پاورپوینت کامل رویکرد های روان سنجی به هوش ۴۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رویکرد های روان سنجی به هوش ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رویکرد های روان سنجی به هوش ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رویکرد های روان سنجی به هوش ۴۴ اسلاید در PowerPoint :
رویکردهای روانسنجی به هوش
رویکردهای روانسنجی به هوش، یکی از مباحث مطرح در روانسنجی در علم روانشناسی بوده و به معنای بحثی است در مورد رویکرد روانسنجی به مقوله هوش و کارکردهای آن که به بررسی این مساله از دیدگاه سنجش روانی میپردازد. در این مقاله بعد از بیان مقدمهای پیرامون تاریخچه و کلیت بحث به بررسی نظریات برخی دانشمندان در این زمینه میپردازیم.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – آلفرد بینه
۳ – ترمن
۴ – چارلز اسپیرمن
۵ – لوئیس ترستون
۶ – گاردنر
۷ – ورنون
۸ – گیلفورد
۹ – نتیجه
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع
مقدمه
رویکرد روانسنجی، بر این فرض مبتنی است که هوش یک سازه یا صفت (trait) است که در آن تفاوتهای فردی وجود دارد. وجود تفاوتهای آشکار بین عملکرد افراد، صرفنظر از ماهیت عامل ایجادکننده این تفاوتها، نشاندهنده آن است که مقدار این عامل در افراد مختلف برابر نیست. بنابراین میتوان آن را مورداندازهگیری قرار داد.
طرفداران نظریه روانسنجی عمدتا برای سنجش هوش و تواناییهای ذهنی از آزمونها استفاده میکنند و تواناییهای مختلف ذهنی را با اجرای آزمونها به صورت کمی توصیف میکنند.
[۱] پاشا شریفی، حسن، روانشناسی هوش و سنجش آن، ص۲۰، تهران، پیام نور، ۱۳۸۴، چاپ ششم.
اگرچه بیشتر روانسنجهای اولیه مانند بینه، ابینگهاوس و ورنیکه (Wernicke ،Ebinghaus. Binet) به شناخت ماهیت نظری هوش علاقمند بودند، در عمل آزمونهایی که میساختند به مسایل عملی، پیشبینی و طبقهبندی درست مبتنی بود. بدینترتیب از همان آغاز در درون جنبش روانسنجی دو مسیر در پیش گرفته شد: یکی رویکرد عملی که به مسالهگشایی معطوف بود و دیگری رویکرد مفهومی که به نظریه توجه داشت.
[۲] گراث، مارنات، گری، راهنمای سنجش روانی، حسن پاشاشریفی و محمدرضا نیکخو، ج۱، ص۲۶۸، تهران، سخن، ۱۳۸۴، چاپ اول.
آلفرد بینه
در سال ۱۸۸۱ دولت فرانسه از آلفرد بینه خواست آزمونی طراحی کند که بتوان با آن کودکانی را تشخیص داد که به علت کندذهنی نمیتوانستند از برنامههای مدارس عادی استفاده کنند و با سرعت عادی یاد بگیرند و به برنامههای آموزشی ویژه نیاز داشتند. بینه در سال ۱۹۰۵ با همکاری روانشناس فرانسوی دیگری به نام سیمون (Simon) مقیاسی را منتشر کرد و در سالهای ۱۹۰۸ و ۱۹۱۱ نیز در آن تجدیدنظر کرد.
[۳] اتکینسون، ریتاال و همکاران، زمینه روانشناسی، ج۲، ص۷۸، حسن رفیعی و دیگران، تهران، ارجمند، ۱۳۸۴، چاپ پنجم.
مقیاسهای اولیه او بر این فرض استوار بود که هر فردی دارای یک “سن زمانی” (Chronological Age) یا سن واقعی برحسب سال و یک “سن عقلی” (Mental Age) است که نشانگر متوسط تواناییهای هوشی موجود بین افراد گروه سنی معینی است. پس از محاسبه سن عقلی دانشآموز، میتوان آن را با سن زمانی وی مقایسه کرد تا جایگاه نسبی وی در میان افرادی که سن زمانیشان با او یکسان است، تعیین شود.
[۴] گراث، مارنات، گری، راهنمای سنجش روانی، حسن پاشاشریفی و محمدرضا نیکخو، ج۱، ص۲۶۹، تهران، سخن، ۱۳۸۴، چاپ اول.
بدینترتیب استدلال بینه این بود که مراحل رشد ذهنی در کودکان کندذهن فرقی با کودکان طبیعی ندارد. یعنی کودک کندذهن در آزمونها نمرهای شبیه کودک طبیعی، ولی با سن کمتر، میگیرد و تواناییهای ذهنی کودک تیزهوش نیز در حد کودکان بزرگتر از سن خودش است.
[۵] اتکینسون، ریتاال و همکاران، زمینه روانشناسی، ج۲، ص۷۸، حسن رفیعی و دیگران، تهران، ارجمند، ۱۳۸۴، چاپ پنجم.
ترمن
مهمترین فرمهای تجدیدنظر شده آزمون بینه در سالهای ۱۹۱۶، ۱۹۳۷، ۱۹۶۰ و ۱۹۸۶ منتشر شد. یکی از مهمترین تجدیدنظرها، تجدیدنظر در مفهوم هوشبهر یا IQ است که در ۱۹۱۶ توسط ترمن (Terman) انجام گرفت.
مشکل هوشبهر اولیه بینه (تفاوت سن عقلی و سن زمانی) این بود که معنای آن در گروههای سنی مختلف تفاوت داشت. یک سال عقبماندگی برای یک کودک ۳ ساله به مراتب شدیدتر از یک سال عقبماندگی برای کودک ۱۴ ساله است.
این مساله تا اندازهای با روش محاسبه هوشبهر ترمن (۱۹۱۶) که از روی خارجقسمت سن عقلی بر سن زمانی ضرب در ۱۰۰ تعیین میشود، حل شد. اگر از این فرمول استفاده شود، کودک سه سالهای که یک سال عقبماندگی دارد، هوشبهری برابر ۶۶ و کودک ۱۴ سالهای که یک سال عقبماندگی دارد هوشبهر نسبتا بالاتر و معادل ۹۳ خواهد داشت.
علیرغم اینکه فرمول ارائهشده توسط ترمن این مشکل را حل کرد، اما چنین فرض میشد که سن عقلی در حدود ۱۶ سالگی به حداکثر رشد خود میرسد. در این صورت تعیین هوشبهر بزرگسالان با اشکال روبهرو میشد، زیرا سن زمانی بزرگسالان بیش از سن عقلی آنهاست.
بهعلاوه کاهش سن عقلی بر اثر پیری یا آسیبهای مغزی در دوره بزرگسالی نیز به دقت قابل برآورد نبود. به همین دلیل در فرمهای تجدیدنظر شده ۱۹۶۰ و ۱۹۸۶ آزمون استنفورد – بینه با اقتباس از وکسلر، هوشبهر انحرافی (deviation IQ) بهکار بسته شد. این یک نمره معیار در آزمون توانایی است که میتوان آن را با عملکرد دیگران در یک گروه سنی مقایسه کرد. در نتیجه بین اشخاص در گروههای سنی مختلف میتوان مقایسههای بامعناتری به عمل آورد.
[۶] گراث، مارنات، گری، راهنمای سنجش روانی، حسن پاشاشریفی و محمدرضا نیکخو، ج۱، ص۲۷۰، تهران، سخن، ۱۳۸۴، چاپ اول.
آزمونهای اولیه از نوع آزمونهای بینه، تنها سطح کلی هوش را تعیین میکردند. مدت کمی پس از تهیه شدن این آزمونها، روانشناسان متوجه شدند که سطح کلی هوش نمیتواند تفاوتهای فردی را، آن طور که لازم است، نشان دهد. بنابراین به این فکر افتادند که عوامل تشکیلدهنده تواناییهای کلی را نیز بشناسند.
[۷] گنجی، حمزه، روانسنجی، ص۴۰، تهران، پیام نور، ۱۳۷۹، چاپ سوم.
چارلز اسپیرمن
چارلز اسپیرمن (Charles Spearman) روانشناس انگلیسی، مبتکر روانسنجی و مبدع روش تحلیل عاملی، نخستین بار این نکته را مطرح کرد که در همه افراد یک عامل عمومی هوش به نام “g” به مقادیر مختلف وجود دارد و بسته به مقدار g در هر فرد، میتوان او را در مجموع تیزهوش یا کندذهن دانست.
به اعتقاد اسپیرمن، عامل g تعیینکننده اصلی عملکرد فرد در آزمون هوش است. بهعلاوه، عوامل ویژهای هم به نام “s” برای هر توانایی یا آزمون وجود دارد. مثلا با هر یک از آزمونهای مربوط به روابط ریاضی یا هندسی، s جداگانهای به دست میآید. در آزمون هوشی که از هر کسی گرفته میشود، مقدار عامل g به اضافه مقداری عوامل مختلف s منعکس میشود. بنابراین مثلا عملکرد ریاضی هر فرد تابع هوش عمومی g و نیز استعداد ریاضی s اوست.
[۸] اتکینسون، ریتاال و همکاران، زمینه روانشناسی، ج۲، ص۸۱، حسن رفیعی و دیگران، تهران، ارجمند، ۱۳۸۴، چاپ پنجم.
لوئیس ترستون
پژوهشگر بعدی، لوئیس ترستون (Louis Thurstone) نظریه اسپیرمن را مورد انتقاد قرار داد و او به وجود عامل مشترک و یکپارچهکنندهای به نام عامل g اعتقا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 