را در اختیارت افکنده ایم بى نیازمان فرما (غم و اندوهمان برطرف ساز و از بیچارگى برهان)
بار خدایا چون بر معصیت و نافرمانیت از شیطان پیروى کردیم ما را شماتت کرد، پس بر محمد و آل او درود فرست، و پس از آنکه ما براى تو از او دورى گزیده به درگاهت روآوردیم اندوهى به ما مرسان که (به آن) ما را شماتت کند.
شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
درپناه بردن به خداى متعال:
«اَللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِک وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِک
فهِّلْ لَنَا عَفْوَک بِمَنِّک وَ أَجِرْنَا مِنْ عَذَابِک بِتَجَاوُزِک فَإِنَّهُ لاَ طَاقَهَ لَنَا بِعَدْلِک وَ لاَ نَجَاهَ لِأَحَد مِنَّا دُونَ عَفْوِک
یا غَنِی الْأَغْنِیاءِ هَا نَحْنُ عِبَادُک بَینَ یدَیک وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَیک
فَاجْبُرْ فَاقَتَنَا بِوُسْعِک وَ لاَ تَقْطَعْ رَجَاءَنَا بِمَنْعِک فَتَکونَ قَدْ أَشْقَیتَ مَنِ اسْتَسْعَدَ بِک وَ حَرَمْتَ مَنِ اسْتَرْفَدَ فَضْلَک
فَإِلَى مَنْ حِینَئِذ مُنْقَلَبُنَا عَنْک وَ إِلَى أَینَ مَذْهَبُنَا عَنْ بَابِک
سُبْحَانَک نَحْنُ الْمُضْطَرُّونَ الَّذِینَ أَوْجَبْتَ إِجَابَتَهُمْ وَ أَهْلُ السُّوءِ الَّذِینَ وَعَدْتَ الْکشْفَ عَنْهُمْ
وَ أَشْبَهُ الْأَشْیاءِ بِمَشِیتِک وَ أَوْلَى الْأُمُورِ بِک فِی عَظَمَتِک رَحْمَهُ مَنِ اسْتَرْحَمَک وَ غَوْثُ مَنِ اسْتَغَاثَ بِک
فَارْحَمْ تَضَرُّعَنَا إِلَیک وَ أَغْنِنَا إِذْ طَرَحْنَا أَنْفُسَنَا بَینَ یدَیک
اَللَّهُمَّ إِنَّ الشَّیطَانَ قَدْ شَمِتَ بِنَا إِذْ شَایعْنَاهُ عَلَى مَعْصِیتِک فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ لاَ تُشْمِتْهُ بِنَا بَعْدَ تَرْکنَا إِیاهُ لَک وَ رَغْبَتِنَا عَنْهُ إِلَیک اَللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِک وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِک
فهِّلْ لَنَا عَفْوَک بِمَنِّک وَ أَجِرْنَا مِنْ عَذَابِک بِتَجَاوُزِک فَإِنَّهُ لاَ طَاقَهَ لَنَا بِعَدْلِک وَ لاَ نَجَاهَ لِأَحَد مِنَّا دُونَ عَفْوِک
یا غَنِی الْأَغْنِیاءِ هَا نَحْنُ عِبَادُک بَینَ یدَیک وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَیک
فَاجْبُرْ فَاقَتَنَا بِوُسْعِک وَ لاَ تَقْطَعْ رَجَاءَنَا بِمَنْعِک فَتَکونَ قَدْ أَشْقَیتَ مَنِ اسْتَسْعَدَ بِک وَ حَرَمْتَ مَنِ اسْتَرْفَدَ فَضْلَک».
“پرورگارا اگر اراده فرمایى از ما گذشت کنى، گذشت و عفوت از ناحیه فضل و احسان و آقایى و کرم توست نه از لیاقت و شایستگى ما; و اگر بخواهى ما را به سبب اعمال زشتمان و اخلاق بدمان به کیفر رسانى واز عدالت و دادگرى حضرت وست نه از باب ستم بر ما.
الهى به عنایت بى نهایت در بى نهایتت، راه رسیدن عفو و گذشت را بر ما آسان فرما; و به گذشتت که سرچشمه اش بزرگوارى توست ما را از کیفر گناهان برهان. خداوندا ما را در دادگاههاى برزخ و قیامتت توانایى تحمّل عدل تو نیست، و بدون عفو و بخششت ما را راهى براى نجات از عذاب نمى باشد.
اى بى نیاز بى نیازان، اینک ما افتادگان در چاه ناامنى، و تیره بختان ناتوان و مستمندان سیه روز، و درمندان از دسته رفته در اختیار قدرت توایم، و من نیازمندترین نیازمندان در پیشگاه توام; فقر و قاه ما را به وسع رحمتت جبران کن، و امید مارا به منع رحمت و لطفت به ناامیدرى تبدیل مکن، که در صورت منع رحمتت بدبخت و بیچاره کرده اى آن کسى را که از تو خوشبختى خواسته، و دلسرد کرده اى آن را که احسان و فضلت را طلبیده است”.
عفو حضرت حق:
انسان درعرصه گاه آفرینش به اراده حضرت ربّ العزّه از جایگاه ویژه اى برخوردار است که سایر موجودات هستى را به آن جایگاه راهى نیست، و این به خاطر مایه هایى است که جهت رشد و کمال انسان و رسیدنش به وصال و لقاء حق در او قرار داده شده است. با ارزش ترین و پرمنفعت ترین گوهر خزانه خلقت حق در او قرار داده شده است. باارزش ترین و پرمنفعت ترین گوهر خزانه خلقت که عقل است در وجود آدمى به عنوان امانت حق از درخشندگى خاصى فریاد مى زند.
براى انسان لیاقت و استعدادى در ظهور دادن واقعّیات و حقایق از افق جانش وجود دارد که براى سایر موجودات نظریش نیست. انسان در پهنه زمین آیینه اى است که اگر صافى و پاکى آن را از غبار کدورتها و گرد و خاک معاصى حفظ کند، منعکس کننده اسماء و صفات حق مى شود. انسان دریاى عظیمى است که اورا اوّل هست ولى برایش از جانب دوست آخرى قرار داده نشده! او را قدمى براى سیر و سلوک و طّى منازل عرفان، و رسیدن به نقطه عشق و معراج جان و نورانیت قلب داده اند، که چنین عنایتى به موجود دیگر نکرده اند.او مجلاى صفات جلال، و میدان اوصاف جمال، و مشکوه نور ذات ذوالجلال، و جانشین حضرت محبوب در گهواره حیات است.
اگر جهان جسم است، انسان جان این جسم، و اگر عرض است انسان در برابر آن، جوهر، و اگر ماهیت است او براى این ماهیت به عنوان وجود در تجلّى است. عالمیان همه رعیت و انسان الهى امیر این رعیت، و میدان دار این صحنه، و محل بروز حقیقت، و بازار فضیلت و کرامت است. او مدار حقایق، عرصه گاه وقایع، نقطه پرگار دقایق، زنده ناطق، و امیر هفت اقلیم عشق، و سرّى مخصوص از اسرار حضرت ربّ است.
زهد، کرامت، اصالت، شرافت، معیت با حق، خشوع، خضوع، جود، سخا، صداقت، امانت، عبادت، اطاعت، ورع، تقوا، نورانیت حقیقت و…همه و همه اوصافى هستند که ظرفى جز وجود این موجود خاکى که روح از عالم پاک دارد ندارند.
خضر نبوّت، ولّى و والى ملک امامت، خورشید واقعّیت، شمس عزّت، ابر رحمت، داروى مغفرت، جملگى در پى انسان و در جستجوى اویند.
او را در طور معانى طورى دیگر، و در سرزمین محبّت مرحله اى دیگر، و در قدم صدق جایى دیگر، و در نقش بندگى سیرى دیگر است که جنّ و ملک را اینچنین از جانب محبوب نصیبى نیست!
از نظر ظاهر موجودى است ناسوتى، ولى وى را استعدادى است لاهوتى، که با کمک جبرئیل عشق به معراجى روحانى مى رود، که از سیر و سفرش و مقام و قدرتش تملک ملک معنا انگشت تحّیر به دندان مى گرد.او مى تواند در سلوکش به سوى معشوق حقیقى از مقام ظاهر بگذرد و به مملکت باطن درآید، و در دریاى فناء فى اللّه غرق شود، و براى ابد در حریم عشق دوست، مست و مدهوش افتد.
عارف عاشق و سالک ناطق جنات لامع گوید:
در هر دلى که شعله ور آید هواى دوست *** سوزد هر آنچه هست هواى سواى دوست
هر کس به درگهى بودش روى التجا *** ماورخ نیاز به دولتسراى دوست
کى آرزوى جنّت و رضوان کند کسى *** کش دیده باز شد به رخ دلگشاى دوست
آب حیات کى بستاند زدست خضر *** آن کس که پى برد به لب جانفزاى دوست
بیگانه شد زخلق جهانى زخاص و عام *** از آن زمان که گشت دلم آشناى دوست
کى لایقم که در ره وى جان فدا کنم *** جانم فداى آن که کند جان فداى دوست
در راه عشق دوست کسى کاو فنا شود *** یابد بقا زبعد فنا از بقاى دوست
من از کجا وصل رخ دوست از کجا *** کى هر گداست لایق وصل و لقاى دوست
چون توتیا به دیده کشم گر نسیم صبح *** بر من غبارى آورد از خاک پاى دوست
چون دوست هجر خویش پسندد براى ما *** هجران به از وصال بود با رضاى دوست
از جور دوست شکوه نه شرط محبّت است *** خوش آن که گشت در خور جور و جفاى دوست
لامع میان بوالهوس و عاشق است فرق *** آن دوست خواست بهر خود، این خود براى دوست
انسان را لیاقتى است که بر اثر آن لیاقت در ملک اعظم عبادت راه است، و او را توانى است که مى تواند تاج ولایت حق بر سر جان گذارد.
«اللّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا» (۱)
او را مقامى است که جّن و ملک از بدست آوردنش عاجزند که این مقام را مى تواند به شرط خروج از ظلمات و ورود به منطقه نور به اذنن حضرت معبود بدست آورد:
«یخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»(۲)
او را دعوت کرده اند تا به مقام نظر کردن به ملکوت آسمانها و زمین برسد و آنچه نادیدنى است ببیند، و از اینکه با این همه استعداد و نیرو در چهارچوب زمین بماند و خود را به این مقام باعظمت نرساند از او گله و شکوه کرده اند:
«اَوَلَمْ ینْظُرُوا فى مَلَکوتِ السَّماواتِ وَ الْأرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَىْء».(۳)
و اگر در نیستى را با قدم صدق بکوبد و با تمم وجود، نداى «لا اُحِبُّ الْآفِلینَ»(۴) سر دهد، سراز هستى درآورد، و به مقام حضور و عرصه گاه شهود رسد، و با کرامتى خاص به بارگاه قدس درآید، و به آنچه ناگفتنى است نایل شود.
او مى تواند در همین دنیاى خاکى، و این میدان مادّى، و این بزم محدود به قیامت تجرید قدم نهد و از مقام کثرت، رجوع به وحدت نماید و ذائقه جانش مزه شیرین توحید خاصّ الخاص را بچشد:
«قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ».(۵)
انسان سرزمین پاکى است که به دست اراده و محبّت و عشق و رحمت حق بنایش ساخته شده که اگر خود را در معرض ابر رحمت خواسته هاى دوست قرار دهد گل و شکوفه اخلاق حسنه و اعمال صالحه از او بروید و نمونه اى از بهشت عنبر سرشت حضرت مولا گردد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- بقره، ۲۵۷.
۲- بقره، ۲۵۷.
۳- اعراف، ۱۸۵.
۴- انعام، ۷۶.
۵- انعام، ۹۱.
«وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَباتُهُ بِإذْنِ رَبَّهِ».(۱)
قلبى که به انسان عنایت شده خزینه خداست، عرش الهى است، جایگاه عشق اوست، نمودارى از عالم کبیر و سرچشمه خیر کثیر و محّل ظهور حکمت و جاى ارادت ورزیدن به حضرت ربّ العزّه است; به حدیث زیر که از عجایب احادیث قدسیه است توجه کنید تا معلومتان شود که کیستید و چیستید و در کجایید:
إنَّ اللّهَ قالَ لِمُوسى: یا مُوسى، جَرَّدْ قَلْبَک لِحُبَّى، فَإنَّى جَعَلْتُ قَلْبَک مَیدانَ حُبّى، وَ بطْتُ فى قَلَبِک أرْضاً مِنْ مَعْرِفَتى، وَ بَنَیتُ فى قَلْبِک بَیتاً مِنَ الْإیمانِ بى، وَ أجْرَیتُ فى قَلْبِک شَمْساً مِنْ شَوْقى، وَ أضَأْتُ فى قَلْبِک قَمَراً مِنْ مَحَبَّتى،وَ أسْرَیتُ فى قَلْبِک نُجُوماً مِنْ مُرادى، وَ جَعَلْتُ فى قَلْبِک غَیماً مِنْ تَفَکرى، وَ أذْرَیتُ فى قَلْبِک ریحاً مِنْ تَوْفیقى، وَ أمْطَرْتُ فى قَلْبِک مَطَراً مِنْ تَفَضُّلى، وَ زَرَعْتُ فى قَلْبِک زَرْعاً مِنْ صِدْقى، و أنْبَتُّ فى قَلْبِک أشْجاراً مِنْ طاعَتى، وَ جَعَلْتُ أوْراقَها مِنْ وَقائى، وَ أوْلَیتُ ثَمَرَها حِکمَهً مِنْ مُناجاتى، وَ أجْرَیتُ فى قَلْبِک أنْهاراً مِنْ دَقائِقَِ عُلُومِ أزَلیتى، وَ وَضَعْتُ فى قَلْبِک جَبالا مِنْ یقینى.(۲)
خداوند به موسى فرمود: اى موسى قلبت را براى تجّلى محبّت من از هر چیزى خالى کن، که من دلت را میدان محبتّم قرار داده ام، و در قلبت سرزمینى از معرفتهم پهن کرده و خانه اى از ایمان به خودم بنا نهاده ام. در دلت آفتابى از شوقم به گردش درآورده، و ماهى از محبتّم روشن و درخشان کرده، و ستارگانى از خواسته ام در قلبت به جریان آورده، و ابرى از اندیشه ام در آسمان دلت پدید آورده ام.
نسیمى از توفیقم در قلبت پراکنده و بارانى از فضل و بخششم در قلبت باریده ام، از صدق و درستى چمنزارى در این سرزمین کاشته، و درختانى از طاعت و عبادت در آن پرورش داده ام، برگهاى آن درختان را از تقوا تعبیه کرده، و میوه اش را حکمتى از مناجاتم قرار داده و در قلبت نهرهایى از دقائق دانش ازلى ام جارى کرده، و کوههایى از یقین در سرزمین دلت استوار ساخته ام.
حکیم صفاى اصفهانى آن عارف معارف ملکوتیه، در مقام انسان مى فرماید:
گذشت درگه شاهى زآسمان سرما *** که خاک درگه درویش توست افسر ما
زندکبوتر ما در هواى بام تو پر *** شکار سرّ حقیقت کند کبوتر ما
کمند زلف تو را در خورست گردن شیر *** که تاب داده اى از بهر صید لاغر ما
به ظّل رایت خورشید آسمان وجود *** طلوع کرد ز شرق شهود اختر ما
ستاره ایم نه بل شاهباز دست شهیم *** که آفتاب بود زیر سایه پر ما
نهفته در ظلمات تن است آب حیات *** به سینه است دل آینه سکندر ما
به دور نقطه دل چنبریم دایره وار *** بدان احاطه که چرخ است زیر چنبر ما
شدیم بنده سلطان فقیر و از افراد *** ممالک ملک وملک شد مسخّر ما
کتاب جمع وجودم ما به مدرّس خود *** که هر چه هست بود آیت مفسّر ما
مس نواقص امکان زر وجوب شود *** شود چو طرح بر او گرد کیمیا گرما
صفاى گوشه نشینم و هست روشن تر *** ز آفتاب فلک طینت منورّ ما
نگاهبان سروّ گنج و افسر ملکیم *** که شاهوارتر از گوهرست گوهر ما
انسان اگر بدانگونه که حضرت ربّ، وى را خلق کرده و آن استعدادهاى شگفت را در وجودش به ودیعت نهاده، و او را براى رسیدن به کمال مطلق و لقاء و وصال محبوب آماده نموده خود را بشناسد و قدم در صراط مستقیم بگذارد به ریشه نیک بختى و شاخه سعادت اتصال پیدا کرده، در این صورت باید منتظر جلوه مقامات ملکوتیه و ظهور صفات الهیه از شجره طیبّه وجود خود باشد.
صدرالمتألهین شیرازى آن حکیم بزرگ و عارف کم نظیر در بخش اول کتاب پرقیمت”اسرارالآیات” در ثمره معرفت به حقایق، و تلخى و ضرر جهل به واقعّیات مى فرماید:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- اعراف، ۵۸.
۲- “جامع الاسرار و منبع الاسرار” ص ۵۱۴.
اصل نیکبختیها و اساس و ریشه خوبیها عبارت است از کسب حکمت حقّه الهیه. منظور ما از حکمت حقّه، معرفت به حضرت حق و صفات و افعال و ملک وملکوت آنجناب – عزّ شأنه – است. و همچنین دانش و بینش نسبت به روز قیامت و منازل و مقامات آخرت، از حشر و نشر و نامه اعمال و میزان و حساب و بهشت و جهنّم است. این است آن ایمان حقیقى و خیر کثیر و فضل بزرگى که خداوند در کتاب حکیم خود بدان اشارت فرموده:
«وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَهَ فَقَدْ اُوتِىَ خَیراً کثیراً».(۱)
و به هر کس حکمت عنایت شد، به تحقیق خیر فراوان عنایت شده است.
و چون در مقام خود مقرّر است که نفس ناطقه انسانى در کمالات علمى از حدّ هیولانى، که جوهرى است نفسانى بالفعل ولى داراى مادّه و استعداد روحانى، ترقّى مى نماید تا به سرحّد عقل بالفعل که جوهرى است عقلى و نورانى، و در آن جوهر عقلى صورت تمام موجودات بر گونه اى برتر و مبرّا از آمیزش مادّه و جرم، منطبع ونقش گردیده است، و آن جوهر عقلى نورى است که اشیاء به صورت هاى اصلى خود در آن منعکس و حاضرند، و این عقل بسیط و این نور شریف توسط دقت نظر در حقایق موجودات و تدبرّ و تفکر در آیات وجودید خداوند در زمین و آسمان حاصل مى گردد، نه روى گرداندن و توجه ننمودن به آنها همچنان که مى فرماید:
«وَ کأینْ مِنْ آیه فِى السَّماواتِ وَ الْأرْضِ یمُرُّونَ عَلَیها وَ هُمْ مُعْرِضُونَ».(۲)
اى بسا از آیات و نشانه هاى او که در آسمانها و زمین است و مردم بى خرد بر آنها مى گذرند در حالى که از آن آیات رویگردان و به آنها بى توجّهند.
و از آنچه ما را بر لزوم نظر و تفکر و کسب حکمت و معرفت راهنمایى مى نماید فرموده الهى است که:
«قُلِ انْظُرُوا ماذا فِى السَّمَواتِ وَ الْأرْضِ وَ ما تُغِنْى الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْم لایؤْمِنُونَ».(۳)
بگو اى رسول من: در آسمانها و زمین به چشم عبرت نظر کنید و بنگرید تا چه بسیار آیات حق و دلائل توحید را مشاهده کنید، گرچه هر گز مردمى را که به دیده عقل و ایمان ننگرند دلایل آیات و هشدارهاى الهى سودى نخواهد داشت و چیزى بر علم و معرفتشان نخواهد افزود.
و نیز فرموده حضرت ربّ العزّه در سوره اعراف:
«اَوَلَمْ ینْظُرُوا فِى مَلَکوتِ السَّماواتِ وَ الْأرْضِ وَما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَىْء وَ أنْ عَسى أنْ یکونَ قَدِ افْتَرَبَ أجَلُهُمْ فَبِأىَّ حَدیث بَعْدَهُ یؤْمِنُونَ».(۴)
آیا نظر نمى اندازند در ملکوت وباطن آسمانها و زمین و در آنچه خداوند آفریده؟و در اینکه شاید که نزدیک باشد اجل و مرگ آنان، پس به کدام سخن جدید و خبرى بعد از قرآن ایمان مى آورند؟!
آرى بدون شک و تردید نزدیکى و تقرّب به خداوند و رسیدن به سعادت عالم آخرت همان کسب علم و معرفت است. و جهل و دورى از این دانش هاى الهى و ستیزگى با آنها با وجود استعداد و نیروى یادگیرى و امکان آموختن آن، اصل تمام بدبختى ها و عذابهاست.
جهل به واقعیات الهیه ریشه تمام امراض و دورویى درونى و محلّ کشت هر درخت لعنت شده و پلید و ناپاک دور از درگاه حق در دنیا و آخرت است. آن نادانى و ستیزگى با حق بدون تردید اصل و مادّه عذاب دردناک و زیان بزرگ، و مورد افسون و پشیمانى در روز رستاخیز است. خداى سبحان در حقّ اینان مى فرماید:
«اُولئِک الَّذینَ طَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أبْصاِرهِمْ وَ اُولئِک هُمُ الْغافِلُونَ».(۵)
اینانند که خداوند بر دلها و گوشش و چشمانشان مهر قهر زده و اینان همان غفلت زدگانند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- بقره، ۲۶۹.
۲- یوسف، ۱۰۵.
۳- یونس، ۱۰۱.
۴- اعراف، ۱۸۵.
۵- نحل، ۱۰۸.
و نیز فرموده:
«وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکرى فَإنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَهِ أعْمى قالَ رَبَّ لِمَ حَشَرْتَنىَ أعْمى وَ قَدْ کنْتُ بَصیراً.قالَ کذلِک أتَتْک آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کذلِک الْیوْمَ تُنْسى».(۱)
هر کس از یاد من دورى کند همانا زیستن بر او تنگ شود، و او را روز قیامت نابینا محشور کنیم. در آن حال گوید: خدایا، چرا مرا کور وارد محشر کردى در حالى که بینا بودم؟ خداوند فرماید: همینطور است، چون آیات و نشانه هاى ما براى هدایت تو آمد و تو همه را فراموش نمودى و غافل گشتى، لذا امروز تو هم فراموش شده و از عنایات من بى بهره خواهى ماند.
با این استعداد و لیاقتى که براى کسب معرفت و حکمت حقّه، و آراسته شدن به اخلاق حسنه و اعمال صالحه، به انسان عنایت شده است اگر انسان دچار طوفان هواى نفس شود و خود را به محاصره شیاطین اندازد و از حکمت الهیه و اجراى دستورات ربّانیه دور بماند و خداى نکرده به گناه و معصیت و خطا و شیطنت دچار شود و سالها در این وادى تاریک عمر بگذارند و از عبادت و اطاعت و فضائل و کمالات تهیدست بماند، ناگهان بارقه اى لهى بر جان او بزند و چراغ معرت در خانه قلبش روشن شود و آه ندامت و حسرت و ناله و فریاد پشیمانى از جانش درآید و به خود اید و در مقام جبران گذشته برآید و در راه اداى واجبات و قضاى مافات و ترک معاصى قدم بگذارد، و با تضرّع و زارى، و ذلّت و انکسار و خضوع و خشوع، از حضرت محبوب طلب عفو کند و از حضرتش بخواهد که به جاى عدل که محصولش اجراى عقاب در برابر کردار زشت گذشته است عفوش را نصیب او نماید و از طریق فضل و بخشش با او معامله کند، و از عذابش نسبت به او بگذرد، و راه رسیدن عبد را به عفوش آسان نماید، و از جریمه جرائم،وى را پناه دهد و از کرم نامتناهیش با فقیرى تهیدست بلکه افقرا فقرا روبرو گردد، و با سعه رحمتش از گدایى بدبخت استقبال نماید، و وى را از رحمت بى نهایتش منع ننماید، و خواهان سعادت و فضل را محروم ننماید، بون شک او را قبول و در دریاى عفو و رحمت و فضلش شستشو داده وى را از تمام گذشته هاى آلوده پاک خواهد فرمود، چنانکه از فحواى ناله هاى جگر سوز حضرت زین العابدین در جملات اول دعاى دهم استفاده مى شود که هر کس به پناه عفو و فضل و رحمت او رود مورد قبول واقع مى شود و بر اندام جانش لباس عفو و بخشش مى پوشانند.
مسأله عفو در آیات قرآن آنچنان گسترده است که آوردن تمام آیات مربوط به آن و توضیح و تفسیرش از حوصله این قسمت خارج است، براى نمونه آیاتى چند ذکر مى شود تا با خواست حضرت حق در باب توبه که دردعاى سى و یکم خواهد آمد به مفصّل آن اشاره شود.
«إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنکمْ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیطَانُ بِبَعْضِ مَا کسبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ»(۲)
همه آنان که از شما ارتش اسلام در جنگ احد به جنگ پشت کرند و روى به فرار گذاشتند، شیطان آنان را به سبب نافرمانى و بد کرداریشان به لغزش افکند و خدا از آنان عفو فرمود که خداوند آمرزنده و بردبار است.
آرى حضرت محبوب اگر اراده کند و بخواهد از گناه بگذرد گرچه گناه بزرگى چون فرار از جنگ در روز احد باشد مى گذرد و عفوش را بجاى عدل متوجه گنهکار مى کند، به قول حضرت سجّاد علیه السلام:
اَلّلهُمَّ إنْ تَشَأْتَعْفُ عَنّا بِفَضْلِک.
بنى اسرائیل در زمان حضرت موسى در آزار و اذیت نسبت به آنحضرت بیدار کردند و به گناهان زیادى آلوده شدند، ولى حضرت حق از جهت اتمام حجّت، از آنان درگذشت.
«ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ»(۳)
سپس بعد از آن همه کارهاى زشت، شما را عفو کردیم شاید متنبّه شده و به راه شکر نعمتهاى حق درآیید.
«وَهُوَ الَّذِی یقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبَادِهِ وَیعْفُوا عَنِ السَّیئَاتِ وَیعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ»(۴)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- طه، ۱۲۴ – ۱۲۶.
۲- آل عمران، ۱۵۵.
۳- بقره، ۵۲.
۴- شورى، ۲۵.
و اوست خداى که توبه بندگانش را مى پذیرد و گناهانشان را عفو مى کند و مى داند آنچه را انجام مى دهید.
لحظاتى که قلم از لطف حضرت ذوالکرم بر صفحه کاغذ مى چرخید، آفتاب به غروب کردن نزدیک مى شد، دلم از گناهان گذشته ام گرفته بود، حسرت و اندوهى جانکاه بر قلبم سنگینى مى کرد، دست نیاز به درگاه بى نیاز برداشته و با سوز جان به محضر مبارکش عرضه داشتم:
اى خدایى که کشى ناز دلم *** امشبى را تو شنو راز دلم
اى مرا منبع احسان و کرم *** نه به دامان عنایت سرم
اى انیس شب تنهایى من *** همدم این دل شیدایى من
بى کسم غیر توام یارى نیست *** جز توام در دو جهان کارى نیست
درد دل با تو فقط مى گویم *** در بدر گشته تو را مى جویم
همه گویند که من مجنونم *** از غم هجر کسى محزونم
آرى اى دوست که مجنون توام *** دل و جان سوخته محزون توام
روز و شب ذکر تو را مى گویم *** گل احسان تو را مى بویم
تا بمیرم نروم از بر تو *** نکشم دست زخاک در تو
تو پناه من و جانان منى *** تو بهشت من و رضوان منى
مسهمانم به سر خوان تو من *** نکشم دست زدامان تو منى
میهمانم به سر خوان تو من *** نکشم دست زدامان تو من
من گداى توام و بنده تو *** غرق در خجلت شرمنده تو
شاد کن از کرم و لطف دلم *** گرچه از حضرت تو من خجلم
من مسکین به تو آورده بناه *** دارم امید به تو یا اللّه
در این قسمت بسیار لازم است که به معنا توجه کنیم که حضرت حق حسنه بعد از سیه، و پاکى بعد از آلودگى و طاعت پس از معصیت را از باب فضل و سعه رحمتش موجب غفران و آمرزش گناه قرار داده، روى این حساب بر ماست که دفتر خود را از حسنات پرکنیم تا باعث پاک شدن سیئات ما گردد.
«وَأَقِمِ الصَّلاَهَ طَرَفَی النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّیلِ إِنَّ الْحسنَاتِ یذْهِبْنَ السَّیئاتِ ذلِک ذِکرَى لِلذَّاکرِینَ»(۱)
و نماز را در دو طرف روز و در تاریکى شب بجاى آور که البتّه خوبیهاى شما زشتیهاى کتابتان را نابود مى سازد، این حقیقت یادآورى براى مردم با بینش است.
«إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِک یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئَاتِهِمْ حسنَات وَکانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً»(۲)
مگر آنان که توبه کنند و خدا و قیامت را باور نمایند و برابر خواسته هاى حق عمل بیاورند، پس بدیهاى آنان به خوبى تبدیل شود و خداوند آمرزنده و مهربان است.
«إلّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حسناً بَعْدَ سُوء فَإنّى غَفُورٌ رَحیمٌ».(۳)
مگر کسى که ستم کند ولى بزودى آن را به خوبى بدل نماید، او مورد عفو و مغفرت است که بحقیقت من آمرزنده و مهربانم.
عَنْ أبى جَعْفَر علیه السلام قالَ:ما أحْسَنَ الْحسناتِ بَعْدَ السَّیئْاتِ!وَ ما أقْبَحَ السَّیئاتِ بَعْدَ الْحسناتِ!(۴)
امام باقر علیه السلام فرمود: چه نیکوست خ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 