پاورپوینت کامل حاج شیخ هادی نیری میانجی ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حاج شیخ هادی نیری میانجی ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حاج شیخ هادی نیری میانجی ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حاج شیخ هادی نیری میانجی ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ تولد و تحصیلات
۲ ایفای رسالت تاریخی
۳ مبارزه با ایادی حزب توده و دموکرات
۴ عدم استقبال از شاه
۵ حضور مستمر در انقلاب
۶ مهاجرت حماسی
۷ رکن انقلاب در میانه
۸ شیفته امام و انقلاب
۹ حضور در سنگر قضاوت
۱۰ شیدای خدمت
۱۱ با رزمندگان اسلام
۱۲ چگونگی شهادت
۱۳ پانویس
۱۴ منبع
تولد و تحصیلات
او سال ۱۲۸۲ ش. در یک خانواده روحانی در شهرستان میانه چشم به جهان گشود. خواندن و نوشتن را نزد پدرش مرحوم حاج میرزا محمد، معروف به «افتخارالعلماء»، که از روحانیون مورد احترام این شهرستان بشمار می آمد، فراگرفت. در ایام نوجوانی، پدر عزیز و استاد گرانقدرش به رحمت ایزدی پیوست و او را یتیم و تنها گذاشت. این مصیبت گرچه برایش بسیار سنگین و شکننده بود، اما هرگز نتوانست در اراده و عشق وی برای ادامه تحصیل علوم و معارف اسلامی و خدمت به مردم کوچکترین خللی وارد کند.
بنابراین، شیخ هادی فرصت را از دست نداد. بخشی مهمی از مقدمات علوم اسلامی را در محضر فقیه مجاهد حضرت آیت الله حاج میرزا محمد حجتی میانجی[۱] و بخش دیگر آن را در حضور عالم پرهیزکار مرحوم ملا قنبر واعظ، معروف به «عمادالعلماء»،[۲] آموخت. در سن ۲۰ سالگی، که با آغاز دوران سلطنت رضاخان قلدر مصادف بود، جهت ادامه و تکمیل آموخته های حوزوی، عازم حوزه علمیه قم شد و در مدرسه رضویه برای خود حجره برگزید.
دوره سطح را در محضر مبارک حضرات آیات عظام: سید محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر و میرزا مهدی بروجردی بهره شایان برد. سپس درس خارج فقه و اصول را از محضر گرامی حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی استفاده کرد و در مدت ۹ سال اقامت و تحصیل و تلاش در قم، به مراتب عالی علوم اسلامی دست یافت، این در حالی بود که وی در کنار تحصیل، به طور مرتب، دروس گذشته را برای طلاب پایین تر از خود تدریس می کرد.
ایفای رسالت تاریخی
در سال های ۲۱-۱۳۲۰ ش که همزمان با جنگ جهانی دوم و اشغال شرق و جنوب کشور ایران به دست نیروهای بیگانه متفقین (آمریکا، شوروی و انگلیس) شده بود و سرزمین آذربایجان و شهر میانه نخست با بمباران های هوایی و سپس با هجوم پیاده نظام شوروی کاملاً تحت تصرف قوای اشغالگر قرار گرفته بود – این عالم مجاهد جهت ایفای نقش اجتماعی و دادن دلگرمی و امید و نشاط بخشیدن به مردم منطقه، حوزه علمیه قم را به سوی شهر میانه ترک کرد و با استقبال پرشور مردم وارد این شهر شد.
این در حالی بود که مردم مسلمان میانه شرایط دشوار رضاخانی از قبیل: کشف حجاب، ممنوعیت مجالس مذهبی و مراسم عزاداری و سایر گرفتاری های آن را به گونه مظلومانه پشت سر گذاشته بودند و با حال خسته و قامت خمیده در انتظار یک هادی پرجنب و جوش و کارآمد بسر می بردند تا در آن روزگارِ پریشانی راهنمایشان باشد.
شیخ هادی نیری، این روحانی جوان، پرتحرک و فاضل، از بدو ورود به شهر میانه، به تشکیل جلسات دینی منظم و اقامه نماز جماعت در مسجد جامع شهر مبادرت کرد و با سخنرانی های روشنگرانه خویش، دل های مردم را به نور امید و هدایت منور ساخت و آن ها را برای ادامه زندگی شرافتمندانه و آینده باشکوه و بارونق بشارت داد.
مبارزه با ایادی حزب توده و دموکرات
۴ سال حضور اشغالگرانه قوای شوروی همراه با تبلیغات گسترده مسلک کمونیستی، مردم آذربایجان را کاملاً به ستوه آورده بود. این میهمانان ناخوانده، برای تصرف همیشگی آذربایجان، در مناطق مختلف این خطه ولایی مستقر شده بودند و هرگز اجازه تصور بازگشت به کشورشان را به کسی نمی دادند. سال ۱۳۲۴ ش. جنگ جهانی دوم به پایان رسید.
برابر پیمان میان دولت های متفقین، نیروهای دولت آمریکا و انگلیس در مدت معینی ایران را ترک کردند؛ ولی شوروی ها در پی اهداف ننگین خود، خروج از آذربایجان را به بهانه های گوناگون به تأخیر انداختند. تا این که در شهریورماه همین سال، جعفر پیشه وری، رئیس حزب دموکرات آذربایجان (از یادی کهنه کار حزب توده و دست نشانده دولت کمونیستی شوروی در ایران) خودمختاری آذربایجان را اعلام کرد. در واقع با این ترفند، خطه آذربایجان از پیکره سرزمین ایران جدا می شد و تحت سیطره و نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار می گرفت.
در این میان نقش روحانیت مجاهد منطقه، به ویژه نقش آیت الله نیری در جهت روشنگری اذهان مردم و خنثی سازی دسیسه های شوم بیگانگان، بسیار کارساز و شکننده بود. حضور نافذ و پرشور وی در این مدت چهار سال در منطقه میانه، فعالیتهای فرهنگی کمونیست ها را به طور آشکاری تحت شعاع قرار داد؛ به طوری که آن ها از رسیدن به اهداف خود مأیوس شدند و خشم و کینه شان نسبت به این عالم متعهد دو چندان شعله ور شد؛ چنان که چند روز قبل از اعلام خودمختاری، یکی از ایادی مزدور کمونیست ها که در بازار مشغول کار بود، با لحن تمسخرآمیزی خطاب به حاضران گفته بود: چیزی نمانده است که در آینده نزدیک اعلان خودمختاری کنیم. آن وقت قرآن و مفاتیح شیخ هادی نیری را زیر بغلش گذاشته و او را از طریق قطار راه آهن روانه شهر قم خواهیم نمود…[۳]
اما وی بعد از اعلان خودمختاری نیز حاضر به ترک منطقه نشد و چون در میان مردم از نفوذ عمیق و عاطفی زیادی برخوردار بود، مزدوران کمونیست هم به خود جرأت ندادند تا این عالم مبارز را دستگیر و از شهر بیرون کنند. از این رو، آیت الله نیری همچنان به فعالیت های خویش بر ضددولت غاصب شوروی و ایادی مزدور آن ادامه داد. منزل محقر وی پناهگاه ستمدیدگان و محل تجمع نیروهای مذهبی بود و رفت و آمد مردم به آنجا در طول شبانه روز ادامه داشت؛ حتی برای نابودی اشغالگران کمونیست مراسم دعای توسل، ختم صلوات و تلاوت آیه مبارکه «اَمّنْ یجیب» به طور مرتب و آشکار برگزار می شد.
تا این که یک روز اطرافیان احساس خطر جدی کردند و به رغم میل باطنی او، آیت الله نیری را از شهر میانه خارج کرده، به شهر قم عزیمت دادند؛ اما بعد از اندکی اقامت در قم، چون جعفر پیشه وری فرار را بر قرار ترجیح داد و نیروهای اشغالگر، آذربایجان را تخلیه کردند، بی درنگ به میانه بازگشت و به تبلیغ و ارشاد و رهبری مردم همت گماشت.
این عالم سخت کوش با توجه به موقعیت حساسی که در منطقه داشت و موفقیتی که در مدت کوتاهی به دست آورد، توانست توجه و عنایت مراجع معظم تقلید حضرات آیات: سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد حجت کوه کمری، سید محسن حکیم و سید حسین طباطبائی بروجردی را به خود جلب کند و در امور حسبیه از آنان اجازه دریافت نماید که این موضوع در آن دورانی که کشور ایران از هم پاشیده بود و مردم مسلمان آذربایجان و میانه در سردرگمی کامل بسر می بردند، در جهت سر و سامان دادن به امور مذهبی مردم بسیار کارساز بود و اخذ این گونه اجازه نامه ها در آن زمان یک نوع جنبه تشکیلاتی و سیاسی داشت و در سازماندهی روحانیت و فعالیت آن ها در راستای تحکیم ارتباط مردم با مراجع وقت در مقابل فعالیت های گسترده مرام کمونیستی بسیار مؤثر بود. البته ایشان در این اواخر علاوه بر مراجع فوق از حضرات آیات عظام: امام خمینی، خویی، گلپایگانی، مرعشی نجفی و غیره نیز اجازه اخذ کرده بودند.
عدم استقبال از شاه
او در یک جبهه با مزدوران دولت اشغالگر شوروی می جنگید و همزمان در سنگر دیگر، با عوامل حکومت مرکزی – که انواع واقسام ظلم و ستم بر مردم روا می داشتند – به مبارزه برمیخاست. لذا بعد از فرار متجاسران کمونیست و آزادی کامل آذربایجان، وقتی محمدرضا شاه پهلوی در خرداد ۱۳۲۶، از طریق راه آهن به آن منطقه رفت و در ایستگاه میانه چند ساعتی توقف داشت، هرگز به دیدارش نرفت و این در شرایطی بود که با تبلیغات وسیعی که در منطقه انجام پذیرفته بود، محمدرضا شاه را به عنوان «شاه شیعه» و کسی که کمونیست های اشغالگر را از کشور بیرون رانده، مطرح می کردند؛ اما آیت الله نیری، شاه را در این غائله به منزله عروسک خیمه شب بازی می دانست که بازیچه قدرت های پشت پرده قرار گرفته است.
همچنین در مسافرت دوم شاه به آذربایجان (وقتی روز جمعه ۱۳۳۷/۲/۴ ساعت ۶/۳۰ محمدرضا شاه با قطار سلطنتی وارد ایستگاه میانه شد)، پس از دیدار با رؤسای ادارات و فرماندهی نظامی و انتظامی، دیداری نیز با رؤسای اقشار مختلف مردم داشت که در این مورد از آیت الله نیری هم خواسته شده بود در جلسه حضور داشته باشد؛ اما وی این دعوت را نپذیرفت و در آن روز اصلاً از منزلش بیرون نیامد. جالب این که وقتی از گوشت قربانی شده این مراسم برایش می آورند، هنگامی که در را باز می کند و از موضوع آگاه می شود، بی درنگ گوشت را با قاطعیت برمیگرداند و می گوید: «شیر تُولکی اَتی یِمَز؛ شیر هرگز گوشت روباه نمی خورد.» این برخورد در آن دوران اختناق و ستمشاهی، حکایت از صلابت، شجاعت و عزت نفس این عالم ربانی و هوشیار دارد. مرحوم آیت الله احمدی میانجی در بخشی از خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده، درباره شخصیت آیت الله نیری چنین می گوید: انصافاً حاج شیخ هادی حتی یک بار هم عکسش با شاه دیده نشد. اصلا ملاقات شاه نرفت. او استقلال آخوندی را حفظ می کرد. این مسئله (در آن دوران ستمشاهی) خیلی مهم بود.[۴]
حضور مستمر در انقلاب
در ماجرای تصویب لایحه ضداسلامی و غیرقانونی «انجمن های ایالتی و ولایتی»، که منتهی به اعتراض شدید مراجع عظام وقت و در رأس آن، حضرت امام خمینی شد، در شهر میانه آیت الله نیری به حمایت از این حرکت برخاست و با همکاری سایر روحانیون شهر، مردم را به پشتیبانی از مراجع تقلید فراخواند.
با تلاش های وی، چندین طومار بلند به حمایت از این حرکت تاریخی خطاب به حضرت امام خمینی و سایر مراجع به طور جداگانه نوشته و تنظیم شد و به امضای اقشار مختلف مردم میانه رسید و تأیید شد. در این هنگام آیت الله نیری به همراه روحانی مبارز حاج سید سجاد حُجَجی، در اواخر جمادی الثانی ۱۳۸۲ (آبان ۱۳۴۱) عازم شهر قم شدند تا طومارهای پشتیبانی را به خدمت حضرت امام خمینی تقدیم کنند.
نخست در مسجد اعظم هنگام تدریس درس خارج به حضور حضرت امام خمینی قدس سره رسیدند و یکی از طومارها را تقدیم معظم له کردند. امام خمینی در آخر درس ضمن تحسین از ایشان در جملات کوتاهی خطاب به فضلای حاضر، آنان را به الگوگیری از این حرکت ابتکاری تشویق نمودند. آیت الله حاج شیخ مرتضی بنی فضل، که در این درس حضور داشت، نقل می کرد: این اولین طومار پشتیبانی در سطح کشور بود که از سوی مردم میانه توسط آن روحانی تقدیم حضرت امام شد و در تشویق فضلای سایر شهرستان ها نقش اساسی داشت.
مهاجرت حماسی
در پی سخنرانی شدیداللحن امام خمینی در روز عاشورای سال ۱۳۴۲ بر ضدانقلاب سفید شاه و دولت آمریکا و اسرائیل، که به دستگیری و ربوده شدن معظم له از قم به تهران انجامید و سپس در رسانه ها شایعه محاکمه و اعدام ایشان مطرح گردید، مراجع معظم تقلید و علمای اعلام احساس خطر کردند و جهت جلوگیری از عملی شدن این توطئه خطرناک، به طور جداگانه و دسته جمعی، از قم و مراکز استان ها و شهرستان ها به سوی تهران مهاجرت نمودند.
از این رو، آیت الله نیری همراه دو تن از روحانیون شهر به نمایندگی از عموم مردم میانه، عازم تهران شدند و علی رغم فضای شدید اختناق و ضرب و شتم، خود را به جمع علمای مهاجر رساندند و جهت اطلاع از سلامتی و آخرین اخبار درباره حضرت امام، با حضرات آیات عظام: میلانی، شریعتمداری و مرعشی نجفی به گفتگو نشستند.
آیت الله احمدی میانجی که در آن ایام از قم به تهران آمده و از نزدیک شاهد حضور آیت الله نیری در این دیدارها بود، در خاطرات خود چنین نقل می کند: «…به هر حال آقایان، علمای بزرگ شهرستان ها، پیرمردها و مورد احترام ها را به تهران جهت حمایت از آقای خمینی و آزاد شدن ایشان دعوت کرده بودند. در مقابل، دولت هم تصمیم گرفته بود تا به وسیله ساواک آن ها را دستگیر نموده و با چند ماشین پیکان تحت الحفظ به شهر خودشان برگردانند.
یکی از دوستان به من گفت که: آقای حاج شیخ هادی که یکی از علمای طراز اول شهر ما بود، به همراه دو نفر به نام های آقای شیخ احمد حجتی و حاج میرزا فتاح اسبقی به مدرسه حضرت عبدالعظیم حسنی آمده است و اکنون در آنجاست؛ شما بروید و بگویید، هر کسی که به تهران می آید، او را می گیرند؛ منزل ما برای پذیرایی از شما آماده است، به اینجا تشریف بیاورید.
ما رفتیم تا با آقای حاج شیخ هادی صحبت کنیم، دیدیم که آقای شریعتمداری هم یک نفری را فرستاده است. به هر حال قرار شد که آقای حاج شیخ هادی به نزد آقای شریعتمداری بیایند. ما دنبال سرش حرکت کردیم و او را با احترام آوردیم؛ ولی به محض این که وارد شدیم و با آقای مشکینی رفتیم در گوشه ای بنشینیم، دیدیم که اطرافیان آقای شریعتمداری خیلی مضطرب هستند. گفتیم که: چرا مضطرب هستید؟ گفتند: قرار است آقای حاج شیخ هادی را با همراهانش بگیرند. آقای شریعتمداری گفت: اینجا یک در کوچکی رو به خیابان باز می شود، اطرافش را بگیرید و او را سوار تاکسی کنید تا برود. ما همین کار را کردیم. با ما کاری نداشتند. ما طلبه بودیم و جزو شخصیت ها نبودیم…».[۵]
آیت الله حاج شیخ هادی نیری پس از آزادی و بازگشت امام خمینی به قم، همچنان به ارتباط خود با معظم له ادامه داد. هر از چند گاهی که به قم مشرف می شد، به حضور امام خمینی می رسید و در جهت استمرار و تقویت نهضت اسلامی از محضر ایشان رهنمود می گرفت؛ چنان که حضرت امام خمینی در تاریخ ۱۳۴۳/۶/۹، در ذیل یکی از نامههای خود به روحانی مبارز حاج سید سجاد حججی، به یکی از این دیدارها و رهنمودها اشاره کرده و چنین مرقوم داشته اند: «…جناب ثقه الاسلام آقای حاج میرزا هادی قم تشریف داشتند. به ایشان راجع به تشکیلات جلسه علمای اعلام در شب های یکشنبه و لزوم تشکیل جلسات دینی پرجمعیت، خصوصاً در روزهای جمعه مطالبی عرض کردم. ان شاءالله عملی شود. والسلام علیکم. روح الله الموسوی الخمینی».[۶]
به دنبال این توصیه و تأکید رهبر کبیر انقلاب، آیت الله نیری با همکاری علمای شهرستان در مسجد مدرسه علمیه جعفریه در روزهای جمعه هر هفته، جلساتی را تحت عنوان مراسم دعای ندبه برگزار می کرد و پس از اتمام دعا به منبر می رفت و با سخنرانی های حکمت آمیز و روشنگرانه مردم را به حمایت از دین، مذهب و روحانیت دعوت می نمود و بدین ترتیب ارتباط آنان را با مراجع معظم تقلید وقت استحکام می بخشید.
رکن انقلاب در میانه
در آبان ۱۳۵۶ که سرنوشت انقلاب با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی به مرحله حساس خود رسید، آیت الله نیری با شور و نشاط وصف ناشدنی، همانند گذشته در صحنههای گوناگون و پرمخاطره حضور متعهدانه خویش را به نمایش گذاشت. در این مراحل خطرناک، اغلب جلسات و تصمیم گیری های مربوط به انقلاب در منزل او و با حضور و نظارت و اشراف ایشان برگزار می شد.
در مراسم چهلم شهدای قم در میانه، که برخی به خاطر ترس کارشکنی می کردند، وی ضمن ارسال نامه محرمانه به آیت الله قاضی طباطبائی در تبریز، از ایشان کسب تکلیف نمود. آیت الله قاضی هم در جواب، حجت را بر همگان تمام کرد و به تشکیل مراسم در روز معین تأکید کرد. وقتی این پیام به دست آیت الله نیری رسید اعلام کرد که بایستی هر طور شده، مراسم بزرگداشت چهلم شهدای قم در شهر میانه نیز با تمام شکوه برگزار شود.
لذا در موعد مقرر با این که مأموران رژیم شاه با ایجاد رعب و وحشت مانع از اجتماع مردم در مسجد جامع شده و از سوی دیگر به درب مسجد هم مهر و موم زده بودند و اطراف آن را کاملاً به محاصره درآورده بودند، اما این عالم مجاهد بدون ترس و اعتنا و فقط به حکم وظیفه شرعی و اجتماعی خود با تنی چند از نزدیکان از منزل خارج شد و با پای پیاده به سوی مسجد جامع حرکت کرد. در جلوی مسجد روی زمین نشست و هر چه تلاش کرد تا مأموران ساواک مسجد را در اختیار مردم قرار بدهند، اما با پافشاری و لجاجت آنان مواجه گشت و در نهایت به خاطر این که در اثر مقاومت وی، مبادا مردم با ساواک درگیر شوند و خون بی گناهی ریخته بشود، به ناچار به منزل خود بازگشت. در اولین تظاهرات و درگیری جوانان باایمان و پرشور میانه با کماندوهای رژیم شاه، که در ایام شهادت مولا امیرالمومنین علیه السلام در ماه مبارک رمضان انجام گرفت، حدود ۱۷ نفر از آنان در یک شب دستگیر و در یک سلول انفرادی، زندانی شدند تا فردای آن روز به ساواک تبریز فرستاده شوند.[۷]
در این ماجرای هولناک اگر تلاش ها و تهدیدها و درایت و مدیریت به حق مرحوم آیت الله نیری نبود، به یقین شهر به آشوب و بلوا کشیده می شد و دستگیرشدگان نیز به این آسانی نمی توانستند به آغوش مردم و خانواده شان برگردند.
او با این که حدود ۷۵ سال سن داشت و دوران کهنسالی و ضعف جسمانی را سپری می کرد، ولی در همه تظاهرات و راهپیمایی ها در صف مقدم، حضوری پرنشاط داشت و مردم را به وجه احسن رهبری می کرد. در راهپیمایی ها به رئیس شهربانی و فرماندههان پادگان و ژاندارمری پیغام می داد که شما مأموران خود را از خیابان ها و سطح شهر جمع کنید و من خود امنیت شهر را تأمین می کنم؛ وقتی جوانان پرشور، پاسبان ها و عوامل شما را در خیابان ها می بینند، بیشتر تحریک می شوند و زمینه درگیری و کشت و کشتار بیشتر مهیّا می گردد.
مرحوم آیت الله احمدی میانجی درباره محوریت ایشان در حرکت های انقلابی شهر میانه چنین نقل می کند: «…آقای حاج شیخ هادی نیری – پدر شهید شیخ جعفر نیری که در سانحه هوایی از دنیا رفت – آقای میانه بود. مسئولان ادارات از ایشان حساب می بردند. منبر می رفت و مرد مدبر و خوبی بو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 