پاورپوینت کامل داستان افک ۴۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان افک ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان افک ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان افک ۴۱ اسلاید در PowerPoint :

مورخین و راویان اهل سنت عموما در مراجعت از جنگ بنى المصطلق داستان افک و نزول آیه افک را از عایشه با مختصر اختلافى از عروه بن زبیر، سعید بن مسیب و علقمه بن وقاص و عبیدالله بن عتبه و برخى دیگر نقل کرده اند و همه سندها به عایشه منتهى مى شود که او خود داستان را نقل کرده است.

عایشه گوید: هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله مى خواست سفر کند میان زنان خود قرعه مى زد و هر کدام قرعه به نامش اصابت مى کرد او را همراه مى برد.

در غزوه بنى مصطلق نیز میان زنان خود قرعه زد و قرعه به نام من اصابت کرد و مرا با خود همراه برد. در سفرهاى رسول خدا قرار بر این بود که هرگاه شتر براى سوارى زنى که همراه بود آماده مى شد، زن در میان کجاوه مى نشست، آنگاه مردانى مى آمدند و پایین کجاوه را مى گرفتند و آن را بلند مى کردند و بر پشت شتر مى نهادند و ریسمان هاى آن را محکم مى کردند، سپس مهار شتر را مى گرفتند و به راه مى افتادند.

در مراجعت از غزوه «بنى مصطلق» هنگامى که رسول خدا نزدیک مدینه رسید، در منزلى فرود آمد، و پاسى از شب را در آن منزل گذراند، سپس بانگ رحیل داده شد و مردم به راه افتادند.[۱]

عایشه گوید: براى حاجتى بیرون رفته بودم و در گردنم گردن بندى از دانه هاى قیمتى «ظفار»[۲] بود، و بى آن که توجه کنم، گردن بندم گسیخته بود و چون به اردوگاه رسیدم به فکر آن افتادم و آن را نیافتم، و مردم هم آغاز به رفتن کرده بودند.

پس در پى گردن بند به همان جا که رفته بودم بازگشتم و پس از جستجو آن را یافتم. در این میان مردانى که شترم را نگهدارى مى کردند آمده بودند و به گمان این که در کجاوه نشسته ام آن را بالاى شتر بسته و به راه افتاده بودند، و من هنگامى به اردوگاه بازگشتم که مردم همه رفته بودند و احدى باقى نمانده بود، پس خود را به چادر خود پیچیدم و در همان جا دراز کشیدم و یقین داشتم که وقتى مرا ندیدند در جستجوى من بر خواهند گشت.

عایشه مى گوید: به خدا قسم، در همان حالى که دراز کشیده بودم صفوان بن معطل سلمى که براى کارى از همراهى با لشکر باز مانده بود، بر من گذر کرد.

چون مرا دید، بالاى سر من ایستاد و (چون پیش از نزول آیه حجاب مرا دیده بود) مرا شناخت و گفت: «…إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» [۳]، همسر رسول خداست که تنها مانده است.

سپس گفت: خداى تو را رحمت کند، چرا عقب مانده اى؟ اما من به وى پاسخ ندادم. سپس شترى را نزدیک آورد و گفت: سوار شو و خود دورتر ایستاد.

سوار شدم و آن گاه صفوان نزدیک آمد و مهار شتر را گرفت و با شتاب در جستجوى اردو به راه افتاد، اما سوگند به خدا که نه ما به مردم رسیدیم و نه آن ها از نبودنم در کجاوه با خبر شدند، تا بامداد فردا که اردو در منزل دیگر پیاده شدند و ما هم به همان وضعى که داشتیم رسیدیم.

دروغگویان زبان به بهتان گشودند و گفتند، آن چه گفتند و اردوى اسلام متشنج شد. اما من به خدا قسم بى خبر بودم.

سپس به مدینه رسیدم و چیزى نگذشت که سخت بیمار شدم، و با آن که رسول خدا، پدر و مادرم از بهتانى که نسبت به من گفته بودند به من چیزى نمى گفتند، اما مى فهمیدم که رسول خدا نسبت به من لطف و محبت سابق را ندارد و مانند گذشته که هرگاه بیمار مى شدم، بسیار تفقد و دل جویى مى کرد، در این بیمارى لطف و عنایتى نشان نداد و هرگاه نزد من مى آید، از مادرم که مشغول پرستارى من بود مى پرسید که بیمار شما چطور است؟ و بیش از این احوال پرسى نمى کرد.

تا آن جا که روزى گفتم: اى رسول خدا کاش مرا اذن مى دادى که به خانه مادرم مى رفتم، و مرا همان جا پرستارى مى کرد. فرمود: مانعى ندارد. پس به خانه مادر رفتم و از آن چه مردم گفته بودند به کلى بى خبر بودم، تا این که پس از متجاوز از بیست روز بهبود یافتم و شبى با ام مسطح دختر أبى رهم بن مطلب بن عبد مناف (که مادرش دختر صخر بن عامر، خاله أبى بکر بود) براى حاجتى بیرون رفتم و در بین راه پاى او به چادرش گیر کرد و به زمین خورد و گفت: خدا مسطح را بدبخت کند.

گفتم: به خدا قسم به مردى از مهاجرین که در بدر حضور داشته است بد گفتى.

گفت: اى دختر «أبى بکر» مگر خبر ندارى؟

گفتم: چه خبر؟ پس قصه بهتانى را که درباره من گفته بودند به من گفت.

گفتم: راستى چنین حرفى بوده است؟

گفت: آرى به خدا قسم که چنین گفته اند.

عایشه مى گوید: به خدا قسم، دیگر نتوانستم به دنبال کارى که داشتم بروم و هم چنان بازگشتم و چنان مى گریستم که مى پنداشتم گریه جگرم را خواهد شکافت.

پس به مادرم گفتم: خدا ترا بیامرزد، مردم چنین سخنانى مى گویند، و توبه من هیچ نمى گویى؟

گفت: دختر جان، اهمیت مده، به خدا قسم که اتفاق مى افتد زنى زیبا در خانه مردى باشد که آن مرد او را دوست مى دارد و اگر هووهایى هم داشته باشد آن ها و دیگران درباره وى چیزهایى مى گویند.

وى گوید: در اثر همین قضیه میان أسید بن حضیر أوسى و سعد بن عباده خزرجى نزاعى در گرفت و نزدیک بود فتنه اى میان أوس و خزرج پدید آید.

عایشه مى گوید: رسول خدا نزد من آمد، على بن أبى طالب و أسامه بن زید را خواست و در این باب با آن دو مشورت کرد.

أسامه درباره من سخن به نیکى راند و گفت: اى رسول خدا از همسرت نه ما و نه تو جز نیکى ندیده ایم و آن چه مردم مى گویند دروغ و یاوه است.

امام على علیه السلام گفت: اى رسول خدا زن بسیار است و شما هم مى توانى زنى دیگر بگیرى ـ تا آن جا که مى گوید ـ رسول خدا گفت: اى عایشه تو را بشارت باد که خدا بى گناهى تو را نازل کرد. گفتم: خدا را شکر.

پس رسول خدا بیرون رفت، و براى مردم خطبه خواند، و آیات نازل شده [۴] را بر آنان تلاوت فرمود، و سپس دستور داد تا مسطح بن أثاثه، حسان بن ثابت، حمنه دختر جحش (خواهر زینب) را که صریحا بهتان زده بودند، حد زدند.

به روایت ابن اسحاق: بعدها معلوم شد که صفوان بن معطل سلمى مردى ندارد و نمى تواند با زنان آمیزش کند. او در یکى از غزوات اسلامى به شهادت رسید.

نوشته اند که صفوان بن معطل هنگامى که از گفتار بهتان آمیز حسان بن ثابت و دیگران با خبر شد، روزى سر راه بر حسان گرفت و شمشیرى بر وى فرود آورد و او را مجروح ساخت، و رسول خدا از حسان خواست تا از صفوان صرف نظر کند و در مقابل، نخلستانى به او داد و نی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.