پاورپوینت کامل حدیث یوم الدار ۵۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حدیث یوم الدار ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حدیث یوم الدار ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حدیث یوم الدار ۵۵ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ ابن تیمیه و تضعیف حدیث
۲ امامت در کودکی، تأیید یا تردید؟
۳ تحریف یا جنایت تاریخی
۴ پانویس
۵ منابع

پس از سه سال از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فرشته وحی نازل شد و فرمان خداوند را برای دعوت خویشاوندان و بستگان نزدیک به او ابلاغ کرد: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تَعْمَلُون؛[۱] خویشاوندان نزدیک خود را انذار کن، و بال و پر (مهر و نرمی) خود را برای مؤمنان که از تو پیروی کرده‌اند، پهن کن و اگر از تو نافرمانی کنند، بگو: من از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم».

با نزول این آیه، پیامبر خاتم به علی علیه السلام دستور داد غذایی که تمام آن، یک ران گوسفند و یک من شیر بود، آماده سازد و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کند تا امر خداوند را به آنان ابلاغ کند و علی علیه السلام چنین کرد. حدود چهل نفر جمع شدند که در میان آنان ابوطالب، حمزه و ابولهب نیز بودند. غذا (چنان که اشاره شد) کم بود و به صورت عادی برای آن جمعیت کافی نبود؛ اما همگی خوردند و سیر شدند و چیزی از آن کم نشد.

ابولهب گفت: «این (اشاره به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله) جادو کرده است». سخنان ابولهب، مجلس را از طرح دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خارج کرد و پیامبر از طرح موضوع منصرف شد و جلسه بدون اخذ نتیجه پایان یافت. با دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بار دیگر علی علیه السلام مأموریت یافت که با همان ترتیب قبلی غذا تهیه و از خویشاوندان پیامبر دعوت کند. بار دوم و یا بار سوم حضرت ختمی مرتبت پس از صرف غذا فرمود: «یا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنِّی وَاللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُکُمْ بِهِ إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ وَ قَدْ أَمَرَنِی اللَّهُ تَعَالَى أَنْ أَدْعُوَکُمْ اِلَیهِ فَأَیکُمْ یؤَازِرُنِی عَلَى هَذا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ یکُونَ أَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُم؟ ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده‌ام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام. خدا به من فرمان داده است تا شما را به سوی او فراخوانم، اکنون کدام یک از شما مرا یاری می‌کند تا برادر من و (وصی و) جانشین من در میان شما باشد؟»

هیچ کدام پاسخ ندادند. علی علیه السلام که از همه کوچک‌تر بود، گفت: «ای پیامبر خدا! من تو را یاری می‌کنم». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا؛[۲] این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید». جمعیت برخاستند؛ در حالی که می‌خندیدند و به ابوطالب می‌گفتند: «محمد امر کرد که از پسرت اطاعت کنی و به حرف او گوش فرا دهی (در حالی که از همه کوچک‌تر است)».

این قضیه در میان مورخان و مفسران به نام‌های «یوم‌الدار»؛ روزی که در خانه پیامبر جمع شدند»، «بدء‌الدعوه، آغاز دعوت» و «یوْمُ الْاِنذار» یاد شده است. جمع زیادی از مورخان و مفسران آن را نقل کرده‌اند.[۳]

مرحوم علامه امینی، هفت‌گونه و هفت صورت از منابع اهل سنت نقل کرده است که صورت اول همان بود که نقل شد؛[۴] اما به صورت‌های دیگر به اختصار اشاره می‌شود:

۱. از احمد حنبل در مسندش، ج ۱، ص ۱۵۹[۵]؛ طبری در تاریخش، ج ۱، ص ۲۱۷؛ حافظ نسائی در خصائص، ص ۱۸؛ گنجی شافعی در کفایه، ص ۸۹[۶] نقل کرده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از دعوت از خویشاوندان فرمود: «فَأَیکُمْ یبَایعُنِی عَلَى أَنْ یکُونَ أَخِی وَ صَاحِبِی وَ وَارِثِی فَلَمْ یقُمْ إِلَیهِ أَحَدٌ قَالَ فَقُمْتُ وَ کُنْتُ أَصْغَرَ الْقَوْمِ سِنّاً فَقَالَ اجْلِسْ قَالَ ثُمَّ قَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ کُلَّ ذَلِکَ أَقُومُ إِلَیهِ فَیقُولُ لِی اجْلِسْ حَتَّى کَانَتِ الثَّالِثَهُ ضَرَبَ یدَهُ عَلَى یدِی؛[۷] پس کدام‌یک از شما با من بیعت می‌کند که برادر و یار و وارث من باشد، هیچ کسی بلند نشد. من (علی) پا شدم، در حالی که کوچک‌ترینِ آن جمع بودم. حضرت فرمود: بنشین. این جمله را سه بار تکرار کرد. هر بار (فقط) من پا شدم و حضرت می‌فرمود: بنشین تا به مرحله سوم که دست خود را (به عنوان بیعت) بر دست من زد (یعنی که تو برادر و رفیق و وارث من هستی)».

فرق این صورت با صورت قبلی این است که در این نقل، حکم خلیفتی نیامده است؛ ولی کلمه وارثی آمده است.

۲. از حافظ ابن مردویه و… نقل کرده است که پس از دو بار دعوت خویشاوندان، بار سوم در حالی که دستش را دراز کرده بود، فرمود: «مَن یبَایعُنی عَلی اَنْ یکُونَ اَخی وَ صاحِبی وَ ولیکُمْ مِنْ بَعْدی؟ فَمَدَدْتُ ‌َیدِی وَ قُْلْتُ: اَنَا أبایعُکَ، وَ اَنَا یوْمَئِذٍ اَصْغَرُ الْقَوْمِ…؛[۸] کیست که با من بیعت کند بنابراین که برادر و یار من و سرپرست شما بعد از من باشد. پس من (علی) دستم را جلو بردم و گفتم من با تو بیعت می‌کنم، در حالی که کوچک‌ترینِ فرد جمعیت بودم».

این صورت در مقایسه با صورت دوم کلمه «ولیکمْ» را اضافه دارد و با صورت اول، مقداری هماهنگ است؛ چون اول «خلیفتی فیکم» دارد و صورت سوم «ولیکم». شاید بتوان گفت: جامعیت و دلالت ولیکم بر امامت امام علی علیه السلام بیشتر از کلمه «خلیفتی» باشد.

۳. حافظ، ابن ابی‌حاتم و بغوی نقل کرده‌اند[۹] و ابن تیمیه در منهاج السنه،[۱۰] ج ۴، ص ۸۰ نیز از آن دو نقل کرده است که حضرت بعد از صرف طعام فرمود: «أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَى کَلِمَتَینِ خَفِیفَتَینِ عَلَى اللِّسَانِ ثَقِیلَتَینِ فِی الْمِیزَانِ شَهَادَهِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ یجِبْنِی إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ یؤَازِرْنِی عَلَیهِ وَ عَلَى الْقِیامِ بِهِ یکُنْ أَخِی وَ وَصِیی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ خَلِیفَتِی مِنْ بَعْدِی؛[۱۱] من شما را به دو کلمه دعوت می‌کنم که بر زبان سبک و در میزان اعمال سنگین است، شهادت دادن به این که خدا یکی است و من رسول خدا هستم. پس هر کسی در این امر، مرا اجابت کرد و کمک کار من شد برادر، وصی، وزیر، وارث و خلیفه بعد از من خواهد بود».

امام علی علیه السلام برخاست و گفت: «من ای رسول خدا!»، حضرت فرمود: «بنشین» سه بار این قضیه تکرار شد. بار سوم فرمود: «اجْلِسْ فَأَنْتَ أَخِی وَ وَصِیی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ خَلِیفَتِی مِنْ بَعْدِی ؛[۱۲] بنشین، پس تو برادر، وصی، وزیر، وارث و خلیفه من بعد از من هستی» و اینجا نیز بر این عبارت صراحت دارد که «خلیفه‌ی بعد از من هستی».

۴. از قیس،[۱۳] معاویه و برخی تابعین نقل شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرزندان عبدالمطلب را جمع کرد و پس از پذیرایی فرمود: «أَیکُمْ ینْتَدِبُ أَنْ یکُونَ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِی کُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی؛ کدام ‌یک از شما اجابت می‌کند که برادر، وزیر، وصی، جانشین و خلیفه من در امتم و سرپرست هر مؤمنی بعد از من باشد؟»

جمعیت حاضر، ساکت شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله سه بار جمله را تکرار کرد و در هر بار، علی علیه السلام جواب داد: من ای رسول خدا! …آن‌گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اللَّهُمَّ امْلَأْ جَوْفَهُ عِلْماً وَ فَهْماً وَ حُکْماً ثُمَّ قَالَ لِأَبِی طَالِبٍ یا أَبَا طَالِبٍ اسْمَعِ الْآنَ لِابْنِکَ وَ أَطِعْ فَقَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ مِنْ نَبِیهِ بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى؛[۱۴] خدایا! درون او را از علم و فهم و حکمت پر کن. سپس به ابی‌طالب فرمود: اینک به سخن پسرت گوش بده، و (از او) اطاعت کن؛ زیرا خداوند او را برای پیغمبرش همچون هارون برای موسی (خلیفه و جانشین) قرار داده است».

اضافه‌ای که این صورت بر صور دیگر دارد این است که در ذیل آن به حدیث منزلت نیز اشاره شده است. این حدیث، خود تأکیدی بر امامت علی علیه السلام است و بیان می‌کند که حضرت علی علیه السلام تمام منزلت‌های خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله را جز نبوت و رسالت داراست.

۵. ابواسحاق ثعلبی[۱۵] و… نقل کرده‌اند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از آیه‌

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.