پاورپوینت کامل حاج میرزا ابوالفضل زاهدى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حاج میرزا ابوالفضل زاهدى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حاج میرزا ابوالفضل زاهدى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حاج میرزا ابوالفضل زاهدى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ خاندان میرزا ابوالفضل زاهدی
۲ فضائل پدر ایشان
۳ پدر ومادر و استادان میرزا ابوالفضل
۴ موقعیت آیت الله زاهدى در محضر آیت الله العظمى بروجردى
۵ تسلط میرزا بر علوم مختلف
۶ تألیفات و آثار حاج میرزا ابوالفضل زاهدی
۷ تدریس میرزا زاهدی
۸ سخنان اثر بخش ایشان
۹ ساده زیستى، تواضع و صلابت اسلامى میرزا ابوالفضل زاهدی
۱۰ مبارزه ایشان با رژیم و نهى از منکر
۱۱ فضائل معنوى و اخلاقى حاج میرزا ابوالفضل زاهدی
۱۲ وفات میرزا ابوالفضا زاهدی
۱۲.۱ تشییع جنازه انقلابى او، برگ جداگانه تاریخ انقلاب
۱۲.۲ چهلمین روز رحلت آیت الله زاهدى، فرصتى دیگر براى ضربه زدن به رژیم شاه
۱۳ فرزندان حضرت آیت الله زاهدى
۱۴ پانویس
۱۵ منابع
خاندان میرزا ابوالفضل زاهدی
چرخ زمان همچنان در گردش بود، تا این که روز نیمه شعبان سال ۱۳۰۹ ه.ق سالروز ولادت حضرت قائم آل محمد فرارسید. در آن روز مبارک و پرنشاط، پسرى در سرزمین مقدس قم از خاندان علم و فقاهت چشم به جهان گشود، که او را ابوالفضل، همنام علمدار کربلا حضرت عباس علیه السلام نامیدند و بعدها پس از پیمودن مدارج علمى و عملى به «آیت الله آقاى حاج میراز ابوالفضل زاهدى»، معروف شد.
او به راستى پدر ارزش ها و زاهد دوران بود، رفتار و گفتار و چهره اش نشان از زهد و پارسایى داشت که توانست در مرتبه اى ممتاز از علم و عمل قرار بگیرد. او از خاندان فقه، ارشاد و سیادت بود، چرا که پدرش مرحوم آیت الله حاج ملا محمود، از علما و وعاظ والامقام قم و مادرش از سادات رضوى، نوه مرحوم سید عبدالباقى رضوى از خادمان حرم کریمه اهل بیت علیهم السلام بود و در عصر خود احترام و موقعیت خاصى در میان مردم داشت.
فضائل پدر ایشان
مرحوم آیت الله حاج ملا محمود، از وعاظ و شخصیت هاى برجسته و توانمند قم بود و همه مردم، خاص و عام، از گفتار متین و پرمحتوایش استفاده مى کردند. او به ویژه از ذوقى سلیم و طبعى سرشار از استعداد و خلاقیت برخوردار بود. و قصاید و اشعار پرمحتوا و روانى در مدح و سوگ خاندان رسالت مى سرود. از وى چهار جلد کتاب در مواعظ و مطالب سودمند برجاى ماند که با شیوه اى زیبا، متنى روان، سلیقه اى خوب و نتیجه گیرى هاى ارزشمند، تدوین شده است. همچنین در اواخر عمر، کتابى در فضیلت صلوات تألیف کرد.
حسن سلوک و مقبولیت عمومى موجب شد قمى ها او را به عنوان نماینده شان در مجلس شوراى ملى در دوره دوم مشروطیت، برگزیدند و جالب این که وى از این امر خبر نداشت و مردم به طور خودجوش، متوجه او شدند و چنین تصمیم گرفتند که آیت الله حاج ملا محمود را که – بیان شیوا و رسا در دفاع از حق و عدالت داشت و درد آشنا و دلسوز مردم بود. – به مجلس بفرستند.
در این باره خود مى گوید: «در کتابخانه ام، بى خبر نشسته بودم که خبر آوردند، مردم شما را براى نمایندگى و وکالت مجلس شورا برگزیده اند.» او با اجازه مراجع تقلید آن عصر، روانه مجلس شد و در دفاع از حق، عدالت و حریم تشیع علوى به خوبى از عهده این مسئولیت مهم برآمده؛ ولى به خاطر دفاع از حق، استعفا داد و مجلس را ترک کرد.
مرحوم آیت الله حاج ملا محمود، مردى غیور، ملا و صاحب نفوذ بود. سخن درباره حافظه، استعداد، اطلاعات وسیع در علوم مختلف، توانمندى و کفایت در امور اجتماعى و سیاسى ایشان بسیار است و براى آشنایى بیشتر با این عالم تلاشگر، خوانندگان محترم را به مطالعه مطالب زیر دعوت مى کنیم:
۱. آیت الله حاج میرزا محمود، مجتهد بود، مجتهدى که منبر مى رفت با وعظ و خطابه پرمحتوا و شیوا، عام و خاص را بهره مند مى کرد. علمى صحبت مى کرد. از ویژگى هاى او در منبر، «شجاعت خوانى» بود. او با این شیوه، شجاعت خاندان رسالت، از جمله امام حسین علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام و امام سجاد علیه السلام را بازگو مى کرد و مردم سییل آسا به پاى منبر او مى آمدند تا شجاعت خاندان رسالت را از زبان او بشنوند.
۲. وى در یک قسمت از مسجد امام، اقامه نماز جماعت مى کرد و مرحوم آیت الله العظمى شیخ ابوالقاسم قمى در قسمت دیگر نماز مى خواند. یک روز پس از نماز ظهر، دید مردم در نماز جماعت او بیشتر از مأمومین آیت الله شیخ ابوالقاسم قمى شرکت کرده اند، برخاست و به مردم گفت: «به من اقتدا نکنید، به آیت الله العظمى حاج شیخ ابوالقاسم قمى اقتدا کنید.» آن گاه صحنه را براى توجه بیشتر به مقام مرجعیت و تقواى آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى، ترک کرد. به این ترتیب با نفس خود مبارزه کرد و تجلیل از عالم ربانى زمان آیت الله العظمى شیخ ابوالقاسم قمى را آشکار ساخت.
۳. علت منبرى شدن ایشان، این بود که در آن عصر در مجلسى که علما و مراجع قم حاضر بودند، یک روز منبرى نیامده بود؛ از ایشان مى خواهند که به منبر برود. وقتى تسلط ایشان را بر مباحث و مطالب دینى با استدلال و تمسک به آیات و روایات مشاهده کردند، براى جلوگیرى از رونق کار افراد ضعیف و کم اطلاع، ایشان را تشویق کردند تا در مکان هاى حساس و پرجمعیت به منبر برود، به این ترتیب او واعظ معروف شهر شد.
۴. آیت الله آقاى حاج ملا محمود ادیب زبردست بود و در سرودن شعرهاى متین و پرمحتوا تسلط فراوان داشت. وقتى به مکه رفت، وضع ایرانیان را در جده، نامناسب دید، ضعف و ناتوانى سفیر ایران در جده را مشاهده کرد. لذا به انتقاد از او پرداخت. زمانى که به ایران بازگشت، قصیده اى غرا پیرامون سفرش به حج، نامناسب بودن وضع ایرانیان در جده و انتقاد از سفیر ایران، سرود. این قصیده بین مردم گسترش یافت و سرانجام به گوش ناصرالدین شاه رسید. شاه از انتقاد به سفیر خود ناراحت شد و از ایشان خواست تا اشعارش را منتشر نکند.
۵. در زمان ناصرالدین شاه بین ظل السلطان، حاکم اصفهان و آیت الله آقا نجفى، مرجع تقلید آن عصر که در اصفهان مى زیست، رابطه خوبى برقرار نبود. آیت الله حاج ملا محمود، (پدر آیت الله العظمى حاج میرزا ابوالفضل زاهدى) به اصفهان رفت و با سخنرانى ها و ظرافت هاى خاصى، کار را به جایى رساند که در خانه ظل السلطان براى آیت الله آقا نجفى دعا کرد و همین امر براى واعظان دیگر نیز سنت شد و موجبات افزایش قدرت و شوکت آیت الله آقاى نجفى و تضعیف دستگاه ظل السلطان را فراهم ساخت.
او سرانجام در ۸۷ سالگى، در سال ۱۳۵۱ ه.ق هنگامى که فرزندش آیت الله میرزا ابوالفضل زاهدى حدود ۴۱ سال داشت، رخت از جهان بربست. مردم به صورتى کم نظیر، جنازه اش را به حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها آوردند و پس از طواف، در صحن عتیق، مقابل بقعه محمدشاه به خاک سپردند.
آیت الله حاج ملا محمود پنج پسر داشت. سه نفر از آن ها که اهل علم و روحانى بودند، عبارتند از:
آقا حسین زاهدى؛ که دانشمندى خوش حافظه و قریب الاجتهاد بود و در جوانى دار دنیا را وداع گفت. مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى که از استادانش بود، در تشییع جنازه او گریه مى کرد. سرانجام جنازه وى را در قبرستان شیخان، نزدیک مرقد مطهر زکریا بن آدم و در ناحیه شرقى آن، به خاک سپردند.
آقا مصطفى زاهدى؛ به زبان فرانسه تسلط کامل داشت.
حضرت آیت الله حاج میرزا ابوالفضل زاهدى که شرح زندگى اش را در این مقاله مى خوانیم. او وصیت کرد که پیکرش را در قبر برادرش آقا حسین دفن کنند و به این وصیت عمل شد.[۱]
پدر ومادر و استادان میرزا ابوالفضل
آیت الله العظمى حاج میرزا ابوالفضل زاهدى از دامن مادرى علویه، از سلاله سادات رضوى، در کنار پدرى فرزانه، از واعظان و عالمان برجسته قم رشد کرد و برگ شد. او براى تحصیل علم، نخست طبق معمول آن زمان، به مکتب خانه رفت؛ سپس آماده شد تا به تحصیل دروس حوزوى بپردازد. مقدمات و سطوح را در محضر درس مرحوم علامه میرزا سید محمد برقعى فراگرفت.
مرحوم میرزا سید محمد برقعى از مدرسان محقق حوزه علمیه قم بود. بیانى شیوا و روان داشت. کتاب هاى لمعه، مکاسب و کفایه را تدریس مى کرد و سرانجام در سال ۱۳۵۰ ه.ق رحلت کرد. قبرش در رواق بالاسر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها کنار مرقد مطهر آیت الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى قرار دارد.
دو نفر دیگر از اساتید درس سطح و خارج او عبارتند از: مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد ارباب (متوفى ۱۳۴۱ ه.ق، پدر حجت الاسلام والمسلمین آقاى حاج میرزا محمدتقى اشراقى، واعظ معروف) و مرحوم آیت الله حاج سید صادق قمى (وفات یافته سال ۱۳۳۸ ه.ق).
آیت الله زاهدى درس فلسفه و حکمت (منظومه سبزوارى و…) را در محضر حکیم و استاد گرانمایه، آیت الله میرزا على اکبر مدرس یزدى[۲] خواند. پس از پیمودن سطوح عالیه، حدود ده سال در درس خارج عالم فرزانه، مرجع بزرگ حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمى[۳] شرکت کرد و استفاده کافى برد.
آیت الله حاج میرزا ابوالفضل زاهدى در سال ۱۳۳۶ و ۱۳۳۹ ه.ق، دو بار به اراک مسافرت کرد. در حوزه علمیه اراک که تحت نظر آیت الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى (وفات یافته سال ۱۳۳۵ ه.ق) اداره مى شد، دو سال به تدریس و ادامه تحصیل پرداخت. وى در این حوزه، از اصحاب آیت الله حائرى بشمار مى آمد و زمانى که حاج شیخ عبدالکریم (در سال ۱۳۴۰ ه.ق) به قم هجرت و حوزه علمیه را تأسیس کرد، حضرت آیت الله زاهدى در کنار آیات عظام: گلپایگانى، مرعشى نجفى، سید احمد خوانسارى، امام خمینى، حسن فریدو… قدس الله اسرارهم در محضر درس ایشان شرکت کرد و از شاگردان برجسته ایشان شد و بى گمان آیت الله حائرى با بودن چنین افراد برجسته اى در قم، علاقمند شد که جلسه درس خود را به قم انتقال دهد. در حقیقت این علما باعث شدند آیت الله حائرى به قم بیاید و با همت عالى و همکارى یاران باصفایش، حوزه علمیه قم را نوسازى و تأسیس کند و سنگ زیرین بناى یک دانشگاه عظیم جعفرى را در قم بنیان گذارد.
حضرت آیت الله زاهدى به قدرى مورد وثوق حضرت آیت الله العظمى حائرى بود که هرگاه ایشان براى نماز جماعت در صحن عتیق مرقد مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها حاضر نمى شد، آیت الله زاهدى را به جاى خود تعیین مى کرد. همچنین در برخى از دشوارى هاى سیاسى و اجتماعى که در عصر مرجعیت آیت الله العظمى حائرى رخ مى داد، آقاى زاهدى به عنوان نماینده و سخنگوى آیت الله حائرى، نقش بسزایى در آرام کردن اوضاع و امور و رسیدگى به مشکلات مردم داشت.
موقعیت آیت الله زاهدى در محضر آیت الله العظمى بروجردى
حوزه علمیه قم با زعامت آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى و با حمایت یارانى مجتهد و راستین، به همین ترتیب با رونق بیش از پیش به جلو مى رفت، تا آن هنگام که مرجع کل، آیت الله العظمى حاج آقا حسین بروجردى در ۱۴ محرم سال ۱۳۶۴ مطابق با ۹ دى ماه ۱۳۲۳ ش وارد قم شد. آیت الله زاهدى در این هنگام، از اصحاب آقاى بروجردى بود و در درس ایشان شرکت مى کرد.
آقاى بروجردى و آقاى زاهدى به هم علاقه فراوانى داشتند، آقاى بروجردى ایشان را براى انجام کارهاى مهم از جمله تبلیغ و بحث هاى علمى با صاحبان ادیان، مأمور مى کرد. کوتاه سخن آن که: آقاى زاهدى در محضر آیت الله العظمى بروجردى از موقعیت ممتازى برخوردار بود.
آیت الله زاهدى در بسیارى از حوادث تلخ و شیرین اجتماعى و سیاسى علاوه بر این که مشاور نزدیک آیت الله العظمى بروجردى بود، به عنوان سخنگوى آقاى بروجردى، در آرام کردن تنش ها نقش مؤثرى داشت؛ از جمله در ماجراى توده اى هاى قم به رهبرى سید على اکبر برقعى، – که موجب درگیرى هایى در قم و کشتار و مجروح شدن عده اى شد. [۴] آیت الله زاهدى از طرف آیت الله العظمى بروجردى براى خاموش ساختن فتنه تلاش فراوان کرد.
از فعالیت هاى آیت الله زاهدى در این عصر، تلاش وى در مسأله ملى کردن نفت و قطع دست غارتگران بین المللى است. او در کنار مرحوم آیت الله العظمى سید محمدتقى خوانسارى (وفات یافته سال ۱۳۷۱ ه.ق) ضمن سعى فراوان، بیانات آقاى خوانسارى را به مردم ابلاغ مى کرد.[۵]
از حوادث تلخى که در عصر مرجعیت آیت الله العظمى بروجردى رخ داد، جنب و جوش فرقه ضاله بهائیت بود که آقاى بروجردى براى مبارزه علیه آن ها، با تمام امکانات به میدان آمد و آیت الله زاهدى به نمایندگى از طرف ایشان به استان فارس سفر کرد و در خنثى سازى تبلیغات مسموم بهائیان و تحریم مصرف پپسى کولا – که منبع درآمدى براى محفل بهائیان بود. – نقش بسزایى برعهده گرفت و در این راستا، گام هاى راسخى برداشت، که خود داستان مفصلى دارد.
از آثار این رادمرد علم و عمل، پرورش شاگردان بسیارى از قشر حوزه، بازار و سایر مردم بود، که در جاى خود نقش بسزایى در پیشرفت اسلام و حفظ جامعه از گناه و انحراف داشت و بسیارى از طلاب را با شیوه منبر و سخنرانى آشنا کرد.
ایشان در مدت زمانى که نماز جماعت را در مسجد امام قم اقامه مى کرد، به نوسازى و تعمیرات اساسى مسجد، به ویژه در قسمت غربى مسجد پرداخت. سرداب و طبقه بالاى آن را با اسلوب بسیار زیبا و با کاشى کارى هاى جالب، بازسازى کرد و بر توسعه آن افزود.[۶]
گرچه بعضى از بهانه جویان و حسودان، باعث مزاحمت ها شده و موجب وقفه در کار توسعه و بازسازى مى شدند؛ ولى ایشان با توکل به خدا، به راه خود ادامه داد و به کارشکنى آنان اعتنا نکرد و او این کار ارزنده را در طول چند سال، تکمیل کرد و به پایان رساند و این نیز درس بزرگى از مردان الهى است که در راه پیشرفت اسلام، از ملامت نهراسند و به احیاى اسلام و اماکن اسلامى ادامه دهند.
هم اکنون از این اماکن به عنوان محل نماز و وعظ و ارشاد و تدریس دروس حوزه علمیه کمال استفاده مى شود؛ مردم نیز به روح بلند آقاى زاهدى درود مى فرستند و از او به نیکى یاد مى کنند. مردى که باهمت پرصلابت خود، چنین ساختمان هاى وسیع و زیبایى را به یادگار نهاد، تا آیندگان در مضیقه نباشند و از آن ها استفاده کنند.
ایشان علاوه بر نوسازى مسجد امام حسن عسکری علیه السلام، با همت و نفوذ خود در میان مردم، موفق شد مسجد چهارمردان، در خیابان چهارمردان و مسجد ملا جعفر، در بازار را توسعه دهد. وى در تهران، مساجد گوناگونى ساخت. گرمخانه مسجد جامع تهران و مسجد راهجرد واقع در جاده قم و اراک را نیز نوسازى و فعال کرد. به علاوه در کمک رسانى به مستضعفان و حل مشکلات مردم، خدمات شایانى انجام داد. در کنار خدمات علمى و فرهنگى، به خدمات اجتماعى نیز اشتغال و تلاش فراوان داشت.
تسلط میرزا بر علوم مختلف
مرحوم آیت الله زاهدى در همه فنون و علوم اسلامى، استاد بود. از اساتید مختلف که استوانه هاى عظیم علم، در عصر خود بودند، بهره قابل توجهى برد. او علاوه بر فقه و اصول، بر زبان انگلیسى تسلط داشت و زبان عبرى را نیز از یک نفر یهودى که به وسیله ایشان مسلمان شده بود، آموخت. وى گذشته از بحث و رد و ایراد استدلالى در ادیان، به تاریخ و جغرافیاى ادیان گوناگون آشنا بود. از این رو بعضى از بزرگان، حتى بعضى از مراجع در این زمینه از ایشان استفاده مى کردند. به همین دلیل از افراد نادرى بود که در حوزه علمیه قم براى بحث علمى با صاحبان ادیان انتخاب مى شد؛ زیرا به خوبى مى توانست به پرسش هاى آن ها پاسخ دهد.
علماى بزرگ و مراجع تقلید براى نظریات ایشان از جمله نظریات فقهى اش احترام خاصى قایل بودند. حضرت امام خمینى ایشان را «شیخ الطایفه» مى خواند و در بعضى از مباحث نظر ایشان را محترم مى شمرد. (البته این مسئله بحث مفصلى دارد و این جا جاى بحث آن نیست.)
از ویژگى هاى آیت الله زاهدى به گفته خودشان، این بود که همه کتاب هایى را که در خانه داشت، به طور کامل مطالعه و نکات جالب را فیش بردارى مى کرد. او واقعاً اهل تحقیق و مطالعه بود، مثلاً کتاب چند جلدى «اُسدالغابه» و «تاریخ خطیب بغدادى» (مؤلف هر دو از علماى معروف اهل تسنن هستند.) و «بحارالانوار» را از اول تا آخر مطالعه و نکات آن ها را در یادداشت هاى خود ثبت کرد؛ تا آن جا که مى فرمود: «کتاب چند جلدى تاریخ بغداد را چهار بار مطالعه کردم و از آن یادداشت برداشتم».
از این رو بر علوم مختلف احاطه داشت و بر مطالب مختلف اسلامى و تاریخى مسلط بود. ایشان در مدتى که در تهران در مسجد جامع و… مشغول درس و بحث و تدریس تفسیر و تاریخ ادیان بود، از هر نظر موقعیت عالى بدست آورد، لذا آیت الله العظمى بروجردى ایشان را به قم دعوت داد. وى در مدرسه فیضیه و مسجد امام، جلسات متعدد درس خارج فقه، اصول و تفسیر داشت و حوزویان را از انوار علوم مختلف، بهره مند مى ساخت.[۷]
در این دوران شاگردان برجسته اى تربیت کرد؛ افراد فرزانه اى مانند: حاج آقا سید شاه آبادى و برادران معروف به اخوان مرعشى (آیت الله سید مهدى و آیت الله سید کاظم مرعشى) از شاگردان او بودند. این دو بزرگوار مى فرمودند: «کتاب لاضرر ایشان را در خانه بیرونى حضرت آیت الله العظمى سید عبدالهادى شیرازى در نجف اشرف، عنوان و در محور آن بحث و گفتگو مى کردیم».[۸]
آیت الله زاهدى به قدرى به تعلیم و تعلم اهمیت مى داد، که همواره مى کوشید مطالب معنوى و علمى را به دیگران بیاموزد؛ به طورى که این مطلب بین مردم مشهور شد که: «هر کس از کنار ایشان عبور کند، چیزى یاد مى گیرد».
تألیفات و آثار حاج میرزا ابوالفضل زاهدی
مرحوم آیت الله آقا میرزا ابوالفضل زاهدى تألیفات و آثار خوبى از خود به یادگار گذاشت، از جمله تألیفات او عبارتند از:
رساله الشرط و آثاره (در علم فقه).
رساله الضّرر (در قواعد فقه).
اَفْعَلَ وَ مااَفْعَل (برترین ها در مسایل علمى و اخلاقى).
منطق الحسین علیه السلام (مجموعه اى از سخنان ابا عبدالله الحسین علیه السلام).
مقصد الحسین علیه السلام (بیان اهداف و انگیزه هاى نهضت عاشورا).
تسهیل الامر فى بحث الامر (در علم اصول فقه).
اثبات المعلوم فى نفى المفهوم (در علم اصول فقه).
ارغام الکفره فى سوره البقره (تبیین نظریه قرآن در سوره بقره براى منکوب کردن کافران عنود).
اقسام الدَّین (در علم فقه).
بخشى از حواشى به جواهر الکلام، کتاب مهم فقهى استدلالى تألیف صاحب جواهر (وفات یافته سال ۱۲۶۶ ه.ق).[۹]
یکى از کتاب هاى ایشان «رساله الضرر» در مورد «قاعده لاضرر» یکى از قواعد فقهى است. ایشان با تحقیقات و تتبع در روایات لاضرر، تعداد آن ها را، که معمولاً مراجع تقلید نوزده روایت در دسترس داشتند، به ۳۸ روایت و سپس به ۴۵ روایت رساند.
جالب این که حضرت امام خمینى مجموعه این روایات را براى مطالعه و تحقیق از آقازاده ایشان گرفت. این رساله بیانگر وسعت تسلط و احاطه ایشان بر احادیث و متون فقهى بود که با بحث در مورد رجال روایات، هر جا که صاحب جواهر الکلام بر قاعده لاضرر تمسک کرده، آن را نیز ذکر کرده است. کوتاه سخن آن که تحقیقات ایشان نشان مى داد محققى نحریر و فقیهى بااستعداد سرشار و حافظه کم نظیر است.
از جمله کارهاى علمى او این بود که کتاب وسائل الشیعه را، از آغاز تا پایان، مورد بررسى قرار داد و مطالب و متن حذف شده احادیث آن را با ذکر مدارک مشخص کرد. بر اهل اطلاع روشن است که چنین کار فنى نیاز به احاطه بسیار دارد و از هر کسى ساخته نیست. خلاصه ایشان جامع معقول و منقول بود، چنان که این جامعیت از گفتار او در بحث، درس، موعظه، تفسیر، نصیحت و محاورات خصوصى اش به طور کامل مشاهده مى شد.
تدریس میرزا زاهدی
آیت الله میرزا ابوالفضل زاهدى پس از اتمام دروس حوزوى، به تدریس در حوزه علمیه قم، ارشاد مردم و تفسیر قرآن براى حوزویان و عموم مردم پرداخت. او همانند پدر ارجمندش مى خواست آن چه را که آموخته بود، بر اساس سخن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله: «زَکاهُ الْعِلْمِ اَنْ یُعَلِّمَهُ اَهْلَهُ؛ زکات علم، آموختن آن به اهلش است.»[۱۰] به دیگران تعلیم دهد، از این رو به نشر علوم اسلامى (فقه، اصول، تفسیر، حدیث، وعظ و ارشاد) بر اساس قرآن، نهج البلاغه و احادیث خاندان رسالت علیهم السلام پرداخت.
وى پس از رحلت آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى (۱۳۳۵ ه.ق) به تهران هجرت کرد و بیش از ده سال در مسجد جامع، واقع در بازار تهران، به اقامه جماعت، تدریس و تفسیر قرآن و موعظه و ارشاد مردم پرداخت، تا این که در سال ۱۳۶۸ ه.ق به قم بازگشت و به تدریس فقه و اصول و تفسیر براى حوزویان مشغول شد.
در سرداب مسجد امام قم – که در قسمت غربى مسجد قرار دارد. – شب ها پس از اقامه جماعت، منبر مى رفت و براى عموم مردم، با بیانى شیوا و روان، تفسیر قرآن مى گفت. آرى خدمات علمى و فرهنگى شایان و مستمرى به مردم ارائه کرد و نگارنده خود بارها در مجلس تفسیر او شرکت کردم و استفاده بردم. بزرگان حوزه نیز مستفیض مى شدند.
آیت الله زاهدى علاوه بر این جلسات، گاه در مجالس مهم از جمله مجلسى که آیت الله العظمى بروجردى در منزل خود تشکیل مى داد، منبر مى رفت. علماى بزرگ و شخص آقاى بروجردى در آن مجلس شرکت مى کردند و توجه آیت الله بروجردى بر این که حتماً پاى صحبت آیت الله زاهدى بنشینند. دلیل آن است که آقاى بروجردى عنایت خاصى به او داشتند و او را در بیان مطالب و تحقیقات علمى داراى اعتبار و شأن و مکانت ممتازى مى دانست، لذا در آن مجلس حضور مى یافته و در حقیقت منبر او همانند تدریس براى عموم و طلاب و اهل علم بود.
او در جامعه شناسى و روان شناسى نیز اطلاعاتى وسیع داشت. هنگام سخنرانى به گونه اى سخن مى گفت که حاضران خسته نمى شدند و سراپا گوش، به گفتارش توجه مى کردند و گاه با گفتن لطیفه هاى آموزنده به شنوندگانش نشاط مى بخشید. وى با استفاده از همین شیوه، مردم را از هر سو به پاى منبر خود جذب مى کرد و به این ترتیب، مطالب تفسیرى و اخلاقى و معارف دینى را به گوش شنوندگان مى رساند. آیت الله زاهدى بسیار آرام، متین و روان صحبت مى کرد تا براى همه قابل فهم باشد. براى تجسم مطالب نیز از اشعار و مثال هاى زیبا استفاده مى کرد.
این ویژگى ها نیز حکایت از آن داشت که تبحر ویژه اى در بیان مطالب و استفاده از واژه هاى ادبى و فصاحت و بلاغت دارد. وى مطالب را از عمق جان بیان مى کرد، از این رو تأثیر نفس مخصوصى داشت، چرا که اگر سخن از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
خوش گفتارى، لطیفه گویى و برخورد مهرانگیز او در منبر و جلسات دیگر باعث شده بود که بسیارى از راننده ها و میدانى ها به پاى منبرش کشیده شوند و بسیارى از آن ها از خلاف هاى خود توبه کنند و در پرتو نصایح او، هدایت شوند. این امور حاکى است که وعاظ باید شیوه هاى نفوذ در دیگران و جلب افراد را بدانند و با بکاربردن آن ها به توفیقات سرشارى در راستاى تبلیغات نایل آیند.
در این جا به تناسب به ذکر چند نمونه از لطیفه هاى ایشان مى پردازیم:
۱. سه نفر از دخترى خواستگارى کردند. یکى از آن ها به نام حسن، بسیار زیبا بود، ولى دین و مال نداشت؛ دومى به نام على، مال داشت، ولى دین و زیبایى نداشت، و سومى به نام جعفر دین داشت، ولى مال و جمال نداشت. از دختر پرسیدند، به کدام یک از این خواستگاران جواب مثبت مى دهى؟ در پاسخ گفت «حسنعلى جعفر را»، یعنى هر سه تا، جمال و مال و دین را مى خواهم.
بعضى از مردم این گونه اند و مى خواهند سه همسر داشته باشند. حاضر نیستند به دین تنها اکتفا کنند؛ هم مى خواهند دیندار باشند و هم رزق و برق دنیا را نگه دارند، چنین کارى قابل جمع نیست. دین با بعضى از زرق و برق ها سازگار نیست و آنان چنین مى خواهند و در حقیقت مانند آن دختر سه شوهر مى خواهند.
۲. انوشیروان از دو واژه «انو» به معنى شکوه (شاه شکوهمند) و «شیروان» از شیربان گرفته شده؛ یعنى نگهبان شیر. بعضى از پادشاهان ایران در سابق، امیران و فرماندهى داشتند که شیران بیشه شجاعت بودند و به وسیله آن ها ناموس، مال و امنیت مردم حفظ مى شد، اگر پادشاه عصر سرهنگ هایى مثل شیر دارد که نگهبان مال و ناموس و امنیت مردم هستند، شاه شیران است وگرنه شاه گربه بان است، مثل رضاخان که فرار کرد؛ او شاه گربه بان بود!
۳. بعد از هر دشوارى، فرج و گشایش است؛ گویند: تاجرى ورشکسته شد، با هزار زحمت مقدارى رشته هاى ابریشم فراهم آورد و آن را بر پشت الاغش بار کرد تا براى فروش به محل دیگر ببرد. در مسیر راه، الاغ به نهرى رسید و هنگام حرکت از میان آب، آن قدر در آب فرورفت که ابریشم ها خیس شدند و سنگینى آن ها باعث شد الاغ در میان نهر بیفتد و همه ابریشم ها را آب ببرد. تاجر که سخت ناراحت شده بود، رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا! اگر تو به جاى من بودى، چه مى کردى؟!» خ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 