پاورپوینت کامل عهد تیموری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عهد تیموری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عهد تیموری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عهد تیموری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
سلسله تیموریان
تیموریان (یا گورکانیان)، سلسلهای از نوادگان تیمور گورکان که از ۸۰۷ تا ۹۱۳ در ایران، حکومت کردند.
فهرست مندرجات
۱ – سرگذشت تیموریان
۲ – جانشیان تیمور
۲.۱ – پیرمحمد
۲.۲ – شاهرخ
۲.۳ – الغ بیگ
۲.۴ – ابوالقاسم و محمد
۲.۵ – سلطان ابوسعید
۲.۶ – سلطان بایقرا
۳ – دوره رونق علوم
۴ – دلائل سقوط تیموریان
۴.۱ – صوفیگری
۴.۲ – واگذاری اقطاع
۵ – ادبیات در دوره تیموریان
۵.۱ – شعر و شعراء
۵.۲ – شعر بر کتیبهها
۵.۳ – نظم فارسی
۵.۴ – فن معما
۵.۵ – لوازم ضروری شعر
۵.۶ – غزل و انواع آن
۵.۷ – آثار حکایی شعرا
۵.۸ – قصاید دینی
۵.۹ – اغلب سرودهها
۵.۱۰ – اشعار مطایبهآمیز
۵.۱۱ – ادبیات فارسی در قرن نهم
۵.۱۲ – نثر فارسی
۶ – کتب مربوط به سیره معصومین
۷ – آثار تفسیری و استعارهی
۸ – زبان فارسی
۹ – ادبیات ترکی
۱۰ – ادبیات عربی
۱۱ – هنر
۱۱.۱ – ساخت کتاب و نقاشی
۱۱.۲ – قدیمیترین اثر هنری
۱۱.۳ – آثار مربوط به عمر شیخ
۱۱.۴ – مهمترین حامی هنر
۱۱.۵ – جمعآوری نسخ خطی
۱۱.۶ – تحولات کلی در هرات
۱۲ – معماری
۱۲.۱ – سبک معماری
۱۲.۲ – ساخت و سازهای تیمور
۱۲.۳ – تزئینات در دوره تیموریان
۱۲.۴ – سبک معماری تیموری
۱۲.۵ – سبکهای معماری محلی
۱۳ – سفالگری
۱۳.۱ – دوره آزادی صنعتگران
۱۳.۲ – سفالسازی در ایران
۱۴ – فلزکاری
۱۴.۱ – نمونههای فلزکاری
۱۴.۲ – سایر آثار این دوره
۱۴.۳ – هنرپروری در دیدگاه کلاویخو
۱۵ – سکه شناسی
۱۵.۱ – نقوش ضرب سکه
۱۵.۲ – ویژگی مهم سکه
۱۵.۳ – ضرابخانههای تیموریان
۱۶ – فهرست منابع
۱۷ – پانویس
۱۸ – منبع
سرگذشت تیموریان
این دوره را میتوان در دو بخش بررسی کرد: از ۸۰۷ تا ۸۵۰ و از ۸۵۰ تا ۹۱۳.
جانشیان تیمور
تیمور پس از ۳۶ سال سلطنت و بر جا گذاشتن قلمروی گسترده، در ۸۰۷ در اُترار درگذشت. از وی ۳۱ پسر، نوه، نبیره و نبیرهزاده باقی ماند.
[۱] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، دستورالوزراء، ج۱، ۱۳۱۷ ش، ص۳۳۹ـ۳۴۰.
از فرزندان ذکور وی، عمرشیخ و جهانگیر در زمان حیات تیمور درگذشتند و میرانشاه و شاهرخ چون مورد توجه پدر نبودند، به جانشینی انتخاب نشدند.
[۲] نطنزی، معین الدین، منتخب التواریخ معینی، ج۱، ص۴۳۵.
و تیمور، پیرمحمدِ جهانگیر را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی خود بر گزید.
[۳] تاج السلمانی، شمس الحسن، ج ۸، گ ۲۲ پ، ترجمه آلمانی از هانس روبرت رومر.
[۴] غیاثی، عبدالله بن فتح الله، التاریخ الغیاثی، ج۱، ص۲۱۲، الفصل الخامس من سنه.
پیرمحمد
سیاست تیمور در اداره شهرهای تسخیر شده، واگذاری حکومت هر ولایت به یکی از اعضای خاندانش یا حکامِ محلیِ مورد اعتماد و قرارگرفتن خودش در رأس همه امور بود.
[۵] میرجعفری، حسین، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ج۱، ص۵.
با اعلام خبر مرگ تیمور، این امیرزادگان و مدعیانِ سلطنت، بر سر جانشینی او به کشمکش پرداختند. در این زمان، میرانشاه و پسرش ابابکر در دیار بکر و عراق عرب حکومت داشتند. عمر، پسر دیگر میرانشاه، حاکم آذربایجان و عراق عجم بود. پیرمحمد و رستم و اسکندر (پسران عمرشیخ)، به ترتیب فارس، اصفهان و همدان را تحت فرمان داشتند. هریک از آنان میکوشیدند تا با کمک امیران و لشکریان، هر چه زودتر سمرقند، تختگاه تیمور، را فتح کنند. پیرمحمد، جانشین تیمور، در قندهار بود و نتوانست بموقع به سمرقند برسد. برخی از امیران تیمور، به بهانه عملی کردن نقشه لشکرکشی تیمور به چین، خلیل سلطان پسر میرانشاه را که در تاشکند بود، بر تخت نشاندند.
[۶] تاج السلمانی، شمس الحسن، ۴۶ ر، ترجمه آلمانی از هانس روبرت رومر.
[۷] یزدی، شرف الدین علی، ظفرنامه، تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان، ج۲، ص۴۷۳.
[۸] یزدی، شرف الدین علی، ظفرنامه، تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان، ج۲، ص۴۷۷ـ۴۷۹.
اما خلیل سلطان با مخالفت سایر امیرانِ قدرتمند تیمور، از جمله امیرشاه ملک و امیرشیخ نورالدین، و دیگر مدعیان حکومت روبرو شد. نخستین فرد از خاندان تیمور که مخالفت جدّی خود را با او آشکار کرد، سلطان حسین، نبیره دختری تیمور، والی ماورای سیحون بود.
[۹] ابن عربشاه، زندگانی شگفت آور تیمور، ترجمه کتاب عجایب المقدور فی اخبار تیمور، محمدعلی نجاتی، ص۲۵۱.
[۱۰] یزدی، شرف الدین علی، ظفرنامه، تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان، ج۲، ص۴۸۳.
اما نتوانست حمایت لشکریان را جلب کند و ناگزیر به شاهرخ پیوست و سپس در هرات به دستور او به قتل رسید.
[۱۱] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ص۸۲ ـ ۸۸.
[۱۲] میرخواند، محمد بن خاوندشاه، روضهالصفا، ج۶، ص۵۲۳ ـ۵۲۴.
شاهرخ
شاهرخ در هرات خود را وارث تخت پدر نامید و به سبب اقتدار و کفایتش توانست تا اندازهای بر دیگر مدعیان چیره شود. پیرمحمد در شیراز، بر خلاف برادرانش، حمایتش را از شاهرخ که ناپدریاش بود، اعلام کرد.
[۱۳] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ص۱ـ۲.
[۱۴] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ص۴۳ـ۴۵.
[۱۵] یزدی، شرف الدین علی، ظفرنامه، تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان، ج۲، ص۵۱۱.
[۱۶] میرخواند، محمد بن خاوندشاه، روضهالصفا، ج۶، ص۴۹۸ـ ۵۰۱.
[۱۷] میرخواند، محمد بن خاوندشاه، روضهالصفا، ج۶، ص۵۲۰ ـ۵۲۱.
در همین زمان، درگیری و کشمکش میان مدعیان حکومت، یعنی پسران عمرشیخ (رستم، اسکندر، پیرمحمد و بایقَرا) و پسران میرانشاه (عمر و ابابکر و خلیل سلطان) آغاز شد.
[۱۸] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ۷۳ـ ۷۸.
[۱۹] میرخواند، محمد بن خاوندشاه، روضهالصفا، ج۶، ص۵۰۴ ـ۵۲۰.
شاهرخ با اینکه بسیاری از امیران، همچون امیرشاه ملک و حاکمان محلی، از او حمایت میکردند، از درگیری مستقیم با افراد خاندانش اجتناب کرد و به سروسامان دادن هرات مشغول شد. در همان زمان در تبریز و اصفهان و شیراز و کرمان و سبزوار، به سبب بیکفایتی خلیل سلطان و درگیری مدعیان جانشینی، آشوب شده بود.
[۲۰] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ص۲۵ـ۳۰.
خلیل سلطان پس از چهار سال حکومت در سمرقند و از بین بردن خزاین تیمور، گرفتار خدایداد حسینی، والی ماورای سیحون، شد.
[۲۱] تاج السلمانی، شمس الحسن، گ ۱۷۶ پ، ترجمه آلمانی از هانس روبرت رومر.
[۲۲] یزدی، شرف الدین علی، ظفرنامه، تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان، ج۲، ص۵۱۱.
شاهرخ در ۸۱۱ به ماوراءالنهر لشکر کشید، خدایداد را کشت و خلیل سلطان را پس از رهایی به ری فرستاد و سمرقند را به اُلُغ بیگ داد.
[۲۳] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۵۴ـ۳۵۶.
در پانزده سال بعد، بتدریج قدرت شاهرخ در خارج از مرزهای خراسان فزونی یافت. وی پس از گرفتن مازندران در ۸۰۹ و ماوراءالنهر و مغولستان در ۸۱۱، بر بلخ و تخارستان در ۸۱۲ و بر خوارزم در ۸۱۵ چیره شد، در ۸۱۷ عراق عجم و فارس را از اسکندر گرفت و همانند پدرش حکومت این نواحی را میان پسران و نوههایش تقسیم کرد. در این مدت بسیاری از مدعیان حکومت از بین رفتند؛ عمر در ۸۰۹ به دست برادرش ابابکر کشته شد و ابابکر را ایدکو (والی کرمان) کشت، میرانشاه در ۸۱۰ به دست قرایوسف ترکمان و پیرمحمد جهانگیر در ۸۱۱ به دست وزیرش پیرعلی تاز به قتل رسیدند، خلیل سلطان هم در ۸۱۴ به مرگ طبیعی درگذشت.
[۲۴] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ص۲۲۸.
[۲۵] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ص۳۴۱ـ۳۴۲.
[۲۶] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ص۴۳۷.
شاهرخ که توانسته بود از سرزمینهای از هم گسیخته، قلمرو تقریباً یکپارچهای فراهم سازد، با همسایگان و رقیبانش روابط دوستانه برقرار کرد چنانکه سفیرانی از چین، هند، شروان و دشت قپچاق به دربار او آمد و رفت داشتند.
[۲۷] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ص۲۰۳.
[۲۸] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ص۲۷۳ـ ۲۷۵.
[۲۹] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۳، ص۴۰۸ـ ۴۱۰.
اما او هیچگاه نتوانست قدرت تیموریان را در خارج از مرزهای ایران و ماوراءالنهر تثبیت کند. شاهرخ با وجود کامیابیهایش در سامان دادن به امور داخلی و از بین بردن رقیبان، پس از قدرت گرفتن ترکمانان قراقوینلو در آذربایجان، نتوانست اقتدار خویش را در آنجا حفظ کند. با مرگ قرایوسف ترکمان در ۸۲۳، شاهرخ حدود یک سال تبریز را در اختیار داشت و سه بار به آذربایجان لشکر کشید که آخرین بار در ۸۳۹ بود ولی با وجود این پیروزیها، نتوانست آنجا را مطیع سازد و چون از بیم پسران قرایوسف، کسی حکومت آذربایجان را نمیپذیرفت.
[۳۰] میرجعفری، حسین، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ج۱، ص۸۰ـ۸۱.
[۳۱] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۹۱.
شاهرخ مجبور شد فقط به ذکر نامش در خطبههایی که در آذربایجان خوانده میشد، بسنده کند. وی در اواخر عمر با شورشِ سلطان محمد، پسر بایسنغر و حاکم ری، مواجه شد و با وجود بیماری، به تشویق همسرش گوهرشادآغا بیگم، در ۸۵۰ به آنجا لشکر کشید. سلطان محمد گریخت (ادامه مقاله) و شاهرخ پس از ۴۳ سال سلطنت، در ری درگذشت.
[۳۲] سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۲، جزء۲، ص۸۶۲.
[۳۳] سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۲، جزء۲، ص۸۶۵.
[۳۴] میرجعفری، حسین، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ج۱، ص۱۲۳ـ ۱۲۵.
[۳۵] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۳۸ـ۳۳۹.
[۳۶] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۴۰۵ـ ۴۰۸.
شورش سلطان محمد و مرگ شاهرخ، موجب زوال سریع این خاندان شد.
در این دوره، ثبات و آرامش نسبی و رونق اقتصادی که در قلمرو تیموریان، بخصوص در شرق ایران فراهم شده بود، از میان رفت. منازعات داخلی بیشتر شد و حریفان قدرتمندی همچون ازبکان از شمال و قراقوینلوها و آق قوینلوها از غرب، حکومت تیموریان را تهدید میکردند. شاهرخ، بر خلاف تیمور، جانشینی برای خود انتخاب نکرد؛ دو فرزندش، بایسنغر و جوکی میرزا، در زمان حیات او درگذشته بودند.
[۳۷] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص۳۵۱.
[۳۸] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۹۵ـ۳۹۶.
[۳۹] اسفزاری، معین الدین محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج۱، ص۸۷ ـ۹۱.
و فرزند دیگرش، الغ بیگ، بیشتر اوقات در سمرقند بود و به عنوان مهمان به دربار پدر دعوت میشد و در امور سلطنت دخالتی نداشت.
[۴۰] بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای میانه، ص ۱۷۸.
بجز الغ بیگ و فرزندش عبداللطیف، دیگر مدعیان جانشینی عبارت بودند از: ابراهیم سلطان، پسر دیگر شاهرخ که در زمان پدر حاکم فارس بود؛ علاءالدوله و سلطان محمد، فرزندان بایسنغر. ابتدا سلطان محمد توانست بر دیگر حریفان چیره شود و علاءالدوله را که از حمایت گوهرشادآغا برخوردار و قائم مقام شاهرخ در هرات بود، از این شهر فراری دهد.
[۴۱] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص۴۰۵ـ۴۰۶.
[۴۲] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص۴۱۰.
الغ بیگ
در این دوره قلمرو تیموری به سه بخش تقسیم گردید: الغ بیگ و عبداللطیف میرزا در ماوراءالنهر، ابوالقاسم بابِر در خراسان، سلطان محمد در عراق عجم، فارس، کرمان و خوزستان حکم میراندند.
آذربایجان همچنان در اختیار قراقوینلوها بود. دیری نپایید که کشمکشهای خونینی میان مدعیان حکومت در گرفت. الغ بیگ، پس از دو سال درگیری با پسرش، عبداللطیف، عاقبت در ۸۵۳ به دست او کشته شد؛ عبداللطیف هم سال بعد با توطئه امیرانش به قتل رسید و عبدالله پسر ابراهیم، فرمانروای ماوراءالنهر شد ولی حکومت وی هم دوامی نداشت و در ۸۵۴ ابوسعیدِ گورکان، نوه میرانشاه، او را کشت و سرزمین او را گرفت.
[۴۳] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۴۲۵ـ۴۲۶.
[۴۴] طهرانی، ابوبکر، کتاب دیار بکریه، ج۲، ص۲۹۸ـ۳۰۶.
ابوالقاسم و محمد
در همین زمان، جهانشاه قراقوینلو با بهره گیری از درگیری امیرزادگان تیموری، همدان و قزوین را گرفت و سپس برای مقابله با سلطان محمد به اصفهان رفت، اما پیش از رسیدن به آنجا در جُربادقان (گلپایگان) متوقف شد. با وساطت گوهرشادآغا که به سبب استیلای ابوالقاسم بابر بر خراسان به سلطان محمد پناه آورده بود، غائله بدون جنگ خاتمه پذیرفت و حکومت سلطانیه و قزوین و همدان به جهانشاه تعلق گرفت. سلطان محمد پس از توافقی ناپایدار با ابوالقاسم بابر، گرفتار برادر شد و به دستور او در ۸۵۵ به قتل رسید.
[۴۵] یزدی، شرف الدین علی، ظفرنامه، تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان، ج۱، ص ۲۵۲ـ۲۵۵.
[۴۶] اسفزاری، معین الدین محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۳.
[۴۷] طهرانی، ابوبکر، کتاب دیار بکریه، ج۲، ص۲۹۶ـ۲۹۷.
[۴۸] طهرانی، ابوبکر، کتاب دیار بکریه، ج۲، ص۳۲۴ـ ۳۲۵.
با مرگ سلطان محمد، قلمرو تیموریان کوچکتر شد، جهانشاه، یزد و عراق عجم و فارس را گرفت و ابوالقاسم بابر به حکومت خراسان بسنده کرد.
[۴۹] یزدی، شرف الدین علی، ظفرنامه، تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان، ج۱، ص۱۰۸ـ۱۰۹.
سلطان ابوسعید
در این مرحله، در خاندان تیموریان، دو مدعی جدید سر بر آوردند: سلطان ابوسعید که با کمک ابوالخیرخان ازبک و حمایت نقشبندیان بر ماوراءالنهر مسلط شد.
[۵۰] فخرالدین صفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج۲، ص۵۱۹.
[۵۱] فخرالدین صفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج۲، ص۵۲۲.
و سلطان حسینِ بایقرا که در مرو حکومت تشکیل داد. ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حمله ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد، اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقوینلو، ناگزیر در ۸۶۳ هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.
[۵۲] سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۲، جزء ۲، ص۱۱۱۷ـ۱۱۱۹.
[۵۳] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۴۵۷ـ۴۵۹.
[۵۴] طهرانی، ابوبکر، کتاب دیار بکریه، ج۲، ص۳۵۴ـ ۳۵۵.
[۵۵] طهرانی، ابوبکر، کتاب دیار بکریه، ج۲، ص۳۶۲.
سلطان ابوسعید در ۸۶۳، پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجرمیرزا (نوه عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنه آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت
[۵۶] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۴۷۵ـ۴۷۶.
با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قوینلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد.
اوزون حسن، یادگارمحمد (نوه بایسنغر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ کشته شد.
[۵۷] اسفزاری، معین الدین محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج۱، ص۲۹۱ـ ۲۹۸.
[۵۸] سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۲، جزء ۲، ص۱۳۳۵.
[۵۹] سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۲، جزء۲، ص۱۳۳۹.
[۶۰] سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۲، جزء۲، ص۱۳۴۹.
[۶۱] سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۲، جزء۲، ص۱۳۵۲ـ۱۳۵۳.
[۶۲] کنتارینی، آمبروجو، سفرنامه آمبروسیو کنتارینی، ترجمه قدرت الله روشنی، ج۱، ص۳۹.
با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده ساله او و با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقی ماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند.
[۶۳] واله اصفهانی، محمدیوسف، خلدبرین، تاریخ تیموریان و ترکمانان، ج۱، ص۶۴۱ـ۶۴۲.
سلطان بایقرا
پس از سلطان ابوسعید، سلطان حسین بایقرا در ۸۷۳ بر هرات استیلا یافت، اما یادگار محمد با کمک آق قوینلوها هرات را از او گرفت. سلطان حسین پس از دو سال بر یادگار محمد چیره شد و بعد از کشتن او با ایجاد ثبات نسبی و احیای رونق فرهنگی در خراسان، توانست حدود ۳۵ سال در آنجا حکومت کند.
[۶۴] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، مآثرالملوک، ج۱، ۱۳۷۲ ش، ص۱۷۲ـ۱۷۴.
ولایات دیگر ایران، ارمنستان و دیار بکر در اختیار آق قوینلوها بود که تا ۸۸۲ در کمال قدرت بودند. سلطان حسین چهارده پسر داشت.
[۶۵] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، دستورالوزراء، ۱۳۱۷ ش، ج ۷، ص ۲۴۰ـ۲۴۲.
و پس از چندی با حملات ازبکان به خراسان از سمت شمال، با نافرمانیِ پسرانش، بخصوص بدیع الزمانِ تیموری (حاکم قندهار) مواجه شد.
سلطان حسین که به سبب بیماری نمیتوانست با ازبکان مقابله کند، از فرستادن نیرو برای بدیع الزمان به منظور دفع ازبکان، خودداری کرد. با وخیمتر شدن اوضاع، درباریان در ۹۱۱، بدیع الزمان و مظفرحسین میرزا (پسر دیگر سلطان حسین) را مشترکاً بر تخت نشاندند.
[۶۶] Ba ¦bur، Emperor of India، Ba ¦bur-na ¦ma=memoirs of Ba ¦bur، tr Annette Susannah Beveridge، New Delhi 1979، ص ۱۹۰ـ۱۹۱.
[۶۷] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، مآثرالملوک، ۱۳۷۲ ش، ج۷، ص ۲۰۲ـ ۲۱۸.
[۶۸] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، مآثرالملوک، ج۱، ۱۳۷۲ ش، ص ۲۲۸.
[۶۹] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، مآثرالملوک، ۱۳۷۲ ش، ج۷، ص۲۳۳ـ۲۳۴.
[۷۰] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، مآثرالملوک، ۱۳۷۲ ش، ج۷، ص۳۰۵ـ۳۰۶.
سلطان حسین در همین سال درگذشت و چندی بعد شاهزادگان تیموری دوباره درگیر منازعات داخلی شدند. شیبک خان ازبک با استفاده از کشمکشهای آنها، در ۹۱۳ هرات را گرفت و به سلطه دویست ساله تیموریان در خراسان پایان داد. بسیاری از شاهزادگان تیموری کشته شدند و در ۹۱۴ بدیع الزمان به شاه اسماعیل صفوی پناه برد.
[۷۱] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، مآثرالملوک، ج۱، ۱۳۷۲ ش، ج۷، ص۳۰۷.
[۷۲] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، مآثرالملوک، ج۱، ۱۳۷۲ ش، ج۷، ص۳۲۷.
[۷۳] H R Roemer، “The successors of T ¦âmu ¦r”، in The Cambridge history of Iran، vol 6، ed Peter Jackson and Laurence Lockhart، Cambridge 1986 ج۱۲، ص۱۴۲.
محمد زمان میرزا، فرزند بدیع الزمان و آخرین مدعی سلطنت تیموریان، برای احیای حکومت خاندانش تلاش کرد. وی مدتی در بلخ بود اما عاقبت به دست ازبکان افتاد.
[۷۴] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، ۱۳۶۲ ش، ج۴، ص۴۰۰ـ ۴۰۳.
[۷۵] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، ۱۳۶۲ ش، ج۴، ص ۳۰۴ـ۳۷۶.
[۷۶] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، ج۴، ص۳۹۳ـ۴۰۵.
[۷۷] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، ۱۳۳۹ش، ج۷، ص۳۵۰ـ ۳۶۵.
دوره رونق علوم
ظهیرالدین بابر، پسر عمرشیخ که برای دفع شیبک خان با بدیع الزمان متحد شده بود، نتوانست با ازبکان مقابله کند و به هندوستان رفت و در ۹۳۲ حکومت تیموریان هند (بابریان) را در آنجا پایهگذاری کرد.
[۷۸] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، (تکمله) تاریخ روضه الصفا، ۱۳۳۹ ش، ج۷، ص۳۱۳ـ۳۱۶.
[۷۹] Maria Eva Subtelny، “Ba ¦bur”s rival relations: a study of kinship and conflict in 15 th – 16 th century Central Asia”، Der Islam، ۱۹۸۸، ج۱، ص۱۰۲ـ ۱۰۸.
دوره تیموریان به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و درگیری امیران این خاندان با ترکمانان قراقوینلو، دوره رونق فرهنگ، ادبیات، تاریخ، ریاضی و نجوم بود. دربارهای هرات، سمرقند، شیراز، تبریز و اصفهان به سبب هنرپروری و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود.
[۸۰] حکمت، علیاصغر، جامی، متضمن تحقیقات در تاریخ احوال و آثار منظوم و منثور خاتم الشعرا نورالدین عبدالرحمن جامی، ص ۱۲.
[۸۱] حکمت، علیاصغر، جامی، متضمن تحقیقات در تاریخ احوال و آثار منظوم و منثور خاتم الشعرا نورالدین عبدالرحمن جامی، ص۱۵.
[۸۲] Maria Eva Subtelny، “Ba ¦bur”s rival relations: a study of kinship and conflict in 15 th – 16 th century Central Asia”، Der Islam، ۱۹۸۸، ج۱، ص۴۷۹.
هر چند جانشینان تیمور به لحاظ ساختار حکومتی وارث تشکیلاتی بودند که تیمور بر اساس سنن مغولی بنا نهاده بود (تیمور گورکان)، به سبب نبود حکومتی متمرکز، بخصوص پس از شاهرخ، و تجزیه قلمرو تیمور در نیمه دوم سده نهم، تشکیلات او نتوانست بر آن اساس باقی بماند. تفاوت اساسی در ساختار حکومتی جانشینان تیمور با خود او، رجحان دادن قوانین اسلامی بر قوانین مغولی (یاسا) بود که پس از آنکه شاهرخ، در ۸۱۵ قوانین یاسا را لغو و فقه اسلامی را جانشین آنها کرد، رایج گردید. پس از او بیشتر فرمانروایان تیموری، از جمله ابوسعید و سلطان حسین بایقرا، به رعایت سنن اسلامی پایبند ماندند.
[۸۳] ابن عربشاه، زندگانی شگفت آور تیمور، ترجمه کتاب عجایب المقدور فی اخبار تیمور، محمدعلی نجاتی، ص ۲۹۸.
[۸۴] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، مآثرالملوک، ج۱، ص۱۷۳، ۱۳۷۲ ش.
[۸۵] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۷ـ ۸.
دلائل سقوط تیموریان
از دلائل سقوط تیموریان میتوان به دو مورد اشاره کرد که:
صوفیگری
در دوره تیموریان، صوفیگری رواج و گسترش یافت و مشایخ و علما از احترام بسیاری برخوردار بودند. شاهرخ و سلطان حسین و سلطان ابوسعید از نقشبندیان حمایت میکردند. از دیگر سلسلههای مهم صوفیه در این دوره نوربخشیه بودند فرقه حروفیه در همین دوره شکل گرفت.
[۸۶] H R Roemer، “The successors of T ¦âmu ¦r”، in The Cambridge history of Iran، vol 6، ed Peter Jackson and Laurence Lockhart، Cambridge 1986 ص ۱۳۵ـ ۱۳۸.
[۸۷] Maria Eva Subtelny، “Ba ¦bur”s rival relations: a study of kinship and conflict in 15 th – 16 th century Central Asia”، Der Islam، ۱۹۸۸، ج۱، ص۴۹۴.
حروفیه ظاهراً دارای تشکیلات سیاسی گستردهای بوده و بنا بر منابع، در سوءقصد به شاهرخ در ۸۳۰ نقش اساسی داشتهاند.
[۸۸] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، زبده التواریخ، ج۴، ص۹۱۳ـ۹۱۷.
[۸۹] اسفزاری، معین الدین محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج۱، ص۸۴ ـ۸۶.
واگذاری اقطاع
اختلاف مهم دیگر در شیوه حکومتی تیمور با بازماندگانش، نحوه واگذاری اقطاع بود. فرمانروایان تیموری با اینکه خود را سلطان مینامیدند و قدرت مطلقهای برای خود قائل بودند، چون اقتدار تیمور را نداشتند، برای تثبیت قدرت و حفظ قلمروشان، به حمایت لشکریان نیاز داشتند و چون خزاین حکومتی بر اثر درگیریها و اوضاع نابسامان داخلی، تهی شده بود، مجبور به دادن سُیورغال به امیران و حاکمان محلی شدند. در اواخر دوره تیموریان این نوع بخشش به علما و هنرمندان و شاعران تعلق گرفت که نه فقط قدرت حاکمان و امیران لشکری را افزایش داد، بلکه موجب فقر و نابسامانی اجتماعی و تضعیف قدرت فرمانروایان تیموری و زوال این خاندان شد.
[۹۰] اسفزاری، معین الدین محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۲.
[۹۱] Maria Eva Subtelny، “Ba ¦bur”s rival relations: a study of kinship and conflict in 15 th – 16 th century Central Asia”، Der Islam،۱۹۸۸، ج۱، ص۱۲۴ـ۱۲۵.
[۹۲] Maria Eva Subtelny، “Ba ¦bur”s rival relations: a study of kinship and conflict in 15 th – 16 th century Central Asia”، Der Islam، ۱۹۸۸، ج۱، ص۴۸۱.
[۹۳] Maria Eva Subtelny، “Ba ¦bur”s rival relations: a study of kinship and conflict in 15 th – 16 th century Central Asia”، Der Islam، ۱۹۸۸، ج۱، ص۴۹۴.
[۹۴] ل بوآ، «تمدن تیموریان»، ترجمه امیرخانی، ج۱، ص۶۸ـ۷۶.
[۹۵] میرجعفری، حسین، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ج۱، ص۲۴۳ـ۲۶۱.
[۹۶] H R Roemer، “The successors of T ¦âmu ¦r”، in The Cambridge history of Iran، vol 6، ed Peter Jackson and Laurence Lockhart، Cambridge 1986 ج ۶، ص ۱۲۷ـ۱۳۲.
[۹۷] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۵ـ۲۰.
ادبیات در دوره تیموریان
با اینکه از دیدگاه تاریخ سیاسی و الگوی متداول تقسیمبندی ادوار تاریخی، از حمله تیمور به خراسان و سیستان در ۷۸۲ تا پایان قرن نهم را به عنوان دوره تیموری میشناسیم، اما در حوزه تاریخ ادب، بااندک تسامحی، میتوان تاریخ ادبیات دوره تیموریان را به سالهای میان مرگ حافظ (۷۹۱) تا مرگ جامی (۸۹۸) اطلاق کرد. در این دوره زبانهای فارسی، ترکی و عربی رواج داشت اما فارسی، زبان غالب و زبان اداری و تاریخ و هنر و شعر بود.
شعر و شعراء
دوره تیموری با اینکه از جهت کیفیت آثار، در شمار ادوار برجسته ادبی ایران نیست، از جهت بسیاریِ ادیبان و شاعران و گسترش ادب، دورهای ممتاز و شایان توجه به شمار میرود. اقبال عمومی به شعر و ادب در این دوره چنان است که امیر علیشیر نوائی در تذکره مجالس النفائس شرح حال ۱۳۲ تن از شاعرانی را که در خراسان و ماوراءالنهر میزیستهاند، آورده است و دولتشاه سمرقندی مؤلف تذکره الشعراء، که فقط شرح احوال شعرای مشهور را آورده، درباره ۴۲ تن از شاعران این دوره سخن گفته است.
[۹۸] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۱۷ـ۵۴۱.
همچنین نام شمار زیادی از ادبای این دوره در حبیب السیر خواندمیر
[۹۹] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، ج۴، ص۱۰۲ـ۱۱۰.
[۱۰۰] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، ج ۴، ص ۳۳۴ـ۳۶۳.
آمده است. صرف نظر از نا آرامیها و آشوبهای حاکم بر ایران در جریان لشکرکشیها و خونریزیهای تیمور، در دوران حکومت شاهزادگان ادبپرور تیموری و با پیدایی حکومتهای ملوک الطوایفی، مراکز متعددی برای اجتماع شاعران و ادیبان پدید آمد. این مراکز موجبات مردمی شدن فرهنگ و ادب و پراکنده شدن شماری از شاعران عامی و عالم را در دربارها و مراکز ادبی فراهم آورد.
[۱۰۱] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ش، ص ۱۴۱ـ۱۴۷.
[۱۰۲] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ش، ص ۱۵۰ـ۱۶۹.
چنانکه در میان شعرای این دوره به نام کسانی بر میخوریم که پیشهور، کارگر یا سپاهی بودهاند.
[۱۰۳] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ش، ص ۱۵۰ـ۱۶۹.
[۱۰۴] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ش، ص ۱۹۵.
[۱۰۵] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ش، ص ۲۱۴ـ ۲۱۵.
[۱۰۶] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ش، ص ۲۲۰.
[۱۰۷] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ص ۵۷ ـ ۵۸.
برخی شاعران این دوره حتی از خط و کتابت بهرهای نداشتند.
[۱۰۸] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ش، ص ۱۶۶.
تعداد شایان توجه زنان شاعر به دلیل همین اقبال عمومی به شعر و ادب بوده است.
[۱۰۹] فخری هروی، محمدبن امیری، تذکره روضه السلاطین و جواهر العجایب، ج۱، ص۱۲۴ـ ۱۴۲.
بر اساس برخی منابع، سرودن اشعار و مراثی در شمار تشریفات و مراسم رسمی دربار بوده است.
[۱۱۰] ابن عربشاه، زندگانی شگفت آور تیمور، ترجمه کتاب عجایب المقدور فی اخبار تیمور، محمدعلی نجاتی، ص۱۸۱.
[۱۱۱] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۵۱ـ۳۵۲.
[۱۱۲] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۵۹.
تیمور با شعر آشنا بود و شاعران را گرامی میداشت.
[۱۱۳] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۷۳.
[۱۱۴] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۶۱.
در زمان جانشینان وی، دربارهای شاهرخ و بایسنغر در هرات، خلیل سلطان و اُلُغ بیگ در سمرقند، میرانشاه و پسرانش در تبریز، اسکندربن عمرشیخ و ابراهیم سلطان بن شاهرخ در شیراز، از مراکز گردهمایی شاعران و ادیبان بود.
[۱۱۵] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۲۹۵.
[۱۱۶] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۴۰.
[۱۱۷] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۵۰.
[۱۱۸] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۷۹ـ۳۸۰.
[۱۱۹] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ش، ص ۱۲۵.
امیران و شاهزادگانی چون کیجیک میرزا، سلطان حسین بایقرا، امیرعلیشیرنوائی و بدیع الزمان میرزا از مشوقان شعر و ادب بودند. بسیاری از این شاهزادگان خود شعر میسرودند و صاحب دیوانهای ترکی و فارسی بودند.
[۱۲۰] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ش، ص ۱۲۷ـ ۱۲۸.
[۱۲۱] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۴۲ ش، ص ۱۲۳.
[۱۲۲] صفوی، سام میرزا، تذکره تحفه سامی، ج۱، ص۱۴ـ۲۰.
[۱۲۳] فخری هروی، محمدبن امیری، تذکره روضه السلاطین و جواهر العجایب، ج۱، ص۴۸ـ ۵۴.
شعر بر کتیبهها
دولتشاه سمرقندی
[۱۲۴] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۵۵.
[۱۲۵] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۹۷.
[۱۲۶] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۴۰۷.
به برخی مناظرات و مکاتبات منظوم میان امرا و دولتمردان تیموری اشاره کرده است. انتشار و عمومیت یافتن شعر را در کتیبههای عمارات و بناهای به جامانده میتوان مشاهده کرد.
[۱۲۷] دونالد نیوتن ویلبر و لیزا گلمبک، معماری تیموری در ایران و توران، ترجمه کرامت الله افسر و محمد یوسف کیانی، ج۱، ص۲۸۳.
[۱۲۸] دونالد نیوتن ویلبر و لیزا گلمبک، معماری تیموری در ایران و توران، ترجمه کرامت الله افسر و محمد یوسف کیانی، ج۱، ص۵۰۵.
در این دوره ورود عوام به قلمرو زبان و فرهنگ مکتوب فارسی، هر چند از فخامت زبان فارسی کاست و موجب تنزل ادب فارسی شد، نوعی عوام سالاری فرهنگی در کنار پسندهای خواص جامعه مطرح گردید و آثاری در حوزه نظم و نثر پدید آمد که به مدد آنها میتوان به پسندهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی عامه پی برد.
نظم فارسی
در این دوره، شعر از حیث مضمون، ابداع و خلاقیت، زمینههای عاطفی و احساسی و صور خیال رو به افول نهاد، چنانکه رواج تتبع و تقلید از آثار قدما و معانی و افکار و سبک بیان آنان، مهمترین و نخستین ویژگی شعر فارسی در این دوره است. در واقع، کمال استادی شعرا حسن تقلید ایشان از شعرای پیشین بود؛ ازینرو، شعر آنان از اشعار استادانشان پیشی نگرفته است. از میان شاعران قدیم بویژه از شیوه فردوسی (متوفی ح۴۱۶)، نظامی (متوفی ح۵۹۹)، امیرخسرو دهلوی (متوفی ۷۲۵)، سعدی (متوفی ۶۹۰ یا ۶۹۴)، مولوی (متوفی ۶۷۲)، حافظ و خاقانی (متوفی ۵۹۹) در غزل و مثنوی و داستانهای منظوم، و از شیوه انوری (متوفی ۵۸۵) و سلمان ساوجی (متوفی ۷۷۸) در قصیده، بیش از دیگران تقلید شد. برخی از آثاری که به تقلید از خمسه نظامی پدید آمدند، عبارتاند از: شمس و قمر خواجه مسعود قمی؛ شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، (متوفی ۹۲۷)؛ خسرو و شیرین ابوعلی مراغی (زنده در ۸۳۴)؛ لیلی و مجنون نورالدین هلالی جغتایی (متوفی ۹۳۶)؛ یوسف و زلیخا، و لیلی و مجنون عبدالرحمان جامی؛ لیلی و مجنون مکتبی شیرازی (متوفی ح۹۰۰)؛ ناظر و منظور، و بهرام و گلندام کاتبی نیشابوری (متوفی ۸۳۹)
[۱۲۹] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ ش، ص۶۲.
[۱۳۰] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ش، ص ۶۸ـ۶۹.
[۱۳۱] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ش، ص۱۸۶ـ۱۸۷.
[۱۳۲] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس،۱۳۶۳ش، ص ۲۱۲.
[۱۳۳] مقدمه مدرس گیلانی، ص سی وپنج و سی وشش، جامی، عبدالرحمان بن احمد، مثنوی هفت اورنگ.
[۱۳۴] هاتفی، عبدالله بن محمد، شیرین و خسرو، ج۱، صXLI.
[۱۳۵] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۲۳۷ـ ۲۳۸.
[۱۳۶] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۷۸ـ۷۹.
خواجه عصمت بخارایی (متوفی ۸۲۹ یا ۸۴۰) و مولانا عبدالوهاب اسفراینی از مقلدان امیرخسرو دهلوی بودند.
[۱۳۷] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۴۲.
[۱۳۸] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، ج۳، ص۵۵۰.
و شیخ کمال تربتی، خواجه مؤید دیوانه، حافظ حلوائی، صافی، بابا فغانی شیرازی (متوفی ۹۲۲ یا ۹۲۵) و لسانی شیرازی (متوفی ۹۴۱) از مقلدان حافظ به شمار میآیند.
[۱۳۹] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۳۲.
[۱۴۰] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ش، ص ۳۵.
[۱۴۱] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۵۵.
[۱۴۲] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۸۰ ـ۸۱.
این شاعران، بر اساس مضامین و معانی قدیم، با تکلف سعی میکردند تصاویر ظاهراً متفاوتی پدید آورند. افراط در مضمون یابی یا مضمون سازی از معایب شعر این دوره تلقی میشود
[۱۴۳] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۱۱۴ـ ۱۱۵.
که سبب شیوع سرقتها و انتحالهای ادبی در نقل و اخذ لفظ و مضمون اشعار شده بود، چنانکه این نکته در تذکرهها بارها منعکس شده است.
[۱۴۴] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۱۸.
[۱۴۵] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۳۸.
[۱۴۶] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص۲۴۸.
[۱۴۷] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۳۵۵.
البته این بدان معنی نیست که این شاعران مطلقاً از خلاقیت بیبهره بودهاند، معانی و مضامین و طرزنو در برخی آثار مانند لیلی و مجنون مکتبی شیرازی یا منظومه گوی و چوگان (حالنامه) عارفی هروی (متوفی ۸۵۳) دیده میشود. اما این ابداعات و ابتکارات در مجموع آنقدر فراگیر نیست که شخصیت متمایزی برای شاعر فراهم کند.
[۱۴۸] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۱۰۲.
از دیگر ویژگیهای شعر این دوره، جواب گفتن به اشعار قدما بود که نیک از عهده این کار برآمدن، محک رایجی برای اثبات استادی شاعران به شمار میرفت.
[۱۴۹] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۴۹.
[۱۵۰] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۴۱.
[۱۵۱] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص۳۸۹.
[۱۵۲] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۷۹ـ ۱۸۰.
مثلاً، مثنویهای محب و محبوب و گلشن ابرار کاتبی نیشابوری در جواب به شاعران پیشین سروده شدهاند.
[۱۵۳] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۲۳۷.
فن معما
در این دوره، فن معما رواج داشت و ساختن معماهای پیچیده و دشوار نشانه قدرت و مهارت شاعر بود و بیشتر جنبه تفنن و بزم آرایی داشت. اقبال شاعران دوره تیموری به این فن تا آنجاست که عدهای از شعرا به معمایی معروف شدند، از جمله میرحسین معمایی، محمد معمایی و کلال (کلان) معمایی
[۱۵۴] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۳۴.
[۱۵۵] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۱۵۰.
بسیاری از ادبا کتابها و مجموعههایی در توضیح فن معما نگاشتند، از جمله رساله دستور معما یا معمیات میرحسین حسینی؛
[۱۵۶] مذکر احباب، ادب و فرهنگ فارسی در قرن دهم هجری.
ضابطه حل معما نوشته کمال الدین محمد بدخشی؛ رساله حِلْیَه الْحُلَل جامی؛ و حُلَل مُطَرَّز شرف الدین علی یزدی.
[۱۵۷] واصفی، محمودبن عبدالجلیل، بدایع الوقایع، ج۱، ص۳۷۳.
[۱۵۸] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۱۸ـ۱۲۰.
نظم مادّه تاریخ هم در این دوره شایع شد.
[۱۵۹] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۸۶ ـ۸۷.
[۱۶۰] واصفی، محمودبن عبدالجلیل، بدایع الوقایع، ج۱، ص۳۷۸ـ۳۸۲.
[۱۶۱] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۲۴۴ـ۲۴۶.
لوازم ضروری شعر
در این فضای ادبی، که باریکاندیشی و هنرنماییهای شاعرانه مورد توجه شعرا بود، به کار بردن صنایع و بدایع ادبی، از لوازم ضروری شعر به شمار میرفت و اشعار ساده و فصیح و عاری از صنعت بیارزش تلقی میشد. بدین سبب کتابهای متعددی در باب صنایع ادبی نوشته شد، از جمله: کامل الصناعه نوشته عطاءالله مشهدی متخلص به عطایی، صنایع البدایع سیفی بخاری، و بدایع الافکار حسین واعظ کاشفی. با این همه، اشعار ساده و روان و حتی گاه نزدیک به زبان محاوره در این دوره بسیار است.
[۱۶۲] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۶۳ـ ۱۶۴.
غزل و انواع آن
در دوره تیموریان، عمومی شدن شعر و ادبیات فارسی، رویکرد به انواع شعری را تحت تأثیر قرار داد، چنانکه قصیده سرایی از رونق افتاد و به غزل و قصههای منظوم بزمی، که با ذوق عامه مناسبت بیشتری داشتند، بیش از سایر انواع شعر توجه شد، به طوری که این دوره را عصر غزل نامیدهاند.
[۱۶۳] شفیعی کدکنی، محمدرضا، ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما، ترجمه حجت الله اصیل، ج۱، ص۳۲.
از غزل سرایان بنام این دوره بودهاند: کمال خجندی (متوفی ۸۰۸)، عصمت بخارایی، بساطی سمرقندی (متوفی ۸۱۴ یا ۸۱۵)، شاه نعمت الله ولی (متوفی ۸۳۴)، شاه قاسم انوار (متوفی ۸۳۷)، امیر شاهی سبزواری (متوفی ۸۵۷)، آصفی هراتی (متوفی ۹۲۳)، محمدشیرین شمس مغربی تبریزی (متوفی ۸۰۹)، لطف الله نیشابوری (متوفی ۸۱۶) و کاتبی ترشیزی (متوفی ۸۳۸ یا ۸۳۹).
غزلِ دوره تیموری، برحسب مضامین به سه نوعِ عاشقانه، عارفانه و قلندرانه تقسیم میشود. در غزل عاشقانه، عاشق محروم و ستمکش است، از وصل نصیبی ندارد و حتی خود را لایق وصال نمیداند. یکی از مظاهر خفّت عاشق و اغراق در بیان آن، اشعاری است که در آنها شاعر خود را سگِمعشوق خوانده و این مضمون از مضامین شایع غزل در این دوره است.
[۱۶۴] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ش، ص ۲۴.
[۱۶۵] کمال خجندی، مسعود، دیوان شیخ کمال خجندی، مقدمه گلسرخی، همراه با شرح حال و زندگانی، ج۱، ص۹۸ـ۱۰۱.
[۱۶۶] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۱۴۷ـ ۱۴۸.
این گونه اشعار مقدمات مکتب وقوع و واسوخت را در این دوره پدید آورد.
با رواج بیشتر تصوف و عرفان در این دوره، سرودن غزلهای عرفانی شیوع بسیار یافت. شاعرانی چون شمس مغربی، محمد شیرین، لطف الله نیشابوری، شاه ولی، نعمت الله، قاسم انوار تبریزی، کمال خجندی و شیخ آذری، خود از اقطاب زمان به شمار میرفتند و مقام ارشاد و هدایت داشتند.
[۱۶۷] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۲۵.
[۱۶۸] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۴۶ـ ۳۴۸.
[۱۶۹] جامی، عبدالرحمان بن احمد، نفحات الانس، ج۱، ص۵۹۳.
[۱۷۰] گرانویل براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران، از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت، ج۳، ص۴۴۶.
از مهمترین مضامین غزلیات عرفانی، وحدت وجود، توحید حق و نعت خالق، فنا در راه معشوق، ترک لذات دنیوی، تکریم پیر، وصف قوّت عشق و ضعف عقل و ستایش مستی و شیدایی و دردمندی است.
[۱۷۱] ولی، نعمت الله، کلیات اشعار شاه ولی، نعمت الله، ج۱، ص۱ـ۶۱۴.
[۱۷۲] داعی شیرازی، نظام الدین محمود، کلیات شاه داعی شیرازی، ج۲، ص۹۱ـ۱۶۷.
[۱۷۳] قاسم انوار، علی بن نصیر، کلیات قاسم انوار، ج۱، ص۱ـ۳۲۶.
[۱۷۴] کمال خجندی، مسعود، دیوان شیخ کمال خجندی، ج۱، ص۱۷۶ـ۲۰۷.
[۱۷۵] کمال خجندی، مسعود، دیوان شیخ کمال خجندی، ج۱، ص۵۷۷ ـ ۶۰۶.
از ویژگیهای این غزلیات، به کار بردن اصطلاحات خشک عرفان نظری است که یکنواختی ملال آوری در آنها ایجاد کرده است.
[۱۷۶] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۱۶۷ـ ۱۶۸.
[۱۷۷] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۹.
[۱۷۸] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۲۱.
[۱۷۹] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۵۳.
[۱۸۰] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۱۲۰.
[۱۸۱] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۱۳۰.
[۱۸۲] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۲۰۳.
[۱۸۳] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۳۹۹.
نوع سوم، غزلیات قلندرانه است که مضمون عمده آنها وصف رندی و مستی و طعن زاهدان و صوفیان است.
[۱۸۴] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۴۳.
[۱۸۵] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۱۶۱.
[۱۸۶] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۲۵۳.
[۱۸۷] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۲۵۵ـ ۲۸۵.
[۱۸۸] ولی، نعمت الله، کلیات اشعار شاه ولی، نعمت الله، ج۱، ص۴۴۸.
[۱۸۹] ولی، نعمت الله، یارشاطر، کلیات اشعار شاه نعمت الله ولی، ج۱، ص۴۵۱.
[۱۹۰] ولی، نعمت الله، یارشاطر، کلیات اشعار شاه نعمت الله ولی، ج۱، ص ۱۷۲ـ۱۷۳.
آثار حکایی شعرا
در قالب مثنوی، آثار شاعران این دوره بیشتر حکایی است، مانند گوی و چوگان عارفی هروی؛ انیس العارفین قاسم انوار
[۱۹۱] قاسم انوار، علی بن نصیر، کلیات قاسم انوار، ج۱، ص۳۶۰ـ۳۸۶.
ناظر و منظور، بهرام و گلندام و محب و محبوب کاتبی؛
[۱۹۲] یزدی، ظفرنامه، تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان.
مثنویهای داعی شیرازی مشهور به ستّه داعی
[۱۹۳] داعی شیرازی، نظام الدین محمود، کلیات شاه داعی شیرازی، ج۲، ص۷۴۵ـ۷۴۹.
و مثنویهای متعدد دیگر که بیشتر به شیوه نظامی و مولوی سروده شدهاند.
[۱۹۴] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۱۷۶ـ ۱۹۵.
حماسه منظوم خاوران نامه که ابن حسام خوسفی (متوفی ۸۷۵) به تقلید از شاهنامه فردوسی در باره دلاوریهای حضرت علی (علیهالسلام) و یاران او سروده نیز، در قالب مثنوی است. مثنویهای عرفانی، حکمی و اخلاقی غالباً به شکل قصه سروده شدهاند.
[۱۹۵] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۱۷۷.
در این دوره قصیده نسبت به دیگر انواع شعر رواج کمتری داشت و بیش از پیش به تصنع و تکلف گرایید. مضامین قصیده، مانند دورههای پیش و به تقلید از قصاید سده ششم و هفتم، بیشتر مدح و منقبت، موعظه و عرفان، شکوه، رثا و تغزل بود.
[۱۹۶] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص ۱۹۷ـ ۱۹۸.
از قصیده سرایان توانای این دوره، بَرَنْدَق خجندی (متوفی ۸۳۵) و لطف الله نیشابوری بودند.
[۱۹۷] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۲۱۱.
[۱۹۸] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۲۶۵.
قصاید دینی
نکته شایان توجه درباره قصاید این دوره، رشد قصاید دینی در ذکر مناقب آل رسول و ائمه اطهار (علیهمالسلام) است. از مهمترین این آثار، قصاید ابن حسام خوسفی است که در مدح و منقبت پیامبر اکرم، علی بن ابی طالب، حضرت فاطمه زهرا، حسین بن علی و حضرت صاحب الامر و دیگر ائمه اطهار (علیهمالسلام) سروده شده است.
[۱۹۹] ابن حسام، دیوان، ج۱، ص۵۷ ـ ۳۰۲.
[۲۰۰] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص۴۳۸ـ۴۳۹.
قصیده خواجه اوحد مستوفی در منقبت علی علی بن موسی الرضا (علیهالسلام).
[۲۰۱] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۴۴۴ـ۴۴۹.
قصاید شاه نعمت الله ولی
[۲۰۲] ولی، نعمت الله، کلیات اشعار شاه ولی، نعمت الله، ج۱، ص۶۲۶ـ۶۳۱.
در منقبت حضرت رسول، و قصاید فغانی، لطف الله نیشابوری، کاتبی و حسن سیمی در منقبت امیرالمؤمنین و امامان شیعه از دیگر نمونههای این نوع قصاید است.
[۲۰۳] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص۳۱۹.
[۲۰۴] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۴۳۶ـ۴۳۷.
[۲۰۵] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۵۶.
[۲۰۶] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۲۳۹-۴۱۳.
شاید این جریان ادبی، در تبلیغ مذهب شیعه و فراهم کردن زمینه برای رسمی شدن تشیع در قرن نهم بیتأثیر نبوده است.
اغلب سرودهها
قطعهها در این دوره غالباً بیتکلف سروده شدهاند و مضامین متنوعی دارند، از جمله مدح و تقاضا، تهنیت، مناظره، مطایبه، هجو، وصف، عشق و عرفان، موعظه، رثا، شکوه، انتقاد، ذکر حوادث تاریخی و وقایع روزمره. مشهورترین قطعات این دوره متعلق به لطف الله نیشابوری، کمال خجندی و کاتبی است.
[۲۰۷] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۲۰۱ـ ۲۰۵.
سرودن رباعی رونق یافت. رباعیات این دوره مضامین بسیار متنوعی دارند و بیشتر شاعران در این قالب شعر سرودهاند.
[۲۰۸] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۲۰۱ـ ۲۰۸.
در ترجیع بندها و ترکیب بندها، مدح و نعت و عرفان غلبه دارد.
[۲۰۹] قاسم انوار، علی بن نصیر، کلیات قاسم انوار، ج۱، ص۳۲۷ـ۳۳۲.
[۲۱۰] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۴۱۰ـ ۴۵۳.
[۲۱۱] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۲۰۹ـ۲۱۰.
سرودن مسمط رایج و مضمون عمده آن وصف طبیعت و نعت پیامبراکرم و ائمه اطهار بود. لطف الله نیشابوری به ویژه به این قالب شعری توجه داشت.
[۲۱۲] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱.
[۲۱۳] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۲۱۱ـ۲۱۲.
در این دوره، برخی مطالب علمی، هنری، اخلاقی، فلسفی و کلامی به نظم در آمده است. مثلاً، قاسم انوار در منظومه انیس العارفین مباحثی از عرفان نظری، مانند چیستی نفس، روح، قلب، عقل و عشق، را توضیح داده است.
[۲۱۴] قاسم انوار، علی بن نصیر، کلیات قاسم انوار، ج۱، ص۳۶۰ـ ۳۶۸.
[۲۱۵] قاسم انوار، علی بن نصیر، کلیات قاسم انوار، ج۱، ص۳۷۳ـ۳۸۱.
نعمت الله ولی در قصیدهای، نظریه فلسفی فیض و صدور و مراتب وجود و برخی اصول طبیعیات و فلکیات را به نظم در آورده است.
[۲۱۶] ولی، نعمت الله، کلیات اشعار شاه ولی، نعمت الله، ج۱، ص۶۳۲ـ ۶۳۴.
[۲۱۷] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۲۳۳.
مشهدی، سلطان علی، رسالهای منظوم در خط نستعلیق دارد که حاوی تاریخ این خط و آموزش و اصول و لوازم و قواعد آن است.
[۲۱۸] بیانی، مهدی، احوال و آثار خوش نویسان، ج۱ـ۲، ص۲۵۳.
برخی وقایعنامهها و حماسههای تاریخی منظومِ این دوره عبارتاند از: تمرنامه، تیمورنامه و ظفرنامه، هر دو در تاریخ امیرتیمور سروده هاتفی جامی و وقایع حسین میرزا سروده خواجه مسعود قمی.
[۲۱۹] حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۲، ستون ۱۲۰.
[۲۲۰] حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ستون ۲۰۲.
[۲۲۱] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۹۰ـ۱۹۱.
اشعار مطایبهآمیز
در این دوره نوعی شعر مطایبه آمیز سروده میشد و آن جوابگویی و نقیضه غزلها و اشعار متقدمان، همراه با وصف خوراکها و نوشیدنیها یا پارچهها و لباسها بود. ابواسحاق فخرالدین حلاج شیرازی (متوفی ۸۲۷ یا ۸۳۰) مشهور به بُسحق اَطعمه، پیشگام این نوع شعر بود. او تحت تأثیر عبید زاکانی، قصاید، ترجیع بندها، مثنویها و غزلیاتی در باب اطعمه به نام کنزالاشتها سرود و اشعار متقدمان، بهویژه حافظ، را الگوی کار خود قرار داد
[۲۲۲] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص۳۶۶ـ۳۷۱.
[۲۲۳] میرزایف، عبدالغنی، ابواسحاق و فعالیت ادبی او، ج۱، ص۴۷ـ۴۹.
[۲۲۴] میرزایف، عبدالغنی، ابواسحاق و فعالیت ادبی او، ج۱، ص۱۰۱.
[۲۲۵] میرزایف، عبدالغنی، ابواسحاق و فعالیت ادبی او، ج۱، ص۱۰۳.
[۲۲۶] میرزایف، عبدالغنی، ابواسحاق و فعالیت ادبی او، ج۱، ص۱۰۷.
[۲۲۷] میرزایف، عبدالغنی، ابواسحاق و فعالیت ادبی او، ج۱، ص۱۱۱.
میرزایف منتخبی از این اشعار را به چاپ رسانده است. شیوه بسحق را نظام الدین احمد شیرازی (متوفی ۸۵۰) در وصف اطعمه و نظام محمود قاری یزدی (قرن نهم) در وصف البسه ادامه دادند.
[۲۲۸] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۹۸.
[۲۲۹] نظام قاری، محمود بن امیراحمد، دیوان البسه مولانا نظام قاری، ج۱، ص۳ـ ۵.
از این دوره، اشعاری با گویشهای محلی به جامانده است، از جمله ملمّعات و اشعار قاسم انوار به گویش گیلکی، و کان ملاحت و مثنوی سه گفتار سروده شاه داعی شیرازی به گویش شیرازی. این نوع اشعار در حفظِ بسیاری از کلمات و تعبیرات محلیِ این مناطق مؤثر بودهاند.
[۲۳۰] قاسم انوار، علی بن نصیر، کلیات قاسم انوار، ج۱، ص۳۴۲ـ ۳۴۴.
[۲۳۱] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۳۶ـ۳۳۷.
ادبیات فارسی در قرن نهم
ویژگیهای کلی ادبیات فارسی در قرن نهم، بویژه رویگردانی شاعران از سبک خراسانی و عراقی و ورود عوام به قلمرو ادبیات و برخی ویژگیهای شعری بویژه مضمون یابی و نکتهپردازی و ظریف گویی، که از حافظ آغاز شده و در قرن نهم به صورتی اغراق آمیز در آمده بود، و در برخی موارد، تمایل به شعر ساده بیپیرایه و خالی از صنایع لفظی
[۲۳۲] داعی شیرازی، نظام الدین محمود، کلیات شاه داعی شیرازی، ج۲، ص۷۴۵ـ۷۴۹.
مقدمات ظهور سبک هندی را در قرن دهم فراهم آورد. توجه شاهزادگان تیموری به هنرهای زیبا باعث شد که بسیاری از شاعران این دوره، در فنون دیگر هنری از جمله خط و نقاشی و بویژه موسیقی مهارت یابند.
[۲۳۳] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ش، ص ۹۸.
[۲۳۴] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ش، ص ۱۰۰.
[۲۳۵] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ش، ص ۱۰۳.
[۲۳۶] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ش، ص ۱۰۶.
[۲۳۷] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ش، ص ۱۲۰.
[۲۳۸] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ش، ص ۱۴۸ـ۱۴۹.
[۲۳۹] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۴۱۲.
[۲۴۰] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۴۲۷.
نثر فارسی
نثر فارسی در این دوره به تدریج از تکلفات قرون گذشته آزاد میشد و جریان عمومی نثر به مرسل نویسی متمایل بود، چنانکه شمار آثار متکلف در مقایسه با آثار ساده و روان، اندک است. از واژههای کهن فارسی کمتر استفاده میشد و کاربرد اصطلاحات و لغات و ترکیبات عمومی زبان، رواج بیشتری داشت. یکی از سببهای تمایل به ساده نویسی این بود که بیشتر نویسندگان توانایی ایجاد آثار مصنوع و متکلف را نداشتند. همچنین برخی از آنان معتقد بودند که در نثر مصنوع و متکلف «مقصود و هدف اصلی فوت میشود.»
[۲۴۱] نظام الدین شامی، تاریخ فتوحات امیر تیمور کورکان معروف به ظفرنامه، ج۱، ص۱۱.
[۲۴۲] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۴۶۷.
با این همه، مترسلان و منشیان در حفظ شیوه اسلاف خود کوشش و آثاری متکلفانه خلق میکردند.
از جمله آثار متکلفانه این دوره، ظفرنامه شرف الدین علی یزدی (متوفی ۸۵۸) است که بیشتر منشیان دوره تیموری آن را نمونه فصاحت و بلاغت میدانستند.
[۲۴۳] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ۳۷۹.
هر چند که انشای شرف الدین در ظفرنامه نسبت به کتابهایی مانند تاریخ وصاف و مواهب الهی، روانتر است.
[۲۴۴] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۴۶۸.
نمونه مهم دیگر نثر مترسل، ریاض الانشاء خواجه جهان عمادالدین محمود گاوان (متوفی ۸۸۶) است. بسیاری از نویسندگان، دیباچه کتابها را معمولاً به نثری مصنوع نوشتند.
[۲۴۵] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، دیباچه، ص ۱ـ۹.
آثار منثور در این دوره متنوعاند، از آن جمله است: انوار سهیلی، در قالب قصه، تألیف کمال الدین حسین واعظ کاشفی (متوفی ۹۰۶ یا ۹۱۰)
[۲۴۶] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۴۷۵.
[۲۴۷] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۵۲۵.
[۲۴۸] هرمان اته، کارل، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه با حواشی رضازاده شفق، ج۱، ص۲۲۸.
نفحات الانس من حضرات القدس ِ جامی، در ذکر احوال مشایخ صوفیه؛ تذکره الشعرا ی دولتشاه سمرقندی (متوفی ۸۹۶ یا ۹۰۰) در ترجمه احوال شاعران؛ اخلاق محسنی، در علم اخلاق، تألیف حسین واعظ کاشفی؛ و لوامع الاشراق فی مکارم الاخلاق معروف به اخلاق جلالی، در علم اخلاق، نوشته جلال الدین محمد اسعدصدیقی دوانی (متوفی ۹۰۸).
[۲۴۹] هرمان اته، کارل، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه با حواشی رضازاده شفق، ج۱، ص۲۶۸ـ۲۶۹.
کتب مربوط به سیره معصومین
در سیره پیامبر اکرم و ائمه (علیهمالسلام) کتابهای متعددی نوشته شد، از جمله روضه الاحباب نوشته عطاءالدین فضل الله جمال الحسنی و شواهدالنبوه نوشته جامی.
[۲۵۰] هرمان اته، کارل، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه با حواشی رضازاده شفق، ج۱، ص۲۸۴ـ ۲۸۵.
کتاب مشهور دیگر، روضه الشهدا نگاشته حسین واعظ کاشفی، در شرح شهادت امام علی (علیهالسلام) و خاندانش، بویژه امام حسین (علیهالسلام)، بود که منبع مهم و متداول در شرح شهادت امام حسین در سوگواریهای محرّم به شمار میآمد و اصطلاح روضه خوانی از نام این کتاب گرفته شده است.
آثار تفسیری و استعارهی
معروفترین تفسیر فارسی در این دوره، جِلاءالاَذهان و جَلاهُ الاحزان، مشهور به تفسیر گازر، نوشته ابوالمحاسن حسین بن حسن گرگانی/ جرجانی (قرن نهم) است. از جمله رسائل ادبی این دوره، منشآت جامی، کتاب انشاء یا ترسل معین الدین زِمجی اسفزاری و مخزن الانشاء حسین واعظ کاشفی است.
[۲۵۱] هرمان اته، کارل، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه با حواشی رضازاده شفق، ج۱، ص۲۴۶.
مهمترین نمونه استعارههای منثور، شبستان خیال و شبستان نکات و گلستان لغات محمدبن یحیی شیبک (سیبک) فتاحی نیشابوری (متوفی ۸۵۲) است که حاوی نکته سنجیها و کنایات و ظرایف است. فتاحی کتاب دیگری به نام حُسْن و دل دارد که از نظر سبک و موضوع و سیر داستان و شخصیتهای نمادین و نثر مسجع و دلنشین آن، از آثار بدیع و مهم این دوره است.
[۲۵۲] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۱۳.
[۲۵۳] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۱۸۸.
[۲۵۴] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۴۵۹ـ۴۶۰.
در نثر آثاری به تقلید از نویسندگان مشهور متقدم نوشته شد، چنانکه به تقلید از گلستان سعدی، معینی (معین الدین) جوینی نگارستان را نگاشت و جامی بهارستان را
[۲۵۵] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۴۱.
[۲۵۶] سمرقندی، دولتشاه، کتاب تذکره الشعراء، ص ۳۴۱.
[۲۵۷] هرمان اته، کارل، تاریخ ادبیات فارسی، ج۱، ص۱۷۵، ترجمه با حواشی رضازاده شفق.
[۲۵۸] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۸۵.
فرقه حروفیه منشأ برخی آثار منثور مانند جاودان نامه، آدم نامه، عرش نامه و محبت نامه بودهاند.
زبان فارسی
در این دوره زبان فارسی به جای عربی در تألیف کتابهای علمی به کار رفت و بسیاری از کتابهای علمی در ریاضیات، ستاره شناسی، طب و موسیقی به زبان فارسی نوشته شد، از جمله گنج اسرار نظام مُتْشِهی و قوانین العلاج غیاث الدین محمد سبزواری، هر دو در طب؛ جامع الالحان و مقاصدالالحان خواجه عبدالقادربن غنی حافظ مراغی، هر دو در موسیقی؛ و تحفه نظامیه نظام الدین عبدالقادر لاهیجی در حساب.
[۲۵۹] نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، ج۱، ص۲۳۰ـ۲۷۴.
زبان فارسی در قرن نهم، در آسیای صغیر و هند رواج داشت و بسیاری از نامهها و مراسلات تیموریان و سلاطین عثمانی به زبان فارسی نوشته میشد.
[۲۶۰] بیگ پاشا، احمد فریدون، منشآت السلاطین، ج۱، ص۱۲۵ـ ۱۳۵.
[۲۶۱] بیگ پاشا، احمد فریدون، منشآت السلاطین، ج۱، ص۱۴۰ـ۱۴۲.
[۲۶۲] بیگ پاشا، احمد فریدون، منشآت السلاطین، ج۱، ص۱۵۰ـ۱۵۱.
[۲۶۳] بیگ پاشا، احمد فریدون، منشآت السلاطین، ج۱، ص۱۵۹ـ ۱۶۱.
دربارهای بهمنیان، عادلشاهیان، نظام شاهیان و قطب شاهیان در هند از مراکز حضور شاعران و منشیان فارسی زبان بود.
[۲۶۴] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۴۳.
با این همه، میتوان مدعی شد که در دوره تیموری، چه در شعر و چه در نثر، نوآوری پدید نیامد.
[۲۶۵] شفیعی کدکنی، محمدرضا، ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما، ترجمه حجت الله اصیل، ج۱، ص۲۳ـ۲۴.
ادبیات ترکی
ادبیات ترکی در این دوره در واقع بر اساس زبان فارسی پیریزی شد؛ شاعران و نویسندگان تُرک، ترکیبات، تعبیرات، مضامین و معانی شعر فارسی را به کار میبردند و ادبیات ترکی، ترجمهای از ادبیات فارسی بود.
[۲۶۶] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۴۶.
شعر گفتن به ترکی در قرن نهم، که مسبوق به آثاری مانند اشعار ترکی سلطان ولد پسر جلال الدین محمد بلخی بود، در این قرن با حمایت شاهزادگان و امرای تیموری، رشد کرد، به طوری که آثار فراوانی به نظم و نثر ترکی پدید آمد. میرحیدر مجذوب، میرحیدر ترکی گوی، لطفی، نصیبی، قطبی، لطیفی و میرعلی کابلی از شاعران ترکی گوی این دورهاند.
[۲۶۷] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۲.
[۲۶۸] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۴۱.
[۲۶۹] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۴۹.
[۲۷۰] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۵۰ ـ۵۱.
[۲۷۱] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۵۳ ـ۵۴.
[۲۷۲] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۱۹۷.
[۲۷۳] نوائی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفائس، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۲۳ـ۲۲۷.
[۲۷۴] خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، ۱۳۶۲ ش، ج ۴، ص ۱۰۷.
[۲۷۵] کوپریلی، محمد فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ج۱، ص۳۸۰.
بسیاری از شاهزادگان و امرای تیموری به فارسی و ترکی شعر میسرودند، چنانکه امیرعلیشیر نوائی به هر دو زبان آثاری به نظم و نثر دارد.
[۲۷۶] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۴۷ـ ۱۴۸.
خلیل سلطان، پسر میرانشاه، به ترکی و فارسی شعر میگفت.
[۲۷۷] یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ، ج۱، ص۶۳ـ۶۴.
در این دوره ورود لغات ترکی جغتایی و مغولی به زبان فارسی افزایش یافت. واژههایی مانند آل تمغا، تمغاچی، یرلیغ، قوریلتای، و بِتِکچی که از روزگار مغولان در تشکیلات اداری ایران رایج شده بود، به کار میرفت.
[۲۷۸] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۴۸ـ۱۵۰.
رواج ادبیات ترکی جغتایی در پایان عصر تیموری سبب شد که برخی شاعران ترکی زبان، بویژه در ماوراءالنهر، به ترکی و فارسی شعر میسرودند و دیوان داشتند. این روش را امیر علیشیر نوائی و فضولی بغدادی رونق دادند.
[۲۷۹] نثاری بخاری، حسن بن خواجه، مذکر احباب، ادب و فرهنگ فارسی در قرن دهم هجری، ج۱، ص۳۷-۳۸.
بعدها حکومت ازبکان، ادبیات ترکی را در حوزه ماوراءالنهر توسعه داد.
[۲۸۰] نثاری بخاری، حسن بن خواجه، مذکر احباب، ادب و فرهنگ فارسی در قرن دهم هجری، ج۱، ص۳۷-۳۸.
[۲۸۱] بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای میانه، ص۱۱۴ـ۱۱۵.
در نثر ترکی تَزوک نویسی (توزوک) رایج شد که تزوکات تیموری منسوب به تیمور گورکانی مهمترین نمونه آن است. بعدها این جریان ادبی در هند دوره بابریان ادامه یافت.
[۲۸۲] هرمان اته، کارل، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه با حواشی رضازاده شفق، ج۱، ص۲۸۸ـ۲۹۰.
از دیگر آثار مهم ترکی در این دوره بختیارنامه و معراج نامه است.
[۲۸۳] د. اسلام ، چاپ اول، ذیل «ترک»، ج۸، ص۹۱۶.
ادبیات عربی
بعد از حمله مغول به ایران و سقوط بغداد (۶۵۶)، بتدریج زبان عربی در ایران رونق و اعتبار پیشین خود را از دست داد، اما کتب فلسفی و فقهی همچنان به زبان عربی نوشته میشد،
[۲۸۴] گرانویل براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران، از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت، ج۳، ص۴۸۱.
چنانکه سعدالدین تفتازانی(متوفی ۷۹۲) و میرسید شریف جرجانی (متوفی ۸۱۶) تألیفات خود را به عربی نوشتند
[۲۸۵] گرانویل براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۴۷۳ـ۴۷۷، از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت.
و جامی فوائدالضیائیه را که در شرح کافیه ابن حاجب بود، به عربی نگاشت.
[۲۸۶] حکمت، علیاصغر، جامی، متضمن تحقیقات در تاریخ احوال و آثار منظوم و منثور خاتم الشعرا نورالدین عبدالرحمن جامی، ص۱۷۱.
[۲۸۷] حکمت، علیاصغر، جامی، متضمن تحقیقات در تاریخ احوال و آثار منظوم و منثور خاتم الشعرا نورالدین عبدالرحمن جامی، ص۲۸۱.
ضعف معلومات عربی نویسندگان و شعرای این دوره در بیرونقی ادبیات عربی بیتأثیر نبود. شاه نعمت الله ولی قصیدهای سست و با اغلاط فراوان به زبان عربی سروده که در دیوان وی به چاپ رسیده است.
[۲۸۸] ولی، نعمت الله، کلیات اشعار شاه ولی، نعمت الله، ج۱، ص۶۶۷ـ۶۶۹.
با این همه، اشعار ملمّع به فارسی و عربی کم نیست.
[۲۸۹] ولی، نعمت الله، کلیات اشعار شاه ولی، نعمت الله، ج۱، ص۶۵۳ـ ۶۵۵.
[۲۹۰] ولی، نعمت الله، کلیات اشعار شاه ولی، نعمت الله، ج۱، ص۶۶۷.
[۲۹۱] ولی، نعمت الله، کلیات اشعار شاه ولی، نعمت الله، ج۱، ص۶۸۰.
[۲۹۲] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۱۱۶.
[۲۹۳] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۲۱۷.
[۲۹۴] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۲۴۵.
[۲۹۵] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۴۰۳.
[۲۹۶] شمس مغربی، محمد شیرین، دیوان، ج۱، ص۴۰۵.
[۲۹۷] قاسم انوار، علی بن نصیر، کلیات قاسم انوار، ج۱، ص۱۰۶ـ ۱۰۷.
[۲۹۸] قاسم انوار، علی بن نصیر، کلیات قاسم انوار، ج۱، ص۱۹۱.
(مردانف، ۱۹۹۳). در منشآت برخی عبارتها و ترکیبهای عربی بیش از پیش به کار رفتند، به طوری که معادلهای فارسی آنها بتدریج فراموش شد.
[۲۹۹] صفا، ذبیع الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۱۵۰ـ۱۵۱.
هنر
از هنرهای این دوره میتوان اشاره کرد به:
ساخت کتاب و نقاشی
حمایت سلاطین تیموری از هنر، که هدف اصلی از آن کسب مشروعیت سیاسی و همگونسازی فرهنگی بود، عمدتاً بر تولید کتاب تمرکز یافته بود. نتیجه این حمایت گسترده، که خلقِ قواعد و اصطلاحات خاص هنرهای تجسمی را به همراه داشت، وضع معیاری برای تعیین نفاست آثار هنری و وضع ملاکهایی برای داوری درباره کیفیت و درجه پیشرفت هنری بود. تحولات و پیشرفتهای معنایی و صوری و فنی در تولید کتابهای دینی و غیردینی که خوش نویسی، نقاشی، طراحی، تذهیب و صحافی را در بر میگرفت. تأثیری دیر پا بر تولیدات بعدی و بهطور کلی بر فرهنگ هنرهای تجسمی گذاشت. پشتیبانیِ دربار تیموری از هنر که حامیان روشن بینی چون شاهرخ، بایسنغر و حسین بایقَرا آن را باب کردند. سرمشق فرمانروایان آق قوینلو، عثمانی، صفوی و مغول شد و تا مدتها پس از زوال سلسله تیموری دوام یافت. بر اساس منابع، تیمور هنرمندان و استادکاران را از غرب ایران نزد خود میآورده، اما هیچ شاهدی دالّ بر اینکه وی مشوق و پشتیبان تهیه نسخههای خطیِ مصور در سمرقند بوده است، وجود ندارد. به گزارش مورخان معاصر تیمور، ابن عربشاه و یزدی، شرف الدین علی، در عهد تیمور پیکرهنگاری بر دیوار مرسوم بوده است، اما شواهد عینی و ملموس در تأیید چنین رسمی موجود نیست.
قدیمیترین اثر هنری
قدیمیترین نمونه از آثار هنری که با حمایت تیموریان تهیه شده، مجموعه دوازده نسخه خطی مصور است که به سفارش عمر شیخ، حاکم فارس، بین سالهای ۸۱۲ تا ۸۱۶ تهیه و به او اهدا شد و در بیشتر انجامههای آنها، علاوه بر امضای کاتبان خوش نویس، نام شهرهایی از قبیل شیراز و اصفهان و تاریخهایی بین ۸۱۳ تا ۸۱۶ ذکر شده است. از نسخههای خطی دیگرِ منسوب به او، چنین بر میآید که تاریخ شروع حمایت عمر شیخ از تهیه نسخ خطی به ۷۹۹ بر میگردد. با این همه، شیراز پیش از سیطره سیاسی تیموریان یکی از مراکز مهم تولید کتاب بوده و شاهد این مدعا نسخههایی است که متعلق به افرادی از سلسله مظفری بود. وجود مقداری استمرار و پیوستگی بین این سنّتها، خصوصاً در قطع واندازه و فضاسازی و آرایش و تذهیب، در نسخههای عمرشیخ مشهود است. ممکن است پس از مرگ سلطان احمد جلایر در ۸۱۳، هنرمندانی که در بغداد برای او کار میکردند برای کسب حمایت اسکندربن عمر شیخ به شیراز نقل مکان کرده و آنچه را که در عهد جلایریان، در قلمرو نقاشی تدوین شده بود، در اختیار او قرار داده باشند.
آثار مربوط به عمر شیخ
بیشتر نسخههای اسکندربن عمر شیخ، گزیده نوشتههای مؤلفان مختلفاند و اساساً لحنی تعلیمی دارند و جز شمار بسیاراندکی از آنها همه کوچکاند («جُنگها»: لیسبون، بنیاد گُلبنگیان، مورخ ۸۱۳؛ لندن، کتابخانه بریتانیا، مورخ ۸۱۳ ـ ۸۱۴؛ استانبول، کتابخانه طوپقاپی سرای، مورخ ۸۱۶). در همه این نسخهها از خط نستعلیق، که بتازگی رواج یافته بود، استفاده شده است. تصاویر شامل تصویرگریهای صریحاً داستانی و جدولها و نمودارها، و تصویرگری داستانهایی در حواشی است که مناسبتی با متن کتاب ندارند. از همه چشمگیرتر صفحاتی کاملاً مذهّب است که بخشهای مهم کتاب را مشخص میکند، و جا انگشتیهای مذهّب، و نقوش و طرحهای کم رنگی که اغلب درونمایههای چینی دارند و از نیاز متن فراتر میروند و نشان دهنده خلاقیتهای فوقالعادهاند.
اسکندربن عمر شیخ در ۸۱۶ به فرمان شاهرخ به زندان افتاد و شاهرخ خزاین وی را که بیتردید شامل نسخههای خطی هم میشد، تصاحب کرد. تأثیر نسخههای اسکندربن عمر شیخ در سرتاسر سده نهم مشهود است، زیرا هم از بخشهای مختلف و هم از کل این مجموعه، بارها نسخه برداری شده است. از قرار معلوم، شاهرخ خوش نویسان و هنرمندانی را که برای اسکندربن عمر شیخ کار کرده بودند استخدام کرد، زیرا نوع نقاشی معمول در هرات (در متن انگلیسی: شیراز) در عهد فرمانروایی ابراهیم سلطان (۸۱۷ ـ ۸۳۹) عمدتاً سنّتهای تصویری مظفریان را تداعی میکند و با سبک نقاشی هرات کاملاً تفاوت دارد. معروفترین نسخهای که به سفارش ابراهیم سلطان تهیه شد، نسخهای از شاهنامه فردوسی متعلق به حدود ۸۳۹،
[۳۰۰] آکسفورد، کتابخانه بودلیان.
و ظفرنامه (به شکل پراکنده) بود. کتاب اخیر قدیمترین مدحیه مصور درباره پدربزرگ ابراهیم سلطان، یعنی امیر تیمور، است.
مهمترین حامی هنر
به این ترتیب هرات مهمترین مرکز حمایت از هنر شد و مدتها در همین مقام باقی ماند، اما در نتیجه انتصاب شاهزادگان تیموری به حکومت ولایات، مراکز هنری در شیراز و سمرقند و جاهای دیگری که تابع هرات بودند، رونق یافت. حمایت از شاعران و مورخان و خوش نویسان و هنرمندان که به واسطه سنّت سلطنتی مبتنی بر حمایت شاهان تیموری از شعر و خطاطی و پرداختن خود آنها به این مقولات صورت میگرفت. منجر به پیدایش مراکز حمایتی دیگر و جابجایی این هنرمندان بین دربارها بود.
[۳۰۱] Maria Eva Subtelny، “Ba ¦bur”s rival relations: a study of kinship and conflict in 15 th – 16 th century Central Asia”، Der Islam، ۱۹۸۸، ج۱، ص۴۸۲ـ۴۹۹.
سیاه مشقهایی به خط بایسنغر و قرآنهایی به خط ابراهیم سلطان هنوز باقی است. این دو، همچنین کتیبههایی برای ساختمانها طراحی کردند که تجلی دینورزی عامه مردم بود. آنچه در دوره شاهرخ و بعدها، به بسط مراکز پشتیبانی از هنرمندان کمک کرد، یک منشأ گسترده حمایتی بود که به دلیل تغییرات اجتماعی سیاسیِ ناشی از توزیع آزادانهتر سیورغال، پدید آمده بود.
جمعآوری نسخ خطی
آنچه در تولید نسخههای خطی جدید، در زمینه تاریخ و شعر و علوم و حماسه اهمیت داشت، گردآوری کتابها و مطالب پراکنده، شامل خوش نویسیها و طرحها و نقاشیهای عهد ایلخانان، مظفریان، ممالیک و جلایریان بود که میتوانستند به عنوان سرمشق به کار آیند و در گسترش و ارتقای اصطلاحات و منابع جدید سبک شناختی، پیوسته ملاک کار باشند. تنوع نمونههای موجود، در آن دسته از نسخههای خطی که شاهرخ در دوران سلطنتش دستور به تهیه آنها داد، از جمله کتابهای تاریخی نوشته حافظ ابرو، نمایان است. یکی از قدیمترین این نسخ، کلیات تاریخ مورخ ۸۱۸ ـ ۹۱۸،
[۳۰۲] استانبول، کتابخانه طوپقاپی سرای.
است که تصاویر آن شاهدی است بر انتقال هنرمندان از کارگاههای هنری اسکندربن عمر شیخ از شیراز به هرات. ویژگی اثر دیگر حافظ ابرو، مجمع التواریخ، مورخ ۸۲۹،
[۳۰۳] استانبول، کتابخانه طوپقاپی سرای.
شمار زیاد تصاویر، طرح مستطیل شکل و افقی تصاویر و جلوه ضعیف آنهاست. همه این ویژگیها از الگوی اوایل سده هشتم، یعنی جامع التواریخ رشیدالدین طبیب (رشیدالدین فضل الله) گرفته شدهاند. سبک نقاشیهای پاورپوینت کامل عهد تیموری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint را «سبک تاریخی» نامیدهاند. تصاویر دو دفتر شعری که برای شاهرخ تهیه شده، از نظر زیبایی شناسی با تصاویر نسخ خطی تاریخی او متفاوتاند. کتاب اول، خمسه نظامی، در ۸۳۴ در هرات،
[۳۰۴] سن پترزبورگ، ارمیثاژ دولتی.
با نقا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 