پاورپوینت کامل جنگ نهروان ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جنگ نهروان ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جنگ نهروان ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جنگ نهروان ۶۹ اسلاید در PowerPoint :


پس از آن که امام علی علیه السلام در اواخر صفر سال ۳۸ از صفین به کوفه مراجعت فرمود تا روز شهادت آن حضرت مدت دو سال و چند ماه فاصله بود ولى این مدت کوتاه به قدرى در آزردگى خاطر مبارک على علیه السلام مؤثر واقع شد که شرح آن قابل تقریر نمی باشد، شکست هاى پى در پى از همه طرف روح آن بزرگوار را آزرده و قلبش را رنجه کرد.

تأثر و رنج على علیه السلام از معاویه و حیله گری هاى عمرو بن عاص نبود بلکه رنج و تأسف او از بی وفائى و احمقى و خونسردى لشگریان خود بود و می فرمود: من از بیگانه گان هرگز ننالم × که با من هر چه کرد آن آشنا کرد.

على علیه السلام به قدرى از لاقیدى و بی شرمى کوفى ها متأثر بود که چند مرتبه آرزوى مرگ نمود تا بلکه از شر این قوم متلون و سست عنصر رهائى یابد، در یکى از خطبه هاى خود ضمن مذمت اصحابش فرماید: «و الله ان جائنى الموت و لیاتینى فلیفرقن بینى و بینکم لتجدننى لصحبتکم قالیا» / به خدا سوگند اگر مرگ به سراغ من آید و البته خواهد آمد و میان من و شما تفرقه و جدائى اندازد مرا خواهید دید که نسبت به مصاحبت شما بغض و کراهت دارم.

پیشنهاد عمروعاص در صفین موقع بلند کردن قرآن ها با نیزه درباره حکمیت میان متخاصمین اختلاف بزرگى در میان عساکر عراق بوجود آورد که می توان آن را علت العلل شکست هاى بعدى على علیه السلام دانست.

اختلاف على علیه السلام و معاویه در امر خلافت به حکمیت رجوع شد و علیرغم عقیده على علیه السلام از طرف آن حضرت ابوموسى اشعرى انتخاب گردید، ولى پس از عقد قرار داد صلح گروهى از سپاه على علیه السلام گفتند تکلیف کشته شدگان چیست؟ و به آن حضرت اعتراض کردند که ما حکم خدا را خواستیم نه حکمیت ابوموسى و عمروعاص را حتى چند نفرى به مخالفت هر دو سپاه برخاستند.

این قبیل اشخاص را عقیده بر این بود که على علیه السلام و معاویه هر دو باطلند و حکم مخصوص خدا است و در نتیجه این عقیده و فکر موقع مراجعت از صفین به کوفه در حدود دوازده هزار تن از سپاه على علیه السلام جدا شده و با بقیه سپاهیان آن حضرت مشاجره کرده و همدیگر را تکفیر می نمودند و پس از ورود به کوفه این گروه تحت فرماندهى عبدالله بن وهب بحر ورا رفته و از سپاهیان على علیه السلام کناره گیرى نمودند!

شعار این عده که خوارج نامیده می شدند این بود که: لا حکم الا لله. این گروه به ظاهر عباد و زاهد بودند و پیشانى آن ها از کثرت سجود پینه بسته بود ولى در اثر حماقت و اشتباه نمی دانستند که چه می کنند، على علیه السلام درباره آنان فرمود این ها حق را در ظلمات باطل می جویند!

این گروه نمی دانستند قرآن که آن ها حکومت آن را خواهانند از کاغذ و مرکب به وجود آمده است کس دیگرى که احاطه کامل به احکام آن داشته باشد لازم است تا حکم خدا را از آن استخراج کند، به عقیده مسلمین عراق آن کس على علیه السلام بود که در واقع قرآن ناطق به شمار می رفت ولى معاویه و طرفدارانش زیر بار نمی رفتند و در نتیجه عمروعاص و ابوموسى را براى این کار انتخاب کردند که هیچ یک چنین صلاحیتى را نداشتند. على علیه السلام عبدالله بن عباس را به سوى آن ها فرستاد تا آن ها را متوجه خبط و اشتباه شان سازد ولى آن فرقه گمراه از رأى و عقیده خود منصرف نشدند و مهمترین ایراد و اعتراض آن ها این بود که چرا على با شامیان جنگید ولى از غارت اموال آن ها جلوگیرى نمود؟ و ثانیا ما حکمیت قرآن را خواسته بودیم چرا به حکمیت ابوموسى و عمروعاص تن داد؟ ثالثا در صلح نامه چرا نام خود را با امیرالمؤمنین شروع نکرد و این امر می رساند که خود على نیز به خلافت خود یقین نداشت و در این صورت تکلیف قربانیان این جنگ چه خواهد بود؟

على علیه السلام خود به سوى آن ها رفت و آنان را نصیحت کرد و فرمود من هم مثل شما خواهان اجراى حکم قرآن هستم و براى همین منظور با معاویه جنگ می کردم و خود شما دیدید که من با متارکه جنگ و انتخاب ابوموسى به حکمیت مخالف بودم ولى در اثر فشار و اصرار خود شما جنگ خاتمه یافت و ابوموسى را هم علیرغم عقیده من خودتان براى حکمیت انتخاب کردید و اکنون هم ما بر سر رأى اولى هستیم و در صدد حمله مجدد به شام می باشیم پس شما هم ما را کمک کنید.

خوارج در پاسخ گفتند تو و ما کافر شده بودیم ما توبه کردیم ولى تو به همان حال باقى مانده اى اول باید تو هم توبه کنى آن گاه ما هم مجددا تو را یارى می کنیم!!!

این گروه به همه بد می گفتند و شعارشان فقط تلاوت آیه: «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون.»[۱] بود اما نمی دانستند آن کس که بما انزل الله باید حکم کند على علیه السلام است.

چون على علیه السلام از هدایت آن ها مأیوس شد چشم از کمک و یارى آن ها پوشید و در صدد تهیه سپاه به منظور حمله به شام برآمد. در خلال این مدت حوادث دیگر نیز رخ داد که هر یک به نوبه خود باعث شکست عراقی ها و موجب تأسف و اندوه على علیه السلام گردید.

معاویه که از رأى حکمیت دلى شادان و خاطرى خرسند داشت روز به روز در تحکیم موقعیت خود کوشش می کرد و قلمرو حکومتش را توسعه می داد و چون از اوضاع عراق و اختلاف و پراکندگى سپاهیان على علیه السلام اطلاع حاصل کرد درصدد بر آمد که زمینه را براى حمله به عراق نیز آماده نماید!

ضحاک بن قیس را با عده اى در حدود چهار هزار نفر مأموریت داد که دستبردى به خاک عراق بزند و تا جائی که مقدور باشد از مردم عراق کشته و اموالشان را چپاول نماید و چنان چه به حمله متقابله برخورد نماید عقب نشینى کرده و خود را به شام رساند و مقصود معاویه از این عمل ترسانیدن عراقی ها و نشان دادن ضرب شست به آنها بود که در آتیه به فکر حمله به شام نیفتند!

ضحاک که مردى پلید و خونخوار بود دستور معاویه را به طور کامل اجرا نمود و خود را به مرز عراق رسانید و به قتل غارت مشغول گردید از جمله عمرو بن عمیس (برادرزاده عبدالله بن مسعود) را کشته و گروهى از همراهان او را گردن زد چون این خبر در کوفه به على علیه السلام رسید در حالی که از شدت خشم بر خود می لرزید بالاى منبر رفت و مردم سست عنصر و بی حال کوفه را مخاطب ساخته و فرمود: اى اهل کوفه اگر در راه خدا کار می کنید به سوى عمرو بن عمیس بشتابید که از هم کیشان شما گروهى کشته شده و جمعى نیز مجروح گشته اند، بروید با دشمنان پیکار کنید و بیگانه را از حریم دیار خود بازگردانید (چون از مردم ضعف و سستى دید فرمود) اى گروه سست پیمان و بى حمیت دوست داشتم که به جاى هشت تن از شما یک تن از لشگریان معاویه را داشتم، به خدا سوگند حاضر به ملاقات پروردگارم (مرگ) هستم تا براى همیشه از دیدار شما آسوده باشم، به من خبر رسیده است که معاویه ضحاک بن قیس را براى قتل و غارت فرستاده و آن خونخوار فرو مایه هم عده اى از برادران شما را کشته و اموالشان را نیز تاراج کرده است در حالی که شما در خانه هاى خود نشسته و براى دفاع از حریم خانه خود از جاى حرکت نمی کنید![۲]

على علیه السلام حجر بن عدى را به تعقیب ضحاک فرستاد، ضحاک چندى در برابر حملات کوفیان مقاومت نمود ولى پس از آن که نوزده نفر از سربازانش کشته شدند شبانه فرار کرده و راه شام در پیش گرفت. همچنین بسر بن ارطاه (همان فرد پلیدى که در جنگ صفین به پیروى از عمروعاص با نمایان ساختن عورت خود از دم شمشیر على علیه السلام جان سالم بدر برد) به دستور معاویه با گروه کثیرى به حجاز و یمن یورش برد و ضمن کشتن جمعى از شیعیان على علیه السلام و غارت اموال آنان به شام بازگشت، در آن موقع عبیدالله بن عباس از جانب على علیه السلام والى یمن بود چون احساس کرد در برابر بسر یاراى مقاومت ندارد عمرو بن ارا که را به جاى خود گذاشت و خود از یمن خارج شد و رو بسوى کوفه نهاد، بسر پس از وارد شدن به یمن شروع به قتل و غارت نمود و عمرو بن ارا که را نیز به قتل رسانده و دو طفل خردسال عبیدالله را سر برید بطوری که مادرشان از مشاهده آن حال اختلال حواس پیدا نمود و دیوانه شد.

چون على علیه السلام از قتل و غارت بسر خبر یافت ضمن نکوهش کوفیان حارثه بن قدامه را که خود نیز داوطلب بود با دو هزار سوار به مقابله بسر فرستاد، بسر وقتى شنید حارثه به تعقیب او می آید از ترس حارثه فرار کرد و خود را به شام رسانید.[۳]

و باز معاویه یکى دیگر از سرداران خود را به نام سفیان بن عوف با شش هزار نفر جهت قتل و غارت و تولید آشوب به عراق فرستاد و سفیان وارد شهر انبار (از شهرهاى قدیمى عراق) شد و حسان بن حسان بکرى حاکم آن جا را کشته و مشغول قتل و غارت گردید حتى بعضى از لشگریانش زر و زیور زن ها را نیز از دست و گردن آن ها گشوده و به یغما بردند، و همه این گرفتاری ها نتیجه عدم توجه کوفیان به دستورات على علیه السلام بود و چون آن حضرت از این قضیه آگاهى یافت فراز منبر رفت و ضمن ایراد خطبه اى چنین فرمود:

به من خبر رسیده است که به دستور معاویه به شهر انبار شبیخون زده اند و حاکم آن جا را کشته و سواران شما را از حدود آن شهر دور گردانیده اند و یکى از لشگریان آن ها بر یک زن مسلمان و یک زن کافره ذمیه وارد شده و خلخال و دست بند و گردن بند و گوشواره هاى او را در آورده است و آن زن به علت این که نمی توانسته او را از خود دور کند گریه و زارى کرده و از خویشان خود کمک طلبیده است، و دشمنان با غنیمت و دارائى بسیار به شام بازگشته اند، اگر مرد مسلمانى از شنیدن این واقعه در اثر حزن و اندوه بمیرد بر او ملامت نیست بلکه به نزد من هم به مردن سزاوار است.

وقتی که شما را در تابستان به جنگ دشمنان خواندم گفتید حالا هوا گرم است ما را مهلت ده تا شدت گرما شکسته شود و چون در زمستان دعوت نمودم گفتید این روزها هوا سرد است و به ما مهلت ده تا سرما برطرف گردد، شما که عذر و بهانه آورده از گرما و سرما فرار می کنید به خدا سوگند در میدان جنگ از شمشیر زودتر فرار خواهید نمود! یا اشباه الرجال و لا رجالاى مرد نماهاى نامرد و اى کسانی که عقل شما مانند عقل بچه ها و فکرتان چون اندیشه زن هاى تازه به حجله رفته است!

اى کاش شما را نمی دیدم و نمی شناختم که نتیجه شناختن شما پشیمانى و غم و اندوه می باشد.

قاتلکم الله لقد ملاتم قلبى قیحا و شحنتم صدرى غیظا و جرعتمونى نعب التهمام انفاسا. / خداوند شما را بکشد که دل مرا بسیار چرکین کرده و سینه ام را از خشم آکنده ساختید و در هر نفس جام غم و اندوه را پیاپى جرعه جرعه در گلویم ریختید و به سبب نافرمانى، رأى و تدبیرم را تباه ساختید.[۴]

علاوه بر این قضایا، حوادث دیگرى هم به شرح زیر رخ داد که باعث شکست عراقی ها و موجب اندوه و رنج على علیه السلام گردید: قیس بن سعد که در اوائل خلافت على علیه السلام به حکومت مصر منصوب شده بود در جنگ صفین براى فرمان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.