پاورپوینت کامل خودشناسی ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خودشناسی ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خودشناسی ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خودشناسی ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ اهمیت خودشناسى
۲ چرا خود را بشناسیم؟
۳ خودشناسی در قرآن
۴ آثار مورد انتظار از خودشناسى

۴.۱ خودشناسى براى خداشناسى
۴.۲ خودشناسى براى خودسازى

۵ خودشناسى براى خودسازى در روایات
۶ پانویس
۷ منابع

اهمیت خودشناسى

اهمیت خودشناسى به سبب نتایج آن است، به عبارت دیگر اهمیت خودشناسى به سبب نقشى است که خودشناسى در تحقق کمال انسان دارد. در اینجا برخى از روایاتى را که اهمیت خودشناسى را بیان کرده‌اند، نقل مى‌کنیم:

از امیرالمومنین علیه السلام در این باره نقل شده است که فرمودند: معرفه النفس انفع المعارف؛[۱] خودشناسى سودمندترین دانش هاست.

همچنین فرمودند: غایه المعرفه ان یعرف المرء نفسه؛[۲] نهایت معرفت آن است که انسان خود بشناسد.

و نیز فرمودند: نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفه النفس؛[۳] کسى که به شناخت خود دست یابد به بزرگترین رستگارى و پیروزى رسیده است.

افضل الحکمه معرفه الانسان نفسه؛[۴] بزرگترین حکمت آن است که انسان خود را بشناسد.

نقطه مقابلِ خودشناسى، خودناشناسى است که به عقیده امیرالمؤمنین علیه السلام بالاترین و بزرگترین جهل است. چنان که فرمود: اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه؛[۵] بزرگ‌ترین نادانى خودناشناسىِ انسان است.

و نیز فرمود: کفى بالمرء جهلاً ان یجهل نفسه؛[۶] در جهل انسان همین بس که خود را نشناسد.

با توجه به این اهمیت زیاد، قطعاً آثار بزرگى بر خودشناسى مترتب است و چون مهمترین هدف زندگى در نزد معصومین، معرفت و طاعت خداوند و تقرب به اوست، آثار خودشناسى را باید در ممکن ساختن معرفت پروردگار و تقرب به او جستجو کرد.

چرا خود را بشناسیم؟

چه آثارى بر خودشناسى مترتب است که آن را مطلوب مى‌سازد. خودشناسى براى چیست؟ به چه انگیزه‌اى باید خودشناسى کرد؟ براى خودشناسى آثار مختلفى بیان شده است و انگیزه‌هاى گوناگونى خودشناسى را اقتضاء مى‌کند. یکى از عواملى که خودشناسى را موجه مى‌سازد، متعلق این شناخت است.

«خود» به عنوان چیزى که در «خودشناسى» شناخته مى‌شود، محبوبترین چیز در نزد ماست. هر کس که به خود علاقه دارد و علاقه به شناخت محبوب خویش است و «خود» محبوب همه انسانهاست، چرا که هر انسانى خود را دوست دارد و طبیعى است که خودشناسى امرى مطلوب باشد.

محبت انسان به خود موجب مى‌شود انسان در اندیشه برآوردن مصالح خویش باشد و بکوشد مفاسد و امور زیان آور را از خود دور سازد. به عبارت دیگر حفاظت از خویش در برابر خطرات و تأمین نیازهاى خود به اقتضاى محبت به خود امرى طبیعى است. از سوى دیگر حفاظت از هر چیز و تأمین نیازها و مصالح هر چیز مستلزم شناخت آن چیز است. هرگاه چیزى را نشناسیم، نیازهاى آن و امور زیان آور به آن را نمى‌توانیم بشناسیم.

محبت به خود فقط با حفظ و نگهدارى «خود» ارضاء نمى‌شود. انسان خود را در بهترین و کاملترین شکل مى‌خواهد؛ یعنى دوست دارد هر کمالى را در خود تحقق بخشد و هرگاه کمالى از کمالات ممکن براى خود را در خود نامحقق یابد، از وضع موجود خود ناراضى مى‌شود و در صدد تکمیل وجود خویش برمى‌آید. کمال خواهىِ پایان‌ناپذیر انسان، در عین احساس فقر و نیازمندى است. پس انسان بر خود لازم مى‌بیند که کمال ممکن براى خویش را بشناسد تا بتواند در جهت کمال خود گام بردارد و کمالاتى نایافتنى را طلب نکند و به چیزى کمتر از آنچه براى او ممکن است رضا ندهد. شناخت کمال نهایىِ خود فرع شناخت خود است.

براى رسیدن به کمال، علاوه بر شناخت مقصد باید مسیر، مرکب و سرعت را هم شناخت. شناخت مسیر، مرکب و سرعت متناسب با هر موجود بر شناخت آن موجود متوقف است.

اگر توانایی ها و ظرفیت هاى خود را بشناسیم، ممکن است گام در مسیر سنگلاخ و دشوارى بگذاریم و یا با سرعتى بیش از توان خود حرکت کنیم و یا از ابزارها و نیروهایى کمک بگیریم که تناسبى با وضعیت ما و مقصد ما نداشته باشد.

خودشناسى و شناخت کمال و زیبایی ها و جذابیت هاى مقصد نهایى انسان، انگیزه استکمال را در او تقویت مى‌کند. این نکته را مى‌توان یکى از انگیزه‌هاى توصیه به خودشناسى از سوى کسانى که خودشناسى کرده‌اند دانست. ائمه معصومین علیهم السلام که انسان و غایت وجودى او را مى‌شناسد و نیز مى‌دانند هر فردى با شناخت خود و غایت هستى خود بیش از پیش خواستار سلوک به سوى کمال خواهد شد، انسانها را به خودشناسى ترغیب مى‌کنند تا آنان را شیفته حرکت کمالى سازند.

خودشناسى به خداشناسى مى‌انجامد و خداشناسى در واقع اصلى‌ترین مقدمه کمال و بلکه خود کمال انسان است. پس خودشناسى براى کمال انسان امرى ضرورى و غیرقابل چشم پوشى است. همچنین خودشناسى مقدمه ضرورى هر شناختى است؛ یعنى هیچ شناختى براى انسان حاصل نمى‌شود مگر آن که خود را بشناسیم. پس اگر خواستار شناخت حقایق هستى هستیم باید نخست خود را بشناسیم.

قرآن کتاب انسان سازی است، یک فلسفه‌ نظری نیست که علاقه‌اش تنها به بحث و نظر و چشم انداز باشد، هر چشم اندازی را که ارائه می‌دهد برای‌ عمل و گام برداشتن است.

خودشناسی در قرآن

قرآن کوشاست که انسان “خود” را کشف کند. این “خود”، “خود” شناسنامه ‌ای نیست که اسمت چیست؟ اسم پدرت چیست و در چه سالی‌ متولد شده‌ ای؟ تابع چه کشوری هستی؟ از کدام آب و خاکی و با چه کسی‌ زناشویی برقرار کردی و چند فرزند داری؟

آن “خود” همان چیزی است که “روح الهی” نامیده می‌شود و با شناختن آن “خود”، است که انسان احساس شرافت و کرامت و تعالی‌ می‌کند و خویشتن را از تن دادن به پستی ها برتر می‌شمارد، به قداست خویش‌ پی می‌برد، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا می‌کند.

از نظر قرآن، انسان یک کدخدای انتخاب شده زمین است و به حکم‌ شایستگی و صلاحیت، نه صرفاً زور و چنگال تنازع، از طرف ذی صلاحیت‌ترین‌ مقام هستی یعنی ذات خداوند، برگزیده و انتخاب و به تعبیر قرآن “اصطفا” شده است و به همین دلیل مانند هر برگزیده دیگر “رسالت” و “مسئولیت” دارد: رسالت از طرف خدا و مسئولیت در پیشگاه او.

اعتقاد به این که انسان موجودی انتخاب شده است و هدفی از انتخاب در کار است، نوعی آثار روانی و تربیتی در افراد به وجود می‌آورد و اعتقاد به این که انسان نتیجه‌ یک سلسله تصادفات بی هدف است، نوعی دیگر آثار روانی و تربیتی در افراد به وجود می‌آورد و اعتقاد به این که انسان نتیجه‌ یک سلسله تصادفات بی هدف است، نوعی دیگر آثار روانی و تربیتی در انسان به وجود می‌آورد.

خودشناسی به معنی این است که انسان مقام واقعی خویش را در عالم وجود درک کند، بداند خاکی محض نیست. پرتوی از روح الهی‌ در او هست، بداند که در معرفت می‌تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد، بداند که او آزاد و مختار و مسئول خویشتن و مسئول افراد دیگر و مسئول آباد کردن‌ جهان و بهتر کردن جهان است (او شما را از زمین بیافرید و عمران آن را از شما خواست). «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا» (سوره هود/۶۱) بداند که او امانتدار الهی است، بداند که بر حسب تصادف، برتری نیافته است تا استبداد بورزد و همه چیز را برای‌ شخص خود تصاحب کند و مسئولیت و تکلیفی برای خویشتن قائل نباشد.

آثار مورد انتظار از خودشناسى

خودشناسى براى خداشناسى

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند: من عرف نفسه عرف ربه؛[۷] کسى که خود را بشناسد همانا پروردگارش را شناخته است.

معرفت نفس به چند شکل به معرفت خدا مى‌انجامد:

انسان با شناخت خویش در درون خود گرایش هایى فطرى مى‌یابد؛ (این گرایش ها را در بحث آینده بررسى خواهیم نمود). هر انسانى خواستار احاطه علمى به جهان است و گرایش او به شناخت هستى، بى نهایت است؛ یعنى انسان هر چه در دانش پیشرفت مى‌کند، همچنان از افزایش سؤالات و دوام جهل خود ناراضى است و تا زمانى که به علم مطلق دست نیابد خود را ناقص مى‌بیند و از نقص خود ناخرسند است و از این رو خواستار اتصال به سرچشمه علم مطلق مى‌گردد. انسان مى‌داند که شناخت ماسوى اللَّه بدون شناخت علت العلل آنها شناختى ناقص است. بنابراین شرط شناخت جهان مخلوق را شناخت علتِ مخلوقات مى‌بیند و میل او به احاطه علمى بر جهان، او را ملزم به شناخت خداوند مى‌سازد. آگاهى از وجود گرایش فطرى به علم و احاطه علمى در انسان، به هر روشى که حاصل شود (روش درون بینى و علم حضورى و یا روشهاى مختلف علوم حصولى انسان‌شناسى) به ما مى‌گوید که پاسخگویى به این گرایش فطرى، مستلزم شناخت علت العلل هستى است.
انسان به تجربه یافته است که هر گرایش درونى که در او وجود دارد حاکى از وجود واقعیتى خارجى است که آن گرایش را ارضا مى‌کند. میل به رفع تشنگى، با آب که واقعیت خارجى دارد ارضاء مى‌شود. میل به همسرگزینى با وجود جنس مخالف ارضاء مى‌شود و سایر امیال انسان نیز اینگونه‌اند. پس اگر انسان خواستار علم و قدرت مطلق است باید علم و قدرت مطلق وجود داشته باشد. پس مبدئى در هستى وجود دارد که از علم و قدرت مطلق برخوردار است. این شکل شناخت وجود خداوند و صفات علم و قدرت او، اگر چه بر مقدماتى متکى است که از تجارب درونى انسان تشکیل شده است، ولى در نهایت علمى حصولى و مفهومى است.
انسان با کاویدن خویش و رسیدن به خودشناسىِ حضورى، خود را موجودى وابسته و فقیر مى‌یابد؛ موجودى که همه احوال او اعم از حیات، علم، قدرت، محبت و اراده و دیگر اوصاف و افعالش، وابسته به موجودى است که از لحاظ حیات، علم و قدرت نامتناهى است. این درک حضورى به فقر خود نسبت به خداوند، نتیجه شناخت نفس به صفت فقر و نیازمندى است که همزمان با شناخت نفس، در نفس انسان حاضر است و از هر گونه قیاس و استدلال مستغنى است.

خودشناسى، به خداشناسى مى‌انجامد؛ در حالى که خداشناسى حاصل از خودشناسى، علم حضورى است که اولاً هیچ تردیدى در آن راه ندارد و ثانیاً در تحریک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.