پاورپوینت کامل ولایت مطلقه امر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ولایت مطلقه امر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولایت مطلقه امر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ولایت مطلقه امر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

ولایت فقیه

ولایت فقیه، نظریه‌ای از فقه شیعه به معنای حاکمیت فقیه جامع الشرایط به نیابت از معصوم (علیه‌السّلام) در زمان غیبت امام عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) می‌باشد. در این جستار ماهیت ولایت فقیه و جایگاه آن در تشکیل و استمرار حکومت اسلامی مورد تحقیق قرار گرفته و ولایت فقیه و جایگاه آن در حکومت اسلامی با تکیه بر براهین عقلی و نقلی (آیات و روایات) اثبات شده است.

فهرست مندرجات

۱ – چکیده
۲ – مقدمه
۳ – مفهوم‌شناسی
۳.۱ – ولایت
۳.۲ – فقیه
۴ – ماهیت ولایت فقیه
۴.۱ – تشریعی بودن ولایت فقیه
۴.۲ – دیدگاه امام خمینی
۵ – شرایط ولی فقیه
۶ – اثبات ولات فقیه با براهین عقلی
۷ – اثبات ولایت مطلقه فقیه با آیات
۷.۱ – اقسام حکومت در قرآن
۷.۱.۱ – حکومت الله
۷.۱.۲ – حکومت طواغیت
۷.۲ – نکته مهم در آیات
۷.۲.۱ – وظیفه مکلفین
۷.۲.۲ – استدلال به آیه اولو الامر
۸ – اثبات ولایت مطلقه فقیه با احادیث
۸.۱ – حدیث اول
۸.۱.۱ – بحث دلالی حدیث
۸.۲ – حدیث دوم
۸.۲.۱ – بحث دلالت حدیث
۹ – دیدگاه‌ فقهای شیعه
۹.۱ – سیدمرتضی
۹.۲ – شیخ طوسی
۹.۳ – ابن‌ادریس حلی
۹.۴ – شهید اول
۹.۵ – شهید ثانی
۹.۶ – کاشف الغطاء
۹.۷ – ملااحمد نراقی
۹.۸ – صاحب جواهر
۹.۹ – امام خمینی
۱۰ – جایگاه ولایت فقیه در حکومت اسلامی
۱۰.۱ – دیدگاه ملااحمد نراقی
۱۰.۲ – دیدگاه امام خمینی
۱۱ – ولی فقیه با وجود تعدد فقها
۱۲ – نتیجه‌گیری
۱۳ – منابع
۱۴ – پانویس
۱۵ – منبع

چکیده

ماهیت ولایت فقیه و جایگاه آن در تشکیل و استمرار حکومت اسلامی، در این جستار مورد تحقیق و واکاوی قرار گرفته است. نویسنده با استناد به نصوص و ظهورات آیات و روایات و با تکیه بر براهین عقلی، نقش محوری ولایت فقیه را در تشکیل حکومت اسلامی و اجرای مستمر قوانین الهی در زمان غیبت کبرای امام عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، به اثبات رسانیده است. کوتاه سخن آن‌که بعثت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علت محدثه حکومت اسلامی و وجود امامان معصوم (علیهم‌السّلام) تا شهادت امام عسکری (علیه‌السّلام)، علت مبقیه اسلام و حکومت اسلامی می‌باشد؛ در زمان غیبت امام (علیه‌السّلام) این وظیفه خطیر به عهده فقیهان واجد الشرایط، محول گردیده است، بنابراین ولایت و حکومت فقیه، تنها راهی است که از تعطیلی احکام اسلامی جلوگیری می‌نماید.

مقدمه

بی‌شک، قرآن کریم کتاب مقدس مسلمانان جهان است، زیرا آیات آن قطعی‌الصدور می‌باشد. طبق نصوص و ظهورات برخی از آیات قرآن مجید، حکومت و ولایت در مرحله‌ای، ویژه خداوند متعال است و کسی را حق حکومت نیست، چون بهره‌ای از ولایت ندارند. مثل آیات: «ان الحکم الا لله.

[۱] یوسف/سوره۱۲، آیه۶۷.

» «الولایه الله الحق.

[۲] کهف/سوره۱۸، آیه۴۴.

» «ما لهم من دونه من ولی و لا یشرک فی کمیه احد.

[۳] کهف/سوره۱۸، آیه۲۶.

» و… لیکن در مرحله‌ای دیگر در مقام اثبات حکومت به دو قسم الهی و غیرالهی منقسم می‌شود و هر یک از آن‌ها ویژگی و آثار مربوط به خود دارند. مشخصه حکومت الهی آن است که حاکم فقط خداوند است و حکومت پیامبر و امام معصوم در طول حکومت خداوند می‌باشد. در این نوع حکومت، قانون‌گذار فقط خداوند است و پیامبر اکرم و جانشینان به حق وی، تنها مجریان قانونند. در زمان غیبت معصوم (علیه‌السّلام)، ولی فقیه مجری همین قوانین می‌باشد.
اما ویژگی حکومت غیر الهی آن است که طواغیت و شیاطین در راس حکومت قرار دارند و قوانین این نوع حکومت به دست انسان‌ها تدوین گردیده است. آیات بسیاری در قرآن مجید بدان مطلب تصریح دارد که برخی از آن‌ها به قرار زیر است: «ان ولی الله الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین؛

[۴] اعراف/سوره۷، آیه۱۹۶.

ولی من فقط خداوند و تنها او متولی امر صالحان است.» «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه ویؤتون الزکوه وهم راکعون؛

[۵] مائده/سوره۵، آیه۵۵.

ولی شما صالحان – فقط خدا و رسول او و آن کسی که در حال رکوع زکات داد.» «انا جعلنا الشیاطین اولیاء لالذین لا یؤمنون؛

[۶] اعراف/سوره۷، آیه۵۵.

همانا ما شیاطین را متولی امر مردم بی‌ایمان قرار دادیم.» و آیه: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات؛

[۷] بقره/سوره۲، آیه۲۵۷.

فقط خداوند متولی امور مؤمنان است و آنان را از تاریکی‌های مرگبار به روشنایی حیات‌بخش بیرون آورد، لیکن متولیان امور کافران، طاغوت است که ایشان را از نور به تاریکی‌ها کشانند.» و… در آیات فوق و مانند آن‌ها به آثار حکومت الهی و طاغوتی اشارت فرمود و گفته است و که آثار حکومت الهی، مایه استکمال آدمیان است که تکامل انسان‌ها در آن حاصل آید ولی آثار حکومت طاغوت نگون‌بختی بشر است که آدمیان را از نور به قعر جهنم بدبختی کشاند.
فی الجمله این جستار در چهار بند زیر به رشته تحریر کشیده آمده است:
الف: ماهیت ولایت فقیه.
ب: اثبات ولایت فقیه با تکیه بر براهین عقلی و نقلی.
ج: جایگاه ولایت فقیه در حکومت اسلامی.
د: نتیجه‌گیری.

مفهوم‌شناسی

در باب ولایت فقیه چند مفهوم باید تعریف شود.

ولایت

راغب اصفهانی در معنای فقه می‌نویسد: «الولایه النصره و الولایه تولی الامر؛

[۸] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۳۳، ذیل ولایت.

ولایت به کسر واو به معنی یاری‌گری و با فتح واو به معنی حاکمیت و متولی مردم بوده است.» سپس می‌نویسد: ولاء و توالی؛ یعنی دو چیز چنان به یکدیگر نزدیک باشند که غیری در میانشان فاصله نباشد. ولی و مولی نیز به یک معنی هستند (یعنی هم به معنی متولی امر هم به معنی دوست بسیار نزدیک)؛ خداوند هم ولی مؤمنان هم مولای آنان است، قال الله تعالی: «الله ولی الذین آمنوا.

[۹] بقره/سوره۲، آیه۲۵۷.

«ذلک بان الله ولی الذین آمنوا

[۱۰] محمد/سوره۴۷، آیه۱۱.

» گاه نیز کلمه «والی» به معنی «ولی» آمده است، مثل «ما لهم من دونه من وال؛

[۱۱] رعد/سوره۱۳، آیه۱۱.

جز خداوند بر ایشان را والی در کار نیست.»
قرشی در قاموس قرآن می‌نویسد: ولی بر وزن فلس به معنی نزدیکی و قرب است، تولی به معنی سرپرستی و دوست اخذ نمودن است؛ ولی سرپرست و اداره‌کننده امر دیگران و نیز به معنی دوست بسیار نزدیک است؛ به قول طبری: ولی از ولی یعنی کسی که به خاطر نزدیکی به شخص جهت تدبیر امور وی سزاوارتر از دیگران است. مولی: به کسی گویند که به امور بنده سرپرستی و مباشرت دارد، البته به خود بنده نیز، مولی اطلاق می‌شود و گاهی نیز مولی به معنی وارث است که در آیه: «ولکل جعلنا موالی ما ترک الوالدان و الاقربون.

[۱۲] نساء/سوره۴، آیه۳۳.

» بدین معنی است. اولی نیز از ماده ولی به معنی نزدیک‌تر و سزاوارتر به تصرف است که در آیه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم.

[۱۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۶.

» در همین معنی آمده است؛ چون پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به جان و مال مؤمنان بیش از خودشان حق تصرف دارد.

[۱۴] قرشی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۴۵.

فقیه

راغب در معنای فقه می‌نویسد: الفقه هو العلم بالاحکام الشریعه، یقال: فقه الرجل اذا صار فقیها و فقه یعنی فهم و تفقه اذا طلبه فتخصص، قال الله تعالی: «لیتفقهوا فی الدین

[۱۵] توبه/سوره۹، آیه۱۲۲.

» فقه به معنی علم به احکام شریعت است، وقتی گفته شود: فقه الرجل؛ یعنی کسی که در علم دین عالم شده باشد، فقیه به معنی فهمیدن است و تفقه؛ یعنی در طلب علم دین بود تا در آن تخصص یابد که خداوند با توجه به همین معنی فرمود: «لیتفقهوا فی الدین؛ تا در علم دین متخصص شوند.»

[۱۶] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۸۴.

علامه طباطبایی ذیل آیه ۲۲ سوره توبه فرمود است: مراد از تفقه، فهم جمیع معارف دینی اعم از اصول و فروع دین است نه خصوص احکام عملی که همان فقه مصطلح در عرف متشرعه می‌باشد. دلیل این مطلب، آیه «لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم؛

[۱۷] توبه/سوره۹، آیه۲۲.

تا هنگام بازگشت، قوم خود را بیم دهند؛ بدیهی است که بیم دادن وقتی حاصل می‌شود که نسبت به جمیع معارف دینی انذار صورت گیرد.

[۱۸] طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۰۴.

از گفته علامه معلوم می‌شود که فقه، در لغت به معنی فهم جمیع معارف دینی است، لیکن در اصطلاح فقیهان، فقه عبارت از فهم تفصیلی احکام عملی (فروع دین) می‌باشد.
صاحب معالم الاصول فرموده است: «الفقه فی اللغه الفهم ولکن فی الاصطلاح هو العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه عن ادلتها التفصیلیه

[۱۹] اعتمادی، مصطفی، شرح معالم، ص۳.

فقه در لغت به معنی مطلق فهم است، لیکن در اصطلاح متشرعه عبارت از: علم به احکام شرعی فرعی با ادله تفصیلی می‌باشد.
طبق تعریف فوق، فقیه کسی است که توان استخراج جمیع احکام عملی (فروع دین) را با تمسک به ادله اربعه کتاب، سنت، اجماع و عقل داشته باشد؛ به بیان دیگر فقیه به کسی گفته می‌شود که با تمسک به نصوص و ظهورات کتاب خدا و سنت متواتر یا معتبر، احکام الهی را استخراج نماید.

ماهیت ولایت فقیه

از بحث مفهوم‌شناسی فوق معلوم شد که واژه‌های «ولایت، ولی، مولی و اولی» مشترک لفظی هستند که در معنی حاکمیت، سرپرست و سزاوار به تصرف و یا دوستی بسیار نزدیک و یاری‌گری و… به کار می‌روند.
بدیهی است که طبق قانون مشترک لفظی، هر یک از معانی فوق با قرینه معینه معلوم می‌شود، مثلا وقتی گویند: فقیه دارای ولایت نسبت به مردم است یا ولی مردم می‌باشد، مقصود نفوذ حکم یا فتوای اوست، بنابراین، اگر فقیهی در محکمه، حکم صادر کند که این مال، مربوط به فلان شخص است و یا بگوید که امروز عید فطر است، باید از حکم او تبعیت شود. در فتوا نیز چنین است، وقتی فقیهی جامع الشرایط فتوا دهد که شهر تهران از بلاد کبیره است، بر مقلدان وی تبعیت از فتوای وی لازم است؛ بنابراین، ولایت فقیه عبارت است از: حاکمیت فقیه جامع الشرایط به نیابت از معصوم (علیه‌السّلام) در زمان غیبت امام عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) می‌باشد. پس حکم و فتوایش واجب الاتباع است، یعنی با توجه به قرائن مقالی و مقامی، هیچ یک از معانی (ولایت، ولی) جز معنی نفاذ حکم و حاکمیت در این باب مورد نظر نخواهد بود. البته بین حکم و فتوا این تفاوت وجود دارد که تبعیت از فتوا بر مقلدان وی واجب است اما تبعیت از حکم، از باب ولایت فقیه بر همه واجب است و مختص به مقلدان نمی‌باشد.

تشریعی بودن ولایت فقیه

شایان ذکر آن‌که ولایت فقیه از نوع ولایت تشریعی و اعتباری می‌باشد نه از نوع ولایت تکوینی.
ولایت تکوینی، تسلط بر جهان هستی می‌باشد که ولی خدا توان تصرف در ماهیت اشیای جهان وجود را دارد، بسان ولایت حضرت موسی، حضرت عیسی (علیهماالسلام) که موسی (علیه‌السّلام) عصا را به اژدها تبدیل می‌کرد و یا حضرت عیسی که مرده را به حیات باز می‌گردانید که در قرآن، این کارهای خارق‌العاده به تفصیل آمده است و از همه بالاتر، ولایت تکوینی پیامبر بزرگوار اسلام است که به تصریح آیه «اقتربت الساعه وانشق القمر و ان یروا آیه یعرضوا ویقولوا سحر مستمر.

[۲۰] قمر/سوره۵۴، آیه۲.

» ماه با اشاره حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دو نیم شد و یا حرکت درخت که به فرمان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (طبق تصریح حضرت علی (علیه‌السّلام) در نهج البلاغه) صورت گرفت. حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود: پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «یا ایها الشجره…… انقلعی بعروتیک حتی تقفی بین یدی، والذی تعه بالحق کا نقلعت عروقها و جاءت و لها دوی شدید؛

[۲۱] امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ص۴۷۶.

ای درخت! با ریشه‌های خود از زمین کنده شو و به اذن الله جلوی من بایست… به خدایی که پیامبر را به حق مبعوث فرمود، آن درخت با ریشه‌هایش کنده شد و با صدای بلند حرکت نمود و به حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد.
اما ولایت فقیه، حاکمیت نسبت به اجرای قوانین الهی است که فقیه جامع الشرایط به نیابت از جانب معصوم (علیه‌السّلام) و با نصب معصوم، موظف به انجام آن است. احادیث بسیاری از معصوم (علیه‌السّلام) در باب نصب فقیه به این ولایت وارد شده که در بخش‌های آتی‌ به‌طور تفصیل آورده خواهد شد؛ فی الجمله، توقیع امام عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) و مقبوله عمر بن حنظله، این مطلب را اثبات می‌کند. امام زمان (علیه‌السّلام) در آن توقیع فرمودند: «انهم ینتی علیگم و آنا جه الله؛ فقیهان واجد شرایط حجت من بر شمایند؛ چنان که من حجت خدایم.» (حدود ولایت فقیه، ۲۰)؛ و امام صادق (علیه‌السّلام) در مقبوله عمر بن حنظله فرمودند: «انی قد جعلته علیکم حاکم؛

[۲۲] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۹۹.

من فقیه جامع الشرایط را حاکم شما قرار دادم.» بنابراین، ولایت فقیه، ولایتی است که با وجود شرایط ویژه، امام معصوم آن‌را جعل فرموده است که با نبود آن شرایط، ولایتی در کار نخواهد بود.

دیدگاه امام خمینی

امام خمینی در باب ماهیت ولایت فقیه نوشته است: خلافت و ولایت را دو معنی در کار است: یکی ولایت الهی تکوینی که این نوع ولایت مختص پیامبر اکرم و سایر معصومان ‌(علیهم‌السّلام) است؛ دو دیگر ولایت اعتباری جعلی بسان جعل پیامبر که حضرت امیر را به خلافت جعل فرمودند؛ بنابراین، ریاست ظاهری جمیع امامان (علیه‌السّلام) جز اجرای احکام حق تعالی چیز دیگری نبود. (امام خمینی، ۱۳۶۳: ۴۶۶/ ۲).

شرایط ولی فقیه

از آیات و روایات می‌توان فهمید که فقاهت و عدالت از شرایط ابتدایی ولی فقیه برای صلاحیت فتوا دادن است. ولی فقیه، در فقاهت و بخصوص در عدالت باید تالی تلو معصوم است. در این زمینه روایات متعددی به لزوم دانش فقهی فقیه دلالت می‌نماید که می‌توان به وسائل الشیعه، مراجعه نمود.
گویاترین حدیث در باب شرایط ولی فقیه، حدیث امام عسکری (علیه‌السّلام) است که در تفسیر آیه «فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله

[۲۳] بقره/سوره۲، آیه۷۹.

؛ وای به حال کسانی که کتابی با دست خود نویسند آنگاه گویند این کتاب از جانب خداوند است.» فرمود: مقصود این آیه قوم یهود است، سپس فرمود: مردی به امام صادق عرض کرد: با توجه به این‌که قوم یهود خود عالم نبودند و فقط از گفته عالمانشان پیروی می‌کردند، چگونه خداوند ایشان را سرزنش می‌فرماید؟ آیا فرقی بین عوام قوم یهود و عوام ما هست؟ چون ما نیز چنین می‌کنیم. امام صادق فرمودند: بین عوام قوم یهود و عوام ما از جهتی فرق است و از جهتی فرقی نیست، اما فرقشان در این است که عوام یهود می‌دانستند که عالمانشان دروغگو، حرام‌خوار و رشوه‌گیر هستند و نیز می‌دانستند که این کارها فسق است، با این حال از ایشان پیروی می‌کردند، بدین‌جهت خداوند آنان را سرزنش کرده است. اگر عوام امت ما نیز بدانند که عالم دینی‌شان مرتکب فسق ظاهر می‌شود و دارای عصبیت شدید قومی است – خود و خویشاوندانش بر دیگران مقدم می‌دارد و چنگ به دنیا زده، با این حال طوق حکم و فرمان آن عالمان را به گردن خود آویزند و از آنان بی چون و چرا پیروی نمایند، اینان نیز بسان عوام قوم یهود خواهند بود و اما اگر فقیهان امت ما دارای شرایط زیر باشند، بر عموم شیعیان لازم است که طوق فرمانشان را به گردن آویزند و بی چون و چرا از آنان پیروی نمایند.

[۲۴] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۹۴.

آن شرایط به قرار زیر است: خود نگهدار باشند، در برابر مظاهر دنیا فریب نخورند، حافظ دینشان باشند، مخالف هوای نفس باشند و مطیع اوامر مولای خود یعنی خدا و رسول باشند: «اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسی، حافظا لدینه، مخالها علی هواه، مطیعا لامر مولاه، قلعوام ان یقلدوه و ذلک یکون الا بعض فقهاء الشیعه لا کلهم.»

[۲۵] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۹۵.

امام (علیه‌السّلام) در دنبال حدیث فرمودند: «من رکب من القبائح و الفواحش مراکب علماء العامه فلا تقبلوا منهم عنا شیئا؛

[۲۶] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۹۵.

هر فقیهی که مرتکب کارهای قبیح و منکرات شود چیزی از ما از ایشان نپذیرید.»

اثبات ولات فقیه با براهین عقلی

اثبات ولایت فقیه به حکم عقل سلیم بشری برای مسلمان معتقد به اسلام، مشکل نیست، چون اگر کسی انسانیت انسان‌ها را درک نماید خواهد دانست که آدمیان بدون حاکم در جامعه بشری زندگی نتوانند کرد. چه خودخواهی و هواهای نفسانی و حب نفس، همگان را به تجاوز به حقوق دیگران وا می‌دارد و در نتیجه بشریت نابود گردد. بعد از این مقدمه، امر حاکمیت بر محور حاکمیت حاکمان صالح و یا ظالمان فاسق دایر می‌شود. با توجه به حسن و قبح عقلی، حکومت ظالمان و فاسقان مورد قبول عقل سلیم بشری نیست. پس به حکم عقل باید صالحان حاکم مردمان شوند و بر جمع مردم به حکم عقل واجب و لازم است که از آنان حمایت نمایند. شارع مقدس به این حکم قطعی عقلی بارها ارشاد فرموده است. حضرت علی (علیه‌السّلام) فرماید: «لاَبُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیر بَرّ أَوْ فَاجِر، یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَیَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ؛

[۲۷] امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ص۱۰۲.

یعنی: جامعه بشری را چاره‌ای جز وجود حاکم نیست؛ چه صالح نیکوکار و یا فاسق نابکار، تا مؤمن در سایه حکومت توان انجام کارهای خود را یابد و کافر نیز از نعمت حکومت بهره مند شود.» طبق سخن امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) وجود حاکم الهی برای جامعه بشری ضروری است.
صاحب جواهر در این باب فرمود: فی الجمله، المسئله من الواضحات لا تحتاج الی ادله: مسئله، از بدیهیات عقل است و هیچ نیازی به دلایل شرعی ندارد.

[۲۸] نجفی، میرزا محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۱، ص۳۹۷.

امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) می‌فرماید: ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن سبب تصدیق می‌شود و چندان به برهان نیاز ندارد؛ چه هر که عقاید و احکام اسلامی را حتی اجمالا – دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن‌را تصور کند بی‌درنگ تصدیقش نماید.

[۲۹] خمینی، سیدروح‌الله، حکومت اسلامی، ص۹.

به دیگر بیان اثبات ولایت فقیه از مستقلات عقلیه است و در جای خود اثبات شده که احکام عقل سلیم با احکام شرع ملازمه بین دارد. این مطلب در علم اصول به اثبات رسیده است. محمدرضا مظفر در این باب فرماید: و الحق ان الملازم ثابته فان العقل اذا حکم بحسن شیء فلابد ان یحکم الشرع بحکمهم لان الشارع منهم بل رئیسهم فهو بما هو عاقل کسائر العقلاء لابد ان یحکم بحکمهم.

[۳۰] مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۱، ص۲۱۷.

طبق سخن مرحوم مظفر، با اثبات ولایت فقیه به حکم عقل، به حکم شرع نیز بی‌تردید این‌گونه ولایت اثبات شده است.

اثبات ولایت مطلقه فقیه با آیات

طبق تصریح بسیاری از آیات، حکومت و ولایت در مقام ثبوت، مختص خداوند است. خداوند در این باب می‌فرماید: «ان الحکم الا لله.

[۳۱] یوسف/سوره۱۲، آیه۶۷.

» «فالحکم لله العلی الکبیر.

[۳۲] غافر/سوره۴۰، آیه۱۲.

» «ما لهم من دونه من ولی ولا یشرک فی حکمه احده.

[۳۳] کهف/سوره۱۸، آیه۲۶.

» «الولایه له الحق.

[۳۴] کهف/سوره۱۸، آیه۴۴.

» و نیز در آیات ۷۰ و ۸۰ سوره قصص و آیه ۱۴ سوره انعام و ۱۵۵ سوره اعراف و ۲۰ سوره هود، بدین نکته اشاره شده است.
از آیات فوق به روشنی فهمیده می‌شود که حکومت بالذات، ویژه خداوند است و هیچ‌کس را قدرت حکمرانی در کار نیست. در سوره کهف آیه ۳۹ به این نکته بسیار ژرف عرفانی اشارت رفته که: ماشاء الله لا قوه الا بالله: فقط خواست خدا عملی می‌شود و هیچ نیرویی جز قدرت خدا در کار نیست. این مطلب بسیار ژرف است که در این مجال بیش از این نتوان بدان پرداخت.

اقسام حکومت در قرآن

در مقام اثبات و حکم‌رانی بر مردم، حکومت به دو قسم تقسیم می‌گردد.

حکومت الله

یکی اجرای احکام الهی که در این حکومت، قانون‌گذار فقط خداوند است و خداوند در راس حکومت می‌باشد و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و جانشینان واقعی او یعنی امامان (علیهم‌السّلام) و در زمان غیبت معصوم (علیه‌السّلام) ولی فقیه، همگان فقط مجریان قانون خدایند. اگر پیامبر یا امام معصوم قانونی غیر از قوانین قرآنی جعل نمایند، به حکم وحی بیانی است که خداوند در آیات ۴۴ و ۶۴ سوره نحل بدان اشارت کرد و فرمود: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم؛

[۳۵] نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.

قرآن را به تو نازل کردیم تا برای مردم بیان نمایی.» پس اگر پیامبر یا امام معصوم، قانونی جعل نمایند، در حقیقت در راستای تفصیل قوانین قرآن مجید است نه چیز دیگر.

حکومت طواغیت

حکومت نوع دوم، حاکمیت طواغیت و شیاطین است که شیاطین در راس این حکومت قرار دارند و قوانین آن مجعول به دست انسان‌های پیرو شیاطین و هواهای نفسانی است که شیاطین بر مردمان سلطه یافته و ایشان را همراه خود کرده‌اند.
شایان ذکر آنکه، تن دادن به حکومت شیاطین و همراهی با آن نوعی عذاب الهی است. خداوند از زبان حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) بدین نکته اشاره فرمود: «یا ابت انی اخاف ان یستک عذاب من الرحمان فتکون للشیطان ولیا؛

[۳۶] مریم/سوره۱۹، آیه۴۵.

‌ ای پدر! می‌ترسم گرفتار عذاب الهی شوی و همراهی با شیطان نمایی.» خداوند در آیات بسیاری به این دو نوع حکومت اشارت کرد. در سوره انعام آیه ۱۲۷ و سوره یوسف آیه ۱۰۱ و سوره اعراف ۱۹۶ فرمود: «و هو یتولی الصالحین؛

[۳۷] اعراف/سوره۷، آیه۱۹۶.

فقط خداوند حاکم صالحان است.» و در آیات ۲۷ و ۳۰ سوره اعراف شیاطین را حاکم کافران معرفی فرمود: «انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون؛ انهم اتخذوا الشیاطین اولیاء من دون الله.

[۳۸] اعراف/سوره۷، آیه۲۷-۳۰.

» بارها در قرآن مجید به پیامدهای حکومت الهی و شیاطین اشارت رفته است. مثل آیه «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات.

[۳۹] بقره/سوره۲، آیه۲۵۷.

»
در این آیه دو نکته قابل توجه است: یکی آن‌که در حکومت الهی فقط خداوند در راس حکومت است، لیکن در حکومت‌های غیرالهی، طاغوت‌ها در راس حکومتند؛ دو دیگر آن‌که سرانجام پیروان حکومت الهی نور و سعادت است، لیکن آخر کار پیروان شیاطین دوزخ نگون بختی و ظلمات است.
خداوند متعال، این مطلب را در سوره محمد آیه ۱۱ چنین عنوان فرمود: «ذلک بان الله مولی الذین آمنوا و ان الکافرین الاولی لهم؛

[۴۰] محمد/سوره۴۷، آیه۱۱.

یعنی خوش‌بختی مؤمنان بدان جهت است که خداوند حاکم آنان است، لیکن کافران را حاکمی در کار نیست.» نکته جالب توجه در این آیه آن است که وجود حاکمان طاغوتی را «عدم»، معرفی کرده است، شاید بدان جهت که این حاکمان مانند عدم اثرگذاری مثبتی ندارند. آن‌گاه در دنباله آیه فوق فرمود: خداوند پیروان حکومت الله را به سعادت رساند و وارد بهشت نماید، لیکن کافران به چارپاهایی مانند که از این دنیا فقط بهره حیوانی دارند و فرجام کارشان نگون‌بختی و دوزخ باشد: «والذین کفروا یتمتعون و یاکلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم.

[۴۱] محمد/سوره۴۷، آیه۱۲.

» باز هم خداوند متعال، با بیانی دیگر به فرجام کار پیروان حکومت شیاطین اشاره فرمود و گفت: «وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَآئِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ؛

[۴۲] انعام/سوره۶، آیه۱۲۱.

شیاطین به دوستان و پیروان خود القاء می‌کنند که پیوسته با شما جنگ و ستیز داشته باشند.» طبق این آیه، پیروان حکومت الله باید پیوسته منتظر توطئه‌های حاکمان طاغوت باشند و در فکر مقابله با آنان در آیند و با یکدیگر متحد شوند.

نکته مهم در آیات

نکته مهم در اثبات ولایت فقیه با تمسک به آیات آن است که: خداوند منان بارها جمیع آدمیان را از پیروی شیاطین برحذر داشته و سرانجام پیروی از شیاطین را متذکر شده است، در سوره اسراء از زبان شیطان فرمود: «لاختین دریته الا قلیل.

[۴۳] اسراء/سوره۱۷، آیه۶۲.

» مضمون آیه آنست که: اگر شیطان بر شما مسلط شود، شما را بسان اسب، مرکب خود سازد و مهارش را به دست گیرد و به گودال هلاکت و بدبختی تان برد؛ ثانیا بارها با تاکید تمام به همه انسان‌ها دستور می‌دهد که از حکومت الله که به دست پیامبر و جانشینان وی اجرا می‌شود تبعیت کنند.
برخی از آیات در این باب به قرار زیر است: «من یطع الرسول فقد اطاع الله؛

[۴۴] نساء/سوره۴، آیه۸۰.

هر که از پیامبر پیروی نماید از خداوند پیروی کرده باشد.» «ان الذین یبایعونک اما یبایعون الله؛

[۴۵] فتح/سوره۴۸، آیه۱۰.

آنان که با تو‌ ای پیامبر بیعت کنند با خدا بیعت کرده‌اند.» «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا الله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم؛

[۴۶] انفال/سوره۸، آیه۲۴.

‌ای مؤمنان! دعوت حیات بخش خدا و رسول را اجابت نمایید.»
نکته مهم در این آیه آن‌که دعوت پیامبر اکرم عین دعوت خداوند معرفی شده است، چون فعل (دعا) را مفرد آورد نه مثنی. «یا ایها الذین آمنوا اطیعو الله و اطیعوا الرسول ولا تبطلوا اعمالکم؛

[۴۷] محمد/سوره۴۷، آیه۳۳.

‌ ای مؤمنان! از خدا در سرش پیروی نمایید و اعمال‌تان را باطل نسازید.» در آیه ۱۵۱ سوره نساء فرمود: «اولئک هم الکافرون حقا و اعتدنا للکافرین عذابا مهینا.

[۴۸] نساء/سوره۴، آیه۱۵۱.

» هر که میان حکم خدا و پیامبرانش تفاوت قائل شود، به یقین کافر باشد و وارد دوزخ گردد.

وظیفه مکلفین

خداوند رحمان، علاوه بر آن‌که اطاعت از پیامبر را بسان اطاعت از خدا معرفی فرمود، دستور مؤکد دیگری به مؤمنان می‌دهد و طبق این دستور آنان را مکلف می‌کند که مقدمات حکومت پیامبر و جانشینانش را فراهم نمایند و این ودیعه الهی را که هدفش استکمال انسان‌هاست، به دست اهلش سپارند و به هیچ روی تن به حکومت شیاطین ندهند. در سوره نساء آیه ۵۸ تا ۶۰‌ به‌طور صریح بدین نکته اشارت رفته است: «ان الله یامرکم ان تؤدا الامانات الی اهلها… ان الله عما یعلم به ان الله کان سمیعا بصیره- یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرول و اولی الامر منکم.

[۴۹] نساء/سوره۴، آیه۵۹-۵۸.

» همانا خداوند به شما دستور می‌دهد که امانت‌های الهی به اهلش رسانید… همانا خداوند شنوا و بینا به شما پند خوبی می‌دهد، ‌ای مؤمنان باید از خدا و رسول و اولی الامر جانشینان پیامبر اطاعت نمایید.
نکته قابل توجه در آیات فوق آن است که خداوند از دو اسم (سمیع و بصیر) استفاده فرمود. چه اسم سمیع ناظر به نیاز بشر است، یعنی خداوند، درخواست‌های جمیع آدمیان را برای ترقی و استکمال‌شان می‌شنود و بدانها پاسخ می‌دهد، و اسم بصیر اشاره بدانست که خداوند با آگاهی و علم نامتناهی خود با جعل احکام عملی برای آدمیان به جمیع در خواست‌های ایشان در مسیر استکمال‌شان پاسخ می‌دهد. در دنباله آیات فوق فرمود: «الم تر الی الذین یزعمون انهم آمنوا بما انزل الیک یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به و یرید الشیطان ان یضلهم ضلالا بعیدا.

[۵۰] نساء/سوره۴، آیه۶۰.

»
خداوند در این آیه به صراحت فرمود: اگر کسانی از مؤمنان در امور زندگی خود به حاکمان طاغوت مراجعه نمایند و با این حال پندارند که مؤمن هستند،‌ اندیشه نادرست در سر دارند، چون خداوند به جمیع مؤمنان دستور داده است که علیه طاغوت قیام نمایند و کسانی که روی به حاکمان طاغوت دارند، شیطان ایشان را به گمراهی می‌کشاند گرچه خود ندانند.

استدلال به آیه اولو الامر

با‌ اندک دقت در آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.

[۵۱] نساء/سوره۴، آیه۵۹.

» ولایت فقیه عادل اثبات می‌شود. اینک در دلالت این آیه در حدود مقاله به بحث می‌پردازیم.
چند نکته در دلالت این آیه وجود دارد که با دقت در آنها، ولایت مطلقه فقیه اثبات می‌شود.
نکته نخست آن است که خداوند در این آیه امر به اطاعت از حکومت خداوند و پیامبر اکرم و اولی الامر فرموده است. در جای خود ثابت شده که به حکم عقل اوامر دال بر اطاعت واجب است و امر الهی در این‌گونه موارد ارشاد به حکم عقل است، از جانبی دیگر اطاعت، مطلق است و مقید به هیچ قید و شرطی نیست، یعنی جمیع مسلمانان و مؤمنان از جمیع دستورهای پیامبر اکرم و اولی الامر باید پیروی نمایند. چون کلمه‌های «الذین آمنوا» و «اولی الامر» افاده عموم می‌کند و امر «اطیعوا» در اطلاق، ظهور دارد.
نکته دوم آن‌که اطاعت از حاکمیت اولی الامر در ردیف اطاعت از حاکمیت خدا و رسول خدا قرار گرفته که بدون هیچ قید و شرطی، اطاعت اولی الامر نیز واجب و لازم است. همسان بودن اطاعت اولی الامر با اطاعت خدا و رسول، دلیل بر خروج حاکمان ظالم و ستمگر از این حکم است. چون به حکم عقل و شرع تبعیت از طواغیت و ظالمان حرام است که قبلا بدین نکته اشاره گردید و بیان شد که آیه ۶۰ سوره نساء، اطاعت از طواغیب را منع فرمود است. از این نکته معلوم می‌شود که اولی الامر نیز باید بسان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، معصوم باشند وگرنه اغراء به امر نامشروع و خلاف عقل لازم آید که صدور آن از حکیم مطلق، قبیح و محال است. با توجه بدین مطلب، عالمان شیعه برآنند که مقصود از اولی الامر، امامان معصوم می‌باشند که سخن حق هم همین است،به بیان دیگر، فقیهان نیز در این جهت معصوم هستند،فقیهان امت من بسان پیامبران پیش از من هستند (نراقی، ملااحمد، حدود ولایت حاکم اسلامی، ص۱۷) و امام رضا (علیه‌السّلام) نیز بدن مطلب تصریح کرد و فرمود: «منزله الفقیه کمنزله الانبیاء فی بنی اسرائیل؛ جایگاه فقیه، جایگاه پیامبران بنی اسرائیل است.» (نراقی، ملااحمد، حدود ولایت حاکم اسلامی، ص۱۸) شکی نیست که انبیای بنی اسرائیل مثل حضرت موسی، حضرت عیسی و… معصو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.