پاورپوینت کامل قوه عقل ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قوه عقل ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قوه عقل ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قوه عقل ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint :

عقل

عقل در اصطلاح، به‌معنای جوهر مجرّد است و در فلسفه و منطق در دو مورد مشخص به‌کار رفته است: ۱. عقل به‌معنای جوهر مستقل بالذات و بالفعل؛ ۲. عقل به‌معنای نفس حاکم بر اعمال و رفتار انسان.

فهرست مندرجات

۱ – عقل در لغت
۲ – عقل در اصطلاح
۳ – اقسام عقل
۳.۱ – عقل نظری و عملی
۳.۲ – عقل جزئی و عقل کلی
۳.۳ – عقل متعارف و عقل قدسی
۴ – جایگاه عقل در اسلام
۵ – کاربرد عقل در قران
۶ – عقل و گستره فعالیت آن
۷ – عقل و شناخت حقایق
۸ – راه ‌های شناخت
۸.۱ – شناخت حسی
۸.۲ – شناخت عقلی
۹ – حجیت عقل
۱۰ – عقل و شناخت جهان غیب
۱۱ – عقل و دین
۱۲ – تعارض عقل و شرع
۱۳ – تطابق عقل با شرع
۱۴ – عقل و توان ادراک نعمت ‌ها و عذاب ‌ها
۱۵ – پرورش و استقلال عقل و فکر
۱۶ – رابطه عقل حسابگر با ایمان و عشق
۱۷ – رابطه‌ عقل، عشق و ایمان
۱۸ – پانویس
۱۹ – منبع

عقل در لغت

عقل در لغت به معنای امساک و نگاهداری، بند کردن، باز ایستادن و منع چیزی است. در بار معنای لغوی عقل گفته شده است که عقل از «عقال» گرفته شده است؛ و «عقال» به معنای طنابی است که به وسیل آن زانوی شتر سرکش را می بندند و به این دلیل به عقل، عقل می گویند که این نیروی باطنی، شهوات و هواها و خواسته های شیطانی درون انسان را به بند می کشد. همچنین واژ عقل و مشتقات آن در لغت به معنای فهمیدن، دریافت کردن است

[۱] معین،‌ محمد، فرهنگ معین،‌ (یک جلدی)، واژه عقل.

در قرآن کریم نیز به معنای فهم و ادراک آمده است.

[۲] سجادی،‌ سید جعفر،‌ فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، ماده ی عقل.

در روایات به معانی گوناگونی استعمال شده است که یکی از معانی آن، قو تشخیص و ادراک و وادار کننده‌ انسان به نیکی و صلاح و بازدارند وی از شر و فساد است.

[۳] کلینی، اصول کافی، ج۱، ص ۱۱.

عقل در اصطلاح

عقل در اصطلاح، به‌معنای جوهر مجرّد به حسب ذات و فعل است. واژه عقل در فلسفه و منطق در دو مورد مشخص به‌کار رفته است:
۱. عقل به معنای جوهر مستقل بالذات و بالفعل که اساس و پایه جهان ماوراء طبیعت و عالم روحانیت است. توضیح اینکه جوهر در تقسیم اوّلی به جوهر مجرّد (جوهر مفارق) و جوهر مادی تقسیم می‌شود. جوهر مجرّد هم دو گونه است: گونه‌ای از جواهر مجرده، متصرف در مادیات (بر سبیل تدبیر) هستند که آن را «نفس» خوانند و گونه دیگر چنین نیستند که آن را «عقل» خوانند؛ به تعبیر دیگر، عقل در ذات و فعل خود مجرد است، اما نفس فقط در ذات خود مجرد است و در افعال خود محتاج ماده است.
۲. عقل به همان معنای نفس که حاکم بر اعمال و رفتار انسان است و دارای اطلاقات مختلفی به شرح ذیل است:
الف) هر یک از مراتب نفس انسانی «مراتب عقل» هم نامیده می‌شوند؛ یعنی عقل بالقوّه (عقل هیولانی یا هیولایی)، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل بالمستفاد. نفس در مرتبه اوّل در ادراک معقولات، خالی از صور کلّی و قوّه محض، و آماده پذیرش آنهاست و به لحاظ شباهت به هیولی آن را «عقل هیولانی» هم می‌گویند. نفس در مرتبه دوم واجد علم به ضروریات و بدیهیات اوّلی و دارای استعداد اکتساب نظریات از بدیهیات و در مرتبه سوم، قوّه و ملکه فراهم آمده از نظریات است به درجه‌ای که بدون زحمت اکتساب مجدد، هر وقت بخواهد صوَر معانی را به ذهن احضار می‌کند هر چند آن صوَر، بالفعل مورد مشاهده او نیست؛ و مرتبه چهارم، مرتبه حصول تمام علوم نظری و اکتسابی به صورت بالفعل است.
ب) علم به مصالح امور و منافع و مضارّ و حسن و قبح افعال را می‌گویند.
ج) قوّه مُدرِک کلیات که مرتبه کمال نفس است و «نفس ناطقه» گفته می‌شود.
د) مطلق نفس، یعنی روح مجرد انسان را می‌گویند.
ه) به مبدئیت کمال نفس گفته می‌شود.
و) قوّت تدبیر زندگی که به آن «عقل معاش» گویند.
ز) قوت تدبیر سعادت اخروی که به آن «عقل معاد» گفته‌اند.

[۴] خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳۸.

[۵] علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۲۵.

[۶] سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۲۷۰.

[۷] سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ص۳۲۴.

[۸] صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ص۴۷۲.

بنابراین در اصطلاح فلاسفه، عقل جوهر بسیطی است که مردم به وسیله‌ آن واقعیت ها را دریافت می‌کنند. بنابراین، عقل دریافتن واقعیت است. علاوه بر دریافت حقایق، نگه دارنده‌ نفس ناطقه و شرف دهنده‌ آن نیز هست.

[۹] کرجی، علی، اصطلاحات فلسفی و تفاوت آنها با یکدیگر، ‌ص ۱۷۱ – ۱۷۲.

اقسام عقل

عقل دارای اقسام و مراتب مختلفی است:

عقل نظری و عملی

در اصطلاح حکما دارای دو قسم است:
۱. عقل نظری: عقل نظری کارش درک و شناخت واقعیت‌ها و قضاوت در باره آنها است.

[۱۰] شهید مطهری، ده گفتار ص۴۶.

۲.عقل عملی: عقل عملی همان قوه ای است که کنش و رفتار آدمی را کنترل می کند.

[۱۱] جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم ج۱ بخش اول ص۱۵۳.

یا کارش درک باید ها و نباید ها است و در واقع عقل عملی مبنای علوم زندگی می باشد و مورد قضاوت در عقل عملی این است که این کار را بکنم یا نه؟

[۱۲] شهید مطهری، ده گفتار ص۳۰-۳۱.

عقل عملی به تعبیر امام صادق (ع) مرکز عبودیت انسان و سرمایه تحصیل بهشت از خداى سبحان است: «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان».

[۱۳] کلینی، اصول کافی، ج۱،‌ ص ۱۱، ح ۳.

عقل جزئی و عقل کلی

گاهی در برخی از کلمات عرفا، عقل دو گونه دانسته شده است: عقل جزئی و عقل کلی.
عقل جزئی با سود و زیان دنیایى و عالم طبیعت سر و کار دارد و مشوب به وهم، شک و شهوت است. این عقل را “ع قل حسابگر” نیز نامیده اند. در حالی که عقل کلی، از شک و وهم و شهوت و… در امان است و به دنبال آخرت و درک عالم غیب است.
عقل کلی که فوق این عقل جزئی است، مایه‌ى سعادت و راهنماى انسان است به سوى ابدیت.

عقل متعارف و عقل قدسی

عقل به لحاظی دیگر به متعارف و قدسی تقسیم می شود. عقل متعارف؛ همان است که همگان از آن بهره می برند حتی آنانی که اهل ایمان نیستند.
اما عقل قدسی همان منبع معرفتی شهودی است که محل جوشش برخی از معارف می شود.
توضیح اینکه، همه ما عقل و دلی داریم که با نفس آدمی متحد هستند و وقتی دل، پاک باشد عقل نیز نورانی می شود؛ برای پاکی دل احتیاج به عقل داریم؛ یعنی ما باید بدانیم چه چیز را باید انجام دهیم و چه چیز را نباید انجام دهیم و وقتی قلب انسان پاک شد و نورانیت رسید ما به ع قل قدسی یا همان عقل برین و عقل حقیقی می رسیم

جایگاه عقل در اسلام

اسلام بیش از هر دینی انسان را دعوت به تفکر و تعقل کرده است. این حقیقت را به راحتی می توان با رجوع به ظواهر قرآن و روایات اسلامی بی نیاز از هر تأویل و تفسیری دریافت. بسیاری از آیات قرآن و روایات بطور صریح انسان را دعوت به تفکر در آیات و نشانه های الاهی می کنند.

کاربرد عقل در قران

کلمه «عقل» ۴۹ بار در قرآن تکرار شده است. و اغلب آنها دربار منافقین و کفار است که این دو گروه به عنوان کسانی توصیف شده اند که حتی نازل ترین مرتبه عقل را نیز دارا نیستند و به طور کلی از نعمت عقل بهره نمی برند.« إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یعْقِلُونَ»

[۱۴] یَعْقِلُونَ الانفال/سوره۸، آیه ۲۲.

عقل در کنار کتاب، سنت و اجماع یکی از منابع چهار گانه اجتهاد می باشد. بنابراین بدیهی است کسی که اصلاً نمی اندیشد و از نعمت عقل استفاده نمی کند از نظر اسلام مطرود است و اگر به حکم ظاهر مسلمان باشد یقینا مؤمن نیسترسول الله(ص):قوام المرء عقله و لادین لمن لا عقل له

[۱۵] منتخب میزان الحکمه ،محمد ری شهری ،ص ۳۵۶.

الامام علی (ع):العقل خلیل المؤمن
الامام الصادق(ع):العقل دلیل المؤمن. چه عقل قدرت تمییز حق از باطل است و انسان بی ایمان قدرت تمییز حق از باطل را ندارد. از این رو برخی از فرقه های مسیحی ،شبه عرفان های نوظهور امریکاییمانند عرفان سرخپوستی کاستاندا ،کلیسای شیطان آنتوان زندرلوی ،اشو و کریشنا مورتی که البته دو شخصیت اخیر با وجود هندی بودنشان در آمریکا بود که توانستند مکاتب شبه عرفانی شان را با توجه به بی بندوباری موجود تآسیس و گسترش دهند.و برخی فرقه های صوفیه مانند فرقه یزیدیان در کردستان عراق که آموختن سواد را نیز حرام می دانند. که حقیقت را در لافکری می دانند و به طرد افراطی عقل می پردازند نوعی آنارشیسم، هیپی گری و درنتیجه عافیت طلبی را ترویج می کنند.
بنابراین عقل از نظر اسلام برای رسیدن به مراتب کمال ضروری بوده و در نهایت مراتب نازله عقل در صورت متابعت از آن، انسان را به انوار وحی که خود مراتب بالاتری از عقل محسوب می شوند مرتبط می کند. به این ترتیب هر مرتبه ای از عقل در محدوده خود دارای حجیت بوده و آنچه مذموم است تحکم و جمود در انکار حقایقی است که درک آنها نیاز به اتصال به مراتب بالاتری از معرفت دارد.
در فرهنگ اروپایی Reasonرا مترادف عقل می دانند که همان Re-eason می باشد به معنای «دوباره آسان کردن» یا ساده سازی دوباره!…در واقع عقل غربی همان اصالت عقل حسی تا سرحد محسوسات است.

[۱۶] خانجانی،علی اکبر، عقل چیست؟ ،دایرهالمعارف عرفان،شهریور۱۳۸۷،بند۵۴.

ولی عقل مورد اشاره اسلام، عقلی است که انسان را به سوی دین که عهده دار سعادت بشری استـ راهنمایی می کند و تجسم کامل این عقل در وجود معصومین علیهم السلام و سایر مؤمنانی است که اولیای الهی محسوب می شوند. البته اسلام برای تعقل آدمی علاوه بر شرط تبعیت از حجت و هدایت الهی،محدودیت موضوعی نیز قائل است و بطور مشخص انسان را از تفکر در ذات و کنه خداوند منع می نماید و در مقابل، انسان را دعوت به تفکر در مظاهر و آیات الهی می کن«قال ابن عباس رضی الله عنه إن قوما تفکروا فی الله عز و جل فقال النبی ص تفکروا فی خلق الله و لا تفکروا فی الله فإنکم لن تقدروا قدره»

[۱۷] مجموعه ورام ، ص ۲۵۰.

که در این میان انسانِ کامل بزرگنرینِ مظاهر حق در عالم هستی می باشد.
با درک عقل مورد نظر اسلام و پذیرش شرایط آن روشن است که این نوع عقل که از آن تعبیر به عقل دینی می شود عقلی است خطاناپذیر که شرایط مختلف زمانی و مکانی در صدق آن بی تأثیر است. از این روست که خطای در اندیشه مربوط می شود به عقل منقطع از وحی و امام و حجت الاهی چه این که هر اندیشه ای مرجعیتی دارد و اندیشه بی مرجعیت اساساً اندیشه نیست و مرجعیت های متفاوت اند که به اندیشه صلابت و اقتدار درونی می بخشند.

عقل و گستره فعالیت آن

بر اساس دلایل عقلی و نقلی، عقل در برخی از حوزه ها نمی تواند فعالیت کند و به نتیجه برسد؛ مثلا عقل انسان توان شناخت ذات خداون د و درک آن را ندارد؛ زیرا که هر پدیده‌ای به دلیل پدیده و حادث بودن نمی‌تواند نامحدود و بی‌نهایت باشد، عقل بشری چون پدیده و مخلوق خداست، ‌بنابراین، محدود است و محدود نمی‌تواند نامحدود و بی‌نهایت را بشناسد.
عقل انسان می‌تواند جهان، ‌پدیده‌های آن،‌ قوانین حاکم بر آن را بشناسد و در آنها حکم و داوری کند.
در حوز شناخت احکام هم به عقل اعتماد می‌کنند.
در علم فقه، ‌عقل به عنوان یکی از دلایل شناخت احکام در کنار سنت و قرآن قرار دارد. در علم اصول نیز در باب حسن و قبح عقلی ثابت است که لزوم اطاعت اوامر و نواهی شارع به حکم عقل است.

[۱۸] ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، ج ۲، ص ۲۷۹.

البته، گفتنی است در اسلام در دو حوز عقاید «اصول» و احکام «فروعات»، هم بعضی از احکام و مسائل، فوق عقل وجود دارد که عقل گرچه مخالفتی با آنها ندارد، اما به کنه آنها نمی رسد و نمی تواند آنها را درک کند؛ مانند مناطات احکام و یا مباحث مربوط به جزئیات معاد. تفصیل چنین نکته ای در این مقال مختصر نمی گنجد.
به هر حال، عقل انسان تا این اندازه می‌فهمد که این جهان دارای خدایی است و آن خدا دارای صفات کمال و جلال است. دارای علم،‌ قدرت، حیات و … است. تا این اندازه از شناخت وظیفه عقل است و توان آن را هم دارد و خداوند تا این حد عقل را منع نکرده،‌ اما بیش از این مقدار که همان شناخت کنه و حقیقت ذات و صفات باری تعالی باشد،‌ عقل انسان عاجز است و توان شناخت آن را ندارد.

عقل و شناخت حقایق

از آن جا که شناخت حقایق و رسیدن به واقعیت با ابزارهاى گوناگونى صورت مى‌پذیرد که از جمله ‌آنها، عقل مى‌باشد، از این رو اشاره ‌اى مختصر به ابزار و راه ‌هاى نیل به واقع و نیز ادراک عقل مى‌کنیم.

راه ‌هاى شناخت

چهار راه براى شناخت وجود دارد: الف. راه حس: این راه براى همگان باز است. ب. راه عقل: راهى است که خواص توان پیمودن آن را دارند. ج. راه دل و قلب (راه تهذیب و تزکیه): این راه براى عارفان گشاده است. د. راه کتاب منیر و راه وحى: این راه مختص به انبیاى الاهى است.

[۱۹] ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، ج ۲، ص ۲۱۶.

شناخت حسی

از نظر معرفت ‌شناسى، درجه “شناخت حسّى” ضعیف ‌ترین مرحله ‌ معرفت است. البته بین افراد یا اصناف شناخت حسّى، برخى بر بعضى رجحان دارد و از این جاست که گفته مى‌شود: “شنیدن کى بود مانند دیدن” لیس الخبر کالمعاینه

[۲۰] صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۷۸، ح ۵۷۸۸.

. و برتر از شناخت حسّى، “شناخت عقلى” است که در حکمت و کلام و سایر علوم استدلالى کاربرد دارد، و مرحله ‌برتر معرفت، “شناخت قلبى” است که در عرفان مطرح است. و قلّه ‌هرم شناخت “معرفت وحیانى” است که از سنخ علم شهودى و معرفت حضورى است.

[۲۱] جوادى آملى، عبداللَّه، حیات عارفانه امام على علیه السلام، ص ۲۱.

شناخت عقلی

شناخت عقلى دانش مفهومى نسبت به حقایق ثابتى است که امور متغیر و متحرک عالم طبیعت را نیز پوشش مى‌دهند. این علم که فراتر و گسترده ‌تر از علوم حسى است، همانند معلوم خود از ثبات و استوارى برخوردار است. با علوم عقلى مى‌توان در مسائل کلى مربوط به علوم حصولى راه ‌هاى فراوانى را طى کرد و حقایق بسیارى را به دست آورد، لیکن این گونه علوم در ادراک امور ثابت و مجردّى که عین وجود خارجى و تشخّص عینى‌اند عاجز و ناتوان مى‌باشند و مى‌توان گفت: همان گونه که ادراک حسى در فهم حقایق عقلى عاجز و ناتوان است، شناخت عقلى نیز در شهود مخازن الاهى مشاهده ربانى چوبین و بى تمکین مى‌باشد.

[۲۲] شریعت در آیینه ی معرفت، ص ۱۷۹ – ۱۷۸.

همان طور که اشاره شد، با علوم عقلى مى‌توان به مسائل کلى در قلمرو علوم حصولى دست یافت که با پیدایش مفاهیم کلى و تفکر عقلى، انسان درون خود را به گونه ‌اى برتر که مغایر با بیرون است مى‌شناسد، او مفاهیم کلى را داراى خواص غیر مادى مى‌بیند. مفاهیم کلّى نه حقایق مکانى است و نه امورى زمانى؛ و این امر دلیل بر آن است که کلیّات به هیچ وجه در سلول ‌هاى مغزى و امثال آن جاى ندارد.

[۲۳] تفسیر موضوعى، ج ۱۳، ص ۳۳۲ – ۳۳۱.

پس در نزد متفکرى که قایل به شناخت عقلى است، جهان طبیعت آیت و نشانه ‌اى است که نه تنها او را قادر به استنباط قواعد ثابت و ابدى حاکم بر آن مى‌گرداند، بلکه به تجرد انسان و مبدأ و معاد جهان نیز آشنا مى‌سازد.

حجیت عقل

قرآن مجید و روایات معصومان‌ (ع) عقل را در شناخت پاره ‌اى از معارف و حقایق برتر، ناتوان دانسته، آن را نه تنها براى سعادت بشر کافى نمى‌داند، بلکه حتى فاقد فهم و درک همه ‌علومى مى‌داند که آدمى براى تدبیر زندگى این دنیایى، به آنها نیازمند است،

[۲۴] عقل و ایمان و انسان ‌شناسى، ص ۱۶.

بدین جهت وحی در بخشى از آموزه ‌هاى خود نقش تأییدى و ارشادى نسبت به عقل بشرى دارد و در بخشى دیگر به اظهار حقایقى مى‌پردازد که فهم و عقل بشر عادى را جز از طریق پیروى وحى بدان راهى نیست، مانند ظهور آثار احکام اقتصادى – سیاسى و یا عبادى شریعت، در برزخ و قیامت و یا مانند مواقف و مقاماتى که در صحنه‌ رستاخیز وجود دارد و در آیات و اخبار وارده از آنها خبر داده شده است.
با بیان فوق این حقیقت آشکار مى‌شود که وحى و دین با اشرافى که نسبت به ادراکات عقلى و حسّى بشر دارند نه تنها آنها را تخطئه و انکار نمى‌نماید، بلکه همراه إِخبار غیبى از وقایعى که در هنگام حشر و نشر حاصل مى‌شود، از ضوابط، حدود و قواعدى که عقل آدمى در چهارچوب آن مشى مى‌نماید نیز خبر داده و ضمن تلاش براى بارورى دانسته‌هاى عقلى، با اخبار مفهومى از مکاشفات و دریافت ‌هاى الاهى مواد نوینى را براى داورى ‌هاى عقلانى فراهم مى‌آورد.
اعتبار دینى عقل موجب شده است تا عقل به عنوان حجتى الاهى در دامنه‌ ادراک و معرفت دینى از جایگاه معتبر و محترمى برخوردار باشد.
حاصل این که گزاره‌ ها و قضایاى عقلى نیز به عنوان بخشى از گزاره‌ هاى دینى مورد اعتبار بوده و از این رو اظهارات دینى حتى آن گاه که از حقایق غیبى خبر مى‌دهند، گرچه مشتمل بر حقایق فوق عقلانى باشند، هرگز مخالف و رویاروى با دریافت ‌هاى عقلى نمى‌باشند.

[۲۵] شریعت در آیینه ی معرفت، ص ۳۶۸.

قاطبه ‌دانشمندان مسلمان شیعى، عقل را در شناخت برخى معارف “معیار”، در شناخت پاره‌اى از حقایق “مصباح و چراغ” و در برخى از موارد “مفتاح و کلید” مى‌دانند.
مقصود از مفتاح بودن عقل این است که: پس از آن که عقل به صورت “مصباح” وظیفه ‌ى خود را در شناخت قوانین و مقررات انجام داد و احکام شریعت را در افق هستى خود به صورت مفاهیم کلّى، مجرد و ثابت اظهار کرد؛ از آن پس دخالت و ورود در محدوده‌ شرع را ندارد. مثلاً پس از کشف و شناخت احکام الاهى، عقل قادر بر تحقیق پیرامون اسرار آن احکام نمى‌باشد؛ زیرا اسرار آن احکام مربوط به جهان غیب بوده از دسترس استنباط عقل که جز کلیاتى از عالم غیب نمى‌داند، خارج است

[۲۶] شریعت در آیینه ی معرفت، طبق نقل، عقل و ایمان و انسان ‌شناسى، ص ۱۸.

.

عقل و شناخت جهان غیب

اگر مقصود از شناخت و ادراک، ادراک عقلى از مفاهیم و تصورات و مسائل نظرى باشد، چنین امرى بنابر اصولى که در مباحث شناخت ‌شناسى به اثبات رسیده است و در این نوشتار نمى‌توان به آن پرداخت، امرى ممکن است. و اگر منظور از ادراک، ادراک شهودى و قلبى باشد، این ادراک از جهان دیگر نیز با رعایت و انجام اصول و آداب سلوک عملى مقدور است، و انسان مى‌تو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.