پاورپوینت کامل حاج شیخ محمد واصف گیلانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حاج شیخ محمد واصف گیلانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حاج شیخ محمد واصف گیلانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حاج شیخ محمد واصف گیلانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ تولد و خاندان شیخ محمد واصف گیلانی
۲ تحصیلات شیخ محمد
۳ اساتید حاج شیخ محمد واصف گیلانی
۴ اجتهاد و تدریس شیخ محمد
۵ ویژگی ها واصف گیلانی
۶ خاطرهای جالب
۷ علاقه حاج شیخ محمد به علم
۸ زهد و ساده زیستی شیخ محمد
۹ خدمات اجتماعی و فرهنگی شیخ محمد واصف
۱۰ مجموعه آثارشیخ محمد
۱۱ ذوق واستعداد شعری محمد واصف گیلانی
۱۲ حاج شیخ محمداز منظر بزرگان
۱۳ آثارحاج شیخ محمد واصف گیلانی
۱۴ رحلت و محل دفن حاج شیخ محمد واصف گیلانی
۱۵ پانویس
۱۶ منابع
تولد و خاندان شیخ محمد واصف گیلانی
وی در سال ۱۳۰۵ ش. در قریه «دهکاء» در حدود ۲۰ کیلومتری شهرستان عالم پرور لاهیجان، در خانواده مذهبی و ثروتمند به دنیا آمد. پدرش مرحوم کربلایی ابوالقاسم، مردی متدین و مخلص بود که علاقه فراوانی به اهل علم و روحانیت داشت که همین علاقه در نهایت باعث شد که فرزندش محمد، به کسوت روحانیت درآید. آیت الله واصف گیلانی درباره اوصاف والای اخلاقی و دینی پدر بزرگوارش این گونه می نویسد:
«مرحوم کربلایی ابوالقاسم که در ذی القعده سال ۱۳۸۳ ق. به رحمت ایزدی پیوست، مردی بود که به حُسن اخلاق و معاشرت در بین مردم معروف و مشهور بود. منزلش محل رفت و آمد آشنا و بیگانه، و هم او کشاورزی دیندار و معتبر بود که پیوسته عائله اش از بیست نفر تجاوز می کرد و به واسطه حُسن عمل و امانتی که به خرج می داد، با سرمایه دیگران تجارت می کرد. توکلش به خداوند بی اندازه زیاد و علاقهاش به ائمه اطهار علیهم السلام زائدالوصف بود؛ به طوری که بیش از ده بار به زیارت حضرت ثامن الائمه علیه السلام و دوبار به زیارت عتبات مقدسه عراق موفق گردید و پیوسته در ایام محرم و صفر و فاطمیه و شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام در مسجد اقامه عزا می نمود و بیش از چهل سال در ایام هفته در منزل خود به ذکر مواعظ و مصیبات ائمه اطهار علیهم السلام متوسل بود و حتی در پایان عمر خویش در حدود ۷۰ سالگی، مختصر ملک شخصی که داشت، برای عزاداری و سوگواری نوشندگان جام محنت و بلا وقف نمود. او از دوستداران و ارادتمندان واقعی علما و روحانیون و اهل علم بود».[۱]
تحصیلات شیخ محمد
آیت الله واصف گیلانی از کودکی حافظهای قوی و استعدادی سرشار داشت. تحصیلات جدید آن زمان را تا پایه هشتم با موفقیت کامل در مدرسه «فلاحت» لاهیجان به اتمام رسانید. آن گاه با تشویق های مکرر وعاظ محترمی که برای برگزاری مراسم روضه به منزلشان رفت و آمد می کردند، خصوصاً مرحوم آقا شیخ محمد صابری لاهیجی که از وعاظ خوشنام منطقه بود و نیز تشویق و حمایت های همه جانبه پدر بزرگوارشان، در سال ۱۳۱۹ ش. برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه علمیه قم شد.
حضرت آیت الله واصف گیلانی به علت دارا بودن حافظه قوی و استعداد فراوان، از همان ابتدای طلبگی با تلاش و جدیت فوق العاده، دروس حوزوی شامل صرف، نحو، معانی، بیان، منطق، تفسیر، فقه، اصول، فلسفه و بسیاری از کتاب های متداول آن عصر را به سرعت به پایان رساند. قدرت فراگیری او چنان بود که هر سال، دروس سال گذشته را تدریس می کرد.
اساتید حاج شیخ محمد واصف گیلانی
مهمترین اساتید ایشان در دروس سطح، آیت الله حاج شیخ علیرضا ممجد لنگرودی(*) و آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی بودهاند که امروزه از مدرسین بنام حوزه علمیه قم بشمار می آیند.[۲]
ایشان دروس فقه، اصول، فلسفه، حکمت و تفسیر را از آیات عظام ذیل فراگرفت:
۱- بروجردی (متوفای ۱۳۸۰ ق).
۲- حاج سید مرتضی مرتضوی لنگرودی (متوفای ۱۳۸۳ ق).
آیت الله واصف گیلانی که عشق و ارادت فراوانی به این استاد ارجمندش داشت و پیشرفت علمی و معنوی خود را مرهون زحمات او می دانست، به مدت ۱۰ سال در فقه، اصول و اخلاق از این استاد بهره گرفت. بعد از رحلت آن بزرگوار، شرح حال و خدمات ارزشمند استادش را تحت عنوان «چهرهای از زندگانی حضرت آیت الله لنگرودی» به رشته تحریر درآورد و به چاپ رسانید و در رثای آن بزرگوار اشعاری سرود.
او درباره صفات و کمالات این استاد فرزانه اش این گونه می نویسد: «حشمت و شکوه علم و تقوا، آن چنان وجود گرانمایهاش را فراگرفته بود که در حضور او، شاگردانش خاضع و مرعوب بودند. در عین حال با همه سخن می گفت و برای همه فروتنی و تواضع می نمود؛ حتی برای اصاغر تلامذه خود این تواضع را مرعی می داشت. بسیار سریع الذهن و حاضر جواب بود و گاهی کلام متکلم و یا مستشکل تمام نشده، مطلبش را دریافته، جواب قانع کننده بازمیداد. گفتارش سرورانگیز و پراستفاده و صحبتهای او بلند و با شجاعت و محکم، محفلش گرم و بسیار ارزنده و مألوف و معاشرتی دور از تکلف داشت. و شاگردان دانشمندش وی را در حدود نزدیک به تقدیس، احترام می کردند و حقاً صفات برجسته و ملکات نفسانی و فضایل اخلاقی آیت الله لنگرودی شایسته تقدیس و احترام بود.
ز آسمان رجال افول کرد آیتی × که تربت گام او تحفه رضوان بود.
جامع علم و عمل، زاده قدس و ورع × به زهد در عصر خود، ثانی سلمان بود.[۳]
۳- حضرت امام خمینی (متوفای ۱۳۶۸ ش).
مرحوم آیت الله واصف از طریق مرحوم آیت الله حاج مصطفی با حضرت امام آشنا گردید؛ زیرا وی به اتفاق فرزند حضرت امام در درس مرحوم آیت الله ممجد لنگرودی و سپس با ارتقا به سطوح عالی، در درس خارج فقه و اصول حضرت امام خمینی شرکت می جست و دروس امام را تقریر می کرد. او به امام راحل عشق می ورزید و همواره صلابت، استواری، غیرت، دین مداری، تقوا، هوشمندی، شجاعت، زیرکی، و نیز مبارزه بی امان و مقدس آن بزرگوار را می ستود.
ایشان درباره امام اشعار زیادی سروده است؛ چنان که اگر مجموع این سرودهها جمع آوری گردد، شاید دیوانی تدوین شود. ضمناً معظم له چون از سال ۱۳۳۷ ش. در قم دارای چاپخانه بود، اعلامیههای مربوط به حضرت امام و نهضت مقدس اسلامی را به صورت مخفیانه چاپ و تکثیر می نمود. مرحوم آیت الله واصف سخت معتقد بود که عشق ورزیدن به امام خمینی، همانند محبت به رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام است؛ همان گونه که در برخی اشعارش بدان اشاره دارد:
هر کس که در دل مهر روح الله دارد × مهر رسول الله را همراه دارد
آسوده گردد هر که دارد مهر احمد × مهر علی و مهر آل الله دارد
هر کس که دارد مهر روح الله در دل × مهر علی و مهر آل الله دارد
او عالم و او اعلم و هم او معلم × او علم سرالله را در راه دارد.[۴]
رحلت امام خمینی به شدت آیت الله واصف گیلانی را متأثر و مغموم ساخته بود. این امر به وضوح در اشعاری که در سوگ امام سروده، مشهود است:
مرگ تو ای روح حق در قلب آذر می کند × دائماً هجر تو این دل را مکدر می کند
مسلمین را سوک تو ای بت شکن در این زمان × داغدار و مضطرب با دیده تر می کند
مضجعت را هر که دیده روز دفن جسم تو × گریه بر فقدان تو همچون پیمبر می کند
مسلمین را بوده ای در عصر ما، الحق بشیر × مرگ تو در صدر حزب الله اخگر می کند
مات و مبهوتیم از تشییع تو، هر کس که دید × یاد از روز جزاء و یوم محشر می کند.[۵]
ره آور شهیدان، ای روح ما خمینی × چشم و چراغ ایران، ای روح ما خمینی
روی تو آیه نور، کوی تو سینه طور × ای خاتم سلیمان، ای روح ما خمینی
رفتی و رفت جانم، ای روح و هم روانم × چون آفتاب رخشان، ای روح ما خمینی
روح القدس مشوش، پروانه وش کند غش × جانم برات قربان، ای روح ما خمینی
روح الامین حزین است، جن و بشر غمین است × عالم شده پریشان، ای روح ما خمینی.[۶]
ایشان اشعار عربی نیز سروده است؛ از جمله شعر زیر که در رثای رحلت امام خمینی سروده شده و همه ابیات آن با «یا» آغاز گردیده است:
یا رحیلاً آیت الآیات عندالعارفین × حجّه فی العلم والاسلام کهف العالمین
یا قویماً قائداً لله فی اسلامنا × کنت عندالدین والاسلام خیرالقائدین
یا زعیم الدین حقّاً کنت خیرالعارفین × قد رحلت رحله الآباء عندالموقنین
یا امیناً مظهر الخلق النبیّ الهاشمی × جئت للخلق اماماً قائداً للحاربین
یا عظیماً عازماً لله فی امر الهدی × کنت روح الله فی اعلاء امرالمسلمین
یا معیناً لهفنا یغلی فیغلی عیننا × انت عندالله فی جنب الامیرالمؤمنین
یا لهیفاً لهفنا لله عندالتسلیه × یا امام العصر فاقبل من عبید الطالبین.[۷]
۴- آقا میرزا هاشم آملی (متوفای ۱۳۷۱ ش).()
آیت الله واصف گیلانی مدت زیادی نزد ایشان به آموختن فقه مشغول بوده و درس آن بزرگوار را تقریر کرده است. در ستایش این استاد فرزانهاش چنین سروده است:
آملی ای حلقه اسلام را درّالثّمین × یادگاری از ضیاءالدین نزد عارفین
نقطه تألیف را اندر خیاراتی، محیط × هر که با انصاف باشد، گویدت صدآفرین
کیست اندر قم بگوید بیع را مانند تو × کیست چون تو فخر بر استاد باشد از یقین
گر بود پوشیده فضلت در بر بی معرفت × نزد اهل معرفت باری چه خور باشد، مبین.[۸]
۵- آقای مرعشی نجفی (متوفای ۱۳۶۹ ش).
در رثای ایشان نیز اشعاری دارد.
۶- آقای محقق داماد (متوفای ۱۳۸۸ ق).()
در رثای ایشان نیز اشعاری دارد.
۷- عارف کامل حضرت آقای بهجت دامت برکاته[۹]؛
وی از محضر این استاد عالی قدرش نهایت استفاده را کرده است و همواره مقام علمی و حالات والای معنوی و عرفانی ایشان را می ستود. ایامی که ایشان به درس این فقیه عارف مشرف می شد، حضرت استاد در منزل استیجاری زندگی می کردند. آیت الله واصف گیلانی از این موضوع بسیار ناراحت بود و حاضر شده بود منزل مسکونی خود را در اختیار استادش قرار دهد. ولی به شدت این پیشنهاد را رد کردند. آیت الله واصف بسیار علاقهمند بود که در همه اوقات شبانه روز از محضر این فقیه جلیل القدر استفاده کند و به شاگردی در محضر او مباهات می نمود.[۱۰]
۸- علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان، (متوفای ۱۳۶۰ ش).
آیت الله واصف، وی را نابغه دوران و فیلسوف منحصر به فرد و مفسری توانا می دانست و در جلسات درس خصوصی آن بزرگوار نیز – که برای عدهای از فضلای مستعد بود – شرکت می جست و تمام مطالب جلسات (تفسیر و فلسفه) را به رشته تحریر درمی آورد.
اجتهاد و تدریس شیخ محمد
آیت الله واصف گیلانی با تلاش و جدیت تمام، مراحل علمی را پشت سر نهاد و از برخی اساتید بزرگوارش اجازه اجتهاد دریافت کرد. ایشان در طول سالیان تحصیل، به تدریس سطوح و کتب مختلف (رسائل، مکاسب و کفایه) اشتغال داشت و عده زیادی از محضر این فقیه جلیل القدر استفاده کردند.
ویژگی ها واصف گیلانی
مرحوم حجت الاسلام شریف رازی درباره وی نوشته است: «علامه واصف گیلانی از دانشمندان وارسته و فضلای برجسته، عالمی فاضل و نویسنده ای کامل و دارای مقام علم و تقوا و ملکات فاضله و اخلاق حسنه است.» و آن گاه بیش از ۶۰ تألیف وی را ذکر می کند.[۱۱]
ما هم در این مختصر به برخی از خصوصیات علمی و معنوی و ملکات فاضله آن فقید سعید اشاره می کنیم:
اخلاص:
عامل پیروزی و هدایت مردان بزرگ دو چیز است: جهاد همه جانبه و اخلاص.
آیت الله واصف گیلانی نیز واجد این دو صفت بود. او با این که دارای معلومات گسترده ای بود، مع الوصف هیچ گاه تبلیغ و منبر را فراموش نکرد؛ بلکه اکثر اوقات عمرشان را در همان روستای کوچک – که زادگاه وی و اجدادش بود – به وعظ و ارشاد مردم مشغول بود. ایشان در پاسخ به کسانی که به وی گفته بودند که دیگر در شأن شما نیست تا در روستای کوچک منبر بروید! فرمود: «من که کسی نیستم؛ بسیاری از بزرگان و اعاظم و فقهای بزرگ شیعه نه تنها منبر می رفتند، بلکه مباهات هم می کردند» و نیز می فرمود: «ادای تکلیف، شهر و روستا نمی شناسد».
اهمیت دادن آن فقید سعید به «تبلیغ» در حالی بود که او از وضع مالی و معیشتی مناسبی برخوردار بود و نیازهای مادی، او را به این مسیر سوق نداده بود. او به «تبلیغ» به عنوان امری عبادی می نگریست و از این رو، تا آخر عمر بابرکتش آن را رها نکرد.[۱۲]
دفاع از مرزهای عقیدتی:
در سالیانی که کتاب «شهید جاوید» چاپ و منتشر شده و برخی از مطالب موهن آن، اعتراض گروهی از علما را برانگیخته بود، آیت الله واصف گیلانی به دور از هیاهو، دست به قلم برده، ۳ جلد کتاب درباره زندگانی حضرت سیدالشهداء علیه السلام نگاشت و به ویژه یک جلد آن، که تحت عنوان «فی هامش علم الامام» به علم امام اختصاص یافته بود، مورد استقبال گسترده حوزویان و دانشجویان قرار گرفت و بسیاری از بزرگان حوزوی و دانشگاهی وی را مورد تشویق و تحسین خویش قرار دادند.
سال های ۲۸ و ۲۹ ش. اوج فعالیت های کمونیستی حزب توده بود که با تبلیغات گسترده خود، خصوصاً در شمال ایران، مردم و جوانان بسیاری را جذب کرده بودند. آیت الله واصف که خود را حافظ مرزهای فکری و عقیدتی می دانست، سکوت در برابر عقاید الحادآمیز حزب توده را روا ندانست و به مقابله با آنان پرداخت.
او علاوه بر روشنگری در منابر، برای قشر جوان و تحصیل کرده کتابی تحت عنوان «احراق لانههای فساد» تألیف کرد که این کتاب نیز با استقبال مواجه شد؛ زیرا در این کتاب با شواهد و استدلال های عقلی و منطقی، اندیشه های حزب توده به خوبی نقد و ابطال، و اهداف پلید و استعماری پدیدآورندگان آن با قلمی شیوا و محکم تبیین شده بود.
همچنین ایشان مجوّز نشریهای به نام نشریه «راه نجات» را در همان دهه سی شمسی اخذ کرد؛ ولی به علت مخالفت عوامل دولتی و جو خفقان حاکم بر کشور و نیز عدم حمایت و استقبال حوزه و حوزویان و هزینه زیاد و امکانات مالی اندک، این نشریه بعد از دو شماره، تعطیل گردید.
یکی دیگر از فعالیت های فرهنگی وی، تأسیس چاپخانه «نشر اسلامی» به سال ۱۳۳۷ ش بود. چاپخانه مذکور در بحبوحه قیام حضرت امام راحل با وجود مراقبت و نظارت شدید دستگاه امنیتی ساواک، به چاپ و نشر اعلامیه های حضرت امام و سایر بزرگان اقدام می ورزید. شدت سختگیری عوامل حکومتی به حدی بود که ایشان خدمت حضرت امام می رسد و اظهار می دارد: «ما برای چاپ اعلامیه خیلی در فشار هستیم؛ وظیفه من چیست؟»
حضرت امام پاسخ می دهند: «من راضی نیستم که شما آقایان خودتان را به خاطر من به زحمت بیندازید.» این جمله امام، عزم او را استوار می سازد که تا آخر مبارزات ملت مسلمان به چاپ و توزیع اعلامیه ها ادامه دهد.
خاطرهای جالب
حاج آقا باقر واصف می گوید: «همواره عوامل شهربانی و ساواک تحت عناوین مختلفی به چاپخانه می آمدند و اوضاع را کنترل می کردند. ما کاملاً می دانستیم که خریدن کتاب و سؤال از قیمت و… بهانه ای است تا بدین وسیله از ما حرف بکشند؛ لذا ما هم کاملاً مراقب بودیم. روزی یکی از عوامل آنان آمد و به عنوان این که از شهرستان برای خریدن کتاب آمده، در موضوعات مختلف سخن می گفت تا بتواند به اطلاعات مورد نظر خود، دست یابد که ناگهان صدای بی سیم وی شنیده می شود. او چنان از این اتفاق خجالت زده می شود که وقتی به ما نگاه کرد، تمام سر و گردن وی قرمز شده بود و با شرمندگی از چاپخانه خارج شد. پس از این اتفاق، هرگز به سراغمان نیامدند».
ضمناً در طول نهضت مقدس اسلامی، امضای ایشان در پای اعلامیه های مختلف حوزه علمیه قم دیده می شود. این اعلامیه ها در کتاب «بررسی تحلیلی نهضت امام خمینی» آمده است.(*)
عشق به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام
مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد واصف گیلانی عشق و علاقه توصیف ناپذیری نسبت به خاندان عصمت و طهارت داشت. ایشان درباره صفات والای انسانی و سجایای اخلاقی حضرات معصومین، کتاب های مختلفی نگاشت و اشعار زیادی در رثا و مدح آن بزرگواران سروده و هنگام سرودن شعر برای اهل بیت بسیار می گریست. وی روضه خوانی می کرد و آن را دون شأن خود نمی دانست. با همه وجود، به فراگیری و نشر و ترویج آثار اهل بیت می پرداخت و از توسل به آنان غافل نبود.
حاج جعفر آقا واصف می گوید: «در سفر والد بزرگوار به آلمان – که این سفر از سوی حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی ترتیب داده شده بود و مدت ۲ سال به طول انجامید – بنده هم به همراه ایشان بودم. یک شب ماه رمضان به مناسبت شب قدر به مسجد آیت الله العظمی بروجردی به هامبورگ رفتیم. جمعیت فراوانی در آن جا حضور داشتند.
سخنران – که اکنون از شخصیت های رده بالای نظام است – مشغول سخنرانی شد و خیلی خوب سخنرانی کرد. پس از جلسه، دیدم آیت الله والد با ناراحتی فرمود: من به این سخنران گفتم خوب سخنرانی کردی؛ ولی سخنی از مظلومیت امام علی علیه السلام به میان نیاوردید! چرا باید علی علیه السلام شبی که متعلق به اوست، مظلوم واقع شود؟»
حساسیت آیت الله واصف به این نکته، نشانه ارادت و علاقه عمیق وی به خاندان پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم است. او به سادات نیز ارادت می ورزید و دو دخترش را به ازدواج آنان درآورد.
پیشتر اشاره شد که پدر آیت الله واصف به ذکر مناقب و مصائب اهل بیت علیهم السلام عشق می ورزید و همواره در ایام هفته و در مناسبت های دیگر، مراسم سوگواری و یا مراسم جشن و سرور برپا می کرد. همین عشق موجب شد تا فرزند را، راهی حوزه کند. حاج آقا باقر، فرزند گرامی آیت الله واصف، به نقل از پدرش می فرماید:
«پدرم همواره در منزلش مجالس روضه برقرار بود و آقایان وعاظ بعد از روضه، شب در منزل بیتوته می کردند. در حقیقت، منزل او محفل انس علما بود. ایشان وقتی سخنان و روضه خوانی آنان را می دید، بسیار علاقهمند می شد که فرزندش هم مثل آنان بشود. همین معنا به ذهن خودم نیز می آمد که هر کس به قم برود و برگردد، حتماً به او روضه خوانی یاد می دهند؛ اما وقتی وارد حوزه قم شدم، دیدم جریان کاملاً متفاوت است؛ «حوزه» دریای بیکران انواع علوم است و انسان تا این علوم را فرانگیرد؛ نمی تواند روضه خوان هم بشود. مدتی روضه خوانی نمی کردم؛ اما اصرار پدرم باعث شد که من هم روضه خوانی نمایم».
وی در ادامه می گوید: «حضرت آیت الله والد هم همان مجالس پدرش را مثل دهه عاشورا، دهه آخر صفر، دهه اول و دوم فاطمیه به همان سبک در مسجد محل برگزار می نمود و هم در سایر وفیات هم خودش روضهای در منزل منعقد می کرد و هم مقید بود در سایر روضهها شرکت نماید و این کار تا آخر عمرش امتداد یافت».
حجت الاسلام قبادی، از فضلای حوزه علمیه قم، در این باره می گوید: «مدتی همسایه ایشان بودم؛ هر وقت که به منزلشان می رفتم، می فرمود: بروید (روی صندلی که چادر مشکی کشیده بودند) روضه بخوانید؛ با این که خودش تنها بود، می فرمود: لحظهای صبر کن! خانواده را صدا کنم که اگر تمایل داشتند، بیایند پشت پرده بنشینند روضه را گوش نمایند. آن وقت من روضه می خواندم، ایشان با صدای بلند گریه می کرد. همه این سوز و اشک ها، نشانه علاقه عمیق وی به خاندان پیامبر بود».
علاقه حاج شیخ محمد به علم
ایشان از نظر علمی، فرد جامعی بود. در فقه، اصول، تفسیر، رجال، تاریخ، فلسفه و کلام متبحر و صاحب نظر بود. در ادبیات، خصوصاً ادبیات عرب، خیلی دقیق بود. مهارت زیادی در سرودن شعر داشت که اشعار بی نقطه، اشعار بی الف و… نمونه بارز این مدعا است. با این که در یک آتش سوزی در لاهیجان، بسیاری از اشعار و نوشته ها و کتاب های منحصر به فرد وی سوخت، مع الوصف، اشعار فراوانی در علوم مختلف اسلامی اعم از فقه، اصول، منطق، رجال و… از وی باقی مانده که حکایت از قدرت علمی، دقت، مهارت و تسلط وی بر علوم گوناگون می باشد.
آن بزرگوار هیچ گاه از مطالعه، تحقیق، تتبع و مذاکره علمی خسته نمی شد؛ در سفر و حضر دست از نوشتن برنمی داشت؛ حتی یکی از کتب خود را در سفر به آلمان نوشت و در همان جا به چاپ رساند.
یکی از فضلای حوزه علمیه قم در این باره می گوید: به منزل حضرت آیت الله واصف رفتم. و ایشان در یک اتاق پر از کتاب بود که همه کتاب ها هم از تألیفات خودش بود. و اگر او را شیخ بهایی زمان ما بنامیم، الحقّ والانصاف شایسته این عنوان هست؛ زیرا شبانه روز مشغول مطالعه و نوشتن و تحقیق بود.[۱۳]
آیت الله واصف، انسانی پرکار و پرتلاش بود. امور مربوط به چاپخانه و نشر کتب را شخصاً انجام می داد. مطالعه اش فوق العاده بود. در ریزه کاری های علمی، استنباط های دقیق و ظریفی داشت. حافظه ای فوق العاده داشت. بسیار مطالعه می کرد و همه آن چه را خوانده و یا شنیده بود، به خوبی در حافظه خویش نگه می داشت.
مطالعات ایشان، منحصر به فقه و اصول یا تاریخ و… نبود؛ بلکه حتی مجلات و روزنامه ها را هم مطالعه می کرد. در بسیاری از علوم، نظری صائب داشت. دارای ابتکارات و نوآوری های علمی و ادبی زیادی بود. با این که معمولاً افرادی که حافظه ق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 