پاورپوینت کامل عبدالله بن محمد سفّاح ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عبدالله بن محمد سفّاح ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عبدالله بن محمد سفّاح ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عبدالله بن محمد سفّاح ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ابوالعباس عبدالله بن محمد سفاح
اَبوالْعَباسِ سَفّاح، عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب (۱۰۴ ـ ۱۳ ذیحجه ۱۳۶ ق/۷۲۲ ـ ۹ ژوئن ۷۵۴ م)، نخستین خلیفه عباسی.
فهرست مندرجات
۱ – اهمیت بررسی سقوط خلافت اموی در شناخت سفاح
۲ – معرفی سفاح
۳ – علت ازدواج محمد بن علی با ریطه
۴ – زندگی ابوالعباس قبل از خلافت
۵ – روایات مربوط به جانشینی ابوالعباس
۶ – ورود ابوالعباس به کوفه
۷ – بیعت پنهانی برخی با ابوالعباس
۸ – عاملان ارتباط عباسیان با لشکر خراسان
۹ – بیعت همگانی با ابوالعباس
۱۰ – گماشتگان ابوالعباس
۱۱ – القاب گوناگون ابوالعباس
۱۲ – لقب سفاح در روایات
۱۳ – وجه تسمیه ابوالعباس به سفاح
۱۴ – خلط عبدالله بن علی با ابوالعباس
۱۵ – ادعاهای عباسیان درباره تحقق خلافت ابوالعباس
۱۶ – اقدامات عباسیان برای استحکام پایههای خلافت
۱۶.۱ – قتل ابوسلمه
۱۶.۲ – دوری از منطقه کوفه
۱۶.۳ – کشتار امویان بدست عبدالله بن علی
۱۶.۴ – کشتار امویان در نقاط دیگر
۱۶.۵ – قتل ابن هبیره
۱۶.۶ – سرکوب شورشها
۱۷ – رابطه ابوالعباس با علویان
۱۸ – مهم ترین حادثه در زمان ابوالعباس
۱۹ – درگذشت ابوالعباس
۲۰ – جانشبن ابوالعباس
۲۱ – وزیران ابوالعباس
۲۲ – فرزندان
۲۳ – سکههای دوران عباسیان
۲۴ – سخنان منسوب به ابوالعباس
۲۵ – مبانی سیاسی اعتقادی دوران عباسیان
۲۶ – فهرست مطالب
۲۷ – پانویس
۲۸ – منبع
اهمیت بررسی سقوط خلافت اموی در شناخت سفاح
شناختن زمینهای سقوط خلافت اموی و مقتضیات تاریخی آن دوره، در بازشناسی شخصیت، زندگی و خلافت ابوالعباس سفاح اهمیت بسیار دارد، اما به رغم فزونی شمار مآخذ نمیتوان اطلاع دقیقی از آنچه موجب خلافت ابوالعباس شد، به دست داد. زیرا دو علت بنیادین در ناشناخته تر ماندن این دوره سخت مؤثرند: نخست اینکه دعوت عباسی با پنهانکاری بسیار آغاز شد و ادامه یافت و در موارد فراوان با جهشهای اعتقادی همراه بود و دیگر آنکه این دعوت گرچه در پایان، موجب فروپاشی امویان ـ رقیب دیرین بنی هاشم شد، اما پس از پیروزی، رقابت میان تیرههای خاندان بزرگ هاشمی را عمیق تر و آشکار ترساخت. نزاعهای عمده ای که در آغاز کار میان داعیه داران خلافت و کسانی که برای خود در انقراض امویان سهم بیشتری میانگاشتند، درگرفت و در زمان ابوجعفر منصور به اوج خود رسید، موجب شد که آنان مبارزه خود را با امویان عمیقتر، اساسیتر و طولانیتر وانمود کنند و در ضمن تا حد امکان از عقاید گروههای گوناگون، برای کسب قدرت بیشتر سود جویند. بدین لحاظ، چنانکه خواهیم دید، این دوره بسیار رازآمیز و شگفت انگیز و از نظر منابع، آکنده از ابهامها و گرههای ناگشودنی است و بازشناسی حقیقت از میان انبوهی تناقضات ـ که غالب آنها نتیجه دستکاری در روایات تاریخی و پراکندن اخبار بی پایه برای دست یابی به اهداف خاص است ـ اگر ناممکن نباشد، بسی دشوار خواهد بود. با اینهمه، کوشش میشود تا بخشی از مقتضیات این دوره که مرتبط با شخصیت ابوالعباس سفاح، به عنوان یکی از افراد مورد توافق غالب گروههای ضداموی است، بررسی شود. همچنین باید به این نکته اساسی توجه کرد که روح بشارتهایی که درباره ظهور یک «منجی» به پیامبر صلیاللهعلیهواله نسبت داده میشد، در این دوره تاریخی بر اذهان مخالفان بنی امیه چیرگی ویژه داشت.
معرفی سفاح
ابوالعباس در ناحیه شرّاه که جایگاه عباسیان بود، زاده شد.
[۱] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
مادرش ریطه (رائطه) دختر عبیدالله بن عبدالله از تیره بنی حارث بن کعب از قبیله مذحج بود
[۲] ابن حبیب، محمد، ج۱، ص۳۳، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/ ۱۹۴۲ م.
[۳] زبیری، مصعب بن عبدالله، ج۱، ص۳۰، نسب قریش، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۵۱ م.
[۴] ابن عساکر، علی بن هبـه الله، ج۱، ص۱۰۵ ـ ۱۰۶، تاریخ مدینـه دمشق، تراجم النساء، به کوشش سکینه شهابی، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
و از همین رو، ابوالعباس ابتدا به «ابن الحارثیّه» شهرت یافت.
علت ازدواج محمد بن علی با ریطه
گزارشهایی در دست است دایر بر اینکه ازدواج محمد بن علی با ریطه برای تحقق بخشیدن به احادیث و روایاتی بود که براساس آنها، خلافت پس از امویان از آن فرزند این دو خواهد شد
[۵] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۶۸ ۱۶۹، بیروت، ۱۹۷۱ م.
[۶] ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۳۵، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
[۷] زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۵۸۵ ـ ۵۸۶، ربیع الابرار، به کوشش سلیم نعیمی، بغداد، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰ م.
به همین سبب امویان موافقتی با آن نداشتند.
[۸] مبرد، محمد بن یزید، ج۲، ص۷۵۹، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۹] یغموری، یوسف بن احمد، ج۱، ص۲۶۴، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، به کوشش ردولف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
بخشی از این روایات، نشان دهنده افسانههایی است که عباسیان بعداً برای «موعود» جلوه دادن ابوالعباس برساختند
[۱۰] زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ج۱، ص۳۵۲ ـ ۳۵۳، به کوشش سامی مکی عانی، بغداد، ۱۹۷۲ م.
[۱۱] مسعودی، علی بن حسین، ج۳، ص۲۵۲، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶ م.
[۱۲] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۰۷، بیروت، ۱۹۷۱ م.
اما پیوند میان تیره مذحجی و هاشمی را باید علت اصلی هراس امویان شمرد. نقش نسب مادر نیز در اینجا میباید مهم تلقی شود، چنانکه بی گمان، همین مسأله یکی از علل عمده توجه به ابوالعباس برای خلافت و کنار نهادن برادر بزرگ تر، او ابوجعفر منصور (ز ۹۵ق/ ۷۱۲ م) شد که مادرش کنیزی بربری بود
[۱۳] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، ج۱، ص۳۷۷، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م.
[۱۴] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۳۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.
و محمد بن عبدالله بن حسن معروف به نفس زکیه بعدها همین امر را دستاویز طعن بر او قرار داد.
[۱۵] ابن عبدربه، احمد بن محمد، ج۵، ص۸۰.
[۱۶] ابن عبدربه، احمد بن محمد، ج۵، ص۸۲ ـ ۸۳.
[۱۷] ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۸۲، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
زندگی ابوالعباس قبل از خلافت
شگفت آنکه، از زندگی ابوالعباس تا زمان خلافت او، آگاهی چندانی در دست نیست، آگاهیهایی که از وی در دست است، به دوران خلافت او باز میگردد و در حقیقت در این دوران نیز مجری سیاستهایی بود که عباسیان در پیش گرفته بودند. تنها واقعه مهمی که گفته شد، پیش از خلافت در آن شرکت داشت، حضور در انجمن ابواء بود که تیرههای قبیله بنی هاشم در حدود ۱۲۵ ق تشکیل دادند گزارشهایی نشان میدهند که به هنگام بروز اختلافات میان امویان، عده ای از هاشمیان به بهانه حج ، در حجاز گرد آمدند. ظاهراً اینان میخواستند برای تعیین خلیفهای از میان خود، به نظر واحدی برسند. در این میان، عبدالله بن حسن بن حسن پیشنهاد کرد که با فرزند او، محمد، به عنوان «مهدی موعود» بیعت کنند، ولی این پیشنهاد با مخالفت دیگر تیرهها مواجه شد و سرانجام، این انجمن به نتیجهای نرسید.
[۱۸] ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
[۱۹] آبی، منصور بن حسین، ج۱، ص۳۷۲ ـ ۳۷۳، نثر الدر، به کوشش محمد علی قرنه، قاهره، الهیئه العامه المصریه للکتاب.
[۲۰] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۳۸۵ ۳۸۶، بیروت، ۱۹۷۱ م.
هر چند که هاشیمان در این انجمن به نتیجه واحدی نرسیدند، ولی بعدها عده ای از این گردهمایی به نفع خود بهره برداریهای سیاسی کردند. مثلاً محمد نفس زکیه مدعی شد که منصور در آنجا با او بیعت کرده بوده است
[۲۱] طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۱۷.
[۲۲] ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۱۴ ـ ۱۵، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۱۴۱ ـ ۱۶۰ ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸ م.
و همین امر را دستاویز شورشها و ادعاهای بعدی خود بر ضد منصور قرار میداد از سوی دیگر، ابوجعفر منصور مدعی بود که در این گردهمایی، امام جعفر صادق علیهالسلام خلافت سفاح و پس از او منصور و ادامه خلافت در نسل او را پیش بینی کرده بوده است.
[۲۳] ابوالفرج الصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۲۵۳ ـ ۲۵۵، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۳۹ م.
[۲۴] ابن طقطقی، محمد بن علی، ج۱، ص۱۶۵، الفخری، بیروت، ۱۴۰۰ ق.
وجود این تناقضات، نشانه رقابت میان تیره های هاشمی و دست کاری در اخبار دارد.
روایات مربوط به جانشینی ابوالعباس
به هر روی، پس از ابن ابوالعباس را تنها پس از دستگیری ابراهیم امام توسط امویان میتوان یافت. روایتهای مربوط به جانشینی ابوالعباس سخت دست کاری شده و مغشوش است: گفتهاند زمانی که مروان بن محمد از فعالیتهای ابراهیم امام و طرفداران او در خراسان آگاه شد، فرمان داد تا او را دستگیر کنند. مأموران اموی پس از دستگیری، وی را به شام و به سوی حرّان بردند و سپس به زندان افکندند. دراین گیرودار، ابراهیم دو نامه نوشت: یکی را به غلام خود سابق سپرد تا به ابوالعباس برساند. وی در این نامه ابوالعباس را به جای خویش تعیین کرده و از او خواسته بود که بی درنگ به سوی کوفه روانه شود. نامه دیگر خطاب به ابومسلم بود که در آن به جانشینی ابوالعباس اشاره کرده بود. گفتهاند که نسخههایی از این نامه را با مُهَلهَل بن صَفان به سوی ابوسلمه خلال و با ابراهیم بن سلمه به سوی قَحطَبه بن شبیب فرستاد.
[۲۵] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۲۶] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۳۹۳ ۳۹۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.
[۲۷] تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۷۶ ـ ۵۷۷، مسکو، ۱۹۶۷ م.
اما بخش پایانی این روایت با دیگر گزارشها متناقض مینماید؛ چه از مهلهل بن صفوان و ابراهیم بن سلمه به عنوان همراهان ابوالعباس و دیگر عباسیان در گریز به سوی کوفه نام برده شده است
[۲۸] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۱۰، بیروت، ۱۹۷۱ م.
و در روایات دیگری نیز به همراهی ابراهیم بن سلمه با بنی العباس تا ورود به کوفه و وقایع پس از آن تصریح شده است.
[۲۹] طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۲۴.
[۳۰] ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۱۰.
وجود تناقض در این اخبار را نمیتوان چندان عادی و تصادفی تلقی کرد. وجود قراینی نشان میدهد که از آغاز میان دو جناح ضد اموی دعوت، یعنی خراسانیان و عراقیان بر سر خلافت توافق وجود نداشته است؛ چنانکه گزارش شده است که ابومسلم، پس از مرگ ابراهیم امام، کسانی را که در خراسان تمایلی به بازگردان دعوت به سوی آل علی علیهالسلام داشته اند، فرو کوبید.
[۳۱] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۰۳ ۴۰۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.
نکته قابل توجه دیگر آنکه، در وصیت ابراهیم امام، از ابوالعباس با لقب «ابن الحارثیه» یاد شده است و بعدها نیز که خراسانیان، کوفه را در تصرف خویش گرفتند، لقب ابن الحارثیه را همچون رمزی از خلیفه به کار میبردند
[۳۲] طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۲۴.
[۳۳] ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۱۱.
[۳۴] تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۷۷، مسکو، ۱۹۶۷ م.
و حتی این لقب، به عنوان علامتی برای بازشناسی ابوالعباس از ابوجعفر منصور ـ که او نیز عبدالله نام داشت ـ به کار میرفت.
[۳۵] ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۲۱، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
[۳۶] تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۸۷، مسکو، ۱۹۶۷ م.
[۳۷] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
از سوی دیگر، می دانیم که بدنه اصلی داعیان را موالی بنی مسلیه تشکیل میدادند که خود تیره ای از قبیله مذحجی بنی حارث بن کعب بودند و همین بنی مسلیه بودند که امر دعوت نخست در میان آنان شکل گرفت
[۳۸] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۱ ۱۹۲، بیروت، ۱۹۷۱ م.
و چنانکه از برخی گزارشها برمی آید، ایشان خود را عاملان اصلی سقوط بنی مروان به عنوان قوم «موعود» جلوه میدادند.
[۳۹] طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۴۱.
[۴۰] طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۴۲.
[۴۱] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۸۲، بیروت، ۱۹۷۱ م.
بنابراین کوشش آنان برای ترجیح خلافت ابوالعباس نباید چندان شگفت انگیز باشد. به هر روی، اطلاع یافتن ابوسلمه خلال و قحطبه از وصیت ابراهیم امام، ناپذیر فتنی مینماید، خاصه که به سرگشتگی و پریشانی ابوسلمه، پس از دریافت خبر مرگ ابراهیم امام تصریح شده است.
[۴۲] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۰۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.
وجود چنین قراینی شاید نشان دهد که اعلام جانشینی ابوالعباس از سوی ابراهیم امام، مورد توافق وی و داعیان عراقی نبوده است و این ممکن است به اصل چگونگی آغاز دعوت باز گردد که بنابر گزارشهای بسیاری، بی تصریح به نام کسی و با شعار «الرّضا من آل محمد» همراه بوده است. چنانکه محمد بن علی ، داعیان نخستین را به کتمان نام خود سفارش کرده بودند و آنان در کوفه تنها با همین شعار تبلیغ میکردند و از نام بردن صریح امام، به بهانه پنهان داشتن نام او تا هنگام ظهور، طفره میرفتند.
[۴۳] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۲، بیروت، ۱۹۷۱ م.
[۴۴] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.
همچنین باید گرایشهای کوفیان را به آل علی علیهالسلام نیز در این زمان در نظر آورد. محمد بن علی در آغاز در مورد اعتماد به کوفیان، به داعیان نخستین هشدار داده بود.
[۴۵] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۳، بیروت، ۱۹۷۱ م.
[۴۶] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۱۹۴، بیروت، ۱۹۷۱ م.
[۴۷] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۰۰، بیروت، ۱۹۷۱ م.
به هر حال سابق، غلام ابراهیم، نامه او را مبنی بر جانشینی ابوالعباس به وی تسلیم کرد و ابوالعباس به رغم مخالفت یکی از عموهایش که او را از مخاطرات برحذر میداشت، به همراه خاندان و موالی خود به سوی کوفه گریخت.
[۴۸] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۱۰ ۴۱۱، بیروت، ۱۹۷۱ م.
[۴۹] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۲۸، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۵۰] مسعودی، علی بن حسین، ج۳، ص۲۵۲، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶ م.
در برخی گزارشها بدون اشاره به وصیت ابراهیم، از فرار ابوالعباس و دیگر عباسیان به کوفه سخن به میان آمده است.
[۵۱] دینوری، احمد بن داوود، ج۱، ص۳۵۸، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.
[۵۲] ذهبی، محمد بن احمد، ج۶، ص۷۷ ـ ۷۸، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۵۳] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۱۰ ۴۱۱، بیروت، ۱۹۷۱ م.
بر پایه روایتی که آشکارا با اخبار دیگر ناسازگار است، ابوالعباس و دیگر عباسیان، به هنگام دستگیری ابراهیم، با او تا دمشق رفتند و ابراهیم در آنجا رسماً، ابوالعباس را به جای خود گماشت.
[۵۴] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۴۰۰، بیروت، ۱۹۷۱ م.
ورود ابوالعباس به کوفه
در این احوال کوفه در تصرف لشکر خراسان بوده و ابوسلمه بر امور تسلط داشت. ابوالعباس در نزدیکیهای کوفه به ابوسلمه پیغام فرستاد که قصد ورود به شهر دارد، ولی ابوسلمه ابتدا مخالفت کرد و سپس بر اثر اصرار عباسیان که خطر مروان را گوشزد میکردند، به آنان اجازه ورود داد.
[۵۵] جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۶، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
[۵۶] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۸، لیدن، ۱۸۶۹ م.
آنان در اوایل صفر ۱۳۲ وارد کوفه شدند و ابوسلمه ایشان را در سردابی در محله بنی اَوْد (از تیره نَخَع مذحج)
[۵۷] کلبی، هشام بن محمد، ج۱، ص۳۰۴، نسب معد الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، دار الیقظـه العربیـه.
[۵۸] کلبی، هشام بن محمد، ج۱، ص۳۳۳، نسب معد الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، دار الیقظـه العربیـه.
پنهان کرد و ورودشان را از همگان مخفی داشت
[۵۹] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۶۰] دینوری، احمد بن داوود، ج۱، ص۳۵۸، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.
[۶۱] جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۶، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
[۶۲] جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۷، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
و دو تن عراقی را برا ایشان گماشت.
[۶۳] دینوری، احمد بن داوود، ج۱، ص۳۵۸، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.
در این زمان لشکریان خراسان کمابیش از مرگ ابراهیم آگاهی یافته بودند.
[۶۴] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۹، لیدن، ۱۸۶۹ م.
یک گزارش نیز نشان میدهد که شاید ابوسلمه به این جهت به دفع الوقت توسل میجسته که هنوز به خبر مرگ ابراهیم مطمئن نبوده است.
[۶۵] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۸، لیدن، ۱۸۶۹ م.
بیعت پنهانی برخی با ابوالعباس
ابوسلمه در همین زمان پیش از آنکه خراسانیان ـ که دائماً منتظر ظهور خلیفه بودند و او آنان را از شتاب باز میداشت
[۶۶] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۶۷] طبری، تاریخ، ج۱، ص۴۲۳.
[۶۸] جهشیاری، محمد بن عبدوس، ج۱، ص۵۷، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
ـ از وجود عباسیان در کوفه آگاه شوند، تصمیم گرفت خلافت را به یکی از آل علی علیهالسلام پیشنهاد کند، اما در این میان، یکی از سرداران و داعیان خراسانی، محمد بن ابراهیم حمیری نام، مشهور به ابوحمید سمرقندی
[۶۹] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۲۱، بیروت، ۱۹۷۱ م.
در محله کُنّاسه کوفه به سابق برخورد و از خلیفه پرسید، سابق ماجرا را گفت و آنگاه او را به سوی جایگاه ابوالعباس و خاندان او برد و وی بی درنگ با ابوالعباس به خلافت بیعت کرد. ابوحمید سپس به سراغ ابوالجهم بن عطیه ـ که همراه قحطبه به کوفه آمده بود ـ و سایر سرداران خراسانی رفت و ایشان نیز پنهانی با ابوالعباس بیعت کردند.
[۷۰] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۳۹، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۷۱] طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۲۳ ۴۲۴.
عاملان ارتباط عباسیان با لشکر خراسان
در ماجرای ارتباط میان عباسیان و لشکر فاتح خراسان در کوفه نقش کسانی را نمیتوان نادیده گرفت؛ نخست ابوالجهم بن عطیه که با ابومسلم ارتباط داشت و همو ابوالعباس را از نهانگاه بیرون آورد و با او به خلافت بیعت کرد و سپس خراسانیانی چون ابوحمید سمرقندی. از میان عراقیان باید از یقطین بن موسی نام برد که از داعیان کوفی بود و تا ۱۸۵ ق زیست.
[۷۲] ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۶۹.
چنانکه گذشت، ابوسلمه خلال او را با کسی دیگر به مراقبت ابوالعباس و همراهانش گماشته بود
[۷۳] دینوری، احمد بن داوود، ج۱، ص۳۵۸، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹ م.
و از وی به عنوان کسی یاد شده که در اطلاع دادن به خراسانیان درباره خلیفه عباسی، مؤثر بوده است.
[۷۴] تاریخ الخلفاء، به کوشش پ گریازنویچ، ج۱، ص۵۷۹، مسکو، ۱۹۶۷ م.
بیعت همگانی با ابوالعباس
خراسانیان پس از بیعت، ابوالعباس را به مسجد بردند (۱۳ ربیع الاول یا ۱۲ ربیع الآخر ۱۳۲ ق) و همگان با او به خلافت بیعت کردند.
[۷۵] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۴۱، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۷۶] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۴۹، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
[۷۷] العیون و الحدائق، به کوشش دخویه، ج۳، ص۱۹۸، لیدن، ۱۸۶۹ م.
ابوالعباس پس از بیعت عمومی در کوفه، به منبر رفت و در آن ضمن تاختن به بنی امیه ، بر حق « اهل بیت » به عنوان تنها وارثان سزاوار خلافت تأکید کرد و در پایان گفت: «فَانا السّفاح المُبیح و الثائر المبیر»، اما گفتهاند چون تب دار وهیجان زده بود، ادامه سخن نتوانست و عمّ وی داوود بن علی سخن وی را دنبال گرفت.
[۷۸] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۴۳، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۷۹] طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۲۶.
[۸۰] ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، ج۷، ص۱۵۴، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰ م.
ابوالعباس شب در مسجد خوابید و روز بعد با مردم نماز گزارد.
[۸۱] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۱۴۱، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
گماشتگان ابوالعباس
آنگاه عموی خود داوود بن علی را بر کوفه گماشت و عموی دیگرش عبدالله ابن علی را به یاری ابوعون به جنگ آخرین بازمانده بنی مروان روانه کرد. نیز برادرزاده خود عیسی بن موسی از نزد حسن بن قحطبه فرستاد که مشغول جنگ با ابن هبیره در واسط بود و برخی از عباسیان را بر کارهای دیگر گماشت.
القاب گوناگون ابوالعباس
در اینکه از چه هنگام، ابوالعباس به لقب سفاح خوانده شده، اختلاف وجود دارد. برخی مؤلفان
[۸۲] شعبان، محمد عبدالحی، ج۱، ص۲۶۱، الثوره العباسیـه، ترجمه عبدالحمید حبیب قیسی، دارالدراسات الخلیجیـه.
اساساً به کار رفتن این لقب را مربوط به زمانهای بعد میدانند، اما نشانههایی در دست است که این لقب در میان عرب پیش از اسلام بی سابقه نبوده است. گوناگونی لقبهای ابوالعباس میتواند نشان دهنده تلاشهایی باشد که عباسیان برای «موعود» جلوه دادن او به کار میبردند؛ مانند استفاده از لقب «مهدی» که گفتهاند نخست بدان شهرت یافت
[۸۳] مسعودی، علی بن حسین، ج۱، ص۳۳۸، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳ م.
و شاعری به نام سدیف نیز او را با همین لقب مدح کرد.
[۸۴] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۹، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
سپس به لقبهایی چون «قائم» که داوود بن علی ـ عمّ خلیفه ـ ضمن خطبه ای در حق وی به کار برد
[۸۵] یعقوبی، احمد بن اسحاق، ج۲، ص۳۵۰، التاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰ م.
[۸۶] قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۲۲، مآثر الاناقـه، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
[۸۷] قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۱۷۰، مآثر الاناقـه، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
و «مرتضی»
[۸۸] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
[۸۹] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۷، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
[۹۰] صفدی، خلیل بن ایبک، ج۱۷، ص۴۳۲، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
[۹۱] قلقشندی، احمد بن علی، ج۱، ص۲۲، مآثر الاناقـه، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م.
برمی خوریم. لقب «مبیح» هم گفتهاند از القاب او بوده
[۹۲] صفدی، خلیل بن ایبک، ج۱۷، ص۴۳۲، الوافی بالوفیات، به کوشش درتئاکراوولسکی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
وظاهراً از کلمات پایانی خطبه خود او اخذ شده است.
لقب سفاح در روایات
اما لقب «سفاح» نمی تواند با احادیثی که بهطور پراکنده به پیامبر صلیاللهعلیهوآله یا ابن عباس
[۹۳] ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، ج۱۵، ص۱۹۷، المصنف، به کوشش مختار احمد ندوی، بمبئی، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۶۰ م.
[۹۴] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۸، قاهره، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۱ م.
نسبت داده شده، بی ارتباط باشد. مضمون این احادیث نشان میدهد که خاصه پیامبر صلیاللهعلیهوآله مردمان را به ظهور مردی از خاندان خود با لقب «سفاح» بشارت داده است. در اینگونه احادیث که به احادیث «رایات سود» شهرت دارند، آمدن درفشهای سیاه ـ نشانه فاتحان خراسانی ـ به عنوان نشانه ای از ظهور «موعود» تلقی شده میشده است و به نظر میرسد که این قبیل احادیث را عباسیان خود میپراکنده اند.
[۹۵] اخبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۰۷، بیروت، ۱۹۷۱ م.
از روایان اینگونه احادیث میتوان به یزید بن ابی زیاد (د ۱۳۶ ق) اشاره کرد که از موالی بود و روایتهایی از او در خصوص «رایات سود» و اینکه در پی آن رایات، «مهدی» خواهد بود، نقل شده است.
[۹۶] ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، ج۱۵، ص۲۳۵ ـ ۲۳۶، المصنف، به کوشش مختار احمد ندوی، بمبئی، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۶۰ م.
[۹۷] ابن ماجه، محمد بن یزید، ج۲، ص۱۳۶۶، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
[۹۸] ذهبی، محمد بن احمد، ج۶، ص۱۳۱ ـ ۱۳۲، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی و شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۹۹] هیثمی، علی بن ابی بکر، ج۷، ص۳۱۶، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲ م.
[۱۰۰] ابن خلدون، مقدمه، ج۱، ص۳۱۷ ـ ۳۱۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
همچنین میتوان از حدیث سلیمان بن مهران اعمش (د ۱۴۷ یا ۱۴۹ ق)
[۱۰۱] ابن خلکان، وفیات، ج۲، ص۴۰۳.
یاد کرده که در آنها به سفاح اشاره شده است.
[۱۰۲] نعیم بن حماد، کتاب الفتن، نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا؟، شم ۹۴۴۹.
[۱۰۳] نعیم بن حماد، کتاب الفتن، نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا؟، شم ۹۴۴۹.
[۱۰۴] احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۸۰.
[۱۰۵] بلاذری، احمد بن یحیی، ج۳، ص۴۷، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۱۰۶] ازدی، یزید بن محمد، ج۱، ص۱۲۳، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
در روایتی منسوب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله که راوی آن حنظله ابن ابی سفیان (د ۱۵۱ ق) است، صریحاً ۱۳۵ ق به عنوان سالی که از آ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 