پاورپوینت کامل طبیعت (سرشت) ۹۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل طبیعت (سرشت) ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل طبیعت (سرشت) ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل طبیعت (سرشت) ۹۱ اسلاید در PowerPoint :

فطرت

فطرت نوعی خاص از آفرینش‌ و راهنمای انسان به سوی خدا است.

فهرست مندرجات

۱ – تعریف
۲ – مراد از فطرت
۳ – فطرت در قرآن
۴ – ترادف فطرت با صبغه و حنیف
۵ – میثاق در عالم ذر
۶ – معنای طبع و غریزه
۷ – معرفت فطری
۸ – وجدانیات
۹ – خداشناسی فطری
۱۰ – توحید فطری در قرآن
۱۱ – اثبات فطرت
۱۱.۱ – دلیل فلسفی
۱۱.۲ – دلایل شهودی
۱۱.۲.۱ – تجربه درونی
۱۱.۲.۲ – میل به کمال مطلق
۱۲ – دلایل بر فطرت خداجوی انسان
۱۲.۱ – آیه فطرت
۱۲.۲ – آیه میثاق
۱۲.۳ – آیات دیگر
۱۲.۴ – در نهج‌البلاغه
۱۲.۵ – روایات متعدد
۱۳ – دلایل خداشناسی فطری
۱۳.۱ – واقعیّت‌های تاریخی
۱۳.۲ – شواهد باستان‌شناسی
۱۳.۳ – کشفیّات روان‌شناختی
۱۳.۴ – ناکامی تبلیغات ضدّ دینی
۱۳.۵ – شواهد شخصی
۱۳.۶ – گواهی دانشمندان
۱۴ – موانع شکوفایی فطرت
۱۴.۱ – آلودگی روح انسان به گناه
۱۴.۲ – محیط نامناسب
۱۴.۳ – بیان نادرست مفاهیم دین
۱۵ – پانویس
۱۶ – منبع

تعریف

فطرت واژه‌ای عربی از ماده (ف، ط، ر) است. «فطر» در عربی به معنی شکافتن و آفریدن ابتدائی و بدون سابقه، آمده است.

[۱] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۵، ص۵۵.

[۲] جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح فی اللغه و العلوم، ج۲، ص۷۸۱.

[۳] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۴۳۸، تحقیق سید احمد حسینی، انتشارات کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۲.

و در قرآن به هر دو معنی به کار رفته است. (افی الله شک فاطر السموات و الارض

[۴] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۰.

اذا السماء انفطرت.

[۵] انفطار/سوره۸۲، آیه۱.

)

مراد از فطرت

فطرت بر وزن فعله برای بیان حالت فعل و به معنی سرشت، طبیعت و خلقت‌ خاص است

[۶] فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص۴۷۶، دارالهجره، قم، چاپ نخست، ۱۴۰۵.

فطرت و فطریات اصطلاح‌های متعددی دارد اما آن چه منظور این مقاله است، نحوه خاص آفرینش انسان است: «انسان فطرت دارد» به این معنی است که انسان مانند لوح سفید یا خمیر شکل یافته‌ای، به دنیا نمی‌آید بلکه از آغاز بینش‌ها و گرایش‌های خدادادی خاصی را به همراه دارد که انتخاب‌ها و افعال او را در طول زندگی جهت می‌دهد و منظور از «فطری بودن توحید» این است که انسان نسبت‌ به تعالیم انبیاء، لااقتضاء و خنثی نیست، بلکه در سرشت انسان، فطرت و تقاضایی است که بعثت انبیا پاسخگوی آن است و پیامبران الهی چیزی را عرضه داشته‌اند که بشر طبق سرشت ‌خود در جست و جوی آن است.

[۷] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۶۰۲، صدرا، تهران.

اگر ما برای انسان یک سلسله ویژگی‌ها در اصل خلقت قائل باشیم، مفهوم فطرت را می‌دهد. فطرت انسان یعنی ویژگی‌هایی در اصل خلقت و آفرینش انسان.

[۸] مطهری، مرتضی، فطرت، ص۱۹.

در دیدگاه قرآنی، در سرشت انسان، ویژگی‌هایی نهفته است که انسانیت او وامدار آنها است.

[۹] شمس/سوره۹۱، آیه۸.

فطرت، راهنمای انسان به سوی خدا است.

فطرت در قرآن

قرآن کریم این کلمه را برای انسان و رابطه او با دین به کار می‌برد.

[۱۰] روم/سوره۳۰، آیه۳۰.

[۱۱] ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۳، ص۴۵۷.

[۱۲] شهید مطهری، مرتضی، فطرت، ج۱، ص۱۴.

ترادف فطرت با صبغه و حنیف

فطرت با کلمه «صبغه» و «حنیف» نیز قرابت و ترادف معنایی دارد و از این‌رو، دین خدا را «فطرت اللَّه» و «صبغه اللَّه»

[۱۳] روم/سوره۳۰،آیه۳۰.

[۱۴] بقره/سوره۲، آیه۱۳۸.

و «آیین حنیف» نیز گویند.

[۱۵] مطهری، مرتضی، فطرت، ج۱، ص۲۴.

میثاق در عالم ذر

خداوند در عالم ذر از آدمی بر این دین فطری پیمان (میثاق ذر؛ دین حنیف) گرفته است.

[۱۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳، ص۲۷۶.

معنای طبع و غریزه

معمولا به ویژگی‌های ذاتی و سرشت و خمیرمایه و نوع آفرینش جمادات، «طبع» و «طبیعت» گویند. و ویژگی‌های ذاتی حیوانات را «غریزه» خوانند.

معرفت فطری

در اینکه آیا انسان از شناخت فطری بهره‌مند است یا نه، اختلاف نظر وجود دارد. قرآن کریم، از سویی ضمیر آدمی را در آغاز تولد، تهی از هر چیز می‌داند

[۱۷] نحل/سوره۱۶، آیه۷۸.

و از سویی دیگر رسالت دین را «تذکّر» می‌شمارد

[۱۸] غاشیه/سوره۸۸، آیه۲۱.

[۱۹] غاشیه/سوره۸۸، آیه۲۲.

و وحی الهی را «ذکر» می‌خواند.

[۲۰] طلاق/سوره۶۵، آیه۱۰.

مراد از تذکر فطری در قرآن «تذکّر افلاطونی» نیست. مراد این است که برخی شناخت‌ها نیازمند آموزش و استدلال نیستند. این شناخت، به گونه فطری و بدیهی است. تنها از گذر آن است که جهان‌بینی انسان پا می‌گیرد.

وجدانیات

در اینجا لازم است میان فطری احساسی و فطری ادراکی فرق نهاد. منطق شناسان، فطری مورد نظر ما را- که به ادراک آدمی ربط ندارد- «وجدانیّات» می‌خوانند. این وجدانیات، از گذر حس باطن درک می‌شوند

[۲۱] سبحانی، جعفر، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص۱۷۷.

[۲۲] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۲، ص۳۰.

امور فطری همگانی‌اند و پیرو شرایط تاریخی و جغرافیایی نیستند و از نهان آدمی شنیده می‌شوند و نیازمند آموزگار بیرونی نیستند و چون با نهاد انسان عجین‌اند، از میان نمی‌روند.

[۲۳] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۲، ص۳۰.

[۲۴] امام خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۱۸۱.

خداشناسی فطری

توجّه به ماورای طبیعت و ایمان به مبدأ، از گرایش‌های فطری آدمی است و از درون او مایه و پایه می‌گیرد. روان شناسان، چهار گرایش عالی را در وجود آدمی بازشناخته‌اند:
۱. حقیقت‌جویی؛ ۲. زیبایی‌خواهی؛ ۳. گرایش به خیر و فضیلت؛ ۴. عشق و پرستش. گرایش اخیر، همان است که قرآن با عنوان «فطرت اللَّه» از آن یاد می‌کند

[۲۵] روم/سوره۳۰، آیه۳۰.

و بر یکتاپرستی- به عنوان آیین فطری انسان- اشارت می‌برد. کاوش‌های بیرونی نیز گواهی می‌دهند که این گرایش در همه انسان‌ها وجود دارد.

[۲۶] مکی عاملی، محمّد، الالهیات علی هدی الکتاب والسُّنه والعقل، ج۱، ص۱۱.

[۲۷] فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، ج۳، ص۳۲۱.

توحید فطری در قرآن

قرآن از توحید فطری فراوان یاد می‌کند و به یاد می‌آورد که اگر از مشرکان بپرسید، چه کس آسمان‌ها و زمین را آفریده است، می‌گویند: «اللّه»

[۲۸] زخرف/سوره۴۳، آیه۹.

[۲۹] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۱.

و اگر بپرسید چه کس شما را آفریده است، پاسخ می‌گویند: «اللَّه!»

[۳۰] زخرف/سوره۴۳، آیه۸۷.

و اگر بپرسید زمان و آنچه در آن است، از آنِ کیست، خواهند گفت: «اللَّه!»

[۳۱] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸۴-۸۹.

این بدان سبب است که خداشناسی، از امور فطری انسان است و بدیهی و ضروری است و نیازمند استدلال نیست.

[۳۲] امام خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۱۸۱-۱۸۵.

اثبات فطرت

افزون بر دلیل نقلی از قرآن و روایات، ادله دیگری مانند دلایل فلسفی و شهودی نیز بر وجود فطرت خدا آشنای انسان وجود دارد، که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

دلیل فلسفی

انسان موجودی مجرد است و هر موجود مجردی، علت و خالق خود را به صورت حضوری درک می‌کند، در نتیجه انسان فطرتا خداشناس است، مجرد بودن انسان به این معناست که آنچه انسانیت انسان و هویت واقعی او را تشکیل می‌دهد، همان که از آن به «روح‌» تعبیر می‌کنیم و با «خود» یا «من‌» به آن اشاره می‌کنیم، موجودی مجرد (غیر مادی) است و از خصوصیات ماده خالی است؛ هر چند از ابزار مادی مانند چشم و گوش و… استفاده می‌کند و بر جسم مادی تاثیر می‌گذارد و از آن اثر می‌پذیرد. منظور از این روح، همان است که شاد یا غمگین می‌شود. هم چنین تفکر، استنتاج و اراده نیز پدیده‌های روحی هستند.
دلایل عقلی و نقلی و شواهد تجربی متعددی بر تجرد روح وجود دارد که در برخی کتب به تفصیل آمده است. (برای نمونه – به دو دلیل اشاره می‌کنیم:
الف) اثبات شخصیت؛ یعنی حقیقتی که با واژه «من‌» یا «خود» از آن یاد می‌شود، در طول عمر، واحد است و با وجود اینکه هر چند سال یک بار همه سلول‌های بدن به تدریج جای خود را به سلول‌های جدید می‌دهند و در طول چند سال، ممکن است ‌بدن شخص تغییرات زیادی کند، حتی ممکن است ‌بخشی از بدن قطع یا فلج‌شود، باز هم مشارالیه «من‌» همان حقیقت نخستین است و هیچ تغییری نمی‌کند، پس «من‌» به این جسم مادی یا بخشی از آن اشاره نمی‌کند، به موجودی مجرد و فرامادی نظر دارد.
ب) نداشتن ویژگی‌های ماده: ماده و مادیات خواصی مانند احتیاج به مکان، قابل قسمت‌بودن و… دارد ولی روح انسان از این خواص خالی است. وقتی ما در خود تامل می‌کنیم، به علم حضوری در می‌یابیم که آن «خود» بعد ندارد و از مکان بی‌نیاز است و فضا را اشغال نمی‌کند. نمی‌توان برای روح، مکانی در بدن یا خارج از بدن تعیین کرد. همچنین نمی‌توان آن را به دو نیمه قسمت کرد. اما اگر جسم و مادی تصور شود، قابل قسمت است. پدیده‌های روحی مانند غم و شادی، تفکر و اراده و… نیز چنین هستند. و چیزی که خواص ماده را ندارد، مجرد و غیر مادی است.)
در توضیح مقدمه دوم دلیل فلسفی (هر موجود مجردی، علت و خالق خود را به صورت حضوری درک می‌کند) باید گفت: از نظر فلسفی معلول، عین ربط به علت‌ خود است و وجود و استقلال معلول به وجود و استقلال علت است و معلول از خود استقلالی ندارد، نسبت معلول به علت، ‌شبیه نسبت‌ شعاع نور به منبع نور است که با قطع اتصال، شعاع معدوم می‌شود، چنین معلول مجردی نمی‌تواند غایب از علت ‌باشد و همیشه در محضر علت ‌خود است و در حد خودش عالم به علتش است.

[۳۳] طباطبائی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ج۱، ص۳۱۸.

(علامه طباطبائی در نهایه‌الحکمه می‌نویسند: «و کذلک العله حاضره بوجودها لمعلولها الرابط لها القائم بها المستقل باستقلالها، فهی معلومه لمعلولها علما حضوریا اذا کانا مجردین و هو المطلوب») از این دو مقدمه نتیجه می‌گیریم که انسان فطرتا خداشناس است.

دلایل شهودی

ما در اینجا به دو دلیل از ادله شهودی اشاره می‌کنیم:

تجربه درونی

یکی از خصوصیات فطریات، قابل تجربه درونی بودن، آنها است. مثلا وقتی ما احساس یا گرایش «خود» به زیبائی یا حقیقت‌جوئی یا میل به کمال را بدون این‌که هیچ منشاء بیرونی داشته باشد در درون خود تجربه می‌کنیم، در می‌یابیم که این گرایش‌ها «فطری‌» است، فطرت خداشناسی و خداجوئی انسان نیز قابل تجربه است، انسان با تامل می‌تواند در کنار شناخت ‌خود، ربط وجودی خود به خداوند را در یابد، و همراه با این علم، به علم حضوری به خداوند برسد. ما به راحتی می‌توانیم با علم حضوری، به خودمان متوجه و آگاه شویم، اگر همین علم را ادامه دهیم و عمیق‌تر کنیم، متوجه علم حضوری به خداوند خواهیم شد.

[۳۴] تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۵۸۸.

(«من عرف نفسه فقد عرف ربه»)
البته فطرت خداشناسی انسان مانند بعضی فطریات دیگر بالقوه و ضعیف است و در شرایط خاصی بالفعل و قوی می‌شود، همان‌طور که حتی غرایزی مانند غریزه جنسی نیز بالقوه است و در شرایط خاصی بالفعل و قوی می‌شود و در شرایطی نیز خاموش یا سرکوب می‌شود، در مورد فطرت خداشناسی، تعلقات انسان به دنیا و امور مادی و جسم خودش، حجاب‌هایی است که مانع بالفعل شدن، شکوفائی و رشد این فطرت می‌شود.

[۳۵] شیرازی، ملا صدرالدین، الحکمه المتعالیه، ج۹، ص۱۲۴.

گاهی غفلت ‌به حدی است که شخص منکر این فطرت می‌شود. اما اگر شخص اختیارا یا اضطرارا از این وابستگی‌ها جدا شود، خداوند را به روشنی می‌یابد. کسی که با ریاضت‌های شرعی و دستورات عرفانی، به تصفیه درون می‌پردازد، اختیارا خود را از این وابستگی‌ها جدا کرده است و کسی که در شرایطی قرار گرفته که امیدش از اسباب مادی قطع شده، و خود را بی‌پناه و ناامید یافته است، بی‌اختیار حجاب‌ها از روی فطرت اصیل و خداشناس او کنار می‌رود و ارتباط وجودی خود را با ذات مبداء متعال می‌یابد.

[۳۶] مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۲۹، مؤسسه در راه حق، قم، چاپ نخست، ۱۳۶۷.

پس یافت و شهود خداوند نیز دلیلی بر وجود این گرایش و شناخت است. و چون این یافت غیر اکتسابی است، پس فطری است.
شخصی به حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) عرض کرد: «بحث‌ها و مجادله‌ها درباره وجود خداوند مرا متحیّر کرده است. مرا به خداوند راهنمایی کنید، حضرت فرمود: آیا هرگز سوار کشتی شده‌ای؟ پاسخ داد: بله، فرمود: آیا پیش آمده که کشتی تو بشکند و هیچ راه نجاتی برای تو نباشد؟ پاسخ داد: بله، فرمود: آیا در آن هنگام قلب تو به چیزی که قادر بر نجات تو باشد تعلق نگرفت؟ پاسخ داد: آری، قلبم به موجودی که قادر بر نجاتم باشد، تعلق گرفت. فرمود: همان موجود خداوندی است که وقتی هیچ نجات دهنده‌ای نباشد هم قادر بر نجات تو است»

[۳۷] صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۲۳۱، مکتبه الصدوق، تهران، ۱۳۸۷.

این حدیث، صحنه قطع همه تعلقات دنیائی را تصویر می‌کند که هر کسی حتی منکر خدا هم در آن لحظه، متوجه فطرت الهی‌اش می‌شود و خدا را می‌یابد.

[۳۸] جوادی آملی، عبدالله، ده مقاله پیرامون مبدا و معاد، ص۷۵- ۷۶، انتشارات الزهراء ‌(علیهاالسّلام)، قم، چاپ سوم، ۱۳۷۲.

میل به کمال مطلق

دلیل شهودی دوم: میل انسان به کمال مطلق است. ما می‌توانیم به راحتی این گرایش را در خود تجربه کنیم که همواره در همه زندگی، متوجه و مایل به کمال هستیم که همه فعالیت‌های انسان در این راستا قرار دارد، اما غالبا در اثر انس با اشیاء مادی و محدود، کمال را در اشیاء محدود تصور می‌کنیم و آن را هدف و غایت ‌خود می‌پنداریم و پس از رسیدن به آن متوجه می‌شویم که کمال خواهی ما اشباع نشده و به آرامش نرسیده‌ایم: از اینرو کمال را در مرتبه بالاتری می‌بینیم و آن را هدف غایی قرار می‌دهیم و پس از رسیدن به آن باز هم متوجه می‌شویم که کمال‌خواهی ما ارضاء نشده است و خواهان کمال بالاتری هستیم و این سلسله ادامه دارد. پس نتیجه می‌گیریم که انسان همواره به دنبال کمال مطلق و منبع و مبداء همه کمالات یعنی ذات باری‌تعالی است. و فطرتا متمایل به آن سرچشمه است و تا به آن نرسد، تشنه و طالب است؛ اما در مصداق آن اشتباه می‌کند.
سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می‌کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد
و چون این میل هیچ عاملی جز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.