پاورپوینت کامل دعای اول صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش سوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دعای اول صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش سوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دعای اول صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش سوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دعای اول صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش سوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فهرست دعاهای صحیفه سجادیه
متن دعای اول صحیفه سجادیه
شرح و ترجمه دعا:
بخش اول – بخش دوم – بخش سوم – بخش چهارم – بخش پنجم
حمد خدا برای نعمتها؛
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ، وَ أَجْرَی عَلَینَا طَیّبَاتِ الرِّزْقِ.
وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضِیلَهَ بِالْمَلَکهِ عَلَی جَمِیعِ الْخَلْقِ، فَکلُّ خَلِیقَتِهِ مُنْقَادَهٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ، وَ صَائِرَهٌ إِلَی طَاعَتِنَا بِعِزَّتِهِ.
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَهِ إِلَّا إِلَیهِ، فَکیفَ نُطِیقُ حَمْدَه، أم مَتَی نُؤَدِّی شُکرَهُ! لَا، مَتَی؟
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَکبَ فِینَا آلَاتِ الْبَسْطِ، وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ، وَ مَتَّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَیاهِ، وَ أَثْبَتَ فِینَا جَوَارِحَ الْأَعْمَالِ، وَ غَذَّانَا بِطَیّبَاتِ الرِّزْقِ، وَ أَغْنَانَا بِفَضْلِهِ، وَ أَقْنَانَا بِمَنِّهِ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
حمد خداوندی را که سیرتها و صورتهای پسندیده را برای ما برگزید و روزیهای خوش و نیکو را به ما ارزانی داشت. خداوندی که ما را آن گونه برتری داد که بر همه آفریدگان سلطه یابیم، چندان که به قدرت او هر آفریده فرمانبردار ماست و به عزت او در ریسمان طاعت ما.
سپاس خداوندی را که جز به خود، درِ نیاز را به روی ما فرو بست. چگونه از حمد او بر آییم؟ کی سپاسش توانیم گفت؟ نمیتوانیم، کی توانیم؟ و سپاس خدای را که در پیکر ما ابزارِ گشودن اندام را سوار کرد و آلات بستن آنها را مقرر فرمود و ما را از نسیمهای حیاتبخش بهرهمند کرد و اعضای انجامدادن کار به ما مرحمت فرمود، و ما را با روزیهای پاکیزه خوراک داد، و به فضلش ما را بینیاز کرد و به عطای خود سرمایه بخشید.
ترجمه آیتی
حمد خداوندى را که سیرتها و صورتهاى پسندیده را براى ما برگزید و روزیهاى خوش و نیکو را به ما ارزانى داشت. خداوندى که ما را آنگونه برترى داد که بر همه ى آفریدگان سلطه یابیم، چندان که به قدرت او هر آفریده فرمانبردار ماست و به عزت او در ربقه ى طاعت ما.
سپاس خداوندى را که جز به خود، در نیاز را به روى ما فروبست. چگونه از حمد او برآییم؟ کى سپاسش توانیم گفت؟ نمى توانیم، کى توانیم؟ حمد خداوندى را که در پیکر ما ابزارهایى نهاد که توان بست و گشادمان باشد و به نعمت روح، زندگیمان عنایت فرمود و اندامهایى داد که به نیروى آنها کارهاى توانیم ساخت و ما را از هر چه خوش و گوارنده است روزى داد و به فضل خویش بى نیاز گردانید و به من و کرم خود سرمایه بخشید.
ترجمه ارفع
حمد مخصوص خداوندى است که اخلاق پسندیده را براى ما انتخاب نمود و روزیهاى پاکیزه اش را در اختیارمان گذاشت و تاج برترى بر همه مخلوقات را بر سر ما نهاد و کارى کرد که جمیع موجودات به قدرت پروردگار منقاد و فرمانبردار ما شوند و به نیرو و عزت حق به اطاعت ما درآیند.
حمد خدایى را که درهاى حاجت به غیر خودش را بر روى ما بست، پس ما چگونه مى توانیم سپاسش را بجا آوریم؟ یا از اینهمه نعمت هایش اداى شکر نمائیم، نه هرگز! حمد خداوندى را که وسایل گشودنى ها و ابزار دفع کردنى ها را در وجودمان قرار داد و ما را به ارواح زندگى بهره مند ساخت و اسلوب و ساختمان اعمال را در ما ثابت فرمود و ما را با غذاهاى پاکیزه و متنوع آشنا ساخت و به فضل و کرمش بى نیازمان کرد و به لطفش زندگى به ما بخشید.
ترجمه استادولی
و ستایش خدایى را که شکل و شمایل هاى نیکو را براى ما انتخاب کرد، و روزى هاى پاکیزه را بر ما روان ساخت. و ما را با قدرت بخشیدن بر همه آفریدگان بر آنان برترى داد، از این رو همه آفریدگان او به قدرتش مسخر مایند، و به عزتش سر به فرمان ما دارند.
و ستایش خدایى را که در نیاز را جز به خودش به روى ما بست، پس چگونه توانیم او را ستود؟ یا کى توانیم سپاسش گزارد؟ نه، هیچ گاه. و ستایش خدایى را که آلات داد و دهش را در ما به هم پیوست، و ابزار قبض و گیرش را براى ما قرار داد، و ما را از ارواح و نسیم هاى زندگى بهره مند ساخت، و اعضاى کار و کردار را در ما استوار کرد، و ما را به روزى هاى پاکیزه پرورانید، و به فضل و بخشش خود بى نیاز گردانید، و به من و نعمتش خرسند و توانگر نمود.
ترجمه الهی قمشهای
و ستایش خدایى راست (عز شانه) که ما (اهلبیت عصمت و خلافت) یا صالحان امت و نوع بشر را با اخلاق نیکو (و محاسن صفات) برگزید و رزق و روزیهاى ما را پیوسته نیکو و پاکیزه گردانید (و رزق روح ما را هم از مائده هاى آسمانى و علم و حکمتهاى الهى مقرر داشت) و ما اهل بیت را بر جمیع خلق برترى و فضیلت داد و به قدرت روحانى و اقتدار ملکوتى بر تمام خلق برترى و فضیلت بخشید تا آنجا که به قدرت کامله خود و عزت و اقتدار خویش خلائق را (بر حسب فطرت) مطیع و منقاد ما و متوجه به طاعت ما گردانید.
و ستایش خداى را که درگاه احتیاج و نیازمندى را جز به حضرتش به روى ما بست و خاندان رسالت را (یا صالحان بشر را) از غیر خود از همه عالم بى نیاز کرد پس چگونه ما را طاقت حمد و ثناى او پاکى قدرت بر اداى شکرش (بر این نعمت بزرگ) خواهد بود؟ و ستایش خداى را که وسائل بسط (علم و ایمان) را در جوهر ذات ما آمیخت و اسباب اخذ و قبض (علوم آسمانى و حقائق وحى الهى) را در ما (اهل بیت نبوت یا صالحان) عطا فرمود و ما را به حقایق و روح زندگانى ابدى کامیاب گردانید و جوارح اعمال (صالح و طاعت خالص) را در فطرت ما مستقر و ثابت به داشت و غذاى (جسم و جان) ما را رزق نیکو و پاکیزه (و علوم و معارف الهیه) عطا کرد و به فضل و کرم خود ما را از همه بى نیاز و به انعام خود ما را متنعم و خشنود ساخت.
ترجمه سجادی
و سپاس خدایى را که زیبایى هاى آفرینش را براى ما برگزید و روزى هاى پاکیزه را برایمان جارى ساخت. و با دادن قدرت به ما، (ما را) بر همه آفریدگان برترى داد. پس به قدرت او، همه آفریدگانش براى ما فرمانبردار بوده و به عزّت او، به اطاعت از ما درمى آیند.
و سپاس خدایى را که درِ نیازمندى را جز به سوى خود، بر ما بست. پس چگونه سپاس او را به جا آوریم یا چه زمان توانیم شکرش گزاریم؟ نه! چه زمان (هیچ گاه)؟ و سپاس خداى را که آلات بسط و گشادن را در ما به هم پیوست و افزارهاى قبض و در هم کشیدن را براى ما قرار داد و ما را به نسیم هاى زندگى بهره مند ساخت و اعضاى (کار و) کردارها را در ما ثابت ساخت و با روزى هاى پاکیزه، پرورشمان داد و ما را به فضل خود، بى نیاز گردانْد و به نعمت خویش، سرمایه مان داد.
ترجمه شعرانی
سپاس خداوند را که زیباترین صورت را براى ما برگزید و روزیهاى پاک را براى ما مجرى داشت و ما را بر همه آفریدگان برترى داد تا مالک آنها شدیم همه آفریدگان به قدرت او فرمانبر ما گشتند و به عزت او به سوى ما شتافتند.
سپاس خداى را که باب احتیاج را از همه سوى بر ما بست مگر به سوى خودش چگونه سپاس او توانیم و کى حق شکر او گذاریم. البته نتوانیم! کى شکر او خواهیم گذاشت؟ سپاس خداوند را که در ترکیب تن ما آلات جمع و جذب و ادوات بسط و دفع نهاد و از نیروهاى حیات بهره مند ساخت اندامها براى کارها بیافرید و به روزیهاى پاک ما را پرورش داد و به فضل خویش بى نیاز ساخت. و به نعمت خود سرمایه بخشید.
ترجمه فولادوند
سپاس آن خدایى را که زیبایى هاى آفرینش خود را براى ما برگزید و روزیهاى پاکیزه را بر ما ارزانى داشت و ما را چنین فضیلتى داد که بر همه ى آفریده هاى وى چیره گردیم و به توانایى وى هر آفریده ى وى فرمانبر ما گردید و به عزت وى در چنبر اطاعت ما درآمد.
و سپاس خدایى را که در نیاز ما را بر غیر خویشتن ببست، پس چگونه طاقت سپاسگزارى از وى توانیم داشت و کى و چگونه از عهده ى شکر وى بدر آمد! سپاس خدایى را که ابزارهاى قبض و بسط در بدن ما ترکیب فرمود و ما را از آسایشهاى حیات بهره مند گردانید و اعضایى در پیکر ما تعبیه فرمود و ما را از روزیهاى پاکیزه خورانید و به فضل خویشتن توانگر ساخت و به نعمت خود سرمایه بخشید.
ترجمه فیض الاسلام
و سپاس خداى را که نیکوئیهاى آفرینش را براى ما برگزید (زیرا انسان چون خلاصه و نتیجه ى مخلوقات است خداى تعالى او را در نیکوترین صورت آفریده، چنانکه «س ۴۰ ى ۶۴» فرموده: و صورکم فاحسن صورکم یعنى شما را آفرید و صورتهاتان را نیکو گردانید) و روزیهاى پاکیزه (حلال و روا) را براى ما روان (فراوان) گردانید
و با تسلط و توانائى ما را بر همه ى آفریدگان برترى داد، و از این رو به قدرت و توانائى او همه ى مخلوقاتش فرمانبر ما بوده و به نیرو و زورش به اطاعت ما درمى آیند (چنانکه در قرآن کریم «س ۳۱ ى ۲۰» فرموده: ان الله سخر لکم ما فى السموات و ما فى الارض یعنى البته خداوند آنچه در آسمانها و زمین است رام شما گردانیده)
و سپاس خداى را که در نیازمندى را جز به سوى خود به روى ما بست (چون ما را نیازمند به غیر خود نیافریده و این سخن منافات ندارد با احتیاج به یکدیگر که نظام عالم بسته ى به آن است براى آنکه حاجت به غیر خدا در حقیقت حاجت به او است که مالک و منعم حقیقى است) پس (با این همه نیازمندیها) چگونه سپاس او را توانائى داریم؟ یا کى مى توانیم حمدش را به جا آوریم؟ نمى توانیم، کى توانیم؟ (شایسته است که خواننده ى دعاء بر هر یک از کلمه ى لا و متى وقف نموده درنگ نماید تا دانسته شود که جمله اى حذف شده است)
و سپاس خداى را که ابزار بسط و گشاد را در (بدن) ما به هم پیوسته، و افزارهاى قبض و درهم کشیدن را در (کالبد) ما قرار داد (رگ، پى، استخوان، گوشت، پیه، خون و سائر اندام را با کیفیت و حرکات مخصوصه در پیکر ما نهاد تا به واسطه ى آنها اندامها گشاده و درهم شود، و گفته شده: مراد از بسط و قبض قوه ى دافعه و ماسکه است که در هر عضوى نهاده شده، و گفته اند: مراد از آنها شادى و اندوه است) و ما را از روانهاى زندگى بهره مند نمود (این جمله اشاره است به حدیث جابر از امام محمد باقر علیه السلام که فرموده: پنج روح براى مقربین «اولیاء خدا» است: و روح قدس که با آن همه چیزها را مى دانند، و روح ایمان که با آن خدا را عبادت و بندگى مى نمایند، و روح قوه که با آن با دشمن جهاد و زد و خورد کرده و معاش و زندگانى را آماده مى سازند، و روح شهوه که با آن از طعام و نکاح لذت و بهره مى برند، و روح بدن که با آن به آهستگى و نرمى راه مى روند، و چهار روح براى اصحاب یمین «مومنین» است چون روح قدس در ایشان نیست، و سه روح براى اصحاب شمال «کفار و منافقین» است چون داراى روح ایمان نمى باشند، و گفته شده: ارواح در فرمایش امام علیه السلام: و متعنا بارواح الحیوه جمع روح به فتح راء است که به معنى آسایش مى باشد یعنى ما را از آسایشهاى زندگى بهره مند نمود) و اندام کردارها را در ما استوار گردانید، و ما را با روزیهاى پاکیزه (انواع غذاهاى حیوانى و نباتى) پرورش داد، و به بخشش خود توانگرمان ساخت، و به نعمت خویش سرمایه ى (زندگانى) به ما بخشید (این جمله اشاره است به فرمایش خداى تعالى «س ۵۳ ى ۴۸»: و انه هو اغنى و اقنى یعنى و او است آنکه «بندگانش را» بى نیاز کند و سرمایه بخشد).
شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ وَ أَجْرَى عَلَینَا طَیبَاتِ الرِّزْقِ»: و سپاس خدائى را که زیبائیهاى آفرینشش را براى ما انتخاب کرد، و ما را خلاصه تمام موجودات و عصاره همه هستى قرار داد، و روزیهاى پاک و پاکیزه و حلال و طیب براى ما روان ساخت.
«وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضِیلَهَ بِالْمَلَکهِ عَلَى جَمِیعِ الْخَلْقِ فَکلُّ خَلِیقَتِهِ مُنْقَادَهٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ وَ صَائِرَهٌ إِلَى طَاعَتِنَا بِعِزَّتِهِ. وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَهِ إِلاَّ إِلَیهِ، فَکیفَ نُطِیقُ حَمْدَهُ أَمْ مَتَى نُؤَدِّی شُکرَهُ لاَ مَتَى»:
“سپاس و حمد خدائى را که ما را با قدرت وتوانایش بر همه آفریدگان برترى داد، پس تمام موجودات، به قدرت او، در راه حیات و هستیمان فرمانبر ما هستند و به عزت او سر به فرمان ما آرند، و سپاس آفریدگارى را که در نیازمندى را جز به سوى خود بر مابست. ما بندگان عاجز و ناتوان که هز چه داریم از اوست چگونه بر سپاس او توانائى و قدرت داریم، کى مى توانیم حمدش را بجا آوریم؟ نه نمى توانیم، که از کجا مى توانیم”؟!
مه من! به جلوه گاهى که ترا شنودم آنجا *** جگرم ز غصّه خون شد که چرا نبودم آنجا
گه سجده خاک راهت به سرشک مى کنم گل *** غرض آنکه دیر ماند اثر سجودم آنجا
من و خاک آستانت که همیشه سرخ رویم *** به همین قدر که روزى رخ زرد سودم آنجا
به طواف کویت آیم همه شب به یاد روزى *** که نیازمندى خود به تو مى نمودم آنجا
پس از این جفاى خوبان ز کسى وفا نجویم *** که دگر کسى نمانده که نیازمودم آنجا
به سر رهش هلالى ز هلاک من کرا غم *** چو تفاوتى ندارد عدم و وجودم آنجا
«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَکبَ فِینَا آلاَتِ الْبَسْطِ وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ وَ مَتَّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَیاهِ وَ أَثْبَتَ فِینَا جَوَارِحَ الْأَعْمَالِ وَ غَذَّانَا بِطَیبَاتِ الرِّزْقِ وَ أَغْنَانَا بِفَضْلِهِ وَ أَقْنَانَا بِمَنِّهِ».
“سپاس خدائى که ما را مرکب از آلات و ادوات بسط و قبض قرار داد: (رگ، پى، غضروف، استخوان، عصب، خون، گوشت، پیه، زبان، حلق، مرى، کلیه، مثانه، مفصل، پوست، دافعه، ماسکه، شادى، اندوه، که شرح هر یک کتابى مفصّل لازم دارد و خوشختانه دراین زمینه ها کتابها نوشته شده، اگر خواستید به فیزیولوژى انسان، راز آفرینش انسان، شگفتى هاى جهان طبیعت، لغت نامه دهخدا، فرنگ معین مراجعه نمائید).
سپاس خدائى که ما را به روح قدسى، روح ایمان، روح قوّه، روح شهوت، و روح بدن آراسته و بهره مند فرمود.
امام باقر علیه السّلام در حدیثى که جابر از آنحضرت نقل کرده و در “اصول کافى” ثبت است فرمود:
روح قدسى براى مقرّبین از اولیاء است که با آن همه چیزها را مى دانند. روح ایمان روحى است که محصول آن عبادت و بندگى است. روح قوّه براى جهاد و کارزار با دشمن و امر معاش و زندگى است. روح قوه برای جهاد و کارزار با دشمن و امر معاش و زندگى است. روح شهوت براى طعام و نوشیدنى و ازدواج ولذّت و تمتّع ; و روح بدن براى حرکت و فعل است. پنج روح براى انبیا و ائمّه، چهار روح براى اصحاب یمین و سه روح براى اصحاب شمال که کفّار و منافقین اند.
سپاس خدائى که اندام کردارها را در ما برجا و استوار گردانید، یعنى در بدن ما چشم، گوش، زبان، دست، شکم، شهوت و پا قرار داد، تا با این وسائل زندگى کرده نیازمندیهاى خود را برطرف کنیم و بر حلّ مشکلات فائق آئیم.
حمد خدائى که ما را با انواع روزیهاى پاک و حلال پرورش داد و به بخشش و عطاى خود تونگرمان ساخت واز نعمت خویش به ما سرمایه مادّى و معنوى عنایت فرمود!
شرح صحیفه (قهپایی)
«و الحمدلله الذى اختار لنا محاسن الخلق، و اجرى علینا طیبات الرزق و جعل لنا الفضیله بالملکه على جمیع الخلق، فکل خلیقته منقاده لنا بقدرته، و صائره الى طاعتنا بعزته».
مراد از ضمیر مجرور متصل در «لنا» بنى نوع انسان است.
و «محاسن الخلق» من قبیل اضافه الصفه الى الموصوف. و «خلق»- به فتح خاى معجمه روایت شده، یعنى: صورت و هیئت نیکو، و به ضم آن نیز، یعنى: اخلاق حسنه.
و الملکه: القدره و الضبط. و قوله تعالى: (فهم لها مالکون) اى: ضابطون.
«و الحمدلله الذى اختار لنا محاسن الخلق، و اجرى علینا طیبات الرزق و جعل لنا الفضیله بالملکه على جمیع الخلق، فکل خلیقته منقاده لنا بقدرته، و صائره الى طاعتنا بعزته».
مراد از ضمیر مجرور متصل در «لنا» بنى نوع انسان است.
و «محاسن الخلق» من قبیل اضافه الصفه الى الموصوف. و «خلق»- به فتح خاى معجمه روایت شده، یعنى: صورت و هیئت نیکو، و به ضم آن نیز، یعنى: اخلاق حسنه.
و الملکه: القدره و الضبط. و قوله تعالى: (فهم لها مالکون) اى: ضابطون.
و الفاء فى قوله علیه السلام: «فکل خلیقته» فاء فصیحه، تقدیره: اذا جعل لنا الفضیله بالقدره على جمیع الخلق، فکل خلیقته- اى: خلائقه و مخلوقه التى فى عالم العناصر- منقاده و مطیعه لنا بقدرته.
و عزه یعزه عزا: غلبه. و الاسم: العزه، و هى القوه و الغلبه.
یعنى: حمد و سپاس مر خدایى را که برگزید از براى ما- که نبى نوع انسانیم- خلقت و هیئت نیکو- یا: صفات و اخلاق حسنه- و جارى گردانید بر ما از خوان نعمت بى دریغ خود روزیهاى نیکو، و گردانید از براى ما زیادتى بر جمیع مخلوقات خود به ضبط کردن و در حیطه ى تصرف درآوردن ما ایشان را، چنانچه همه ى ایشان منقاد و مطیع و فرمانبردارند ما را به قدرت الهى، و گردنده اند به زیر فرمان و طاعت ما به عزت و قوت نامتناهى او.
و این معنى ناظر است به آنچه در سوره ى مبارکه یس سمت ورود یافته که:
(او لم یروا انا خلقنا لهم مما عملت ایدینا انعاما فهم لها مالکون و ذللناها لهم فمنها رکوبهم و منها یاکلون).
ترجمه ى این آیه ى شریفه آنکه: «آیا نمى بینند و نمى دانند این آدمیان آن را که ما آفریده ایم از براى ایشان از آنچه کردیم و ساختیم بى واسطه و شرکت احدى» یعنى منفرد بودیم در آفرینش آن میان مردمان. مثلى است که هر که کارى تنها کند گوید: من این مهم به دست خود ساخته ام. یعنى دیگرى مرا در ساختن این یارى نداده «چهارپایان» چون شتر و گاو و گوسفند «پس ایشان مر آن را ضبط کنندگانند و به تصرف درآورندگانند. و رام کردیم و نرم کردیم انعام را از براى ایشان، پس بعضى از ایشان مرکوب ایشان است که بر وى سوارى مى کنند» چون شتر و اسب و غیر آن «و بعضى از آنها آن است که مى خورند» چون گاو و گوسفند.
و الفاء فى قوله علیه السلام: «فکل خلیقته» فاء فصیحه، تقدیره: اذا جعل لنا الفضیله بالقدره على جمیع الخلق، فکل خلیقته- اى: خلائقه و مخلوقه التى فى عالم العناصر- منقاده و مطیعه لنا بقدرته.
«و الحمدلله الذى اغلق عنا باب الحاجه الا الیه. فکیف نطیق حمده؟! ام متى نودى شکره؟! لا متى؟!».
یقال: اغلق الباب فهو مغلق: اى انسد.
و عن فى قوله علیه السلام: «عنا» بمعنى على، کما فى قوله تعالى: (و من یبخل فانما یبخل عن نفسه).
و لفظه کیف و متى، و ان کانا فى الاصل للاستفهام، لکنهما هنا للانکار و فى معرض التعجب، معناهما: فعلى اى حال و فى اى زمان نشکره؟!
و لفظه «لا» مدخوله محذوف. اى: لا نودى شکره. و کذا لفظه «متى». اى: متى نودى شکره؟! اى: لا یمکننا. و هذا یسمى فى علم البدیع بالاکتفاء، و هو ان یاتى المتکلم بنثر او شعر محذوف الجواب غیر تام و یکتفى بالمعلوم فى الذهن عن اتمامه، لدلاله القرائن علیه. و امثلته فى القرآن کثیره.
منها قوله تعالى: (و لو انهم رضوا ما آتاهم الله و رسوله) الایه فجواب لو محذوف، تقدیره: لو انهم رضوا ما آتاهم الله و رسوله لکان خیرا لهم.
و منها قوله تعالى: (کلا لو تعلمون علم الیقین). اى: لو علمتم الشىء حق علمه، لارتدعتم.
یعنى: «حمد و سپاس مر خداى را که مسدود ساخت و ببست درهاى حاجت ما را از غیر خود و منحصر ساخت در جناب خود».
چه، در علم الهى مبین شده که: علت احتیاج، امکان است. و محتاج الیه بالذات واجب الوجود است. و این انعامات و تاثیرات از ذات متعالیه ى اوست. و فى الحقیقه او مصدر افعال و موثر تام در منفعلات است و انجاح حوائج و مهمات در قبضه ى قدرت اوست.
«پس چگونه طاقت حمد و شکرگزارى او داشته باشیم بر این نعمتها؟! و در چه زمان ادا کنیم شکر او را؟! هرگز نمى توانیم! کى مى توانیم؟.
و از مشایخ عظام و ائمه ى راویان این کتاب مستطاب، چنین روایت شده که در وقت خواندن دعا، داعى مى باید که بر هر یک از کلمه ى «لا» و «متى» وقف نماید.
«و الحمدلله الذى رکب فینا آلات البسط، و جعل لنا ادوات القبض».
الالات: جمع الاله، و هى ما اعتملت به من اداه. قاله فى القاموس.
و البسط هو الاطلاق و الاعطاء. و القبض هو الامساک و الاخذ ضده.
و «ادوات» جمع «اداه» است و مرادف آلت است.
یعنى: سپاس و ستایش مر خداى را که ترکیب کرد و جمع آورد در ما- یعنى در کالبد انسان- آلتهاى بسط و گشاد، و گردانید از براى ما دست افزارهاى قبض و فراگرفتن چیزها.
و این آلات بسط و قبض اعصاب دماغیه و نخاعیه- که از دماغ و نخاع رسته است که به واسطه ى او روح نفسانى که در دماغ است قوت حس و حرکت به بدن مى رساند- و رباطات و اوتار و عضلات و الیاف اعصاب و الیاف رباطات و غیر آن است، چنانکه در محلش به تفصیل مذکور است.
و کیفیت قبض و بسط بر این نحو است که هر گاه روح نفسانى که حامل قوه ى محرکه ى نفسانیه است، اراده ى قبض عضوى دارد، متشنج ساخت- یعنى به هم کشانید- عضله را، پس منجذب شد و ترى که در طرف آن عضله است، که متصل است به عضو متحرک، پس منقبض شد عضو. و اگر اراده ى بسط عضوى دارد، فروگذاشت عضله را، پس ممتد شد و ترى که در طرف آن عضله است، پس منبسط شد آن عضو، باذن الله الحکیم.
«و متعنا بارواح الحیاه، و اثبت فینا جوارح الاعمال».
اضافه الارواح الى الحیاه و کذا الجوارح الى الاعمال، لامیه. و جوارح الانسان اعضاوه التى یکتسب بها الافعال.
(یعنى:) «و ممتع و برخوردار گردانید ما را به ارواح ثلاثه» که آن روح حیوانى و طبیعى و نفسانى است که از براى زندگانى ضرورى است. و مى تواند بود که مراد از ارواح، این ارواح ثلاثه باشد یا نفس ناطقه. چه، اطلاق روح در کتاب الهى بر نفس ناطقه بسیار شده. و این ارواح ثلاثه اجسام لطیفه ى بخاریه اند که متکون مى شوند در اخلاط لطیفه که حایل قواى حیوانیه و طبیعیه و نفسانیه اند. «و ثابت و استوار کرد در ما» یعنى در هیکل انسان «جوارح و اعضا که از براى کارها درکارند».
«و غذانا بطیبات الرزق، و اغنانا بفضله، و اقنانا بمنه».
الغذاء ما یغتذى به من الطعام و الشراب. یقال: غذوت الصبى باللبن و اغتذى، اى: ربیته به. و لا یقال غذیته بالیاء. و التغذیه: التربیه.
و در این مقام «غذانا» و «غذانا»، مجرد و مزید فیه- هر دو روایت شده.
و «اغنانا»، اى: جعلنا اغنیاء.
و «اقنانا»، اى: اعطانا القنیه، و هى ما یتاثل من الاموال. یقال: قنوت الغنم و غیرها قنوه و قنوه، و قنیت ایضا قنیه و قنیه، اذا اقتنیتها لنفسک لا للتجاره. و افرادها بالذکر، کما فى التنزیل الکریم: (و انه هو اغنى و اقنى) لانها اربح و انمى و ابقى. و اقناه ایضا، اى: ارضاه.
«بمنه»، اى: بجوده و اعطائه.
یعنى: و پرورانید و تربیت کرد ما را به روزیهاى پاکیزه. و توانگر گردانید ما را به مال نقد، به فضل خویش بى آنکه ما را استحقاق آن باشد. و سرمایه داد ما را به انعام و امتعه ى باقیه به جود و بخشش خود. یا: راضى گردانید ما را به قناعت.
و دور نباشد که مراد از اعطاى قنیه، علوم حقیقیه و معارف یقینیه بوده باشد که نفوس قدسیه ذخیره ى خود ساخته باشند از براى حیات ابدى و نشئه ى باقى .
شرح صحیفه (مدرسی)
اللغه:
الخلق: بفتح الخاء ایجاد کردن چنانکه اشاره به این فقره در قرآن مجید است در چند موضع مثل آنکه مى فرماید: «و لقد صورکم فاحسن صورکم فتبارک الله احسن الخالقین» و احتمال دارد بضم خاء باشد به معنى طبیعت یعنى اوصاف مدیحه مقابل ذمیمه اگر چه خلق مطلق اوصاف باشد.
شرح:
یعنى ثناء مر خدائى را سزا است که اختیار کرده از جهت ما خلقت خوب را فرستاد بر ما روزى خوب را.
تنبیه:
به قاعده ى عقلیه و نقلیه معلوم مى شود که هر نبى و وصى باید ممتاز باشد بر رعیت خود از تمام جهات و لذا بعضى را چنان اعتقاد است، که در حسن صورت او هم بایست ممتاز باشد و لذا در خصوص حضرت جواد علیه و على آبائه و ابنائه الصلوه و السلام یا حضرت باقر علیه الصلوه و السلام که در شمایل مبارک ایشان دارد که شکل شریف مطهر معطر ایشان سیاه گونه بوده و در توجیه او کوشیدند که ایشان صورت حقیقت خود را از براى خواص خود اظهار مى کردند که ایشان محو جمال عدیم المثال آن حضرت علیه السلام مى شدند، و این مطلب غلط است، بلى مسلم داریم تمیز نبى و وصى را از رعیت لکن در صفات کمالیه نه جمالیه و لذا خط کسى بهتر از خط نبى بودن موجب نقص نبى نمى شود یا صورت بندى، و اندام کسى بهتر از نبى یا امام باشد موجب نقص نمى شود.
تعجب آن است که در مقام دفع شبهه مى فرماید که صورت حقیقت ایشان ممتاز هست از رعیت و این جواب نظیر سرقه است که به آن صدقه بدهند.
تتمیم:
از قوله علیه الصلوه و السلام و اجرى علینا طیبات الرزق چنان استفاده مى شود که آن چیزى که در مقام تفضل رزق انسان شده بخواهد بر بهایم و حیوانات دیگر جارى کند جایز نیست چنانکه بعضى از سفله ى ناس غذا و قوت خود را به حیواناتى که به آن انس دارند مى دهند و این حرام است و بعضى از فقها تصریح به آن نموده اند.
الخلیقه: به معنى مخلوق تاء او تاء ناقله از وصفیت است باسمیت مثل تاء حقیقت ملکه عبارت از قوه ى مدرکه است که تعبیر از آن به آن کنند و به واسطه ى همان قوه خواص اشیاء و صناعات را مى توان فهمید به عبارت اخرى از اجتماع قوه ى غضبیه و شهویه و عقلیه در آن استعداد دارد که هر چیز بفهمد و هیچ مخلوق از این قابلیت ندارد این است معنى آیه که خلاق عالم مسمیات را عرض کرد بر ملائکه و فرمود که خبر دهید بر من باسماء ایشان یعنى آن چیزى که سبب آن این مسمیات فهمیده شود یعنى دلائل اینها و آنها معترف شدند به عجز از آن و از جهت همین شرافت ملائکه است انسان را بر همه.
و ما را فضیلت داد به سبب ملائکه بر تمام خلق خود پس هر مخلوقى از مخلوقات او مطیع هستند از براى ما به سبب قدرت او و مى گردد به سوى اطاعت ما به عزت او.
اللغه:
غلق: آن چیزى است که در خانه و بستان و باغات را به او مى بندند و او غیر مفتاح قفل است به عباره اخرى یکى هر دو از حدید است مثل مفتاح و قفل یکى هر دو او از چوب است مثل غلق.
الترکیب:
جزئى از مستثنى منه و جزئى از مستثنى محذوف است دلالت بر آن کند سوق کلام تقدیر «الحمد لله الذى اغلق عنا باب الحاجه عن کل احد الا باب الحاجه الیه» فاء در قوله فکیف فصیحه اى اذا عرفت ما ذکرت و احتمال تفریع نیز دارد. ام منقطعه به معنى اضراب است یعنى بل زیرا که ام اگر معادل همزه استفهام باشد متصله است و الا منقطعه یعنى قطع کلام سابق و ایجاد کلام جدید و او خالى نیست از اینکه یا عقیب خبر است یا انشاء اگر عقیب انشاء است اضراب از سابق است.
اما قوله: «لا متى» سید شارح در شرح خود فرمود: که صله لا و متى محذوفست اى لانطیق حمده و متى نودى شکره و او را به اصطلاح اهل بدیع صنعه الا کتفاء گویند.
شرح:
یعنى بعضى از کلام را متکلم اکتفاء به او کند بر بعضى دیگر یعنى بعضى گویاى قرینه بر بعض دیگر مى شود بعد فرمود سزاوار آن است که هر یک از متى و شکره و لا و متى وقف کردن به واسطه ى این است که مى نویسند ط بسر خى بالاى آن کلماتى که دلالت کند بر وقف مطلق تا اینکه دانسته شود که اینجا شىء محذوفست. انتهى.
و این کلام در کمال ضعف است اولا وقف در قوله من شکره چه دلالت دارد بر حذف و در آن چیزى حذف نشده است.
و ثانیا، وقف دلالت نمى کند الا بر سکوت و عدم اعراب لاغیر.
و ثالثا، ذکر کردن بعضى از کلام که اکتفاء به آن مى شود در صورتى است که آن بعض کلام باشد نه حرف و نه قید از کلام ظاهر آن است که به قرینه ى سیاق لا از براى نفى جنس است و اسم او محذوف است و متى از ظروف متصرفه خبر آن یعنى قابلیت ندارد زمان از براى اداء شکر او به عباره اخرى لایکون کذلک یعنى هرگز چنین نمى شود که زمان قابلیت وفاء شکر او را داشته باشد فتامل.
شرح: یعنى ثناء معبودى را سزا است که از ما بست در حاجت از هر کسى را مگر به خود پس چگونه به واسطه ى همین نعمت قدرت و ثناء کردن او را دارم بلکه کدام زمان اداء شکر او کنم نخواهد شد زمان قابل از براى اداء شکر او، و دلالت بر مقاله مى کند آیه ى شریفه: «قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربى لنفد البحر».
اللغه:
ادوات و آلات: جمع آداه و آله هر دو به یک معنیند یعنى سبب و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 