پاورپوینت کامل جریانشناسی علوم در تاریخ اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جریانشناسی علوم در تاریخ اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جریانشناسی علوم در تاریخ اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جریانشناسی علوم در تاریخ اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل جریانشناسی علوم در تاریخ اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
پاورپوینت کامل جریانشناسی علوم در تاریخ اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، از مباحث تاریخی است که درباره تاریخچه بهوجود آمدن برخی از علوم عقلی و نقلی بحث میکند.
اسلام از ابتدا مردم را به فراگیری علم و تدبر در نشانههای هستی دعوت میکرد، آیات قرآن انسان را دعوت به بهرهگیری از اندیشه، دانش و ایمان خود کرده، تا از رازهای هستی در آسمان، زمین، خشکی، دریا و آفرینش انسان و هر حیوان و گیاهی پرده بردارد و این اسبابِ سهگانه را باهم بهکار گیرد تا از گمراهی نجات یابد.
مسلمانان با مردم سرزمینهای فتح شده که میان آنان پیروان ادیان آسمانی بودند، معاشرت کردند و از عالمان آنان بهرهها گرفتند؛ عالمانی که با علوم یونانی چون فلسفه، طب، ستارهشناسی، ریاضیات و هندسه آشنا بودند، ولی علومی که فراگیریِ آن در ردیف نخست بود، قرآن و روایات و فقه بود. این دانش به علوم نقلی شناخته میشد تا از علوم عقلی، شناخته شود.
پس از رحلت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و جمعآوری قرآن کریم، مسلمانان بهگردآوری احادیث و بهکارگیری آنها در تفسیر قرآن روی آوردند؛ از اینجا بود که علم حدیث پا گرفت. بعدها دستورهای قانونی که برای تنظیم زندگی فردی و اجتماعی وضع شده بود، از قرآن و حدیث استخراج شد، و بهتدریج علم فقه، خود را آشکار کرد. در ادامه به تاریخچه توسعه و شکلگیری برخی از علوم عقلی و نقلی اشاره و بهطور اجمال بیان میشود.
فهرست مندرجات
۱ – سفارش اسلام به کسب علم و تفکر
۲ – علوم نقلی
۲.۱ – قرآن
۲.۲ – حدیث
۲.۳ – فقه
۲.۳.۱ – عصر اول اسلام
۲.۳.۲ – دوره دوم حکومت عباسی
۳ – علوم عقلی
۳.۱ – فلسفه
۳.۱.۱ – دوره اول اسلامی
۳.۱.۲ – دوره دوم اسلامی
۳.۱.۳ – دوره سوم اسلامی
۳.۲ – طب
۳.۳ – کیهانشناسی
۳.۴ – ریاضیات
۳.۵ – تاریخ و جغرافیا
۴ – عبرتگیری از تاریخ
۵ – پانویس
۶ – منبع
سفارش اسلام به کسب علم و تفکر
اسلام مردم را به فراگیری علم فراخواند و آن را تا حد وجوب رساند، و در این وجوب، مرد و زن را مساوی قرار داد. در اینباره، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند: «کسب دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مردم را به کوچ کردن برای کسب علم تشویق کرد و فرمود: «دانش بجویید! اگرچه در چین باشد». اسلام، دانشور را بر نادان برتری داده است، لذا خدای متعالی میفرماید: «… قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون…؛
[۱] زمر/سوره۳۹، آیه۹.
بگو آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟»
اسلام، دانش را به بینایی، و نادانی را به نابینایی تشبیه میکند، از اینرو خدای متعالی میفرماید: «و مایستوی الاعمی و البصیر؛
[۲] فاطر/سوره۳۵، آیه۱۹.
و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند.» اسلام همچنین عقل را وسیلهای برای فراگیری دانش و کشف اسرار و زیبایی شگفت و نشانههای محکم و استوار هستی و نیز تفکر در دقایق آن برای درک آفریدگار بزرگ و قدرت او قرار داده است.
در قرآن کریم دعوتِ انسان به اندیشه در نشانههای هستی (اندیشهای برپایه دانستن رازهای آفرینش) تکرار شده است؛ از آن جمله این آیه کریمه است:
«انّ فی خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار و الفلک الّتی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحیا به الارض بعد موتها و بثّ فیها من کلّ دابّه و تصریف الریاح و السحاب المسخّر بین السماء و الارض لآیات لقوم یعقلون؛
[۳] بقره/سوره۲، آیه۱۶۴.
در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شدِ شب و روز، و کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده کرده، و انواع جنبندگان را در آن گسترانیده، و همچنین در تغبیر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانههایی است (از ذات پاک خدا و یگانگی او) برای مردمی که عقل دارند و میاندیشند.» باز میفرماید: «هو الذی جعل لکم النجوم لتهتدوا بها فی ظلمات البرّ و البحر قد فصّلنا الآیات لقوم یعلمون؛
[۴] انعام/سوره۶، آیه۹۶.
او کسی است که ستارگان را برای شما قرار داد، تا در تاریکیهای خشکی و دریا، بهوسیله آنها راه یابید. ما نشانهها (یِ خود) را برای کسانی که میدانند (و اهل فکر و اندیشهاند) بیان کردیم.» و در جای دیگر میفرماید: «هو الذی انزل من السماء ماءً فاخرجنا به نبات کلّ شیء فاخرجنا مِنه خَضِراً نخرج منه حبّاً متراکباً و من النخل من طلعها قنوانٌ دانیهٌ و جنّات من اعناب و الزیتون و الرمّان مشتبها و غیرمتشابه انظروا الی ثمره اذا اثمر وینعه ان فی ذلکم لآیات لقوم یؤمنون؛
[۵] انعام/سوره۶، آیه۹۹.
او کسی است که از آسمان، آبی نازل کرد، و بهوسیله آن، گیاهان گوناگون رویاندیم؛ و از آن، ساقهها و شاخههای سبز، خارج ساختیم؛ و از آنها دانههای متراکم، و از شکوفه نخل، شکوفههایی با رشتههای باریک، بیرون فرستادیم؛ و باغهایی از انواع انگور و زیتون و انار، (گاه) شبیه به یکدیگر، و (گاه) بیشباهت. هنگامی که میوه میدهد، بهمیوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آن، نشانههایی (از عظمت خدا) برای افراد با ایمان است.»
اراده خداوند متعال از تشویق انسان به دقتنظر و سیر در آفاق این است که نشانههای خویش در آفرینش انسان و هستی را به او بنمایاند تا به حقیقت قدرت حق ایمان بیاورد، از اینرو میفرماید: «سنریهم آیاتِنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبیّن لهم انه الحق؛
[۶] فصلت/سوره۴۱، آیه۵۳.
به زودی، نشانههای خود را در اطراف جهان و درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار شود که او حق است، آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟».
این آیات، انسان را دعوت میکند که با بهرهگیری از اندیشه، دانش و ایمان خود، از رازهای هستی در آسمان، زمین، خشکی، دریا و آفرینش انسان و هر حیوان و گیاهی پرده بردارد و این اسبابِ سهگانه را باهم بهکار گیرد؛ یعنی به اندیشه بیعلم و علم بیایمان عمل نکند. هنگامی که علم و ایمان به هم پیوستند، هادی و نگهبان انسان میشوند و او را از گمراهی بازخواهند داشت، اما هنگامی که علم از ایمان جدا شد، ابزار نابودی میشود. از اینجاست که صلح، بارزترین جلوههای اسلام شمرده میشود.
مسلمانان با مردم سرزمینهای فتح شده که میان آنان پیروان ادیان آسمانی همچون یهود و نصارا و بتپرستان مانند ایرانیان و هندیان بودند، معاشرت کردند و از عالمان آنان بهرهها گرفتند؛ عالمانی که با علوم یونانی چون فلسفه، طب، ستارهشناسی، ریاضیات و هندسه آشنا بودند، ولی علومی که فراگیریِ آن در ردیف نخست بود، قرآن و روایات و فقه بود. این دانش به علوم نقلی شناخته میشد تا از علوم پایه (معروف به علوم عقلی)، بازشناخته شود.
علوم نقلی
قرآن، روایات و فقه به علوم نقلی شناخته میشوند تا از علوم پایه (معروف به علوم عقلی)، بازشناخته شوند.
قرآن
هنگامی که پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رحلت کردند، قرآن کریم میانِ اوراق مکتوب و متعدد پخش بود که کاتبان وحی آنها را نگاشته بودند و بخشی از آن نیز در سینه حافظان محفوظ بود. در زمان ابوبکر، فرمانی برای گردآوری قرآن صادر شد که پس از آن، قرآن در صحیفههایی (اوراق مکتوب) گردآوری شد که زید بن ثابت، عهدهدار گردآوری آن بود. این اوراق به ابوبکر سپرده شد و از او به عمر و سپس به حفصه (دختر عمر و همسر پیامبر) منتقل شد. هنگامی که عثمان خلیفه شد، آن اوراق را از حفصه گرفت و به عدهای از صحابه رسول خدا سفارش کرد آن نوشتههای پراکنده را در یک کتاب گردآورند. چهار نسخه از آن کتاب نوشته شد که امروزه مورد اعتماد همه مذاهب اسلامی است. آنگاه فرمان داد دیگر نسخهها را بسوزانند؛ و چنین شد.
(روایات؛ درباره کیفیت تدوین و گردآوری قرآن و این که در چه زمانی انجام شده است، مختلف و متعارض است و به سه دسته تقسیم میشود:
۱. گردآوری قرآن در دوره خلافت عثمان بوده است.
۲. قرآن در دوران ابوبکر گردآوری شده است.
۳. گردآوری آن، در زمان خلافت عمر واقع شده است.
ولی محققان علوم قرآنی، باور دارند که قرآن، در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و با دستور و نظارت مستقیم آن حضرت گردآوری شده است و افزون بر روایات موجود در این زمینه، از خود قرآن و دلیل عقلی نیز بهره بردهاند.
[۷] سیدابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ۲۳۹-۲۵۹.
[۸] شریعتی، محمدتقی، مقدّمه تفسیر نوین.
)
پس از آن، مسلمانان به گردآوری احادیث و بهکارگیری آنها در تفسیر قرآن روی آوردند؛ از اینجا بود که علم حدیث پا گرفت. بعدها دستورهای قانونی که برای تنظیم زندگی فردی و اجتماعی وضع شده بود، از قرآن و حدیث استخراج شد، و به تدریج علم فقه، خود را آشکار کرد.
تلاوت برخی آیات قرآن از لهجههای حافظان آن اثر پذیرفت و با تفاوت لهجهها، تلاوتها نیز گوناگون شد. این حافظان را «قرّاء» مینامیدند که مشهورترین آنان در زمان خلفا، عبدالله بن مسعود (ت ۳۲ق) علی بن ابی طالب (ت ۴۰ق)، زید بن ثابت (ت ۴۵ق) و سعید بن عاص (ت ۵۹ق) بودند. در روزگار امویان و دوره نخست عباسیان، تعدادشان افزون شد که از مشهورترین آنها ابن مهران ریاحی (ت ۹۷ق)، مجاهد بن جُبیر (ت ۱۰۳ق)، عبدالله بن عامر یحصبی (ت ۱۱۸ق)، عبدالله بن کثیر (ت ۱۲۰ق)، عاصم بن ابی النجود (ت ۱۲۷ق)، اعمش (ت ۱۴۸ق)، ابوعمر بن علاء (ت ۱۵۴ق)، حمزه قاری (ت ۱۵۹ق)، نافع قاری (ت ۱۶۹ق)، کسائی (ت ۱۸۹ ق) و حفص قاری (ت ۲۴۶ق) هستند. سپس در دوره دوم عباسیان، تعدادشان افزونتر شد و از میان آنها ابن مجاهد بغدادی (ت۳۲۴ق)، ابن فضاله (ت ۳۴۸ق) و دارقطنی (ت ۳۸۵ق) شهرت یافتند. برخی از قاریان همچون ابن شنبوذ بغدادی (ت ۳۲۸ق) در قرائت قرآن به قرائتهای نادر هیچ ایرادی نداشتند. و همین امر (خواندن قرآن به قرائتهای نادر) سبب شد ابن مجاهد بغدادی (امام قاریان بغداد) در نوشتههایش وقت خود را فقط صرف پژوهش درباره قرائت کند و از میان قرائتهای گوناگون، قرائتهای هفتگانه ذیل را برگزیند: قرائت نافع در مدینه؛ قرائت عبدالله بن کثیر در مکه؛ قرائت حمزه و کسائی در کوفه؛ قرائت ابوعمرو بن علاء در بصره؛ و قرائت عبدالله بن عامر در دمشق. وی در اینباره کتابی نگاشت و در آن شیوه قرائت قراء سبعه (قاریان هفتگانه) را بیان کرد.
حدیث
در زمان خلفا، حافظان احادیث از میان صحابهای بودند که هماره با پیامبر بودند و از او شنیدند و روایت کردند؛ مشهورترین آنان: عبدالله بن مسعود و ابوهریره (ت ۵۹ق)، عبدالله بن عباس (ت ۶۸ق)، عبدالله بن عمر (ت ۷۳ق) و انس بن مالک (ت ۹۳ق) بودند.
در روزگار امویان، تعدادِ راویان احادیث (تابعین) که از صحابه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روایت میکردند افزون شد؛ که مشهورترین آنها عبارتند از: سعید بن جبیر (ت ۹۴ق)؛ عروه بن زبیر (ت۹۴ق)؛ سعید بن مسیب (ت ۹۴ق)؛ نافع بن جبیر (ت ۹۹ق)؛ شعبی (ت ۱۰۳ق)؛ طاووس بن کیسان (ت ۱۰۶ق)؛ مکحول شامی (ت ۱۱۲ق)؛ نافع مولای ابن عمر (ت ۱۱۷ ق)؛ ابن حزم انصاری (ت ۱۲۰ق)؛ زید بن علی بن حسین (ت ۱۲۲ق) و زهری (ت ۱۲۴ق).
در نخستین دوره خلافت عباسیان، محدثان فراوان شدند، که مشهورترین آنها عبارتند از: صالح بن کیسان مدنی (ت ۱۴۰ق)؛ عمر بن قیس کندی (ت ۱۴۰ق)؛ عبدالله بن طاووس مدنی (ت ۱۴۴ق)؛ اوزاعی (ت ۱۵۷ق)؛ حَیْوه بن شریح (ت ۱۵۸ق)؛ شعبه بن حجاج (ت ۱۶۰ق)؛ سفیان ثوری (ت ۱۶۱ق)؛ شریک نخعی (ت ۱۷۷ق)؛ مالک بن انس (ت ۱۷۹ق)؛ ابن مبارک (ت ۱۸۱ق)؛ یحیی بن آدم (ت ۲۰۳ق)؛ عبدالله بن زبیر حمیدی (ت ۲۱۹ق)؛ فضل بن دکین (ت ۲۱۹ق)؛ نعیم بن حمّاد (ت ۲۲۸ق)؛ ابن ابی شیبه (ت ۲۳۵ق)؛ اسحاق بن راهویه (ت ۲۳۸ق)؛ احمد بن حنبل (ت ۲۴۱ق)؛ احمد بن منیع، معروف به اصم (ت ۲۴۴ق) و….
از آغاز حکومت امویان و پس از آن، دوره عباسیان و با اهداف سیاسی، احادیثِ فراوانی جعل و به پیامبر نسبت داده شد، از اینرو لزوم پیرایش احادیث صحیح از جعلی و سره از ناسره احساس شد. گروهی از محدّثان عهدهدار اینکار شدند که از میان آنان محمد بن اسماعیل بخاری (ت ۲۵۶ق)، مسلم بن حجاج (ت ۲۶۱ق)، محمد بن ماجه (ت ۲۷۳ق)، ابوداوود سجستانی (ت ۲۷۵ق) و محمد ترمذی (ت ۲۷۹ق) شهرت یافتند. هر کدام از اینان احادیثی را که صحیح یافتند، در کتابی گردآوردند و کتابشان به «صِحاح» معروف شد. در این کتابها، احادیث طبق راویان آنها دستهبندی شده است و صحیحترین کتابهای روایی شناخته میشوند. فقیهان محدث، کتابهایی را در زمینه احادیث صحیح، طبق موضوعات فقهی نگاشتند که از آن جمله است: مُوَّطا مالک و مسند احمد؛ و سنن نسائی (ت ۳۰۱ق). شیعیان به احادیث روایت شده از امامان معصوم (علیهمالسلام) اهتمام داشتند. از مهمترین کتابهای نگارش یافته در این زمینه، کتابی است که احادیث منقول از امام جعفرصادق (علیهالسّلام) و فرزندش امام موسی کاظم (علیهالسّلام) را دربردارد.
(برخلاف مکتب خلفا، در مکتب اهلبیت (علیهمالسلام)، توجه به حدیث و حفظ و تعلیم و تعلّم آن، از وظائف هر فرد مسلمان شمرده میشده است. میان اهلسنت، بر اثر ممنوعیتی که خلفا پدید آورده بودند، تا نیمه اول قرن دوم (زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز) تدوین حدیث ممنوع بود و پس از آن بهتدوین و نشر حدیث روی آوردند، ولی شیعیان، به پیروی از دستورات امامان خود، از همان آغاز (زمان امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)) تا زمان امام حسن عسکری (علیهالسّلام) به تدوین حدیث پرداختند و اصول اربعمائه بوجود آوردند که مرجع کتب اربعه بوده است و در زمان غیبت کبری، جوامع حدیثی و روایی از سوی علمای شیعه نگاشته شد که مهمترین آنها، چهار کتاب معروف است:
۱. الکافی ۲. من لایحضره الفقیه ۳. الاستبصار ۴. التهذیب.
[۹] علامه عسکری، معالم المدرستین، ج۳، ص۲۰۶.
) مسلمانان به یادگیری احادیث روی آوردند، و راویان بزرگ آن زمان، شرح این احادیث را عهدهدار شدند که از آن جملهاند: احمد بزّار (ت ۲۹۲ق)؛ محمد مروزی (ت ۲۹۴ق)؛ ابن راهویه (ت ۲۹۴ق)؛ حافظ نسوی (ت ۳۰۳ق)؛ ابوالقاسم بغوی (ت ۳۱۷ق)؛ سلیمان طبرانی (ت ۲۶۰ق)؛ دارقطنی و ….
فقه
فقه، دانش بهکارگیری شریعت و احکام اسلام است. معنای «فَقِهَ» دانش را همراه با تدبر فراگرفت، و معنای «شریعت» راه مستقیم است. بنابراین، دانستن شریعت بهتنهایی کافی نیست؛ بلکه باید احکام و قوانین دین را فهمید و بهطور کامل اجرا کرد تا انسان را در زندگی به راه مستقیم راهنمایی کند. فقه شامل احکامی است که ارتباط انسان با پروردگار و مردم، ارتباط مردم با حکومت و ارتباط حکومت با حکومتها و ملتهای دیگر را در زمینه صلح و جنگ تنظیم میکند که مورد نخست (احکام رابطه انسان با پروردگار) را به نام «شعائر اسلام» میشناسند.
فقه از منابع خود (قرآن و سنت) کمک میگیرد، از اینرو فراگیری این دو (قرآن و سنت) لازم است. فقه بر علومی چون صرف، نحو، بیان، بدیع، شان نزول آیات (مناسبتی که سبب نزول آیات احکام شده است) و علل بیان احادیث (علتی که برای آن، حدیث بیان شده است) استوار است، از اینرو به فقیهی که به این علوم دست یافته است «عالم» و به همگنان او «علما» گفته میشود.
نخستین صحابه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) توضیح احکام نازل شده در قرآن و نیز احکامی را که آن حضرت با گفتار، کردار و تقریر (حاکی از رضایت) خویش بیان کرده بود، فرا گرفتند. از جمله آنها سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود که صحابه از آن پیروی کرده، پس از حضرتش طبق آن فتوا دادند و میان مردم داوری کردند. از مشهورترین این صحابه، عمر بن خطّاب، علی بن ابیطالب، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس بودند. فتاوای علما و قضات بهگونهای بود که از نیازهای آن زمان بیشتر نبود، اما با تغییری که پس از قدرتیابی دولت اسلامی و گسترش قلمرو آن با پیروزیها در جامعه اسلامی رخ داد، عُمَر راه افراط را پیش گرفت. او درباره «مؤلفه قلوبهم» و تقسیم زمینهای «مفتوح العنوه» تجدیدنظر کرد.
عصر اول اسلام
در عصر اول اسلام، مدینه محل تجمع فقها بود که هفت نفر از آنان شهرت یافته، به نام «فقهای هفتگانه مدینه»، شناخته شدند که عبارتند از: عروه بن زبیر (ت۹۴ ق)؛ خارجه بن زید بن ثابت (ت۹۹ق)؛ عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود (ت ۹۹ق)؛ سالم بن عبدالله بن عمر (ت ۱۰۶ق)؛ سلیمان بن یسار (ت ۱۰۷ق)؛ قاسم بن محمد بن ابی بکر (ت ۱۰۷ق) و سعید بن مسیب (ت ۹۴ق) که اجماع آنان در یک مسئله خاص، منبعی از منابع فقه شمرده میشود.
از آن پس، پژوهش درباره فقه در کشورهای اسلامی رایج شد. در شام، این فقها شهرت یافتند: مکحول شامی (ت ۱۱۲ق)؛ زهری (ت ۱۲۴ق) و اوزاعی (ت ۱۵۷ق). در عراق، ابوحنیفه نعمان (ت ۱۵۰ق)، ابویوسف (ت ۱۸۲ق)، محمد بن حسن شیبانی (ت ۱۸۹ق)، احمد بن حنبل (ت ۲۴۱ق)، ابراهیم نخعی (ت ۹۶ق)، حماد اشعری (ت ۱۲۰ق)،زفر بن هذیل (ت ۱۵۸ق)، حسن بصری (ت ۱۱۰ق) و سفیان ثوری (ت ۱۶۱ق) شهرت یافتند. در مدینه، ربیعه الرای (ت۱۳۶ق)، امام صادق (علیهالسلام) (ت ۱۴۸ق)، ابن جریج (ت ۱۵۰ق)، مالک بن انس (ت ۱۷۹ق)، [[|امام کاظم (علیهالسلام)]] (ت ۱۸۳ق) و ابن دینار (ت ۱۸۲ق). در مصر، ابن لهیعه (ت ۱۷۴ق)، لیث بن سعید (ت۱۷۵ق)، ابن القاسم عتقی (ت ۱۹۱ق)، عبدالله بن وهب (ت ۱۹۷ق)، شافعی (ت ۲۰۴ق)، ابن عبدالحکم (ت ۲۱۴ق)، بویطی (ت ۲۳۱ق) و حارث بن مسکین (ت ۲۵۰ق)، در افریقیه (قیروان)، ابن انعم (ت ۱۶۱ق)، اسد بن فرات (ت ۲۱۳ق) و سحنون (ت ۲۲۵ق)، در اندلس، صعصعه بن سلاّم (ت ۱۹۲ق)، ابن دینار غافقی (ت ۲۱۲ق)، اصبغ بن فرج (ت ۲۲۵ق)، عبدالملک بن حبیب (ت ۲۳۸ق)، و یحیای لیثی (ت ۲۳۹ق) شهرت یافتند.
دوره دوم حکومت عباسی
با پایان یافتن نخستین دوره حکومت عباسی، دوره فقهای بزرگ نیز سپری شد. در همین زمان بود که مذاهب فقهی تاسیس و اصول شریعت استوار شد. در دومین دوره حکومت عباسی، شرحهای مفصلی بر کتابهای مذاهب گوناگون نگاشته شد، و در این زمان، مدارسی برای تدریس فقه تاسیس شد. این مدارس جزئی از مساجد جامع و دیگر مساجدی بودند که پادشاهان و وزیران در ایجاد آنها با هم رقابت میکردند. مشهورترین این مدارس، مدرسه نظامیه اصفهان و بغداد بود که نظام الملک وزیر ملک شاه سلطان سلجوقی و وزیر پدرش آلب ارسلان آن را ساخت. مشابه این نظامیه، مدارس دیگری در دمشق، حلب، قاهره، تونس و فاس ساخته شد. مدارسی که در اندلس، قرطبه (کردوبا)، طلیطله و اشبیلیه بنا شده بود، از جهت شهرت مانند نظامیه بود و بسیاری از عالمان بزرگ مشرق زمین را به خود جذب کرد.
این مدارس آکنده از فقهای مذاهب گوناگون بود. برجستهترین آنها در بغداد و مشرق عبارت بودند از: زعفرانی (ت ۲۶۰ق)؛ خصّاف (ت ۲۶۱ق)؛ ثلجی (ت ۲۶۶ق)؛ ابوزرعه رازی (ت ۲۶۴ق)؛ داوود ظاهری (ت ۲۷۰ق)؛ ابوبکر مروزی (ت ۲۷۵ق)؛ عبدالله بن حنبل (ت ۲۹۰ق)؛ ابن منده (ت ۳۰۱ق)؛ محمد بن نصر مروزی (ت ۲۶۲ق)؛ علی قمی (ت ۳۰۵ق)؛ بربهاری (ت ۳۳۰ق)؛ ابراهیم مروزی (ت ۳۴۰ق)؛ عبدالله کرخی (ت ۳۴۰ق)؛ بیهقی (ت ۴۰۲ق)؛ ابوحامد اسفرایینی (ت ۴۰۶ق)؛ قدّوری (ت ۴۳۸ق)؛ قفّال مروزی (ت ۴۲۵ق)؛ ابوالعلاء صاعد (ت ۴۳۲ق)؛ عبدالله جوینی (ت ۴۳۸ق)؛ ابوالعباس رویانی (ت ۴۵۰ق)؛ ابویعلی (ت ۴۵۸ق)؛ ابن صباغ (ت ۴۷۷ق)؛ عبدالملک جوینی (ت ۴۷۸ق)؛ هروی (ت ۴۸۱ق)؛ بزدوی (ت ۴۸۲ق)؛ سرخسی (ت ۴۸۲ق) و….
بزرگان این طبقه در شام عبارت بودند از: جوزجانی (ت ۲۵۹ق)؛ مقدسی (ت ۴۹۰ق) و ابن سمنانی (ت ۴۹۹ق).
بزرگان علمای مصر عبارت بودند از: ابن عبدالحکم (ت ۲۵۷ق)؛ ذهلی (ت ۲۵۸ق)؛ ابن موّاز (ت ۲۶۹ق)؛ ربیع بن سلیمان (ت ۲۷۰ق)؛ قاسم بن سیار(ت ۲۷۸ق)؛ بکّار بن قتیبه (ت ۲۷۰ق)؛ طحاوی (ت ۳۲۱ق) و ابوجعفر مرادی (ت ۳۳۸ق).
ابن سحنون (ت ۲۵۹ق)، ابن ابوزید قیروانی (ت ۳۸۶ق) و عبدالله بن یاسین (ت ۴۵۱ق) بزرگان آنها در افریقیه و مغرب هستند.
از بزرگان آنان در اندلس، بقّی بن مخلد (ت ۲۷۶ق)، قاسم عوفی (ت ۳۰۳ق)، ابن لبابه قرطبی (ت ۳۱۴ق)، ابن عبدالبرّ (ت ۳۳۸ق)، ابن مسّره (ت ۳۴۶ق)، ابن فخّار (ت ۴۱۹ق)، ابن حزم (ت ۴۵۶ق) و الباجی (ت ۴۷۴ق) بودند.
فقها در مسائل مستحدثه (جدید) بر اساس روش اسلامی احکام شرعی را استنباط میکردند. البته بودند کسانی که در اجتهاد، راه افراط را پیش گرفتند. برخی از آنان نیز در مسیر خلاف شرع اجتهاد میکردند، لذا برای فرار از حکم واقعی و بنیادینِ شرع، حیلههایی را ابداع میکردند؛ بهطور مثال: به معاملات ربوی رنگ بیع شرعی دادند و یا راههایی را مطرح میکردند تا شفیع (شریک) نتواند در معاملات املاک (اموال غیرمنقول، خانه، زمین) از حق شفعه استفاده کند و یا برای فرار از پرداخت زکات مال، راههایی را مطرح میکردند.
[۱۰] ر. ک:ابن قیم جوزی، محمد بن أبیبکر، اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۱، باب «الحیل الباطله و المحرمه».
از اینرو فقهای بزرگ، اجتهاد را در مواردی که با اصلی از اصول شرع مخالف باشد بهکار نبردند و اجتهاد را تنها در مسائلی بهکار گرفتند که مغایر با اصول مسلّم اسلام نباشد. بدینترتیب، فقه در قرن پنجم هجری مقابل خواستههای عصر خویش از حرکت باز ایستاد. از این زمان، شرحهای پرحجمی برای متون مشکل فقهی نوشته شد که فقها در شرح پیچیدگیهای آن با یکدیگر رقابت میکردند.
علوم عقلی
منظور از علوم عقلی علومی است که از پیشینیان (اعم از هندیان، ایرانیان و یونانیان) برجای مانده است. این علوم عبارتند از: فلسفه؛ طب؛ ریاضیات؛ هندسه؛ و نجوم، که به علوم عقلی یا حکمت معروفاند و به دارندگان آن «حکیم» میگویند تا وجه تمایزی باشد با علوم قرآنی، حدیث و فقه که معروف به علوم نقلیاند و حاملان آنها را «علما» میگویند. سرزمینهای ایران، شام و مصر جایگاه اصلی علوم عقلی بود. هنگامی که مسلمانان، این سرزمینها را فتح کردند، علوم رایجِ در این مناطق را به زبان خودشان ترجمه کردند و در تمام میدانهای علمی از دیگران پیشی گرفتند.
فلسفه
فلسفه کلمهای یونانی و به معنای دوست داشتن دانش است. (فلسفه philosoie از دو بخش تشکیل شده: philo یعنی دوستدار و sofieیعنی دانش، حکمت) دانشمندان یونان معتقد بودند حکمت (دانش) از آسمان فرود آمده، عقل را بهسوی کسب معرفت سوق میدهد. بنابراین اعتقاد (معرفت) از ماوراء الطبیعه دریافت میشود و جهت تفسیر آن، قواعدی استوار بر استنتاجهای عقلی ایجاد کردند که به «منطق» مشهور است. همه علوم یونانیان با معرفت پیوند خورده (و معرفت، نقطه تلاقی همه علوم آنها است) و شیوههای اخلاقی آنها وابسته به شناخت (معرفت) است. فلسفه یونان د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 