پاورپوینت کامل سید روحالله موسوی خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سید روحالله موسوی خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سید روحالله موسوی خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سید روحالله موسوی خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
امام خمینی
سید روحالله مصطفوی (ش۱۲۸۱، ۱۳۲۰ق – ۱۳۶۸ش، ۱۴۰۹ق)، مشهور به پاورپوینت کامل سید روحالله موسوی خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، آیتالله خمینی و امام خمینی، اولین رهبر و اولین ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی ایران در قرن چهاردهم هجری قمری بود. او از مراجع تقلید شیعه بود که انقلاب ۱۳۵۷ ایران را رهبری کرد و در پی بهنتیجه رسیدن آن، پس از اعلام نتیجه انتخابات تعیین نظام انقلاب، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیانگذارد. از او بیش از چهل کتاب در زمینههای اخلاق، فقه، عرفان، فلسفه، حدیث، شعر و تفسیر بهجای مانده که بیشتر آنها را پیش از انقلاب ایران نگاشته است.
مبارزات ایشان از آغاز نوجوانی آغاز و سیر تکاملی آن بهموازات تکامل ابعاد روحی و علمیایشان از یکسو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران و جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافته تا اینکه با مبارزات سیاسی به از بین بردن حکومت پهلوی و برقراری نظام جمهوری اسلامی ایران انجامید.
فهرست مندرجات
۱ – نسبشناسی
۲ – ازدواج و خانواده
۳ – تحصیل در خمین
۴ – تحصیل در اراک
۵ – تحصیل در قم
۶ – تدریس
۷ – تالیفات
۸ – مبارزات سیاسی
۸.۱ – دوران جوانی
۸.۲ – همراهی با آیتالله بروجردی
۸.۳ – نهضت ملی شدن نفت
۸.۴ – پس از آیتالله بروجردی
۸.۵ – لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
۸.۶ – قیام پانزده خرداد
۸.۷ – اعتراض به کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه
۸.۸ – تبعید به نجف
۸.۹ – اوج گرفتن نهضت
۸.۱۰ – ورود به ایران
۹ – سالهای پایانی عمر امام
۱۰ – رحلت
۱۱ – پانویس
۱۲ – منبع
نسبشناسی
پدر خمینی سیدمصطفی موسوی فرزند علامه جلیلالقدر سیداحمد موسوی در ۲۹ بهمن ۱۲۴۱ هجری شمسی (۲۹ رجب ۱۲۷۸ هجری قمری) در شهرستان خمین (خمین: شهری است در جنوب شرقی استان مرکزی ایران (اراک) که بیش از ۱۵۰۰ سال پیشینه دارد. به این شهر و روستاهای اطرافش، کمره نیز میگفتند. از اینرو امام خمینی در پای بعضی از اعلامیههای خود “خمینی کمرهای” امضا میکردند) بهدنیا آمد. مقدمات را در خمین نزد میرزا احمد خوانساری آموخت. علاقه و ارتباط نزدیک استاد و شاگرد، باعث شد که سیدمصطفی دختر میرزا احمد را بههمسری برگزیند. پس از ازدواج برای ادامه تحصیلات راهی اصفهان شد و بعد از مدتی به نجف اشرف و سامرا هجرت کرد و بیش از پنج سال از محضر بزرگانی چون میرزای شیرازی سود برد و در زمره علما و مجتهدین عصر خود قرار گرفت. بهدعوت مردم خمین به این شهر بازگشت و زعامت و پیشوایی اهالی خمین و حومه را عهدهدار شد. تاریخ بازگشت را سال ۱۳۱۲ه. ق. برابر با ۱۲۷۴ ه. ش در خاطرهها ثبت کردهاند.
[۱] قادری، سیدعلی، خمینی روح الله (زندگینامه امام خمینی براساس اسناد و خاطرات و خیال) موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمهاللهعلیه).
مقاومت سیدمصطفی در برابر زورگویان حکومتی که همگی حامیان خانهای آن روز بودند و حمایتهای او از مظلومان شهری و روستایی، عرصه را بر زمینداران خمین تنگ کرده بود و راهی جز به شهادت رساندن آن عالم بزرگوار، پیش پای خود ندیدند. در تاریخ اسفند ۱۲۸۱ هجری شمسی (ذیالحجه ۱۳۲۰ قمری) در راه خمین به اراک مورد سوء قصد اشرار قرار گرفت و بر اثر اصابت چند گلوله در چهل سالگی بهشهادت رسید. پیکر آن مرحوم به نجف اشرف منتقل گردید و در آنجا دفن شد.
علامه سیداحمد موسوی مشهور به “هندی” پدر آیتالله سیدمصطفی موسوی، از آنرو به “هندی” شهرت یافته بود که سالها پیش نیای بزرگوارش، به انگیزه تبلیغ دین از نیشابور به کشمیر هجرت کرده بود و در آنجا بهشهادت رسید. از آن پس به رسم و سپاس مردم هند، به “دینعلی شاه” لقب گرفت. پدر سیداحمد از نوادگان میرحامد حسین، صاحب عبقات الانوار است.
[۲] مرادینیا، محمدجواد، خاطرات آیتالله پسندیده، ص۸.
سید احمد پس از شهادت پدر، کشمیر را به قصد نجف ترک گفت و در آن شهر به اجتهاد دست یافت. وی بنا به درخواست مردم خمین، نجف را ترک گفت تا امور شریعت آنان را بهعهده گیرد. در خمین با بانویی به نام سکینه عقد همسری بست و بعد از سه دختر، خداوند به او فرزندی داد که نامش را مصطفی نهاد. سید احمد در اواخر سال ۱۲۸۵ یا ۱۲۸۶ قمری وفات میکند.
[۳] مرادینیا، محمدجواد، خاطرات آیتالله پسندیده، ص۹.
هاجر خانم مادر امام خمینی، زنی از خاندان علم و تقوا و فرزند آیتالله میرزا احمد خمینی المسکن خوانساری الاصل، از علما و مدرسین والا مقام است.
[۴] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۳۶.
روحالله دایهای نیز به نام ننه خاور داشت. پدر امام به ننه خاور گفته بود: ” تا وقتی که پسرم روحالله را شیر میدهی، دست بهسوی هیچ سفرهای جز سفره خود و یا غذایی که از خانه من برای تو فرستاده میشود، دراز مکن”.
[۵] مجله ندا، بهار ۱۳۶۹، مصاحبه با خواهر رضاعی امام، ص۱۴۰.
امام خمینی پنجمین ماه عمر خود را با درد یتیمی آغاز کرد و از آن پس مادر گرامیاش و عمه بزرگوارش بانو صاحبه خانم، تربیت او را عهدهدار بودند.
پس از دو سال و نیم از جنگ بینالمللی اول اجساد کشته شدگان جنگ، شهر را به عزا و وبا مبتلا کرد. ماست موثرترین دارو برای کاهش آثار وبا بود اما قشون روس، ماستها را از خانه میگرفتند و خود را ایمن میکردند. مادر گرامی روحالله، هر از گاه فرزندش را با مشکی پر از ماست به در خانه بیماران میفرستاد اما خانه پدری روحالله نیز از گزند وبا مصون نماند و نخست صاحبه خانم، عمه شجاع و فداکار و اندکی پس از او در سال ۱۲۹۷ شمسی (۱۳۳۶ قمری)
[۶] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۳۸.
هاجر، مادر روحالله، دار فانی را وداع گفت.
[۷] قادری، سیدعلی، خمینی، روح الله، ج۱، ص۲۳۴.
حاصل ازدواج آیتالله سیدمصطفی موسوی و هاجر خانم سه پسر و سه دختر بود. سیدمرتضی (معروف به پسندیده) برادر امام خمینی از علمای جلیلالقدر که در ۲۲ آبان ماه ۱۳۷۵ در سن ۱۰۰ سالگی در قم درگذشت و پیکر وی پس از تشییعی باشکوه اقامه نماز میت توسط مرحوم آیتاللهالعظمی محمدتقی بهجت، در مسجد بالاسر واقع در جوار حرم حضرت معصومه (علیهاالسلام) بهخاک سپرده شد. برادر دیگر امام آقا سیدنورالدین (هندی) که در مرداد ۱۳۵۵ به رحمت ایزدی پیوست. سه دختر آیتالله سیدمصطفی عبارتند از: فاطمه خانم، آغازاده خانم، مولود آغا خانم.
[۸] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۳۷.
ازدواج و خانواده
امام خواستگاری اول خود را در ۲۵ سالگی انجام داد اما دختر سیدمحمد کمرهای ازدواج با ایشان را نپذیرفت.
[۹] رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امام خمینی، ص۲۰۸.
برای بار دیگر در سن ۲۷ سالگی اقدام به خواستگاری کرد و همسر گزید که حاصل این پیوند خجسته، سه پسر و پنج دختر بود که از این میان یک پسر و دو دختر، اندکی پس از تولد، به رحمت خدا رفتند. اسامی این فرزندان به این صورت است: مصطفی، علی (در چهار سالگی از دنیا رفت)، صدیقه (خانم اشراقی)، فریده (خانم اعرابی)، زهرا (خانم بروجردی)، سعیده (در کودکی در گذشت)، احمد و لطیفه (در کودکی در حوض افتاد و مرحوم شد).
[۱۰] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۴۴.
همسر ایشان، دختر حاج [[|میرزا محمد ثقفی]] از روحانیون تهران بود. پیشنهاد این پیوند مبارک را سیدمحمدصادق لواسانی، دوست و همدرس امام داد. روحالله جوان، چندین بار به خانه میرزا محمد ثقفی تهرانی، پیغام فرستاد و آنان را از نیت خود باخبر کرد. اما “قدس ایران” که دختری دبیرستانی بود و سخت به تحصیل و زندگی در تهران خو کرده بود، هربار پاسخ منفی داد.
[۱۱] به گفته خود او، دلیل امتناعش از قبول این درخواست، بیرغبتی و نارضایتی از زندگی در قم بوده است.
تا اینکه بر اثر خوابی که خود آن را بیان کرده است، زندگی در قم با روحالله را پذیرفت. “خوابهای متبرک دیدم، فهمیدم این ازدواج مقدّر است. آن خوابی که دفعه آخری دیدم که کار تمام شد حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امیرالمومنین (علیهالسّلام)، و امام حسن (علیهالسّلام) را در یک حیاط کوچکی دیدم که همان حیاطی بود که برای عروسی اجاره کردند. همان اتاق با همان شکل و شمایل که در خواب دیده بودم. حتی پردههایی که بعدا خریدند، همان بود که در خواب دیده بودم.”
[۱۲] لاجوردی، حبیب، خاطرات حائری یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، ص۵۴.
چون امام میخواستند جلسات درس تعطیل نشود، عروسی را ماه رمضان گرفتند که درسها تعطیل است و با مهریه ۱۰۰۰ تومان عقد کردند.
[۱۳] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۵۵.
در تمام این سالها (به اعتراف همسر) حتی یک جمله که در آن فرمانی و یا عتابی باشد، میان آنها رد و بدل نشد و او خود میگوید: اگر میخواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، میآمدند میگفتند بلند شو تو نباید بشویی. من پشت سر او، اتاق را جارو میکردم. وقتی او نبود لباس بچه را میشستم.
[۱۴] قادری، سیدعلی، خمینی روح الله، ج۱، ص۴۳۰.
تحصیل در خمین
امام خمینی در همان اوان کودکی آغاز به درس کرد و داخل منزل خود نزد معلمی به نام میرزا محمود به خواندن و نوشتن پرداخت و سپس قدم به مکتب گذاشت.
[۱۵] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۳۹.
در مکتب ملاابوالقاسم، قرائت و تجوید قرآن را فراگرفت. پیش اساتید دیگری به نامهای شیخ جعفر و میرزا محمد به درس و آموزش ادامه داد.
پس از اتمام دوره مکتبخانه، به مدرسه احمدیه میرود تا درسهای این مراکز جدید التاسیس را نیز تجربه کند. حسن مستوفی، فرزند خاله روحالله که در کودکی همدرس و همبازی هم بودند، میگوید: “ما با هم به مدرسهای میرفتیم که به سبک مدارس فرانسوی، میز و صندلی داشت”.
[۱۶] قادری، سیدعلی، خمینی روح الله، ج۱، ص۱۸۵.
در مدرسه نزد شخصی به نام آقا حمزه محلاتی به تعلیم خط پرداخت و پیش از ۱۵ سالگی، تحصیلات فارسی آن روز را به پایان رساند.
تحصیل علوم اسلامی نظیر صرف و نحو و منطق را در محضر یکی از داییهای خود به نام حاج میرزا محمدمهدی و برادر خود سیدمرتضی پسندیده و آقانجفی خمینی آغاز کرد و تا سال ۱۲۹۹ شمسی (۱۳۳۸ قمری) به تحصیل مقدمات در محضر آنان ادامه داد.
[۱۷] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۳۹.
ایشان در این سن اخبار کشور و شهر را پی میگرفت و در همه فعالیتهای مربوط به جوانان مدافع شهر، شرکت میجست. جمعهها به میدان مشق تیر میرفت تا فنون دفاع را بیاموزد.
تحصیل در اراک
سال ۱۳۳۹ ه. ق امام خمینی برای تکمیل تحصیلات خود به اراک (اراک، اینک مرکز استان مرکزی است و شهری صنعتی کشاورزی است. آن هنگام که امام خمینی به این شهر هجرت کردند، نزدیک به صد سال از بنای جدید آن میگذشت. در آن زمان بیشتر به سلطانآباد یا عراق شهرت داشت، تا اینکه هیات وزیران در سال ۱۳۱۴ ه. ش نام آن را به اراک تغییر داد. معمولا عراق (و یا اراک) به منطقهای بزرگ گفته میشود که بهطور متوسط پنج شهر مهم و بیش از سیصد روستا داشته باشد. در قدیم برای آن که نام این منطقه با عراق عرب، اشتباه نشود، از او به عراق عجم یاد میکردند. در فرهنگ معین آمده است: “اراک در سال ۱۲۴۰ه. ق. به توسط یوسفخان معروف به گرجی در زاویه جنوب غربی دشت فراهان بنا شده است”.
[۱۸] معین، محمد، فرهنگ معین، ج۵، ص۱۱۴.
) رفت. پیش از عزیمت به اراک، نخست تصمیم داشت که به اصفهان برود و در آن ادامه تحصیل دهد، اما آوازه شیخ عبدالکریم حائری یزدی که در آن سالها در همه مراکز علمی پیچیده بود، خمینی جوان را به اراک کشاند. در اراک، وارد مدرسه سپهدار شد و بیدرنگ، منطق را دوره کرد، نحو را به کمال آموخت و به بدیع و بیان احاطه یافت. در این دوره در محضر اساتیدی چون شیخ محمدعلی بروجردی، شیخ محمد گلپایگانی و آقا عباس اراکی تلمّذ کرد.
[۱۹] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۳۹.
تحصیل در قم
در سال ۱۳۰۱ ه. ش. (۱۳۴۰ ه. ق.) که آیتالله حائری حوزه علمیّه اراک را به شهر مقدّس قم انتقال داد، امام خمینی نیز که تازه کتاب مطوّل را شروع کرده بود به قم رفت و در مدرسه دارالشفا مسکن گزید و در حوزه جدیدالتاسیس قم تحصیلات خود را با جدّیت بیشتری نزد اساتید بزرگ مانند میرزا محمدعلی ادیب تهرانی، سیدمحمدتقی خوانساری و میرزا سیدعلی یثربی کاشانی دنبال کرد و با پشتکار و کوششهای شبانهروزی موفق شد تا سال ۱۳۰۶ ه. ش. (۱۳۴۵ ه. ق.) در ۲۵ سالگی سطوح عالیه را به پایان رسانیده و در حوزه درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت کند و پایههای علمی و مبانی فقهی و اصولی خود را تحکیم بخشد و به درجه اجتهاد فائق گردد. شاید یکی از کسانی که دیدار با او در زندگی امام تاثیرگذار بوده است، آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری باشد.
[۲۰] مرادینیا، محمدجواد. سطر اول، ص۱۵۱.
دو سال بعد، در قم با حاج شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی آشنا شد که فلسفه میدانست و در فلسفه غرب نیز دستی داشت. وی در قم داروینیسم و نقد آن را تدریس میکرد و مدتی روحالله جوان در این درس حاضر شد. استاد دیگر امام در معقول، مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی است. محضر درس آن فیلسوف نامی، سه علم را به روح الله آموخت: ریاضیات، هیئت و فلسفه.
از میان همه اساتید امام آنکه بیش از همه روح او را اشباع میکرد، درس عرفان نظری مرحوم محمدعلی شاهآبادی بود. شش سال، گاه هر روز و گاه هر چند هفته یک روز، نزد او میرفت تا کنار فقه و فلسفه، عرفان را نیز بیاموزد. آشنایی امام با عرفان، چنان عمیق و گسترده بود که اگر به فقه و اجتهاد شهرت نمییافت، اینک همگان او را فقط عارفی سترگ میشناختند که مدار عرفان در عصر حاضر است.
علاوه بر این، در محضر آقامیرزا علیاکبر حکمی یزدی نیز علوم معنوی و عرفانی را در سینه اندوخت، و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقاشیخ محمدرضا مسجدشاهی آموخت. از آیتالله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی اخلاق و عرفان را فراگرفت و هماره از او به بزرگی و پاک نهادی یاد میکرد.
[۲۱] بابایی، رضا. مجله حضور، شماره ۳۸. کارنامه نور (زندگینامه امام خمینی)، ص۲۴۲.
تدریس
امام خمینی تدریس کتب فلسفی را در حالی که بیش از ۲۷ سال نداشت آغاز کرد لیکن در انتخاب شاگرد و کتابی که باید مورد بحث قرار گیرد دقت و احتیاط میکردند. ضمنا همزمان با تدریس فلسفه، برای افراد شایسته و مورد اعتماد بهطور خصوصی عرفان را طرح میکردند.
[۲۲] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۵۵.
در کنار درس فلسفه به تدریس اخلاق همت گماشتند. در آغاز این جلسه خیلی محدود بود و از روی کتاب منازل السائرین مطالب را طرح میکردند. علاقمندان به درس ایشان آرامآرام رو به فزونی نهاد و بهطوری که درس اخلاق به دو روز در هفته، یعنی پنجشنبه و جمعهها رسید.
[۲۳] امام خمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، ج۱۴، ص۵۲۰.
عمال رضاشاه برای تعطیلی این درس فشار میآوردند که با مقاومت امام بهنتیجه نرسیدند اما ناچار شدند برنامه درس اخلاق را از مدرسه فیضیه به مدرسه حاج ملاصادق در منطقه دوردست شهر منتقل کردند.
[۲۴] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۵۷.
تدریس علوم منقول و خارج فقه و اصول را در سال ۱۳۲۵ ه. ش. (۱۳۶۴ ه. ق.) همزمان با ورود آیتالله بروجردی به قم آغاز کرد. البته پیش از شروع درس خارج، سالیان درازی به تدریس سطح اشتغال داشت و کتابهای فقه و اصول را برای گروهی از فضلا و محصلین شرح و بسط میداد. سبک تدریس و شیوه ویژه امام در بررسی مسائل علمی و باریکبینیهایی که در فقه و اصول بهعمل میآورد، شاگردان را اهل دقت و تحقیق بار میآورد. با وجود اینکه برای استفاده از درس ایشان لازم بود پایههای علمی محصل تا حدودی بالا باشد اما بزرگترین کرسی تدریس، از آن ایشان بود.
[۲۵] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۵۷.
پس از تبعید، در نجف اشرف از امام خواستند که تدریس کنند. ایشان در پاسخ گفته بودند: “حوزه نجف نیاز به درس ندارد و این همه علما جلسه درس دارند. ” با اصرار قرار شد درس بگذارند اما در ساعتی که با درس علمای بزرگ تداخل نداشته باشد.
[۲۶] مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، خاطرات سالهای نجف، نشر عروج، ج۱، ص۴۳.
بسیاری از درسخواندههای نجف معتقد بودند کسی که در حوزه نجف درس نخوانده باشد عالم و مجتهد نیست و تعدادی از اشکالکنندههای حرفهای به درس امام میآمدند اما نمیتوانستند اشکال کنند.
[۲۷] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۲، ص۲۵۶.
امام در شیوه تدریس حوزه نجف تغییراتی دادند، آغاز درس بدون تاخیر، افزودن شهریهها، گرفتن امتحان (که در حوزه نجف رایج نبود) و دادن شهریه بیشتر به کسانی که درسشان را بهتر میخواندند.
[۲۸] مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، خاطرات سالهای نجف، نشر عروج، ج۲، ص۱۹۹.
بهمنماه ۱۳۴۸ امام بحث ولایت فقیه را در مسجد شیخ انصاری نجف آغاز کردند.
[۲۹] مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، خاطرات سالهای نجف، نشر عروج، ج۲، ص۷۱۲.
در ۱۳ جلسهای که تا ۲۰ بهمن ادامه داشت، از حکومت اسلامی گفتند اما عدهای اشکال میکردند که شما چه وقت میتوانید حکومت اسلامی تشکیل بدهید و جواب میشنیدند: “در قضایا نباید با این فکر وارد شد بلکه اینکار بزرگ دارای ابعاد و مقدمات زیادی است. ما فعلا برنامهاش را تنظیم میکنیم و الا برنامهای تنظیم شدهای باشد که نسلهای آینده وقتی آمدند دوباره وقتشان برای تنظیم برنامه تلف نشود.”
[۳۰] رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج۴، ص۲۷۴.
تالیفات
سیر تالیفی امام از مسائل عقلیّه آغاز گردیده و در زمینه اخلاقیات و علوم عملیّه و فقه و اصول ادامه یافته است. در حدود ۲۷ سالگی کتاب مصباح الهدایه را به رشته تحریر درآورد که بعضی از علمای بزرگ معاصر بر آن حاشیه زدهاند. در ۲۹ سالگی شرحی بر دعای ماه رمضان نگاشتند و کتاب اربعین حدیث ایشان ۷ حدیث مربوط به مسائل عقلیّه را شامل میشود و ما بقی آن مربوط به اخلاقیّات میباشد. کتابهای دیگر امام عبارتند از:
[۳۱] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۷۳.
۴. حاشیه بر نصوصالحکم قیصری
۵. حاشیه بر مفاتیح الغیب
۶. اسرار الصلوه یا معراج السالکین
۷. رساله فی الطب و الاراده
۸. حاشیه بر رساله شرح حدیث راس الجالوت قاضی سعید و شرح مستقلی بر همان حدیث.
۹. کشف اسرار
۱۰. شرح حدیث جنود عقل و جهل
۱۱. آداب الصلوه
۱۲. الرسائل: درباره قاعده لاضرر و لاضرار، استصحاب، تعادل، تراجیح و اجتهاد و تقلید و تقیه. در دو جلد.
۱۳. تحریر الوسیله. متن کامل دوره فقه.
۱۴. البیع: درسهای فقهی امام خمینی در نجف اشرف.
۱۵. کتاب الطهاره: بحثهای فقهی.
۱۶. تهذیب الاصول: تقریرات درس اصول فقه در قم به قلم استاد جعفر سبحانی در سه جلد به چاپ رسیده است.
۱۷. نیل الاوطار فی بیان قاعده لاضرر و لاضرار. تقریر درس خارج.
۱۸. رساله فی الاجتهاد و التقلید. تقریر درس خارج.
۱۹. توضیح المسائل
۲۰. زبده الاحکام
۲۱. حکومت اسلامی یا ولایت فقیه. مجموعهای از سخنرانیها و درسهای امام خمینی درباره حکومت اسلامی.
۲۲. مبارزه با نفس یا جهاد اکبر: مجموعهای از سخنرانیهای امام در نجف اشرف درباره اخلاق.
۲۳. مکاسب محرمه. دو جلد
۲۴. رسالهای مشتمل بر فوایدی در بعضی مسائل مشکله.
مبارزات سیاسی
روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادی و تربیت و محیط خانوادگی و شرایط سیاسی و اجتماعی طول دوران زندگی آن حضرت داشته است. مبارزات ایشان از آغاز نوجوانی آغاز و سیر تکاملی آن بهموازات تکامل ابعاد روحی و علمیایشان از یکسو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران و جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافته است.
دوران جوانی
وضعیت آشفته سیاسی و اجتماعی ایران در کودکی و نوجوانی روحالله، باعث حساسیت بیشتر امام خمینی به مسائل کشور شده بود. جنگ جهانی اول و نهضت مشروطه و نهضت دلیران تنگستان و میرزا کوچکخان جنگلی از مهمترین اتفاقات دوران نوجوانی روحالله بود. آنچه بیش از همه، روحالله را در آن سالها به وجد آورد، نهضت جنگل بود. دلیل علاقه روحالله جوان به رهبر نهضت جنگل، نقل یک خواب از او و سرودن قصیدهای در ستایش میرزا کوچکخان جنگلی است. امام خواب خود را برای برادرشان اینگونه نقل کردهاند:
“شب بود، اما خورشید همچنان در آسمان بود. این خانه نیز جنگل بود. جنگلیها با اسب به این خانه آمدند و میرزا در میان آنها بود. برایش چای آوردم، لبخندی زد. بی آنکه چیزی بگوید: خداحافظی کرد و رفت”.
[۳۲] قادری، سیدعلی، خمینی، روح الله، ج۱، ص۲۳۴.
در زمانی که امام به قم رفتند آیتالله سیدحسن مدرّس نماینده مجلس بود. احتمالا اولین دیدار ایشان به مدرّس در پاییز ۱۳۰۲ و جهت طرح مشکلات منطقه خمین بود.
[۳۳] رنجبر کرمانی، علیاکبر. روزشمار زندگی امام خمینی (سلاماللهعلیه)، ص۵.
پس از این نیز دیدارها در محل مجلس شورای ملی تکرار شد.
در جریان به سلطنت رسیدن رضا پهلوی، حرکتهای اعتراضی نظیر مخالفتهای آیتالله مدرّس و حرکت آقانورالله اصفهانی انجام شد اما امام در این سالها معتقد به حرکتهای فردی نبودند و معتقد بودند که حوزه باید به رهبری یک نفر بهطور هماهنگ عمل کند و بههمین خاطر از شیوه آیتالله حائری تبعیت میکردند و حفظ موجودیّت حوزه را مهمتر از باقی امور میدانستند. البته گاهی با ظرافت مخالفتشان را نشان میدادند.
[۳۴] شیرعلینیا، جعفر، دایرهالمعارف مصور تاریخ زندگی امام خمینی، ص۲۵.
همراهی با آیتالله بروجردی
در ۱۵ اردیبهشتماه ۱۳۲۳ و در اوضاع آشفته و فضای آزادی نسبی پس از رضا پهلوی، امام در پیامی به ملت از قیام برای خدا صحبت کردهاند و آن را تنها راه اصلاح دو جهان نامیدهاند. ” خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده … قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بیسواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره میکند. ” و در ادامه آوردهاند: “هان ای روحانیین اسلامی! ای علمای ربانی! ای دانشمندان دیندار! … امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزهگرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خدای عالم چه عذری دارید؟”.
[۳۵] امام خمینی، سیدروحالله، صحیفه امام خمینی، ج۱، ص۲۱.
در همین سال بود که علیاکبر حکمیزاده، طلبه جوان قمی کتابی ۴۰ صفحهای منتشر کرد که اسرار هزار ساله نام داشت که شامل شبهاتی اعتقاداتی بود که زود مشهور شد و علما به فکر پاسخ افتادند. امام در کشف الاسرار هم پاسخ به پرسشهای اعتقادی را دادند و هم به رضاخان تاختند.
[۳۶] بهشتیسرشت، محسن، زمانه و زندگی امام خمینی، ص۸۳.
در همین کتاب ایده حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تشکیل آن را مطرح ساختند.
پس از رحلت آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، سه مجتهد بزرگ آن روزگار، حوزه را اداره میکردند. در همین سالها (بهیژه پس از سقوط رضاخان) شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیتالله العظمی بروجردی شخصیت علمی برجستهای بود که در برابر حکومت کوتاه نمیآمد لذا این پیشنهاد از سوی شاگردان مرحوم حائری بهویژه امام خمینی پیگیری شد.
[۳۷] انصاری، حمید. حدیث بیداری، ص۲۶.
امام روزانه تا شصت نامه برای علما مینوشتند تا از آقای بروجردی بخواهند تا به قم بیاید.
[۳۸] دلیل آفتاب: خاطرات یادگار امام، موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی، ص۶۰.
پس از رحلت آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی، آیتالله قمی به مرجعیت رسید اما روحالله هرچه اعتبار داشت خرج مرجعیت آیتالله بروجردی کرد.
[۳۹] جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، ص۱۸۶.
پس از آیتالله قمی، مرجعیت آیتالله بروجردی گسترش یافت و در این دوره امام خمینی، شخص مورد اعتماد وی بودند.
امام از طرف آیتالله بروجردی عضو هیات مصلحین بودند که مامور اصلاح حوزه بودند. تقریب بین مذاهب، فرستادن نماینده به الازهر، ساختن مسجد و مدرسه در خارج از کشور، اعزام مبلغ به کشورهای اسلامی، تشویق طلاب به آموختن دروس جدید، از جمله زبان انگلیسی از کارهایی است که در زمان آیتالله بروجردی انجام شد که امام در آنها شریک و یا بانی اصلاح بوده است.
[۴۰] مجله حوزه، مرداد – آبان ۱۳۷۳، ص: ۱۶۷.
در آغاز ۱۳۲۸ با آغاز زمزمههایی مبنی بر تاسیس مجلس موسسّان (که طرحی برای باز کردن دست شاه بود) شایعه شد که آیتالله بروجردی با این مجلس، اعلام موافقت فرموده است. امام خمینی بههمراه چند تن از مراجع و علمای وقت، نامهای سرگشاده به آیتالله بروجردی نوشتند و از ایشان خواستند که با بیان نظرشان، به این شایعات خاتمه دهند.
[۴۱] امام خمینی، سیدروحالله، صحیفه امام خمینی، ج۱، ص۲۶.
این اقدام هوشیارانه، منتهی به صدور اعلامیهای از سوی زعیم حوزههای علمیه شد. ایشان در این بیانیه، هرگونه توافقی را با دولت پهلوی، درباره تاسیس مجلس موسسان، انکار کردند.
[۴۲] انصاری، حمید، حدیث بیداری، ص۳۲.
بدین ترتیب دستگاه حکومتی نتوانست از نفوذ روحانیت به نفع مقاصد خود سود برد.
آیتالله بروجردی بارها در مواقع حسّاس امام را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 