پاورپوینت کامل زینب بنت علی (علیهماالسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زینب بنت علی (علیهماالسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زینب بنت علی (علیهماالسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زینب بنت علی (علیهماالسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
حضرت زینب کبری (علیهاالسلام)
حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) (۵ یا ۶ ق – ۶۲ ه.ق)، سومین فرزند علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) و همسر عبدالله بن جعفر بود. ایشان را با القاب عقیله بنیهاشم، ام المصائب، دانشمند بدون معلم، متفکر بدون استاد، یاد کردهاند. حضرت زینب توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نامگذاری شد. پنج تن آل عبا، امام سجاد و امام باقر (علیهماالسّلام) را درک کرده است و در زمان حضور امیرالمومنین (علیهالسّلام) در کوفه به زنان کوفه، تفسیر قرآن آموزش میداد.
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) همراه با خمسه طیّبه در مسائل سیاسیـاجتماعی شرکت فعّال داشت. ایشان همراه برادرش امام حسین (علیهالسّلام) در واقعه کربلا حضور پیدا کرد. بعد از شهادت امام حسین به اسارت درآمد و سرپرستی اسرای کربلا را به عهده گرفت.
خطبههای ایشان در کوفه و شام علیه یزید و امویان معروف است. با خطبههای خود یزید و یزیدیان را رسوا نموده و پرده از چهره ظالمانه و ننگین حکومت اموی برداشت و پیام امام حسین (علیهالسّلام)، را به مردمان آن زمان رسانید.
بارزترین بعد زندگى حضرت زینب (سلاماللهعلیها)، نقش ویژه او در واقعه کربلا و دوران اسارت پس از این واقعه است. به خاطر صبر و پایداری در واقعه عاشورا علیرغم از دستدادن عزیزترین کسانش از او به عنوان اسوه صبر، یاد کردهاند.
درباره مزار حضرت زینب (سلاماللهعلیها) اختلاف است ولی مشهور قائل هستند که ایشان در دمشق دفن شدهاند.
فهرست مندرجات
۱ – معرفی اجمالی
۲ – نسب
۳ – سومین فرزند
۴ – تاریخ ولادت
۵ – نامگذاری
۶ – فضائل و القاب
۶.۱ – ولیه الله
۶.۲ – عالمه غیر معلمه
۶.۳ – عابده آل علی
۶.۴ – العصمه الصغری
۶.۵ – الصدّیقه الصغری
۶.۶ – عفیفه کریمه
۶.۷ – فصیحه بلیغه
۶.۸ – صابره محتسبه
۶.۹ – لبوه الهاشمیّه
۶.۱۰ – ایثار و گذشت
۷ – کنیهها
۷.۱ – امالحسن
۷.۲ – امکلثوم
۷.۲.۱ – اثبات کنیه امکلثوم
۷.۲.۱.۱ – تصریح علما
۷.۲.۱.۲ – کثرت روایات امکلثوم
۷.۲.۱.۳ – خطابه بلیغ امکلثوم
۷.۲.۲ – امکلثوم در اخبار مقاتل
۷.۲.۲.۱ – روایت اول
۷.۲.۲.۲ – روایت دوم
۷.۲.۲.۳ – روایت سوم
۷.۲.۲.۴ – روایت چهارم
۷.۳ – کنیههای دیگر
۷.۴ – نتیجهگیری
۸ – حضرت زینب و اهل کساء
۸.۱ – حضرت زینب و پیامبر
۸.۲ – راوی خطبه فدک
۸.۳ – زمان امام علی
۸.۴ – زمان امام حسن
۸.۵ – زمان امام حسین
۸.۶ – زمان امام سجاد
۹ – هویتشناسی زینب و امکلثوم
۹.۱ – دختران علی و فاطمه
۹.۲ – هویت امکلثوم کبری
۹.۳ – زینب صغری یا کبری
۹.۴ – همسر و وفات امکلثوم کبری
۹.۵ – هویت امکلثوم صغری
۹.۶ – امکلثوم و زینب در کربلا
۹.۷ – همسر امکلثوم صغری
۹.۸ – جمعبندی
۱۰ – همسر
۱۱ – فرزندان
۱۲ – حضرت زینب در کربلا
۱۲.۱ – منزل خزیمیه
۱۲.۲ – روز تاسوعا
۱۲.۳ – شب عاشورا
۱۲.۴ – روز عاشورا
۱۲.۴.۱ – شهادت علی اکبر
۱۲.۴.۲ – شهادت علی اصغر
۱۲.۴.۳ – شهادت عبدالله
۱۲.۴.۴ – شهادت امام حسین
۱۲.۵ – اسارت زینب در روز یازدهم
۱۲.۶ – رهبر کاروان اسرا
۱۲.۶.۱ – تعداد اسرا
۱۲.۶.۲ – هدایت مدبّرانه
۱۲.۶.۳ – حفاظت از اسرا
۱۲.۶.۴ – دلداری به اسرا
۱۲.۶.۵ – حمایت از ولایت
۱۳ – تحریفزدایی از شخصیت زینب
۱۳.۱ – سر بر محمل کوبیدن
۱۳.۱.۱ – اشکالات سندی
۱۳.۱.۲ – اشکالات محتوایی
۱۳.۱.۳ – قیاس باطل
۱۳.۲ – ماجرای پیراهن کهنه
۱۳.۳ – تهمت طلاق
۱۳.۳.۱ – عدم دلیل معتبر
۱۳.۳.۲ – منشاء شبهه
۱۳.۴ – نگرانی در شب عاشورا
۱۳.۵ – پریشان کردن مو و گیسو
۱۳.۵.۱ – مخالفت با سیره
۱۳.۵.۲ – مخالفت با امر امام
۱۳.۶ – بدون پوشش بودن در ماجرای کربلا
۱۳.۶.۱ – تعابیر منابع و مقاتل
۱۴ – حماسه عفاف و حجاب زینب
۱۴.۱ – اقدامات امام حسین
۱۴.۲ – اعطای زیورآلات به دشمن
۱۴.۳ – فرار بانوان از معرض خطر
۱۴.۴ – مقاومت و مطالبه پوشش
۱۴.۵ – سخنرانی در کوفه
۱۴.۶ – حجاب در مجلس ابنزیاد
۱۴.۷ – حجاب در مجلس یزید
۱۵ – امتحانات الهی حضرت زینب
۱۵.۱ – امتحان با خوف
۱۵.۱.۱ – خروج از مدینه
۱۵.۱.۲ – خروج از مکّه
۱۵.۱.۳ – خوف در طی منازل
۱۵.۱.۴ – لشکر حرّ
۱۵.۱.۵ – ورود به کربلا
۱۵.۱.۶ – خوف در شب عاشورا
۱۵.۱.۷ – خوف در روز عاشورا
۱۵.۱.۸ – اوج ترس و وحشت
۱۵.۱.۹ – غارت خیمهها
۱۵.۱.۱۰ – آتش زدن خیمهها
۱۵.۱.۱۱ – شام غریبان
۱۵.۱.۱۲ – زندان کوفه
۱۵.۱.۱۳ – شام
۱۵.۲ – امتحان با گرسنگی
۱۵.۲.۱ – گرسنگی در کودکی
۱۵.۲.۲ – گرسنگی در کربلا
۱۵.۲.۳ – گرسنگی در راه شام
۱۵.۳ – امتحان با نقص اموال
۱۵.۴ – امتحان با رنجهای جسمانی
۱۵.۴.۱ – تازیانه خوردن در کربلا
۱۵.۴.۲ – در مسیر کوفه و شام
۱۵.۵ – امتحان با نقص ثمرات
۱۵.۶ – رمز پیروزی زینب
۱۶ – حضرت زینب پس از اسارت
۱۶.۱ – برگزاری سوگواری در شام
۱۶.۲ – برگزاری سوگواری در مدینه
۱۶.۳ – هجرت دوباره به شام
۱۶.۴ – وفات
۱۶.۵ – علت سفر دوم به شام
۱۷ – آرامگاه
۱۷.۱ – قائلین به مزار در مدینه
۱۷.۱.۱ – ادله
۱۷.۱.۱.۱ – قاعده استصحاب
۱۷.۱.۱.۲ – اخبار و روایات
۱۷.۱.۲ – نقد دیدگاه اول
۱۷.۱.۲.۱ – رد دلیل اول
۱۷.۱.۲.۲ – رد دلیل دوم
۱۷.۱.۳ – امکلثوم مدفون در بقیع
۱۷.۲ – قائلین به مزار در مصر
۱۷.۲.۱ – منابع
۱۷.۲.۱.۱ – اخبار الزینبیات
۱۷.۲.۱.۲ – کشف و شهود صوفیه
۱۷.۲.۲ – رد دیدگاه دوم
۱۷.۲.۲.۱ – ضعف اخبار الزینبیات
۱۷.۲.۲.۲ – بطلان قول صوفیه
۱۷.۲.۲.۳ – عدم ورود اولاد علی به مصر
۱۷.۲.۲.۴ – عدم نقل جهانگردان
۱۷.۲.۲.۵ – عدم ثبت مورخان
۱۷.۲.۲.۶ – عدم اطلاع فاطمیان
۱۷.۲.۲.۷ – مزارهای معروف علویان
۱۷.۲.۲.۸ – اضطراب مورخان موافق
۱۷.۲.۳ – صاحب مقبره زینبیه مصر
۱۷.۳ – قائلین به مزار در شام
۱۷.۳.۱ – گروه اول
۱۷.۳.۲ – گروه دوم
۱۷.۳.۳ – گروه سوم
۱۷.۳.۴ – گروه چهارم
۱۷.۳.۵ – نقد و بررسی
۱۷.۳.۶ – ادله دیدگاه سوم
۱۷.۳.۶.۱ – زیارت مرقد زینب
۱۷.۳.۶.۲ – شهرت تاریخی مزار
۱۷.۳.۶.۳ – کشف کتیبه مرقد
۱۷.۳.۶.۴ – گواهی بر وقفنامه
۱۷.۳.۶.۵ – شهادت مورخین و علما
۱۷.۳.۶.۶ – مرقد فضه در شام
۱۷.۴ – نتیجهگیری
۱۷.۵ – فضیلت زیارت حضرت زینب
۱۸ – پانویس
۱۹ – منبع
معرفی اجمالی
زینب کبری (سلاماللهعلیها) مکنای به امالحسن و امکلثوم
[۱] علوی عمری، علی بن محمد نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۸.
دختر ارشد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری در ایام حیات جد بزرگوار خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مدینه منوره به دنیا آمد.
[۲] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۶۶.
[۳] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۵، ص۴۶۹.
[۴] بیهقی، ظهیر الدین، لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج۱، ص۲۳.
کمتر از ۵ سال داشت که جد بزرگوارش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از دنیا رفت و اندکی بعد به فاصله ۷۵ یا ۹۵ روز مادرش زهرای اطهر (سلاماللهعلیها) را نیز از دست داد
[۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۵۸.
[۶] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۱۲.
[۷] ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۷۷.
و مسئولیت مراقبت از خواهران و برادرانش به دوش وی افتاد.
در عصر پدر، به زنان کوفی درس تفسیر و معارف اسلامی میداد. پدرش او را به عقد برادرزادهاش عبدالله بن جعفر درآورد. حاصل این ازدواج ۵ فرزند به نامهای علی، عون، عباس، محمد و امکلثوم بود.
[۸] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۰.
[۹] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۲۰۷.
[۱۰] ابوالقاسم ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۶۹، ص۱۷۶.
[۱۱] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۹۷.
شاهد حکومت کوتاه پدر و برادرش امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) و در نهایت شهادت آن بزرگواران بود. با حرکت امام حسین (علیهالسّلام) از مدینه در بیست و هشتم رجب
[۱۲] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰.
[۱۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۳۴۱.
[۱۴] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۴.
و به نقلی سوم شعبان سال ۶۰ هجری،
[۱۵] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۲۱-۲۲.
[۱۶] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۷۳.
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نیز به همراه فرزندان و بسیاری از خویشاوندان از جمله برادران، خواهران و برادرزادهها، رهسپار مکه شد.
[۱۷] ابوحنیفه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۲۸.
[۱۸] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۶۶.
در سفر طولانی مدینه تا مکه، مکه تا کربلا، کربلا تا کوفه، کوفه تا شام، شام تا کربلا و از کربلا تا مدینه، همراه برادر شهیدش امام حسین (علیهالسّلام) و اسیران کوفه و شام بود. تلخترین صحنهها و مصیبتها را در ظهر عاشورا شاهد بود. حوادث دلخراش کوفه و شام موهایش را سفید و قامتش را خمیده کرد. با این وجود، هرگز دم از گفتن حقایق و مظلومیت شهدای کربلا فرو نبست و افشاگر حاکمان مستبد عصر خود بود تا آنجا که خطبههای دشمنشکن وی در کوفه و شام معروف است. حضرت زینب (سلاماللهعلیها) سرانجام در ۵۷ سالگی و در سال ۶۲ قمری چشم از جهان فروبست.
نسب
حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) دختر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) بن عبدالمطلب، قریشی هاشمی است. چنانکه منابع در معرفی وی چنین نوشتهاند: «زینب بنت علی بن ابیطالب بن عبد المطلب الهاشمیه سبطه رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امها فاطمه الزهراء قال ابن الاثیر انها ولدت فی حیاه النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)…»
[۱۹] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۶۶.
مادرش فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)
[۲۰] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۷، ص۱۳۴.
[۲۱] ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، ص۳۷.
[۲۲] ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص۳۸.
[۲۳] تقیالدین مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۵، ص۳۷۱.
[۲۴] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۵۴.
[۲۵] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱۰، ص۲۱۰.
[۲۶] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۳، ص۲۴۴.
[۲۷] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۴، ص۲۰۸.
[۲۸] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۹۲.
جدش رسول خدا حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و جدهاش خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) است.
بر اساس روایتی از رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، زینب کبری (سلاماللهعلیها) همانند دیگر خواهر و برادران مادری از خمیره ذات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آفریده شده است. در روایات آمده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «وُلْدُ فاطِمَهَ فَانَا وَ لِیُّهُم وَ عُصبَتُهُم، و هُم خُلِقُوا مِن طِینَتِی..؛ فرزندان فاطمه (حسن، حسین، زینب، و امکلثوم و محسن) که من ولی و سرپرست نَسَبی آنها هستم، از طینت و خمیره ذات من آفریده شدهاند…»
مادر این بانو فاطمه زهرا بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که قرآن کریم در آیه تطهیر به طهارت وی شهادت داده است. (اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا)
[۲۹] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.
وی سیده نساء العالمین،
[۳۰] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۲۰۴.
[۳۱] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷.
[۳۲] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۷۰.
[۳۳] ابونعیم اصفهانی، احمدبن عبداللّه، حلیه الاولیاء، ج۲، ص۴۲.
[۳۴] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۲۰۳.
محبوب رسول الله
[۳۵] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷.
[۳۶] متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۷، ص۱۲۹.
[۳۷] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۲۹۳.
و اولین کسی است که به اذن الهی داخل در بهشت میشود.
[۳۸] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۸.
[۳۹] متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۰.
[۴۰] محب الدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۴۸.
[۴۱] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۷۲۱.
[۴۲] متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۲، ص۱۰۶.
اما پدرش علی بن ابیطالب، اولین ایمانآورنده به رسول الله
[۴۳] ابوعبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمومنین (علیهالسّلام)، ص۴۴.
[۴۴] ابن مردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)، ص۵۸.
حضرت امیرمؤمنان،
[۴۵] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۹۸.
[۴۶] سید ابن طاووس، علی بن موسی، الیقین، ص۹۳.
سید اوصیا
[۴۷] قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۳، ص۲۹۶.
[۴۸] ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب امام علی بن ابیطالب (علیهمالسّلام)، ج۱، ص۲۶۱.
[۴۹] محبالدین طبری، احمد ابن عبدالله، الریاض النضره، ج۳، ص۱۳۸.
[۵۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۴، ص۳۴۰.
[۵۱] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۲۶.
[۵۲] محبالدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۷۱.
مولای متقیان (علیهالسّلام) و رهبر روسپیدان عالم «قائد الغرّ المُحجّلین» میباشد.
[۵۳] فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحّاح الستّه، ج۲، ص۱۱۳.
[۵۴] سید ابن طاووس، علی بن موسی، الیقین، ص۴۷۶.
[۵۵] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، ج۳، ص۲۴۳.
[۵۶] حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۴۵.
[۵۷] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۴۶.
[۵۸] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسّلام)، ج۲، ص۲۳۶.
از پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده است که درباره آن امام همام فرمودهاند: «لو کانَ البَحرُ مِداداً و الاشجارُ اقلاماً و اوراقُها قِرْطاساً، و الجنُّ و الانسُ کُتّاباً، لما احْصوا مَناقِبَهُ؛ اگر دریاها مرکب، درختان قلم، برگهای درختان ورق، و جن و انس نویسنده شوند، نمیتوانند فضیلتهای او را به شماره درآورند.» (لو ان الغیاض اقلام، والبحر مداد، والجن حساب، والانس کتاب ما احصوا فضائل علی بن ابی طالب (علیهالسّلام))
[۵۹] کَراجَکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ص۱۲۹.
[۶۰] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۲۹.
[۶۱] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۳.
[۶۲] گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایه الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)، ص۲۵۱.
[۶۳] حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۶.
[۶۴] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۵، ص۶۲.
[۶۵] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۶۶.
[۶۶] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۰.
[۶۷] سید بن طاووس، علی بن موسی، الطرائف، ج۱، ص۱۳۹.
[۶۸] بحرانی، سید هاشم، حلیه الابرار، ج۲، ص۱۳۰.
[۶۹] قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۱، ص۳۶۴.
[۷۰] قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۲، ص۲۵۴.
[۷۱] بیهقی سبزواری، حسن بن حسین، غایه المرام، ص۶۸.
و امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) دو سرور جوانان اهل بهشت، برادرانش میباشند.
[۷۲] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۲۹۱.
[۷۳] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۲۹۴.
[۷۴] ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح ترمذی، ۵ج، ص۶۶۰.
[۷۵] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسّلام)، ج۳، ص۱۶۳.
[۷۶] ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح ترمذی، ۵ج، ص۶۵۶.
[۷۷] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۶۳.
[۷۸] ابن عبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۳۹۱.
[۷۹] ابوالقاسم ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۱۳، ص۲۱۲.
[۸۰] ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴.
[۸۱] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۱۱.
[۸۲] ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۸۳.
سومین فرزند
امام علی (علیهالسّلام) ۵ ماه پس از هجرت، در ماه رجب با حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) ازدواج نمود. «تَزَوَّجَ علیٌ فاطمهَ فی شهرِ رجب بَعدَ الهجرهِ بخمسهِ اشهُرٍ»
[۸۳] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۱۸.
[۸۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۹، ص۱۹۲.
[۸۵] نورالدین حلبی، علی بن ابراهیم، السیره الحلبیه، ج۲، ص۲۸۱.
[۸۶] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۳، ص۱۵۷.
[۸۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۹۸.
[۸۸] شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۱۰، ص۳۵۰.
میوههای این ازدواج مبارک، امام حسن (علیهالسّلام)، امام حسین (علیهالسّلام)، زینب کبری (علیهاالسّلام) و امکلثوم (سلاماللهعلیها) و حضرت محسن (علیهالسّلام) بودند.
در نیمه رمضان سال سوم هجری و تقریبا یک ماه قبل از غزوه احد، بزرگترین فرزند امام علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و سبط اکبر پیامبر بزرگوار اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، حسن بن علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) دومین امام شیعه
[۸۹] ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۱۳۶.
[۹۰] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۰۲.
[۹۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۱.
[۹۲] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰.
در شهر مدینه
[۹۳] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۵.
[۹۴] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۹.
دیده به جهان گشوند.
[۹۵] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسّلام)، ج۴، ص۲۸.
[۹۶] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۱۰.
[۹۷] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۶۰.
[۹۸] شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۶، ص۳۳۷.
[۹۹] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۱۱، ص۱۸۰.
[۱۰۰] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۵۷.
در سوم شعبان سال چهارم هجری، دومین فرزند امام علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و نوه دوم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام سوم، حضرت حسین بن علی (علیهالسّلام)
[۱۰۱] محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۱۴۲.
[۱۰۲] علامه مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۵، ص۳۶۰.
[۱۰۳] شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۷، ص۱۶.
[۱۰۴] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۶.
[۱۰۵] ابوبشر دولابی، احمد بن حماد، الذریه الطاهره، ص۱۲۱.
[۱۰۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۹۴.
[۱۰۷] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۵۱.
[۱۰۸] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۷.
در شهر مدینه چشم به جهان گشودند.
[۱۰۹] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۷.
[۱۱۰] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۴۱.
[۱۱۱] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۰۱.
بر اساس منابع روایی و تاریخی شیعی، سومین فرزند امام علی (علیهالسّلام) و حضرت زهرای مریضه (سلاماللهعلیها)، زینب کبری و پس از ایشان زینب صغری مکنی به امکلثوم است، که چهارمین فرزند علی (علیهالسّلام) و فاطمه (سلاماللهعلیها) میباشد. حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) دختر ارشد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری در ایام حیات جد بزرگوار خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مدینه منوره به دنیا آمدند.
[۱۱۲] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۶۶.
[۱۱۳] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۵، ص۴۶۹.
[۱۱۴] بیهقی، ظهیر الدین، لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج۱، ص۲۳.
تاریخ ولادت
در تاریخ ولادت حضرت زینب (سلاماللهعلیها) اختلاف است و مورخان اقوال گوناگونی را ذکر کردهاند که بنابر قول مشهور حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در پنجم جمادی الاول سال پنجم هجرت در مدینه متولد شده است.
[۱۱۵] علی دخیل، علی محمد، زینب بنت الامام امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، ص۱۰.
[۱۱۶] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۱۸.
برخی نیز پنجم جمادی الاول سال ششم هجرت را سال ولادت ایشان میدانند.
[۱۱۷] سپهر، عباسقلی خان، ناسخ التواریخ، ولادت حضرت زینب (سلاماللهعلیها).
[۱۱۸] قزوینی، سید محمد کاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۳۱.
[۱۱۹] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۱، ص۳۵.
[۱۲۰] بنتالشاطی، عایشه، زینب بانوی قهرمان کربلا، ص۱۶.
حسن محمد قاسم نویسنده مصری در کتابش با عنوان «السیده زینب» آورده است: ایشان در ماه شعبان سال ششم هجری، دو سال پس از تولد برادرش امام حسین (علیهالسّلام) متولد شده است. در کشور مصر این قول مورد پذیرش واقع شده است.
[۱۲۱] محمدقاسم مصری، حسن، السیده زینب (علیهاالسّلام)، ص۲.
در کتاب ریاحین الشریعه آمده است که میلاد آن حضرت را، برخی پنجم ماه جمادی الاولی سال ششم، بعضی اوایل شعبان آن سال، بعضی در ماه رمضان و برخی دیگر در دهه آخر ماه ربیع الثانی و طبق نقلی ماه محرم سال پنجم هجرت ذکر کردهاند ولی هیچیک از این اقوال دلیل محکم تاریخی ندارد. این عدم اتفاق نظر در مورد تاریخ وفات ایشان نیز به چشم میخورد به طوری که برخی آنرا در ماه رجب سال ۶۲ و بعضی در چهاردهم رجب سال ۶۲ دانستهاند.
[۱۲۲] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۱، ص۳۵.
عُبیدلی نسّابه از عالمان قرن سوم هجری نوشته است: «زینب در زمان حیات جدش (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دنیا آمد.»
[۱۲۳] عبیدلی نسابه، یحیی بن حسن، اخبار الزینبیات، ص۱۲.
ابناثیر جزری موصلی، مؤلف کتاب اسد الغابه او را از «صحابیات» شمرده و گفته است: «کانت امراه عاقله لبیبه جزله؛
[۱۲۴] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۷، ص۱۳۴.
رینب بانویی عاقل، خردمند و نیکورای بود.» ولی به تاریخ تولد زینب (سلاماللهعلیها) اشارهای نکرده است.
[۱۲۵] قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۳، ص۴۹۷.
[۱۲۶] محمدقاسم مصری، حسن، السیده زینب (علیهاالسّلام)، ص۱۷.
بنابراین حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) در ایام حیات جد بزرگوار خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مدینه منوره به دنیا آمدهاند. برای میلاد این بانوی گرانقدر اقوال دیگری نیز گفته شده است؛ از قبیل «دهه آخر ربیع الثانی سال هفتم هجری» پس از وفات زینب دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بر بدن وی نماز خواندند.
[۱۲۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۱، ص۴۸۵.
[۱۲۸] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۳۳۳.
همچنین برخی تاریخ ولادت ایشان را «اواخر رمضان سال نهم هجری» دانستهاند؛ اما قول مشهور همان جمادی الاول سال پنجم یا ششم هجری است.
[۱۲۹] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۱۸.
[۱۳۰] سپهر، عباسقلیخان، طراز المذهب مظفری، ص۲۳.
نامگذاری
زینب معروفترین نام دختر ارشد امیرالمومنین امام علی (علیهالسّلام) است. بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب (سلاماللهعلیها)، توسط پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صورت گرفت. به این صورت که پس از تولّد وی، حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) دخترش را نزد امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) بردند و از ایشان خواستند که نامی برای وی انتخاب نماید، امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) فرمود: از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این امر پیشی نمیگیرم در آن هنگام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مسافرت بودند. هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سفر مراجعت نمود و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام) وارد گشتند. امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) به محضرشان شرفیاب شد و از ایشان در خواست کرد که برای دخترش نامی انتخاب بکند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: من هم از پروردگارم پیشی نمیگیرم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت: نام این مولود را «زینب» بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشتهایم.
[۱۳۱] قزوینی، سید محمد کاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۳۵.
سپس پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قنداقه وی را طلبید، او را بوسید و فرمود: «به حاضران و غایبان امّتم وصیت میکنم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا وی مانند خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) است.»
[۱۳۲] دیباجی، ابوالقاسم، زینب الکبری بطله الحرّیه، ص۱۵.
[۱۳۳] جزائری، سیدنورالدین، خصائص الزینبیه، ص۴۲.
سپس جبرائیل مصایب و مشکلاتی را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد. «إن من بکى علیها، وعلى مصائبها یکون ثوابه کثواب من بکى على أخویها.»
[۱۳۴] قزوینی، سیدمحمدکاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ج۱، ص۵۱۰.
[۱۳۵] رحمانی همدانی، احمد، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۳۶.
بنابر آنچه که بیان شد انتخاب نام حضرت زینب (سلاماللهعلیها) از جانب خدا و از طریق وحی بوده که این خود فضیلتی برای ایشان میباشد. در معنای لغوی زینب دو نظریه عنوان شده است:
۱. زینب یک کلمه ترکیبی از «زین» و «اب» به معنای «زینت پدر» میباشد.
[۱۳۶] فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۱، ص۸۰.
۲. زینب کلمهای بسیط بوده و نام «درخت» و یا «گل» میباشد. در لسان العرب آمده: «زینب درختی زیبا و خوشبو است از اینرو این نام برای دختران انتخاب میگردد.
[۱۳۷] فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۱، ص۸۰.
[۱۳۸] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۴۵۳.
در کنایات و استعارات عرب هر شخص بزرگ و نفیس به «درخت» تشبیه میشود مانند: «مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرهٍ طَیِّبَهٍ اَصْلُهَا ثَابِتٌ»
[۱۳۹] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۴.
و یا حدیث «اَنا و علیٍّ من شجرهٍ واحدهٍ»
[۱۴۰] حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، مستدرک الصحیحین، ج۲ ص۳۸۳.
[۱۴۱] المناوی، محمد بن عبدالرؤوف، کنوز الحقایق، ص۱۵۵.
[۱۴۲] متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۸.
[۱۴۳] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۲۰۸.
[۱۴۴] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۴۲، ص۶۵.
[۱۴۵] قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذو القربی، ج۱، ص۴۵.
[۱۴۶] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۸.
[۱۴۷] فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحّاح الستّه، ج۱، ص۲۰۸.
[۱۴۸] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۱۶.
[۱۴۹] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۵، ص۲۵.
[۱۵۰] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۸، ص۳۰۹.
[۱۵۱] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۲۰.
در هر صورت قدر متیقن از این دو نظریه این است که زینب نامی زیبا و پر معناست.
برخی گفتهاند زینب کبری (سلاماللهعلیها) به نام و یاد زینب، دختر پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که وفات کرده بود، «زینب» نامگذاری شده است. چنانکه در احادیث آمده است مردی از اهل قم از امام صادق (علیهالسّلام) سؤال کرد: آیا زنان میتوانند بر جنازه نماز بخوانند؟ حضرت در پاسخ فرمودند: آری! زینب دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وفات یافت و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) با تعدادی از زنان رفتند و بر جنازه او نماز گزاردند.» «کُنْتُ عِنْدَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) فَسَاَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الْقُمِّیِّینَ فَقَالَ یَا اَبَا عَبْدِ اللَّهِ! تُصَلِّی النِّسَاءُ عَلَی الْجَنَائِزِ؟ قَالَ فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام): اِنَّ زَیْنَبَ بِنْتَ النَّبِیِّ تُوُفِّیَتْ وَ اِنَّ فَاطِمَهَ (سلاماللهعلیها) خَرَجَتْ فِی نِسَائِهَا فَصَلَّتْ عَلَی اُخْتِهَا»
[۱۵۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۳۳۳.
فضائل و القاب
حضرت زینب (علیهاالسّلام) به اعتراف همه تاریخنویسان، آراسته به همه فضایل و خصلتهای والای اخلاقی و الهی بودند. زینب کبری (علیهاالسّلام) در وقار و شخصیت مانند جدهاش خدیجه (علیهاالسّلام) در حیا و عفّت همچون مادرش فاطمه (سلاماللهعلیها)، در رسایی و شیوایی بیان، مانند پدرش علی (علیهالسّلام)، در حلم و بردباری چون امام حسن (علیهالسّلام) و در شجاعت و قوّت قلب، مانند برادرش حسین بود.
زینب کبری (سلاماللهعلیها) تحت تربیت پدر و مادری همچون حضرت علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و با شایستگی و استعداد ذاتی که از آن بهرهمند بود به مراتب عالی از فضائل و کمالات انسانی دست یافت. او همانند پدر و مادرش جامع همه کمالات و صفات پسندیده بود. سخنرانیهای او در کوفه و شام خاطره خطبههای پدرش امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را در یادها زنده کرد.
زینب کبری (سلاماللهعلیها) یکی از محدثان و راویان حدیث به شمار میآید و در سنین کودکی، در حالی که بیش از ۵ یا ۶ سال از عمرش نمیگذشت، خطبه مادرش حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را با آن مضامین بسیار بلند و عالی شنید و پس از آن برای دیگران نقل میکند. عبدالله بن عباس، شاگرد برجسته حضرت علی (علیهالسّلام) و مفسر قرآن کریم، خطبه فدک حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را از زینب نقل میکند و از آن بانوی بزرگ با عنوان «عقیلتنا؛ عاقل و دانای ما» یاد میکند.
زینب (سلاماللهعلیها) از جنبه عبادت در حدّی بود که در دوران اسارت و سختترین شرایط جسمی و روحی که ممکن است برای یک انسان پیش آید، شبزندهداری و نماز شبش ترک نگردید، در حالی که در شرایطی به مراتب آسانتر و سهلتر از آن انسانهای معمولی قادر به حفظ برنامههای عادی و معمولی زندگی خود نیستند. عبادت و اطاعت خدا، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) را از مصادیق روشن و بارز این حدیث قدسی قرار داده بود که خداوند متعال میفرماید: «یابن آدم، انا اقول للشیء کن فیکون، اطعنی فیما امرتک اجعلک تقول للشیء کن فیکون؛
[۱۵۳] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، الجواهر السنیه، ج۱، ص۳۶۳.
[۱۵۴] محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ج۷، ص۱۳.
[۱۵۵] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۳۷۶.
[۱۵۶] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۰، ص۳۷۶.
[۱۵۷] دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۵۶.
[۱۵۸] نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۹.
ای فرزند آدم! من به هر چه بگویم باش، موجود میشود، در آنچه به تو دستور دادهام از من اطاعت کن تا تو را آنگونه قرار دهم که هر چیز بگویی باش، موجود شود! » حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نیز بر اثر عبادت و اطاعت خدا به مقامی رسیده بود که از ولایت تکوینی برخوردار بود. روایت شده که آن حضرت پیش از سخنرانی خود در کوفه به مردم اشاره کرد، با آن اشاره نفسها در سینهها حبس شد و زنگها از صدا باز ایستاد و در یک کلام حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به حق، زینت پدر، آن شخصیت یگانه تاریخ بود، همچنان که خداوند این نام را برای وی برگزید.
در کتاب مستدرک سفینه البحار چنین آمده است: «أما زینب الکبرى (سلاماللهعلیها) من رواه الحدیث، أدرکت النبی و ولدت فی حیاته؛
[۱۵۹] نمازی، علی، مستدرک سفینه البحار، ج۴، ص۳۱۳.
زینب کبری (سلاماللهعلیها) از راویان حدیث هستند که در زمان حیات پیامبر اسلام به دنیا آمدند و ایشان را درک نمودند.» همچنین در ادامه آمده است: «هِیَ عَقیلَهُ بَنیهاشِمٍ وَ قَدْ حازَتْ مِنَ الصِّفاتِ الْحَمیدَهِ مـا لَم یُحزْها بَعْدَ اُمِّها احَدٌ حَتی حَقَّ اَنْ یُقالَ هِیَ الصِدّیقَهُ الصُغْری، هِیَ فِی الْحِجابِ والْلِفّافِ مَزیدَهٌ لَمْ یَر شَخْصَها احَدٌ مِنَ الرِّجالِ فی زَمانِ اَبیها وَ اَخَویها الاّ یَومَ طَّفِّ وَ هِیَ فـِی الصـَّبْرِ وَ الثَّباتِ وَ قـُوَّهِ الایمانِ وَالتَّقوی وَحیدَهٌ وَ هِیَ فِی الْفَصاحَهِ وَ الْبَلاغَهِ کَاَنَّها تَفْرَغُ عَنْ لِسانِ امیرِالمؤمنین (علیهالسّلام)…؛
[۱۶۰] نمازی، علی، مستدرک سفینه البحار، ج۴، ص۳۱۳.
زینب بانوی بنیهاشم است که در صفات ستوده، برترین اسـت و کسی جز مادرش بر او افتخار و برتری ندارد، تا جایی که اگر بگوییم او «صدیقه صغری» است، حق گفتهایم. در پوشـیدگی و حجاب، چنان بود که کسی از مردان در زمان پدر و برادرانش او را ندید، جز در واقعه کربلا. او در صـبر و قـوّت ایمان و تقوا منحصر به فرد بود و در فصاحت و بلاغت، گویا از زبان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) سخن میگوید.» علامه مجلسی نیز از آن حـضرت، حدیث نقل کرده است.
[۱۶۱] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۵۱.
سخنان و اشعار حضرت زینب (علیهاالسّلام) درباره گفتار و حالات امام حـسین (علیهالسّلام) نیز به عنوان حدیث، از معصوم (علیهالسّلام) محسوب میگردند.
[۱۶۲] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۲، ص۱۱۲.
القابی هم که برای آن حضرت نقل شده است به گوشههایی از عظمت شخصیت این بزرگ بانوی اسلام دلالت دارند. در ذیل گوشههایی از فضیلتهای زینب کبری (سلاماللهعلیها)، در قالب القاب ایشان بیان میگردد:
ولیه الله
هر لقب و فضیلتی که برای حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) ذکر شده است همه فروعات همین مقام ولایت زینب کبری میباشد. ولایت از ماده ولی است و ولی به معنی شدت قرب میباشد به نحوی که بین دو شی فاصله و حجابی وجود نداشته باشد از ریشه ولی هم وِلایت به کسر واو ساخته میشود و هم وَلایت به فتح واو ساخته میشود.
وزن فِعاله به کسر فاء در زبان عربی دلالت بر شانی از شئونی جمعی و اجتماعی میکند، مثل سقایه و تجاره. لذا وِلایه به معنی تدبیر امور است و اگر نسبت به جامعه انسانها درنظر بگیریم، یعنی تدبیر امور انسانها و اگر به معنی مطلق بگیریم یعنی تدبیر ما سوی الله و کل عالم هستی. اما وَلایت به فتح واو به معنی محبت و دوستی است و در هر دوی اینها شدت قرب ملحوظ است؛ محب باید فانی در محبوبش باشد و نباید بین او و محبوب فاصلهای باشد. ولی الله به معنی اول، کسی است که از جانب حق متعال تعیین شده و شان ولایت و شئون جمعی را به عهده دارد و ولایت به معنی دوم یعنی عاشق و فانی خدا.
لقب ولیه الله درباره حضرت زینب (سلاماللهعلیها) آمده است و هر دو معنی درباره شخصیت عظیم زینب کبری (سلاماللهعلیها) صدق میکند و این یعنی زینب (سلاماللهعلیها) کسی است که میتواند سرپرستی کند و در حوادث و مشکلات و مصائب خویشتندار باشد و تسلط بر نفس داشته باشد و اداره امور را بدست گیرد و همچنین ولی به معنی فانی در حق نیز بر این بانوی مجلله صادق است، اگر این لقب امینه الله بودن را اساس قرار بدهیم قضیه عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ بودن حضرت نیز روشن میشد. زینب چون ولی الله است عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَه است.
[۱۶۳] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۶۴.
عالمه غیر معلمه
مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات حتی ملائکه دانش و بینش اوست. «وَعَلَّمَ آدَمَ الاَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ اَنبِئُونِی بِاَسْمَاء هَؤُلاء اِن کُنتُمْ صَادِقِینَ• قَالُواْ سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا اِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا اِنَّکَ اَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ»
[۱۶۴] بقره/سوره۲، آیه۳۱.
[۱۶۵] بقره/سوره۲، آیه۳۲.
و برترین علمها، علمی است که مستقیماً از ذات الهی به شخصی افاضه شود، یعنی دارای علم لدنی باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضر (علیهالسّلام) میفرماید: «وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا؛
[۱۶۶] کهف/سوره۱۸، آیه۶۵.
علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.»
زینب (سلاماللهعلیها) به شهادت امام سجاد (علیهالسّلام) داری علم لدنی است، آنجا که بعد از خواندن خطبه در شهر کوفه توسط حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به عمهاش خطاب کرد و فرمود: «انت عالمه غیر معلَّمه وفهمه غیر مفهَّمه؛
[۱۶۷] من علماء البحرین والقطیف، وفیات الائمه، ج۱، ص۴۳۸.
[۱۶۸] قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۳، ص۴۹۶.
[۱۶۹] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱.
[۱۷۰] بحرانی، عبدالله، العوالم، الإمام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۷۰.
[۱۷۱] حسینیصدر، سید علی، العقائد الحقّه، ص۳۶۷.
[۱۷۲] حائری، جعفر عباس، بلاغه الامام علی بن الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۳۴.
تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی، عالم و دانشمند هستی.» از همین روی است که میبینیم، هر که به نام زینب رسیده است اعم از شیعه و سنی از او با احترام یاد کرده است. ابنحجر عسقلانی در الاصابه مینویسد: «وکانت عاقله لبیبه جزله زوجها ابوها ابن اخیه عبدالله بن جعفر فولدت له اولاداً وکانت مع اخیها لما قتل فحملت الی دمشق وحضرت عند یزید بن معاویه و کلامها لیزید بن معاویه حین طلب الشامی اختها فاطمه مشهور یدل علی عقل وقوه جنان؛
[۱۷۳] ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۶۷.
وی بانویی عاقله، خردمند و نیکو رای بود. پدرش (امام علی (علیهالسّلام) ) او را به عقد پسر برادر خود یعنی عبدالله بن جعفر درآورد و زینب از او صاحب فرزندانی شد. در سفری که امام حسین (علیهالسّلام) کشته شد، زینب همراه او بود و به دمشق نزد یزید به اسارت برده شد. سخنان او خطاب به یزید بن معاویه هنگامی که مرد شامی، دخترش فاطمه را از یزید، هدیه خواست مشهور است و دلیلی است بر عقل و خردمندی آن بانو.»
مقام علمی آن بانو چنان بود که به شهادت تاریخ، در روزگار امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) برای زنان کوفه مجلس درس معارف و تفسیر قرآن داشته است. سخنان و خطابههای عالمانه، همراه با استدلال به آیات قرآن، در کربلا، بازار کوفه، مجلس عبیداللّه بن زیاد، در بین راه کوفه و شام، و همچنین در دربار «یزید»، از سوی زینب (سلاماللهعلیها) هر کدام شاهدی بر عظمت دانش این بانوی بزرگوار است. حتی زمانی که در مجلس یزید آن خطبه آتشین را بیان کردند، یزید دربارهاش گفت: اینان خاندانی هستند که فصاحت و دانش و معرفت را از پیامبر به ارث بردهاند و آن را با شیر مادر نوشیدهاند.
[۱۷۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۶.
از شیخ صدوق روایت شده است که زینب به جهت علم و دانش زیادی که داشتند، از سوی امام حسین (علیهالسّلام) نیابت خاص داشت
[۱۷۵] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۲۳۰.
[۱۷۶] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۶۴.
[۱۷۷] صافی گلپایگانی، لطفالله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (علیهالسّلام)، ج۲، ص۲۰۸.
[۱۷۸] موسسه دائره المعارف فقه اسلامی، فقه اهل بیت (علیهمالسّلام)، ج۵، ص۱۶۶.
[۱۷۹] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، ج۵، ص۱۲۵.
[۱۸۰] قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۳، ص۴۹۷.
[۱۸۱] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قران، حدیث و تاریخ، ج۲، ص۳۱۸.
و مردم در مسائل شرعی (حلال و حرام) به ایشان رجوع میکردند و از جمله القاب آن مخدره نائبه الحسین است. وی دارای نیابت خاص از جانب امام حسین (علیهالسّلام) بود و مردم درباره حلال و حرام به ایشان مراجعه میکردند.
[۱۸۲] اللجنه العلمیه فی مؤسسه الإمام الصادق (علیهالسّلام)، موسوعه طبقات الفقهاء، ص۳۶۲.
[۱۸۳] حسینی صدر، سید علی، العقائد الحقّه، ص۳۶۷.
[۱۸۴] شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدّین وتمام النّعمه، ص۵۰۱.
ابنحجر در الاصابه مینویسد: بانوی خردمند زینب همان کسی است که در مدرسه باب مدینه العلم درس خواند و امام علی بن الحسین (علیهالسّلام) ایشان را عالمه غیر معلمه خواند.
[۱۸۵] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۶۶.
در یک مورد نقل شده است روزی امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) درباره بعضی از سخنان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با هم گفتگو میکردند، حضرت زینب (علیهاالسّلام) وارد شدند و در بحث ایشان شرکت کردند و مساله را با تمام صوری که داشت با تفصیل تمام تبیین فرمودند. حضرت امام حسن (علیهالسّلام) وقتی این توانایی فوقالعاده خواهر را دیدند، خطاب به او فرمودند: «انک حقا من شجره النبوه و من معدن الرساله…؛ به راستی که تو از درخت نبوت و معدن رسالت هستی.»
[۱۸۶] شرقادی، محمود، السیده زینب (علیهاالسّلام)، ص۹۸.
حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) مقام بیان روایت و حدیث را دارا بوده است و راویان بزرگی چون عبدالله بن عباس از او روایتهای زیادی را نقل میکند که از جمله این روایات خطبه تاریخی حضرت زهرا (علیهاالسّلام) است، این در حالی است که زینب (سلاماللهعلیها) در زمان خوانده شدن این خطبه ۵ یا ۶ سال بیشتر نداشتند. ابنعباس هر زمان از حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نقل حدیث میکرد میگفت: «حدثنی عقیلتنا زینب؛
[۱۸۷] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۳۹.
[۱۸۸] ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ص۹۵.
[۱۸۹] اللجنه العلمیه فی مؤسسه الإمام الصادق (علیهالسّلام)، موسوعه طبقات الفقهاء، ص۳۶۲.
[۱۹۰] حسینی شهرستانی، سید هبهالدین، نهضه الحسین (علیهالسّلام)، ص۷۶.
بانوی فهیم و اندیشمند ما زینب بر من چنین روایت کردند.»
لذا یکی دیگر از القاب ایشان عقیله بنیهاشم است. عقیله بنیهاشم حتی آگاهی به حوادث آینده را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته بود، همانگونه که بعضی از اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مانند سلمان، ابوذر و برخی از یاران علی (علیهالسّلام) مانند میثم تمار، رشید هجری، به اینگونه اسرار آگاه بودند. زینب دانای اسرار بوده و خطبه او در مجلس یزید و پیشگوییهایش شاهد این مدّعاست. «فَواللَّهِ لاتَمْحُو ذِکْرنَا، وَ لاتُمیتُ وَحْینَا، وَ لاتُدْرِکُ امَدنا، وَ لاتَرْحِضُ عَنْکَ عارَها، وَ هل رَایُکَ الّا فَنَدٌ، وَ ایَّامُکَ الّاعَدَدٌ، وَ جَمْعُکَ الّابَدَدٌ؛
[۱۹۱] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۴۶۹.
[۱۹۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۱۶.
[۱۹۳] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ص۱۱۲۸.
[۱۹۴] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۷.
[۱۹۵] ابننما حلی، جعفر بن ابیابراهیم، مثیر الاحزان و منیر سبل الأشجان، ص۱۰۲.
[۱۹۶] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۲۱۸.
[۱۹۷] موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ص۳۵۹.
[۱۹۸] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۵.
[۱۹۹] حسینی شهرستانی، سید هبهالدین، نهضه الحسین (علیهالسّلام)، ص۱۹۳.
[۲۰۰] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۴۰.
اما به خدا سوگند هر چه کنی نمیتوانی نام و نشان ما را محو کنی، و سروش ما را بمیرانی و به حد ما نتوانی رسید و ننگ این اعمال ننگین و ستمها را نتوانی شست و بدانکه رای و تدبیرت سست و روزگارت اندک و انگشتشمار و جمعیتت رو به پراکندگی است…» زینب دانش سرشار داشت، طبیعی است کسی که از محضر پیامبر (شهر علم) و علی (علیهالسّلام) (دروازه علم) کسب دانش نموده باشد، بایستی دریای علم باشد.
عابده آل علی
یکی از القاب حضرت زینب (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عابده است، وی در سایه عبادت و مجاهده نفسانی به مقامی رسید که حضرت سیدالشهدا (علیهالسّلام) در وداع آخر در روز عاشورا به او فرمودند: «یا اختاه لا تنسینی فی نافله الیل». بیشک بزرگترین وسیله برای تقرّب به درگاه پروردگار متعال و وصول به مقام قرب و کمال، عبادت و بندگی در پیشگاه مقدس اوست و هرکس به هر مرتبه و مقامی که رسید از راه عبادت رسیده است. قرآن کریم نیز در سوره زمر هدف خلقت را عبادت ذکر کرده و میفرماید: «وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الانْسَ الَّا لِیَعْبُدُون»
[۲۰۱] ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۶.
البته عبادت خدا صرفاً به خواندن چند رکعت نماز و یا انجام برخی عبادتهای بدنی و مالی محدود نمیشود، بلکه معنای عبادت چنانکه علمای لغت ذکر کردهاند غایت خضوع و تسلیم و اظهار ذلّت در پیشگاه خدای تعالی است که نماز و روزه و سایر اعمال مصادیقی از آن مفهوم کلی و راهی برای رسیدن به آن مقام عالی است که به دستور شرع مقدس و رهبران اسلام باید انجام داد. راغب در کتاب مفردات گوید: «العُبُودِیّه اظْهارُ التَّذَلُّل، وَ العِبادَهُ ابلَغُ مِنْها لِانَّها غایَهُ التَذلُّل؛
[۲۰۲] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القران، ج۱، ص۵۴۲.
عبودیت به معنای اظهار ذلت و خضوع است و عبادت معنای کاملتری دارد که همان غایت خضوع و اظهار ذلت است.»
عابده آل علی از دیگر القاب حضرت است. عبادت در این خاندن امری بدیهی است، امام زین العابدین (علیهالسّلام) در روز و شب، هزار رکعت نماز میگزارد و در اکثر اوقات عمر شریفشان روزه داشتند اما همچون جد بزرگوارشان امیرالمومنین (علیهالسّلام) چون خداوند تعالی را سزاوار عبادت میدانستند، به عبادتش میپرداختند. چنانکه امام (علیهالسّلام) فرموند: «إلهی ما عبدتک خوفا من نارک ولا طمعا فی جنتک ولکنی وجدتک أهلا للعباده فعبدتک».
[۲۰۳] حسن، حسین الحاج، الإمام السجّاد جهاد و أمجاد، ص۶۰.
همین مسئله را نسبت به علی (علیهالسّلام) عرض کردند و حضرت فرمودند: شما عبادت رسول الله را ندیدهاید و تازه خود پیامبر اکرم هم میفرمایند: «مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ»
[۲۰۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۱، ص۲۳۵.
[۲۰۵] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، الفوائد الطوسیّه، ص۳۰۸.
[۲۰۶] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه میزان الحکمه، ج۵، ص۹۴.
[۲۰۷] حسینی عاملی، سید احمد بن زینالعابدین، الحاشیه علی اصول الکافی، ص۳۲۱.
[۲۰۸] مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۵۵۲.
[۲۰۹] مکارم شیرازی، ناصر، الامثل فی تفسیر کتابالله المنزل، ج۱۵، ص۱۴۷.
لذا این امور در این خاندان امری بدیهی است و کسی که در چنین خانوادهای بزرگ شده است، طبیعتا به سمت و سوی این امر سوق پیدا میکند، لذا ایشان عابده آل علی است به گونهای که در حادثه کربلا و لو نشسته، نماز شباش را ترک نکرد. حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در عبادت ثانی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بود، تمام شبها را به عبادت، تهجّد و تلاوت قرآن سپری میکرد.
زینب نمازهای مادرش زهرا و پدرش علی را شاهد بود، او نیایشهای امام مجتبی (علیهالسّلام) را در دل شبها و روزها دیده بود، عبادت و مناجاتهای حسین (علیهالسّلام) را به ویژه در شب و صبح عاشورا به تماشا نشسته بود و هر یک برای او درس و الگوی عبادت و مناجات بود. حضرت زینب کبری (علیهاالسّلام) در دوران زندگی هیچگاه تهجّد را ترک نکرد و آنچنان اشتغال به عبادت ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد. حتّی در شب یازدهم محرم با آن همه خستگی و فرسودگی و مشاهده آن همه آلام روحی نماز شب خود را خواند. از امام سجّاد (علیهالسّلام) نقل شده است که: «ان عمتی زینب کانت تودی صلواتها من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفه الی الشام و فی بعض المنازل کانت تصلی من جلوس لشده الجوع و الضعف منذ ثلات لیالٍ لانها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیله؛
[۲۱۰] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶۱.
[۲۱۱] جزایری، سیدنورالدین، خصائص زینبیه، ص۱۲۰.
[۲۱۲] رحمانی همدانی، احمد، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۴۱.
[۲۱۳] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۳۶۴.
[۲۱۴] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۶۲.
عمهام زینب، نمازهای واجب و مستحبیاش را در طول مسیر کوفه به شام میخواند و در بعضی از توقفگاهها از شدت گرسنگی و ضعف در مدّت شبانهروز نمازش را نشسته خواند. چون آنچه از غذا سهم او بود، بین کودکان تقسیم میکرد. چون آن قوم به هر یک از ما یک گرده نان در شبانهروز میدادند.»
در کتاب مثیر الاحزان از فاطمه دختر امام حسین (علیهالسّلام) نقل شده است: «وَ امّا عَمَّتی زَیْنَب فَانَّها لَمْ تَزَلْ قائِمَهً فی تِلْکَ اللَّیلَهِ ای عاشِرَه مِنَ المُحَرّم فی مِحْرابِها تَسْتَغیثُ الی رَبِّها، وَ ما هَدَاَت لَنا عَیْنٌ وَ لاسَکَنَتْ لَنا زَفْرَه؛
[۲۱۵] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۶۲.
[۲۱۶] من علماء البحرین والقطیف، وفیات الائمه، ص۴۴۰.
[۲۱۷] هاشمی خطیب، علی بن حسین، عقیله بنی هاشم، ص۱۴.
[۲۱۸] رحمانی همدانی، احمد، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۴۱.
و اما عمهام زینب، پس وی همچنان در آن شب در جایگاه عبادت خود ایستاده بود و به درگاه خدای تعالی استغاثه میکرد و در آن شب چشم هیچیک از ما به خواب نرفت و صدای ناله ما قطع نشد.»
امام حسین (علیهالسّلام) که خود معصوم و واسطه فیض الهی است هنگام وداع به خواهر عابدهاش میفرماید: «یا اختاه لا تنسینی عند نافله اللیل؛
[۲۱۹] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۶۲.
خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مکن.» همه این وقایع به خوبی از اهتمام کامل حضرت زینب به عبادات خبر میدهد و درست به دلیل برخورداری از این ویژگی بوده است که یکی از القاب آن حضرت «عابده آل علی (علیهالسّلام)» انتخاب شده است.
العصمه الصغری
از دیگر فضائل حضرت زینب (سلاماللهعلیها) دارا بودن مقام عصمت است به گونهای که ملقب به لقب معصومه صغری میباشند. باید به این نکته توجه نمود که عصمت درجاتی دارد. مرتبه عالی آن مخصوص اهل بیت (علیهمالسّلام) است که دارنده مقام امامت بودند. «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا»
[۲۲۰] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.
اما حضرت زینب (علیهاالسّلام) نیز به دلیل برخورداری از طینت محمدی و مجاهده نفس، توانست به مرتبهای از عصمت دست یابد. عصمت یعنی اینکه انسان به مرتبهای از معرفت نائل شود که حقیقت و باطن گناه را مشاهده کند و چون انسان در این حالت با ملکوت هستی و جنبههای باطنی عالم در ارتباط هست، هرگز دچار اشتباه و خطا نمیشود. پس مصونیت از گناه و اشتباه، لازمه عصمت میباشد.
عصمت درباره اشخاصی که از اولیاء الله هستند اما مقام امامت یا نبوت را ندارند، مانند حضرت عباس (علیهالسّلام) و حضرت زینب (سلاماللهعلیها)، به معنای عصمت از انجام هرگونه گناه و حتی مکروهات است، اما عصمت از اشتباه در مورد آنان صادق نیست. اگرچه اینگونه افراد با توجه به مقام معنوی و روحانیشان، دچار اشتباه نشدند، اما نمیتوان امکان اشتباه را در مورد آنان محال عقلی دانست.
دلیل عصمت حضرت زینب (سلاماللهعلیها) آن است که امام سجّاد (علیهالسّلام) در حقّ ایشان فرمودند: «اَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَه»
[۲۲۱] من علماء البحرین والقطیف، وفیات الائمه، ج۱، ص۴۳۸.
[۲۲۲] قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۳، ص۴۹۶.
[۲۲۳] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱.
[۲۲۴] بحرانی، عبدالله، العوالم، الإمام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۷۰.
[۲۲۵] حسینیصدر، سید علی، العقائد الحقّه، ص۳۶۷.
[۲۲۶] حائری، جعفر عباس، بلاغه الامام علی بن الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۳۴.
از این سخن معصوم بر میآید که حضرت زینب (سلاماللهعلیها) متّصل به عالم غیب بوده و علم خویش را نه از راه تعلیم بلکه از راه ملائکه دریافت میکرده است؛ و عصمت نتیجه چنین علمی است. پس هیچ تردیدی نمیماند که آن بزرگوار، در مرتبه بسیار بالایی از کمالات انسانی بوده و بالتبع معصوم از گناه بودند، اما مرتبه کمالی و عصمت ایشان و هیچکس دیگری، در حد چهارده معصوم (علیهمالسّلام) نبوده و نمیباشد.
الصدّیقه الصغری
صدّیق مبالغه در صدق است و بر کسی اطلاق میگردد که در تمام حرکات و سکنات افعا او مبنی بر راستی و درستی باشد. مقام «صدیق» منصبی الهی است چنانچه در قرآن مجید جمعی از پیامبران بزرگ و مانند آنان به عنوان «صدق» توصیف شدهاند «انّهُ کانَ صدّیقاً نبیّاً» از جمله حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) در سوره مریم آیه ۴۱
[۲۲۷] مریم/سوره۱۹، آیه۴۱.
حضرت ادریس، در سوره مریم آیه ۵۶
[۲۲۸] مریم/سوره۱۹، آیه۵۶.
و حضرت مریم در سوره مائده آیه ۷۵.
[۲۲۹] مائده/سوره۵، آیه۷۵.
در بعضی از آیات قرآن «صدیقین» همردیف پیامبران ذکر شدهاند.
[۲۳۰] نساء/سوره۴، آیه۶۹.
[۲۳۱] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۴۹.
[۲۳۲] سیوطی، عبدالرحمان بن ابیبکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۸، ص۶۰.
[۲۳۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۹، ص۳۹۵.
[۲۳۴] حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۲۴۳.
[۲۳۵] طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۶۲.
در روایات شیعه و اهلسنت، از حضرت علی (علیهالسّلام) به عنوان صدیق اکبر یاد شده است و این لقب را رسول خدا به او داده است. «قال علی بن ابی طالب: انا عبدالله و اخو رسوله و انا الصدّیق الاکبر. لا یقولها بعدی الا کاذب مفتر، صلیت مع رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قبل الناس بسبع سنین؛
[۲۳۶] قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذو القربی، ج۲، ص۱۴۴.
[۲۳۷] فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحّاح الستّه، ج۲، ص۹۷.
[۲۳۸] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۴۲، ص۳۳.
[۲۳۹] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۸، ص۲۱۶.
[۲۴۰] ابن ابیالحدید، ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۲۸.
[۲۴۱] علامه امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۲، ص۳۱۴.
[۲۴۲] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسلام)، ج۲، ص۲۸۶.
[۲۴۳] شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۴، ص۳۷۰.
[۲۴۴] حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۰.
[۲۴۵] ابوعبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج۷، ص۴۳۲.
[۲۴۶] ابوعبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمومنین (علیهالسّلام) ص۲۵.
[۲۴۷] ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴.
[۲۴۸] ابن ابی شیبه کوفی، عبدالله، المصنف فی الحدیث، ج۶، ص۳۶۸.
[۲۴۹] عمرو بن أبی عاصم، ضحاک بن مخلد شیبانی، السنّه، ج۲، ص۵۹۸.
[۲۵۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۲، ص۳۱۰.
[۲۵۱] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷.
[۲۵۲] محبالدین الطبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضره فی مناقب العشره، ج۳، ص۱۰۶.
[۲۵۳] حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۲۴۸.
[۲۵۴] حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۴۴۲.
[۲۵۵] شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، طبقات الکبری، ج۲، ص۵۴.
[۲۵۶] متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۳، ص۱۲۲.
[۲۵۷] ابن ابیالحدید، ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۰۰.
من بنده خدا و برادر رسول اویم، و من صدّیق اکبر هستم، این ادّعا را بعد من به جز دروغگو و افترازننده نمیکند، همانا من هفت سال قبل از مردم نماز به جای آوردم.» در روایتی دیگر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)، مومن آل فرعون و حبیب نجار به عنوان صدیقان نام برده است؛ و حضرت علی (علیهالسّلام) را برترین آنها معرفی میکند. «الصدیقون ثلاثه: حبیب النجار مؤمن آل یاسین، وحزبیل مؤمن آل فرعون، و علی بن ابی طالب الثالث، وهو افضلهم»
[۲۵۸] ابن مردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)، ج۱، ص۳۳۱.
[۲۵۹] متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۱.
[۲۶۰] مناوی، محمد عبدالرؤوف بن علی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ص۴۹.
در زنان سابقه این مقام به حضرت مریم (سلاماللهعلیها) و در امت پیامبر به فاطمه زهرا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اختصاص دارد. امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) را نُه نام نزد حق تعالی است: فاطمه، صدّیقه، مبارکه، طاهره، زکیّه، راضیه، مرضیه، محدّثه و زهرا.»
[۲۶۱] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۲۹۰.
در زیارتنامه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) چنین آمده است: «السَّلَامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ»
[۲۶۲] سید ابن طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۶۴.
بعد از زهرای مرضیه (سلاماللهعلیها)، حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) را صدیقه صغری لقب دادند. قید صغری بعد از صدیقه از باب «تعظیماً لاُمّه» میباشد. لذا چون مادرش فاطمه زهرا به صدیقه کبری مشهور بود، به وی صدیقه صغری میگفتند.
عفیفه کریمه
عفت و پاکدامنی، برازندهترین زینت زنان، و گران قیمتترین گوهر برای آنان است. در قرآن مجید و احادیث به ضرورت حجاب برای زنان تصریح شده است. زینب (علیهاالسّلام) درس عفت را به خوبی در مکتب پدر آموخت، آنجا که فرمود: «مـَا الْمُجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَعْظَمَ اَجْرا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ یَکادُ الْعَفیفُ اَنْ یَکوُنَ مَلَکا مِنَ الْمَلائِکَهِ؛
[۲۶۳] امام علی (علیهالسّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۸۵۲.
مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد امّا عفت میورزد، نزدیک است که انسان عفیف فرشتهای از فرشتگان باشد.» عقیله بنیهاشم، در حجاب و عفت، مانند مادرش فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) بود و به این مهم بسیار اهمیت میداد. تا پیش از عاشورا و جریان اسارت، مردی نامحرم چهره زینب را ندیده بود، چنانکه در تاریخ آمده است: «هنگامی که زینب میخواست به مسجد النبی کنار قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برود علی (علیهالسّلام) دستور میداد حسن و حسین (علیهماالسلام) همراه خواهرشان باشند. حسن (علیهالسّلام) جلوتر و حسین (علیهالسّلام) پشت سر، زینب در وسط حرکت میکرد.
[۲۶۴] دستغیب، سیدعبدالحسین، زندگانی حضرت زینب (علیهاالسّلام)، ص۱۹.
یحیی مازنی میگوید: «من در مدینه، مدت زیادی همسایه علی (علیهالسّلام) بودم، سوگند به خداوند، در این مدت، هرگز زینب را ندیدم و صدایش را نشنیدم.»
[۲۶۵] محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ص۱۷.
[۲۶۶] موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، نشریه معرفت، ج۱۱۴، ص۸.
[۲۶۷] مظفری سعید، محمد، اسیران و جانبازان کربلا، ص۹۱.
حجاب و عفاف زینب به گونهای بوده است که علامه مامقانی در اینباره میگوید: «و هی فی الحجاب فَرِیدَهٌ لم یرَ شخصُها اَحَدٌ من الرجال فی زمانِ ابیها و اخویْها الی یوم الطَّفِ؛
[۲۶۸] رحمانی همدانی، احمد، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۳۸.
[۲۶۹] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۵، ص۳۶۰.
زینب در حجاب و عفاف یگانه روزگار بوده است، کسی از مردان، در زمان پدر او و برادرانش تا روز عاشورا، او را ندیده بود.»
زینب کبری با حفظ عفت خویش در تمام عمر، حتی در سختترین لحاظ و شرایط کربلا، حماسهای از حجاب و حیا را در عین انقلاب بر علیه طواغیت به نمایش گذاشت. وی در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پای میفشرد. مورخین نوشتهاند: «وَهِیَ تَسْتُرُ وَجـْهَها بـِکَفِّها، لاَِنَّ قِناعَها قَدْ اُخِذَ مِنها؛
[۲۷۰] جزائری، سیدنورالدین، خصائص الزینبیه، ص۳۴۵.
او صورت خود را با دستش میپوشاند چون روبنده را از او گرفته شده بود.»
آن بانوی بزرگوار بود که برای پاسداری از مرزهای حیا و عفاف بر سر یزید فریاد میآورد که «اَمِنَ العَدْلِ یَا بْنَ الطُّلَقاءِ تَحْذیرُکَ حَرائِرَکَ وَاِمائِکَ وَسَوْقُکَ بَناتِ رُسُولِ اللّهِ سَبایا؟ قَدْ هـَتَکْتَ سـُتُورَهُنَّ وَاَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ؛
[۲۷۱] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۴.
ای پسر آزاد شده! آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانی، و دختران رسول خـدا (صلیاللهعلیهوآله) را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی؟ نقاب آنان را دریدی و صورتهای آنان را آشکار ساختی.»
فصیحه بلیغه
از دیگر القاب حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) فصیحه بلیغه میباشد. بانوی قهرمان کربلا، فصاحت و بلاغت را از پدر و مادر گرامیاش به ارث برده است، که کلامش «دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق» است. هنگامی که سخن میگفت، گویی از زبان پدر ایراد سخن میکرد. سخنانش در بازار کوفه و مجلس یزید و نیز گفتوگوهای وی با عبداللّه بن زیاد، بیشباهت به خطبههای امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و خطبه فدکیّه مادرش زهرا (علیهاالسّلام) نیست. این خطبهها در حالی ایراد میشد که زینب داغهای فراوانی در سینه داشت؛ گذشته از آنکه تشنه، گرسنه و بیخواب بود، سختی سرپرستی کودکان و راه را نیز به دوش میکشید.
بشیر بن خزیم اسدی میگوید: «وَ نَظَرْتُ الَی زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ یَوْمَئِذٍ وَ لَمْ ارَ خَفِرَهً وَ اللهِ انْطَقَ مِنْها کَانَّها تَفَرَّعُ مِنْ لِسانِ امیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ ابِی طالِبٍ (علیهالسّلام)؛ در روز ورود این قافله، من نگاه کردم و زینب (سلاماللهعلیها) را دیدم. من در آن روز هیچ زنی را که سراپای وجودش شَرم و حَیا باشد، در سخنرانی ناطقتر و تواناتر و چیرهدستتر از زینب ندیدم. گویا در سخنرانی، شاگرد مکتب پدر بزرگوارش علی بود.»
«وَ قَدْ اوْمَاتْ الَی النّاسِ انِ اسْکُتوا، فَارْتَدَّتِ اْلانْفاسُ وَ سَکَنَتِ اْلاجْراسُ؛
[۲۷۲] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۲۹.
زینب یک اشاره به جمعیت کرد، همین جمعیتی که داشتند ضجه میزدند و گریه میکردند، و یک عدّه هم سر و صدا می کردند، یک اشاره کرد که ساکت! نفسها در سینهها حبس شد. و جَرَسها هم از صدا افتاد. حتّی دیگر صدای زنگونه حیوانات هم شنیده نشد.»
زینب کبری (سلاماللهعلیها) بدون آن که آموزش دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تـشنگی، گرسنگی، خستگی اسارت، داغدار و آواره با کسانی سخن میگوید که نـه تـنها بـا او هماهنگ نیستند بلکه حتی سنگ و خاکروبه بر سر او ریختهاند، با این حال سخنان زینب (سلاماللهعلیها) چنان بـود کـه وجـدان خفته مردم را بیدار کرد و صدای گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.
خزیم اسدی مـیگوید: پیرمردی را در کنار خود دیدم که بر اثـر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و میگفت: پدر و مادرم فدای شما باد، پیرمردان شـما بـهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوانها و زنان شـما نـیکوترین زنـان هستند. نسل شما بهترین نسلی است کـه نـه خوار میگردد و نه شکست میپذیرد.
[۲۷۳] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۰۸.
صابره محتسبه
از دیگر فضائل و القاب حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) صابرهٌ محتسبه (صبرکننده برای خداوند) است. از منظر دین، صبر جایگاه بس والایی داشته و خداوند متعال در قرآن کریم به صبرکنندگان بشارت داده است. «و بشر الصابرین»
[۲۷۴] بقره/سوره۲، آیه۱۵۵.
در جای دیگر اعلام میدارد که اجر و پاداش صابران از حد و شمارش خارج است و آنها بدون حساب، پاداش دریافت میدارند؛ «انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب»
[۲۷۵] زمر/سوره۳۹، آیه۱۰.
همچنین خداوند به صابران وعده همراهی داده است؛ «و اصبروا ان الله مع الصابرین»
[۲۷۶] انفال/سوره۸، آیه۴۶.
و در جای دیگر خداوند صابران را در زمره دوستان و محبوبان خود یاد میکند. «والله یحب الصابرین»
[۲۷۷] آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۶.
امام صادق (علیهالسّلام) نیز میفرماید: «صبر برای ایمان به منزله سر برای بدن است؛ همچنان که اگر سر برود بدن هم از بین میرود، اگر صبر از کف رود، ایمان نیز از کف میرود.»
[۲۷۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۸۹.
زینب (علیهاالسّلام) نمونه و تجسم عالیِ صبر و پایداری است. مقاومت و شکیبایی در برابر مصایب و مشکلات، به ویژه در نهضت عاشورا، در راه پاسداری از حریم دین و کرامت انسانیت از خصیصههای بارز این بانوی بزرگ میباشد. صبر و ثبات شگفتانگیز زینب، همگان را به اعجاب واداشته است، زیرا از ۵ سالگی برای وی مصایب جانکاه یکی پس از دیگری شروع شد، ولی زینب در برابر همه این مصیبتها، قامت برافراشت و صبر کرد. روزی شاهد رحلت جدّ بزرگوارش رسول اللّه و تاثیر آن بر مسلمانان به ویژه بر خاندان او بود، زمانی دیگر شاهد مظلومیت و شهادتِ بانوی نمونه اسلام، مادرش زهرا (علیهاالسّلام) بود، وی پس از آن مصیبت شهادت پدر بزرگوارش امیرمؤمنان را تحمّل نمود، دختر علی (علیهالسّلام) همچنان شاهد لخته لخته شدن جگر برادرش امام حسن (علیهالسّلام) در اثر زهر جفا بود، ولی آنچه را که آن مخدّره در کربلا مشاهده کرد، مصایب جانکاه و وصفناپذیری است که کوهها تاب تحمّل آنرا نداشت. در زیـارتنامه آن حـضرت مـیخوانیم: «لَقـَدْ عـَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکِ مَلائِکَهُ السَّماءِ؛ ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.»
زینب در وادی صبر و استقامت، یکهتاز میدان است، به گفته علاّمه مامقانی: «و هی فی الصبر و الثبات وحیده؛ زینب در صبر و ثبات بی نظیر و یگانه است.»
[۲۷۹] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۵، ص۳۶۰.
[۲۸۰] رحمانی همدانی، احمد، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۳۸.
در بُلندای مقام صبر و بردباری آن گوهر عظیم الهی، همینبس که وقتی در برابر پیکر نورانی و خونین برادرش حسین ایستاد، رو به آسمان کرد و گفت: «بار خدایا! این اندک قربانی و کشته شده در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»
[۲۸۱] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۷۵.
[۲۸۲] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ص۵۴.
[۲۸۳] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قران، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۲۷.
[۲۸۴] رحمانی همدانی، احمد، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۴۵.
[۲۸۵] موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ص۳۰۷.
لبوه الهاشمیّه
یکی از فضائل و القاب برجسته بانوی کربلا، شجاعت است. خدا در نظر پروا پیشگان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر میباشد. امـام علی (علیهالسّلام) میفرماید: «عَظُمَ الْخالِقُ فی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی اَعْیُنِهِمْ؛
[۲۸۶] امام علی (علیهالسّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۴۷۲.
خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک میباشد.» سرّ شجاعت اولیای الهی در همین است.
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در مهد شجاعت رشد یافته است و از شجاعت حیدری بهرهمند است. لذا وی را «لَبْوَهُ الْهاشِمیَّه؛ شیرزن هاشمی» لقب دادهاند. آن بانوی ارجمند (سلاماللهعلیها) چون مردان بر سر دشمن فریاد میزند، توبیخشان میکند، تحقیرشان میکند، و از کسی هراسی بـه دل ندارد. وی از برق شمشیر خونچکان آدمکشان واهمه ندارد و در مجلس ابنزیاد، بدون تـوجه بـه قدرت ظاهری او گوشهای مینشیند و بـا بی اعتنایی به سؤالات او تحقیرش میکند، او را « فاسق» و « فاجر» معرفی میکند و میگوید: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذی اَکْرَمَنا بِنَبِیّهِ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآله) وَطَهَّرَنا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهیرا وَاِنَّما یَفْتَضِحُ الْفـاسِقُ وَیـَکْذِبُ الْفـاجِرُ وَهُوَ غَیْرُنا؛
[۲۸۷] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۱۵.
[۲۸۸] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۵۴.
سپاس خدای را که ما را با نبوت حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) گرامی داشت، و از پلیدیها پاک نمود. همانا فقط فاسق رسوا میشود، و بدکار دروغ میگوید، و او غیر ما میباشد.»
وی همچنین در مقابل یزید بن معاویه، و دهنکجیها و بدزبانیهای او، شجاعت حیدری را به نمایش گذارده، چنین میگوید: «لَئِن جَرَتْ عَلَیَّ الدَّواهی مُخاطِبَتَکَ اِنّی لاََسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ وَاَسْتَعْظِمُ تَقْریعَکَ وَاَسْتَکْبِرُ تَوْبیخَکَ؛
[۲۸۹] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۴.
اگر فشارهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته بدان کـه من قدر و مقدار تو را کوچک پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تـو را بزرگ میدانم.» ایشان جان امام سجاد (علیهالسّلام) را از مرگ نجات داد، و هرگز به ابنزیاد و یزید پسر معاویه اعتنایی نکرد، در حالی که آنان در اوج اقتدارشان بودند، و پاسبانها با شمشیرهای از نیام بیرون کشیده اطراف ایشان را گرفته بودند.
ایثار و گذشت
ایثار به مفهوم عطا کردن و دیگری را بر خود ترجیح دادن؛ بهترین کرامت اخلاقی برای انسانها و بالاترین نیکیها است. ایثار در آیات
[۲۹۰] یوسف/سوره۱۲، آیه۹۱.
[۲۹۱] طه/سوره۲۰، آیه۷۲.
[۲۹۲] حشر/سوره۵۹، آیه۹.
[۲۹۳] نازعات/سوره۷۹، آیه۳۸.
[۲۹۴] اعلی/سوره۸۷، آیه۱۶.
و روایات مورد تاکید قرار گرفته است. امام علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «اَلاْیثارُ اَعْلَی الاْیمانِ؛
[۲۹۵] محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ج۱، ص۱۶.
ایثار، بالاترین درجه ایمان است.» «اَلاْیـثارُ اَعْلَی الاِْحْسانِ؛
[۲۹۶] محمدی ریشهری، محمد،میزان الحکمه، ج۱، ص۱۶.
ایثار برترین احسان است.»
زینب کبری (سلاماللهعلیها) در عاشورای حسینی هر آنچه داشت، در طبق اخلاص گذاشت و به پیشگاه الهی تقدیم نمود، رهاکردن همه زندگی و شوهر خود در مدینه، تقدیم کردن دو فرزند برای شهادت در رکاب برادر، تحمل قتل و غارت و به اسیری رفتن و هتک حرمت در جریان اسارت و بسیاری دشواریهای دیگر، همه نشانه ایثار و از خود گذشتگی حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است. اوج ایثار و فداکاری و گذشت دختر علی (علیهالسّلام) در روز عاشورا به نمایش گذاشته میشود. نقل است که: صبح روز عاشورا در حالی که دو فرزند خود محمد و عون را به همراه داشت، خدمت امام حسین (علیهالسّلام) رسید. عرض کرد: جدم ابراهیم خلیل قربانی خدا را به جای قربانی شدن اسماعیل از خداوند جلیل پذیرفت. برادر جان تو نیز امروز این دو قربانی مرا بپذیر و اگر دستور جهاد از بانوان برداشته نمیشد، هزار بار جان خود را در راه محبوب فدا میکردم و هر ساعت خواستار هزار بار شهادت میشدم.
[۲۹۷] سپهر، عباسقلیخان، طراز المذهب مظفری، ص۷۴.
وقتی که این دو نوگل زینب، پس از پیکار با دشمن به درجه رفیع شهادت در رکاب امام حسین (علیهالسّلام) نایل آمدند و پیکرهای غرق به خون آنان را به کنارخیمهها آوردند، همه زنان از خیمهها بیرون آمدند اما زینب کبری (علیهاالسّلام) برای اینکه مبادا اباعبدالله (علیهالسّلام) خجالتزده شوند، از خیمه خود بیرون نیامدند. ایشان در ماجرای کربلا حتی از سهمیه آب خویش استفاده نمیکرد و آنرا نیز به کودکان میداد. در بین راه کوفه و شام، با اینکه خـود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آنرا شرمنده ساخت. امام زینالعابدین (علیهالسّلام) مـیفرماید: «اِنـَّها کانَتْ تُقَسِّمُ ما یُصیبُها مِنَ الطَّعامِ عَلَی الاَْطْفالِ لاَِنَّ الْقَوْمَ کانُوا یَدْفَعُونَ لِکُلِّ واحِدٍ مـِنّا رَغیفا مِنَ الْخُبْزِ فِی الْیَوْمِ وَاللَّیْلَهِ؛
[۲۹۸] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۶۲.
عمهام زینب در مدت اسارت، غذایی را که به عـنوان سهمیه و جیره میدادند، بـین بـچهها تقسیم میکرد، چون آنها در هر شبانهروز به هر یک از ما یک قرص نان میدادند.»
کنیهها
کنیه زینب کبری (علیهاالسّلام)، پیوسته در ابهام بوده است و شاید همین ابهام منشاء، تردید درباره شخصیت امکلثوم یا امکلثومهای حاضر در کربلا و همچنین مدفن ایشان شده است.
امالحسن
اکثر علمای نسبشناس، درباره کنیه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) ساکت بودهاند. برخی نیز به پسوند کبری اکتفا نمودهاند.
[۲۹۹] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۱۷.
به جز اینکه ابنعتبه نسابه، که ادعا میکند کنیه زینب (علیهاالسّلام)، امالحسن بوده است. او تنها کسی است که چنین ادعایی میکند.
[۳۰۰] عبیدلی نسابه، یحیی بن حسن، اخبار الزینبیات، ص۱۵.
هر کس دیگری هم که این کنیه را برای زینب (علیهاالسّلام) ادعا کرده، از ابنعتبه نسابه پیروی نموده است. در نتیجه علامه نقدی، هنگام ذکر این کنیه میگوید: «به حقیقتِ این کنیه پی نبردهایم.»
[۳۰۱] رحمانی همدانی، احمد، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۳۶.
[۳۰۲] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۱۷.
امکلثوم
اگرچه در اکثر منابع تاریخی نصی نداریم که «امکلثوم» کنیه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است اما در اکثر منابع حدیثی و روایی علما و محدثین مراد از امکلثوم را همان زینب کبری (سلاماللهعلیها) دانستهاند. برای روشنتر مطلب در ادامه به قرائن و شواهد کاربرد کنیه امکلثوم درباره حضرت زینب کبری اشاره میگردد.
اثبات کنیه امکلثوم
بدون شک شخصیتی که با نام زینب در احادیث مختلف و خصوصا در اخبار کربلا از وی نام برده شده است، همان عقیله بنیهاشم است. علاوه بر این، اصل عقلایی اقتضا میکند که وقتی متکلم در مقام بیان و تفهیم کلامی مطلق و قابل تقیید آورده باشد، اما قیدی برای آن نیامده باشد کلامش در روشنترین مورد و کاملترین فرد تبلور پیدا میکند، چرا که ذهن به صورت فطری، متوجه کاملترین فرد میشود. بنابراین اگرچه منابع تاریخی به وجود چند دختر با نام زینب و کنیه امکلثوم برای حضرت علی (علیهالسّلام) تصریح میکنند، اما تعبیر امکلثوم و زینب بدون قرینه در احادیث و اخبار منصرف است به همان شخصیت مشهور و حماسهساز، یعنی حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها). فراوانی استعمال اسم زینب و کنیهام کلثوم به صورت مطلق و کلی در اخبار، بر این مسئله دلالت دارد که بدون شک، منظور از این زینب و امکلثوم همان بانوی خردمند است. از طرفی هم در برخی منابع به صراحت نام حضرت زینب برده شده و سخن یا واقعهای را به ایشان نسبت دادهاند اما در برخی منابع دیگر همان سخن یا واقعه به امکلثوم نسبت داده شده است. بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که مستفاد محدثان از مجموع اخبار و احادیث این است که زینب کبری (علیهاالسّلام)، دارای کنیه امکلثوم بوده است. در ذیل به قرائن و شواهدی اشاره میگردد که نشان میدهد اولا حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) مکنای به امکلثوم بودهاند و ثانیا مراد از امکلثوم در منابع روایی و مقاتل همان شخصیت حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) است مگر در موادری خاص که مراد از امکلثوم خواهر کوچکتر ایشان و از مادری غیر از حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است.
تصریح علما
گروهی از محققان و اندیشمندان، به این موضوع اعتراف کردهاند که کنیه زینب (سلاماللهعلیها) امکلثوم بوده است. در ذیل به نمونههایی اشاره میگردد که بر مکنیبودن عقیله بنیهاشم (سلاماللهعلیها) به امکلثوم تصریح میکنند:
۱. علامه سیدحسن صدر، (م ۱۳۵۴ ه.ق) میگوید: «زینب کبری (علیهاالسّلام)، کنیهاش امکلثوم است».
[۳۰۳] صدر، سید حسن، زینب الکبری (سلاماللهعلیها)، ص۱۸.
۲. مؤلف دانشنامه بزرگ «ناسخ التواریخ»، چند بار تصریح کرده است که مراد از امکلثوم در روایات، همان زینب کبری (علیهاالسّلام) است.
[۳۰۴] سپهر، عباسقلیخان، ناسخ التواریخ، ص۱۱۰.
۳. سیدنورالدین محمد بن مرتضی، به این مطلب تصریح میکند که مراد از امکلثومی که ابنطاووس، به نقل از ایشان، خبر دفن امیرمؤمنان را روایت کرده و آن بانو هنگام دفن امیرمؤمنان از نجف اشرف خارج شده و جنازه پدرش را تشییع کرده است، همان زینب (علیهاالسّلام)، دختر علی (علیهالسّلام) است.
[۳۰۵] ابن طاووس، سید عبدالکریم، فرحه الغری، ص۶۴.
[۳۰۶] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۳۸.
[۳۰۷] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۱۶.
[۳۰۸] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۷، ص۲۳۰.
از طرفی هم به تصریح برخی منابع مراد از امکلثومی که ماجرای دفن مادرش حضرت زهرا را نقل میکند، همان زینب (علیهاالسّلام)، دختر علی (علیهالسّلام) است.
[۳۰۹] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۱۸.
[۳۱۰] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۵، ص۳۷۸.
[۳۱۱] رحمانی همدانی، احمد، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۳۵.
۴. علامه هبهالدین شهرستانی، (م ۱۳۸۸ه.ق) معتقد است که امیرمؤمنان (علیهالسّلام)، دو دختر به نام زینب و ملقب به امکلثوم داشت. در بین آن دو بانو، خواهر بزرگتر، همان بانوی کربلاست. ابنعباس او را بانوی خردمند بنیهاشم مینامید و زهرا (علیهاالسّلام)، دو سال بعد از ولادت حسین (علیهالسّلام)، وی را به دنیا آورد.
[۳۱۲] حسینی شهرستانی، هبهالدین، نهضه الحسین (علیهالسّلام)، ص۱۴۱.
۵. علامه سیدنورالدین جزائری، مؤلف کتاب «الخصائص الزینبیه»، به این موضوع تصریح کرده است که بیشتر خطبهها و مرثیههایی که به امکلثوم نسبت داده میشود، متعلق به همین بانوی محترم، یعنی زینب (علیهاالسّلام) است. این دیدگاه، قویترین دیدگاه در اینباره است.
[۳۱۳] جزائری، سید نورالدین، خصائص الزینبیه، ص۶۵.
کثرت روایات امکلثوم
بیگمان گستردگی و بالندگی مذهب شیعه مرهون از جانگذشتگی ائمه هدی (علیهمالسّلام) و تلاشهای راویان احادیث ایشان در حفظ و نشر این آیین آسمانی است. امام صادق (علیهالسّلام) در روایتی میفرمایند: «اعْرَفُوا مَنازِلَ النّاسِ عَلَی قدْرِ رِوایَتِهِم عَنّا؛
[۳۱۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱، ص۱۰۶.
[۳۱۵] علامه مجلسی، محمدباقر، مراه العقول فی شرح اخبار آلالرسول، ص۱۷۰.
[۳۱۶] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۵، ص۳۷.
[۳۱۷] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۰.
[۳۱۸] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۱۴.
[۳۱۹] نوری طبرسی، میرزا حسین، خاتمه المستدرک، ج۵، ص۲۲۴.
[۳۲۰] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۲.
مقام و منزلت افراد را، بر اساس تعداد احادیثی که از ما روایت میکنند، بشناسید.» حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به جهت مصاحبتی که با پنج تن آل عبا داشته است، روایات متعددی را از امام علی (علیهالسّلام)، فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)، امام حسن (علیهالسّلام) و امام حسین (علیهالسّلام) نقل کرده است؛ که از طریق سلسله روات در کتب مضبوط شده و به ما رسیده است. اما باید به این مطلب توجه داشت که بیشترین نامی که در بین دختران امام علی (علیهالسّلام) که به عنوان راوی آمده، اسم امکلثوم است؛ به طوری که این اسم، بارها به هنگام سخن گفتن از احوال حضرت زهرا (علیهاالسّلام) و اخبار امیرمؤمنان (علیهالسّلام)، در «علل الشرایع»، «روضه الواعظین» و «بحار الانوار» آمده است.
ما قطعا میدانیم، که عقیله بنیهاشم، زینب (علیهاالسّلام)، بزرگترین دختر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) و عالمترین دختر امام علی (علیهالسّلام) و معروفترین آنان بوده است، تا جایی که حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در کلام امام سجاد (علیهالسّلام) به شهادت «انتِ بحمدالله عالمهٌ بلا مُعلّمه فَهِمَهٌ غیرَ مُفَهّمَهُ» به علم لدنی رسیده است. از شیخ صدوق روایت شده است که زینب (علیهاالسّلام) از امام حسین (علیهالسّلام) نیابت خاص داشت و مردم در حلال و حرام، به او مراجعه میکردند. در منابع فراوانی چنین آمده است: «زینب (علیهاالسّلام)، روایات زیادی از مادرش زهرا (علیهاالسّلام) روایت کرده است.»
[۳۲۱] ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ص۶۰.
[۳۲۲] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۳۵.
[۳۲۳] رحمانی همدانی، احمد، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۳۹.
[۳۲۴] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۳۹.
[۳۲۵] حسینی شهرستانی، هبهالدین، نهضه الحسین (علیهالسّلام)، ص۷۶.
[۳۲۶] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۵، ص۳۶۲.
بنابراین میتوان گفت: مراد از امکلثومی، که در بیشتر اخبار آمده است، همان زینب کبری (علیهاالسّلام) است. شیخ جعفر نقدی تصریح میکند که امکلثوم در زبان محدثان، همان بانوی خردمند، زینب (علیهاالسّلام) است؛ چرا که اگر آنها غیر ایشان را اراده میکردند، قیدی همانند وسطی یا صغری برای اسمش میآوردند.
[۳۲۷] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۳۸.
همچنان که در «اعلام النساء»، نیز آمده است.
[۳۲۸] کحاله، عمر رضا، اعلام النساء، ج۲، ص۹۲.
تصوری که به هنگام سخن گفتن از اسم امکلثوم در نزد محدثان شکل میگیرد، همان زینب (علیهاالسّلام) است. مرحوم آیتالله العظمی خویی نیز در «معجم رجال الحدیث» حضرت زینب (سلاماللهعلیها) را جزو راویات شمرده است و گفته است که «جابر بن عبدالله انصاری» و «عباد العامری» از او نقل حدیث کردهاند.
[۳۲۹] خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۲۴، ص۲۱۹.
شاید بتوان منشاء اطلاق امکلثوم را بر حضرت زینب (سلاماللهعلیها) را شباهت وی به خالهاش دانست، چنانکه رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «به همه حاضران و غایبان امتم وصیت میکنم و میخواهم به همه خبر دهید که این دختر را احترام کنند؛ چرا که او شبیه خالهاش امکلثوم است.»
[۳۳۰] سپهر، عباسقلیخان، طراز المذهب مظفری، ص۱۳۶.
[۳۳۱] جزائری، سیدنورالدین، خصائص الزینبیه، ص۴۲.
همچنین در زیارت زینب (علیهاالسّلام) آمده است: «السلام علیک یا زینب التقیه و السلام علیک یا امکلثوم النقیه؛ سلام بر تو ای زینب پرهیزکار و سلام بر تو ای امّکلثوم پاکدامن.»
[۳۳۲] سپهر، عباسقلیخان، طراز المذهب مظفری، ص۷۰.
خطابه بلیغ امکلثوم
اخبار متواتری از شیعه و سنی نقل شده است که زینب کبری (سلاماللهعلیها)، دختر علی (علیهالسّلام) خطبهای بلیغ را در کوفه قرائت نموده است، و هیچگونه اختلاف نظری در این زمینه وجود ندارد. علامه طبرسی، ابنطاووس، ابننما حلی، شیخ الطائفه و جاحظ، با عبارات گوناگون اما معنای واحد، این خطبهها را روایت کردهاند. همه آن دانشمندانی که این خطبه را بیان کردهاند، تصریح نمودهاند که زینب، دختر علی (علیهالسّلام) این خطابهها را قرائت نموده است و در اینباره که این زینب، همان زینب کبری (سلاماللهعلیها) است، هیچگونه اختلافنظری در بین آنها وجود ندارد.
حذیم بن شریک اسدی میگوید: روزی زینب، دختر علی (علیهالسّلام) را دیدم که سخن میگفت. به خدا قسم هیچ زن پاکدامنی را سخنورتر از او ندیدهام. گویی که از زبان امیرمؤمنان، علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) سخنانش را میگرفت. به مردم اشاره کرد، نفسها حبس شد و صداها ساکت شد، سپس ایشان خطبه خواند… و خطبه را تا آخر نقل میکند.
[۳۳۳] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ج۱، ص۸۶.
[۳۳۴] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۲۹.
[۳۳۵] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۳۰۴.
[۳۳۶] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۹۲.
[۳۳۷] ابنفَقیه همدانی، احمد بن محمد، البلدان، ص۲۲۴.
[۳۳۸] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۱.
[۳۳۹] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ج۱، ص۱۰۳۶.
[۳۴۰] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۲۲.
[۳۴۱] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۰۸.
[۳۴۲] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۸۶.
[۳۴۳] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۳۸.
[۳۴۴] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۲۸۹.
[۳۴۵] حسینی شهرستانی، هبهالدین، نهضه الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۱۸۲.
اما احمد بن ابیطاهر بن طیفور بغدادی (م ۲۸۰ ه.ق) آن خطبه را به سه سند دیگر بیان میکند که دو سند آن، به حزام اسدی یا حذیم اسدی منتهی میشود. او میگوید: «سمعت امکلثوم بنت علیّ، و هی تقول فلم ار خفره والله انطلق منها، کانها تفرغ عن لسان امیرالمومنین؛
[۳۴۶] ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، ج۱، ص۲۵.
از امّکلثوم، بنت علی (علیهالسّلام) شنیدم که سخن میگفت. به خدا قسم! هیچ زن پاکدامنی را سخنورتر از او ندیدهام. گویی که کلماتش از زبان امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) خارج میشد.»
در سند دیگری میگوید: «اخبرنا یحیی بن حمار البصیری: رایت امکلثوم و لم ار خفره والله انطلق منها و کانما تنطق علی لسان امیر المؤمنین…؛
[۳۴۷] ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، ج۱، ص۲۳.
یحیی بن حمار بصیری روایت میکند: امّکلثوم را دیدم، به خدا قسم، هیچ زن پاکدامنی را سخنورتر از او ندیدهام. گویی که از زبان امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) سخن میگفت.»
حال با مقایسه تمام روایات پیشین، با اخبار ابنطیفور، برای ما بهخوبی روشن میشود که بدون هیچ شک و تردیدی، مراد از امکلثوم، در این روایت همان بانوی خردمند، زینبکبری (علیهاالسّلام) است. هیچکدام از علمای شیعه و سنی، شک ندارند که منظور از امکلثوم، در این خبر زینب کبری (علیهاالسّلام) بوده است. اینگونه بلاغت و روانی زبان، چگونه میتواند مربوط به غیر ایشان بوده باشد؟ پس این امر ثابت میکند که امکلثوم، در منابع حدیثی به عنوان کنیه بانوی خردمند، زینب کبری (سلاماللهعلیها) بوده است.
طبری مینویسد: «لما دخل براس حسین و صبیانه و اخواته و نسائه علی عبیدالله بن زیاد لبستْ زینب ابنه فاطمه ارذل ثیابها… فقال عبیدالله ابن زیاد: من هذه الجالسه؟… فقال بعض امائها: هذه زینب ابنه فاطمه…؛ هنگامی که سر مبارک امام حسین (علیهالسّلام) و فرزندان و خواهران و زنان اهل بیت حضرت را بر عبیداللّه بن زیاد وارد کردند، زینب دختر فاطمه (سلاماللهعلیها) کهنهترین لباسش را پوشید و ناشناس وارد شد و میان کنیزانش نشست. عبیداللّه پرسید: این زن کیست؟ زینب کبری جواب نداد. تا سه بار این سؤال را تکرار کرد اما حضرت جوابی نداد. یکی از زنان گفت: او زینب دختر فاطمه (سلاماللهعلیها) است…» این مضمون در منابع متعدد دیگر در مورد زینب کبری نقل شده اما اسفراینی در کتاب نور العین، این قضیه به امکلثوم نسبت داده شده است.
[۳۴۸] اسفراینی، ابواسحاق، نور العین فی مشهد الحسین (علیهالسّلام)، ص۵۷.
امکلثوم در اخبار مقاتل
در بیشتر اخبار مربوط به واقعه کربلا و اسیران خاندان پیامبر، اسم امکلثوم بارها تکرار شده است. در برخی موارد به تنهایی و در مواردی نام امکلثوم به همراه نام زینب آمده است. به قرینه اینکه حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها)، سرپرستی و ریاست حرم امام حسین را بر عهده داشت و در واقع تنها سرپرست اطفال و خانواده ایشان بودند
[۳۴۹] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۹۷.
و نقشی اساسی در حفاظت از جان اسرا حتی امام سجاد (علیهالسّلام) داشتهاند و به قرینه اینکه اکثر منابع تاریخی و حدیثی در واقعه کربلا، سخن یا حادثه خاصی را به صراحت به حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) نسبت دادهاند اما در برخی منابع، همان واقعه به امکلثوم نسبت داده شده است، میتوان چنین نتیجهگیری کرد که کنیه امکلثوم در مورد حضرت زینب (سلاماللهعلیها) هم بهکار رفته است.
روایت اول
روایت شده است که امام حسین (علیهالسّلام) در شبی که در بامداد آن به شهادت رسید و در حال آمادهکردن شمشیرش بود، میفرمود: «یا دهر افٍّ لک من خلیل! کم لک بالاشراق و الاصیل!؛ ای روزگار! اف بر تو باد که چه دوست بدی هستی. در سپیده دمان و شامگاهان…..» امام علی بن حسین (علیهالسّلام) میفرماید: من منظور ایشان را فهمیدم، به شدت گریه کردم، سکوت نمودم و فهمیدم که بلا نازل شده است. هنگامی که عمهام زینب (علیهاالسّلام) این زمزمهها را شنید، سراسیمه خود را به امام رساند و گفت: «وا مصیبتا! ای کاش امروز میمردم. مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن رفتند، ای خلیفه و باقیمانده آن بزرگواران!» حسین (علیهالسّلام) به آن بانو تسلیت گفت و وی را آرام نمود و سپس او را به صبر توصیه کرد. ابن اثیر، طبری، خوارزمی و ابوالفرج اصفهانی، ماجرا را اینگونه روایت کردهاند.
[۳۵۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۰.
[۳۵۱] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۸.
[۳۵۲] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۳۳۸.
[۳۵۳] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۷۵.
اما سید بن طاووس (م ۶۴۴ ه.ق) این حدیث را با تبدیل اسم زینب به امکلثوم روایت کردهاند.
[۳۵۴] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۴۹.
ابننما و ابومخنف، این روایت را درباره زینب، دختر علی آوردهاند. بنابراین مسئله کاربرد کنیه امکلثوم برای زینب کبری در این خبر، آشکار و روشن است.
[۳۵۵] ابننما حلی، جعفر بن ابیابراهیم، مثیر الاحزان و منیر سبل الأشجان، ص۴۹.
[۳۵۶] ابومخنف الازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ص۱۱۱.
روایت دوم
روایت شده است که لشکریان دشمن، بر خیمهها هجوم آوردند؛ طوری که زنها و کودکان متفرق شدند. زینب (علیهاالسّلام)، نزد علی بن حسین (علیهالسّلام) آمده و از او دفاع میکرد. حمید بن مسلم میگوید: به خیمه علی بن حسین (علیهالسّلام) رسیدم. او در بستر بیماری بود. شمر به همراه گروهی آمد. گروهی از یاران شمر گفتند: «آیا این جوان را نمیکشی؟» آن لعین قصد کشتن او را داشت و شمشیر خود را بیرون کشید. زینب (علیهاالسّلام) خود را بر علی بن الحسین (علیهالسّلام) انداخت و گفت: «اول مرا بکشید، بعد او را.» بسیاری از مورخین مانند دربندی، شیخ نقدی و مقرم نیز اینگونه روایت کردهاند.
[۳۵۷] قرمانی، یعقوب الاصغر، تاریخ القرمانی، ص۱۰۸.
[۳۵۸] دربندی، فاضل، اسرار الشهاده، ص۲۵۷.
[۳۵۹] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۱۰۹.
[۳۶۰] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۴۸.
اما در کتاب نور العین اسفراینی نام زینب را به امکلثوم تغییر داده است مینویسد: سپس لشکریان، رو به علی بن حسین آوردند که به علت بیماری ضعیف شده بود. میخواستند ایشان را به شهادت برسانند. هنگامی که امکلثوم اینگونه دید، نقاب از چهره برداشته، خود را بر روی ایشان (امام سجاد) انداخت و فرمود: «وای بر این همه هتک حرمت، وای بر کمی یاوران… اگر باید او را بکشید، مرا نیز همراه او بکشید.»
[۳۶۱] اسفراینی، ابواسحاق، نور العین فی مشهد الحسین (علیهالسّلام)، ص۵۳.
روایت سوم
روایت شده است که در بازار دمشق، روزنه بلندی وجود داشت که پنج زن روی آن قرار داشتند. در بین آنها، پیرزنی گوژپشت نیز بود. هنگامی که به سر بریده حسین (علیهالسّلام) رسید، سنگی برداشت و با آن به سر مبارک حسین (علیهالسّلام) زد. زینب (علیهاالسّلام) از دیدن این ماجرا آن قدر گریه کرد که از حال رفت. این روایت را شیخ محمدباقر بهبهانی نقل کرده است.
[۳۶۲] دهدشتی بهبهانی، محمدباقر، الدمعه الساکبه فی احوال النبی و العتره الطاهره، ص۲۰۷.
اسفراینی نیز این روایت را نقل کرده و به جای اسم زینب، کنیه امکلثوم را آورده است.
[۳۶۳] اسفراینی، ابواسحاق، نور العین فی مشهد الحسین (علیهالسّلام)، ص۶۴.
این روایت هم بیانگر این است که منظور از امکلثوم همان زینب کبری است.
روایت چهارم
ابنطاووس و ابننما درباره حوادث مجلس ابنزیاد در کوفه، روایت کردهاند: زینب (علیهاالسّلام) به صورت ناشناس آمد و در مجلس نشست. ابنزیاد پرسید: «او کیست؟» به او گفتند: «او زینب، دختر علی (علیهالسّلام) است» ابنزیاد رو به ایشان کرد و گفت: «خدا را شکر که شما را رسوا و دروغگویان را آشکار کرد.» زینب (علیهاالسّلام) جواب داد: «همانا فقط فاسق رسوا میشود و بدکار دروغ میگوید، و او از ما نمیباشد.»
[۳۶۴] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۹۴.
[۳۶۵] ابننما حلی، جعفر بن ابیابراهیم، مثیر الاحزان و منیر سبل الأشجان، ص۹۰.
طبری در تاریخ خود، خوارزمی در مقتل خود، و دیگران، این قضیه را به همین شکل بیان کردهاند.
[۳۶۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۷.
[۳۶۷] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۴۷.
[۳۶۸] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۱.
اما اسفراینی، این موضوع را به امکلثوم نسبت داده است و از دیدگاه او، آن بانو همان امّکلثوم است که به ابن زیاد میگوید: «همانا فقط فاسق دروغگو رسوا میشود.»
[۳۶۹] اسفراینی، ابواسحاق، نور العین فی مشهد الحسین (علیهالسّلام)، ص۵۷.
این امر هیچ علتی ندارد، جز اینکه امکلثوم، همان زینب (علیهاالسّلام) است. حضرت زینب، مسنترین اسیری بود که به نزد ابن زیاد برده شد؛ و از خواهر دیگرش که وی نیز امکلثوم نام داشت و جزو اسرای کربلا بود، بزرگتر بودند. این خبر را گروهی از علما نقل کردهاند و شیخ مفید در الارشاد به همین مطلب تصریح کردهاند.
[۳۷۰] ابن ابیالحدید، ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۰۲.
[۳۷۱] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۵، ص۱۴۷.
[۳۷۲] موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ص۳۲۵.
[۳۷۳] مبرد، محمد بن یزید، الکامل فی اللغه والادب، ج۳، ۱۸۹.
[۳۷۴] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱ ص۳۵۴.
[۳۷۵] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۷۱.
کنیههای دیگر
درباره این شخصیت بزرگ اسلام و افتخار جامعه زنان القاب و کنیههای فراوانی ذکر شده است، صرف نظر از کنیههای معروف سه کنیه ام المصائب، ام الرزیا، ام النوائب قابل توجه میباشد. آنچه معروف است این است که چون زینب کبری از کودکی تا رحلت، مصائب زیادی دیدند لذا به او «ام المصائب» میگویند اما اگر دقت شود قضیه دقیقتر است. ام در لغت به دو معنا است معنای اول، اساس و ریشه و معنای دوم، پناهگاه، ملجا و ماوی است، شاید معنای اول به نحوی درست نباشد که بگوییم اساس و ریشه همه مصائب زینب است، بلکه معنی صحیح معنای دوم است و باید گفت: زینب پناهگاه مصیبتهاست، مصیبت که به تنهایی افراد را از پا در میآورند در مقابل عظمت زینب از پا میافتد و این معنا، معنای دقیقی است و باید مورد توجه قرار بگیرد.
نتیجهگیری
مراد از امکلثوم در احادیث و اخبار، همان زینب کبری (علیهاالسّلام) است که بعضی اوقات با اسم و بعضی اوقات با کنیه نام برده میشوند. همانطوری که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گاهی با اسم و گاهی با کنیهاش ابوالقاسم، یاد میشود. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نیز گاهی با اسم و گاهی با کنیهاش ابوتراب، یاد میشود. در مورد دیگر ائمه اطهار (علیهمالسّلام) نیز، وضعیت به همین شکل بوده است. عادت نیز بر این است که در هنگام وارد آمدن مصیبت و بلا، در بسیاری از موارد، گاهی اسم را خطاب قرار میدهند، و گاهی کنیه را.
[۳۷۶] سپهر، عباسقلیخان، طراز المذهب مظفری، ص۵۹.
حضرت زینب و اهل کساء
بدون شک پنج تن آل عبا ( اصحاب کساء) دارای شان و منزلتی بس بزرگ و دارای اوصاف و ویژگیهای منحصر به فردی هستند که حقیقت و باطن آنرا آنگونه که سزاوار است فقط خدا میداند و بر ما پنهان است. آیه تطهیر در حق ایشان نازل شده و دلالت بر عصمت آنها دارد. اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خصوصاً فرزندان فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) در یک نگاه کلی همهشان دارای شخصیتهای ممتاز و ویژگیهای منحصر به فردی هستند زیرا که ایشان دامان نورانی صدیقه طاهره فاطمه زهرا (علیهالسّلام) و در آغوش علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) تربیت شده و پرورش یافتهاند. در این میان نقش حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بعد از شهادت مادرشان حضرت زهرای مرضیه (سلاماللهعلیها)، در ارتباط با پدر و برادرها و خصوصا در حفاظت از اهل بیت امام حسین (علیهالسّلام) و انتقال پیام عاشورا نقشی منحصر به فرد است.
حضرت زینب و پیامبر
چنانچه زینب کبری (سلاماللهعلیها) در سال ۵ هجری متولّد شده باشد، تنها ۵ سال محضر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را درک کرده است. عُبیدلی نسّابه از عالمان قرن سوم هجری نوشته است: «زینب در زمان حیات جدش (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دنیا آمد.»
[۳۷۷] عبیدلی نسابه، یحیی بن حسن، اخبار الزینبیات، ص۱۲.
ابناثیر جزری موصلی، مؤلف کتاب « اسد الغابه» او را از «صحابیات» شمرده و گفته است: «کانت امراه عاقله لبیبه جزله؛ بانویی عاقل، خردمند و نیکورای بود.» ولی به تاریخ تولد زینب (سلاماللهعلیها) اشارهای نکرده است.
[۳۷۸] قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۳، ص۴۹۷.
[۳۷۹] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۷، ص۱۳۴.
بنابراین حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) در ایام حیات جد بزرگوار خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مدینه منوره به دنیا آمدهاند. روایتی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره ذریه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) وارد شده است که شامل این بانوی بزرگ نیز میشود. در روایت آمده است که شخصی از امام صادق (علیهالسّلام) سوال کرد: آیا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین فرموده است: «اِنَّ فَاطِمَهَ اَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَی النَّارِ قَالَ نَعَمْ عَنَی بِذَلِکَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ زَیْنَبَ وَ اُمَّ کُلْثُومٍ؛ همانا فاطمه پاکدامن است پس خداوند ذریه او را بر آتش جهنم حرام کرده است؟ حضرت در پاسخ میفرماید: بلی مقصود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حسن وحسین و زینب و امکلثوم (علیهالسّلام) بوده است.»
در منابع نقل است، هنگامی که قنداقه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) را به پیامبر دادند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را گرفت و به سینه شریفش چسبانید و صورت مبارک خود را به صورتش نهاد و بلند گریست، چنانکه اشک از محاسن شریف او روان شد، فاطمه (سلاماللهعلیها) پرسید: ای پدر گرامی گریهات برای چیست؟ خدا نگریاند دو چشم شما را! پیامبر فرمود: ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر، گرفتار بلاها خواهد شد و مصیبتهای گوناگون بر وی وارد خواهد شد.
[۳۸۰] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۵، ص۳۷۳.
و در ادامه فرمودند: هر کس بر او و مصیبتهایش گریه کند، ثواب گریهاش مانند ثواب کسی است که بر دو برادر وی (حسن و حسین) گریه کند،…»
[۳۸۱] سپهر، عباسقلیخان، طراز المذهب مظفری، ص۵۳.
[۳۸۲] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۳۵.
راوی خطبه فدک
عقیله بنیهاشم اگرچه حدود ۵ سال از عمر مادرش را بیشتر درک نکرد و در سنین ۵ یا ۶ سالگی مادر را از دست داد اما در همین سنین اندک چنان تربیت شده بود که از فاطمه (سلاماللهعلیها) حدیث و روایت نقل کرده
[۳۸۳] ابوبشر دولابی، احمد بن حماد، الذریه الطاهره، ص۱۶۶.
و چند تن از تاریخنویسان و محدثین سند خطبه « فدک» را به همین بانوی بزرگوار یعنی حضرت زینب (سلاماللهعلیها) رسانده و از او نقل کردهاند. بر کسی پوشیده نیست که نقل چنین خطبهای از طرف دختری که در سن ۵ یا ۶ سالگی است و حفظ آن کلمات با آن همه بلاغت و جامعیت دلالت بر کمال رشد و فهم و علم و دانایی او میکند. به عنوان نمونه ابوالفرج در مقاتل الطّالبیین در شرح حال « عون بن عبداللَّه بن جعفر» مینویسد: «مادر عون زینب عقیله، دختر علی بنابیطالب است.» سپس ادامه میدهد: «زینب همان زنی است که ابنعباس خطبه فدک فاطمه (سلاماللهعلیها) را از او روایت کرده است و در آغاز خطبه گوید: این خطبه را عقیله ما زینب دختر علی (علیهالسّلام) برای ما روایت کرد.»
[۳۸۴] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۳۹.
[۳۸۵] ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ص۹۵.
[۳۸۶] اللجنه العلمیه فی مؤسسه الإمام الصادق (علیهالسّلام)، موسوعه طبقات الفقهاء، ص۳۶۲.
[۳۸۷] حسینی شهرستانی، سید هبهالدین، نهضه الحسین (علیهالسّلام)، ص۷۶.
از میان محدثان، مرحوم شیخ صدوق در کتاب «علل الشّرایع» بخشی از اوایل خطبه فدک را که در آن علل احکام ذکر شده نقل و سند آنرا اینگونه ذکر میکند: «حَدَّثَنا مُحَمّدُ بنُ مُوسَی بنِ المُتَوَکِّل، قالَ: حَدَّثنَا عَلیُّ ابن الحُسَین السَّعْدآبادی، عَنْ احْمَد بنِ ابی عَبْداللَّهِ البَرقی، عَنْ اسْماعیلَ بن مِهْران عَنْ احمَد بن مُحَمَّد ابنِ جابر، عَنْ زَیْنَب بِنْتِ عَلیّ قالَتْ: قالت فاطمه (علیهاالسّلام) فی خُطَبَتِها…»
[۳۸۸] شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشّرایع، ج۱، ص۲۴۸.
پر واضح است که نقل چنین خطبهای از طرف دختری در سن ۵ یا ۶ سالگی و حفظ کامل آن با آن همه بلاغت و جامعیت، نشانه کمال رشد، فهم، علم و دانایی اوست و میتوان گفت که ایشان عطیّه الهی بوده و ویژگیهای خاصّی داشته است.
زمان امام علی
چنانکه میدانیم علیبنابیطالب (علیهالسّلام) حدود ۴ سال از پایان عمر خود را در کوفه گذرانید و این هم به خاطر آن بود که بیشتر هواخواهان آن حضرت در کوفه بودند و با معاویه که در شام سکونت داشت و خوارج که در نهروان بودند در حال جنگ بود و کوفه از اینجهت نزدیکتر و آمادهتر از مدینه بود. مورخان نوشتهاند: زمانی که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) مرکز خلافت خود را از مدینه به کوفه منتقل کرد، زینب نیز با شوهرش عبداللَّه بن جعفر به کوفه آمد و در آنجا ساکن شدند. عبداللَّه بن جعفر در جنگ صفین جزو لشکریان علی (علیهالسّلام) بود و فرماندهی گروهی از سربازان آن حضرت را به عهده داشت. در این مدت دختر بزرگوار آن حضرت یعنی زینب نیز به ارشاد و تعلیم زنان کوفه اشتغال داشت. در خصائص زینبیه جزایری
[۳۸۹] جزایری، سیدنورالدین، خصائص زینبیه، ص ۲۷
نقل شده است که زینب کبری (سلاماللهعلیها) در کوفه مجلس درسی برای زنها تشکیل داد و برای آنها قرآن را تفسیر میکرد.
با توجه به مقام و احترامی که دختر امیرمؤمنان در کوفه پیدا کرده بود میتوان دریافت که ماجرای اسارت زینب (سلاماللهعلیها) و بیاحترامیهای جنایتکاران بنیامیه و گماشتگان آنان که نسبت به آن بانوی بزرگوار پس از ماجرای جانگداز کربلا در این شهر انجام شد، تا چه اندازه برای دختر امیرمؤمنان ناگوار و دشوار بود و آن حضرت صبر و شکیبایی شگفتانگیزی در برابر این مصایب سخت از خود نشان داد و به خاطر رضای خدای سبحان این ناملایمات و اهانتها را برخود هموار کرد، تا آنجا که وقتی عبیداللَّه بن زیاد در آن مجلس شوم از وی پرسد: «کَیْفَ رَاَیتِ صُنْعَ اللَّهِ بِاَخیکِ؟؛ رفتار خدا را نسبت به برادرت حسین چگونه دیدی؟» زینب (سلاماللهعلیها) با کمال شهامت و قدرتی که حکایت از نیروی فوقالعاده ایمانی او میکرد در پاسخ آن جنایتکار تاریخ اظهار داشت: «ما رَاَیْتُ مِنْهُ الّا جَمیلًا؛ من از خدای تعالی جز نیکی و زیبایی چیزی ندیدم.» به راستی اگر برای دختر بزرگوار علی (علیهالسّلام) و این بانوی کمنظیر اسلام، در تاریخ جز همین یک فضیلت چیز دیگری به یادگار نمانده بود در معرفی عظمت و شخصیّت والای او کافی بود!
زمان امام حسن
ارتباط بین امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) و حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) همواره بر اساس احترام، علاقه و تبعیت بود. چون حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) از دو منظر به امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) مینگرد؛ یکی از منظر ارتباط نسبی و خواهر و برادری و دیگری از منظر امامت. بنابراین امام حسن (علیهالسّلام) در جایگاه برادر بزرگتر از احترام و علاقه خاصی نزد زینب کبری (سلاماللهعلیها) برخوردار بودند. چنانکه در حدیثی برادر بزرگ به منزله پدر دانسته شده است. «الاخ الاکبر بمنزله الاب»
[۳۹۰] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۳۵.
[۳۹۱] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۴، ص۲۱.
از سویی دیگر امام حسن (علیهالسّلام) بعد از شهادت امام علی (علیهالسّلام) عهدهدار منصب الهی امامت گردیدند و زینب (سلاماللهعلیها) همواره مطیع و پیرو امام زمان خود بودند. سخنان حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در هنگام شهادت امام حسن (علیهالسّلام) گوشهای از ارادت و علاقه ایشان به برادر را نشان میدهد. «وصاحت زینب: وا اخاه! وا حسناه! وا قله ناصراه! یا اخی من الوذ به بعدک؟! وحزنی علیک لا ینقطع طول عمری! ثم انها بکت علی اخیها وهی تلثم خدیه وتتمرغ علیه، وتبکی طویلاً.»
[۳۹۲] مازندرانی حائری، محمد مهدی، معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (علیهماالسّلام)، ج۱، ص۳۳۵.
زمان امام حسین
حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) از همان کودکی علاقهای عجیب به برادرش امام حسین (علیهالسّلام) داشت چنانکه زینب کوچک هنگامی که گریه میکرد، تنها در آغوش برادرش آرام میگرفت. این رفتار فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را شگفتزده کرده بود. به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کرد: پدر من از چنین رفتاری تعجب میکنم. اینگونه محبت بیش از حدّ معمول است. زینب بدون دیدن حسین شکیبایی ندارد و اگر بوی حسین را نشود، جان از تنش بیرون میرود، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وقتی این حکایت را شنید، آه از سینه پرکشید و اشک بر چهرهاش روان شد و فرمود: ای نور چشم من این دختر با حسین (علیهالسّلام) به سفر کربلا خواهد رفت و رنجها خواهد دید…»
[۳۹۳] جزایری، سید نورالدین، خصائص زینبیه، ص۲۵۵.
در اخبار آمده که هرگاه حضرت زینب به دیدار برادرش امام حسین (علیهالسّلام) میآمد، حضرت به احترام او و جلو پایش میایستاد و او را در جای خود مینشاند، حتی در حال قرائت قرآن کریم. به راستی که این خود مقام عظیمی است، در جلالت قدر و بزرگی مقام حضرت زینب (سلاماللهعلیها) همین بس که وقتی زینب (سلاماللهعلیها) نزد امام زمان خود میآید و آن حضرت قرآن میخواند، قرآن را بر زمین نهاد و برای اجلال و تعظیم و بزرگ داشتن او بر پای ایستاد.
[۳۹۴] بحرالعلوم، سید جعفر، تحفه العالم، ص۵۳.
[۳۹۵] مازندرانی، زین العابدین، ذخیره المعاد، ص۷۱.
زمان امام سجاد
زینب (سلاماللهعلیها) در موارد عدیدهای جان خویش را سپر بلای امام سجاد (علیهالسّلام) قرار داد و جان امام زین العابدین (علیهالسّلام) را از خطر مرگ حتمی نجات داد. وی در هیچ شرایطی از امام زمانش غافل نشد و همواره مطیع و آماده جانبازی در رکاب امامش بود. در زیر اجمالا به چند مورد اشاره میشود:
۱. در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین (علیهالسّلام) برای اتمام حجت، درخواست یاری نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین (علیهالسّلام) روانه میدان شد. زینب کبری با سرعت حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین (علیهالسّلام) به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روی زمین قطع میگردد.
[۳۹۶] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۴۶.
۲. در روز عاشورا؛ وقتی لشکر ابنسعد برای غارتگری به خمیهها ریختند و خواستند آن حضرت را به قتل برسانند، زینب (سلاماللهعلیها) رو به دشمنان کرده و فرمود: «به خدا قسم نمیگذارم او را بکشید، مگر اینکه اول مرا بکشید.» خواسته امویان پلید آن بود که ذرّیه علی (علیهالسّلام) را نابود کنند و از نسل او کسی باقی نگذارند تا همه آثار امام (علیهالسّلام) را از هستی ساقط سازند. بهترین دلیل این سخن، گفته شمر بن ذیالجوشن است که گفت: «فرمان امیر عبیدالله بر این صادر شده است که همه اولاد حسین کشته شوند.»
شمر این سخن را وقتی گفت که برای کشتن امام زینالعابدین (علیهالسّلام) شمشیر برکشیده بود. همان هنگام، زینب، عمّه امام سجاد (علیهالسّلام)، در میان آنان قرار گرفت و گفت: «والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنی معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد، اگر میخواهی او را بکشی مرا نیز با او بکش.»
[۳۹۷] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۱.
[۳۹۸] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۱۷.
[۳۹۹] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۳۵۰.
[۴۰۰] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۷۲.
[۴۰۱] ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۲۷۸.
[۴۰۲] بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۸۴.
[۴۰۳] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۹.
[۴۰۴] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و أصحابه (علیهمالسّلام)، ص۱۰۵۴.
۳. روز یازدهم محرم، امام سجاد (علیهالسّلام) را به جهت بیماری روی شتر بستند. وقتی از کنار پیکر شهدا میگذشت، بغض سنگینی، راه گلویش را بست، تا آنجا که دیگران گمان کردند ایشان جان به جان آفرین تسلیم میکند، در همین لحظه زینب (سلاماللهعلیها) سراسیمه خود را به او رساند و فرمود: «ای پسر برادر! شیطان تو را دور نکند از صبر و تحملِ آنچه که میبینی. بدان که این عهدی است از جانب خدا که با جد و پدرت منعقد شده است.
هویتشناسی زینب و امکلثوم
منابع تاریخی و روایی به وجود چند دختر با نام زینب و امکلثوم در بین فرزندان حضرت علی (علیهالسّلام) تصریح کردهاند، تا جایی که سیدمحسن امین در اعیان الشیعه از ۴ دختر با نام امکلثوم برای حضرت علی (علیهالسّلام) نام میبرد.
۱. امکلثوم کبری بنت فاطمه (سلاماللهعلیها) همسر عمر بن خطاب.
۲. امکلثوم هـمسر مسلم بن عقیل.
۳. امکلثوم صغری.
۴. زینب که کنیهاش امکلثوم است و قبرش در راویه دمشق است.
[۴۰۵] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۳۶.
همچنین شیخ مفید در بین دختران امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) به دو زینب و دو امکلثوم تصریح میکند.
[۴۰۶] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۵۴.
این تعدد در نام و کنیه باعث شده تا هویت و شخصیت امکلثومی که راوی احادیث فراوانی از اهل بیت است و یکی از نقشآفرینان اصلی در تبیین اهداف و پیام کربلا است، در هالهای از ابهام فرو رود. چنانکه در بعضی از کتب شخصیت اصلی ماجرا بین حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و امکلثوم مردد است و دقیقا معلوم نیست که آیا امکلثوم همان زینب کبری (سلاماللهعلیها) است و یا شخصیت دیگری است؟ اساسا امکلثومی که در واقعه عاشورا حضور داشته کیست؟ آیا فقط یک امکلثوم در کربلا حاضر بوده یا امکلثومهای متعددی در کربلا حضور داشتهاند؟ تحقیقی هر چند کوتاه در منابع تاریخی، میتواند حقیقت امر را روشن کند.
دختران علی و فاطمه
تمامی مورخان و محدثان شیعه و سنی در ذکر نام فرزندان علی (علیهالسّلام) و فاطمه (سلاماللهعلیها)، از دو دختر نام میبرند: یکی زینب و دیگری امکلثوم. بنابراین وجود دو دختر برای علی (علیهالسّلام) و فاطمه (سلاماللهعلیها)، مورد اتفاق همه علمای شیعه و سنی است. بسیاری منابع هنگامی که نام فرزندان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را ذکر میکنند، از زینب و امکلثوم هر دو نام میبرند.
[۴۰۷] ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین بن علی، السنن الکبری، ج۷، ص۱۱۱.
[۴۰۸] ابوالقاسم ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۳، ص۱۷۹.
[۴۰۹] ابوالقاسم ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۶۹، ص۱۷۶.
[۴۱۰] جمال الدین مزی، یوسفبن عبدالرحمن، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۴۷۹.
[۴۱۱] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۶۳.
[۴۱۲] مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۵۸.
[۴۱۳] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۱۴.
[۴۱۴] ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۶۸.
[۴۱۵] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۲.
[۴۱۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۳.
[۴۱۷] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹۷.
[۴۱۸] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۷، ص۳۷۷.
[۴۱۹] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۷، ص۱۳۴.
[۴۲۰] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۶۶.
[۴۲۱] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۶۴.
[۴۲۲] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۵۴.
[۴۲۳] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۳.
[۴۲۴] طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص۲۳.
[۴۲۵] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۰.
[۴۲۶] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۸.
[۴۲۷] علوی عمری، علی بن محمد نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۸.
[۴۲۸] علوی عمری، علی بن محمد نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۷.
[۴۲۹] ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، ص۳۷.
[۴۳۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۱۵۳.
[۴۳۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۶.
[۴۳۲] ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ج۱، ص۴۲۶.
در ذیل به نمونههایی اشاره میگردد:
۱. امیرالمؤمنین فرمود: «… و ابنیّ الحسن و الحسین و ابنتیّ زینب و امکلثوم…؛ دو پسرم حسن و حسین و دو دخترم زینب و امکلثوم.»
[۴۳۳] خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۱۶۳.
۲. درباره امام علی (علیهالسّلام) آمده است: «… و ابنیه الحسن و الحسین و ابنتیه زینب و امکلثوم؛ ایشان دو پسر حضرت به نامهای حسن و حسین و دو دختر او به نامهای زینب وامکلثوم دارند…»
[۴۳۴] خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۹۳.
۳. در مورد حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) میخوانیم: «… و حملتْ بالْحسن فلما رزقتْه بعد اربعین یوما حملتْ بالحسین ثم رزقتْ زینب و امکلثوم و حملت بمحسن؛ چهل روز پس از تولد امام حسن، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) امام حسین را باردار شد سپس زینب و امکلثوم به دنیا آمدند و بعد، محسن را باردار شد.»
[۴۳۵] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۰۴.
[۴۳۶] بحرانی، سید هاشم، مدینه المعاجز، ج۱، ص۳۶۹.
[۴۳۷] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۵، ص۱۴.
[۴۳۸] عبدالزهراء، عبدالمحسن، المحسن بن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ص۹۱.
[۴۳۹] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۱۰، ص۱۶۹.
۴. در جای دیگر آمده است: «… علی و فاطمه و ابنیهما الحسن و الحسین و ابنتیهما زینب و امکلثوم…؛ علی و فاطمه و دو پسر آنها حسن و حسین، و دو دختر آنها زینب و امکلثوم.»
[۴۴۰] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۰، ص۲۹۰.
هویت امکلثوم کبری
بنابرآنچه گذشت نام یکی از دختران علی (علیهالسّلام) و فاطمه (سلاماللهعلیها) قطعا زینب است اما نام دختر دوم چه بوده است؟ میدانیم که تعبیر امکلثوم در زبان عربی اسم نیست بلکه کنیه است، لذا آرای مورخان و نسبشناسان درباره نام او متفاوت است. اغلب اهل فن نام وی را امکلثوم کبری ضبط کردهاند و تصریح به نامش نکردهاند، اما برخی نام وی را زینب صغری
[۴۴۱] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۵۴.
[۴۴۲] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۳۹۵.
دانسته و امکلثوم را کنیه وی میدانند.
[۴۴۳] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۵۴.
[۴۴۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۲، ص۸۹.
باید توجه داشت که در عرف عرب نامگذاری شماری از فرزندان بـه یک نام (گاهی پنج تا ده تن به یک نام) رایج و معمول بوده است.
[۴۴۵] مروزی علوی، اسماعیل بن حسین، الفخری فی انساب الطالبین، ص۲۴۵-۲۴۷.
علامه اربلی از قول شیخ مفید نام فرزندان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را اینگونه بر میشمرد: «الحسن و الحسین و زینب الکبری و زینب الصغری المکنّاه امکلثوم امّهم فاطمه البتول سیده نساء العالمین.»
[۴۴۶] ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۶۷.
علامه طبرسی مینویسد: «کان لفاطمه (علیهالسّلام) خمسه اولاد ذکر و انثی: الحسن و الحسین (علیهالسّلام) و زینب الکبری و زینب الصغری المکناه بامکلثوم و ولد ذکر قد اسقطتْه فاطمه (سلاماللهعلیها) بعد النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).»
[۴۴۷] طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص۲۳.
[۴۴۸] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۲، ص۷۴.
[۴۴۹] ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص۳۲.
[۴۵۰] ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص۶۴.
[۴۵۱] شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۱۲، ص۷۷.
[۴۵۲] شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳۲، ص۶۷۸.
[۴۵۳] علامه مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح اخبار آلالرسول، ج۳، ص۲۶۲.
همچنین شیخ مفید در الارشاد نام هر دو دختر امام علی (علیهالسّلام) و حضرت زهرا (علیهالسّلام) را زینب دانسته است؛ یکی زینب کبری و دیگری زینب صغری که مکنای به امکلثوم است. «… الحسن والحسین و زینب الکبری و زینب الصغری المکناه امکلثوم، امهم فاطمه البتول سیده نساء العالمین…»
[۴۵۴] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۵۴.
بنابراین، قول مشهور در منابع شیعی این است که امام علی (علیهالسّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) دو دختر به نام زینب داشتهاند، یکی زینب کبری و دیگری زینب صغری و کنیه زینب صغری امکلثوم کبری بوده است. باید به این نکته توجه داشت که تعبیر امکلثوم هم به عنوان کنیه برای حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) بهکار رفته و هم به عنوان کنیه برای خواهر وی به کار رفته است، همین امر موجب شده است تا تعبیر امکلثوم بهکار رفته در برخی منابع در هالهای از ابهام قرار گیرد. تا جایی که این سوال پیش میآید که آیا امکلثوم حاضر در کربلا همان حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بوده و یا خواهر کوچکتر حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بوده است؟
زینب صغری یا کبری
همه مورخان و محدثان و دانشمندان شیعه و سنی اتفاق دارند که حضرت علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) دو دختر داشتهاند، نام یکی امکلثوم و نام دیگری را زینب آوردهاند.
[۴۵۵] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۰.
[۴۵۶] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۸.
[۴۵۷] ابوبشر دولابی، احمد بن حماد، الذریه الطاهره، ص۱۶۶.
[۴۵۸] ابوبشر دولابی، احمد بن حماد، الذریه الطاهره، ص۹۲.
[۴۵۹] ابوبشر دولابی، احمد بن حماد، الذریه الطاهره، ص۱۶۴.
[۴۶۰] علوی عمری، علی بن محمد نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۸.
[۴۶۱] علوی عمری، علی بن محمد نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۷.
[۴۶۲] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۲.
[۴۶۳] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۵۴.
[۴۶۴] ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، ص۳۷.
[۴۶۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۱۵۳.
[۴۶۶] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۳.
[۴۶۷] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۶۳.
[۴۶۸] ابنحبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ج۱، ص۴۲۶.
[۴۶۹] ابوالقاسم ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۳، ص۱۷۹.
[۴۷۰] ابوالقاسم ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۶۹، ص۱۷۶.
اما در مورد اینکه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به سن بزرگتر است یا امکلثوم میان دانشمندان و مورخین اختلاف وجود دارد. اکثر علمای شیعه به ویژه متاخران زینب را بزرگتر
[۴۷۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۶۱.
و امکلثوم را دختر کوچکتر
[۴۷۲] شاکری، حسین، العقیله و الفواطم، ص۲۲.
و شماری دیگر از آنان
[۴۷۳] محمدی ریشهری، محمد، موسوعه الامام علیّ بن ابیطالب فی الکتاب و السُّنَّه و التّاریخ، ج۱، ص۱۱۱.
[۴۷۴] غروی، محمدهادی، السیده زینب فی تاریخ الاسلام، ص۱.
و غالب علمای اهل سنت، امکلثوم را بزرگتر و زینب را دختر کوچکتر دانستهاند.
[۴۷۵] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲ ص۳۸۷.
[۴۷۶] ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۹۵۴.
[۴۷۷] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۰.
[۴۷۸] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۸.
[۴۷۹] صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۲۴، ص۲۷۲.
[۴۸۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۹۱.
[۴۸۱] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۲۱۱.
[۴۸۲] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۱۲۸.
[۴۸۳] سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، رساله زینیبیه، ص۲
[۴۸۴] محبالدین الطبری، احمد بن عبدالله، السمط الثمین فی مناقب أمهات المؤمنین، ص۱۵۱.
[۴۸۵] حسن شراب، محمد محمد، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، ص۲۰۷.
[۴۸۶] عدوی حمزاوی، حسن، مشارق الأنوار فی فوز أهل الاعتبار، ص۱۵۸.
بنابراین در نظر برخی از مورخین سومین فرزند و اولین دختر امام علی (علیهالسّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) امکلثوم کبری نام دارد که بر اساس گزارشات خلیفه دوم از وی خواستگاری نمود. از این نظر زینب خواهر امام حسین (علیهالسّلام) که در کربلا حضور داشته است فرزند چهارم بوده است، لذا وی را زینب صغری گفتهاند. بنابراین دیدگاه از بین دختران امام علی (علیهالسّلام) و زهرای مرضیه (سلاماللهعلیها) زینب کبری مکنای به امکلثوم کبری همان همسر خلیفه دوم بوده است که در بقیع مدفون گردیدند و دختر کوچکتر زینب صغری و مکنای به امکلثوم بوده است و ایشان در حماسه کربلا حضور داشته و به اسیری رفتند و در شام مدفون گردیدند.
از طرف دیگر ما یقین داریم که از بین دختران حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) فقط یک دختر در حماسه کربلا حاضر بوده است او همان زینب مکنای به ام کلثوم و همسر عبدالله بن جعفر بوده است. حال کوچکتر بودن یا بزرگتر بودن وی از خواهرش تاثیری در اصل ماجرا ندارد. زیرا خواهر دیگر در زمان حیات امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) وفات نمودند و در بقیع مدفون گریدند.
همسر و وفات امکلثوم کبری
بر اساس آنچه در منابع تاریخی و روایی آمده است، آن دختر امام علی (علیهالسّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) که به تصریح اخبار اهل سنت امکلثوم کبری نام داشته است و به تصریح منابع شیعی زینب صغری نام داشته است و بنابر گزارشاتی به همسری عمر بن خطاب درآمد.
[۴۸۷] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴۹.
«فولد من فاطمه (علیهالسّلام): الحسن و الحسین و المحسن سقط و زینب الکبری و امکلثوم الکبری تزوجها عمر»
[۴۸۸] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۸۶.
[۴۸۹] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسلام)، ج۳، ص۳۰۴.
[۴۹۰] محبالدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۲، ص۲۷۱.
[۴۹۱] شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۱۲، ص۲۱۶.
«امکلثوم بنت علی بن ابیطالب بن عبد المطلب بنهاشم بن عبد مناف بن قصی و امها فاطمه بنت رسول الله و امها خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبد العزی بن قصی تزوّجها عمر بن الخطاب»
[۴۹۲] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۳.
[۴۹۳] کورانی عاملی، علی، الانتصار، ج۶، ص۴۴۸.
[۴۹۴] میلانی، سیدعلی، رساله فی خبر تزویج ام کلثوم من عمر، ص۶.
وی در زمان حیات امام حسن (علیهالسّلام) از دنیا رفت، زیرا حضرت در نماز بر او شرکت داشت. بنابراین قطعا وی امکلثوم حاضر در کربلا نیست. بعضی اخبار در این زمینه عبارتند از:
۱. محمد بن سعد در طبقات الکبری چنین گفته است: «شهدتُ ابن عمر صلی علی امکلثوم و زید بن عمر بن الخطاب فجعل زیدا فی ما یلی الامام و شهد ذلک حسن و حسین؛ حاضر بودم که ابنعمر بر امکلثوم و زید بن عمر بن خطاب نماز خواند و زید به طرف امام جماعت گذارده شد و حسن و حسین در نماز شرکت داشتند.»
[۴۹۵] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۹.
و در جای دیگری میگوید: «انه (ابن عمر) صلی علی امکلثوم بنت علی و ابنها زید و جعله مما یلیه و کبّر علیهما اربعا… و خلفه الحسن و الحسین ابنا علی و…؛ ابن عمر بر امکلثوم دختر علی (علیهالسّلام) و فرزندش زید نماز خواند و زید را در طرف امام جماعت گذاردند و چهار بار بر او تکبیر گفت… و پشت سر او حسن و حسین فرزندان علی (علیهالسّلام) در نماز شرکت داشتند.»
[۴۹۶] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۹.
۲. شیخ طوسی میگوید: «اخرجت جنازه امکلثوم بنت علی (علیهالسّلام) و ابنها زید بن عمر و فی الجنازه الحسن (علیهالسّلام) و الحسین (علیهالسّلام) و عبدالله بن عمر و…؛ جنازه امکلثوم دختر علی (علیهالسّلام) و پسرش زید بن عمر بیرون برده شد و پشت سر جنازه، حسن (علیهالسّلام) و حسین (علیهالسّلام) و عبداللّه بن عمر و… بودند.»
[۴۹۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۷۲۲.
[۴۹۸] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ص۶۵۸.
[۴۹۹] شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۸۱۱.
[۵۰۰] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸۱، ص۳۸۲.
[۵۰۱] تلمسانی بری، محمد بن ابیبکر، الجوهره فی نسب النبی واصحابه العشره،ج۲، ص۱۵۶.
۳. در منابع اهل سنت چنین آمده است: «توفی زید بن عمر و امکلثوم فقدّموا عبدالله بن عمر و خلفه الحسن و الحسین؛ زید بن عمر و امکلثوم از دنیا رفتند و عبداللّه بن عمر را برای نماز، جلو قرار دادند و پشت سر او حسن و حسین (علیهماالسّلام) بودند.» در جای دیگری بخاری از قول عبداللّه بهی میگوید: «شهدت امکلثوم و زید بن عمر بن الخطاب صلی علیهما ابن عمر و شهد ذلک الحسن والحسین؛ حضور داشتم که ابنعمر بر امکلثوم و زید بن عمر بن خطاب نماز خواند و حسن و حسین در نماز شرکت داشتند.»
[۵۰۲] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۵۸.
[۵۰۳] ابوداود سجستانی، سلیمان بن الأشعث، سنن ابی داود، ج۳، ص۲۰۸.
[۵۰۴] ابوعبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، سنن نسائی، ج۴، ص۷۱.
[۵۰۵] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۲.
[۵۰۶] فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفه والتاریخ، ج۱، ص۲۱۴.
[۵۰۷] ابوالقاسم ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۱۹، ص۴۹۱.
۴. مالک بن انس چنین میگوید: «… وضعت جنازه امکلثوم بنت علی بن ابیطالب من فاطمه بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و هی امراه عمر بن الخطاب؛ جنازه امکلثوم دختر علی بن ابی طالب (سلاماللهعلیها) از فاطمه (سلاماللهعلیها) بر زمین گذاشته شد و او همسر عمر بود.»
[۵۰۸] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۰.
[۵۰۹] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۵۸.
[۵۱۰] ابوداود سجستانی، سلیمان بن الأشعث، سنن ابی داود، ج۳، ص۲۰۸.
[۵۱۱] ابوعبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، سنن نسائی، ج۴، ص۷۱.
[۵۱۲] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۲.
[۵۱۳] فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفه والتاریخ، ج۱، ص۲۱۴.
[۵۱۴] ابوالقاسم ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۱۹، ص۴۹۱.
آنچه در منابع تاریخی قطعی و یقینی به نظر میرسد این است که که ثمره ازدواج علی (علیهالسّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) فقط دو دختر بوده است؛ یکی زینب کبری و دیگری زینب صغری که مکنای به امکلثوم میباشد. زینب کبری با عبدالله بن جعفر ازدواج نمود و زینب صغری یا امکلثوم کبری بنابر نقل تاریخنویسان، با عُمَر بن خطاب ازدواج کرد و قبل از واقعه کربلا درگذشت.
[۵۱۵] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۸.
[۵۱۶] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۳۹.
[۵۱۷] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۰.
هویت امکلثوم صغری
منبع تاریخی زیادی دلالت میکنند، علاوه بر اینکه امام علی (علیهالسّلام) از حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) دو دختر به نامهای زینب کبری (سلاماللهعلیها) و زینب صغری مکنای به امکلثوم کبری داشتهاند، از کنیزی که نام وی در تاریخ ذکر نشده است، نیز دختری به نام امکلثوم صغری داشته است. مادر وی ام ولد بود و قطعا حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) نیست.
[۵۱۸] ابن ابیالحدید، ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۴۳.
برخی نقلها که بر این مطلب دلالت میکنند عبارتند از:
۱. محمد بن سعد (م۲۳۰ق) در طبقات الکبری چنین مینویسد: «کان له من الولد: الحسن و الحسین و زینب الکبری و امکلثوم الکبری و امهم فاطمه بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)… و امکلثوم الصغری و…؛ فرزندان علی (علیهالسّلام) عبارتند از: حسن و حسین و زینب کبری و امکلثوم کبری که مادر آنها فاطمه دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. فرزندان دیگر… امکلثوم صغری و… هستند.»
[۵۱۹] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۱۴.
۲. بلاذری در انساب الاشراف مینویسد: «ولد علی بن ابیطالب: الحسن و الحسین و محسن درج صغیرا و زینب الکبری تزوجها عبدالله بن جعفر بن ابیطالب فولدت له و امکلثوم الکبری تزوجها عمر بن خطاب و امهم فاطمه بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)… و رمله الصغری و امکلثوم الصغری…؛ فرزندان امام علی (علیهالسّلام) عبارتند از: حسن و حسین و محسن که در کوچکی از دنیا رفت و زینب کبری که عبداللّه بن جعفر بن ابیطالب با او ازدواج کرد و از او فرزنددار شد و امکلثوم کبری که عمر با او ازدواج کرد مادر همه اینها فاطمه (سلاماللهعلیها) است… و رمله صغری و امکلثوم صغری…»
[۵۲۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۲.
۳. محمد بن سلیمان کوفی چنین گزارش میدهد: «ولد لعلی بن ابیطالب: الحسن و الحسین و زینب و امکلثوم امهم فاطمه بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)… و زینب الصغری و نفیسه و امکلثوم الصغری و…»
[۵۲۱] کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبیطالب (علیهالسّلام)، ج۲، ص۴۸.
۴. طبری در تاریخ طبری مینویسد: «و کان لها (فاطمه) منه من الولد: الحسن و الحسین و یذکر انه کان لها منه ابن آخر یسمی محسنا توفی صغیرا و زینب الکبری و امکلثوم الکبری… و کان له بنات من امهات شتی لم یسمّ لنا اسماء امهاتهن منهن… و رمله الصغری و امکلثوم الصغری…؛ فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) از امام علی (علیهالسّلام) عبارتند از: حسن و حسین و میگویند که پسر دیگری به نام محسن داشته که در کوچکی از دنیا رفته است و زینب کبری و امکلثوم کبری… امام علی (علیهالسّلام) دختران دیگری از زنان متعدد داشته که نام مادرانشان معلوم نیست. از جمله آنها رمله صغری و امکلثوم صغری هستند.»
[۵۲۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۳.
۵. محمد بن حبان چنین گزارش میکند: «کان لعلی بن ابیطالب خمسه و عشرون ولدا. من الولد الحسن و الحسین و محسن و امکلثوم الکبری و زینب الکبری و هؤلاء الخمسه من فاطمه بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و کان له من غیرها محمد بن علی و عبیدالله و عمر و ابوبکر و یحیی و جعفر و العباس و عبدالله و رقیه و رمله و ام الحسن و امکلثوم الصغری و…؛ علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) ۲۵ فرزند داشت. از جمله آنها عبارتند از: حسن و حسین و محسن و امکلثوم کبری و زینب کبری. مادر این پنج نفر فاطمه (سلاماللهعلیها) است. فرزندان وی از غیر فاطمه (سلاماللهعلیها) عبارتند از: محمد بن علی و عبیداللّه و عمر و ابوبکر و یحیی و جعفر و عباس و عبداللّه و رقیه و رمله و ام حسن و امکلثوم صغری و…..»
[۵۲۳] ابن حبان، محمد بن حبان، تاریخ الصحابه، ص۵۲.
[۵۲۴] شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳۲، ص۶۸۰.
[۵۲۵] انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء (علیهاالسّلام)، ج۵، ص۱۵۱.
۶. ابناثیر در اسد الغابه مینویسد: «اول زوجه تزوجها فاطمه بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)… و کان له منها… زینب الصغری و امکلثوم الکبری… و کان له بنات من امهات شتی لم یذکرن لنا، منهن… امکلثوم الصغری؛ اولین کسی که امام علی (علیهالسّلام) با او ازدواج کرد فاطمه (سلاماللهعلیها) بود و از او زینب صغری و امکلثوم کبری و… را دارد. امام علی (علیهالسّلام) از زنان متعدد که نامشان برای ما معلوم نیست امکلثوم صغری و… را دارد.»
[۵۲۶] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹۷.
۷. ابنخشاب (م۵۶۷ق) هنگام شمارش نام فرزندان امام علی (علیهالسّلام) مینویسد: «امکلثوم الصغری مِنْ امولد»
[۵۲۷] طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص۱۹.
[۵۲۸] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسّلام)، ج۳، ص۳۰۴.
[۵۲۹] محبالدین طبری، احمد ابن عبد الله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۵۵۷.
[۵۳۰] ابن خشاب بغدادی، عبدالله بن النصر، تاریخ موالید الائمه، ص۱۵.
[۵۳۱] مرکز الأبحاث العقائدیّه، موسوعه الأسئله العقائدیّه، ج۳، ص۱۴۲.
[۵۳۲] علی، شهرستانی، زواج أم کلثوم، ص۲۵.
۸. علامه اربلی نام دختران امام علی (علیهالسّلام) را اینگونه ذکر کرده است: «زینب الکبری و امکلثوم الکبری وام الحسن و رمله الکبری امهانی و میمونه و زینب الصغری و رمله الصغری و امکلثوم الصغری و رقیه و فاطمه و اَمامه و خدیجه وام الکرام وام سلمه وام جعفر و جمانه و تقیه.» علامه اربلی در ادامه اشاره میکند که مادر امکلثوم دوم امولد بوده است.
[۵۳۳] ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۶۹.
امکلثوم و زینب در کربلا
شاید بتوان اصلیترین عامل توهم درباره هویت حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) با امکلثوم را، برخی از اخباری دانست که در منابع برای حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) نقل شده، اما در منابع دیگری همان خبر به امکلثوم نسبت داده شده است. دقت در منابع تاریخی، روایی و مقاتل ما را به این نتیجه میرساند که حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) فردی غیر از امکلثوم است و اساسا امکلثوم خواهر کوچکتر حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) و از مادر دیگری است. گزارشات تاریخی و مقاتل به وضوح نشان میدهند که از میان خواهران اما حسین (علیهالسّلام) حداقل دو خواهر ایشان در کربلا حضور داشتهاند یکی زینب کبری (سلاماللهعلیها) و دیگری امکلثوم، از طرفی هم نباید دو نکته را از نظر دور داشت؛
۱. امکلثوم کبری بنت فاطمه (سلاماللهعلیها) در زمان حیات پربرکت امام حسن (علیهالسّلام) و قبل از واقعه عاشورا درگذشت؛ لذا مراد از امکلثوم حاضر در کربلا قطعا وی نیست.
۲. در مبحث کنیههای حضرت زینب (سلاماللهعلیها)، ثابت نمودیم که کنیه حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) نیز امکلثوم بوده است، و اساسا مراد از امکلثوم در منابع حدیثی و روایی، بصورت مطلق حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است، مگر اینکه قرینهای در کلام باشد.
در پاسخ به این پرسش که آیا هویت امکلثوم حاضر در کربلا با حضرت زینب (سلاماللهعلیها) یکی است یا اینکه امکلثوم شخصی غیر از حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) است؟ باید گفت که آنچه از عبارات مقاتل و کتب تاریخی برمیآید این است که قطعا دو خواهر از خواهران امام حسین (علیهالسّلام) در واقعه کربلا حضور داشتهاند، یکی با نام زینب و دیگری امکلثوم. در زیر به قسمتهایی از کتب تاریخی و مقاتل به عنوان نمونه اشاره میگردد، که نام حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و امکلثوم در مقابل یکدیگر آمده و بر دوگانگی شخصیت ایشان دلالت میکند.
• دینوری (م۲۸۲ق) در کتاب اخبار الطوال نوشته است: «مضی الحسین (رضیاللهعنه) ایضا نحو مکه و معه اختاه: امکلثوم و زینب و ولد اخیه و…؛ حسین (رضیاللهعنه) با همراهی خواهرانش امکلثوم و زینب و فرزندان برادرش به طرف مکه حرکت کرد.»
[۵۳۴] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الاخبار الطوال، ص۲۲۸.
[۵۳۵] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ص۲۸۳.
• در مقاتل و منابع نقل است که امام حسین (علیهالسّلام) در شب و روز عاشورا فرمودند: «یا اختاه یا امکلثوم و انتِ یا زینب و انتِ یا فاطمه و…»
[۵۳۶] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۵۰.
• همچنین امام حسین در روز عاشورا در جای دیگر فرمودند: «یا زینب و یا امکلثوم و یا سکینه و…..»
[۵۳۷] دهدشتی بهبهانی، محمدباقر، الدمعه الساکبه فی احوال النبی و العتره الطاهره، ج۴، ص۳۵۱.
[۵۳۸] مازندرانی حائری، محمدمهدی، معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (علیهماالسّلام)، ج۲، ص۲۲.
• امام (علیهالسّلام) در موردی دیگر میفرمایند: «یا سکینه یا فاطمه یا زینب یاامکلثوم، علیکنّ منّی السلام.»
[۵۳۹] طریحی نجفی، فخرالدین بن محمد، المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، ص۴۴۰.
[۵۴۰] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۴۷.
[۵۴۱] دهدشتی بهبهانی، محمدباقر، الدمعه الساکبه فی احوال النبی و العتره الطاهره، ج۴، ص۳۳۶.
• همچنین امام در روز عاشورا فرمودهاند: «الا یا زینب یا سکینه یا ولدی مَن ذا یکون لکم بعدی؟ الا یا رقیه یا امکلثوم انتم ودیعه ربی الیوم…..»
[۵۴۲] دربندی، فاضل، اسرار الشهاده، ص۴۲۶.
• ابوالفرج اصفهانی (م۳۵۶ق) هنگام شمارش اسرا چنین مینویسد: «… و زینب العقیله و امکلثوم بنت علی بن ابیطالب و سکینه بنت الحسین…»
از این گزارشات به وضوح برمیآید که حضرت زینب کبری و خواهر کوچکترشان که امکلثوم نام داشتهاند در کربلا حضور داشتهاند. بنابراین دو شخصیت از خواهران امام حسین (علیهالسّلام) به نامهای زینب و امکلثوم در کربلا حضور داشتهاند و اگر زینب و امکلثوم عنوانی برای یک نفر بودند تکرار نام لزومی نداشت.
همسر امکلثوم صغری
در منابع تاریخی درباره همسر امکلثوم صغری نقلهای فراوانی وجود دارد:
۱. بعضی گمان کردهاند امکلثوم حاضر در کربلا همسر عمر بن خطاب بوده که بعد از او به ترتیب با عون بن جعفر بن ابیطالب و محمد بن جعفر ازدواج کرد.
اما این عقیده باطل است چونکه اولا امکلثومی که به همسری خلیفه دوم درآمد، به نقل اکثر منابع تاریخی دختر حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) بود که قبل از واقعه کربلا در زمان امام حسن (علیهالسّلام) درگذشت؛ پس امکلثوم حاضر در کربلا امکلثوم کبری و همسر عمر نبوده است. ثانیا حضور عون بن جعفر بن ابیطالب (علیهالسّلام) در کربلا منتفی است و بسیاری از کسانی که داستان ازدواج امکلثوم با عمر را ذکر کردهاند گفتهاند که بعد از مرگ عمر، امکلثوم با عون بن جعفر و یا به نقلی با محمد بن جعفر ازدواج کرده است؛
[۵۴۳] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۱.
[۵۴۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۰.
[۵۴۵] ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۵۶.
[۵۴۶] ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، ص۳۸.
در حالی که منابع آوردهاند که آنها در سال ۱۷ هجری و در زمان حیات عمر در فتح شوشتر به شهادت رسیدهاند
[۵۴۷] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۲۰۶.
[۵۴۸] ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۱۲۴۷.
[۵۴۹] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۶۱۹.
[۵۵۰] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۷.
[۵۵۱] تلمسانی بری، محمد بن ابی بکر، الجوهره فی نسب النبی واصحابه العشره، ج۲، ص۴۱.
[۵۵۲] شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۸، ص۲۸۴.
[۵۵۳] شمس شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد، ج۱۱، ص۱۰۶.
[۵۵۴] الفاسی، محمد بن احمد، العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین، ج۲، ص۱۴۲.
[۵۵۵] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۴، ص۳۱۳.
و به روایتی دیگر، در جنگ صفین شهید شدند. به نظر بلاذری، خبر شهادت آن دو در جنگ شوشتر را ابوالیقظان بصری نقل کرده و این نقل نادرست است. وی دو خبر دیگر در خصوص تاریخ شهادت این دو برادر نقل کرده که بنابر یکی از آنها آن دو در صفین و بنا به دیگری در کربلا شهید شدهاند.
[۵۵۶] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۹-۳۰۰.
از آنجا کـه او خبر شهادت آنها در کربلا را با کلمه «قیل» نقل کرده، به نظر میرسد قول به شهادت آن دو در صفین را پذیرفته است. اکنون در جنوب شهر دزفول بقعهای به نام محمد بن جعفر طیار زیارتگاه است.
[۵۵۷] اقتداری، احمد، دیار شهریاران، ج۱، ص۳۱۶-۳۲۰.
برخی از معاصرین هم شهادت عون در کربلا را توهّم دانسته، میگویند آنکه در کربلا به شهادت رسید عون بن عبدالله بن جعفر فرزند حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) است نه عون بن جعفر.
[۵۵۸] شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۸، ص۲۸۳.
شاید یکی از دلائل توهم حضور عون بن جعفر بن ابیطالب (علیهالسّلام) رجزی است که در آن چنین آمده است: • «انْ تَنْکرونی فانا بنُ جعفر• شهید صدقٍ فی الجنان ازْهَر؛ اگر مرا نمیشناسید، من پسر جعفرم که از روی صداقت به شهادت رسید.»
[۵۵۹] جمعی از نویسندگان، ذخیره الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۱۸.
[۵۶۰] موسوى زنجانى، سید ابراهیم، وسیله الدارین فى انصار الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۴۳.
اما باید توجه داشت که فانا بنُ جعفر حتما به این معنا نیست که وی فرزند بلاواسطه جعفر است. لذا اکثر منابع رجز فوق را به عون بن عبدالله بن جعفر فرزند حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) نسبت دادهاند.
[۵۶۱] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسّلام)، ج۳، ص۲۵۴.
[۵۶۲] خوارزمی، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۳۱.
[۵۶۳] موسوى زنجانى، سید ابراهیم، وسیله الدارین فى انصار الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۴۱.
۲. قول دیگر این است که امکلثوم صغری همسر مسلم بن عقیل بوده است. مسلم بن عقیل پس از ورود به دوران جوانی با رقیه
[۵۶۴] ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۵۶.
و به قولی ام الکثوم
[۵۶۵] موسوی مقرّم، سید عبدالرزاق، الشّهید مسلم بن عقیل (علیهالسّلام)، ج۱، ص۱۵۷.
دختر علی (علیهالسّلام)، پیوند زناشویی بست. ابنقتیبه ثمره این ازدواج را دو پسر به نامهای عبدالله بن مسلم بن عقیل|عبدالله و علی بن مسلم بن عقیل|علی دانسته است.
[۵۶۶] ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، ج۱، ص۲۰۴.
بنابراین، به نظر میرسد یکی از خواهران امام حسین (علیهالسّلام) که مکنای به امکلثوم بوده و در واقعه کربلا حضور داشته، همان زوجه مسلم بن عقیل است که به دنبال همسر و برادر بزرگوارش، اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام)، راهی کربلا شـد. آن بانو سپس به همراه امام سجّاد (علیهالسّلام) و حضرت زینب کبری به شام و پس از آن به مدینه رفت در همانجا از دنیا رفت و در بقیع مدفون گردید.
جمعبندی
از جمعبندی مجموع گزارشها چنین بـر میآید که امکلثوم کنیه چند تن از دختران امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بود که بـا مشخصه «کبری» و «صغری» تمایز مییابند. مادر امکلثـوم کبری حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و مـادر امکلثوم صغری، کنیزی ام ولد بود. امکلثوم کبری در مدینه در زمان حیات امام حسن (علیهالسّلام) و امام حسین (علیهالسّلام) از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد. ام کلثوم صغری سـالها پس از شهادت حـضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به دنـیا آمـد و به همراه همسرش مسلم بن عقیل و برادرش امام حسین (علیهالسّلام) بـه کربلا رفت و به همراه امام سجاد (علیهالسّلام)، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و کاروان اسرا به کوفه و شام سفر کرد و سپس بـه مدینه بازگشت و سندی بـر بـیرون رفـتن او از مدینه نیست. به احتمال قـوی مراد از امکلثومی که در بقیع مدفون است همین شخصیت است. از طرفی هم بر هیچ کسی پوشیده نیست که مراد محدثین از امکلثومی که راوی بسیاری از احادیث بوده و نقش رهبری اهل بیت امام حسین (علیهالسّلام) و کاروان اسرا را بر عهده داشته، حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) است. بدینترتیب ناهمگونی میان اخبار تاریخی حل میشود که از یک طرف میگویند: امکلثوم در زمان حیات امام حسن (علیهالسّلام) درگذشت و از سوی دیگر، حضور او در کربلا نقل شده است. از مطالعه مجموع منابع تاریخی و روایی و مقاتل میتوان چنین گفت:
۱. قطعا و یقینا سه تن از دختران امام علی (علیهالسّلام)، امکلثوم نامیده شدهاند؛ یکی امکلثوم کبری است که مادرش حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بوده و بر اساس گزارشاتی به همسری عمر بن خطاب درآمد و در زمان امام حسن (علیهالسّلام) درگذشت. دومین فرد امکلثوم صغری است که نام مادرش در منابع نیامده ولی گفته شده که مادرش امولد بوده است. وی به همسری مسلم بن عقیل درآمد. سومین شخصیتی که از بین دختران امام علی (علیهالسّلام) مکنای به امکلثوم گردید، حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) است که در مبحث کنیههای ایشان، اثبات نمودیم که یکی از کنیههای ایشان امکلثوم است.
۲. قطعا و یقینا دو تن از خواهران اما حسین (علیهالسّلام) در کربلا حضور داشتهاند که نام یکی زینب و نام دیگری امکلثوم است. اگرچه هر دو شخصیت مکنای به امکلثوم بوده و در کتب این تعبیر در مورد هر دو تن به کار رفته است اما هرگاه امام حسین (علیهالسّلام) هر دو تن را در کنار هم خطاب مینماید یکی را با نام زینب و دیگری را با نام امکلثوم صدا میزند. لذا دو امکلثوم در کربلا حضور داشتهاند و آنها یک شخص واحد نیستند.
۳. قطعا و یقینا مراد از امکلثوم بصورت مطلق، در احادیث و اخبار به خصوص اخبار کربلا حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است، از جمله شواهد بر مکنا بودن ایشان به امکلثوم تصریح برخی علما به این کنیه برای آن حضرت است. دومین شاهد بر مکنا بودن ایشان به امکلثوم کثرت روایاتی است که راوی آنها امکلثوم بوده است و این کثرت روایات فقط با جایگاه علمی و معرفتی حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) سازگار است. سومین شاهد بر مکنا بودن ایشان به امکلثوم این است که واقعه و یا خطابهای خاص که انتساب آن به حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) در منابع تاریخی و روایی شهرت دارد در برخی از منابع همان واقعه یا خطابه را به امکلثوم نسبت دادهاند در حالی که برای ما قطعی است که آن حادثه یا سخن خاص منسوب به حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) است.
بنابراین به شهادت اکثر قریب به اتفاق منابع تاریخی و روایی آن شخصیتی که نقش اساسی حفاظت از اهل بیت امام حسین (علیهالسّلام) و حفظ جان اسرا بهخصوص امام سجاد (علیهالسّلام) را بر عهده داشت، حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) است، و اگر در منبعی از وی با نام امکلثوم یاد شده، به این جهت است که ایشان نیز مکنای به این کنیه بودهاند. بر اساس منابع متعدد، وقتی دشمنان تصمیم گرفتند امام سجاد (علیهالسّلام) را به شهادت برسانند، زینب کبری خود را روی حضرت انداخت و اظهار داشت: «اگر بناست کشته شود، پیش از او من را بکشید.» چنانکه اسفراینی در کتاب نورالعین، این قضیه را به امکلثوم نسبت داده است.
[۵۶۷] اسفراینی، ابواسحاق، نور العین فی مشهد الحسین (علیهالسّلام)، ص۵۳.
همسر
در میان یاران و نزدیکان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) افراد زیادی آرزوی رسیدن به افتخار همسری عقیله بنیهاشم حضرت زینب کبری را داشتند ولی هرگاه نزد امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از این مقوله سخن به میان میآوردند با مخالفت آن حضرت مواجه میشدند تا آنکه عبداللَّه بن جعفر بن ابیطالب برادرزاده امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) برای این منظور قدم پیش نهاد و از سوی خود کسی را برای خواستگاری به خانه آن حضرت فرستاد. علی (علیهالسّلام) تقاضای او را قبول فرمودند، زیرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روایتی میفرمایند: «بَناتُنا لبَنینا، وبَنونا لبَناتنا؛ دختران ما از آن پسران ما و پسران ما از آن دختران ما هستند.»
[۵۶۸] شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۳.
[۵۶۹] شیخ مفید، محمد بن محمد، الاعتقادات، ص۱۱۱.
[۵۷۰] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۷۶.
[۵۷۱] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسلام)، ج۳، ص۳۰۵.
[۵۷۲] شیخ صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، ص۱۱۱.
«عبداللَّه بن جعفر» همسر زینب
[۵۷۳] ابوبشر دولابی، احمد بن حماد، الذریه الطاهره، ص۱۶۶.
یکی از شخصیتهای مشهور اسلام و از سخاوتمندان بنام و معروف است. نام پدر عبدالله، جعفر بن ابیطالب، از مسلمانان شجاع و دلیر صدر اسلام و برادر علی (علیهالسّلام) بود و مادرش اَسماء بنت عُمَیْس بود. جعفر بن ابیطالب یکی از نخستین مسلمانان در شهر مکه بود. ایشان در جریان هجرت مسلمانان به حبشه، از طرف پیامبر به سرپرستی مهاجران برگزیده شد. وی در سال هفتم هجرت به مدینه بازگشت و در غزوه موته با لشکر روم به عنوان فرمانده اول مسلمانان شرکت کرد و در همان جنگ به شهادت رسید و « جعفر طیار» لقب گرفت.
[۵۷۴] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۱۹۹.
عبداللَّه بن جعفر نخستین مولود مسلمان در سرزمین حبشه به شمار میآید.
[۵۷۵] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۱۹۹.
از سویی، گفته شده که عبدالله، هنگام بیعت با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ۷ ساله و هنگام وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ۱۰ ساله بوده است.
[۵۷۶] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۱۹۹.
[۵۷۷] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۲۷، ص۲۵۷.
[۵۷۸] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۲۷، ص۲۶۱.
[۵۷۹] تقیالدین مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۲۹۳.
[۵۸۰] تلمسانی بری، محمد بن ابی بکر، الجوهره فی نسب النبی واصحابه العشره، ج۲، ص۴۱.
[۵۸۱] ابن الضیاء، محمد بن احمد، تاریخ مکه المشرفه والمسجد الحرام والمدینه الشریفه، ص۲۲۳.
عبداللَّه بن جعفر در زمان امامت امام علی (علیهالسّلام) با ایشان بیعت نمود و تقریبا در بیشتر حوادث، مانند جنگ جمل
[۵۸۲] شیخ مفید، محمد بن محمد، الجمل، ص۵۱.
و صفین
[۵۸۳] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۲۷، ص۲۷۲.
و ماجرای حکمیت
[۵۸۴] منقریی، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ص۵۳۰.
در سپاه امام حضور داشت. وی تا صلح امام حسن (علیهالسّلام) با معاویه (در سال ۴۱)، همراه امام حسن (علیهالسّلام) بود.
[۵۸۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۱۶۵.
اما با به خلافت رسیدن معاویه، عبداللّه با دربار معاویه در دمشق ارتباط یافت
[۵۸۶] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۵۲.
[۵۸۷] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۸۱.
و با جمعی از قریش نزد معاویه رفت. معاویه نیز هزار هزار درهم مقرری سالیانه برای وی تعیین کرد.
[۵۸۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۸۹.
[۵۸۹] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۹۳.
در دوره خلافت یزید، عبداللّه همچنان ارتباط خود را با دربار شام حفظ کرد و یزید سالیانه ۴۰۰۰ هزار درهم به وی عطا نمود.
[۵۹۰] ابن عبد ربه اندلسی، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۱، ص۳۲۱.
[۵۹۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۸۹.
[۵۹۲] ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ج۱، ص۳۷۷.
[۵۹۳] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۲۷، ص۲۶۵.
[۵۹۴] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۲۹.
[۵۹۵] ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۶، ص۲۱۶.
[۵۹۶] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۳۹.
[۵۹۷] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۵۳.
عبداللّه نیز این عطایا را در بین اهالی مدینه توزیع میکرد.
[۵۹۸] أبو إسحاق وطواط، محمد بن إبراهیم، غرر الخصائص الواضحه، ج۱، ص۳۱۳.
[۵۹۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۳۱۶.
شاید بتوان منشاء احترام معاویه به عبداللّه بن جعفر را برخاسته از تلاش معاویه برای جذب بزرگان و سران قبایل و شاید برای کاستن از مقام فرزندان علی (علیهالسّلام)، دانست.
عبداللَّه بن جعفر علیرغم سوابق درخشان در کنار امام علی و امام حسن در کربلا حضور نداشت. در جریان حرکت امام حسین از مکه به سوی کوفه، او برای امام حسین (علیهالسّلام) نامه نوشت و آن حضرت را پرچم هدایت و امید مؤمنان خواند و ایشان را از حرکت به سوی کوفیان بر حذر داشت و گفت که پس از این نامه، به امام خواهد پیوست اما هرگز به کربلا نرسید.
[۶۰۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۳۸۷۳۸۸.
[۶۰۱] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۶۷.
از طرفی هم براساس نقل منابع تاریخی برای امام حسین از حاکم مکه عمرو بن سعید اماننامه گرفت.
[۶۰۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۳۸۸.
[۶۰۳] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۶۷.
عبدالله حدود ۱۸ سال بعد از وفات شهادتگونه حضرت زینب کبری در سال ۶۲ زنده بود. درباره تاریخ و محل وفات عبداللّه، اختلاف نظر وجود دارد. به روایت مشهورتر، وی در سال ۸۰ هجری
[۶۰۴] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۷۷.
[۶۰۵] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۳۴۱.
[۶۰۶] شرفالدین موسوی، سید عبدالحسین، المراجعات، ص۳۳۶.
[۶۰۷] طبری، محمد بن جریر، المنتخب من ذیل المذیل، ص۳۰.
و به روایات دیگر
[۶۰۸] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۲۷، ص۲۹۶.
در سال ۸۲ یا ۸۴ یا ۸۵ یا ۸۶ در مدینه درگذشت و در بقیع مدفون گردید.
[۶۰۹] محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، ج۱۳، ص۳۴۲.
[۶۱۰] ابن حبان بُستی، محمد بن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۰۷.
[۶۱۱] اِبْنِ قُنْفُذ، احمد بن حسن، الوفیات، ج۱، ص۸۳.
[۶۱۲] تقیالدین مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۱۲، ص۴۶.
[۶۱۳] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۱۹۹.
[۶۱۴] شمسالدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۵۵.
[۶۱۵] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۹۱.
[۶۱۶] طبری، محمد بن جریر، المنتخب من ذیل المذیل، ص۳۰.
فرزندان
در نام و تعداد فرزندان حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و عبدالله بن جعفر اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی تعداد فرزندان آن بانوی ارجمند را ۵ نفر دانستهاند اما در ضبط نام آنها اقوال متفاوت است. در طبقات الکبری و اسد الغابه و برخی منابع نام آنها چنین آمده است: علی، عون اکبر، عباس، محمد و امکلثوم.
[۶۱۷] ابوبشر دولابی، احمد بن حماد، الذریه الطاهره، ص۱۶۶.
[۶۱۸] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۰.
[۶۱۹] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۷، ص۱۳۴.
[۶۲۰] سبط ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، ص۱۷۵.
اما برخی نیز نام مادر محمد را خوصا دختر حفصه بن ثقیف ذکر کردهاند،
[۶۲۱] ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۶۰.
نه حضرت زینب (سلاماللهعلیها). قدیمیترین منبعی که محمد را فرزند خوصا دختر حفصه میداند، «تسمیه من قتل مع الحسین (علیهالسّلام)» میباشد.
[۶۲۲] حسینی جلالی، سید محمدرضا، تسمیه من قتل مع الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۵.
شیخ مفید (م ۴۱۳ق) درباره شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر در کربلا بدون اینکه اشارهای به نام مادرشان نماید، مینویسد: عون و محمد از فرزندان عبدالله بن جعفر در کربلا به شهادت رسیدند. «تسمیه من شهد مع الحسین بن علی (علیهالسّلام) بکربلاء… وَ عَوْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ اَبِی طَالِبٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ اَبِی طَالِبٍ».
[۶۲۳] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۶۸-۶۹.
البته بلاذری نیز (م ۲۷۹ق) در «انساب الاشراف» تعداد فرزندان عبدالله بن جعفر، را ۵ تن دانسته و نام آنها را چنین نوشته است: علی، عون اکبر، جعفر، عباس وامکلثوم.
[۶۲۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۶۷.
عون اصغر را از شهدای واقعه حره دانسته و نقلی مطرح میکند که بر اساس آن، عون اکبر نیز در همان واقعه به شهادت رسیده است.
[۶۲۵] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۹۲.
[۶۲۶] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۱۵۰.
[۶۲۷] شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۸، ص۲۸۵.
[۶۲۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۶۸.
علامه طبرسی (م ۵۴۸ق) تعداد فرزندان را ۴ تن میداند: علی، جعفر، عون اکبر و امّ کلثوم.
[۶۲۹] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۹۶.
بنابراین در تعداد و نام فرزندان عبدالله بن جعفر از حضرت زینب (سلاماللهعلیها) اختلاف نظر وجود دارد که این موضوع در نقلهای تاریخی، طبیعی است. اما آنچه در آن اتفاق نظر وجود دارد این است که به هر حال؛ دو فرزند عبدالله بن جعفر به نامهای «عون» و «محمد» در کربلا به شهادت رسیدند.
[۶۳۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۰.
[۶۳۱] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسلام)، ج۳، ص۲۵۴.
[۶۳۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۷.
[۶۳۳] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسلام)، ج۲، ص۳۱.
[۶۳۴] حسینی جلالی، سید محمدرضا، تسمیه من قتل مع الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۴.
[۶۳۵] شیخ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۸۳.
[۶۳۶] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۶۵.
[۶۳۷] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۱.
[۶۳۸] سبط ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، ص۲۲۹.
[۶۳۹] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۳۷.
[۶۴۰] شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۵.
[۶۴۱] ابوالقاسم ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۶۹، ص۱۷۶.
[۶۴۲] ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۷، ص۲۸۳.
که بر اساس منابع تاریخی، نام مادر «عون»، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بود که برخی با نام «عون اکبر» از او یاد میکنند؛ چون عبدالله بن جعفر از جمانه نیز فرزندی با نام عون داشت که از او به «عون اصغر» (کوچک) یاد شده است و طبق برخی از منابع تاریخی دیگر (که به آن اشاره شد)؛ نام مادر «محمد» نیز حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بوده است.
عون بن عبدالله در روز عاشورا به میدان آمد و این رجز را میخواند: «ان تنکرونی فانا بن جعفر شهید• صدق فی الجنان ازهر• یطیر فیها بجناح اخضر• کفی بهذا شرفاً فی المحشر؛ اگر مرا نمیشناسید، من پسر جعفر طیارم، شهید درستکاری که در بهشت است؛ او با بالهای سبز رنگش در بهشت پرواز میکند، و این شرف در روز محشر کفایت میکند.»
محمد بن عبدالله بن جعفر که بعضی گفتهاند او قبل از برادرش عون به میدان آمد و این رجز را میخواند: «اشکو الی الله من العُدوانِ• قِتالَ قَوم فی الردی عُمیانِ• قد بَدَّلُوا مَعالِمَ القرآنِ و مُحکمَ التنزیلِ و التبیانِ؛ به خدا شکایت میکنم از تجاوز و افعال گروهی که در پستی همانند کورانند؛ همانها که معالم قرآن را دگرگون ساخته و محکمات تنزیل را جابجا کردند.»
[۶۴۳] موسوى زنجانى، سید ابراهیم، وسیله الدارین فى انصار الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۴۶.
حضرت زینب در کربلا
با حرکت امام حسین (علیهالسّلام) از مدینه در ۲۸ رجب
[۶۴۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰.
[۶۴۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۳۴۱.
[۶۴۶] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۴.
و به نقلی ۳ شعبان سال ۶۰ هجری،
[۶۴۷] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۲۱-۲۲.
[۶۴۸] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۷۳.
زینب (سلاماللهعلیها) نیز به همراه بسیاری از خویشاوندان امام (علیهالسّلام) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزادههای آن حضرت (علیهالسّلام)، رهسپار مکه شد
[۶۴۹] ابوحنیفه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۲۸.
و سپس از آنجا تا سرزمین کربلا برادر را همراهی کرد.
منزل خزیمیه
«خزیمیه» در گذشته منزلی از منازل حاجیان در راه عراق به مکه بوده است این منزل منسوب به خزیمه بن خازم و بعد از منزل ثعلبیه قرار داشت.
[۶۵۰] یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج۲، ص۳۷۰.
[۶۵۱] بغدادی، صفی الدین عبدالمؤمن، مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنه و البقاع، ج۱، ص۴۶۶.
پس از رسیدن کاروان امام حسین (علیهالسّلام) و همراهانش به خزیمیه آنان یک شبانهروز در این منزل توقف نمودند.
[۶۵۲] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۰.
صبحگاهان، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به نزد امام (علیهالسّلام) آمد و عرضه داشت: «ای برادر آیا به شما خبر دهم که شب گذشته چه شنیدم؟» امام حسین (علیهالسّلام) فرمود: «چه شنیدی؟» گفت: در نیمههای شب از خیمهها بیرون رفتم، شنیدم هاتفی میگفت: «الا یا عین فاحتفلی بجهد و من یبکی علی الشهداء بعدی• علی قوم تسوقهم المنایا بمقدار الی انجاز وعد؛ ای چشم بر شهدایی که مرگ آنان را به سوی قتلگاه میکشاند گریه کن مرگ این قافله را به جایی میبرد که با خدای خود وعده کردهاند که عهد خود را وفا کنند.» امام (علیهالسّلام) فرمودند: «خواهرم هرچه را که خداوند مقدر فرموده است، همان خواهد شد.»
[۶۵۳] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۷۰.
[۶۵۴] خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۳۲۴.
[۶۵۵] قزوینی، سید محمد کاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۱۵۷.
[۶۵۶] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۷۲.
[۶۵۷] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسّلام)، ج۳، ص۲۴۵.
[۶۵۸] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۳، ص۱۱۰.
[۶۵۹] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۳۷.
[۶۶۰] شوشتری، قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۷، ص۴۹۷.
روز تاسوعا
در شامگاه روز ۹ محرمالحرام، عمر بن سعد خود را آماده جنگ با سید و سالار شهیدان (علیهالسّلام) کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند، کوفیان هم سوار شده مهیای نبرد شدند.
[۶۶۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۴.
[۶۶۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۱۶.
[۶۶۳] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۸۹.
[۶۶۴] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۳۵۳.
[۶۶۵] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۵.
هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام (علیهالسّلام) در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب (سلاماللهعلیها) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «برادرم آیا صداهایی را که نزدیک میشوند میشنوید؟» امام (علیهالسّلام) سر را بلند کرد و فرمود: «من رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را در خواب دیدم که به من فرمود: «تو به زودی نزد ما خواهی آمد.» زینب کبری (سلاماللهعلیها) پس از شنیدن این سخن سیلی به صورت خود زد و گفت: «وای بر من» امام حسین (علیهالسّلام) به خواهرش فرمود: «خواهرم واویلا مکن، آرام باش خدای رحمان تو را ببخشاید.» در این هنگام حضرت عباس (علیهالسّلام) نزد امام حسین (علیهالسّلام) آمد و به امام (علیهالسّلام) عرض کرد: «ای برادر سپاه دشمن تا نزدیکی خیمهها به پیش آمده است.» امام (علیهالسّلام) از حضرت عباس (علیهالسّلام) خواستند نزد آنها برود و از علت پیشروی آنان جویا شود. حضرت عباس (علیهالسّلام) با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «چه رخ داده و چه میخواهید؟» گفتند: «فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.» عباس (علیهالسّلام) گفت: «از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابیعبدالله (علیهالسّلام) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.» آنان پذیرفتند پس عباس (علیهالسّلام) به تنهایی نزد امام حسین (علیهالسّلام) آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد.
[۶۶۶] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۶.
[۶۶۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۸.
[۶۶۸] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۹۷-۹۸.
[۶۶۹] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۰.
[۶۷۰] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۳۵۴.
امام (علیهالسّلام) به حضرت عباس (علیهالسّلام) فرمودند: «اگر میتوانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تاخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم خدا میداند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست میدارم.»
[۶۷۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۱۷.
[۶۷۲] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۱.
[۶۷۳] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۷.
شب عاشورا
از امام سجاد (علیهالسّلام) روایت شده که: «در آن شبی که فردای آن، پدرم به شهادت رسید در خیمه نشسته بودم و عمهام زینب (سلاماللهعلیها) از من پرستاری میکرد، در آن هنگام پدرم از یارانش کناره گرفت و به خیمه خود رفت و جوین (با نام جوین در انساب الاشراف،
[۶۷۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۵.
تاریخ طبری
[۶۷۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۲۰.
و با نام حوی در الکامل
[۶۷۶] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۸.
[۶۷۷] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۳.
[۶۷۸] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۷.
و در مقاتل الطالبین با نام «جون» یاد شده است.
[۶۷۹] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۳.
(غلام ابوذر غفاری) نزدش بود و سرگرم تعمیر و اصلاح شمشیر آن حضرت (علیهالسّلام) بود. در این هنگام پدرم این اشعار را بر زبان جاری ساخت: «یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاصیل• من صاحب و طالب قتیل و الدهر لا یقنع بالبدیل• و انما الامر الی الجلیل و کل حی سالک سبیلی؛ ای روزگار، اف بر تو باد با این دوستیات؛ چهاندازه تو در صبحگاهان و شامگاهان از دوستان و خواستاران خود را به کشتن میدهی و از آنها به عوض و بدلی هم قانع نمیشوی. به درستی که کارها به دست خدای جلیل است و هر زندهای سالک این طریق است. همه فانیاند جز ذات حق تعالی.»
ایشان ۲ یا ۳ بار، این شعر را تکرار کردند تا آنجا که فهمیدم و دانستم که منظورش چیست. پس گریه، راه گلویم را بست، ولی بغضم را فرو خوردم و هیچ نگفتم و دانستم که به زودی بلا، نازل خواهد شد، اما عمهام نیز آنچه را که من شنیدم، شنید و نتوانست خود را نگاه دارد. پس از جا جسته و در حالی که لباسش را بر روی زمین میکشید و سخت درمانده شده بود، خود را به امام (علیهالسّلام) رساند و گفت: وا مصیبتا! کاش پیش از این مرگم فرا رسیده بود. امروز، گویی مادرم حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و پدرم علی (علیهالسّلام) و برادرم حسن (علیهالسّلام)، از دنیا رفتهاند، ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان… زینب (سلاماللهعلیها) گفت: «ای اباعبدالله پدر و مادرم به فدایت، خود را آماده کشته شدن کردهای جانم به فدایت.»… امام حسین (علیهالسّلام) خواهرش را دلداری داد و به او فرمود: «خواهرجان تو را قسم میدهم که در عزایم، گریبان چاک ندهی و صورت نخراشی و چون به شهادت رسیدم، ناله و فغان نکنی.» پس از اینکه عمهام آرام گرفت پدرم، او را نزدیک من آورد و در کنارم نشاند و آنگاه به نزد یاران خویش رفت…»
[۶۸۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۵-۱۸۶.
[۶۸۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۲۰-۴۲۱.
[۶۸۲] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۳-۹۴.
[۶۸۳] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۸-۵۹.
[۶۸۴] ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیهمالسّلام)، ج۳، ص۲۴۹.
روز عاشورا
در واقعه غمانگیز روز عاشورا نیز در چند جا نام حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در کتب و منابع تاریخی ذکر شده است.
شهادت علی اکبر
یکی از این موارد زمانی است که حضرت علی اکبر (علیهالسّلام) بر روی زمین افتاد و پدر را به بالین خود طلبید. در این هنگام زینب کبری (سلاماللهعلیها) با شتاب از خیمهگاه بیرون آمد و در حالی که فریاد میزد: «یا اخیاه و ابن اخیاه» خود را بر روی جنازه علی اکبر (علیهالسّلام) انداخت تا برادرش را متوجه خود سازد و بدینوسیله از شدت اندوهی که با دیدن پیکر آغشته به خون و قطعه قطعه شده علی اکبر (علیهالسّلام) به آن حضرت دست داده بود بکاهد. پس امام حسین (علیهالسّلام) دست او را گرفت و از روی جنازه علی اکبر (علیهالسّلام) بلند کرد و به خیمه باز گرداند سپس به جوانان دستور داد تا جسد علی اکبر (علیهالسّلام) را از میدان بیرون ببرند.
[۶۸۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۴۶-۴۴۷.
[۶۸۶] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۵.
[۶۸۷] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۷.
شهادت علی اصغر
جای دیگری که از زینب کبری (سلاماللهعلیها) در واقعه عاشورا سخن به میان آمده است واقعه تلخ شهادت عبدالله بن حسین (حضرت علیاصغر (علیهالسّلام)) است. بنا بر نقل برخی روایات، امام حسین (علیهالسّلام) در روز عاشورا مقابل خیمهها آمد و به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) فرمود: «فرزند کوچکم را نزد من بیاورید تا با او وداع کنم.» کودک را نزد امام حسین (علیهالسّلام) آوردند امام (علیهالسّلام) او را گرفت و صورتش را نزدیک آورد تا او را ببوسد، در این لحظه حرمله بن کاهل اسدی تیری رها کرد، تیر گلوی آن کودک را از هم درید و او را به شهادت رساند. پس امام (علیهالسّلام) به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) فرمود: «کودک را بگیر» آنگاه دست خود را زیر گلوی عبدالله (علیهالسّلام) گرفت و چون دستش از خون او پر شد آن را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ چون خدا میبیند آنچه که از بلا بر من نازل شد، بلا بر من آسان گشت.»
[۶۸۸] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۶۹.
[۶۸۹] بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۸۹.
شهادت عبدالله
جریان شهادت عبدالله بن حسن (علیهالسّلام) نیز از دیگر مواردی است که در آن از حضرت زینب (سلاماللهعلیها) یاد شده است. نقل شده که در واپسین لحظات حیات شریف سید الشهداء (علیهالسّلام) و در حالی که سپاه کوفه امام (علیهالسّلام) را محاصره کرده بود، عبدالله بن حسن (علیهالسّلام) که هنوز به حد بلوغ نرسیده بود خیمهگاه را ترک کرده شتابان به سوی امام (علیهالسّلام) دوید، حضرت امام حسین (علیهالسّلام) با دیدن او خطاب به خواهرش زینب (سلاماللهعلیها) فرمود: «خواهرم این کودک را نگهدار.» زینب کبری (سلاماللهعلیها) خود را به کودک رساند و سعی کرد از رفتنش جلوگیری کند، اما عبدالله با سرسختی و سماجت از بازگشت امتناع کرد و خود را از دستان عمهاش رها کرد و نزد امام حسین (علیهالسّلام) رفت تا شاید مانع از شهادت عموی بزرگوارش گردد. اما ضربت شمشیر دشمن دست او را قطع کرد و او را به شهادت رساند.
[۶۹۰] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۰.
[۶۹۱] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۷۲.
[۶۹۲] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۶۷-۴۶۸.
شهادت امام حسین
بعد از شهادت یاران و اصحاب امام حسین (علیهالسّلام) آن حضرت تنها و بدون یاور آماده جهاد و دفاع شد. جریان شهادت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) از دیگر مواردی است که در آن یادی از زینب کبری (سلاماللهعلیها) به میان آمده است. نقل شده در آخرین لحظات حیات شریف امام حسین (علیهالسّلام) و در زمانی که سپاه دشمن امام (علیهالسّلام) را در محاصره خود گرفته بودند تا به شهادت برسانند، شمر بن ذی الجوشن با تعدادی از مردان جنگی به سوی امام حسین (علیهالسّلام) آمد که سنان بن اسد نخعی و خولی بن یزید اصبحی در میانشان بودند و حضرت را احاطه کردند، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) از خیمهگاه بیرون آمد و با دیدن این اوضاع، عمر بن سعد را خطاب قرار داد و فرمود: «وای بر تو ای عمر؟ آیا اباعبدالله (علیهالسّلام) را میکشند و تو نگاه میکنی؟» عمر پاسخ زینب (سلاماللهعلیها) را نگفت، پس زینب (سلاماللهعلیها) خطاب به لشکر عمر بن سعد فریاد زد: «وای بر شما؛ آیا یک مسلمان میان شما مردم نیست؟» در این هنگام اشک از چشمان پسر سعد بر گونهها و ریشهای او جاری شد و از زینب (سلاماللهعلیها) روی برگرداند.
[۶۹۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۳.
[۶۹۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۲.
[۶۹۵] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۲.
[۶۹۶] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، ج۲، ص۸۰.
[۶۹۷] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۸.
[۶۹۸] ابومخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعه الطف، ص۲۵۲.
اسارت زینب در روز یازدهم
در بعد از ظهر روز یازدهم محرم عمر بن سعد و یارانش در حالی که اجساد بیسر و مطهر امام (علیهالسّلام) و یارانش را بر روی زمین رها کرده بودند، بانگ الرحیل سر داده و امام سجاد (علیهالسّلام) را با همان حال بیماری، زنان و دختران و خواهران و اطفال سالار شهیدان را که امانتهای رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) در میان امتش بودند در برابر دیدگان هزاران دشمن با رویی گشوده بر شترهای برهنه و بیجهاز سوار کردند و همانند اسیران ترک و روم و در حالی که در اوج مصیبت و غم و اندوه به سر میبردند به سوی کوفه حرکت دادند.
[۶۹۹] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۸۴.
[۷۰۰] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۴.
[۷۰۱] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۷۱.
[۷۰۲] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۸۴.
[۷۰۳] بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۶۷.
[۷۰۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.
[۷۰۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۵-۴۵۶.
به دستور عمر بن سعد سپاه کوفه کاروان اسرا را از میان قتلگاه عبور دادند، البته در برخی از منابع آمده که عبور اسرا از میان قتلگاه به درخواست خود اسرا بوده است.
[۷۰۶] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۷۸.
وقتی زینب (سلاماللهعلیها) از کنار قتلگاه برادرش میگذشت میگفت: «یا محمداه! یا محمداه! هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء. یا محمداه! و بناتک سبایا و ذریتک مقتله تسفی علیها الصبا! یا محمداه! یا محمداه!؛ این همان حسین است زیر آسمان قرار گرفته و به خاک و خون آغشته و اعضایش قطعه قطعه شده است. یا محمداه! دخترانت اسیر گردیده، فرزندانت کشته شدهاند، باد صبا گرد و غبارش را بر آنان میگستراند!» پس هر دوست و دشمنی به گریه افتاد! به طوری که زنان صیحه زده بر صورتهای خویش سیلی میزدند.
[۷۰۷] ابومخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعه الطف، ص۲۵۹.
[۷۰۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.
[۷۰۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۶.
[۷۱۰] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۴۴.
[۷۱۱] ابننما حلی، جعفر بن ابیابراهیم، مثیر الاحزان و منیر سبل الأشجان، ص۸۴.
[۷۱۲] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۷۸-۷۹.
[۷۱۳] بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۰۳.
بر اساس نقل مقاتل و منابع دوست و دشمن از دیدن این ماجرا به گریه افتادند.
[۷۱۴] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۴۵.
[۷۱۵] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.
[۷۱۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۶.
[۷۱۷] ابننما حلی، جعفر بن ابیابراهیم، مثیر الاحزان و منیر سبل الأشجان، ص۸۴.
رهبر کاروان اسرا
در واقعه کربلا، حضرت زینب (علیهاالسّلام) حضوری فعّال و سازنده داشت، امّا آنچه که به این حضور، جلوه دیگری میبخشد و آنرا پُررنگتر میسازد، نقش ویژه آن حضرت بعد از واقعه عاشورا در رهبری کاروان اُسرا است.
تعداد اسرا
در واقعه کربلا، نقش برخی از زنان به خصوص حضرت زینب (علیهاالسّلام) بسیار حسّاس و مهم بوده است. زینب (علیهاالسّلام) از همان ابتدای ورود به کربلا حضوری فعّال و سازنده داشت، امّا آنچه که به این حضور، جلوه دیگری میبخشد و آنرا پُررنگتر میسازد، نقش ویژه آن حضرت بعد از واقعه عاشورا در رهبری کاروان اُسرا است.
عصر عاشورا بعد از شهادت سیّدالشهداء (علیهالسلام) دشمنان به سمت خیمهها آمده و با قساوت تمام خیمهها را آتش زدند.
[۷۱۸] قزوینی، سید محمد کاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۲۴۷.
[۷۱۹] بیضون، لبیب، موسوعه کربلاء، ج۲، ص۲۳۰.
[۷۲۰] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۸.
[۷۲۱] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۳۲.
[۷۲۲] قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۳۴۳.
[۷۲۳] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۳۲۰.
[۷۲۴] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ص۹۳۹.
[۷۲۵] بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۰۲.
زینب کبری (علیهاالسّلام) به دستور امام سجّاد (علیهالسلام) زنان و کودکان آواره را در خیمه نیمسوختهای جمع کرد.
[۷۲۶] بیضون، لبیب، موسوعه کربلاء، ج۲، ص۲۴۹.
عُمر سعد دستور داد تا اسیران را راهی کوفه کنند. کارگزاران عُمر سعد دست و پای اسیران، حتّی کودکان را غُل و زنجیر کردند و سرهای بریده شهدا را در جلوی کاروان قرار داده و به سمت کوفه حرکت دادند.
[۷۲۷] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۴.
[۷۲۸] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۸۴.
[۷۲۹] بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۶۷.
[۷۳۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.
[۷۳۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۵-۴۵۶.
بعضی از اخبار حکایت از آن دارد که اسرای کربلا، در کوفه بیش از ۸۴ زن و بچّه بودند که ۲۰ نفر زن قریشی و بقیّه زنان اصحاب بودند. زنان اصحاب به شفاعت رؤسای قبیله خود که در کوفه بودند آزاد شدند و ابنزیاد از آنها گذشت، و اُسرایی که به شام حرکت داده شدند فقط از بنیهاشم بودند.
طبق روایت حضرت سجّاد (علیهالسلام) در میان اُسرایی که به شام برده شدند، ۱۲ مرد و بقیّه خانمها و آقازادگان و کنیزکان بودند، که اسامی بعضی از آنها عبارت است از:
۱. امام زینالعابدین علی بن الحسین (علیهالسلام).
۲. امام محمّدباقر (علیهالسلام) که چهار ساله بود.
۳. محمّد بن حسین بن علی (علیهالسلام).
۴. عُمر بن حسین بن علی (علیهالسلام)؛
۵. حسن بن حسن بن علی (علیهالسلام)، معروف به حسن مثنی.
۶. زید بن حسن بن علی (علیهالسلام).
۷. عُمر بن حسن بن علی (علیهالسلام).
۸. حضرت زینب کبری (علیهاالسّلام).
۹. امکلثوم (علیهاالسّلام).
۱۰. فاطمه بنت علی (علیهاالسلام).
۱۱. صفیه بنت علی (علیهاالسلام)؛
۱۲. رقیّه بنت علی (علیهاالسلام)؛
۱۳. امهانی بنت علی (علیهاالسلام)؛
۱۴. فاطمه بنت الحسین (علیهاالسّلام)؛
۱۵. سکینه بنت الحسین (علیهاالسّلام)؛
۱۶. بانوی محترم رُباب، همسر امام حسین (علیهاالسّلام)؛
۱۷. فضّه نُوَیبه، کنیز خاصّ امام حسین (علیهالسلام)؛
۱۸. مادر وهب بن عبدالله و … .
[۷۳۲] ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمه الامام الحسن، ج۲، ص۳۳۵.
[۷۳۳] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۹۳.
[۷۳۴] ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۷۹.
[۷۳۵] بیضون، لبیب، موسوعه کربلاء، ج۲، ص۲۳۲.
هدایت مدبّرانه
عملکرد حضرت زینب (علیهاالسّلام) به خاطر امتیازاتی از قبیل: وقتشناسی، عقل و تدبیر، فصاحت و بلاغت، شجاعت و شهامت و… تاثیر بسزایی داشت و تحوّلات عظیمی به وجود آورد. از جمله کارهای مدبّرانه و توام با سیاست و کیاست حضرت زینب (علیهاالسّلام) این بود که، شخصی را فرستاد تا از یزید بن معاویه بخواهد اجازه عزاداری و ماتم به آنها بدهد.
[۷۳۶] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۹۶.
[۷۳۷] بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۴۲۲.
[۷۳۸] قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۴، ص۳۲۴.
[۷۳۹] قزوینی، سید محمد کاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۵۰۴.
[۷۴۰] بیضون، لبیب، موسوعه کربلاء، ج۲، ص۵۱۴.
[۷۴۱] سبط ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، ص۲۳۸.
این عزاداری اُسرا بود که توانست کاخ سلطنت یزید را متزلزل سازد. با درخواست اهلبیت (علیهمالسّلام) سرانجام در شام مجلس عزاداری منعقد شد. حضرت زینب (علیهاالسّلام) و دیگران در آن به نوحهسُرایی و گریه و زاری پرداختند. در مدّت یک هفتهای که در محلّهای به نام «دارالحجاره» اقامت داشتند، آنچنان عزاداری کردند که یزید، تاج و تخت خود را در خطر دید. لذا یزید مقدّمات بازگشت اهل بیت (علیهمالسّلام) را به مدینه فراهم ساخت.
[۷۴۲] قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۴۱۲.
[۷۴۳] بیضون، لبیب، موسوعه کربلاء، ج۲، ص۵۱۵.
[۷۴۴] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۵۰۴.
این عزاداریها در ابتدای امر از نظر دشمنان بیاهمیت جلوه میکرد، چون اگر از اوّل احساس خطر میکردند جلوگیری مینمودند، امّا همین کارها در واقع زمینهساز قیام و انقلاب مردم، علیه قاتلان امام حسین (علیهالسلام) و تحقّقبخشی از اهداف عالیه سیدالشهداء (علیهالسلام) بود. تا آنجا که وقتی یزید شنید مردم بر قاتلان حسین (علیهالسلام) نفرین میکنند، با شِمر و همراهانش با خشونت برخورد کرد و گفت: «واللّه ِ! قَدْ کُنْتُ ارضی مِنْ طاعَتِکُمْ بِدونِ قَتْلِ الْحُسیْنِ لَعَنَ اللّه ُ بْنَ مَرْجانَه!؛ سوگند به خدا! که از اطاعت شما بدون قتل حسین (علیهالسلام) راضی بودم. لعنت خدا بر پسر مرجانه که به چنین امر شنیعی اقدام کرد.» سپس اسباب سفر اسرا به مدینه را مهیّا نمود.
[۷۴۵] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۶۳.
[۷۴۶] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۸.
[۷۴۷] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۱۸، ص۴۴۵.
[۷۴۸] بیضون، لبیب، موسوعه کربلاء، ج۲، ص۴۵۲.
حفاظت از اسرا
از مسئولیّتهای بسیار مهم و خطیر زینب (علیهاالسّلام) محافظت از اسرا بود. حضرت زینب (علیهاالسّلام) در اینباره سعی و تلاش فراوانی نمود و لحظهای کوتاهی نکرد و به همین دلیل ملقّب به لقب «امینهُ الله» بود، چرا که آنها امانتهایی بودند که به آن حضرت سپرده شده بود و او میبایست به نیابت از امام حسین (علیهالسلام) این امانتها را صحیح و سالم به وطن برساند. همه اطفال و زنان هنگامی که نیاز به کمک پیدا میکردند، به زینب (علیهاالسّلام) پناه میبردند و هر کدام که با خشونت و ضرب و شَتم دشمنان مواجه میشدند، زینب (علیهاالسّلام) حمایتشان میکرد.
نمونه بارز و روشن این حمایتها، حفاظت و حمایت از «فاطمه بنت حسین (علیهاالسّلام)» در مجلس یزید است. هنگامی که یزید اجازه داد اسرای اهلبیت (علیهمالسّلام) را وارد مجلس کنند، مردی از شامیان نظرش به فاطمه دختر امام حسین (علیهالسلام) افتاد. رو به یزید کرد و گفت: این کنیزک را به من ببخش. فاطمه رو به زینب کبری (علیهاالسّلام) (که پناه اسیران بود) آورد و گفت: «ای عمّه! یتیمی مرا بس نَبود که به خدمتگزاری در من طمع دارند.» زینب کبری (علیهاالسّلام) به او تسلّی داده فرمود: «عمّه جان! آرام باش، کسی جرات ندارد چنین کاری کند.» آنگاه با کمال شهامت رو به مرد شامی کرد و فرمود: «ای بیحیا! ساکت باش، خداوند مقدّر نکرده که خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به کنیزی به کسی ببخشند، نه تو و نه امیرت یزید، قادر نیستید چنین کاری بکنید.»
یزید عصبانی شد و گفت: «میتوانم همه را ببخشم.» زینب (علیهاالسّلام) فرمود: «به خدا قسم! نمیتوانی، مگر آنکه از دین اسلام و از ملّت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خارج شوی و به دین و آئین دیگری درآیی.»
یزید گفت: «پدر و برادرت از دین خارج شدند.» زینب (علیهاالسّلام) فرمود: «ای یزید! تو به دین پدر و برادرم هدایت شدی، جدّت به دست آنها اسلام آورد و آزاد شد. تو آزادشده پدرم هستی!»
یزید گفت: «دروغ میگویی.» زینب (علیهاالسّلام) فرمود: «ما دروغ نمیگوییم، اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنوز هستند و فتح مکّه را در نظر دارند که ابوسفیان جدّ تو اسیر شده بود و جدّم او را آزاد کرد. تو ای یزید! امیر ظالم و بیحیایی هستی.» در این هنگام یزید ساکت شد. مرد شامی دوباره از او پرسید: «آیا این کنیزک را به من میبخشی؟» در این هنگام یزید خشمگین شد و گفت: «برو خدا تو را بکشد!»
[۷۴۹] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۳۱.
[۷۵۰] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۸.
[۷۵۱] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۲۱.
[۷۵۲] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۶۹، ص۱۷۷.
[۷۵۳] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۶.
[۷۵۴] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۱۱، ص۵۶۲.
[۷۵۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۳.
[۷۵۶] ابومخنف الازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۱۴.
[۷۵۷] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۵۵.
[۷۵۸] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۵۳.
دلداری به اسرا
زینب (علیهاالسّلام) به همراه سایر بازماندگان اهلبیت (علیهمالسّلام) در قتلگاه مرثیهسُرایی و سوگواری عجیبی کردند. این به خاطر عاطفه و علاقه شدیدی بود که عقیله بنیهاشم نسبت به برادرش امام حسین (علیهالسلام) داشت. حتّی ناله و گریه او به حدّی بود که دشمن هم با دیدن آن صحنه به گریه افتاد.
[۷۵۹] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ص۱۳۹۰.
[۷۶۰] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۳۸.
[۷۶۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۶.
[۷۶۲] ابومخنف الازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۰۴.
[۷۶۳] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۱۰.
[۷۶۴] بحرانی، عبدالله، العوالم، الإمام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۰۳.
[۷۶۵] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۷۹.
[۷۶۶] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۹.
[۷۶۷] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۲۶۵.
[۷۶۸] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۸۶.
امّا در عین حال زینب (علیهاالسّلام) به منظور ادای رسالت اصلی خویش که نگهبانی از کودکان یتیم و رساندن پیام خون شهدا بود، هرگز روحیّه مقاومت خویش را از دست نداد، و رسالت خود را به نحو شایستهای ادامه داد، و به زنان نیز امر کرد که صبر و تحمّل کنند و بیش از حدّ، گریه و زاری نکنند و زبان به ناسپاسی نگُشایند، چرا که این مسئله جزو توصیههای برادرش امام حسین (علیهالسلام) بود که در شب عاشورا فرموده بود: «یا اُخْتاه، اذا قَتلتُ فَلا تُشقِقْنَ عَلیّ جَیبا و لاتَخْمَشنَ وَجْها و لاتَقُلْنَ هَجْرا؛ خواهرم! پس از من پیراهن چاک مکنید و چهره مَخراشید و زبان به شِکوه و ناسپاسی نگشایید.»
[۷۶۹] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۸۴.
[۷۷۰] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و أصحابه (علیهمالسّلام)، ج۱، ص۶۴۰.
[۷۷۱] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۸۲.
[۷۷۲] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسلام)، ج۱، ص۳۳۹.
[۷۷۳] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۹۸.
[۷۷۴] بیضون، لبیب، موسوعه کربلاء، ج۱، ص۶۰۶.
[۷۷۵] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۶، ص۵۰.
[۷۷۶] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۸۵.
نمونه بارز دلداری دادن زینب کبری (علیهاالسّلام) به خانواده شهدا، دلداری وی به امام سجّاد (علیهالسلام) است، که خود امام زینالعابدین (علیهالسلام) میفرماید: هنگام عبور از قتلگاه، وقتی پیکر چاک چاک و غرقه در خون برادر و عموها و پدر خود را دیدم که چگونه بیسر افتاده و زیر سُمّ اسبان پایمال شدهاند، بسیار منقلب شدم و بغض گلویم را گرفت به حدّی که نزدیک بود جان خود را از دست بدهم. امّا وقتی عمّهام زینب (علیهاالسّلام) متوجّه حال من شد، فرمود: «ما لی اراکَ تَجودُ بِنَفْسِکَ یا بَقیَّهَ جَدّی وَ اَبی وَ اِخْوَتی؟ فَقُلتُ: وکَیْفَ لااجْذَعُ و اَهْلَعُ وَ قَدْ اری سَیِّدی وَ اخْوَتی وعُمومَتی و وَلَد عَمّی وَ اَهْلی مُضَرَّجینَ بِدِمائِهِمْ مُرمَّلینَ بالعَراءِ مُسَلَّبینَ لایُکْفَنُونَ وَلا یُوارُونَ، وَلایَعْرجُ عَلَیْهِمْ اَحَدٌ؛ ای یادگار جد و پدر و برادرانم! چرا با جان خود بازی میکنی و میخواهی جان خود را از دست بدهی؟» گفتم: چگونه با جان خود بازی نکنم و خود را از دست ندهم، در حالی که مشاهده میکنم مولایم، برادرانم، عموهایم، پسر عموهایم، و همه اعضای خانوادهام! در این بیابان به خاک و خون آغشتهاند و بدنهای آنها برهنه و عریان روی زمین افتاده است و کسی آنها را کفن نمیکند و به فکر دفن آنها نیست.»
[۷۷۷] موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ص۳۰۸.
[۷۷۸] قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۳۵۲.
[۷۷۹] بیضون، لبیب، موسوعه کربلاء، ج۲، ص۲۶۰.
[۷۸۰] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۴۱.
[۷۸۱] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۵۶۷.
[۷۸۲] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۸، ص۵۷.
[۷۸۳] بحرانی، عبدالله، العوالم، الإمام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۶۲.
نکته مهمی که در این قسمت قابل توجّه است این است که، زینب کبری (علیهاالسّلام) در انجام رسالت خویش، احساسات و عواطفی را که مخصوص زنان است، به کلّی کنار گذاشته و همچون مردان صبور، انجام وظیفه نمود. زینبی که با شنیدن اشعار برادر در شب عاشورا بیهوش میشود، هنگام دیدن پیکر بیسر برادرش، نه تنها عکسالعمل غیر عادّی نشان نمیدهد، بلکه امام سجّاد (علیهالسلام) را هم تسلیت میدهد. اینجاست که میتوان به قدرت و قوّت ایمان و عُلوّ مرتبه و مقام زینب (علیهاالسّلام) پی بُرد.
حمایت از ولایت
یکی دیگر از خدمات زینب کبری (علیهاالسّلام) که از مهمترین خدمات او محسوب میشود حمایت و محافظت از جان امام سجّاد (علیهالسلام) بود. در روز عاشورا، همه مردان اهلبیت (علیهمالسّلام) و یاران امام حسین (علیهالسلام) به شهادت رسیدند بجز حضرت سجّاد (علیهالسلام) که به خاطر بیماری و ضعف شدیدی که به مشیّت الهی بر او عارض شده بود تا وارد میدان جنگ نشود و کشته نگردد، کس دیگری از مردان زنده نماند. زینب کبری (علیهاالسّلام) به خوبی میدانست که بعد از سیّدالشهداء (علیهالسلام) امام سجّاد (علیهالسلام) است که وظیفه امامت امّت و بار سنگین ولایت بر دوش اوست، پس باید زنده بماند تا زمین از حجّت الهی خالی نماند. از اینرو آن حضرت مسئولیّت بزرگی را روی دوش خود احساس میکرد و آن حفظ جان امام سجّاد (علیهالسلام) بود.
زینب کبری (علیهاالسّلام) در چند جا توانست جان امام سجّاد (علیهالسلام) را از خطر مرگ نجات دهد.
اوّل: زمانی که لشکر عُمر سعد به خیمهها حمله کردند، شِمر خواست که امام سجّاد (علیهالسلام) را به قتل برساند، امّا زینب (علیهاالسّلام) با شهامت هرچه تمامتر فرمود: «به خدا قسم! نمیگذارم او را بکشید، مگر اینکه اوّل مرا بکشید! » و با این کار از کشته شدن امام سجّاد (علیهالسلام) جلوگیری کرد.
[۷۸۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۱.
[۷۸۵] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۱۷.
[۷۸۶] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۳۵۰.
[۷۸۷] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۷۲.
[۷۸۸] ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۲۷۸.
[۷۸۹] بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۸۴.
[۷۹۰] امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۹.
[۷۹۱] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و أصحابه (علیهمالسّلام)، ص۱۰۵۴.
دوّم: هنگام عبور اسرا به طرف قتلگاه که قبلاً ذکر شد.
سوّم: در کاخ ابنزیاد، هنگامی که اسرا وارد مجلس شدند، ابنزیاد متوجّه امام سجّاد (علیهالسلام) شد و دستور داد گردن آن حضرت را بزنند. اینجا هم زینب (علیهاالسّلام) مانع شده و امام را در بغل گرفت و فرمود: «یَابْنَ زیاد! حَسْبُکَ منّا مِنْ دِمائِنا وَ هَلا ابْقَیْتَ منّا احدا اساَلُکَ بِاللّهِ اِنْ کُنْتَ مُؤْمِنا اِنْ قَتلتَهُ لمّا تَقْتُلَنی مَعَهُ؛ ای ابنزیاد! از ما دست بردار، مگر از خونهای ما سیر نشدهای؟ مگر کسی از ما به جای گذاشتهای؟ تو را به خدا اگر ایمان داری، اگر او را میکُشی مرا نیز با وی بکُش.!» راوی که حُمید بن مسلم بود میگوید: ابنزیاد مدّتی به حضرت زینب (علیهاالسّلام) و امام سجّاد (علیهالسلام) نگریست، آنگاه به اطرافیان خود گفت: «شگفتا از این خویشاوندی، به خدا میدانم که خوش دارد او را نیز با وی بکُشم، وی را رها کنید تا همراه زنان و همراهان خود باشد.» و بدینترتیب امام سجّاد (علیهالسلام) از خطر مرگ نجات یافت.
[۷۹۲] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۱۱.
[۷۹۳] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۴۸.
[۷۹۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۸.
[۷۹۵] ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۲.
[۷۹۶] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۰۶.
آری! این زینب شجاع است که با شجاعت و شهامتی وصفناپذیر، همواره چون کوه استوار مانده و در زیر بار مصائب و سختیها کمر خم نکرده بلکه با صبر و تحمّل خویش همه را به تعجّب واداشته و پیامی والا برای همه زنان در طول تاریخ ارسال نموده است. پیام وی به بانوان، دعوت آنان به شناخت و انجام رسالت سیاسی ـ اجتماعی خویش و پشتیبانی از مبارزه شهیدان، تلاش اجتماعی همراه با عفاف و پاکدامنی، شهیدپروری و تربیت نسلی شهادتطلب، تبلیغ و تبیین مرام و اهداف شهیدان و صبر بر شهادت عزیزان است. این درسها و پیامها برای همیشه در تاریخ جاودانه خواهد ماند.
تحریفزدایی از شخصیت زینب
از روزگار نخست خلقت آدم (علیهالسّلام) تا زمان وقوع حادثه کربلا، جریان شهادت امام حسین (علیهالسّلام)، به طرق مختلف مطرح گردیده است. برای آن امام، انبیا و امامان (علیهالسّلام) گریسته و یا متالم شدهاند و از ضجیج فرشتگان و بکای آنها نیز در کتب مشهور سخن به میان آمده است.
[۷۹۷] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۷۸.
[۷۹۸] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۴۵.
[۷۹۹] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۸۴.
[۸۰۰] شوشتری، جعفر، الخصایص الحسینیه، ص۱۹۴-۱۹۲.
[۸۰۱] شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدّین وتمام النّعمه، ص۵۳۱.
[۸۰۲] قطب راوندی، سعید بن هبهاللّه، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۴۳.
پس از وقوع حادثه کربلا، اولین کسانی که این مصیبت عظما را با چشمانی اشکبار و دلی تافته از غم و حزن، گزارش میکردند و بر خرمن هستی هر جنبندهای آتش میافکندند، حضرت سجاد (علیهالسّلام) و عقیله بنیهاشم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و دیگر بازماندگان عاشورا بودند. نقش فرهنگ عاشورا در جهلزدایی جوامع اسلامی و زمینهسازی برای حکومت جهانی اسلام، آنچنان برجسته است که اسلامستیزان مستکبر، در دورانهای مختلف تاریخ برای تحریف آن برنامهریزی کنند. از عوامل مهمی که باعث رواج تحریفات حماسه عاشورا شده است تلاش بعضی از روضهخوانان برای ایجاد رقت قلب و گریه در مخاطبان بوده در این مسیر، جستجوی سوزناکترین و رقتبارترین وقایع این حادثه نیز سرلوحه کارهای آنان شمرده شده است و این افراد اگر به چنین هدف و غرضی در مقاتل و منابع معتبر دسترسی پیدا نمیکردند براساس اقتضائات احوال حدسیه شهدای کربلا، به جعل و پردازش اسطورهها و افسانههای سوزناک و گریهآور اهتمام میورزیدند تا به هر شکل ممکن، به هدف و نیت خود که همان بکاء یا تباکی بود، جامه عمل بپوشانند. صاحب کتاب ارزشمند لؤلؤ و مرجان مرحوم محدث نوری دروغ و هر حرامی را که وسیله گریاندن باشد در زمره محرمات به شمار آورده است.
[۸۰۳] محدث نوری، میرزا حسین، لؤلؤ و مرجان، ص۱۷۷-۱۷۵.
در نظریات فقهی پارهای از مراجع نیز ذکر مصائب ناروا و دروغین در ماه رمضان، از مبطلات روزه شمرده شده است.
در این میان، شخصیت بینظیر حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) که در کنار امام سجاد (علیهالسّلام) یکی از ارکان انتقال پیام عاشورا و نهضت حماسی کربلا بودهاند، نیز از گزند این تحریفات مصون نمانده است. این تحریفات تا آنجا ادامه یافته است که برخی گفتهاند حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و زنان و دختران حرم امام در مصیبت عزای سالار شیهدان گیسو پریشان کردند یا حضرت زینب در کاخ ابنزیاد یا کاخ یزید چون سربریده برادر را پیشروی خود دید، بیتاب شد و گریبان چاک کرد و یا سر خود را به چوبه محمل کوبیدند، یا اینکه از کوفه تا شام حجاب نداشتهاند، حال سوال اساسی این است که چگونه ممکن است، شخصیتی چون زینب کبری، آن هم در برابر چشم نامحرمان، چنان کارهایی انجام دهند و اگر در خفا این کارها را کردهاند، ناقل از کجا چنان واقعهای را که منقول معصوم نیست نقل میکند؟ به علاوه اینگونه گزارشها در هیچیک از منابع معتبر تاریخی نیامده است و فقط در منابع متاخر آمده است و آنها هم از نظر سندی و محتوایی دارای اشکالات فراوانی هستند. از سوی دیگر اینگونه حرکات و اعمال، با سفارش امام حسین به زینب کبری سازگاری ندارد.
در روایت مفصلی از امام سجاد (علیهالسّلام) آمده است: آن حضرت خواهرش را سوگند دادند که گریبان چاک نکند و صورت نخراشد.
[۸۰۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳.
[۸۰۵] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۴.
[۸۰۶] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۴.
[۸۰۷] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۱۰۰.
[۸۰۸] بیضون، لبیب، موسوعه کربلاء، ج۱، ص۶۰۶.
[۸۰۹] قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۲۱۰.
[۸۱۰] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۳۳۸.
[۸۱۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۲۱.
[۸۱۲] ابومخنف الازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ص۱۱۱.
آیا با وجود چنان سفارشی میتوان گفت که عقیله بنیهاشم که به تعبیر معصوم عالمه غیر معلمه است و مطیع فرمان امام زمان خود است و عصمت صغری لقب گرفته به چنین کاری دست زده است، به ویژه آنکه نقل شده، این کارها در حضور نامحرمان صورت گرفته است.
سر بر محمل کوبیدن
روضه بسیار مشهوری در میان برخی مداحان و روضهخوانان وجود دارد، مبنی بر سر کوبیدن حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به چوب محمل و جاری شدن خون از زیر مقنعهاش به هنگام دیدن سر بریده برادرش. برخی تاریخنگاران آوردهاند: هنگامی که کاروان اهلبیت را به کوفه وارد کردند، زن و مرد از خانهها بیرون آمدند، زنان گریه می کردند…ناگهان سرهای شهدا و پیشاپیش آنها سر امام حسین (علیهالسّلام) را بر نیزه کرده بودند، وارد کردند. چشم حضرت زینب که به سر بریده برادر افتاد سر خود را بر چوبه محمل زد به گونهای که خون از زیر موهایشان جاری شد و سپس اشعاری در مصیبت برادر زمزمه کردند.
بسیاری از عزاداران که به قمهزنی مبادرت میکنند، عمل خود را به همین واقعه مستند نموده و کار خود را به نوعی تاسی و تقلید از حضرت زینب (سلاماللهعلیها) میدانند و شکافتن سر خود را نوعی اظهار همدردی و همدلی با ایشان میشمارند.
اشکالات سندی
اما بررسی منابع و تاریخ عاشورا بیانگر آن است که این واقعه به طور کلی مجعول و ساخته ذهن و زبان روضهخوانانی است که میخواستند در مجالس عزا، شور به پا کنند. در هیچیک از منابع معتبر و حتی نیمه معتبر عاشورا، اثر و نشانی از این واقعه دیده نمیشود
[۸۱۳] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۲۷.
و مآخذ این مصیبت محدود و منحصر به کتابهایی همچون ناسخ التواریخ، منتخب طریحی و نور العین است که وضعیت اعتباری و حجیت تاریخی این کتابها بر کسی پوشیده نیست. علامه مجلسی نیز با حفظ شکل اولیه و بدون بررسی و نقد، آنرا از منتخب طریحی و نور العین نقل کرده است، اما به مرسله بودن آن تصریح کرده است.
[۸۱۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۱۴.
ضمن اینکه سلسله روات این گزارش، در هیچجایی ذکر نشده و ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی تنها مرجع و راوی این گزارش نیز پیرو مذهب شافعی (یا اشعری) بوده و در وثاقت گزارش وی تردید وجود دارد.
[۸۱۵] عاملی، جعفر مرتضی، تحریفشناسی عاشورا، ص۳۹۱-۳۹۲.
[۸۱۶] سردرودی، محمد صحتی، تحریفشناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (علیهالسّلام)، ص۲۰۹-۲۱۱.
افزون بر همه اینها، علامه مجلسی خود از لهوف نقل کرده که شتران محمل و هودج نداشتهاند.
[۸۱۷] قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۱۰۷.
بر همین اساس شیخ عباس قمی در ادامه سخنان یادآور است: آنچه از مقاتل معتبر معلوم میشود، حمل ایشان بر شتران بوده که جهاز ایشان پلاس و روپوش نداشته، بلکه در ورود ایشان به کوفه، موافق روایت حذام که شیخان ( شیخ مفید و شیخ طوسی) نقل کردهاند، به حالتی بوده که محصور میان لشکریان بودهاند، چون خوف فتنه و شورش مردم کوفه بوده، چه در کوفه شیعه بسیار بوده است.
[۸۱۸] قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۴۹۳.
بنابراین در آن شرایط اساساً هودج یا محملی در آن مکان نبود که حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بخواهد چنین کاری انجام دهد یا ندهد و یکی از حوادث غمبار بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) همین سوار کردن زنان و دختران حرم آل الله بر مرکبهای بدون جهاز و محمل بوده است و منابع فراوانی از شیعه و سنی این مطلب را گزارش کردهاند.
[۸۱۹] ابوعبدالله مشهدی، محمّد بن جعفر، المزار الکبیر، ص۵۰۵.
[۸۲۰] ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۸۲۸.
[۸۲۱] سبط ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، ص۲۳۷.
[۸۲۲] ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۷.
[۸۲۳] ابنحبان بُستی، محمد بن حبان، الثقات، ج۲، ص۳۱۲.
[۸۲۴] سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص۸۴.
[۸۲۵] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۲۵۷.
[۸۲۶] بیضون، لبیب، موسوعه کربلاء، ج۲، ص۲۵۶.
[۸۲۷] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴۱.
اشکالات محتوایی
از نظر محتوایی نیز، این روایت دارای اشکالاتی است از جمله اینکه امام حسین خواهر را سوگند دادند که به لطم و پریشان کردن مو اقدام نکنند، آیا با چنان سفارشهایی میتوان گفت که عقیله بنیهاشم به چنین کاری دست زدهاند. این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که شخصیت حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بسیار رفیعتر و ارجمندتر از آن است که به چنین عمل دست بزند، چرا که حضرت با دیدن پیکر خونین و پاره پاره امام (علیهالسّلام) در گودال قتلگاه در نهایت توکل، صبر و تسلیم فرمود: پروردگارا! این قربانی را از ما بپذیر.
[۸۲۸] موسوی مقرّم، سید عبدالرزاق، مقتل مقرم، ج۱، ص۳۰۷.
[۸۲۹] من علماء البحرین والقطیف، وفیات الائمه، ج۱، ص۴۵۰.
[۸۳۰] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و أصحابه (علیهمالسّلام)، ج۱، ص۵۴.
[۸۳۱] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۲۷.
[۸۳۲] شریف القرشی، باقر، حیاه الإمام الحسین، ج۲، ص۳۰۱.
امام حسین (علیهالسّلام) پیش از ظهر عاشورا و شهادت، به وی سفارش و از وی خواهش کرد که در نماز شب او را فراموش نکند.
[۸۳۳] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۲۲۲.
[۸۳۴] محمدی ریشهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهمالسّلام)، ص۵۶.
[۸۳۵] رحمانی همدانی، احمد، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، ص۶۴۱.
[۸۳۶] نقدی، جعفر، زینب کبری (سلاماللهعلیها)، ص۶۲.
[۸۳۷] هاشمی خطیب، علی بن الحسین، عقیله بنی هاشم، ص۱۳.
پذیرفتنی نیست که زنی که در مقابل مستبدان و متکبران کوفه و شام، دلیرانه میایستد و با نهایت عزت و اقتدار سخن میگوید، به چنین کاری که بیانگر ضعف درونی یک انسان است، دست بزند.
قیاس باطل
کسانی که برای توجیه اعمال غیرمنطقی خود به این گزارش استناد کرده و می گویند: اگر قمهزنی و سر شکافتن در عاشورا و عزای امام حسین روا نیست، پس چرا زینب (سلاماللهعلیها) سرش را به چوبه محمل کوبید و سر و صورتش را به خون آغشته کرد؟ مگر امام سجاد (علیهالسّلام) همراه زینب نبود و این اقدام عمهاش را ندید، اگر سرشکافتن حرام است، پس چرا امام به این کار اعتراض نکرد؟ آیا سکوت امام معصوم در اینجا، نمیتواند تأیید و تقریر این عمل باشد؟ در حالیکه این روایت از ریشه بیاساس و مجعول است.
افزون بر این بر فرض انجام چنین کاری از سوی آن حضرت در آن شرایط سخت و بحران، روشن نیست که با قصد سرشکستن اقدام به چنین کاری کرده باشند. حتی اگر چنین عملی واقع شده باشد و با قصد هم واقع شده باشد، دلیل جواز در شرایط عادی و عزاداری ها نیست. گواه آن این است که چنین عملی در سالگرد عاشورا از آن حضرت نقل نشده است. افزون بر همه اینها، قیاس قمهزنی بر این عمل، بر فرض ثبوت که معلوم نیست با قصد صورت گرفته باشد یا خیر، قیاس مع الفارق است. علاوه بر همه اینها، این کار در جهان امروز، موجب به زیر سؤال رفتن اصول مکتب شیعه میشود و زبان یاوهگویان و دشمنان را در استهزاء و خرافی خواندن تشیع باز میکند، هرگز نمیتواند جایز باشد.
ماجرای پیراهن کهنه
بعضا در روضهها چنین گفته میشود که در ظهر عاشورا و در لحظه وداع، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به امام حسین (علیهالسّلام) پیراهنی داد که حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) به ایشان داده بود. همچنین گفته میشود که این پیراهن همان پیراهن حضرت یوسف (علیهالسّلام) بوده است که برای شفای چشمان حضرت یعقوب (علیهالسّلام) فرستاده بودند.
با توجه به جستجویی که در منابع روایی شیعه صورت گرفت، اثری از این روایت که حضرت زینب (سلاماللهعلیها) پیراهن حضرت یوسف (علیهالسّلام) را در کربلا به امام حسین (علیهالسّلام) داده باشند، نیست، ولی در منابع روایی ما، روایاتی درباره پیراهن حضرت یوسف (علیهالسّلام) نقل شده است که پیراهن حضرت یوسف (علیهالسّلام) به پیامبر و اهل بیت او رسیده است. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه نقل میکند، مفضّل از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است: آیا میدانید که پیراهن یوسف چه بود؟ گفتم: خیر، فرمود: چون آتش برای ابراهیم افروخته شد، جبرئیل برایش یک جامه بهشتی آورد و بر او پوشانید و به واسطه آن سرما و گرما بر وی زیان نمیرسانید و چون مرگ ابراهیم (علیهالسّلام) فرا رسید آنرا در بازوبندی نهاد و بر اسحاق آویخت، اسحاق نیز آن را بر یعقوب آویخت و هنگامی که یوسف به دنیا آمد، یعقوب آنرا بر یوسف آویخت و آن در بازوی وی بسته بود تا کارش بدانجا کشیده شد و چون یوسف آن پیراهن را از میان آن بازوبند بیرون کشید، یعقوب رائحه آنرا استشمام کرد و این همان قول خدای تعالی است که میفرماید: «اِنِّی لَاَجِدُ رِیحَ یوسُفَ لَوْ لا اَنْ تُفَنِّدُونِ»
[۸۳۸] یوسف/سوره۱۲، آیه۹۵.
و آن این پیراهن بود که از بهشت آمده بود. راوی میگوید: گفتم فدایت شوم آن پیراهن به چه کسی رسید؟ فرمود: به اهلش و سپس فرمود: هر پیامبری که علمی یا چیز دیگری را به ارث برد همه به محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آل محمّد (علیهالسّلام) رسید.
[۸۳۹] شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدّین وتمام النّعمه، ص۶۷۴.
البته این روایت در کتاب اصول کافی
[۸۴۰] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۲.
و بسیاری از کتب روایی شیعه نقل شده است. در روایت دیگری امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: حضرت قائم (عجّلاللهفرجهالشریف) با هم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 