پاورپوینت کامل حاج شیخ محمد جواد نجفى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حاج شیخ محمد جواد نجفى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حاج شیخ محمد جواد نجفى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حاج شیخ محمد جواد نجفى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ تولد و والدین محمد جواد نجفی
۲ روزگارشیخ محمد جواد
۳ سفر حاج شیخ محمدجواد نجفی به ابرقو
۴ استقبال اهالی ابرقو ازشیخ نجفی
۵ فعالیت هاى دیگر حاج شیخ محمد جواد نجفی
۶ ویژگی های ایشان
۷ همنشینى ایشان با افراد برگزیده
۸ دیگر صفات و ویژگى های شیخ محمد جواد
۹ نظم شدید در اقامه جماعت و حضور در مجلس روضه

۹.۱ کم خوراک بودن شیخ
۹.۲ بخشش فراوان
۹.۳ ساده زیستى
۹.۴ پرهیز از همنشینی با مال اندوزان

۱۰ چند مورد دیگراز ویژگی های شیخ محمد جواد نجفی
۱۱ منبرهاى مردمى ایشان
۱۲ اطاعت از خداوند
۱۳ دعا شیخ محمد جواد برای نزول باران
۱۴ کرامات حاج شیخ محمد جواد
۱۵ چرا از عارف گمنام تألیفى باقى نماند؟
۱۶ کلام ایشان
۱۷ توجه شیخ نجفی به اماکن مقدسه و متروکه
۱۸ وفات حاج شیخ محمد جواد نجفی
۱۹ محل دفن ایشان
۲۰ پانویس
۲۱ منابع

تولد و والدین محمد جواد نجفی

در خصوص ولادت مرحوم حاج شیخ محمدجواد نتوانستیم به نقطه نظر مطمئنى دست یابیم، اما بر اساس قرائن و شواهد، هنگام رحلت، بیش از هشتاد سال از عمر آن مرحوم مى گذشت؛ لذا تاریخ تولد ایشان حدود سال ۱۲۷۸ هجرى شمسى و در نجف اشرف مى باشد.

پدر ایشان – مرحوم شیخ على محمد – از روضه خوان هاى نجف اشرف بوده و سال ها قبل از یزد به نجف مهاجرت کرده است. بر این اساس، اگر چه حاج شیخ محمدجواد هیچ دوره از عمر خود را در یزد سپرى نکرده، اما به نوعى ریشه در دل این دیار داشته و شاید این نکته در انتخاب شهر «ابرقو» از میان شهرهایى که از حضرت آیت الله بروجردى؛ درخواست روحانى داشته اند، بى تأثیر نبوده است.

مادر ایشان – بانو سلطان بیگم – علویه باکرامتى بوده که با حضرت آیت الله سید محمدکاظم یزدى؛ نسبت داشته و آن مرجع بزرگ به کرامت و بزرگوارى اش اذعان داشته و آن بانو مشمول عنایات ایشان بوده است.

رؤیاى این علویه از یک سو بیانگر کمالات معنوى ایشان و از سویى نویدبخش آینده درخشان طفل اوست. ایشان در ایامى که حاج شیخ محمدجواد، نوزاد و یا طفلى نوپا بوده است، خوابى مى بیند. خواب را براى حضرت آیت الله محمدکاظم یزدى بازگو و ایشان هم رؤیاى این بانو را چنین تعبیر مى کند که فرزندش مجتهد مى شود. سپس سجاده اى به ایشان مى دهد تا فرزندش بر آن نماز بگزارد. حاج شیخ محمدجواد سال ها این سجاده را با خود داشت و حتى پس از آمدن به ابرقو هم بر آن نماز مى خواند. متأسفانه این سجاده در یکى از مساجد مفقود گردید.

روزگارشیخ محمد جواد

دو مرحله اساسى

سنین عمر حاج شیخ محمدجواد، از دو مرحله عمده تشکیل مى شود: روزگار تفقه و عصر تبلیغ.

اول: سال هاى حضور در نجف اشرف و کربلاى معلا، یعنى از تولد تا حدود سال هاى ۱۳۲۵ یا ۱۳۲۶ هجرى شمسى، صرف نظر از ایام کودکى، آن چه طى این سال ها وجهه همت ایشان را تشکیل داده، تلاش براى نیل به کمالات اخلاقى و علمى، و استفاده هر چه بیشتر از معادن معنوى و علمى این دو شهر مقدس مى باشد. بدون شک تنفس در فضایى که معطر به قبور ائمه طاهرین علیهم السلام باشد، مستلزم توفیق بالایى است. آرى، در چنین فضایى مس وجود، کیمیا گردد و پربها.

علاوه بر این بهره معنوى، حضور در پاى درس بزرگانى همچون آیات عظام: سید محمدکاظم یزدى و سید ابوالحسن اصفهانى و پس از ورود به کربلا استفاده از محضر حضرت آیت الله حاج آقا حسین قمى، همچنین اجازه اجتهاد و اخذ وجوهات از همین بزرگواران و بزرگانى دیگر همچون آیات عظام: سید عبدالهادى شیرازى، سید محسن حکیم و سید حسین بروجردى، دستاورد این دوره از عمر مرحوم حاج شیخ محمدجواد است. تشکیل حوزه درسى در مدرسه «هندى» – در کربلاى معلا – و تربیت شاگردان دیگر دستاورد ارزشمند مرحله اول عمر آن مرحوم مى باشد.

اطلاعات پراکنده دیگرى حاکى از آن است که مرحوم حاج شیخ محمدجواد، مورد توجه آیات عظام: سید محمدکاظم یزدى و سید ابوالحسن اصفهانى و حاج آقا حسین قمى – در برهه هاى مختلف زمانى – بوده است.

چنان که حضرت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى، پس از رحلت حضرت آیت الله سید محمدکاظم یزدى از مرحوم حاج شیخ محمدجواد خواستند که ایشان به سامرا برود و در مدرسه اى که متعلق به مرحوم حاج سید محمدکاظم یزدى بوده است، تدریس نماید. حاج شیخ محمدجواد این درخواست را پذیرفت و به سامرا رفت ولى پس از چهار الى پنج ماه مجدداً به نجف برگشت و بعد از اقامتى کوتاه، به کربلا مهاجرت نمود و تا زمان رحلت حضرت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى، در این شهر ماند. پس از رحلت این مرجع بزرگ – که زمزمه مرجعیت حضرت آیت الله حاج آقا حسین قمى به گوش رسید. – ایشان به نجف برگشت ولى اقامتش چند ماهى بیشتر طول نکشید که آن مرحوم قصد مسافرت به مشهد نمود و در قم سرنوشت دیگرى براى ایشان رقم خورد که بدان خواهیم پرداخت.

توجه آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانى و حاج آقا حسین قمى به مرحوم حاج شیخ محمدجواد، به مرور بیشتر مى شد؛ به طورى که شهریه ایشان از سه قرص نان در روز و نیم دینار در ماه، به نان به قدر نیاز و ده دینار افزایش یافت و این بیانگر مراتب علمى و اخلاقى مرحوم حاج شیخ محمدجواد است. علاوه بر این ها باید متذکر شد در مواقع نیاز، مرحوم حاج شیخ محمدجواد از طریق نماز و روزه استیجارى نیز گذران معاش مى نمود.

دوم: مرحله دوم از عمر مرحوم حاج شیخ محمدجواد، ۳۲ الى ۳۳ سال پایانى عمر ایشان را رقم مى زند، یعنى از سال هاى ۱۳۲۵ یا ۱۳۲۶ لغایت ۱۳۵۸ هجرى شمسى و زمانى که از طرف حضرت آیت الله بروجردى به ابرقو عزیمت نمود و در این خطه به تبلیغ دین، اقامه جماعت و تشکیل مجالس روضه پرداخت؛ این دوره از عمر آن مرحوم، فرصت انجام رسالتى است که خداوند متعال بر دوش عالمان ربانى نهاده و در روایات «زکات علم» قلمداد شده است.

این دو مرحله، مکمل یکدیگرند و مجموعه اى واحد را تشکیل مى دهند، نه اندوختن کمالات علمى و معنوى بدون تبلیغ و انذار، ایفاى تام و تمام رسالت عالمان دینى است، و نه تبلیغ دین بدون کسب علم و تهذیب نفس، دل و جانى را نشاط معنوى مى بخشد. دو مرحله اى که عنوان گردید، در زندگى مرحوم حاج شیخ محمدجواد کاملاً قابل تبیین است.

سفر حاج شیخ محمدجواد نجفی به ابرقو

براى کسى که با فضاى ملکوتى نجف، کربلا، کاظمین و سامرا دمساز شده و دل خود را به این آستان پیوند زده، بسیار مشکل است که از آن بهشت معنوى دل برگیرد و بساط خویش را در شهرى کوچک و دور از مراکز علمى، بگستراند؛ مگر آن که انگیزه اى عالى و تکلیفى الهى اقتضا کند.

چگونگى آمدن حاج شیخ محمدجواد نجفى از نجف به ابرقو، شرح مفصلى دارد که اجمال آن، بدین قرار است: مرحوم حاج شیخ محمدجواد در سال ۱۳۲۵ یا ۱۳۲۶ جهت رفتن به زیارت ثامن الائمه – امام رضا علیه السلام – وارد شهر قم شد و مسافرخانه «قبله» را به عنوان اسکان موقت انتخاب کرد. بزرگوارى ایشان توجه صاحب مسافرخانه را به خود جلب کرده، به طورى که از ایشان درخواست کرد اتاقى در منزل خود – که به افرادى معدود اختصاص مى داده – در اختیار آن مرحوم و همراهان قرار بدهد.

در یکى از این روزها، برخى طلبه ها که یا از شاگردان آن مرحوم بوده و یا از مراتب علمى و کمالات اخلاقى ایشان در نجف و کربلا، اطلاع داشته اند، از آمدن ایشان به قم باخبر شده، مراتب را به اطلاع حضرت آیت الله بروجردى؛ مى رسانند و ترتیب دیدارى میان این دو بزرگوار در بیت حضرت آیت الله بروجردى داده مى شود.

در این ملاقات، از جمله سؤالات حضرت آیت الله بروجردى از مرحوم حاج شیخ محمدجواد، این بوده است که آیا شما توان تدریس مکاسب و کفایه را دارید؟ مرحوم حاج شیخ محمدجواد جواب مى دهد: «بحول اللّه؛ (توان تدریس این دروس را دارم)».

سپس سؤالاتى تخصصى از ایشان پرسیده مى شود و چون آن مرجع بزرگوار به توانمندى مرحوم حاج شیخ محمدجواد در این زمینه، اطمینان پیدا مى کند، درخواست مردم ابرقو را – مبنى بر یک روحانى مجتهد و پرهیزکار که توان تدریس مکاسب و کفایه را داشته باشد. – خدمت ایشان ارائه مى دهند و مصرانه از آن مرحوم اجابت این درخواست را مى طلبند.

مرحوم حاج شیخ محمدجواد به رغم میل باطن و در جهت امتثال امر حضرت آیت الله بروجردى اعلام آمادگى کرده و ایشان نیز ظاهراً ذیل همان برگه، مرحوم حاج شیخ محمدجواد را به اهالى ابرقو معرفى مى کنند.

در پایان این دیدار قرار مى شود که روز بعد، حضرت آیت الله بروجردى به دیدار ایشان بروند. مرحوم حاج شیخ محمدجواد صاحب منزل را در جریان مى گذارد و صاحب منزل که این تشریف فرمایى را افتخارى بزرگ براى خود مى دانسته، درصدد تدارک پذیرایى برمى آید و کوچه و منزل را آب و جارو مى کند.

روز بعد، آن مرجع بزرگوار با درشکه به محل سکونت ایشان رفته و در واقع دید و بازدید این دو مرد الهى تکمیل مى گردد. مرحوم حاج شیخ محمدجواد سپس به مشهد رفته و پس از زیارت ثامن الحجج علیه السلام مجدداً به قم برمى گردد و بلافاصله عازم ابرقو مى شود و در ابتداى راهى قرار مى گیرد که مرحله دوم عمر ایشان را رقم مى زند.

درخواست مردم ابرقو از حضرت آیت الله بروجردى، مبنى بر اعزام یک روحانى پرهیزکار و مجتهد به ابرقو جهت تبلیغ، اقامه جماعت و تدریس… نمى تواند بدون توجه آنان به پیشینه درخشان ابرقو صورت گرفته باشد. روحانیون بزرگوار محلى ابرقو در حل مشکلات دینى مردم و امورى مانند منبر و اقامه جماعت، نقش ارزنده اى داشتند، ولى انتظارات بالاتر و درخواستى بیشتر مى طلبید.

استقبال اهالی ابرقو ازشیخ نجفی

اهالى ابرقو، به محض اطلاع از تصمیم مرحوم حاج شیخ محمدجواد، برنامه استقبال از ایشان را تدارک دیدند، بدین منظور عده اى از ابرقو به شهرستان آباده – در ۷۲ کیلومترى ابرقو – عزیمت کرده و آن مرحوم را با سلام و صلوات به ابرقو آوردند.

ایشان پس از ورود به ابرقو، در منزل یکى از اهالى در محله «دروازه میدان» موقتاً اسکان نمود و تا ۴-۵ روز رفت و آمدها ادامه داشت. پس از این چند روز، آن مرحوم با توجه به مفاد درخواست، سراغ جلسه درسى و بحث را گرفت و پس از آن که مشخص شد جلسه در یکى از مساجد شهر است، شخصاً با دو کتاب «مکاسب» و «کفایه» در محل درس حاضر گردید تا در اولین جلسه، سطح کلاس را ارزیابى و تدریس را آغاز کند. آن چه در همان اوایل به عنوان نتیجه اى نه چندان مطلوب و خوشایند عاید آن مرحوم شد، پایین بودن سطح علمى کلاس درس بود، به طورى که موجب گله ایشان گردید. متأسفانه در ادامه، از همان رونق اندک اولیه هم کاسته شد و چندى بعد این کلاس کلاً تعطیل گردید. از آن پس، اقدامات ایشان از تشکیل درس و بحث بیرون آمد و به شکلى ادامه یافت که بدان خواهیم پرداخت.

فعالیت هاى دیگر حاج شیخ محمد جواد نجفی

پس از آن که جلسه درس حاج شیخ محمدجواد منحل گردید، آن چه بیشتر ذهن آن مرحوم را به خود مشغول کرد، این بود که فعالیت هاى خود را بر محور تبلیغ، روضه، اقامه جماعت، محاسبه وجوهات و مواردى این گونه قرار بدهد. ایشان در ابتدا برنامه نماز جماعت خود را در مسجد جامع ابرقو قرار داد، با بروز برخى موانع، این برنامه را به مسجد امامزاده و داخل امامزاده و برخى مساجد دیگر منتقل نمود. علت این تغییر مکان ها را باید در بروز بعضى موانع دانست، و این علاوه بر مشکلات جنبى بود که پیش مى آمد، تا جایى که ایشان چشم انداز خوبى از موفقیت پیش روى خود ندید!

مجموعه این عوامل، آن مرحوم را وادار نمود با مراجعه به حضرت آیت الله بروجردى؛ از معظم له بخواهد که ایشان را از ماندن و اقامت در ابرقو معذور بدارد! اما مرحوم آیت الله بروجردى کسى نبود که این ها را دلیلى موجه براى خالى کردن میدان بداند، وانگهى چه کسى بهتر از مرحوم حاج شیخ محمدجواد مى توانست نیازهاى متنوع دینى یک شهر را پاسخگو باشد؟ بر همین اساس، درخواست آن مرحوم مقبول واقع نشد و چون بنا را بر استخاره گذاشتند، مراجعت ایشان به ابرقو و ماندن در این شهر، بسیار خوب آمد.

مرحوم حاج شیخ محمدجواد، دوباره به ابرقو برگشت، با این نیت که این بار به صورت جدى تر به مجالس وعظ و روضه، اقامه جماعت، حساب و کتاب وجوهات شرعیه و مواردى از این نمونه بپردازد. پس از بازگشت، حدود دو سال را در برخى از روستاهاى ابرقو از جمله «مهرآباد» و «نصرت آباد» سپرى نمود که دلیل آن را باید بروز همان مسائل و موانعى دانست که به کلیت آن، اشاره شد.

مدتى بعد تنى چند از ارادتمندان، از آن مرحوم خواستند تا در مسجد امامزاده اقامه جماعت نماید و آن ها تضمین کردند که مسأله اى خاص بروز نکند. خوشبختانه این قضیه مشکل را حل کرد و از آن پس، این مسجد به صورت ثابت محل اقامه جماعت ایشان گردید. قابل ذکر است که مرحوم حاج شیخ محمدجواد، در مدت سى و چند سال اقامت در ابرقو، سه، چهار بار به عراق جهت زیارت عزیمت نمود و هر بار در کربلا در مسجدى به نام مسجد «بازار داماد» اقامه جماعت داشت.

ویژگی های ایشان

چیزى که باور مردم را نسبت به حاج شیخ محمدجواد روزبروز بیشتر و ارادت آنان را به آن مرحوم افزون تر مى ساخت، ویژگى هاى شخصیتى ایشان بود. آن چه مردم در وجود این عالم پارسا مى دیدند، پرهیزکارى بود و دورى از زر و زیور دنیا؛ عشق و محبت به ثقلین یعنى قرآن و عترت علیهم السلام بود و بخشش و سخاوت؛ برخوردهاى بزرگوارانه بود و آزادگى و وارستگى. همین ویژگى هاى ملکوتى، ارادتمندان آن مرحوم را واداشته که با گذشت بیش از بیست سال از رحلت ایشان، هنوز هم براى شادى روحش صلوات بفرستند. این فصل را به بیان ویژگى هاى این عالم ربانى اختصاص داده ایم. در ابتدا پاى صحبت «آیت الله حاج میرزا احمد سیبویه» مى نشینیم:

آشنایى آیت الله میرزا احمد سیبویه با مرحوم حاج شیخ محمدجواد، به سال هاى حضور این دو بزرگوار در نجف و کربلا برمى گردد. متأسفانه از زمانى که حاج شیخ محمدجواد به ابرقو عزیمت نمود، این ارتباط، به دلیل حضور آیت الله سیبویه در نجف و کربلا قطع شد، اما عمق روابط این دو با یکدیگر در نجف و کربلا به حدى بوده که طراوت و تازگى آن محسوس است. تا جایى که آیت اللّه سیبویه فرمودند: «احتمالاً روزى نیست که براى آن مرحوم فاتحه نخوانم و براى فرزندانش دعا نکنم».

مواردى که ذیلاً و به اجمال گفته مى شود، از زبان کسى است که طى سال هاى حضور حاج شیخ محمدجواد در نجف و کربلا، بیشترین ارتباط را با ایشان داشته است. آیت الله سیبویه این عارف گمنام را چنین معرفى مى کند:

همنشینى ایشان با افراد برگزیده

مرحوم حاج شیخ محمدجواد با کمتر کسى حشر و نشر داشت و این، به دلیل تأثیر متقابلى است که افراد بر یکدیگر دارند. چنان که از حضرت عیسى علیه السلام پرسیدند: با چه کسى مجالست کنیم؟ آن حضرت فرمودند: «با کسى که کلام و دیدارش بر علم شما بیفزاید و قیامت را به یاد شما آورد».

مرحوم حاج شیخ محمدجواد، با دو تن از علماى وارسته آن دیار یعنى مرحوم پدرمان – «آقا شیخ على اکبر سیبویه» – و عموى ما – «شیخ الفقهاء، مرحوم شیخ محمدعلى سیبویه» – همنشین بود. ملاقات ما چهار نفر عموماً هر شب در صحن حضرت ابوالفضل علیه السلام صورت مى گرفت. در این نشست ها، که سال ها ادامه داشت، مطالب مختلفى مطرح مى شد، از جمله مباحثه برخى فروع فقهى.

حالات بکاء (گریه)

مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدجواد، بسیار رقت قلب داشت. در جلساتى که روضه خوانده مى شد و بیشتر بنده (آیت الله سیبویه) روضه خوان بودم، ایشان دست بر پیشانى مى گذاشت و باران اشک بود که بر صورتش جارى مى شد.

تواضع و فروتنى

ایشان یک پارچه تقوا و پرهیزکارى بود. ذره اى هوا و هوس در وجود آن مرحوم ندیدیم، و بر اساس فرمایش امام حسن عسکری علیه السلام – در جواب جناب «ابن بابویه»: «شرط تبعیت و پیروى مردم از فقها، مخالفت آن ها با هواهاى نفسانى است».

احترام به سادات

روایات فراوانى در خصوص احترام به سادات وجود دارد، از جمله این روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «هر کس اولاد مرا ببیند و باعلاقه، بر من صلوات بفرستد، خداوند شنوایى گوش و بینایى چشم او را افزون فرماید». علاقه مرحوم حاج شیخ محمدجواد به سادات، به حدى بود که هرگاه ذریه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را مى دید، به عنوان احترام، با تمام قامت از جا برمى خاست!

جامع اخلاق فاضله

اگر بخواهیم شخصیت مرحوم حاج شیخ محمدجواد را در یک جمله بیان کنیم، باید گفت که ایشان جامع همه اخلاق و صفات فاضله بود!

دیگر صفات و ویژگى های شیخ محمد جواد

برخى دیگر از ویژگى هاى مرحوم حاج شیخ محمدجواد که هنوز در یاد و خاطر فرزندان و ارادتمندان آن مرحوم باقى مانده، به شرح زیر است:

علاقه فراوان به ائمه علیهم السلام:

محبت و علاقه وافر حاج شیخ محمدجواد به ائمه معصومین علیهم السلام – خصوصاً مولاى پرهیزکاران، امیرمؤمنان امام على علیه السلام – ریشه در باورى داشت که برخاسته از حدیث ثقلین بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخرین روزهاى حیات، به حفظ قرآن و عترت علیهم السلام سفارش کرده و این دو را با هم دانستند. نه علاقه به قرآن مى تواند ما را از وجود ائمه اطهار علیهم السلام بى نیاز کند، و نه تأسى به این بزرگواران مى تواند بهانه اى براى فراموشى قرآن گردد.

خمیرمایه و صفاى منبر حاج شیخ محمدجواد، مطالبى بود که از عمق وجود، در باب فضایل ائمه علیهم السلام و مصایب آن بزرگواران بر زبان مى آورد، و چون سخن از دل مى گفت، بر دل هاى مردم مى نشست.

در یکى از سال ها، ایام عزادارى محرم و عاشورا با فصل زمستان و سرما و برف مصادف شده بود، به همین خاطر در عاشوراى آن سال کسانى که عموماً دسته هاى عزادارى را به راه مى انداختند، در این کار سستى و اهمال کردند. مرحوم حاج شیخ محمدجواد، چون این تأخیر و سستى را مشاهده کرد، شخصاً راه افتاد و هیأت هاى عزادارى نیز به تبع ایشان به راه افتادند.

ارادت و علاقه آن مرحوم نسبت به عزادارى سالار شهیدان – حضرت امام حسین علیه السلام – به حدى بود که با وجود سن بالا، پیشاپیش عزاداران و با پاى برهنه راه مى رفت، در حالى که از زیر عبا بر سینه مى زد و بنا به اظهارنظر ارادتمندان ایشان، از اول تا آخر مراسم اشک مى ریخت.

صبر و بردبارى:

هر چه دامنه فعالیت افراد – خصوصاً کسانى که مسئولیت سیاسى و دینى بر عهده دارند. – بیشتر باشد، مشکلات بزرگترى بر سر راه آن ها پیش مى آید، همان طور که ممکن است ارادتمندان چنین افرادى نیز بیشتر گردند. بدون شک شرط موفقیت در این راه، تحمل و شکیبایى است. صبر و بردبارى در زندگى حاج شیخ محمدجواد، در مراحل و ابعاد مختلف زندگى ایشان تجلّى خاصى داشت. در این زمینه به مواردى چند اشاره مى کنیم:

الف: دل کندن از معادن غنى معنوى و علمى نجف و کربلا و رحل اقامت در ابرقو، که لازمه امتثال امر حضرت آیت الله بروجردى بوده، نمى تواند مصداق بارز صبر و شکیبایى و معامله اى الهى قلمداد نگردد؛ زیرا آن مرحوم از ابتدا به رغم میل باطنى و بر اثر اصرار آن مرجع بزرگوار، درخواست اهالى ابرقو را قبول کرد. (اگر چه در انتخاب شهر آزاد بود.)

ب: تحمل برخى مسائل و مشکلات، که در سال هاى اولیه حضور آن مرحوم در ابرقو بروز کرد، مصداق روشن صبر و بردبارى است. تا جایى که ایشان طى آن سال ها به خاطر جلوگیرى از تفرقه و تشتت و اقدامى که شائبه نفسانى داشته باشد، وضعیت کاملاً ثابتى پیدا نکرد.

البته تشخیص آن عالم پرهیزکار چنین بود که در برابر این مشکلات، موضعى از سر پذیرش پیشه کند، این شیوه اگر چه در ابتدا ابهام انگیز بود؛ اما به مرور زمان موجب رفع تنش ها گردیده، به طورى که پس از تنش هاى آن سال ها، برنامه هاى ایشان انسجام لازم را به دست آورد.

این عوامل، صبر و بردبارى بالایى مى طلبید که حاج شیخ محمدجواد به لطف و مدد الهى از عهده برآمد و آن را زینت علم نمود که معصوم علیهم السلام فرمودند: «بردبارى، زینت دانش است.»

ج: به این مسائل هرگاه رحلت همسر ایشان هم اضافه گردد، صبر و شکیبایى ضرورتى دوچندان پیدا مى کند.

توجه به مستحبات:

بسیارند کسانى که چون به مراتبى از علم و دانش دست مى یابند، یا چشم اندازى از مسئولیت سیاسى و اجتماعى پیدا مى کنند، از توجه اولیه آن ها به انجام واجبات و مستحبات و نیز ترک محرمات و مکروهات کاسته مى شود! آن چه از حاج شیخ محمدجواد ملاحظه مى گردید، علاوه بر اداى واجبات و ترک محرمات، اهتمام فراوان ایشان به انجام مستحبات و ترک مکروهات بود.

تلاوت قرآن:

ایشان مقید بود که روزانه در چند نوبت قرآن بخواند: صبح زود، حوالى ساعت ۱۰ صبح و نیم ساعت مانده به غروب آفتاب. همچنین به سوره طه توجه بیشترى داشت، به طورى که هر روز این سوره مبارکه را تلاوت مى نمود، دلیل آن را این مطلب عنوان مى کرد که سوره «طه»، سوره «ولایت» است. همچنین مقید بود در منبرها دو سوره فجر و سوره مزمل را تلاوت نماید.

زیارت عاشورا:

از زیارت هایى که بنا به نقلى مورد تأکید حضرت ولى عصر علیه السلام است، و علما و بزرگان مقید به خواندن این زیارت بوده و هستند، «زیارت عاشورا» است. حاج شیخ محمدجواد به خواندن این زیارت تقید خاصى داشت. هیچ روزى نبود که این زیارت را نخواند. استمرار این توفیق باعث شد تا ایشان لحظاتى پس از زمزمه این زیارت، جان به جان آفرین هدیه کند، که در جاى خود این مطلب خواهد آمد.

غسل جمعه :

مرحوم حاج شیخ محمدجواد به غسل جمعه اهتمام ویژه داشت، گاهى وقت ها آب را در آفتاب مى گذاشت تا گرم شود و غسل جمعه به جاى آورد؛ ضمناً این روایت را متذکر مى شد که: «هر کس به غسل جمعه مقید باشد، بدنش از پوسیدن در امان خواهد ماند».

پرهیز از غیبت :

ایشان هرگز اجازه نمى داد کسى در حضورش از دیگرى بدگویى و غیبت کند. معمولاً اگر با چنین صحنه اى مواجه مى شد، مى گفت: «ایشان حضور ندارند، صحبتشان را نکنید!».

احتیاط در اخذ وجوهات:

با وجود این که، ایشان از مراجع بزرگى همچون حضرات آیات: سید ابوالحسن اصفهانى و سید حسین بروجردى رحمهما الله اجازه اخذ وجوهات داشت، در عین حال هرگاه کسى به منظور حساب و کتاب وجوهات، خدمت ایشان مى رسید، با استقبال آن مرحوم مواجه نمى شد.[۲]

یکى از ارادتمندان ایشان مى گوید: کسانى خدمت حاج شیخ محمدجواد مى رسیدند تا ایشان اموال آنان را محاسبه کند و وجوهات شرعى را از آنان بگیرد؛ اما ایشان قبول نمى کرد و احیاناً به بزرگان قم ارجاع مى داد. تا جایى که من به ایشان گفتم: اگر شما حساب نکنید، ایشان بنا نیست نزد کس دیگر یا به قم جهت محاسبه وجوهات شرعیه برود، و طبعاً اموالش پاک نمى شود. آن وقت ایشان قبول مى کرد و اموالش را مورد محاسبه قرار مى داد. در سال هاى آخر عمر ایشان، که نماینده حضرت آیت الله گلپایگانى وجوهات را حساب مى کرد، دیگر ایشان از کسى وجوهات نگرفت.

شاید احتیاط آن مرحوم در این کار چند علت اصلى داشته باشد:

اول: این که مراجعین تصور نکنند ایشان بنا دارد از رهگذر محاسبه اموال دیگران و اخذ وجوهات، براى خودش مالى و ثروتى دست و پا کند.
دوم: این که برخى افراد گمان نکنند تشکیلات حوزه و مراکز علمى مدیون مال و ثروت آن هاست.
سوم: تفهیم این نکته به مراجعین است که شما به خاطر پرداخت این وجوهات بر ما منت ندارید، بلکه ما بر شما منت داریم که مسئولیت رساندن این وجوهات را به واجدین شرایط بر عهده مى گیریم.
چهارم: احتیاط و پرهیزکارى بالاى ایشان، مبنى بر این که مبادا خداى ناکرده ریالى در این میان بالا و پایین برود.

همچنین آن مرحوم در خصوص اخذ وجوهات هیچ رودربایستى با کسى نداشت؛ چنان که یکى از روحانیون که تازه به ابرقو آمده بود، چون اکراه و احتیاط ایشان را در اخذ وجوهات مشاهده کرد، گفت: شما که این قدر در اخذ وجوهات احتیاط مى کنید، مجوزى به من بدهید تا مردم براى محاسبه وجوهات نزد من بیایند ایشان هم به او گفت: شما هم نوشته اى به من بدهید که مطمئن باشم در قیامت مرا نجات خواهید داد!

نکته لازم به ذکر، میزان اعتماد حضرت آیت الله بروجردى به مرحوم حاج شیخ محمدجواد، عموماً – و از جمله در اخذ وجوهات – مى باشد. چنان که چند نفر از اهالى ابرقو براى پرداخت وجوهات شرعیه در قم، خدمت حضرت آیت الله بروجردى رسیدند. ایشان چون مطلع شدند که این ها از ابرقو خدمت رسیده اند، گفتند: مگر آقاى حاج شیخ محمدجواد شریف نژاد، در آن جا تشریف ندارند؟ سپس فرمودند: نزد ایشان برگردید، به ما خواهد رسید.

البته این اعتماد و علاقه، طرفینى بود. در سال ۱۳۴۰ که حضرت آیت الله بروجردى رحلت فرمودند، مرحوم حاج شیخ محمدجواد در مسجد جامع به منبر رفت، به طورى که تأثر و اندوه ایشان در فقدان آن مرجع عظیم الشأن غیرقابل وصف است.

ایشان در آن مجلس با اشاره به شخصیت حضرت آیت الله العظمى بروجردى، متذکر شد که: «این ها (دستگاه حاکم) قرار بود کارهایى بکنند، ولى قدرت آن مرجع بزرگ مانع آن اقدامات شد، اما خدا به خیر بگذراند حوادثى که در پیش است!»

بدون شک رژیم پهلوى در نظر داشت اصلاحات ارضى را در زمان مرحوم حضرت آیت الله بروجردى اجرا کند، ولى مخالفت ایشان مانع این کار شد، به طورى که رژیم شاه، این اقدام را به بعد از رحلت آن مرجع بزرگ موکول کرد.

نکته جالب توجه اطلاع حاج شیخ محمدجواد از اقداماتى بود که رژیم شاه نتوانست در زمان زعامت حضرت آیت الله بروجردى انجام بدهد (با توجه به محدودیت اطلاع رسانى در آن ایام).

نظم شدید در اقامه جماعت و حضور در مجلس روضه

هیچ عاملى نمى توانست از حضور ایشان براى اقامه جماعت و شرکت در مجلس روضه جلوگیرى کند. گاه مى شد به خاطر بارش شدید برف و باران و کهولت سن کمتر کسى احتمال مى داد که آن مرحوم براى نماز و یا خواندن روضه حاضر شود، حتى راننده اى که ایشان را در این برنامه ها تبرعاً خدمت مى کرد، دنبال ایشان نمى رفت، اما پس از دقایقى دیده مى شد که آن مرحوم شخصاً براى اقامه جماعت و یا برگزارى مجلس روضه حضور یافته است. ایشان مى فرمود: «هرگاه براى نماز جماعت حاضر نشدم، تابوت برایم بیاورید. (بدانید که تنها مرگ مانع حضورم در نماز جماعت خواهد بود)».

کم خوراک بودن شیخ

حاج شیخ محمدجواد به اندکى غذا اکتفا مى کرد. به جرأت مى توان گفت خوراک ایشان از یک نعلبکى برنج هم کمتر بود! به همین خاطر جسماً نحیف، اما از چنان توانى برخوردار بود که منبرهاى یک ساعت و یک و نیم ساعت، و در برخى شب ها (مانند شب هاى احیا) منبرهاى سه ساعته، ایشان را خسته نمى کرد!

بدون شک رقت قلبى آن مرحوم تا حدود زیادى ناشى از این ویژگى بود؛ زیرا در روایتى از امام على علیه السلام آمده است: «از پرخورى پرهیز کنید که موجب قساوت دل، کسل کننده از نماز و خراب کننده بدن است».

بخشش فراوان

اگر چه ایشان از لحاظ خوراک به حد ضرورت اکتفا مى کرد، اما در بذل و بخشش به کم قان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.