پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
علم رجال
علم رجال، عنوانی برای یکی از شاخههای علوم حدیث ناظر به بررسی احوال و اوصاف راویان حدیث و بیان اصول و قواعد آن است. از آغاز تدوین علوم اسلامی، ناقدان حدیث همواره به بررسی احوال راویان مذکور در سلسله اسناد احادیث پیامبر اکرم و ائمه (علیهمالسّلام) اهتمام داشتهاند. همچنین علمای شیعه و سنّی آن را وسیلهای در خدمت علم حدیث و فقه دانسته و در این باب آثار بسیار آفریدهاند.
به طور کلی، در میان شیعه دست کم دو برداشت از علم رجال رایج است: یکی ناظر است به بیان نام و کنیه و موطن راویان و ارزیابی وثاقت یا عدم وثاقت آنها (اسماء الرجال)، و دیگری ناظر است به قواعد و ضوابط کلیای که فقیهان و محققان به وسیله آنها احوال و اوصاف راویان را با جزئیات موجود در کتاب های رجالی تطبیق میدهند.
[۱] فضلی، عبدالهادی، اصول علم الرجال، ج۱، ص۱۹ ۲۰، بیروت ۱۴۲۰.
اهل سنّت نیز علم رجال را بر مجموعه آگاهیهایی چون معرفه الصحابه، جرح و تعدیل، کتابهای تاریخ الرجال محلی و کتابهای اسماء الرجال اطلاق میکنند که به کار شناخت راویان میآید.
فهرست مندرجات
۱ – واژهشناسی
۲ – پیشینه
۳ – تعریف
۴ – موضوع و مسائل
۵ – تفاوت علم رجال با علوم حدیثی دیگر
۶ – اهمیت و نیاز به علم رجال
۶.۱ – دلایل اخباریان در عدم نیاز
۶.۱.۱ – صحت احادیث کتب اربعه
۶.۱.۲ – دلایل اخلاقی
۶.۱.۳ – عدم تحصیل علم قطعی
۶.۲ – دلایل اصولیان
۶.۲.۱ – استنباط احکام
۶.۲.۲ – احتمال تقیه و وجود راویان غیر امامی
۶.۳ – دیدگاه عالمان اهل سنت
۷ – قواعد رجال اهل سنّت
۸ – پیشینه
۸.۱ – قواعد ارزیابی راویان در قرون نخستین اسلامی
۸.۱.۱ – قرن دوم
۸.۱.۲ – قرن سوم
۸.۱.۳ – قرن چهارم
۹ – قواعد رجال شیعه
۹.۱ – قواعد بر مبنای اصول و مکتوبات
۹.۱.۱ – عصر ائمه
۹.۱.۲ – عصر پس از ائمه
۹.۲ – وضع قواعد جدید رجالی
۹.۳ – قواعد رجالی وحید بهبهانی
۹.۴ – دوره بعد از وحید بحبهانی
۱۰ – سیر رجالنویسی اهل سنّت
۱۰.۱ – دوران صحابه
۱۰.۲ – دورران تابعین
۱۰.۳ – دوران اتباع تابعین
۱۰.۴ – تألیفات در باب ضعفاء و ثقات
۱۰.۴.۱ – آثار درباره ضعفاء
۱۰.۴.۲ – آثار درباره ثقات
۱۰.۴.۳ – آثار مشترک ضعفاء و ثقات
۱۰.۴.۳.۱ – آثاری با رویکرد جرح و تعدیل
۱۰.۴.۳.۲ – کتب راجع به تاریخ ولادت و وفات راویان
۱۰.۴.۳.۳ – کتب طبقات
۱۰.۴.۳.۴ – کتب رفع ابهام
۱۰.۴.۳.۵ – آثار علل الحدیث
۱۰.۴.۳.۶ – رجال کتابهای خاص حدیثی
۱۰.۴.۳.۷ – کتابهای پرسش و پاسخ
۱۱ – سیر رجالنویسی شیعه
۱۱.۱ – عصر بیان مبانی و اصول رجال
۱۱.۲ – عصر تدوین نخستین کتابهای رجالی
۱۱.۳ – عصر تدوین اصول اولیه رجالی
۱۱.۴ – عصر تدوین اصول ثانویه رجالی
۱۱.۵ – از عصر تدوین اصول ثانویه رجالی تا دوران معاصر
۱۱.۵.۱ – تألیف کتابهای جوامع رجالی
۱۱.۵.۲ – نگارش کتابهای رجالی تحقیقی
۱۱.۶ – شیوهها و سبکهای نگارش رجالی
۱۱.۶.۱ – تالیف براساس طبقات
۱۱.۶.۲ – تالیف براساس فهرستنگاری
۱۱.۶.۳ – تالیف براساس نام راویان
۱۱.۶.۴ – تالیف براساس جرح و تعدیل
۱۱.۶.۵ – تالیف براساس نتایج پژوهشهای رجالی
۱۱.۶.۶ – فوایدنگاری
۱۱.۶.۷ – قواعدنگاری
۱۱.۶.۸ – تک نگاری
۱۱.۶.۹ – منظومههای رجالی
۱۱.۶.۱۰ – کتابهای آموزشی
۱۲ – فهرست منابع
۱۳ – پانویس
۱۴ – منبع
واژهشناسی
ترکیب اضافی «علم الرجال» که در زبان فارسی به صورت علم رجال به کار میرود و در دو سه قرن اخیر در زبان و آثار علمای شیعه تداول بیشتری یافته، متشکل است از دو واژه علم به معنی دانش و شناسایی، و رجال، جمع مکسر رجل، به معنای مرد، و در واقع صورت مختصر ترکیب سه جزئی «علم پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint» است که در آن الحدیث حذف و «ال» در الرجال جایگزین آن شده و معنای آن شناسایی راویان حدیث است. در این ترکیب، ذکر رجال از باب غلبه است نه بیان جنسیت و بنابراین شامل زنان راوی نیز میشود.
[۲] مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۳۶، چاپ محمدرضا مامقاتی، قم ۱۴۳۱.
در زبان و آثار علما در کنار ترکیب علم رجال از ترکیباتی نظیر فن الرجال
[۳] بحرالعلوم، محمدمهدی بن مرتضی، رجال السید بحرالعلوم، ج۲، ص۳۷۰، المعروف بالفوائد الرجالیه، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران ۱۳۶۳ش.
[۴] نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۱، ص۶۷، قم ۱۴۱۵۱۴۲۰.
[۵] امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۳۲۴، دارالتعارف، ۱۴۲۱ ق.
به وفور، و گاهی نیز از تعبیر علم پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
[۶] فضلی، عبدالهادی، اصول علم الرجال، ج۱، ص۱۹، بیروت ۱۴۲۰.
(علی نمازی شاهرودی در عنوان کتاب خود: مستدرک علم پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint) استفاده شده است.
پیشینه
نخستین کاربردهای اصطلاح علم رجال را به ندرت در آثار قرن یازدهم مانند مشرق الشمسین شیخ بهائی
[۷] شیخ بهائی، محمد بن حسین، مشرق الشمسین و اکسیرالسعادتین، ص۷۱، چاپ مهدی رجایی، مشهد ۱۳۷۲ش.
و نقد الرجال تفرشی
[۸] تفرشی، مصطفی بن حسین، نقدالرجال، ج۲، ص۴۳، قم ۱۴۱۸.
و الوافیه فی اصول الفقه ملاعبداللّه تونی
[۹] فاضل تونی، عبداللّه بن محمد، الوافیه فی اصول الفقه، ج۱، ص۲۷۵، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، قم ۱۴۱۵.
[۱۰] فاضل تونی، عبداللّه بن محمد، الوافیه فی اصول الفقه، ج۱، ص۲۷۹، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، قم ۱۴۱۵.
و به وفور در آثار قرن دوازدهم به بعد، یعنی عصر آقامحمدباقر بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) میتوان یافت. با وجود قدمت این علم نزد اهل سنّت، تعبیر علم الرجال در کتابهای کهن رجالی آنها تا دوره معاصر تعبیری کمکاربرد است
[۱۱] سیوطی، عبدالرحمان بن ابیبکر، المحاضرات و المحاورات، ج۱، ص۲۹۳، چاپ یحیی جبوری، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
[۱۲] خزرجی، احمد بن عبداللّه، خلاصه تذهیب تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۱، ص۳۸۸، چاپ عبدالفتاح ابوغده، حلب ۱۴۱۱.
و به نظر میرسد در قرن اخیر در بین ایشان رواج یافته است، و آنان در گذشته برای این علم از تعابیر دیگری مانند جرح و تعدیل، التاریخ، تاریخ رواهالحدیث، الطبقات، طبقات رواهالحدیث و طبقات المحدثین استفاده میکردهاند.
[۱۳] غوری، عبدالماجد، علم الرجال: تعریفه و کتبه، ج۱، ص۲۵۲ـ ۲۵۴، دمشق ۱۴۲۸/۲۰۰۷.
[۱۴] غوری، عبدالماجد، علم الرجال: تعریفه و کتبه، ج۱، ص۲۸۶ـ۲۹۱، دمشق ۱۴۲۸/۲۰۰۷.
احتمالا تعبیر علم الرجال در دهههای اخیر از آثار شیعه به آثار اهل سنّت راه یافته است. مثلا در عنوان کتابهایی مانند علم الرجال: نشاته و تطوّره من القرن الاول الی نهایهالقرن التاسع (ریاض ۱۴۲۷) اثر محمد بن مَطَر زَهرانی و علم الرجال: تعریفه و کتبه (دمشق ۱۴۲۷/ ۲۰۰۷) اثر سید عبدالماجد غوری.
تا حدود دو سه قرن پیش یعنی پیش از قوّت گرفتن جریان اخباری در فقه، گسترش علم رجال آهنگی عادی داشت و به اقتضای تحول دیگر علوم اسلامی، خصوصآ فقه و حدیث، تحول مییافت؛ از اینرو، اصولیان و رجالیان لازم نمیدیدند که آن را علمی مستقل مانند دیگر علوم تلقی و حدود و ثغور آن را مشخص کنند. اما از زمان ظهور و گسترش اخباریه و تبدیل آن به جریان بزرگ و مهم فقهی در عالم تشیع و مخصوصا تشکیکات منسوب به آنان در باب لزوم و مشروعیت علم رجال، منتقدان آنها و مشخصا اصولیان، یعنی وحید بهبهانی و شاگردان مکتب اصولی او، به دفاع از این علم برخاستند و برای اثبات مشروعیت و بیان اهمیت آن در استنباط احکام، درصدد تعریف و بیان موضوع و نسبت آن با علومی چون درایه الحدیث و تفاوت آن با علم تراجم و طبقات و نیز توضیح مبادی و مسائل آن برآمدند و کوشیدند به آن هویتی مستقل همانند دیگر علوم اسلامی ببخشند.
[۱۵] کجوری شیرازی، مهدی، الفوائد الرجالیه، ج۱، ص۳۵۳۶، چاپ محمدکاظم رحمان ستایش، قم ۱۳۸۲ش.
[۱۶] ۲۵۲ ساعدی، حسین، نشاه علم الرجال و تطوره، ج۱، ص۲۴۹، الفکر الاسلامی، ش ۲۶، شوال ـ ذیحجه ۱۴۲۱.
بدینسان گونهای دیگر از تالیفات رجالی پدید آمد که با تکیه بر میراث اصولی، به قاعدهمندکردن و کلیت بخشیدن و دادن هویت نظری به این علم میپرداخت.
تعریف
در آثار رجالی پرشماری که تالیف آنها تا عصر ما ادامه یافته، سعی شده است ضمن تعریف جامع و مانع علم رجال، موضوع و مسائل و فایده و ضرورت آن بیان شود. اولین گام در این مسیر، تعریف علم رجال بوده و از قرن سیزدهم به بعد تعاریف متعددی برای آن عرضه شده است.
بر اساس یکی از نخستین تعریفها که در نیمه دوم این قرن، محمدجعفر استرآبادی (متوفی ۱۲۶۳) در لبّ اللباب فی علم الرجال
[۱۷] استرآبادی، محمدجعفر بن سیفالدین، لبّ اللباب فی علم الرجال، ج۱، ص۲۶، چاپ محمدحسین مولوی، در میراث حدیث شیعه، دفتر۲، ۱۳۷۸ش.
مطرح کرده، علم رجال علمی است که با آن توانایی شناخت احوال خبر واحد از جهت صحت و ضعف آن و آنچه در حکم این دو است حاصل میشود و این شناخت خود از رهگذر شناخت سند و اشخاص و اوصاف راویان متن از حیث مدح یا قدح شدن و آنچه در معنای این دو است به دست میآید. همو در کتاب رجالی دیگرش الایجاز فی علمی الرجال و الدرایه تعریفی تا حدی متفاوت با تعریف پیشین آورده است که با تعریف رجالیان بعد از او مشابهت بسیار دارد و شاید به لحاظ تقدم وی، پایه و اساس تعاریف مؤلفان بعدی شده باشد. او در این اثر
[۱۸] استرآبادی، محمدجعفر بن سیفالدین، الایجاز فی علمی الرجال و الدرایه، ج۱، ص۳۰۷، چاپ حمید احمدیجلفایی، در میراث حدیث شیعه، دفتر۱۵، به کوشش مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۵ش.
علم رجال را علمی تعریف کرده است که به کمک آن قدرت شناخت احوال راویان، از حیث شخصیت و اوصاف آنان، از لحاظ مدح و ذم، حاصل میشود تا از این رهگذر، احوال خبر واحد از جهت صحت و ضعف و آنچه در حکم این دو است شناخته شود.
فاضل دربندی (متوفی ۱۲۸۵) تعریف تفصیلیتری از علم رجال عرضه کرده است. از نظر او
[۱۹] فاضل دربندی، آقا بن عابد، الفن الثانی من القوامیس، ج۱، ص۸۱، چاپ محمدکاظم رحمان ستایش، در رسائل فی درایه الحدیث، چاپ ابوالفضل حافظیان بابلی، ج۲، قم: دارالحدیث، ۱۳۸۳ش.
علم رجال علمی است که بهوسیله آن قدرت شناسایی احوال راویان از حیث اتصاف به عدالت، وثاقت و ممدوح بودن یا اتصاف به ضعف و مذموم بودن و امثال آنها و نیز توانایی شناخت اصول و ضوابط کلی برای تمیز مشترکات و خالی بودن اسناد از غلط و امثال آنها حاصل میآید.
کجوری شیرازی
[۲۰] کجوری شیرازی، مهدی، الفوائد الرجالیه، ج۱، ص۳۵، چاپ محمدکاظم رحمانستایش، قم ۱۳۸۲ش.
در تعریفی موجز، علم رجال را علمی دانسته است که به کمک آن شخصیت و اوصاف رجال واقع در سند حدیث از حیث ممدوح یا مذموم بودن شناخته میشود. تعریف حاج ملاعلی کنی
[۲۱] کنی، علی بن قربانعلی، توضیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۲۹، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
بیش یا کم شبیه به تعریف کجوری شیرازی است.
رجالیان و اصولیان بعدی تعاریف یادشده را، که باید آنها را اولین گامها در زمینه هویت نظری بخشیدن به علم رجال محسوب کرد، تجمیع و تنقیح کردند. مثلا علیاری تبریزی (متوفی ۱۳۲۷) در بهجه الآمال فی شرح زبده المقال
[۲۲] علیاری تبریزی، علی بن عبداللّه، بهجه الآمال فی شرح زبدهالمقال، ج۱، ص۴ـ۱۰، ج۱، قم ۱۳۷۱ش.
، بارفروشی (متوفی ۱۳۴۵) در نتیجه المقال
[۲۳] بارفروشی، محمدحسن، نتیجهالمقال فی علم الرجال، ص۴ـ۸، چاپ سنگی تهران، ۱۲۸۴.
و مامقانی (متوفی ۱۳۵۱) در الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال
[۲۴] بحرالعلوم، محمدمهدی بن مرتضی، رجال السید بحرالعلوم المعروف بالفوائد الرجالیه، ج۱، ص۲۹ـ۴۴، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران ۱۳۶۳ش.
به تفصیل، تعاریف عرضه شده از این علم تا زمان خود را نقل و بررسی کرده و از میان آنها تعریفی را برگزیده و صحیح دانستهاند.
در عصر ما نیز رجالیانی مانند محسنی،
[۲۵] محسنی، محمدآصف، بحوث فی علم الرجال، ج۱، ص۱۱، قم ۱۳۶۲ش.
سبحانی،
[۲۶] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۱۱، قم ۱۴۲۱.
فضلی
[۲۷] فضلی، عبدالهادی، اصول علم الرجال، ج۱، ص۱۱، بیروت ۱۴۲۰.
و سیفی
[۲۸] سیفی، علیاکبر، مقیاس الرواه فی کلیات علم الرجال، ج۱، ص۹، قم ۱۴۲۲.
تعریفهایی کمابیش شبیه به هم مطرح کردهاند که متکی به همان میراث دو سه قرن اخیر است.
براساس مجموع تعاریف پیشگفته میتوان علم رجال را علمی دانست که وثاقت، قدح یا ضعف راویان سلسله سند حدیث را از حیث دخالت آنها در اعتبار سند حدیث بررسی میکند.
[۲۹] ربانی، محمدحسن، دانش پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، ج۱، ص۱۷، مشهد ۱۳۸۲ش.
[۳۰] مکی عاملی، علیحسین، بحوث فی فقه الرجال، ج۱، ص۳۵۳۶، محاضرات علی فانی اصفهانی، برج البراجنه، لبنان ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
از مجموع این تعاریف همچنین میتوان دریافت که این علم از دو جهت در پی بررسی احوال راویان است: یکی، برای تشخیص و تعیین هویت راوی، یعنی اسم و رسم و نسب و لقب او و امثال آنها؛ و دیگر، احراز اوصافی که در قبول یا رد خبر آنها تاثیر دارد، یعنی احراز عدالت و وثاقت، یا اثبات فسق و ضعف و مهمل یا مجهول بودن.
[۳۱] فضلی، عبدالهادی، اصول علم الرجال، ج۱، ص۲۲، بیروت ۱۴۲۰.
موضوع و مسائل
گام دیگر در هویتِ نظری دادن به علم رجال، تعیین موضوع آن بود. رجالیان از موضوع این علم با تعابیر مختلف سخن گفتهاند، از جمله اینکه موضوع آن را راوی سلسله اخبار نقل شده از پیامبر اکرم و ائمه (علیهمالسلام) به اعتبار وثاقت، ضعف و امثال آنها دانستهاند.
[۳۲] استرآبادی، محمدجعفر بن سیفالدین، لبّ اللباب فی علم الرجال، ج۱، ص۲۸، چاپ محمدحسین مولوی، در میراث حدیث شیعه، دفتر۲، ۱۳۷۸ش.
[۳۳] استرآبادی، محمدجعفر بن سیفالدین، الایجاز فی علمی الرجال و الدرایه، ج۱، ص۳۰۷، چاپ حمید احمدیجلفایی، در میراث حدیث شیعه، دفتر۱۵، به کوشش مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۵ش.
تعیین و توضیح موضوع علم رجال به رجالیان مجالی داد برای مداقههای منطقی در جهتِ بخشیدن هویت علمی مستقل به آن
[۳۴] علیاری تبریزی، علی بن عبداللّه، بهجه الآمال فی شرح زبدهالمقال، ج۱، ص۱۰ـ۱۱، ج۱، قم ۱۳۷۱ش.
[۳۵] کنی، علی بن قربانعلی، توضیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۳۲۳۴، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
[۳۶] مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۴۵ـ۴۷، چاپ محمدرضا مامقاتی، قم ۱۴۳۱.
اما محققان معاصر که شاید چنین مداقههایی را ثمربخش نمیدانند، به ندرت وارد چنین بحثهایی شده و به موضوع این علم به اختصار اشاره کردهاند.
[۳۷] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۱۲، قم ۱۴۲۱.
[۳۸] فضلی، عبدالهادی، اصول علم الرجال، ج۱، ص۲۵، بیروت ۱۴۲۰.
[۳۹] سیفی، علیاکبر، مقیاس الرواه فی کلیات علم الرجال، ج۱، ص۹، قم ۱۴۲۲.
قدما در هویتبخشی به علم رجال به بیان مسائل آن توجه نداشتهاند، اما بعضی از رجالیان معاصر به آن پرداختهاند. مثلا سبحانی
[۴۰] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۱۱، قم ۱۴۲۱.
و سیفی،
[۴۱] سیفی، علیاکبر، مقیاس الرواه فی کلیات علم الرجال، ج۱، ص۹، قم ۱۴۲۲.
مسائل علم رجال را علم به احوال اشخاص از حیث وثاقت و نظایر آن دانستهاند.
[۴۲] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۱۲۱۳، قم ۱۴۲۱.
[۴۳] سیفی، علیاکبر، مقیاس الرواه فی کلیات علم الرجال، ج۱، ص۹ـ۱۰، قم ۱۴۲۲.
تفاوت علم رجال با علوم حدیثی دیگر
یکی از بحثهایی که درباره علم رجال در تحقیقات رجالی متاخر آمده و در روشن شدن ماهیت آن بسیار راهگشا بوده بحث از تفاوت علم رجال با علومی است مانند درایه و تراجم و طبقات و اسماء الرجال. این مرزبندی، حاصل دقت در تعاریف این علم است. به عبارت دیگر، در تعریف علم رجال قیودی به کار رفته است که آن را از دیگر علوم مشابه متمایز میسازد. درباره تفاوت درایهالحدیث با علم رجال گفتهاند موضوع بحث در اولی متن و سند حدیث و در دومی، راوی حدیث است.
[۴۴] کنی، علی بن قربانعلی، توضیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۳۱، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
[۴۵] علیاری تبریزی، علی بن عبداللّه، بهجه الآمال فی شرح زبدهالمقال، ج۱، ص۶ـ۷، ج۱، قم ۱۳۷۱ش.
[۴۶] سیفی، علیاکبر، مقیاس الرواه فی کلیات علمالرجال، ج۱، ص۱۰، قم ۱۴۲۲.
میان علم رجال و علم تراجم نیز از وجوهی تمایز نهاده شده است، از جمله اینکه هرچند موضوع این دو علم یکی است، هر یک از وجه خاصی از آن موضوع بحث میکند. در علم رجال درباره اشخاص از حیث وقوع در سند حدیث بحث میشود، اما در علم تراجم، اشخاص از حیث تاثیر در عالم علم و ادب و هنر و اجتماع و سیاست بررسی میشوند. از سوی دیگر، این دو علم از جهت محمول هم با هم متفاوتاند.
محمول علم رجال در درجه اول، وثاقت و ضعف راوی است، و شناخت طبقه، مشایخ، شاگردان و شمار روایات وی بالعرض مطلوباند نه بالذات. اما مطلوب در علم تراجم، شناخت اشخاص از جهت جایگاهی است که در قلمرو علوم و فنون و جامعه و سیاست دارند. تفاوت دیگر این دو علم این است که علم رجال خاستگاهی کاملا اسلامی دارد که به انگیزه شناخت روایات رسول اکرم و ائمه (علیهمالسلام) از جهت جایگاهی که در اعتقادات و اعمال مسلمانان دارند به وجود آمده است. درحالیکه پیشینه علم تراجم بسیار بیشتر از علم رجال است و در بسیاری از فرهنگهای بشری وجود داشته است.
[۴۷] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۱۵۱۶، قم ۱۴۲۱.
[۴۸] کنی، علی بن قربانعلی، توضیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۲۹، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
[۴۹] سیفی، علیاکبر، مقیاس الرواه فی کلیات علم الرجال، ج۱، ص۱۱ـ۱۲، قم ۱۴۲۲.
تفاوت علم رجال به عنوان اصول و قواعد توثیق و تضعیف با اسماء الرجال نیز در این دانسته شده است که اولی صبغهای کلی دارد یعنی مشتمل بر اصول و قواعدی کلی است که محقق یا فقیه آنها را با جزئیاتی که از کتب اسماء الرجال به دست میآید، تطبیق میدهد.
[۵۰] فضلی، عبدالهادی، ج۱، ص۲۲، اصول علم الرجال، بیروت ۱۴۲۰.
[۵۱] فضلی، عبدالهادی، ج۱، ص۲۲-۲۳، اصول علم الرجال، بیروت ۱۴۲۰.
اهمیت و نیاز به علم رجال
درباره اهمیت و نیاز به علم رجال در قرون اخیر میان عالمان اختلاف نظر هست. موافقان که بیشتر اصولیاناند با ادله مختلف نیاز به علم رجال را اثبات کرده و به ادله مخالفان که بیشترْ اخباریاناند، پاسخ داده و اهمیت این علم را برای استنباط احکام، مبرهن ساختهاند. در واقع، نیاز به علم رجال و شناخت راویان حدیث از لوازم استنباط احکام شرعی است، از آن رو که حدیث، حاکی از سنّت، و سنّت یکی از منابع احکام است. تا پیش از ظهور جریان اخباریه، علمای امامی نیاز به علم رجال و بررسی رجال سند احادیث را مسلّم میدانستند. مثلا علامه حلّی
[۵۲] حلّی، حسن بن یوسف، خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، ج۱، ص۴۳، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۷.
و ابنداوود حلّی
[۵۳] حلّی، ابنداوود، کتاب الرجال، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران ۱۳۸۳ش.
شناخت احوال راویان را از بنیانهای فقاهت و برای هر مجتهد واجب میدانستند و ترک آن را جایز نمیشمردند، زیرا بیشتر احکام از احادیث پیامبر اکرم و امامان معصوم (علیهمالسّلام) استنباط میشود و بنابراین مجتهد ناچار است طرق رسیدن به آنها را، که همان سلسله راویان است، بشناسد.
نیاز به علم رجال در نزد قدما چندان بدیهی بود که بسیاری از محدّثان متقدم مانند احمد بن محمد برقی (متوفی ۲۷۴ یا ۲۸۰) و محمد بن یعقوب کلینی (متوفی۳۲۹) آثاری در رجال نوشتند.
[۵۴] نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعه، ج۱، ص۷۶، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۵ش.
[۵۵] نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعه، ج۱، ص۳۷۷، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۵ش.
با ظهور جریان اخباریه و ادعای صحت احادیث کتب اربعه و به تَبَع آن، عدم نیاز به علم رجال، در درجه اول اصولیان و مقدّم بر همه فاضل تونی (متوفی ۱۰۷۱) و سپس محمدباقر بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) در مقام پاسخگویی و رد تشکیکها و استدلالهای اخباریه برآمدند و بدینگونه مباحث نظری نیز به تدریج به علم رجال راه یافت.
دلایل اخباریان در عدم نیاز
فاضل تونی
[۵۶] فاضل تونی، عبداللّه بن محمد، الوافیه فی اصول الفقه، ج۱، ص۲۶۰۲۶۱، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، قم ۱۴۱۲.
در برشماری علوم مورد نیاز برای مجتهد، یکی از سه علم نقلی را آگاهی از احوال راویان از حیث جرح و تعدیل میداند و پس از بیان وجه نیاز به این علم، از مولی محمدامین استرآبادی نقل میکند که نیازی به این آگاهی نیست.
[۵۷] بهبهانی، محمدباقر، الرسائل الاصولیه، ج۱، ص۱۱۲۱۱۳، قم ۱۴۱۶.
صحت احادیث کتب اربعه
استرآبادی و سایر اخباریان بر صحت ادعای خود ادلهای اقامه کردهاند. آنان صحت احادیث کتب اربعه شیعه را امری قطعی و یقینی میدانستند، و یکی از لوازم این اعتقاد بینیازی از علم رجال بود
[۵۸] استرآبادی، محمدامین بن محمدشریف، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۱۲۸۱۲۹، چاپ رحمهاللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴.
[۵۹] استرآبادی، محمدامین بن محمدشریف، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۱۳۱، چاپ رحمهاللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴.
[۶۰] استرآبادی، محمدامین بن محمدشریف، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۱۷۸، چاپ رحمهاللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴.
[۶۱] استرآبادی، محمدامین بن محمدشریف، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۳۷۱، چاپ رحمهاللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴.
[۶۲] کرکی، حسین بن شهابالدین، هدایهالابرار الی طریق الائمهالاطهار (علیهالسّلام)، ج۱، ص۱۷، چاپ رؤوف جمال الدین، بغداد ۱۹۷۷.
[۶۳] حرّ عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۳۰، ص۱۹۱ـ۱۹۸، قم ۱۴۱۶.
[۶۴] حرّ عاملی، محمد بن حسن، هدایه الامه الی احکام الائمه (علیهمالسّلام)، ج۸، ص۵۶۴، مشهد ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
[۶۵] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ص۵، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم بیتا.
محمدباقر مجلسی
[۶۶] مجلسی، محمدباقر، مرآهالعقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱، ص۲۱۲۲، چاپهاشم رسولی محلاتی، تهران ۱۳۷۹ش.
نیز که او را در عِداد اخباریان میانهرو نام بردهاند، بر آن بود که به همه احادیث موجود در کتب اربعه میتوان عمل کرد، اما باید به سند آنها مراجعه کرد، زیرا در هنگام تعارض احادیث، بررسی سند تعیین کننده خواهد بود.
[۶۷] فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، کتاب الوافی، ج۱، ص۲۵، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان ۱۳۶۵۱۳۷۴ش.
در این میان، برخی از اخباریان ادعا کردهاند که همه روایات موجود در منابع شیعی، اعم از آنچه در کتب اربعه آمده است، یا قطعی الصدورند یا دست کم، اعتبار و حجیت دارند.
[۶۸] حرّ عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۳۰، ص۱۵۳ـ ۱۶۵، قم ۱۴۱۶.
[۶۹] حرّ عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۶۵، قم ۱۴۱۶.
[۷۰] جزایری، نعمتاللّه بن عبداللّه، منبع الحیاه، ج۱، ص۶۴، در محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الشهاب الثاقب فی وجوب صلاهالجمعه العینی، چاپ رؤوف جمال الدین، قم ۱۴۰۱.
[۷۱] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۱، ص۲۵۲۶، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ش.
[۷۲] مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۹۹، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۳۱.
در واقع، فایده اولی و مهم علم رجال تشخیص و تمیز راوی ثقه از غیر ثقه است تا براساس آن بتوان درباره حدیث داوری کرد؛ حال آنکه به عقیده اخباریان، مؤلفان کتب اربعه خود این کار را انجام دادهاند و در مقدمه کتابهایشان بر صحت روایات کتابشان شهادت داده و راویان اسناد احادیث کتاب خود را به اجمال توثیق کردهاند
[۷۳] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۸، بیروت.
[۷۴] صدوق محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲-۳، علیاکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
بنابراین نیازی به بررسی مجدد رجال روایات نیست.
[۷۵] حرّ عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۳۰، ص۱۵۳، قم ۱۴۱۶.
[۷۶] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۱، ص۱۶، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ش.
[۷۷] بهبهانی، محمدباقربن محمداکمل، الرسائل الاصولیه، ج۱، ص۱۱۳۱۱۴، قم ۱۴۱۶.
[۷۸] مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۱۰۳، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۳۱.
گذشته از این، گفتههای رجالیان درباره راویان، غالبا نظر اجتهادی خودشان است و برای دیگران حجیتی ندارد و در واقع نوعی شهادت است. برای مثال، وقتی نجاشی یا طوسی یکی از راویان را توثیق میکنند، در حقیقت، به وثاقت او شهادت میدهند، درحالی که شرایط اعتبار شهادت در این شهادات موجود نیست، زیرا آن فرد را ندیده و باواسطه او را توثیق کردهاند، پس این شهادت حدسی است نه حسی. در ضمن در باب شهادت، شهادتِ کتبی کافی نیست، بلکه گفته شده است شهادت باید لفظی و تعداد شهود هم، در بیشتر موارد، باید دو تن باشد، حال آنکه مثلا نجاشی یک تن است و شهادتش هم لفظی نیست. حال اگر توثیقات رجالیان شهادت محسوب شود، چرا توثیقات صاحبان کتابهای معتبر حدیث درباره راویان به عنوان شهادت پذیرفته نشود.
[۷۹] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۱، ص۲۲۲۳، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ش.
[۸۰] کنی، علی بن قربانعلی، توضیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۴۶، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
[۸۱] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۴۰۴۱، قم ۱۴۲۱.
[۸۲] صرّامی، سیفاللّه، مبانی حجیت آرای رجالی، ج۱، ص۱۷۲، قم ۱۳۹۱ش.
به نظر برخی دیگر از دانشمندان، همین که مشهور فقها به روایتی عمل کرده باشند، آن روایت حجت است، خواه راوی آن ثقه باشد یا نباشد، و دیگر به بررسی رجال آن نیاز نیست و در صورتی که سند روایت ضعیف باشد، شهرت، ضعف آن را جبران میکند
[۸۳] حرّ عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۳۰، ص۲۴۷، قم ۱۴۱۶.
[۸۴] خویی، سیدابوالقاسم، معجم پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، ج۱، ص۲۱، موسسه خویی.
[۸۵] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۳۶، قم ۱۴۲۱.
دلایل اخلاقی
از دیگر دلایلی که در رد علم رجال از اخباریان نقل شده است دلایل اخلاقی است، با این بیان که چون کندوکاوهای رجالی مستلزم بیان عیوب مردم و تجسس در احوال آنان است باید از آن اجتناب کرد.
[۸۶] کنی، علی بن قربانعلی، توضیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۴۴، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
حتی به عقیده شیخ یوسف بحرانی که خود از اخباریان میانهرو است، جرح و تعدیل متوقف بر تجسس در اموری است که موجب جرح برخی از راویان میشود و گناه است.
[۸۷] بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۱، ص۲۴، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ش.
[۸۸] خاقانی، علی بن حسین، رجال الخاقانی، ج۱، ص۸۴، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
از دیدگاه اخباریان، علم به عدالت راوی وقتی ارزش دارد که معلوم شود وی در وقت نقل روایت نیز عادل بوده است، اما رجالیان فقط حکم به عادل بودن یا نبودن راوی میکنند و نمیتوانند عادل بودن او را در هنگام نقل روایت اثبات کنند.
[۸۹] مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۸۰، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۳۱.
همچنین اختلاف نظرهایی که در معنای عدالت وجود دارد، موجب اعتمادنکردن به اقوال رجالیان در عادل یا ناعادل دانستن برخی از راویان میشود.
[۹۰] مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۸۸، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۳۱.
[۹۱] کنی، علی بن قربانعلی، توضیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۴۵، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
[۹۲] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۳۸، قم ۱۴۲۱.
افزون بر این، به عقیده اخباریان اعتماد و استناد رجالیان به آرای برخی از رجالیان متقدم که بر مذهب امامی نبودند، مانند ابنعُقده (متوفی ۳۳۲ یا ۳۳۳) که زیدی جارودی بود، و حسن بن علی بن فضال (متوفی ۲۲۴) که فَطَحی بود، درست نیست.
[۹۳] مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۸۶، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۳۱.
عدم تحصیل علم قطعی
اشکال دیگری که بر علم رجال گرفتهاند این است که اگر غرض از تحقیق در احوال رجال، تحصیل مظنّه (حدس و گمان) است که از اول حاصل بوده و اگر مراد علم قطعی است که از این علم، جز شکوک و شبهات چیزی حاصل نمیشود.
[۹۴] ابراهیمی، ابوالقاسم، اجتهاد و تقلید، ج۱، ص۱۲۷، کرمان ۱۳۶۲.
در هر حال، اخباریان ذکر طرق و اسناد را در کتابهای معتبر حدیثی، از باب تبرک و تیمن و برای دفع ادعای مخالفان مبنی بر بیاساس بودن احادیث شیعه، درست دانستهاند
[۹۵] استرآبادی، محمدامین بن محمدشریف، الفوائد المدنیه، ج۱، ص۱۱۸، چاپ رحمهاللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴.
[۹۶] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، ص۵، قم بیتا.
[۹۷] نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۲، ص۵، قم ۱۴۱۵۱۴۲۰.
[۹۸] نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۲، ص۹۱۰، قم ۱۴۱۵۱۴۲۰.
دلایل اصولیان
اصولیان و رجالیان امامی در مقابل، برای اثبات نیاز به دانش رجال دلایلی برشمردهاند که برخی از آنها در پاسخ به سخنان اخباریان و برخی دیگر بهطور مستقل از دلایل نیاز به این علم است. محمدباقر بهبهانی آغازگر این راه بود. او در فصل هشتم رساله الاجتهاد و الاخبار بابی را باعنوان «احتیاج المجتهد الی علم الرجال» گشود و در آن به تشکیکات و شبهات اخباریان، به ویژه محمدامین استرآبادی، در این زمینه پاسخ گفت
[۹۹] بهبهانی، محمدباقر، الرسائل الاصولیه، ج۱، ص۱۱۲۲۲۹، قم ۱۴۱۶.
رجالیان بعدی بر مبنای این رساله، لزوم و اهمیت جایگاه علم رجال را در استنباط احکام بیان کردند.
استنباط احکام
اصولیان در مقام اثبات نیاز به علم رجال از جمله گفتهاند در میان احکام شرعی مواردی که بتوان حکم آن را به تنهایی از صریح کتاب یا سنّت قطعی یا اجماع و عقل استنباط کرد، در قیاس با مجموعه احکام بسیار اندک است. از سوی دیگر، عمل به ظن در امر دین بر طبق آیات قرآن
[۱۰۰] یونس/سوره۱۰، آیه۳۶.
[۱۰۱] یونس/سوره۱۰، آیه۵۹.
[۱۰۲] اسراء/سوره۱۷، آیه۳۶.
و ادله قطعی جایز نیست.
[۱۰۳] انصاری، مرتضی بن محمدامین، فرائدالاصول، ج۱، ص۱۳۱۱۳۳، قم ۱۴۱۹.
[۱۰۴] خویی، سیدابوالقاسم، معجم پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، ج۱، ص۱۹، موسسه خویی.
بنابراین، استنباط حکم شرعی، علیالاغلب از مراجعه به روایات ماثوره از اهلبیت عصمت (علیهمالسّلام) حاصل میشود که خود متوقف بر اثباتِ حجیت آن روایات برای ما و نیز حجیت خبر واحد است. زیرا در بین احادیث تعداد خبر متواتر یا نزدیک به متواتر بسیار کم است و بنابراین رجوع به اخبار آحاد ضرورت مییابد. این در حالی است که همه اخبار آحاد حجیت ندارند و برای تشخیص صحت و ضعف اخبار به علم رجال نیاز هست
[۱۰۵] خویی، سیدابوالقاسم، معجم پاورپوینت کامل رجال الحدیث ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، ج۱، ص۲۰-۲۱، موسسه خویی.
به ویژه، فتوادادن بدون رسیدن به حجت شرعی حرام است و ادله فقط اثبات میکند که خبر ثقه شرعآ حجت است و میتوان بر مبنای آن فتوا داد. پس راهی جز رجوع به اخبار ثقات و راویان عادل نیست و احراز وثاقت هم منوط به بررسیهای رجالی است.
[۱۰۶] سیفی، علیاکبر، مقیاس الرواه فی کلیات علم الرجال، ج۱، ص۱۳، قم ۱۴۲۲.
وجود اخبار و احادیث جعلی در میان انبوه روایات و نیز وجود جاعلان حدیث، بررسیهای رجالی برای احراز ضعف و وثاقت راویان را ضروری میکند.
[۱۰۷] بهبهانی، محمدباقربن محمداکمل، الرسائل الاصولیه، ج۱، ص۱۲۴۱۲۷، قم ۱۴۱۶.
[۱۰۸] بهبهانی، محمدباقر بن محمداکمل، الرسائل الاصولیه، ج۱، ص۲۰۷۲۰۹، قم ۱۴۱۶.
دلیل عقلی مسئله این است که ما به وجود دروغگویان و واضعان حدیث و احادیث ساختگی، علم اجمالی داریم و این علم ما را به ضرورت بررسی احوال راویان دلالت میکند. دلیل نقلی مسئله هم وجود روایاتی است که از بودن این احادیث و راویان ــ هرچند ممکن است تعداد آنها زیاد نباشدــ خبر میدهد. مثلا از امام صادق و امام رضا (علیهمالسلام) نقل شده که مغیره بن سعید مطالبی برساخته را در کتابهای اصحاب امام باقر (علیهالسّلام) وارد کرده است. حال برای شناخت این قبیل اشخاص باید در احوال راویان تحقیق کرد.
[۱۰۹] کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال، ج۱، ص۲۲۳۲۲۸، تلخیص محمد بن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
[۱۱۰] استرآبادی، محمدجعفر بن سیفالدین، لبّ اللباب فی علم الرجال، ج۱، ص۳۵، چاپ محمدحسین مولوی، در میراث حدیث شیعه، دفتر۲، به کوشش مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، قم:دارالحدیث، ۱۳۷۸ش.
[۱۱۱] مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۶۴ـ۶۷، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۳۱.
[۱۱۲] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۲۵۲۸، قم ۱۴۲۱.
افزون بر این، در اخبار عِلاجیه امامان (علیهمالسّلام) که عبارت است از راه و و روشهایی برای رفع تعارض در احادیث، بر صفات و ویژگیهای راویان تاکید شده است. برای نمونه در مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق که هرچند درباره صفات قاضی (حاکم) نقل شده، چون در آن روزگار قاضیان راوی حدیث نیز بودند، حضرت به شناخت اوصاف راویان و عدالت، فقاهت، راستگویی و ورع آنها توصیه کردهاند
[۱۱۳] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۷۶۸، انتشارات دارالکتب الاسلامیه.
[۱۱۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۴۱۲، انتشارات دارالکتب الاسلامیه.
[۱۱۵] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۱۸، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۱۱۶] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۳۰۱ـ ۳۰۳، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
که شناخت این اوصاف دقیقا موضوع علم رجال است.
[۱۱۷] مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۵۹ـ۶۲، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۳۱.
[۱۱۸] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۲۵، قم ۱۴۲۱.
احتمال تقیه و وجود راویان غیر امامی
یکی دیگر از دلایل موافقان علم رجال، وجود افراد غیر امامی در سلسله اسناد احادیث شیعه است. احتمال دارد گاهی امام معصوم در برابر چنین افرادی، از روی تقیه، بر اساس مذهب آنها پاسخ داده باشد و راویان بدون اشاره به مذهب آن فرد، پرسش او و پاسخ امام را نقل کرده باشند که در این صورت، برای شناسایی احادیثی که از سر تقیه صادر شده است، بررسیهای رجالی لازم میآید.
[۱۱۹] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۲۸، قم ۱۴۲۱.
دلیل دیگر بر لزوم علم رجال اجماع فریقین است. عالمان امامی از عصر حضور امامان تاکنون، و عالمان همه مذاهب اسلامی در روزگاران گذشته بر اهمیت این علم اجماع داشته و بر آن بودهاند که بدون شناخت رجال سند احادیث، استنباط احکام الهی ممکن نیست.
[۱۲۰] کنی، علی بن قربانعلی، توضیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۳۷، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
[۱۲۱] مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیه من تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۷۴ـ ۷۶، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۳۱.
[۱۲۲] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۲۸۲۹، قم ۱۴۲۱.
اصولیان در پاسخ به این استدلال که با اعتماد بر شهرت میتوان از علم رجال بینیاز شد و هر روایتی که مشهور به آن عمل کرده باشند، حجت است و دیگر نیازی به بررسی راویان آن نیست، گفتهاند که شناسایی فتوای مشهور در همه مسائل، دشوار است، زیرا برخی مسائل در کتابها مطرح نشدهاند. در برخی مسائل هم هیچیک از شقوق شهرت ندارد و در برخی دیگر نیز یک قول مشهور و قول دیگر مشهورتر است. افزون بر این، حجیت شهرت فتوایی برای اینکه معیار اعتماد به صدور روایات قرار گیرد، در اصول فقه نقد شده است.
[۱۲۳] بهبهانی، محمدباقر بن محمداکمل، الرسائل الاصولیه، ج۱، ص۱۲۹۱۳۲، قم ۱۴۱۶.
[۱۲۴] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ج۱، ص۳۶، قم ۱۴۲۱.
[۱۲۵] . صرّامی، سیفاللّه، مبانی حجیت آرای رجالی، ج۱، ص۱۶۸، قم ۱۳۹۱ش.
دیدگاه عالمان اهل سنت
علم رجال و شناخت اسناد حدیث در نزد عالمان و محدّثان اهل سنّت چندان اهمیت داشت که شخصی مانند ابنسیرین (متوفی ۱۱۰) در سخن مشهوری در این باب گفته است، این علم (حدیث) دین شماست، مراقب باشید آن را از چه کسی اخذ میکنید
[۱۲۶] مزّی، یوسف بن عبدالرحمان، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۱، ص۱۶۰۱۶۱، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
و از علی بن مَدینی (متوفی۲۳۴)، محدّث مشهور اهل سنّت، نقل شده که تفقه در معانی حدیث، نیمی از علم و شناخت رجال، نیم دیگر آن است.
[۱۲۷] رامهرمزی، حسن بن عبدالرحمان، المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی، ج۱، ص۳۲۰، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
[۱۲۸] مزّی، یوسف بن عبدالرحمان، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۱، ص۱۶۵، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
یزید بن زُرَیع نیز اصحاب اسانید را شهسواران دین اسلام خوانده است.
[۱۲۹] مزّی، یوسف بن عبدالرحمان، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۱، ص۱۶۵، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
همچنین شعبه بن حجّاج با کنایه به کسانی که اظهار نظرهای رجالی را مصداق غیبت میشمردند، گفته است بیایید برای خدا غیبت کنیم.
[۱۳۰] عقیلی، محمد بن عمرو، الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۱۵، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
در میان اهل سنّت، ابنابیحاتم
[۱۳۱] رازی، ابنابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت، بیتا.
[۱۳۲] رازی، ابنابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۱، ص۵۶، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت، بیتا.
درباره لزوم علم رجال و تشخیص ثقات از ضعفا چنین استدلال کرده است که چون کتاب و سنّت از طریق نقل و روایت به دست ما رسیدهاند و ما جز از این راه نمیتوانیم به شناخت دقیق معانی آنها دست یابیم، ناچاریم راویان ثقه و غیر ثقه را بشناسیم و کسانی را که اهل حفظ و ثبت و اتقان بودهاند از کسانی که اهل غفلت، ضعف حافظه، خطا، دروغ یا جعل حدیث بودهاند، تشخیص دهیم تا عدالت آنها در نقل حدیث برای ما اثبات شود. ابنحبّان
[۱۳۳] ابنحبّان، محمد، المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین، ج۱، ص۵، چاپ محمود ابراهیم زاید، حلب ۱۳۹۵۱۳۹۶/۱۹۷۵۱۹۷۶.
نیز گفته است، شناخت سقیم از صحیح و استخراج دلیل از منابع جز با شناخت راویان ضعیف و ثقه ممکن نیست. گفتنی است، علم رجال در نزد اهل سنّت از ابتدا بیشتر با عنوان جرح و تعدیل مشهور شد و هدف از آن کنار گذاشتن راویان ضعیف و غیرمعتبر بود.
قواعد رجال اهل سنّت
از وثاقت و عدم وثاقت راویان حدیث و معیارهای آن در علم جرح و تعدیل بحث میشود که از فروع علم رجال است و نسبت به دانش رجال از علوم متاخر به شمار میرود.
پیشینه
تکوین و تکامل علم رجال و قواعد آن در میان محدّثان و رجالیان متقدم اهل سنّت پیشینه کهنتری دارد. سابقه علم رجال را که به معنای جستجو در باب راویان و تشکیک در حدیث آنهاست، میتوان به دوران صحابه بازگرداند.
[۱۳۴] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۱۴۱۵، بیروت، دارالفکر.
[۱۳۵] مرعشلی، یوسف، علم الجرح و التعدیل و اهمیته فی دراسه الاسانید و الحُکم علی الحدیث، ج۱، ص۷ـ۸، بیروت ۱۴۳۰/۲۰۰۹.
[۱۳۶] سلفی، محمد لقمان، اهتمام المحدثین بنقد الحدیث، ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۵، سندآ ومتنآ و دحض مزاعم المستشرقین واتباعهم، ریاض ۱۴۲۰.
در دوران تابعین اسناد احادیث بیشتر مورد توجه و بررسی قرار گرفت. از محمد بن سیرین نقل شده است که پیش از وقوع «فتنه» (جنگ داخلی بعد از قتل خلیفه اموی ولید بن یزید) از اِسناد حدیث سؤال نمیشد، اما از آن پس از راوی حدیث خواسته میشد که رجال سند خود را نام ببرد تا اگر از اهل سنّت بودند حدیثش پذیرفته، و اگر از اهل بدعت بودند، از نقل حدیث او خودداری شود.
[۱۳۷] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۱۵، بیروت، دارالفکر.
[۱۳۸] ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۶، ص۲۳۴، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
گولدتسیهر
[۱۳۹] Ignaz Goldziher، Muslim studies، ج۲، ص۱۳۵، ed S M Stern، translated from the German by C R Barber and S M Stern، London 1967-1971.
اعتقاد داشت که نقد و ارزیابی راویان در زمان عبدالله بن عون (متوفی ۱۵۱)، شعبه بن حجّاج (متوفی ۱۶۰)، عبداللّه بن مبارک (متوفی ۱۸۱) و دیگر معاصران آنها، یعنی نیمه دوم قرن اول آغاز شده و متاثر از رواج روایات مجعول فرقهای بوده است، اما پذیرش این دیدگاه با این اشکال مواجه است که ابنسیرین در سال ۱۱۰ درگذشته و نمیتوان آغاز نقد سند را بعد از ابنسیرین، که خود گزارشکننده این واقعه است، دانست. به عقیده شاخت
[۱۴۰] Joseph Schacht، The origins of Muhammadan jurisprudence، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، Oxford 1967.
منسوب کردن این سخن به ابنسیرین صحیح نیست. وی با اندکی تفاوت با گولدتسیهر، تاریخ وقوع فتنه را ۱۲۶، یعنی زمان قتل ولید بن یزید اموی، دانسته است.
[۱۴۱] Ignaz Goldziher، Muslim studies، ج۲، ص۱۳۵، ed S M Stern، translated from the German by C R Barber and S M Stern، London 1967-1971.
ظاهرا دیدگاه شاخت در این زمینه ماخوذ از طبری
[۱۴۲] طبری، ابنجریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۱۸۲۵.
است.
در باب دیدگاه دیگر خاورشناسان در باب آغاز شکلگیری اسناد.
[۱۴۳] بهاءالدین، محمد، المستشرقون و الحدیث النبوی، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۱، عَمّان ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۱۴۴] نفیسی، شادی، آغاز اِسناد از دیدگاه خاورشناسان در شمع جمع: ارج نامه استاد محمدعلی مهدوی راد، به کوشش علی، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۷۷، تهران، خانه کتاب، ۱۳۹۱ش.
عموم مؤلفان اهل سنّت منظور از فتنه را در این گزارش حوادث پس از قتل عثمان (متوفی ۳۵) یا معارضه معاویه با امام علی (علیهالسّلام) دانسته و بر این اساس، نتیجه گرفتهاند که نقد سند و سؤال از راوی حدیث، در قرن اول پدید آمده است.
[۱۴۵] سباعی، مصطفی، السنه و مکانتها فی التشریع الاسلامی، ج۱، ص۹۰، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۱۴۶] بهاءالدین، محمد، المستشرقون والحدیث النبوی، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۳، عَمّان ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
برای اثبات این نظر، به گزارشهایی، از جمله قول خود ابنسیرین استناد شده است؛ از جمله نقلی از وی که گفته است فتنه زمانی واقع شد که صحابه پیامبر ده هزار تن بودند.
[۱۴۷] ابنحنبل، احمد، العلل ومعرفه الرجال، ج۳، ص۱۸۲، چاپ وصی اللّه عباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
روشن است که این تعداد صحابی، جز پیش از این تاریخ (سال ۳۵) زنده نبودهاند.
[۱۴۸] بهاءالدین، محمد، المستشرقون والحدیث النبوی، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، عَمّان ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
در هر حال، محدّثان با گذشت زمان و در پی گسترش دامنه تصرفات مسلمانان و پیدایش مذاهب عقیدتی و احزاب سیاسی، به ویژه آنجا که حدیث درباره مسائل فقهی و حلال و حرام بود، در اخذ و نقل حدیث دقت و مراقبت بسیاری ورزیدند و شروط زیادی برای راوی حدیث وضع کردند. مستند آنان در این کار، جز مشاهدات حسی و حکم عقل به جایزالخطا بودن انسانها، منقولات فراوان از پیامبر اکرم بود که مسلمانان را در این زمینه به احتیاط فرا خوانده بود. مثلا براساس نقل ابنعباس از پیامبر اکرم، آن حضرت روایت از راوی غیرعادل یا غیرثَبت را از عوامل نابودی امت دانسته است.
[۱۴۹] جرجانی، ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۱۴۲، چاپ یحیی مختار غزّاوی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
[۱۵۰] خطیب بغدادی، احمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ج۱، ص۴۹۵۰، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۱۵۱] رامهرمزی، حسن بن عبدالرحمان، المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی، ج۱، ص۴۱۲۴۱۳، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
هرچند، ابنعبدالبرّ
[۱۵۲] ابنعبدالبرّ نمری، یوسف بن عبدالله، التمهید لما فی المُوَطَّا من المعانی و الاسانید، ج۱، ص۵۸، چاپ مصطفیبن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
سند این حدیث را ضعیف، اما معنای آن را صحیح دانسته است.
بر طبق حدیث دیگری از قول پیامبر اکرم، این علم (حدیث) دین است، پس باید در گرفتن آن احتیاط ورزید و از هرکسی نقل نکرد.
[۱۵۳] ابنابیشیبه، عبدالله بن محمد، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۱، ص۲۵۶، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۵۴] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۱۴، بیروت، دارالفکر.
[۱۵۵] جرجانی، ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۲۵۱۱۵۳، چاپ یحیی مختار غزّاوی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
[۱۵۶] دارمی، عبداللّه بن عبدالرحمان، سنن الدارمی، ج۱، ص۱۷۸، دمشق ۱۳۴۹.
از عبداللّه بن مبارک هم نقل شده است که میگفت مستند کردن حدیث بخشی از دین است و اگر اِسناد نبود، هرکسی هرچه میخواست میگفت.
[۱۵۷] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۱۲، بیروت، دارالفکر.
[۱۵۸] حنظلی، مروزی ابنمبارک، کتاب الجهاد، ج۱، ص۱۵، چاپ نزیه حماد، جده:دارالمطبوعات الحدیث.
اسماعیل بن علیّه در پاسخ کسی که سخن گفتن درباره ضعف یا وثاقت راویان را غیبت کردن میدانست، میگفت این کار غیبت نیست، بلکه حکم کردن بر وثاقت یا عدم وثاقت راوی است و از شعبه بن حجاج نقل شده است که او این کار را غیبت در راه خدا میدانست.
[۱۵۹] نیشابوری، مسلم بن حجاج، کتاب التمییز، ج۱، ص۱۷۸، در محمد مصطفی اعظمی، منهج النقد عند المحدثین:نشاته و تاریخه، ریاض ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۱۶۰] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۲۰، بیروت، دارالفکر.
[۱۶۱] عقیلی، محمدبن عمرو، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۱۱، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
قواعد ارزیابی راویان در قرون نخستین اسلامی
برای بررسی قواعد و ضوابط پراکندهای که در قرون نخستین اسلامی در ارزیابی سخنان راویان به کار رفته است، باید به گفتههای رجالیان و محدّثان صاحب نظر و صاحب نفوذ آن زمان مراجعه کرد. در آغاز که علوم نقلی چندان از هم تفکیک نشده بود، احکام و ضوابط رجالی مانند دیگر علوم حدیثی، به صورت اظهارنظرهای پراکنده و نامنسجم و عمدتاً در حوزه علل الحدیث در حاشیه احادیث ابراز و گاه ثبت میشد، اما به تدریج این اظهارات از کتابهای حدیثی منفک شد و مثلا به صورت اقوال یا سؤالات فلانی در باب رجال درآمد.
[۱۶۲] نورسیف، احمد محمد، یحیی بن معین وکتابه التاریخ، ج۱، ص۱۰، مکه ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
قرن دوم
قواعد و ضوابط رجالی در میان تابعین و محدّثان نیمه اول قرن دوم، ملموس و دور از قوانین فنی و پیچیده دورههای بعد بود. مثلا، نخستین اصلی که از تتبع در اقوال آنان به عنوان اصلی عقلایی و معیار به دست میآید این است که پذیرش حدیث راوی منوط است به میزان اطمینان و اعتماد به او، و این از رفتار اخلاقی و میزان پایبندی او به دین برداشت میشود.
به این ترتیب، بیشتر قواعد و ضوابط علم رجال درباره این اصل و میزان تطبیق آن بر مصادیق خارجی شکل گرفت. دروغگویی از مهمترین اسبابی بود که اطمینان به راوی و حدیث او را مخدوش میساخت و بسیاری از راویان بدین سبب جرح میشدند.
[۱۶۳] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۱۷، بیروت، دارالفکر.
[۱۶۴] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۱۶، بیروت، دارالفکر.
[۱۶۵] ابنحبّان، محمد، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۱ ص۶۲-۸۹، چاپ محمود ابراهیم زاید، حلب ۱۳۹۵ ۱۳۹۶/۱۹۷۵۱۹۷۶.
بر این اساس است که شافعی میگفت ابنسیرین و ابراهیم نخعی و بسیاری دیگر از تابعین، حدیث را جز از افراد معروف نقل نمیکردند و هیچیک از عالمان حدیث را ندیدم که با این روش مخالفت کند.
[۱۶۶] رامهرمزی، حسن بن عبدالرحمان، المحدث الفاصل بین الراوی والواعی، ج۱، ص۴۰۵، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
ابراهیم نخعی هم میگفت وقتی قصد داشتیم حدیث از شیخی نقل کنیم، از او درباره خوراک و پوشاک و خرج و دخل زندگیاش میپرسیدیم، اگر روشن و براساس راستی و درستی بود حدیثش را اخذ میکردیم و در غیر این صورت، نزد او نمیرفتیم.
[۱۶۷] جرجانی، ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۱۵۶، چاپ یحیی مختار غزّاوی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
ابوالعالیه هم گفته است وقتی میخواستیم از کسی حدیث نقل کنیم، به نماز خواندن او نگاه میکردیم، اگر نماز را نیکو به جا میآورد از او نقل میکردیم، در غیر این صورت، حدیثش را روایت نمیکردیم.
[۱۶۸] رامهرمزی، حسن بن عبدالرحمان، المحدث الفاصل بین الراوی والواعی، ج۱، ص۴۰۹، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
شعبه بن حجاج هم گفته است از فقرا چیزی ننویسید، زیرا برایتان دروغپردازی میکنند. راوی این روایت میافزاید که شعبه خود در آن زمان از فقیرترین مردم بود.
[۱۶۹] جرجانی ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۲۶۰، چاپ یحیی مختار غزّاوی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
پایبند بودن یا پایبند نبودن به پارهای از اصول اعتقادی مورد اختلاف هم از جمله قواعد ابتدایی و ملموسی بود که برای جرح یا تعدیل یک راوی به کار میرفت. مثلا اعتقاد به رجعت از اسباب جرح راوی نزد رجالیان متقدم اهل سنّت بود که درباره کسانی چون جابر بن یزید جعفی و مسلم بن نذیر سعدی به آن تصریح شده است.
[۱۷۰] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲۸.
[۱۷۱] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۲۰، بیروت، دارالفکر.
یکی دیگر از اسباب نقل کردن حدیث از یک راوی، سبّ صحابه بود؛ مثلا عبداللّه بن مبارک گفته بود از عمرو بن ثابت حدیث نقل نکنید زیرا او سلف را دشنام میداد.
[۱۷۲] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۱۲، بیروت، دارالفکر.
[۱۷۳] عقیلی، محمدبن عمرو، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۳، ص۲۶۲، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
از اواخر قرن دوم به تدریج قواعد و ضوابط علم رجال را محدّثان و رجالیانی همچون مالک بن انس (متوفی ۱۷۹)، عبداللّه بن مبارک، عبدالرحمان بن مهدی (متوفی ۱۹۸)، یحیی بن سعید قطّان (متوفی ۱۹۸) و یحیی بن مَعین (متوفی ۲۳۳) سامان دادند. در گفتههای آنها، ضوابطی چون راستگویی، داشتن حافظه خوب، خطای اندک در دریافت و نقل، شهرت، ترک بدعت و دوری از گناهان کبیره، از شرایط راوی دانسته شده است.
[۱۷۴] جرجانی، ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۱۵۴، چاپ یحیی مختار غزّاوی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
[۱۷۵] خطیب بغدادی، احمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ج۱، ص۱۲۷، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۱۷۶] خطیب بغدادی، احمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۱۷۷] رامهرمزی، حسن بن عبدالرحمان، المحدث الفاصل بین الراوی والواعی، ج۱، ص۴۰۶، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
مثلا گفته میشد از راویانی با این اوصاف حدیث نوشته نشود: دروغگو؛ کسی که زیاد خطا میکند اما آن را اصلاح نمیکند؛ بدعتگذاری که دیگران را به بدعتش دعوت میکند؛ راویی که احادیث خود را از حفظ نیست و با اینحال از حافظه نقل میکند؛ و شیخی که حدیثشناس نیست، گرچه اهل فضل و عبادت باشد.
[۱۷۸] عقیلی، محمدبن عمرو، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۸، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
[۱۷۹] عقیلی، محمدبن عمرو، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۱۳، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
[۱۸۰] رازی، ابنابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۳۲، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲۱۹۵۳، چاپ افست بیروت، بیتا.
[۱۸۱] جرجانی ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۱۵۴، چاپ یحیی مختار غزّاوی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
[۱۸۲] خطیب بغدادی احمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
چون علم جرح و تعدیل هنوز مراحل تکوین و تکامل خود را میگذرانید، این ضوابط و قواعد یکدست نبود و در آنها اختلافاتی وجود داشت. مثلا یحیی بن سعید قطان با ترک شنیدن حدیث از اهل بدعت موافق نبود و معتقد بود اگر احادیث این اشخاص ترک شود حدیثی باقی نمیماند
[۱۸۳] عقیلی محمدبن عمرو، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۸، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
یا عبدالرحمان بن مهدی عقیده داشت که حدیث راویی که گاه دچار خطا میشود، اما اغلب روایاتش صحیح است، درخور ترک نیست، زیرا اگر این نوع احادیث ترک شوند حدیثی باقی نخواهد ماند.
[۱۸۴] نیشابوری، مسلم بن حجاج، کتاب التمییز، ج۱، ص۱۷۸۱۷۹، در محمد مصطفی اعظمی، منهج النقد عند المحدثین:نشاته و تاریخه، ریاض ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۱۸۵] عقیلی، محمد بن عمرو، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۱۲۱۳، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
درباره نقل روایات از افراد صالح اما ناآشنا با حدیث، از مالک بن انس نقل شده است که میگفت در مدینه شیوخ بسیاری را دیدم که فاضل، صالح و عابد بودند، اما چون از شناخت حدیث بهرهای نداشتند هرگز از آنها حدیث نشنیدم
[۱۸۶] عقیلی، محمد بن عمرو، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۱۳۱۴، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
[۱۸۷] خطیب بغدادی، احمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ج۱، ص۱۴۴، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
و یحیی بن سعید قطان میگفت در حدیث، دروغگوتر از منتسبان به خیر و صلاح ندیدهام.
[۱۸۸] ابنحنبل، احمد، العلل ومعرفه الرجال، ج۲، ص۴۴۸، چاپ وصی اللّه عباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۱۸۹] عقیلی، محمدبن عمرو، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۱۴، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
[۱۹۰] جرجانی، ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۲۴۶، چاپ یحیی مختار غزّاوی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
قرن سوم
از نیمه قرن سوم، مباحث و قواعد رجالی به مباحث و ضوابط محدّثان و رجالیان نزدیکتر شد. مثلا مسلم بن حجاج
[۱۹۱] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۲۳، بیروت، دارالفکر.
درباره اعتماد بر گفته راوی ثقه، به عنوان یک قاعده، گفته است که خبر واحدِ ثقه از ثقه، حجت و عمل به آن لازم است. قاعده دیگری که مسلم بن حجاج
[۱۹۲] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۲۹، بیروت، دارالفکر.
مطرح کرد، نقل نکردن حدیث از راویانی است که نزد اهل حدیث یا نزد اکثر آنها به وضع و جعل متهماند. همچنین است نقل نکردن از کسانی که غالبآ حدیث منکر یا غلط نقل میکنند. از این زمان این بحث نیز مطرح شد که به سبب طولانی شدن اسناد حدیث، برای اطمینان یافتن از صحت حدیث، چیزهایی مانند صحت کتابها و نوشتهها معیار قرار گیرد. ازاینرو گفته شد که راوی حدیث به سه چیز نیاز دارد: حفظ، صداقت و صحت کتابهایش؛ هرچند اگر در یکی خطا کرد و دو شرط دیگر را داشت، زیانی نخواهد داشت.
[۱۹۳] جرجانی، ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۱۵۹، چاپ یحیی مختار غزّاوی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
[۱۹۴] خطیب بغدادی، احمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ج۱، ص۲۶۵، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
مسئله دیگری که بهخصوص در مقایسه میان روش دو محدّث بزرگ این دوران، محمد بن اسماعیل بخاری (متوفی ۲۵۶) و مسلم بن حجاج نیشابوری (متوفی ۲۶۱)، مطرح بود این بود که همعصر بودن دو راوی و امکان شنیدن حدیث در صحت حدیث کافی است یا لازم است که ملاقات آنها اثبات شود. مسلم بن حجاج
[۱۹۵] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۲۳، بیروت، دارالفکر.
ملاقات دو راوی را لازم نمیدانست و معتقد بود نظر رایج در میان اهل حدیث از قدیم این بوده است که امکان دیدار و سماع دو راوی ثقه در صحت نقل کفایت میکند، هرچند دیدار و سماع آنها در هیچ خبری گزارش نشده باشد، مگر آنکه دلیل آشکاری بر ملاقات نکردن آنها با یکدیگر یا عدم سماع راوی وجود داشته باشد.
قرن چهارم
رجالیانی چون ابنابیحاتم رازی (متوفی ۳۲۷)، ابنحبّان بستی (متوفی ۳۵۴) و ابنعدی (متوفی ۳۶۵) در قرن چهارم قواعد رجالی را سامان دادند و در چند دسته گنجاندند، اما تکمیل نهایی و ایجاد علمی به نام جرح و تعدیل در دورههای بعد انجام شد. مثلا ابنابیحاتم
[۱۹۶] رازی، ابنابیحاتم، الجرح والتعدیل، ج۱، ص۷۱۱، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲۱۹۵۳، چاپ افست بیروت، بیتا.
راویان حدیث را با توجه به طبقه روایی آنها به چند دسته تقسیم کرده است. به عقیده او
[۱۹۷] رازی، ابنابیحاتم، الجرح والتعدیل، ج۱، ص۷۱۱، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲۱۹۵۳، چاپ افست بیروت، بیتا.
خداوند از صحابه که شاهد وحی و تنزیل قرآن بودهاند و با تفسیر و تاویل آن آشنا، شک و دروغ و خطا را دور کرده است پس در پذیرش روایات آنان جای بحث نیست. این ضابطه رجالی در واقع مسئلهای اعتقادی بود که به نظر میرسد در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری پدید آمده باشد.
[۱۹۸] Gatier H A Juynboll، Muslim tradition: studies in chronology، ج۱، ص۱۹۰ـ۲۰۶، provenance and authorship of early h¤ ad¦ith، Cambridge 1983.
(برای نقد ضابطه عدالت صحابه برای نمونه
[۱۹۹] ابوریّه، محمود، اضواء علی السنه المحمدیه، ج۱، ص۳۳۹ـ۳۶۳، او، دفاع عن الحدیث، قاهره.
[۲۰۰] عسکری، مرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۱۱۷ ۱۴۱، تهران ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
) ابنابیحاتم
[۲۰۱] رازی ابنابیحاتم، الجرح والتعدیل، ج۱، ص۷۱۱، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲۱۹۵۳، چاپ افست بیروت، بیتا.
افزوده است که حدیث تابعین نیز پذیرفته است و نیازی به تحقیق و بررسی درباره آنها نیست، مگر درباره کسی که از آنها نبوده و در فقه و دانش و حفظ و اتقان جایگاه تابعین را نداشته باشد. سپس طبقه اَتباع تابعین و راویان بعدی آغاز میشود که درجات متفاوتی دارند، هرچند برخی از آنها از ناقدان و محققان طراز اولاند و سرمشق دیگران به شمار میروند، از جمله این افراد در طبقه اول باید از مالک بن انس و سفیان بن عُیَینه در حجاز، سفیان ثوری، شعبه بن حجاج و حمّاد بن زید در عراق و ابوعمرو اوزاعی در شام نام برد.
ابنحبّان
[۲۰۲] ابنحبّان، محمد، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۱ ص۶۲-۸۹، چاپ محمود ابراهیم زاید، حلب ۱۳۹۵ ۱۳۹۶/۱۹۷۵۱۹۷۶.
این مبحث را در مورد راویان ضعیف بسط داده و به نقل از ابوحاتم رازی، راویان ضعیف را در بیست مورد جرح کرده است. مباحث طریق نقل نیز در همین زمان نظاممند شده است. برای مثال، ابنحبّان
[۲۰۳] ابنحبّان، محمد، الثقات، ج۱، ص۱۱ ۱۲، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳۱۴۰۳/ ۱۹۷۳۱۹۸۳، چاپ افست بیروت.
پنج مورد را موجب اخلال در صحت طریق برشمرده است: ضعیف بودن راویِ بالاتر از راوی موردنظر، چنان که نتوان به حدیث او استناد کرد؛ ضعف راویِ بعد از راوی موردنظر؛ نقل روایت به شکل مُرسل؛ منقطع بودن روایت؛ و سرانجام، وجود راوی مُدلِّس در طریق نقل، زیرا ممکن است او از فرد ضعیفی حدیث شنیده باشد و تا وقتی که چگونگی سماع او روشن نشده باشد، نمیتوان حدیثش را حجت دانست.
[۲۰۴] ابنحبّان، محمد، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۱ ص۹۰-۹۵، چاپ محمود ابراهیم زاید، حلب ۱۳۹۵ـ ۱۳۹۶/۱۹۷۵ـ۱۹۷۶.
در این دوره همچنین این مسئله مهم در مورد عدالت راوی مطرح شده است که آیا تایید عدالت (تعدیل) راوی از باب تایید عدالت شاهد است یا با آن فرق دارد.
در قرن سوم، مسلم بن حجاج
[۲۰۵] نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، ج۱، ص۷، بیروت، دارالفکر.
گفت هرچند خبر در برخی وجوه متفاوت از شهادت است، هر دو در اغلب معانی با هم توافق دارند. در دورههای بعد این بحث کاملتر شد و کسانی که تعدیل راوی را از باب تعدیل شاهد میدانستند، به حدیثی منسوب به پیامبر اکرم استناد میکردند که بر اساس آن حدیث را باید از کسانی گرفت که شهادتشان روا شمرده میشود؛ هرچند این حدیث ضعیف شمرده شده است.
[۲۰۶] ابنحبّان، محمد، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۱ ص۲۵، چاپ محمود ابراهیم زاید، حلب ۱۳۹۵ ۱۳۹۶/۱۹۷۵۱۹۷۶.
[۲۰۷] رامهرمزی، حسن بن عبدالرحمان، المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی، ج۱، ص۴۱۱۴۱۲، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
[۲۰۸] خطیب بغدادی، احمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ج۱، ص۱۱۷۱۲۰، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
در میان گزارشهای قرن دوم و سوم از اقوال محدّثان و رجالیان این دوران، اصطلاحاتی همچون مُنکَرُالحدیث، متروکالحدیث و مانند آن به چشم میخورد.
[۲۰۹] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲۳.
[۲۱۰] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۸۰.
[۲۱۱] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۴۰۴.
[۲۱۲] ابنحنبل، احمد، العلل ومعرفه الرجال، ج۱، ص۲۴۶، چاپ وصی اللّه عباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۱۳] ابنحنبل، احمد، العلل ومعرفه الرجال، ج۲، ص۲۴، چاپ وصی اللّه عباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۱۴] ابنحنبل، احمد، العلل ومعرفه الرجال، ج۲، ص۲۱۶، چاپ وصی اللّه عباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۱۵] بخاری، محمد بن اسماعیل، الضعفاء الصغیر، ج۱، ص۱۸، چاپ محمود ابراهیم زاید، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۲۱۶] بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۱، قسم۱، ص۳۷، دیاربکر:المکتبه الاسلامیه.
[۲۱۷] بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۱، قسم ۱، ص۴۰، دیاربکر:المکتبه الاسلامیه.
[۲۱۸] بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۱، قسم ۱، ص۶۴، دیاربکر:المکتبه الاسلامیه.
[۲۱۹] بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۱، قسم ۱، ص۷۱، دیاربکر:المکتبه الاسلامیه.
[۲۲۰] بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۱، قسم۱، ص۹۴، دیاربکر:المکتبه الاسلامیه.
این اصطلاحات اغلب مفهومی دوپهلو دارند و آنها را هم میتوان ناظر به سند حدیث دانست و هم به متن آن.
[۲۲۱] اعظمی، محمد ضیاء الرحمان، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۴۷۰ـ۴۷۴، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۲۲۲] Jonathan A C Brown، “How we know early had¦âth critics did Matn criticism and why it’s so hard to find”، ج۱، ص۱۷۴ـ۱۷۵، Islamic law and society، vol 15، no 2 (2008).
با این حال، در منابع اصطلاحاتی مانند ثقه، ثبت، صدوق، لیس به باس، لیس بالقوی، لیس بثقهٍ، اُتُّهِمَّ بالکذب و کذّاب نیز وجود دارد که دلالت آنها بر نقد سند و راویان حدیث روشنتر است
[۲۲۳] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۴۲.
[۲۲۴] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲۳.
[۲۲۵] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۴۱۵.
[۲۲۶] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۵۴.
[۲۲۷] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۵۹.
[۲۲۸] ابنحنبل، احمد، العلل ومعرفه الرجال، ج۱، ص۳۲۸، چاپ وصی اللّه عباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۲۹] ابنحنبل، احمد، العلل ومعرفه الرجال، ج۱، ص۳۸۷، چاپ وصی اللّه عباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۳۰] ابنحنبل، احمد، العلل ومعرفه الرجال، ج۲، ص۲۰، چاپ وصی اللّه عباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۳۱] ابنحنبل، احمد، العلل ومعرفه الرجال، ج۲، ص۱۸۶، چاپ وصی اللّه عباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۳۲] ابنحنبل، احمد، العلل ومعرفه الرجال، ج۲، ص۳۱۱، چاپ وصی اللّه عباس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۳۳] دارمی، عثمان بن سعید، تاریخ عثمان بن سعید الدرامی، ج۱، ص۳۲، چاپ احمد محمد نورسیف، دمشق.
[۲۳۴] دارمی، عثمان بن سعید، تاریخ عثمانبن سعید الدرامی، ج۱، ص۶۴، چاپ احمد محمد نورسیف، دمشق.
[۲۳۵] دارمی، عثمان بن سعید، تاریخ عثمانبن سعید الدرامی، ج۱، ص۶۸، چاپ احمد محمد نورسیف، دمشق.
[۲۳۶] دارمی، عثمان بن سعید، تاریخ عثمانبن سعید الدرامی، ج۱، ص۷۵، چاپ احمد محمد نورسیف، دمشق.
[۲۳۷] بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۹۰، دیاربکر:المکتبه الاسلامیه.
[۲۳۸] بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۱۱، دیاربکر:المکتبه الاسلامیه.
[۲۳۹] بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۹۹، دیاربکر:المکتبه الاسلامیه.
و گویای ضوابط ساده و ملموس و در عین حال شخصیای است که رجالیان نخستین برای رد یا قبول روایت افراد داشتند. بیشتر مصطلحات ناظر به جرح و تعدیل در این دوره از آن یحیی بن معین است.
[۲۴۰] ابولبابه، طاهر، الجرح و التعدیل، ج۱، ص۱۲۲، تونس ۱۴۳۱/۲۰۱۰.
قواعد رجال شیعه
با توجه به اینکه نگارش حدیث در میان شیعیان از عصر حضور ائمه (علیهمالسّلام) آغاز شد و اصحاب ایشان، به ویژه اصحاب امام صادق، به توصیه آن حضرت احادیثشان را در مکتوباتی با عنوان اصل و کتاب و امثال آن تدوین میکردند (تدوین حدیث)، محور علوم حدیث و ارزیابی آنها در نزد علمای متقدم شیعه در وهله اول، همین مکتوبات حدیثی بود و در رتبه بعد، راویان آنها.
قواعد بر مبنای اصول و مکتوبات
علما برای احراز صحت صدور حدیث از ائمه، به تدریج، ضوابطی تعیین کردند:
یک دسته، ضوابط ناظر به ارزیابی مکتوبات حدیثی است که تا مدتها ملاک اطمینان یافتن از صحت صدور احادیث بودهاند و در واقع نخستین قواعد رجالی شیعه نیز به حساب میآیند؛ و دسته دیگر، ضوابط ناظر به ارزیابی شخصیت راویان است.
عصر ائمه
در روایات ائمه هر دو گونه قواعد مذکور به چشم میخورد و روایات درخور توجهی از ایشان در دست است که در آنها پارهای از مکتوبات حدیثی متقدم ارزیابی و تایید شده است. مثلا بر اساس گزارشهایی از حسن بن علی بن فضّال و یونس بن عبدالرحمان و حسن بن جهم، کتاب الدّیات بر امام رضا (علیهالسّلام) عرضه شد و ایشان آن را تایید فرمودند؛
[۲۴۱] کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۳۱۱، چاپ بیروت.
[۲۴۲] کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۳۲۴، چاپ بیروت.
از جمله مکتوبات اصحاب ائمه که به تایید ایشان رسیده، اینهاست: عرضه کتاب عبیداللّه بن علی حلبی
[۲۴۳] نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ج۱، ص۲۳۱، مرکز نشر اسلامی.
[۲۴۴] طوسی، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعه و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، ج۱، ص۱۷۴، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰.
و کتاب الصلاه حریز بن عبداللّه سجستانی
[۲۴۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۳۱۱، چاپ بیروت.
بر امام صادق(علیهالسلام) و تایید آنها از سوی ایشان؛ عرضه کتاب یوم و لیله اثر یونس بن عبدالرحمان بر امام جواد و امام حسن عسکری (علیهماالسلام) و تایید آن از سوی ایشان
[۲۴۶] کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفهالرجال، ج۱، ص۴۸۴۴۸۵، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
[۲۴۷] نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ج۱، ص۴۴۷، مرکز نشر اسلامی.
و تایید کتب بنوفضال از سوی امام حسن عسکری.
[۲۴۸] طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ج۱، ص۳۸۹۳۹۰، چاپ عباداللّه طهرانی و علی احمد ناصح، قم ۱۴۱۷.
عصر پس از ائمه
این شیوه ارزیابی حدیث پس از عصر ائمه نیز ادامه یافت. مثلا در دوره غیبت صغرا، حسین بن روح نوبختی نایب سوم امام عصر (عجلاللّهفرجهالشریف)، کتاب التکلیف شَلمَغانی (متوفی ۳۲۲)، را توثیق کرد، از آن رو که اعتبار کتاب پس از انحراف نویسندهاش، در جامعه شیعه محل تردید واقع شده بود.
[۲۴۹] طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ج۱، ص۳۸۹، چاپ عباداللّه طهرانی و علی احمد ناصح، قم ۱۴۱۷.
او همچنین انتساب مکتوبی مشتمل بر پرسشهای مردم قم و پاسخهای آنها به ناحیه مقدسه را تایید کرد که در انتسابش به شلمغانی یا ناحیه مقدسه تردید وجود داشت.
[۲۵۰] طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ج۱، ص۳۷۳، چاپ عباداللّه طهرانی و علی احمد ناصح، قم ۱۴۱۷.
پس از عصر ائمه، این روش سنجش تا چند قرن در میان علمای شیعه رواج داشت و متون حدیثی بر حسب ملاکها و قواعدی سنجیده و ارزیابی و انتساب مندرجات آنها به معصوم تایید میشد؛ مثلا طوسی در عدّه الاصول
[۲۵۱] طوسی، محمد بن حسن، عدهالاصول، ج۱، ص۱۲۶، چاپ محمدمهدی نجف، قم ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
یکی از این معیارها را نقل شدن حدیث در کتابی معروف و اصلی مشهور دانسته است. بنابراین، در این عصر شهرت کتاب یکی از ملاکهای اعتبار آن بود.
شیخ بهائی (متوفی ۱۰۳۰) در مشرق الشمسین
[۲۵۲] شیخ بهائی، محمد بن حسین، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، ج۱، ص۲۶۲۸، مع تعلیقات محمداسماعیل مازندرانی خواجوئی، چاپ مهدی رجایی، مشهد ۱۳۷۲ش.
به نحو جامعتر و کاملتری به این قواعد، ملاکها و قراینِ اعتبار اشاره کرده است، برای نمونه، وجود حدیث در بیشتر اصول اربعماه که مؤلفانشان سلسله سند آنها را از مشایخ خود با طرق متصل به ائمه (علیهمالسّلام) میرساندند، معیاری که در آن دوران نزد همه شناخته و مشهور بود؛ تکرار حدیث در یک یا دو اصل یا بیشتر به طریقهای گوناگون و اسانید فراوان و معتبر؛ وجود حدیث در اصلی که انتساب آن به یکی از افرادی که بر تصدیق ایشان اجماع هست، محرز باشد، افرادی مانند زراره بن اَعیَن، محمد بن مسلم و فُضیل بن یسار، یا انتساب آن به یکی از افرادی که بر صحت آنچه ایشان صحیح دانستهاند اجماع وجود دارد مانند صفوان بن یحیی، یونس بن عبدالرحمان، احمد بن محمد بن ابینصر، یا انتساب آن به کسانی چون عمار ساباطی که بر عمل به روایت آنها اجماع هست و دیگرانی که طوسی در عده الاصول از آنها نام برده است؛ مندرج بودن حدیث در یکی از کتابهایی که بر ائمه (علیهمالسّلام) عرضه شده و ایشان مؤلف آن را ستودهاند مانند کتاب عبیداللّه بن علی حلبی که بر امام صادق و کتابهای یونس بن عبدالرحمان و فضل بن شاذان که بر امام عسکری عرضه شدند؛ وجود حدیث در یکی از کتابهایی که سلف به آنها اعتماد داشتند، چه مؤلفان آنها از شیعه امامیه بودند مانند کتاب الصلاه حریز بن عبداللّه سجستانی و کتابهای حسین بن سعید اهوازی و برادرش و علی بن مهزیار و چه کتبی که مؤلفانشان غیرامامی بودند مانند کتاب حفص بن غیاث و حسین بن عبیداللّه سعدی و کتاب القبله علی بن حسن طاطَری.
وضع قواعد جدید رجالی
از میان رفتن پارهای از کتابها و اصول حدیثی مورد اعتماد در طول زمان به سبب سلطه حکام جور و بیم از آشکارکردن و نسخهبرداری از آنها و درهمآمیختگی احادیثِ برگرفته از کتب و اصول معتبر و معتمَد با احادیثِ برگرفته از کتب و اصول نامعتبر و نامعتمَد موجب دست برداشتن علمای متاخر شیعه، در راس آنان علامه حلّی، از قواعد در ارزیابی حدیث و سند آن گردید.
[۲۵۳] شیخ بهائی، محمد بن حسین، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، ج۱، ص۳۰۳۱، مع تعلیقات محمداسماعیل مازندرانی خواجوئی، چاپ مهدی رجایی، مشهد ۱۳۷۲ش.
این همه موجب شد بسیاری از نشانهها و قراینی که نزد قدما مایه اعتماد به احادیث بود از بین برود. از این رو، علما ناگزیر از وضع قانون تازهای شدند تا براساس آن احادیث معتبر را از غیرمعتبر تشخیص دهند. بدین گونه اندک اندک قواعد و ضوابطی برای ارزیابی رجالی راویان پدید آمد. آن بخش از قواعد علم رجال که ناظر به ارزیابی راویان است، به طور کلی بر دو گونه است: قواعد ناظر به ارزیابی وثاقت و عدم وثاقت راویان، و قواعد ناظر به ارزیابیهای متعارض درباره راویان.
[۲۵۴] فضلی، عبدالهادی، اصول علم الرجال، ج۱، ص۸۷ـ۸۸، بیروت ۱۴۲۰.
قواعد ناظر به توثیق رجال و راویان حدیث نیز ریشه در روایات اهل بیت (علیهمالسّلام) دارد. مثلا براساس حدیثی از امام علی (علیهالسّلام) راویان چهار دستهاند: منافق، متوهّم، غیرضابط و ثقه ضابط حافظ.
[۲۵۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۲۶۴، دارالکتب الاسلامیه.
در مقبوله عمر بن حنظله
[۲۵۶] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۷۶۸، دارالکتب الاسلامیه.
و مرفوعه زراره بن اَعْیَن
[۲۵۷] احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیه فی الاحادیث الدینیه، ج۴، ص۱۳۳، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۳۱۴۰۵/ ۱۹۸۳۱۹۸۵.
از امام صادق (علیهالسّلام) که در رفع تعارض روایات ائمه بیان شده، نیز بر احراز اوصافی در راوی مانند عدالت و وثاقت و صدق تاکید شده که قواعدی کلی و از ارکان ارزیابی راویان است.
در این دوره همچنین به مواردی میتوان اشاره کرد که ائمه بعضی از اصحاب را بهطور خاص توثیق کردهاند، مانند تایید زراره بن اعین و ابوبصیر و محمد بن مسلم و بُرَید بن معاویه عجلی از سوی امام صادق
[۲۵۸] کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال، ج۱، ص۱۳۵۱۳۷، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
و توثیق زکریا بن آدم قمی از سوی امام رضا
[۲۵۹] کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال، ج۱، ص۵۹۴۵۹۵، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
این تاییدها مبنای توثیقات خاص در آثار رجالیان بعدی شد. از بررسی کتابهای رجالی اولیه، به ویژه رجال کشّی، چنین برمیآید که در دوره غیبت امام عصر (علیهالسلام)، از آغاز تا هنگام تدوین کتابهای رجالی، توثیق و تضعیف راویان بر اساس دو قاعده صورت میگرفته است: یکی روایات معصومان و دیگری شهادت حسی یا قریب به حس افراد موثق.
[۲۶۰] صرّامی، سیفاللّه، مبانی حجیت آرای رجالی، ج۱، ص۴۷، قم ۱۳۹۱ش.
توثیقات و تضعیفات ذکر شده در آثار رجالی قرن چهارم و پنجم، یعنی آثار ابنغضائری و کشّی و نجاشی و طوسی در شکلگیری قواعد رجالی سهمی بسزا داشت.
[۲۶۱] سمیّن، احمد، دروس تمهیدیّه فی تاریخ علم الرجال عند الامامیه، ج۱، ص۸۷، دارالفقه الاسلامی المعاصر، ۱۴۳۳/ ۲۰۱۲.
مثلا بر مبنای سه گزارشی که کشّی
[۲۶۲] کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفهالرجال، ج۱، ص۲۳۸، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
[۲۶۳] کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفهالرجال، ج۱، ص۳۷۵، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
[۲۶۴] کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفهالرجال، ج۱، ص۵۵۶، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
نقل کرده، بعدها قاعده و نظریه اصحاب اجماع
[۲۶۵] سمیّن، احمد، دروس تمهیدیّه فی تاریخ علم الرجال عند الامامیه، ج۱، ص۱۰۵ـ۱۰۹، دارالفقه الاسلامی المعاصر، ۱۴۳۳/ ۲۰۱۲.
شکل گرفت؛ یا براساس مندرجات رجال ابنعقده که مبنای رجال طوسی است، قاعده کلی «وثاقت هر کس که از امام صادق روایت کند» پدید آمد.
[۲۶۶] سمیّن، احمد، دروس تمهیدیّه فی تاریخ علم الرجال عند الامامیه، ج۱، ص۹۳، دارالفقه الاسلامی المعاصر، ۱۴۳۳/ ۲۰۱۲.
[۲۶۷] حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱، ص۸۳، قم ۱۴۱۶.
هرچند سرآغاز وضع قواعد رجالی را باید در آثار اصولی جستجو کرد،
[۲۶۸] فضلی، عبدالهادی، اصول علم الرجال، ج۱، ص۷۴، بیروت ۱۴۲۰.
همچون عده الاصول
[۲۶۹] طوسی، محمد بن حسن، عده الاصول، ج۱، ص۳۳۶ـ۳۳۸، چاپ محمدمهدی نجف، قم ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و معارج الاصول
[۲۷۰] محقق حلّی، جعفر بن حسن، معارج الاصول، ص۱۵۰، چاپ محمدحسین رضوی، قم ۱۴۰۳.
اساس نظریهپردازی در علم رجال و تکوین قواعد عمومی آن در واقع از قرن هفتم به بعد و در مکتب حلّه و در آثار رجالی علامه حلّی و ابنداوود حلّی بنیان نهاده شد.
[۲۷۱] سمیّن، احمد، دروس تمهیدیّه فی تاریخ علم الرجال عند الامامیه، ج۱، ص۱۷۵، دارالفقه الاسلامی المعاصر، ۱۴۳۳/ ۲۰۱۲.
به نوشته نوری،
[۲۷۲] نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۲، ص۴۳۷، قم ۱۴۱۵۱۴۲۰.
اولین کسی که باب نظرورزی در علم رجال و رفع تعارض میان گفتههای رجالیان را گشود احمد بن موسی بن طاووس بود. ابنداوود حلّی هم در خاتمه قسم دوم رجال خود،
[۲۷۳] حلّی، ابنداوود، کتاب الرجال، ج۱، ص۵۵۵ـ۵۶۵، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران ۱۳۸۳ش.
نکاتی کلی و قاعده مانند ذکر کرده است که بایست آنها را نخستین گامها در وضع قواعد رجالی به حساب آورد
[۲۷۴] سمیّن احمد، دروس تمهیدیّه فی تاریخ علم الرجال عند الامامیه، ج۱، ص۱۸۷ـ۱۸۸، دارالفقه الاسلامی المعاصر، ۱۴۳۳/ ۲۰۱۲.
مانند اینکه هر روایتى که محمد بن یعقوب کلینی و ابنبابویه از جمیل بن درّاج یا جمیل بن صالح یا معاویه بن عمار نقل کنند، اگر راویان بعد از آنها مستقیم المذهب باشند، آن روایت صحیح است؛ اگر از جمیل یا معاویه بدون ذکر نام پدر نقل کنند، هم احتمال صحت روایت وجود دارد و هم کذب آن؛ اگر معاویه بن وهْب روایتی را بیواسطه از امام صادق نقل کند، روایت صحیح است چون او همان معاویه بن وهب بَجَلی و ثقه و صحیح است، اما اگر بین آنها شخص دیگری باشد تشخیص صحت و سقم حدیث مشکل است، چون معلوم نیست همان بجلی باشد.
[۲۷۵] حلّی، ابنداوود، کتاب الرجال، ج۱، ص۵۵۶، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران ۱۳۸۳ش.
در همین دوره، علامه حلّی با تالیف خلاصه الاقوال، آرا و نظریاتی را مطرح کرد که پایههای کلیات و قواعد رجالی را تشکیل میدهند. او در توثیق و تضعیف هر یک از رجال عملا مبانی و قواعدی رجالی را پایهگذاری کرد؛ مثلا در شرح حال ابراهیم بن سلیمان بن عبداللّه بن حیّان
[۲۷۶] حلّی، حسن بن یوسف، خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، ص۵۰، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۷.
در تعارض توثیق طوسی و نجاشی با تضعیف ابنغضائری، توثیق طوسی و نجاشی را مرجح دانست از آن رو که روایت از ضعفا یا ضعف مذهب با وثاقت ناسازگار نیست.
برخی از قواعد رجالی که علامه حلّی از آنها استفاده کرد بدین قرار است: توثیق ابنغضائری، توثیق ابنعُقده، داشتن وکالت از طرف امام، طلب رحمت کردن امام برای یک شخص، کثرت روایت مشایخ از یک فرد، اصالهالعداله، ذکر روایتی ضعیف در مدح یک فرد که مشایخ نقل کرده باشند.
[۲۷۷] فضلی، عبدالهادی، اصول علم الرجال، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، بیروت ۱۴۲۰.
[۲۷۸] حلّی، حسن بن یوسف، خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، ج۱، ص۲۵۲۹، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۷.
[۲۷۹] رحمان، ستایش محمدکاظم، آشنایی با کتب رجالی شیعه، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۶، تهران ۱۳۸۵ش.
این روش را بعدها کسانی چون حسن بن زینالدین صاحب معالم (متوفی ۱۰۱۱) ادامه دادند؛ او در مقدمه منتقی الجمان
[۲۸۰] صاحب معالم، حسن بن زین الدین، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان، ج۱، ص۱۶۲۳، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲۱۳۶۵ش.
[۲۸۱] صاحب معالم، حسن بن زین الدین، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان، ج۱، ص۳۹، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲۱۳۶۵ش.
پارهای از قواعد رجالی را آورد. با این حال، اولین واضع قواعد رجالی شیخ بهائی دانسته شده است
[۲۸۲] سمیّن، احمد، دروس تمهیدیّه فی تاریخ علم الرجال عند الامامیه، ج۱، ص۲۸۳ـ۲۸۴، دارالفقه الاسلامی المعاصر، ۱۴۳۳/ ۲۰۱۲.
[۲۸۳] مامقانی، عبداللّه، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۱۷۰ـ۱۷۱، چاپ سنگی نجف ۱۳۴۹ـ۱۳۵۲.
و پس از وی فرزند صاحب معالم، محمد بن حسن بن زینالدین (متوفی ۱۰۳۰) در استقصاء الاعتبار که شرحی است بر الاستبصار طوسی، در اثنای بررسی اِسناد بعضی از روایات، پارهای از قواعد رجالی را مطرح کرد
[۲۸۴] عاملی، محمد بن حسن، استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار، ج۱، ص۴۸، قم ۱۴۱۹.
[۲۸۵] عاملی، محمد بن حسن، استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار، ج۱، ص۱۱۱، قم ۱۴۱۹.
[۲۸۶] عاملی، محمد بن حسن، استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار، ج۱، ص۳۵-۳۶، قم ۱۴۱۹.
قواعد رجالی وحید بهبهانی
با پیدایی و رشد و رونق جریان اخباریه در قرن یازدهم و دوازدهم سودمندی علم رجال و نیاز به آن، چندی در معرض تردید و نفی قرار گرفت. در چنین شرایطی بود که محمدباقر بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) به دفاع از این علوم و بازسازی آنها برخاست. او در رساله فی الاجتهاد و الاخبار ادعای اخباریان را مبنی بر قطعیالصدور بودن همه اخبار کتابهای حدیثی، سست کرد؛ اما در مواجهه با مجموع احادیث دو راه بیشتر پیش روی خود نداشت: نخست منحصرکردن حجیت به اخبار متواتر و صرف نظرکردن از اخبار آحاد که نتیجه آن فرو نهادن عمده اخبار و احادیثی بود که فقه شیعه بر آن اتکا دارد؛ دوم، فراهم کردن راه و روشهای تازهای جهت توثیق که اعتماد فقها را به حجیت اخبار ظنی یا آحاد بازگرداند، بیآنکه ناگزیر باشد به راه و روش اخباریه تمسک جوید.
محمدباقر بهبهانی در تعلیقهاش بر منهج المقال محمد بن علی استرآبادی (متوفی ۱۰۲۸) راه دوم را برگزید
[۲۸۷] سمیّن، احمد، دروس تمهیدیّه فی تاریخ علم الرجال
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 