پاورپوینت کامل حاج میرزا على احمدى میانجى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حاج میرزا على احمدى میانجى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حاج میرزا على احمدى میانجى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حاج میرزا على احمدى میانجى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ خاندان احمدی میانجی
۲ پدر و مادر ایشان
۳ تولد و تحصیل حاج میرزا على احمدى میانجى
۴ استاد دلسوزایشان
۵ استاد بعدی ایشان
۶ سفر میرزا به قم
۷ تشکیل محفل تفسیرى
۸ تدریس فقه و اخلاق
۹ حاج میرزا على احمدى میانجى در خدمت امام و انقلاب
۱۰ فعالیت هاى فرهنگى-اجتماعى ایشان
۱۱ حاج میرزا على غمخوار درماندگان
۱۲ آثار ماندگار حاج میرزا على احمدى میانجى
۱۳ حکومت از دیدگاه آیت الله احمدى
۱۴ توصیه هاى ناب ایشان به طلاب
۱۵ وفات حاج میرزا على احمدى میانجى

۱۵.۱ متن پیام تسلیت حضرت آیت الله خامنه اى

۱۶ پانویس
۱۷ منابع

خاندان احمدی میانجی

مرحوم آخوند ملا على، جد دوم آیت الله احمدى میانجى بشمار مى آید. او در روستاى جهندنیر، از توابع شمالى شهرستان میانه دیده به جهان گشود. دوران کودکى را در همان جا سپرى کرد. سپس جهت تحصیل علوم دینى، راهى حوزه علمیه تبریز شد. با فقر و تنگدستى شدید به تحصیلات حوزوى پرداخت. چون خط خوشى داشت، به ناچار با خطاطى و استنساخ متون درسى حوزه، بخشى از نیازهاى مادى خود را تأمین مى ساخت. وى با وجود مشکلات مادى، تا حدودى توانست به مراتب خوبى از علوم اسلامى دست یابد؛ چنان که در رشته هایى مانند: ادبیات عرب، معانى و بیان، فقه و اصول زحمات زیادى کشید و در بُعد اعتقادى به کتاب «عده الداعى و نجاح الساعى» علامه حلى حاشیه زد و درباره امامت نیز جزوه هاى نوشت.

او مدتى بعد به زادگاه خود بازگشت و در منطقه گرمرود و روستاهاى آن، به تبلیغ دین و خدمت به مردم پرداخت. تا این که یک سال به دلایل نامعلومى به منطقه «اوچ تپه» از توابع غربى شهرستان میانه به روستاى «پورسخلو» رفت. رفتار و کردار و فعالیت هاى وى، با استقبال و پسند مردم آن روستا مواجه شد و به درخواست آنان، مرحوم ملا على براى همیشه در آن روستا ماندگار گردید و همت خود را در جهت رسیدگى به امور مذهبى و رفع مشکلات روزمره مردم معطوف ساخت.

او در رفتار و کردار و در عبادت و بندگى سرمشق بود؛ چنان که مردم منطقه به شدت تحت تأثیر این بُعد از شخصیت وى قرار گرفتند و پس از درگذشت آن عالم ربانى، محل عبادت و سکونت او را مورد تبرک و نذر و نیاز خود قرار دادند. از وى دست نوشته هایى ارزشمند به صورت استنساخ از کتاب «شرح لمعه»، «شرایع الاسلام» و قسمتى از «تفسیر صافى» به جاى مانده است.

مرحوم ملا على، دو فرزند پسر به نام هاى محمود و احمد داشت، که هر دو راه پدر را پیش گرفتند و به تحصیل علم و دانش روى آوردند و در تبلیغ دین و هدایت مردم منطقه، نقش بسزایى داشتند.

حجه الاسلام والمسلمین شیخ احمد فرزند کوچک پدر (جد اول آیت الله احمدى میانجى)، بیش از برادر بزرگش محمود به فراگیرى علوم اسلامى علاقه نشان داد. لذا به آموخته هاى خود در خدمت پدر بسنده نکرد و به حوزه علمیه تبریز هجرت نمود. با تلاش پى گیر خود به مراتب بالایى از علوم و فضایل اخلاقى رسید؛ به طورى که پس از بازگشت به روستاى خود، مردم میانه از وى خواستند که بدانجا هجرت کند؛ اما او به دلایلى منطقه و زادگاه خود را مقدم داشت و در آن جا، علاوه بر رسیدگى به امور مذهبى، سیاسى و اجتماعى مردم، به کشاورزى نیز اشتغال داشت. او پس از سال ها تلاش و خدمت در سال ۱۳۳۶ ه.ق درگذشت.[۱]

پدر و مادر ایشان

ثقه الاسلام ملا حسینعلى احمدى (فرزند حجه الاسلام شیخ احمد)، پدر آیت الله احمدى میانجى است. او در همان روستاى پورسخلو به دنیا آمد. پس از دوران کودکى با تشویق و همت پدر در سال ۱۳۳۱ ق، رهسپار حوزه علمیه تبریز شد. حدود پنج سال در آن مرکز علمى به تحصیل پرداخت و از محضرت اساتیدى مانند آیت الله آقا میرزا خلیل مجتهد تا سطح شرح لمعه فیض برد. همزمان با درگذشت پدر که مصادف با سال ۱۳۳۶ بود، به منطقه بازگشت و به جاى پدر مسئولیت رهبرى و هدایت مردم را بر دوش گرفت. چون از روحیه اجتماعى خوبى برخوردار بود، در مدت کوتاهى توانست به امور تبلیغى، فرهنگى و مذهبى توسعه و کارایى بیشتر و بهتر بدهد. قدرت و نفوذ معنوى وى در منطقه به قدرى چشمگیر بود که افراد شرور و خوانین از برخوردهاى صریح و ظلم ستیز او در هراس و اضطراب بودند و هرگز نمى توانستند پاى خود را از گلیم خویش بیشتر دراز کنند؛ چنان که نقش تاریخى وى در غائله آذربایجان در سال ۱۳۲۵ ش، در جهت هدایت مردم و مبارزه آنان با مسلک کمونیستى بر کسى پوشیده نیست.[۲]

آیت الله احمدى میانجى، در یادداشت هاى پراکنده خود ویژگى هاى اخلاقى و فعالیت هاى اجتماعى پدر را چنین بیان مى کند: «…مادرم از فرزندان حضرت رسول صلی الله علیه و آله و مرحوم پدرم طبق نوشته خودش، که در آخر جلد دوم «شرح لمعه» آمده، در سال ۱۳۳۵ ق «شرح لمعه» مى خوانده است و در سال ۱۳۳۶ ق. که قحطى بزرگ اتفاق افتاد و پدرم ترک تحصیل نموده و مشغول تبلیغ و خدمت در محل شده است. پدرم خود زارع بود و کشاورزى داشت. خود در باغ ها در آبیارى کردن و حفر چشمه ها و درختکارى، و وقت خرمن کوبیدن گندم، کار مى کرد و هر سال زکات و خمس مى داد. در ایام ماه رمضان و محرم منبر مى رفت و در طول سال به کارهاى شرعى مردم، تبلیغ احکام، رفع منازعات و اصلاح بین الناس مى پرداخت. به حضرت امام حسین علیه السلام علاقه خاصى داشت. گاهى تنها براى خودش روضه مى خواند و گریه مى کرد. حتى در صحرا و در باغ، هنگام کارکردن، و در مجالس مختلف که براى مردم صحبت مى نمود، در آخر روضه مى خواند. من در ایشان حرص بر دنیا، و حسد به هم نوع ندیدم؛ بلکه بر عکس، خدمت به هم نوع و احترام را لازم مى دید و در رفع حوایج مردم کوشش مى کرد…».

او در اواخر عمر، به شهر میانه رفته و در همانجا ماندگار شد. بعد از اندکى در سال ۱۳۵۱ ش، چشم از جهان فروبست. پیکر این عالم پرتلاش به شهر قم انتقال داده شد و در قبرستان وادى السلام به خاک سپرده شد.

تولد و تحصیل حاج میرزا على احمدى میانجى

آیت الله على احمدى میانجى، چهارم محرم الحرام ۱۳۴۵ ه.ق (۱۳۰۶ ش) در روستاى پورسخلو دیده به جهان گشود. دوران کودکى و نوجوانى را در چنین محیط خانوادگى، که سرشار از تلاش و کوشش، صفا و صمیمیت و عبودیت و معنویت بود، سپرى کرد و در دامن مادرى از سلاله رسول اکرم صلی الله علیه و آله کاملاً تربیت اسلامى یافت. وى آموزش کتاب هاى «نصاب الصبیان»، «گلستان سعدى»، «منشأت امیر نظام»، «ابواب الجنان»، «تاریخ نادر» و مقدمات عربى را نزد پدر گذرانیده و با پشتکار خود توانست حدود دویست بیت از «نصاب» را حفظ کند و تا حدودى به زبان فارسى مسلط شود.

استاد دلسوزایشان

سال ۱۳۵۸ ه.ق (بهار ۱۳۱۸) در سن دوازده سالگى، پدر او را به شهر میانه آورد و فرزندش را به دست عالمى فداکار و دلسوز سپرد تا به صورتى که خود مصلحت مى داند، تعلیم و تربیت کند.

این روحانى ربانى، مرحوم حضرت آیت الله آقا میرزا ابومحمد حجتى، یکى از دوستان صمیمى و قدیمى پدر و از شاگردان حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى در قم بشمار مى رفت که به تازگى از آن شهر به میانه بازگشته و به جاى مرحوم پدرش آیت الله آقا میرزا محمد حجتى، رهبرى مذهبى مردم میانه را بر عهده گرفته بود.[۳] او با مشورت و هدایت آیت الله حائرى، تصمیم داشت، حوزه علمیه میانه را که از مدت ها پیش به تعطیلى گراییده بود، دوباره فعال کند. لذا ورود این طلبه جوان و پرشور، به عملى کردن تصمیم وى سرعت و عینیت بیشتر بخشید و آیت الله احمدى اولین شاگرد حوزه درسى ایشان شد.

آیت الله احمدى میانجى نخست آموزش نحو را به تنهایى پیش استاد آغاز کرد. بدین جهت او روزها و گاه شب ها در منزل استاد بسر مى برد. بعدها نیز چند نفر دیگر به شاگردان استاد، اضافه شدند و بدین ترتیب عملاً قسمتى از منزل آیت الله حجتى براى تعلیم و تربیت طلاب اختصاص یافت.

استاد با مشاهده تلاش و استعداد و علاقه و خلوص اولین شاگردش، حتى بیش از فرزندان خود زمینه هاى رشد و شکوفایى او را فراهم آورد. آیت الله میانجى با اشاره به همین زحمات استاد مى نویسد: «…انصافاً ایشان در راه تحصیل حقیر، بسیار زحمت کشیده اند. جزاه اللّه خیراً…».

بنا به نوشته آیت الله احمدى، استاد هر روز مقدارى تلاوت قرآن توصیه مى کرد. بعد چند حدیث یاد مى داد و سپس درس روز گذشته را مى پرسید. اگر او خوب آموخته بود، آن گاه درس جدید را شروع مى کرد.

او علاوه بر کتب علم نحو، کتاب حاشیه در منطق، معالم در اصول، مطول در معانى و بیان و بخش هاى عمده شرح لمعه و قوانین الاصول را هم در خدمت آیت الله آقا میرزا ابومحمد حجتى فراگرفت. سپس قسمت باقیمانده از کتاب شرح لمعه و قوانین را نیز در محضر حضرت آیت الله حاج شیخ لطفعلى زنوزى که به تازگى به میانه وارد شده بود و حجه الاسلام والمسلمین حاج میرزا مهدى جدیدى آموخت. در مجموع، تحصیلات و توقف وى در این شهرستان، حدود پنج یا شش سال طول کشید.

استاد بعدی ایشان

آیت الله حاج شیخ لطفعلى زنوزى دومین استاد وى در میانه بشمار مى آید. حاج شیخ لطفعلى، برادرزاده آیت الله میرزا رضى زنوزى تبریزى است. در نجف اشرف از محضر آیات عظام: نایینى، ایروانى و کاشف الغطا استفاده شایان برد و با آیات عظام: میلانى، خویى و مرعشى نجفى نیز هم بحث و هم درس شد. وى مجتهدى مسلم و از علماى بزرگ تبریز محسوب مى شد؛ اما به دلیل آن که در شهر میانه ساکن بود، قدر و منزلت وى در محافل علمى شناخته نشد. ضمناً ایشان در تعلیم و تربیت طلاب و اداره حوزه میانه، با مسئولین آن همکارى مى کرد.[۴]

به هر حال ایشان نیز با مشاهده استعداد و ضمیر پاک آیت الله احمدى به گوهر وجودى او پى برد. لذا براى جلوگیرى از ضایع شدن استعداد شاگردش، توقف بیش از پنج سال در حوزه میانه را به صلاح وى ندانست. بدین جهت به آیت الله احمدى پیشنهاد کرد که هر چه زودتر به یکى از حوزه هاى قوى و مهم هجرت کند. آیت الله احمدى، این پیشنهاد را چندان جدى نگرفت؛ ولى آیت الله زنوزى که موضوع را همچنان پى گیرى مى کرد، با مساعدت آیت الله حجتى، وى را به این مهم ملزم ساخت. نامه اى به علامه طباطبایى (صاحب تفسیر المیزان)، که در تبریز بود، نوشت و از ایشان خواست تا مقدمات تحصیلات سطوح عالى را در آن شهر براى آیت الله احمدى فراهم کند. بدین ترتیب آیت الله احمدى، در سال ۱۳۲۳ ه.ش بنا به اصرار آیت الله زنوزى، عازم حوزه تبریز شد و در مدرسه «حسن پاشا» ساکن گردید.

ایشان خود در این باره نقل مى کرد: «…بعد از استقرار در مدرسه، خواستم به خدمت علامه طباطبایى برسم و نامه را تقدیم کنم. لذا از طلاب و اساتید و سایر علماى شهر، آدرس منزل ایشان را خواستم؛ اما هیچ کس ایشان را نمى شناختند و مى گفتند ما تا به حال یک همچون اسمى و شخصى را نشنیده و ندیده ایم. به مدارس دیگر مانند طالبیه رفتم، آن ها هم چنین گفتند. چند روز به همین سبب معطل شدم تا این که بالاخره پس از مدتى با مشقت بسیار آدرس منزل ایشان را بدست آوردم. فورى به خدمتشان رسیدم و نامه را تحویل دادم. ایشان مرا مورد لطف قرارداد و به آیت الله میرزا رضى زنوزى که در آن ایام از مدرسین بزرگ حوزه تبریز بود، معرفى کرد…».[۵]

آیت الله احمدى، در مدت کوتاهى که در حوزه تبریز بود، از محضر اساتید بزرگ از جمله آیت الله میرزا رضى زنوزى کسب فیض نمود؛ اما بنا به دلایلى در همان سال به میانه برگشت و از آن جا به سوى شهر مقدس قم روانه شد.

سفر میرزا به قم

آیت الله احمدى چون وارد شهر مقدس قم شد، نخست به زیارت کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیها بار یافت. بعد در یکى از حجره هاى مدرسه دارالشفاء ساکن شد. او در این شهر، سطوح عالى را نزد مرحوم آیت الله سید حسین قاضى آموخت.[۶] و بخش دیگرى از آن را هم در محضر حضرت علامه طباطبایى (صاحب تفسیر المیزان) که به تازگى از تبریز به قم مشرف شده بود، فراگرفت.

آیت الله احمدى پس از اتمام سطوح عالى فقه و اصول، درس خارج اصول را در خدمت مرحوم آیت الله آقا میرزا احمد کافى الملک یاد گرفت.[۷] همزمان با این درس، دروس خارج فقه را در ابواب مختلف، از محضر بزرگانى چون: بروجردى، گلپایگانى، محقق داماد[۸] و علامه طباطبایى بهره مى جست و حتى در درس خصوصى مرحوم محقق داماد و علامه طباطبایى نیز شرکت مى کرد. البته با مرحوم علامه طباطبایى انس بیشترى داشت و به طور خصوصى در زمینه فقه، اصول و اخلاق بهره ها برد.

آیت الله احمدى درباره آشنایى خود با علامه نقل مى کرد: «اوائل، با این که از طریق مرحوم آیت الله زنوزى به ایشان معرفى شده بودم، اما چندان توجهى به من نمى کردند تا این که بعداً مأنوس شدیم و رفت و آمدم به خدمت ایشان زیاد شد و معظم‌له نیز به بنده لطف داشتند. ولى همیشه در ذهنم بود که چرا آقاى طباطبایى در اوایل این طور برخورد مى کردند؟ یک روز که فرصتى پیش آمد، این سؤال را با ایشان در میان گذاشتم، فرمودند: اول تصورم این بود که مى خواهید بى جهت وقت مرا بگیرید و عمر خودتان را هم ضایع کنید. این بود که نمى خواستم این طور بشود. اما بعد دریافتم این طور نیست. لذا نظرم عوض شد…».[۹]

آیت الله احمدى، در بُعد اخلاقى به شدت تحت تأثیر شخصیت علامه طباطبایى بود و گاه از ایشان نکات اخلاقى ظریفى را نقل مى کرد و به متانت، وقار و ادب استاد عنایت خاص داشت. نمونه هایى را در این رابطه بیان مى نمود که در بخش هاى آینده به بعضى از آن ها اشاره خواهد شد.

تشکیل محفل تفسیرى

او در کنار تحصیل، با همکارى و همفکرى تنى چند از دوستان فاضل خود، همچون آیات: سید عبدالکریم موسوى اردبیلى، سید مهدى روحانى و سید ابوالفضل میرمحمدى، اقدام به برگزارى بحث تفسیر هفتگى کردند و پس از ایشان نیز آیات دیگرى مثل: آقا موسى زنجانى، احمد آذرى قمى، احمد پایانى، موسوى زنجانى و… به جمع آنان پیوستند. این محفل علمى، به طور مرتب در هر هفته برگزار مى شد. اعضاى جلسه هر کدام به تفاسیر مختلف مراجعه مى کردند و پیرامون آیات مباحث مفیدى را مطرح مى نمودند که اغلب ظریف و دقیق و پربار بود. چنان که این اواخر آیت الله احمدى تأسف مى خورد که چرا مذاکرات این جلسات از اول یادداشت و ضبط نشد و مى فرمود: به خصوص آقاى سید مهدى روحانى، پیرامون هر آیه اى از قرآن، یک برداشت و حرف جدیدى داشت.

گاهى بحث و گفتگو در میان اعضا به قدرى طولانى مى شد و آقایان مبانى همدیگر را مورد مناقشه و نقض قرار مى دادند که در نهایت جمع بندى بحث ها را مشکل مى کرد. در این مورد آیت الله احمدى نقل مى کرد: «من هنگام جمع بندى جلسه به شوخى مى گفتم: یک فایده جلسه تفسیر ما این است که با این اشکالات و مباحثات، آیات محکمه خداوند، متشابه مى شود؛ چون آقایان آن قدر دقت و موشکافى مى کردند که آن احتمال و نظرى که انسان هنگام مطالعه داشت، از او گرفته مى شد».

اگر چه برخى اعضاى این محفل قرآنى با گذشت زمان و به علت مسافرت به مناطق مختلف یا مسئولیت هاى اجرایى در تمام جلسات حضور نمى یافتند و شخصیت هاى دیگرى مى آمدند، با این حال اعضاى اصلى و بنیانگذار آن، از جمله آیت الله احمدى، همچنان با حضور قوى و فعال خود مانع از تعطیلى آن مى شدند. این محفل تفسیرى تا همین اواخر نیز ادامه یافت و نزدیک به نیم قرن به فعالیت خود ادامه داد. از آیت الله احمدى، یادداشت هایى از این جلسات به جاى مانده است.

تدریس فقه و اخلاق

وى از همان دوران طلبگى ضمن تحصیل، به تدریس نیز اهتمام داشت و درس هاى پیشین را به طلاب و فضلاى پایین تر از خود مى آموخت. آیت اللّه احمدى در حوزه علمیه قم جزو اساتید شناخته شده در سطوح عالى به شمار مى رفت. به فقه و بخصوص به کتاب ارزشمند مکاسب شیخ انصارى، عنایت و علاقه خاصى داشت و هر سال آن را براى عده اى تدریس مى نمود. او در امر آموزش طلاب، با شهید آیت الله قدوسى در مدرسه حقانى همکارى داشت و از اساتید سرشناس این مرکز علمى و انقلابى محسوب مى شد.

علاوه، درس اخلاق ایشان نیز در سطح حوزه علاقمندان زیادى داشت. لذا از مدارس مختلف، مانند مدرسه شهیدین، مدرسه معصومیه و مدرسه کرمانى ها، دعوت مى شد و براى طلاب و فضلا در سطح هاى گوناگون درس اخلاق، که با جذابیت ویژه اى توأم بود، ارائه مى داد. او که یک عمر فقه را با اخلاق به هم آمیخته بود، تبلور عینى یک «فقیه اخلاقى» بود.

حاج میرزا على احمدى میانجى در خدمت امام و انقلاب

سال ۱۳۴۱، که قیام مراجع معظم تقلید به رهبرى حضرت امام خمینى بر ضد لایحه «انجمن هاى ایالتى ولایتى» آغاز شد، آیت الله احمدى حضور متعهدانه خود را در این نهضت بزرگ اسلامى به خوبى نشان داد. او در هر رخداد مهمى، در صورت لزوم، نخست به خدمت حاج آقا روح الله خمینى و سایر مراجع معظم مى رسید. بعد از کسب رهنمودهاى لازم عازم میانه مى شد و پیام آنان را به روحانیت و مردم آن سامان مى رساند و با سازماندهى روحانیت و روشنگرى مردم، در جهت آرمان هاى نهضت اسلامى گام هاى مؤثر و بلندى برداشت.

آیت الله احمدى، روش خاص خود را داشت: سعى مى کرد به دور از احساسات و افراط کارى ها، بیشتر با منطق و استدلال قوى، منشأ اختلاف میان روحانیت و رژیم شاه را براى مردم بازگو کند و آن ها را از ماهیت ضداسلامى رژیم آگاه سازد. به همین علت جلسات سخنرانى ایشان، در مراحل حساس و سرنوشت ساز آن دوران بسیار سودمند و پربار جلوه مى نمود.

عید نوروز و خرداد سال ۱۳۴۲، که به فرمان حضرت امام خمینى، در سرتاسر کشور عزاى عموى اعلام شد و روحانیت مأموریت یافت، مردم را در این ایام روشنگرى کرده به افشاى جنایت هاى رژیم بپردازد، آیت الله احمدى نیز به منظور اجراى امر مقتداى خود، وارد شهرستان میانه شد و با ایجاد هماهنگى بین روحانیت آن جا، در مجالس و محافل متعدد به وجه مقتضى به ایفاى نقش پرداخت، چنان که در یکى از گزارش هاى اسناد ساواک آمده است: «شهربانى کل اطلاعات . آقاى میرزا على احمدى – یکى از وعاظان مبرز و سخنور این شهرستان بشمار مى رود که به تازگى براى عزادارى از قم وارد شده بود، پیوسته اعمال و رفتار و مراوده وى زیر نظر مأمورین مربوطه قرار و در نتیجه معلوم گردید، نامبرده از طرفداران آیت الله خمینى بوده که براى انجام مأموریت وارد شده تا این که با تبانى و تشریک مساعى آقایان امام جمعه و فرماندار، اخیراً از میانه خارج، به قم یا به کرج عزیمت نموده است. ۵/۱۱/۹۱۳۴۲/۳/۲۰. سروان سمیعى رئیس شهربانى میانه».[۱۰]

پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، که منجر به دستگیرى حضرت امام خمینى شد و دولت، ایشان را به اصطلاح به اعدام محکوم کرد، مراجع بزرگ و علماى اعلام به عنوان اعتراض، از استان ها و شهرستان هاى مختلف کشور به سمت تهران سرازیر شدند و به تحصن نشستند. به دنبال آن، آیت الله احمدى نیز از قم به تهران آمد و به جمع علماى مهاجر و متحصن پیوست. این حرکت، در آن فضاى اختناق، نسبت به شخصیت هاى درجه دو و سه، کار بسیار خطرناکى بشمار مى رفت و شجاعت بیشتر مى طلبید.

وقتى نهضت پرشکوه اسلامى در آبان سال ۱۳۵۶، با شهادت حاج آقا مصطفى خمینى به اوج خود رسیده بود، او نیز در این مقطع به صحنه آمد و به مبارزات خود عمق بیشترى بخشید. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، همواره در مراحل مختلف انقلاب اسلامى، بخصوص با صدور اطلاعیه ها و بیانیه هاى روشنگرانه خود، در جهت بیدارى افکار عمومى و پشتیبانى از نهضت الهى امام خمینى سهم بسزایى داشته است. در این میان از جمله اعلامیه تاریخى جامعه مدرسین در مورد خلع سلطنت از شاه بود که امضاى این عالم مجاهد را نیز در آن مشاهده مى کنیم.[۱۱]

ایشان که عرصه مبارزه را بسیار فراتر از حد صدور اعلامیه ها مى دید، در شهر خود، «میانه» نیز از ستیز با طاغوت غفلت نمى ورزید و در سنگر انجمن دین و دانش، مدرسه علمیه و مسجد آقا یارسلطان، به ایفاى نقش مى پرداخت؛ چنان که در بخشى از صورتجلسه «شوراى هماهنگى تأمین شهرستان میانه» مورخه ۱۳۵۶/۹/۱۷ که با حضور فرماندار، رئیس شهربانى، فرماندهان پادگان و ژاندارمرى، جهت زمینه‌سازى براى دستگیرى ایشان و روحانى مبارز شهر حاج سید سجاد حججى، تشکیل شده بود، چنین آمده است: «…آقاى میرزا على احمدى که از قم آمده و در منزل برادرش سکونت دارد که نامبرده در دین و دانش و مساجد، تبلیغات وسیعى را بر علیه رژیم و قانون اساسى و تخریب و آتش سوزى اماکن عمومى شروع و ادامه مى دهد و همه مردم را به عناوین مختلف جمع نموده؛ مخصوصاً دانش آموزان و جوانان را به تظاهرات و قیام مسلحانه ترغیب و تحریک مى نماید و توسط همین اشخاص بارها وسایل موتورى نیروهاى انتظامى تخریب و مأمورین به وسیله پرتاب سنگ مجروح که نامبردگان دستگیر و توسط مأمورین اعزامى بدرقه و معرفى مى شدند…».

در پى این نشست، بلافاصله حکم دستگیرى آیت الله احمدى به جرم (به اصطلاح) اخلال در نظم و امنیت و ایجاد اغتشاش در منطقه، صادر شد. ساعت ۳ بامداد روز شنبه، هشتم محرم سال ۱۳۵۷ مزدوران ساواک مغول وار به منزل وى هجوم بردند، در حیاط و پنجره ها را شکسته و وارد اتاق خواب شدند. ایشان را با لباس خواب و با اهانت و جسارت و ضرب و شتم به وسیله قنداق تفنگ به کوچه کشاندند و در سرماى آذر ۵۷، با خودروى ارتش او را به پاسگاه ژاندارمرى انتقال دادند. با فاصله اندکى، روحانى مبارز، حاج سید سجاد حججى را نیز با همان وضع دستگیر مى نمایند و هر دو را به صورت اهانت آمیزى با خودروى روباز ارتشى روانه تبریز کردند که شرح و تفصیل آن در این مختصر نمى گنجد.[۱۲]

همچنان در صحنه

این عالم فداکار پس از استقرار نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران، با درک موقعیت حساس زمانى، تمام وقت خود را وقف انقلاب، اسلام، رهبرى و مردم کرد و با حضور خستگى ناپذیر خود در عرصه هاى مختلف، به دفاع از حریم نهضت برخاست؛ چنان که حضرت امام خمینى طى سه حکم جداگانه در تاریخ هاى: ۱۹ فروردین، ۷ تیر و ۷ شهریور ۱۳۵۸ وى را به عنوان قاضى شرع، مسئول رسیدگى به امور دادگاه ها و ساماندهى اوضاع جارى مناطق و براى رفع مشکلات و ایجاد وحدت میان اقشار مختلف به ترتیب در شهرهاى: «ملایر و حومه»، «میانه و شهرهاى اطراف» و «مشکین شهر و حومه» منصوب کردند. به عنوان نمونه، متن یکى از این احکام را در ذیل مى آوریم:

«بسمه تعالى . جناب حجه الاسلام آقاى احمدى میانجى دامت افاضاته . مقتضى است جنابعالى مسافرتى به شهر ملایر و شهرهاى دیگر آن ناحیه نموده و نسبت به کار کمیته ها و اصلاح امور آن‌ها و همچنین اصلاح و تنظیم سایر امور اقدام لازم را بنمایید و چنانچه لازم بود متصدى مقام قضاوت شرعیه بشوید و ضمناً مردم آن ناحیه را به اتحاد و یگانگى دعوت نموده و از اختلاف و تفرقه بر حذر دارید. از خداى تعالى ادامه توفیقات آن جناب را خواستارم والسلام علیکم و رحمه اللّه . روح الله الموسوى الخمینى».[۱۳]

علاوه بر آن، وى طى حکم هاى متعدد از سوى «دفتر عملیاتى حضرت امام خمینى» مستقر در قم، «دفتر جامعه مدرسین» و «دادسراى انقلاب کل کشور» به عنوان سرپرست هیأت هاى منتخب، جهت رسیدگى به وضع دادسراها و دادگاه هاى انقلاب و سایر امور جارى به استان هاى: خوزستان، لرستان و آذربایجان غربى عازم شد و به نحو مقتضى انجام وظیفه نمود.

آیت الله احمدى در رخدادهاى مهم کشور از جمله: انتخابات خبرگان قانون اساسى، غائله حزب جمهورى خلق مسلمان، ماجراهاى بنى صدر و منافقین، به طور جانانه در دفاع از حریم انقلاب و ولایت فقیه وارد صحنه مى شد و با اقدامات سریع و به موقع خود جلوى بسیارى از توطئه ها و ترفندهاى دشمن در منطقه میانه و حومه را مى گرفت.

او درباره انقلاب و رهبرى بسیار دقیق و ظریف عمل مى کرد. هرگاه حرکت یا حرفى را در جهت تضعیف نظام و رهبرى تشخیص مى داد، از آن دورى مى جست و مصلحت آن دو را در هر شرایطى بر همه چیز و همه کس ترجیح مى داد. خاطره ذیل همین عملکرد ظریف و بسیار سنجیده ایشان درباره نظام و رهبرى را نشان مى دهد.

ایشان یک بارى از جانب بعثه حضرت امام خمینى و بعد از آن از سوى بعثه مقام معظم رهبرى به شرکت در مراسم حج دعوت شد؛ اما به سبب موانعى، از جمله پرستارى از مادر پیر و تنهایى همسر، نتوانست این دعوت را اجابت کند. چند سال بعد، از طرف بعثه یکى از مراجع تقلید نیز این دعوت انجام پذیرفت؛ اما او با این که این بار مشکل چندانى نداشت، ولى این دعوت را هم نپذیرفت و گفت: چون نتوانستم در خدمت بعثه حضرت امام و آیت الله خامنه اى باشم، بنابراین در این بعثه نیز نمى توانم حاضر شوم.

فعالیت هاى فرهنگى-اجتماعى ایشان

عمده خدمات فرهنگى-اجتماعى مرحوم آیت الله احمدى میا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.