پاورپوینت کامل تهمت فحشاء به عائشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تهمت فحشاء به عائشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تهمت فحشاء به عائشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تهمت فحشاء به عائشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل تهمت فحشاء به عائشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
تهمت فحشاء بر عائشه یکی از مباحث چالشی در منابع اهلسنت است. خلاصه جریان در منابع اهلسنت این است که عدهای از صحابه و حتی پدر خود عائشه قائل به این شدند که وی مرتکب عمل فحشاء گردیده است و پیامبر نیز از عائشه کناره گرفت تا اینکه آیه نازل شد و عائشه از چنین تهمتی مبرا گشت. شیعه و اکثریت اهلسنت معتقدند نه تنها همسران پیامبر بلکه همسران تمامی انبیاء از تهمت فحشا مبرا هستند. در این میان، تنها اندکی از اهلسنت قائل به ارتکاب فحشا توسط برخی از همسران پیامبران شدهاند. در این مقاله به بررسی این آرا میپردازیم.
فهرست مندرجات
۱ – پاورپوینت کامل تهمت فحشاء به عائشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
۱.۱ – روایت اول
۱.۱.۱ – نقد و بررسی
۱.۲ – روایت دوم
۱.۲.۱ – نقد و بررسی
۱.۲.۱.۱ – پاسخ اجمالی
۱.۲.۱.۲ – پاسخ تفصیلی
۱.۳ – روایت سوم
۱.۳.۱ – نقد و بررسی
۱.۴ – روایت چهارم
۱.۴.۱ – نقد و بررسی
۱.۵ – تحلیل نهائی روایات
۲ – دیدگاه شیعه نسبت به همسران پیامبران
۲.۱ – شیخ طوسی
۲.۲ – سیدمرتضی
۲.۳ – شیخ طبرسی
۲.۴ – سیدنعمتالله جزائری
۲.۵ – علی بن یونس عاملی
۲.۶ – فیض کاشانی
۲.۷ – علامه طباطبائی
۳ – دیدگاه اهلسنت نسبت به همسران پیامبران
۳.۱ – ابنکثیر دمشقی
۳.۲ – فخر رازی
۳.۳ – شوکانی
۳.۴ – قنوجی
۳.۵ – بستی
۳.۶ – ابنتیمیه حرّانی
۳.۷ – جصاص
۳.۸ – سمرقندی
۳.۹ – لالکائی
۳.۱۰ – غرناطی
۴ – تهمتهای بزرگان اهلسنت به عائشه
۴.۱ – داستان افک طبق نظر اهلسنت
۴.۱.۱ – سبّ عائشه توسط صحابه
۴.۱.۲ – تهمت صحابه به عائشه
۴.۱.۳ – اجرای حد قذف بر صحابه
۴.۱.۴ – تردید پیامبر به پاکدامنی عائشه
۴.۱.۵ – مشورت پیامبر با اصحاب درباره طلاق عائشه
۴.۱.۶ – قهر یک ماهه پیامبر با عائشه
۴.۱.۷ – باور کردن تهمت به عائشه توسط والدین او
۴.۱.۸ – متهم شدن عائشه توسط دیگر همسران پیامبر
۴.۲ – نقل روایات شرمآور بر زبان عائشه
۴.۲.۱ – باکره بودن زنان در بهشت
۴.۲.۲ – مکیدن زبان عائشه توسط پیامبر
۴.۲.۳ – انتشار محرمانهترین اسرار پیامبر و عائشه
۴.۲.۴ – بازی کردن پیامبر با عائشه
۴.۲.۵ – برهنه محشور شدن زنان در قیامت
۴.۲.۶ – بوسیدن عائشه توسط پیامبر
۴.۲.۷ – تحلیل روایات
۴.۳ – اتهام غسل عائشه در مقابل برادر رضاعیش
۴.۴ – اتهام جنب شدن مردان در خانه عائشه
۴.۴.۱ – عبداللَّه بن شهاب الخولانی
۴.۴.۲ – همامِ بن الحرث
۴.۴.۳ – مردی از قبیله نخع
۴.۴.۴ – مردی گمنام
۴.۴.۵ – مهمان عائشه با ملحفه زرد
۴.۵ – شیر دادن به مردان توسط خواهر عائشه
۵ – اتهام برخی از اهلسنت به زنان سایر پیامبران
۶ – نتیجه
۷ – پانویس
۸ – منبع
پاورپوینت کامل تهمت فحشاء به عائشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
یکی از بحثهای مهمی که اکثر علمای شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند، این است که هیچ یک از زنان پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) و بلکه هیچ یک از زنان دیگر پیامبران، مرتکب فحشاء نشدهاند. در این میان گروهی از دشمنان دین، با استناد به روایات ضعیف و متروکی که در برخی از کتابهای سنی و شیعی وجود دارد، به برخی از همسران پیامبر تهمت زنا زدهاند که از دیدگاه ما تهمت به همسران پیامبران در حقیقت طعن بر انبیاء است. در ابتدا روایات مورد استناد این افراد را بررسی و سپس دیدگاه علمای شیعه و سنی را در این زمینه مطرح خواهیم کرد.
روایت اول
طبق روایت اول، عایشه کنیزی را زینت میکرد تا با آن جوانان قریش را شکار کند!
در کتابهای اهلسنت روایاتی یافت میشود که اتهاماتی را به همسران پیامبر و مشخصا عائشه نسبت دادهاند.
ابنابیشیبه، استاد بخاری در کتاب المصنف روایتی را نقل میکند که طبق آن عائشه دختری را برای جلب نظر جوانان قریش آرایش میکرده است:
حدثنا ابو بکر قال نا وکیع عن العلاء بن عبد الکریم الیامی عن عمار بن عمران رجل من زید الله عن امراه منهم عن عائشه انها شوفت جاریه وطافت بها وقالت لعلنا نصطاد بها شباب قریش.
از عائشه روایت شده است که روزی کنیزی را آرایش کرده و او را چرخاند و گفت: شاید بتوانیم با این کنیز، جوانان قریش را شکار کنیم!
[۱] ابنابیشیبه کوفی، ابوبکر عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۴، ص۴۹، ح۱۷۶۶۴.
[۲] ابنابیشیبه کوفی، ابوبکر عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۴، ص۴۸۴.
علمای لغت نیز همین روایت را در کتابهای لغت نقل و کلمات آن را شرح دادهاند:
ابنمنظور در لسان العرب مینویسد:
وفی حدیث عائشه رضی الله عنها: انها شوفت جاریه فطافت بها وقالت: لعلنا نصید بها بعض فتیان قریش، ای زینتها.
و در روایت عائشه که آمده است «انها شوفت جاریه فطافت بها وقالت لعلنا نصید بها بعض فتیان قریش» یعنی کنیز را زینت کرد!
[۳] افریقی مصری، محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۱۸۵.
و ابناثیر جزری مینویسد:
فی حدیث عائشه انها شوفت جاریه فطافت بها وقالت لعلنا نصیدها بعض فتیان قریشای زینتها
در روایت عایشه آمده است که «انها شوفت جاریه فطافت بها وقالت لعلنا نصید بها بعض فتیان قریش» یعنی کنیز را زینت کرد!
[۴] جزری، ابوسعادات مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۵۰۹.
و زبیدی در تاج العروس نیز همین روایت را مطرح و برخی از کلمات آن را شرح میدهد:
المُشَوَّفَهُ، کمُعَظَّمَهٍ: مِن النِّسَاءِ: التی تُظْهِرُ نَفْسَهَا لِیَرَاهَا النَّاسُ، عن اَبی علیٍّ. وشَوَّفَهَا، تَشْوِیفاً: زَیَّنَهَا، ومنه حَدِیثُ عائشهَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا: (اَنَّهَا شَوَّفَتْ جَارِیَهً، فطافَتْ بها، وقالتْ: لَعَلَّنَا نَصِیدُ بها بَعْضَ فِتْیَانِ قُرَیْشٍ).
مشوفه مانند معظمه از زنان کسی است که خود را میآراید تا مردم او را ببینند؛ و «شوفها» یعنی او را زینت کرد! و از همین باب است روایت عائشه که گفت: «انها شوفت جاریه فطافت بها وقالت لعلنا نصید بها بعض فتیان قریش»
[۵] حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۲، ص۳۱۴.
نقد و بررسی
روایت مجهول السند است! این روایت همان طور که از سند آن به روشنی پیدا است، مرسل است و عمار بن عمران آن را از «امراه» نقل میکند. هم خود عمار بن عمران فردی است مجهول و هم مشخص نیست که این «امراه» چه کسی است. پس این روایت ارزش استدلال ندارد.
از نظر دلالی نیز اگر چه عمل زشتی را به همسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نسبت داده است، اما باز دلالت بر ارتکاب فحشا نمیکند!
روایت دوم
طبق روایت دوم همسر نوح و لوط مرتکب فاحشه شدند!
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی مینویسد:
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: فَمَا تَقُولُ فِی مُنَاکَحَهِ النَّاسِ؟ فَاِنِّی قَدْ بَلَغْتُ مَا تَرَاهُ وَمَا تَزَوَّجْتُ قَطُّ فَقَالَ: وَمَا یَمْنَعُکَ مِنْ ذَلِکَ فَقُلْتُ مَا یَمْنَعُنِی اِلَّا اَنَّنِی اَخْشَی اَنْ لَا تَحِلَّ لِی مُنَاکَحَتُهُمْ فَمَا تَاْمُرُنِی؟ فَقَالَ: فَکَیْفَ تَصْنَعُ وَاَنْتَ شَابٌّ اَ تَصْبِرُ؟ قُلْتُ: اَتَّخِذُ الْجَوَارِیَ قَالَ: فَهَاتِ الْآنَ فَبِمَا تَسْتَحِلُّ الْجَوَارِیَ؟ قُلْتُ: اِنَّ الْاَمَهَ لَیْسَتْ بِمَنْزِلَهِ الْحُرَّهِ اِنْ رَابَتْنِی بِشَیْ ءٍ بِعْتُهَا وَاعْتَزَلْتُهَا قَالَ: فَحَدِّثْنِی بِمَا اسْتَحْلَلْتَهَا قَالَ: فَلَمْ یَکُنْ عِنْدِی جَوَابٌ فَقُلْتُ لَهُ: فَمَا تَرَی اَتَزَوَّجُ؟ فَقَالَ مَا اُبَالِی اَنْ تَفْعَلَ قُلْتُ: اَ رَاَیْتَ قَوْلَکَ مَا اُبَالِی اَنْ تَفْعَلَ فَاِنَّ ذَلِکَ عَلَی جِهَتَیْنِ تَقُولُ لَسْتُ اُبَالِی اَنْ تَاْثَمَ مِنْ غَیْرِ اَنْ آمُرَکَ فَمَا تَاْمُرُنِی اَفْعَلُ ذَلِکَ بِاَمْرِک؟ فَقَالَ لِی: قَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ((صلیاللهعلیهوآله)) تَزَوَّجَ وَقَدْ کَانَ مِنْ اَمْرِ امْرَاَهِ نُوحٍ وَامْرَاَهِ لُوطٍ مَا قَدْ کَانَ اِنَّهُمَا قَدْ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَقُلْتُ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ((صلیاللهعلیهوآله)) لَیْسَ فِی ذَلِکَ بِمَنْزِلَتِی اِنَّمَا هِیَ تَحْتَ یَدِهِ وَهِیَ مُقِرَّهٌ بِحُکْمِهِ مُقِرَّهٌ بِدِینِهِ قَالَ: فَقَالَ لِی: مَا تَرَی مِنَ الْخِیَانَهِ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَخانَتاهُما» مَا یَعْنِی بِذَلِکَ اِلَّا الْفَاحِشَهَ. وقد زوج رسول الله ((صلیاللهعلیهوآله)) فلانا، قال: قلت: اصلحک الله ما تامرنی انطلق فاتزوج بامرک؟ فقال لی: ان کنت فاعلا فعلیک بالبلهاء من النساء، قلت: و ما البلهاء قال: ذوات الخدور العفائف.
زراره از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند به حضرت عرض کردم:
نظر شما راجع به ازدواج با زنان مخالفین چیست؟ آیا این کار را جایز میدانید؟ زیرا من تاکنون ازدواج نکردهام.
فرمودند: چرا تاکنون ازدواج نکردهای؟ پاسخ دادم: تنها مانع من این است که میترسم ازدواج با آنها جایز نباشد! نظر شما چیست؟
فرمودند: اگر ازدواج نکنی با جوانی خود چه میکنی؟ آیا صبر میکنی؟ پاسخ دادم: کنیز خواهم گرفت!
حضرت فرمودند: خوب کنیز (غیر شیعه) را چگونه جایز میدانی؟
پاسخ دادم: کنیز مانند زن آزاد نیست! اگر از او ناخشنود شدم، او را طلاق میدهم و از او کناره میگیرم!
فرمودند: به من خبر بده که چگونه کنیز (غیر شیعه) را جایز میدانی؟ و من جوابی نداشتم!
پرسیدم: پس نظر شما چیست؟ ازدواج کنم؟
فرمود: برای من فرقی نمیکند که ازدواج کنی!
عرض کردم: مقصود شما چیست؟ آیا مقصود شما این است که اگر بدون اینکه از من اجازه بگیری ازدواج کنی و بدین سبب مرتکب حرام شوی، برای من مهم نیست؟ (یا این کار اشکال ندارد؟) دستور شما برای من چیست؟
فرمود: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) با مخالفین ازدواج کرد، و داستان زن نوح و زن لوط (را نیز که) میدانی چه بوده «آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند»؟
من عرض کردم: رسول خدا مانند من نبوده، همانا زنی داشته که به حکمش اقرار داشته و به دین او اعتراف میکرد؟
آن حضرت به من فرمود: درباره آن خیانت که در گفتار خدا (عزّوجلّ) (در همان آیه است که فرماید): «ولی به آن دو خیانت کردند» چه نظر داری؟ (آیا خداوند) مقصودی جز فاحشه ندارد (یعنی آیا این دو زن تحت فرمان پیامبرشان بودهاند)؟
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نیز با فلانی ازدواج کرد (و او نیز مطیع دستورات پیامبر نبود).
گفتم: خدا امر شما را درست گرداند؛ آیا به من دستور میدهید که بروم و طبق دستور شما (با مخالفین) ازدواج کنم؟ فرمودند اگر میخواهی ازدواج کنی، با زنان بلهاء (از مخالفین) ازدواج نما! زنان پرده نشین با عفت.
[۶] کلینی رازی، ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، الاصول من الکافی، ج۲، ص۴۰۲.
نقد و بررسی
دو پاسخ میتوان به این شبهه داد.
پاسخ اجمالی
این روایت، هم از جهت سندی و هم از جهت دلالی اشکال دارد؛ زیرا هم از جهت سندی مرسل است و هم از جهت دلالی لفظ «فحش» در لغت عرب، در بسیاری مواقع به معنی بدزبانی به کار رفته است؛ جدای از اینکه در روایت سخنی درباره پاورپوینت کامل تهمت فحشاء به عائشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint وجود ندارد.
پاسخ تفصیلی
اولاً: این روایت مرسل و ضعیف است؛ همانطور که در سند روایت آمده است، یونس بن عبدالرحمن این روایت را از «رجل» نقل کرده است و مشخص نیست که این «رجل» چه کسی است تا وضعیت او بررسی شود و روایت مرسل ارزش استدلال ندارد؛
ثانیاً: حتی اگر فرض کنیم که روایت از نظر سندی صحیح نیز باشد، این جمله ارتباطی به عائشه ندارد؛ بلکه امام (علیهالسلام) خیانت آن دو زن را توضیح میدهد نه خیانت عائشه را؛
ثالثاً: با صرف نظر از آن چه گذشت، باز هم نمیتوان از کلمه «الفاحشه» را به زنا ترجمه کرد؛ زیرا معنای اصلی «فاحشه» انجام هر عملی است که خداوند از آن نهی کرده است.
بزرگان لغت نیز معانی گوناگونی برای آن نقل کردهاند؛ چنانچه ابنمنظور در لسان العرب در معنای «فحش» میگوید:
فحش: الفُحْش: معروف. ابن سیده: الفُحْش والفَحْشاءُ والفاحِشهُ القبیحُ من القول والفعل… فالفاحِشُ ذو الفحش والخَنا من قول وفعل، والمُتَفَحِّشُ الذی یتکلَّفُ سَبَّ الناس ویتعمَّدُه، وقد تکرر ذکر الفُحْش والفاحشه والفاحش فی الحدیث، وهو کل ما یَشتد قُبْحُه من الذنوب والمعاصی؛ قال ابن الاَثیر: وکثیراً ما تَرِدُ الفاحشهُ بمعنی الزنا ویسمی الزنا فاحشهً، وقال اللَّه تعالی: «اِلَّا اَنْ یَاْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ» قیل: الفاحشه المبینه اَن تزنی فتُخْرَج لِلْحدّ، وقیل: الفاحشهُ خروجُها من بیتها بغیر اِذن زوجها.
وقال الشافعی: اَن تَبْذُوَ علی اَحْمائِها بِذَرابهِ لسانها فتُؤْذِیَهُم وتَلُوکَ ذلک. فی حدیث فاطمه بنت قیس: اَن النبی، صلی اللَّه علیه و سلم، لم یَجْعل لها سُکْنی ولا نفقهً وذَکر اَنه نَقَلها اِلی بیت ابن اُم مَکتوم لبَذاءتِها وسَلاطهِ لِسانِها ولم یُبْطِلْ سُکْناها لقوله عزّ وجل: «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَلا یَخْرُجْنَ اِلَّا اَنْ یَاْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ».
وکلُّ خَصْله قبیحهٍ، فهی فاحشهٌ من الاَقوال والاَفعال؛ ومنه الحدیث: قال لعائشه لا تقولی ذلک فاِن اللَّه لا یُحبُّ الفُحْشَ ولا التفاحُشَ. اَراد بالفُحْش التعدّی فی القول والجواب لا الفُحْشَ الذی هو من قَذَعِ الکلام وردیئه… وکلُّ اَمر لا یکون موافقاً للحقِّ والقَدْر، فهو فاحشهٌ… واَما قول اللَّه عز و جل: «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَاْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ» قال المفسرون: معناه یاْمرکم باَن لا تتصدقوا، وقیل: الفحشاءهاهنا البُخْل، والعرب تسمی البَخیلَ فاحشاً.
ابنسیده گفته: فحش، فحشاء و فاحشه به معنای زشتی در گفتار و رفتار است. متفحش کسی است که متصدی فحش دادن به مردم شده است. جمله فحش و فاحشه در روایات بسیار تکرار شده است و منظور از آن هر گناه و معصیتی است که زشتی آن زیاد باشد.
ابناثیر گفته: بسیاری از اوقات کلمه «فاحشه» به معنای زنا آمده و زنا «فاحشه» نامگذاری شده است، خداوند میفرماید: «الا ان یاتین بفاحشه مبینه؛ مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند» فاحشه مبینه در این آیه به معنای این است که اگر زنا کردند، بر آنها حد جاری کند. برخی گفتهاند که منظور از فاحشه، خارج شدن از خانه بدون اجازه شوهر است.
اگر به شوهرش ناسزا گفت و تندزبانی کرد، او را آزار دهید و دهانش را ببندید. در روایت فاطمه بنتقیس آمده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) برای او خانهای قرار ندارد و نفقهای برایش معین نکرد و دستور داد که او را به خانه ابناممکتوم انتقال دهند؛ چرا که زبان تندی داشت و بد زبان بود؛ اما او را از خانهاش خارج نکرد؛ چرا که خداوند فرموده است: «نه آنها را از خانههایشان بیرون کنید و نه آنها (در دوران عدّه) بیرون روند، مگر آنکه کار زشت آشکاری انجام دهند»
هر خصلت زشت؛ چه در گفتار باشد و چه در کردار، فاحشه نامیده میشود. از جمله آن روایتی است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به عائشه گفت: «این سخن را نگو؛ چرا که خداوند ناسزا و ناسزا گفتن به یکدیگر را دوست ندارد» مراد از «فحش» در این روایت گذشتن از حد در گفتار و جواب دادن است، نه به معنای ناسزاگوئی و کلام پست.
هر آن چه با حق و آن چه خداوند خواسته، سازگار نباشد، «فاحشه» است؛ اما این گفتار خداوند: «شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستی میدهد و به فحشا (و زشتیها) امر میکند»، مفسران گفتهاند که معنای آن این است که شیطان به شما دستور میدهد که صدقه ندهید، برخی گفتهاند که فحشا در این آیه به معنای بخل است و عرب به انسان بخیل «فاحش» میگویند.
[۷] افریقی مصری، محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۳۲۵.
مولی محمد صالح مازندرانی در شرح این روایت میگوید:
قال المفسرون فیه اشاره الی ان سبب القرب والرجحان عند الله تعالی لیس الا الصلاح کائنا من کان وخیانه المراتین لیست هی الفجور وانما هی نفاقهما وابطانهما الکفر وتظاهرهما علی الرسولین فامراه نوح قالت لقومه انه مجنون وامراه لوط دلت قومه علی ضیفانه، ولیس المراد بالخیانه البغی والزنا اذ ما زنت امراه نبی قط، وذلک هو المراد بقوله ((علیهالسلام)): (ما تری من الخیانه فی قول الله (عزّوجلّ) (فخانتاهما) ما یعنی بذلک الا الفاحشه) هی کلما یشتد قبحه من الذنوب والمعاصی والمراد بها هنا النفاق والمخالفه والکفر.
مفسران در تفسیر این آیه گفتهاند: این آیه اشاره به این دارد که معیار نزدیکی و برتری در نزد خداوند، چیزی جز کار خیر نیست، هرکس که میخواهد باشد و خیانت این دو زن، زنا نبوده است؛ بلکه نفاق، پنهان کردن کفر در دل و دشمنی با آن دو پیامبر خدا بوده است؛ پس زن نوح به قومش میگفت که او دیوانه است و زن لوط مردم از وجود میهمانها در خانه آن حضرت آگاه کرد، مقصود از خیانت زنا نیست؛ چرا که هیچ یک از زنان پیامبران هیچگاه زنا نکردهاند و مراد امام (علیهالسلام) از جمله «… ما یعنی بذلک الا الفاحشه» نیز همین است. فاحشه، کلمهای است که هرگاه زشتی یک گناه و معصیت شدید شود، استفاده میشود و مراد از آن نفاق، مخالفت (با پیامبر) و کفر است.
[۸] مازندرانی، مولی محمد صالح، شرح اصول الکافی، ج۱۰، ص۱۰۷.
در منابع اهلسنت نیز روایتی وجود دارد که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) کلمه «فاحشه» را برای عائشه به کار برده است و «فاحشه» در این روایت به معنای بدگوئی و کلام زشت است.
ابنابیشیبه در کتاب مصنف مینویسد:
حدثنا ابو بکر قال حدثنا ابو معاویه عن الاعمش عن ابی الضحی عن مسروق عن عائشه ان النبی صلی الله علیه وسلم قال لها: یَا عَائِشَهُ لاَ تَکُونِی فَاحِشَهً.
از مسروق از عائشه نقل شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به عائشه گفت: ای عائشه! «فاحشه؛ ناسزاگو» نباش.
[۹] ابنابیشیبه کوفی، ابوبکر عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۵، ص۲۱۱، ح۲۵۳۲۹.
و مسلم نیشابوری همین روایت را با طول و تفصیل بیشتری نقل کرده است:
حَدَّثَنَا اَبُو کُرَیْب، حَدَّثَنَا اَبُو مُعَاوِیَهَ، عَنِ الاَعْمَشِ، عَنْ مُسْلِم، عَنْ مَسْرُوق، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ اَتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه وسلم اُنَاسٌ مِنَ الْیَهُودِ فَقَالُوا السَّامُ عَلَیْکَ یَا اَبَا الْقَاسِمِ. قَالَ «وَعَلَیْکُمْ». قَالَتْ عَائِشَهُ قُلْتُ بَلْ عَلَیْکُمُ السَّامُ وَالذَّامُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم «یَا عَائِشَهُ لاَ تَکُونِی فَاحِشَهً». فَقَالَتْ مَا سَمِعْتَ مَا قَالُوا فَقَالَ «اَوَلَیْسَ قَدْ رَدَدْتُ عَلَیْهِمُ الَّذِی قَالُوا قُلْتُ وَعَلَیْکُمْ».
از مسروق از عائشه نقل شده است: عدهای از یهودیان خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) رسیدند و گفتند: سام (مرگ) بر تو ای ابوالقاسم. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: بر شما. عائشه گوید من گفتم: بلکه بر خود شما مرگ و ملامت باد، پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: ای عائشه، فاحشه نباش. عائشه گفت: مگر نشنیدی که چه گفتند؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: مگر نه این که هر آن چه که گفته بودند بر خود آنها برگرداندم و گفتم بر شما باد؟
[۱۰] نیسابوری قشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۰۶، ح۲۱۶۵.
نووی در شرح همین روایت و روایت دیگری با همین مضمون از عائشه، میگوید:
واما الفحش فهو القبیح من القول والفعل وقیل الفحش مجاوزه الحد.
و اما فحش به معنای زشتی در گفتار و کردار است، برخی گفتهاند که فحش به معنای تجاوز از حد است.
[۱۱] نووی الشافعی، محیی الدین ابو زکریا یحیی بن شرف بن مر بن جمعه بن حزام، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج۱۴، ص۱۴۷.
و ملا علی هروی میگوید:
وفی روایه لمسلم قال: «لا تکونی فاحشه» ای قائله للفحش ومتکلمه بکلام قبیح.
در روایت مسلم آمده است که «فاحشه نباش» فاحشه، یعنی به زبان آوردن سخن زشت.
[۱۲] ملا علی قاری، نورالدین ابو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای۱۰۱۴ه)، مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح، ج۸، ص۴۶۳.
در نتیجه: اولاً: این روایت مرحوم کلینی در کتاب کافی سندش ضعیف است؛ ثانیاً: ارتباطی به عائشه ندارد؛ ثالثاً: فاحشه معانی مختلفی دارد و همیشه به معنای زنا نیامده است.
روایت سوم
طبق روایت سوم، عایشه چهل دینار از خیانت جمعآوری کرده بود!
حافظ رجب برسی در کتاب مشارق الانوار نوشته است:
الفصل الرابع (فی اسرار الحسن بن علی (علیهماالسلام)): فمن ذلک: انه لما قدم من الکوفه جاءت النسوه یعزینه فی امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، ودخلت علیه ازواج النبی (صلیاللهعلیهوآله)، فقالت عائشه: یا ابا محمد ما مثل فقد جدک الا یوم فقد ابوک، فقال لها الحسن: نسیت نبشک فی بیتک لیلا بغیر قبس بحدیده، حتی ضربت الحدیده کفک فصارت جرحا الی الآن.
فاخرجت جردا اخضر فیه ما جمعتها من خیانه حتی اخذت منه اربعین دینارا عددا لا تعلمین لها وزنا ففرقتیها فی مبغضی علی صلوات الله علیه من تیم وعدی، وقد تشفیت بقتله، فقالت: قد کان ذلک.
فصل چهارم درباره اسرار حسن بن علی (علیهماالسلام) است. از اسرار آن حضرت این است که وقتی آن حضرت از کوفه برگشت، زنان برای تسلیت گفتن شهادت امیرمؤمنان (علیهالسلام) خدمت آن حضرت رسیدند، همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نیز به همین منظور آمده بودند؛ پس عائشه گفت: ای ابومحمد! هیچ روزی همانند روز از دست دادن جدت نبود، مگر روز از دست دادن پدرت.
امام حسن (علیهالسلام) فرمود: آیا فراموش کردی که میخواستی شبانه گودالی در خانهات با آهن بکنی؛ در حالی که چراغی نداشتی؛ پس آهن به کف دستت خورد و زخم آن تا امروز موجود است؛ پس کیسه سبزی خارج کردی که در آن اموالی را از خیانت جمعآوری کرده بودی، تا این که چهل عدد دینار که وزن آن را نمیدانستی برداشتی و آن را در بین دشمنان علی (علیهالسلام) از قبیله تیم و عدی تقسیم کردی و از کشته شدن علی (علیهالسلام) خوشحال شدی؟ عائشه گفت: بلی، چنین بوده است.
[۱۳] برسی حلی، رضی الدین رجب بن محمد بن رجب المعروف بالحافظ، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، ص۱۲۹.
نقد و بررسی
اولاً: حافظ رجب برسی این روایت را به صورت مرسل نقل کرده است و دیگران نیز که با سند نقل کردهاند، در سند آن حسین المقری کوفی، محمد بن حلیم التماری، مخول بن ابراهیم و زید بن کثیر وجود دارد که همگی آنها «مجهول» و بلکه «مهمل» هستند و در کتابهای رجالی نامی از آنها برده نشده است؛ پس چنین روایتی ارزش استدلال ندارد.
ثانیا: با چشم پوشی از سند روایت، از کجا معلوم که مقصود از خیانت «زنا» باشد؟ خیانت هم میتواند خیانت مالی باشد، هم خیانتهای دیگر.
ابنحجر عسقلانی در شرح این روایت بخاری: «وَلَوْلَا حَوَّاءُ لم تَخُنَّ اُنْثَی زَوْجَهَا؛ اگر (این کار) حوا نبود، هیچ زنی به شوهرش خیانت نمیکرد» (
[۱۴] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۳۲، ح۳۳۳۰.
)، خیانت حضرت حواء (علیهالسلام) را این چنین معنا کرده است:
فیه اشاره الی ما وقع من حواء فی تزیینها لآدم الاکل من الشجره حتی وقع فی ذلک فمعنی خیانتها انها قبلت ما زین لها ابلیس حتی زینته لآدم ولما کانت هیام بنات آدم اشبهها بالولاده ونزع العرق فلا تکاد امراه تسلم من خیانه زوجها بالفعل او بالقول ولیس المراد بالخیانه هنا ارتکاب الفواحش حاشا وکلا ولکن لما مالت الی شهوه النفس من اکل الشجره وحسنت ذلک لآدم عد ذلک خیانه له واما من جاء بعدها من النساء فخیانه کل واحده منهن بحسبها.
این روایت اشاره دارد به قصهای که برای حوا اتفاق افتاد و او خوردن از درخت را برای آدم زیبا جلوه داد؛ تا این که آدم این عمل را انجام داد. پس معنای خیانت حوا این است که او زیبا جلوه دادن شیطان را پذیرفت و آن را برای حضرت آدم زیبا جلوه داد. و چون حوا مادر تمام زنان عالم بود، همگی به او شبیه شدند و این رگ را از او گرفتند؛ به همین سبب هیچ زنی از خیانت به شوهر خویش در رفتار و گفتار مصون نیست! و معنی از این خیانت در اینجا ارتکاب فواحش نیست! هرگز! اما چون به شهوت نفس رو کرد و از درخت خورد و این کار را برای آدم زینت داد، این کار خیانت به آدم به حساب آمد؛ و زنانی که بعد از او آمدند خیانت هر کدام، به حسب خود آنان است!
[۱۵] عسقلانی شافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۶، ص۳۶۸.
همچنین خداوند در آیه ۱۰ سوره تحریم از خیانت زنان نوح و لوط خبر داده است:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَاَتَ نُوحٍ وَ امْرَاَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلین.
خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند! »
در حالی که تمام شیعه و اکثر بزرگان سنی اتفاق دارند که مراد از «فَخانَتاهُما» فحشا و زنا نیست؛ بلکه زن نوح و لوط اخبار خانه آن دو پیامبر را به کافران میرساند، به همین جهت خداوند آن دو را با کافران عذاب کرد.
قرطبی مفسر مشهور اهلسنت در تفسیر این آیه میگوید:
وقوله: «فَخانَتاهُما» یعنی فی الدین لا فی الفراش وذلک ان هذه کانت تخبر الناس انه مجنون وذلک انها قالت له: اما ینصرک ربک فقال لها: نعم قالت: فمتی قال: اذا فار التنور فخرجت تقول لقومها: یا قوم والله انه لمجنون یزعم انه لا ینصره ربه الا ان یفور هذا التنور فهذه خیانتها وخیانه الاخری انها کانت تدل علی الاضیاف.
منظور از «فخانتاهما» خیانت در دین است نه خیانت ناموسی و این بدان خاطر بوده است که زن نوح به مردم میگفت که او مجنون است. همچنین زن نوح به ایشان گفت: آیا پروردگارت تو را یاری میکند؟ حضرت نوح فرمود: بلی. زن گفت: چه زمانی؟ حضرت نوح فرمود: زمانی که (آب از) تنور فوران کند. پس زن از خانه خارج شد و به قومش گفت: ای قوم به خدا سوگند که نوح دیوانه است و خیال میکند که پروردگار او را یاری نخواهد کرد؛ مگر زمانی که (آب از) این تنور فوران کند. این خیانت زن نوح بود و خیانت زن لوط نیز این بود که مردم از وجود میهمانان آگاه کرد.
[۱۶] انصاری قرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۹، ص۴۷.
بقیه مفسران شیعه و سنی نیز همین دیدگاه را دارند که در ادامه سخنان جمعی از آنها را نقل خواهیم کرد.
از آن چه گفتیم روشن میشود که صدور چنین گناهانی که در ادب عربی از آن به «خیانت» تعبیر میشود، از زنان پیامبران اشکالی ندارد؛ اما خیانت ناموسی از آن جائی که ارتباط مستقیم با آبروی آن بزرگواران دارد، قابل پذیرش نیست و از دیدگاه جمهور علمای شیعه و سنی غیر ممکن است.
ثالثاً: همان طور که از متن روایت پیدا است، مراد از خیانت در روایت حافظ رجب برسی، خیانت در بیت مال مسلمین است که از طرف معاویه برای عائشه فرستاده میشد و او در میان مسلمانان به منظور میل مردم به سوی معاویه و تنفر از امیرمؤمنان (علیهالسلام) تقسیم میکرد، نه خیانت به معنای زنا؛ چرا که در ادامه روایت آمده است:
ففرقتیها فی مبغضی علی صلوات الله علیه من تیم وعدی، وقد تشفیت بقتله.
تو این اموال را در بین دشمنان علی (علیهالسلام) از قبیله تیم و عدی تقسیم کرده و از کشته شدن آن حضرت خوشحال شدی.
اموالی که معاویه به عائشه داده بود:
طبق مدارک موجود در منابع اهلسنت، معاویه بن ابیسفیان برای عائشه اموال فراوانی میفرستاد تا او با توجه به سابقه دشمنی که با امیرمؤمنان (علیهالسلام) داشت، این اموال را در جهت تقویت جبهه معاویه و تضعیف جبهه امیرمؤمنان (علیهالسلام) مصرف نماید. ما به صورت خلاصه به چند مدرک در اینباره اشاره میکنیم:
ابونعیم اصفهانی در حلیه الاولیاء، ابنعساکر دمشقی در تاریخ مدینه دمشق و شمسالدین ذهبی در تاریخ الاسلام مینویسند:
عن هشام بن عروه عن ابیه ان معاویه بعث الی عائشه رضی الله تعالی عنها بمائه الف فوالله ما غابت الشمس عن ذلک الیوم حتی فرقتها قالت مولاه لها لو اشتریت لنا من هذه الدراهم بدرهم لحما فقالت لو قلت قبل ان افرقها لفعلت.
هشام بن عروه از پدرش نقل کرده است که معاویه صد هزار (درهم) برای عائشه فرستاد، به خدا قسم هنوز خورشید غروب نکرده بود که عائشه آنها را تقسیم کرد. کنیز عائشه به او گفت: ای کاش با یکی از این درهمها برای ما گوشت میخریدی، عائشه گفت: اگر پیش از تقسیم آنها میگفتی، میخریدم.
[۱۷] اصبهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ج۲، ص۴۷.
[۱۸] ابنعساکر دمشقی شافعی، ابیقاسم علی بن الحسن ابن هبه الله بن عبدالله، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۵۹، ص۱۹۲.
[۱۹] ذهبی شافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۴، ص۲۴۸.
و بسیاری از بزرگان اهلسنت نقل کردهاند:
عن عطاء قال: قدمت عائشه مکه، فارسل الیها معاویه بطوق قیمته مائه الف فقبلته.
عطا گفته است که عائشه وارد مکه شد، پس معاویه برای او گردنبندی فرستاد که قیمتش صد هزار (درهم یا دینار) بود و عائشه نیز قبول کرد.
[۲۰] ابناعرابی، ابوسعید احمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم بصری، معجم ابن الاعرابی، ج۳، ص۱۰۶۲.
[۲۱] ابنعساکر دمشقی شافعی، ابیقاسم علی بن الحسن ابن هبه الله بن عبدالله، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۵۹، ص۱۹۲.
[۲۲] ابنکثیر دمشقی، ابوفداء اسماعیل بن عمر قرشی، البدایه والنهایه، ج۸، ص۱۴۶.
شمس الدین ذهبی در تاریخ الاسلام، ابنکثیر سلفی در البدایه والنهایه و ابنعساکر در تاریخ مدینه دمشق مینویسند:
وقال سعید بن عبد العزیز: قضی معاویه عن عائشه ثمانیه عشر الف دینار.
سعید بن عبدالعریز گفته: معاویه هیجده هزار دینار از بدهکاریهای عائشه را داد.
[۲۳] ذهبی شافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۴، ص۲۴۸.
[۲۴] ابنعساکر دمشقی شافعی، ابیقاسم علی بن الحسن ابن هبه الله بن عبدالله، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۵۹، ص۱۹۲.
[۲۵] ابنکثیر دمشقی، ابوفداء اسماعیل بن عمر القرشی، البدایه والنهایه، ج۸، ص۱۴۵.
محمد بن سعد در طبقات الکبری، ابنجوزی در المنتظم و صفوه الصفوه مینویسند:
وروی حجاج بن محمد عن ابی معشر قال دخل المنکدر بن عبدالله علی عائشه فقالت لک ولد قال لا فقالت لو کان عندی عشره آلاف درهم لوهبتها لک قال فما امست حتی بعث الیها معاویه بمال فقالت ما اسرع ما ابتلیت وبعثت الی المنکدر بعشره آلاف درهم فاشتری منها جاریه فهیام ولده محمد وعمر وابی بکر.
حجاج بن محمد از ابومشعر نقل کرده است که منکدر بن عبدالله بر عائشه وارد شد، عائشه از او سؤال کرد که فرزندی داری؟ گفت: خیر. پس عائشه گفت: اگر من ده هزار درهم داشتم، آنها را به تو میبخشیدم. آن روز تمام نشده بود که معاویه برای عائشه مالی فرستاد؛ پس عائشه گفت: چه زود که خدا من را امتحان کرد؛ سپس ده هزار درهم برای منکدر فرستاد و منکدر با آن کنیزی خرید و آن کنیز صاحب فرزند شد و محمد، عمر و ابوبکر را به دنیا آورد.
[۲۶] زهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۸.
[۲۷] ابنجوزی حنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۷، ص۲۸۱.
[۲۸] ابنجوزی حنبلی، جمالالدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد، صفه الصفوه، ج۲، ص۱۴۰.
و همچنین ابنسعد در طبقات، و ذهبی در تاریخ الاسلام و سیر اعلام النبلاء مینویسند:
اخبرنا ابو معاویه الضریر حدثنا هشام بن عروه عن محمد بن المنکدر عنام ذره قالت بعث بن الزبیر الی عائشه بمال فی غرارتین یکون مائه الف فدعت بطبق وهی یومئذ صائمه فجعلت تقسم فی الناس قال فلما امست قالت یا جاریههاتی فطری فقالتام ذره یاام المؤمنین اما استطعت فیما انفقت ان تشتری بدرهم لحما تفطرین علیه فقالت لا تعنفینی لو کنت اذکرتنی لفعلت.
امذره گفته: عبدالله بن زبیر برای عائشه دو جوال (گونی) مال فرستاد که صد هزار میشد. پس عائشه در حالی که روزهدار بود، طبقی خواست و اموال را در میان مردم تقسیم کرد، هنگامی که روز تمام شد، به کنیزش گفت: افطاری من را بیاور، امذره گفت: ای مادر مؤمنان! آیا نمیتوانستی با یکی از درهمهائی که انفاق کردی گوشت میخریدی تا با آن افطار میکردیم؟ عائشه گفت: بر من سخت نگیرید، اگر به یادم میانداختید، این کار را میکردم.
[۲۹] زهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۷.
[۳۰] ذهبی شافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۸۷.
[۳۱] ذهبی شافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۴، ص۲۵۰.
به راستی هدف معاویه و عبدالله بن زبیر از فرستادن این همه مال و اموال برای عائشه که فرماندهی جنگ جمل را بر عهده گرفت چه بود؟ چرا این سرمایه به عایشه داده شد و نه به امسلمه یا امحبیبه که طبق روایت صحیح بخاری، در میان زنان رسول خدا در حزب مخالف عایشه قرار داشت؟
ما دوست داریم که بزرگان اهلسنت جواب این مطلب را به روشنی بدهند تا ذهن جوانان شیعه و سنی از هر گونه مطلب خلافی روشن شود.
از آن چه گذشت میتوان این احتمال را داد که منظور از روایت حافظ رجب برسی خیانت عائشه در اموال مسلمانان و مصرف بیت المال مسلمین در رواج دشمنی با امیرمؤمنان (علیهالسلام) و جمع آوری هوادار برای معاویه بوده است نه خیانت به معنای فحشاء.
روایت چهارم
طبق روایت چهارم، یکی از همسران پیامبر، با یکی از صحابه ازدواج کرده است!
در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است:
قال علی بن ابراهیم فی قوله ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا ثم ضرب الله فیهما مثلا فقال: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَاَتَ نُوحٍ وَامْرَاَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما» فقال: والله ما عنی بقوله فَخانَتاهُما الا الفاحشه ولیقیمن الحد علی فلانه فیما اتت فی طریق وکان فلان یحبها فلما ارادت ان تخرج الی (البصره) قال لها فلان لا یحل لک ان تخرجی من غیر محرم فزوجت نفسها من فلان.
علی بن ابراهیم درباره آیه «ضرب الله مثلا» گفته: خداوند درباره آن دو (حفصه و عائشه) مَثَل زده و فرموده: «خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند»؛ به خدا قسم که منظور از «فخانتاهما» چیزی جز فاحشه نیست و باید بر فلانه (عائشه) حد جاری شود؛ به خاطر این که وقتی میخواست به بصره برود، فلانی (طلحه) او را دوست داشت و به او گفت: برای تو حلال نیست که بدون محرم خارج بشوی؛ پس خود را به ازدواج فلان (طلحه) درآورد.
[۳۲] قمی، ابوالحسن علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۷۷.
نقد و بررسی
اولاً: علمای شیعه در این مطلب اختلاف دارند که آیا تفسیر موجود، همان تفسیر علی بن ابراهیم است، یا توسط شاگرد او عباس بن محمد بن قاسم که از نظر رجالی فرد مجهولی است، نوشته شده؛ از این رو اصل صحت انتساب این جمله به علی بن ابراهیم مورد تردید است.
عبدالرحیم ربانی شیرازی، محقق کتاب بحار الانوار در ذیل نقل این روایت در بحار مینویسد:
فیه شناعه شدیده، وغرابه عجیبه، نستبعد صدور مثله عن شیخنا علی بن ابراهیم بل نظن قریبا انه من زیادات غیره، لان التفسیر الموجود لیس بتمامه منه قدس سره، بل فیه زیادات کثیره من غیره، فعلیای هذه مقاله یخالفها المسلمون باجمعهم من الخاصه والعامه وکلهم یقرون بقداسه اذیال ازواج النبی ((صلیاللهعلیهوآله)) مما ذکر، نعم بعضهم یعتقدون عصیان بعضهن لمخالفتها امیرالمؤمنین علی ((علیهالسلام)).
در این گفتار زشتی بسیار شگفت انگیزی وجود دارد، صدور چنین جملهای از شیخ ما علی بن ابراهیم بعید است؛ بلکه گمان قوی دارم که این جمله از اضافات دیگران است؛ زیرا تمام تفسیر موجود از خود او نیست؛ بلکه اضافات بسیاری از سوی دیگران در آن وارد شده است.
به هر حال این گفتار مخالف دیدگاه تمام مسلمانان؛ چه شیعه و چه سنی است و همه مسلمانان به پاک بودن دامان همسران رسول خدا از آن چه نقل شده است، اقرار کردهاند؛ بلی، برخی به عصیان و سرکشی برخی از همسران رسول خدا به خاطر مخالفت با امیرمؤمنان (علیهالسلام) قائل شدهاند.
[۳۳] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۲، ص۲۴۱، پاورقی شماره ۳.
ثانیاً: همان طور که از متن مطلب فوق به دست میآید، جمله «والله ما عنی بقوله فَخانَتاهُما الا الفاحشه و لیقیمن الحد علی فلانه…» کلام یکی از ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) نیست؛ بلکه این گفته منسوب به علی بن ابراهیم است. بدیهی است که حتی بر فرض صحت انتساب تمام مطالب کتاب به علی بن ابراهیم، گفته او برای احدی جز خودش حجت نیست.
از دیدگاه ما شان علی بن ابراهیم اجل است از این که چنین جمله شنیعی را بدون دلیل و مدرک گفته باشد.
علامه مجلسی (رضواناللهتعالیعلیه) در اینباره میگوید:
بیان: المراد بفلان طلحه وهذا ان کان روایه فهی شاذه مخالفه لبعض الاصول، وان کان قد یبدو من طلحه ما یدل علی انه کان فی ضمیره الخبیث مثل ذلک لکن وقوع امثال ذلک بعید عقلا ونقلا وعرفا وعاده وترک التعرض لامثاله اولی.
توضیح: مراد از «فلان» طلحه است، اگر این جمله روایت باشد، شاذ و مخالف بعضی از اصول است؛ اگر چه از طلحه چیزهای سر زده است که دلالت میکند او در باطن خبیث خود چنین قصدهایی را داشته است، ولی وقوع چنین چیزهای از نظر عقل، نقل، عرف و عادت بعید به نظر میرسد و شایسته است که چنین مطالبی مطرح نشود.
[۳۴] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۲، ص۱۰۷.
این سخن علامه مجلسی اشاره دارد به روایات فراوانی که در منابع اهلسنت وجود دارد که ثابت میکند طلحه بسیار دوست داشته است که با عائشه ازدواج نماید و حتی در زمان حیات پیامبر خدا ((صلیاللهعلیهوآله)) بارها این آرزو را بر زبان آورده است، تا اینکه این خبر به گوش آن حضرت میرسد و سبب ناراحتی و غصه آن حضرت را فراهم میکند که خداوند با فرستادن آیه ششم سوره احزاب:
النَّبِیُّ اَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَاَزْواجُهُ اُمَّهاتُهُمْ.
پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها (مؤمنان) محسوب میشوند.
ازدواج همسران پیامبر را با دیگران حرام اعلام میکند. ما به برخی از مدارک آن اشاره میکنیم:
مقاتل بن سلیمان که از قدیمیترین تفسیرپردازان اهلسنت به شمار میرود، در شان نزول آیه ۵۳ سوره احزاب «وَما کانَ لَکُمْ اَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا اَنْ تَنْکِحُوا اَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ اَبَداً اِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً» مینویسد:
فقال طلحه بن عبید الله القرشی من بنی تیم بن مره: ینهانا محمد ان ندخل علی بنات عمنا، یعنی عائشه، رضی الله عنها، وهما من بنی تیم بن مره، ثم قال فی نفسه: والله، لئن مات محمد وانا حی لاتزوجن عائشه، فانزل الله تعالی فی قول طلحه بن عبید الله «وَما کانَ لَکُمْ اَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا اَنْ تَنْکِحُوا اَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ اَبَداً اِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً» لان الله جعل نساء النبی صلی الله علیه وسلم علی المؤمنین فی الحرمه کامهاتهم. فمن ثم عظم الله تزویجهن علی المؤمنین.
طلحه بن عبید الله قرشی از بنیتیم گفت: محمد ما را از این که به نزد دختر عمویمان یعنی عائشه رویم! ـ طلحه و عائشه هر دو از بنیتیم بودند- سپس در دل خویش گفت: قسم به خدا اگر محمد بمیرد و من زنده باشم، با عائشه ازدواج میکنم.
به همین سبب خداوند این آیه را نازل کرد که «شما حق ندارید که رسول خدا را آزار دهید و حق ندارید که بعد از او با همسرانش ازدواج کنید که این کار در نزد خداوند (گناه) بزرگی است».
زیرا خداوند همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را در حرمت ازدواج مانند مادرانشان قرار داده است و به همین سبب خدا ازدواج با آنان را گناه کبیره برای مومنان دانسته است.
[۳۵] ازدی بلخی، ابو الحسن مقاتل بن سلیمان بن بشیر، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۳، ص۵۳.
و ابومظفر سمعانی مینویسد:
وقوله: «ما کانَ لَکُمْ اَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ» قال اهل التفسیر: لما نزلت آیه الحجاب ومنع الرجال من الدخول فی بیوت النبی، قال رجل من الصحابه: ما بالنا نمنع من الدخول علی بنات اعمامنا، والله لئن حدث امر لاتزوجن عائشه، والاکثرون علی ان القائل لهذا طلحه بن عبید الله، وکان من رهط ابی بکر الصدیق.
اهل تفسیر گفتهاند که وقتی آیه حجاب نازل شد و مردان از ورود به خانه رسول خدا منع شدند، یکی از صحابه گفت: چه شده است که ما را از وارد شدن به دختران عمویمان، باز میدارند؟ قسم به خدا اگر اتفاقی افتاد (رسول خدا مرد) با عائشه ازدواج میکنم.
بیشتر علما بر این عقیدهاند که گوینده این سخن، طلحه بن عبید الله بوده است که از قبیله ابوبکر بود.
[۳۶] سمعانی، ابوالمظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار، تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۰۱.
ابنابوحاتم رازی در تفسیر خود سه روایت در اینباره نقل کرده است:
عن ابنعباس رضی الله، عنه فی قوله: وما کان لکم ان تؤذوا رسول الله… قال: نزلت فی رجل هم ان یتزوج بعض نساء النبی صلی الله علیه وسلم بعده، قال سفیان: ذکروا انها عائشه رضی الله، عنها.
عن عبد الرحمن بن زید بن اسلم قال: بلغ النبی صلی الله علیه وسلم ان رجلا یقول: ان توفی رسول الله صلی الله علیه وسلم تزوجت فلانه من بعده، فکان ذلک یؤذی النبی صلی الله علیه وسلم فنزل القران وما کان لکم ان تؤذوا رسول الله.
۱۷۷۶۵ عن السدی رضی الله، عنه قال: بلغنا ان طلحه بن عبید الله قال: ایحجبنا محمد، عن بنات عمنا، ویتزوج نسائنا من بعدنا لئن حدث به حدث لنتزوجن نساءه من بعده. فنزلت هذه الایه
از ابنعباس روایت شده است که در مورد آیه «وما کان لکم ان توذوا…» گفت: در مورد مردی نازل شد که میخواست با بعد از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) یکی از همسران آن حضرت ازدواج کند. سفیان گفته است که چنین میگویند که آن زن عائشه بوده است!
از عبدالرحمن بن زید بن اسلم روایت شده است که گفت: به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) خبر رسید که مردی میگوید: اگر پیامبر از دنیا رفت من بعد از او با فلان زن ازدواج میکنم!
سخن او سبب آزار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) شد؛ و این آیه نازل گردید که «وما کان لکم ان توذوا…»
از سدی از عبدالرحمن بن زید روایت شده است که به ما خبر رسید که طلحه بن عبید الله گفت: آیا محمد بین ما و دختران عمومان پرده قرار میدهد؟ و خود بعد از مردن ما با همسران ما ازدواج میکند؟ قسم به خدا اگر برای او اتفاقی افتاد، بعد از او با همسرانش ازدواج خواهیم کرد.
به همین سبب این آیه نازل شد!
[۳۷] ابیابیحاتم رازی، عبدالرحمن بن محمد بن ادریس، تفسیر ابنابیحاتم، ج۱۰، ص۱۲.
و قرطبی مفسیر شهیر و پرآوازه سنی مینویسد:
وقال القشیری ابو نصر عبد الرحمن: قال بن عباس قال رجل من سادات قریش من العشره الذین کانوا مع رسول الله صلی الله علیه وسلم علی حراء فی نفسه لو توفی رسول الله صلی الله علیه وسلم لتزوجت عائشه وهی بنت عمی قال مقاتل: هو طلحه بن عبید الله… وقال بن عطیه: روی انها نزلت بسبب ان بعض الصحابه قال: لو مات رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) لتزوجت عائشه فبلغ ذلک رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) فتاذی به هکذا کنی عنه بن عباس ببعض الصحابه وحکی مکی عن معمر انه قال: هو طلحه بن عبید الله
ابنعباس گفته است که یکی از بزرگان قریش از ده نفری که با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در غار حراء بودند در دل خویش گفت: اگر پیامبر از دنیا برود، با عائشه که دختر عموی من است ازدواج میکنم! مقاتل میگوید: او طلحه بن عبیدالله است
ابنعطیه نیز گفته است: روایت شده است که این آیه در مورد یکی از صحابه نازل شد که گفت: اگر رسول خدا بمیرد، با عائشه ازدواج میکنم!
این خبر به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) رسید! و آن حضرت نیز بدین سبب آزرده شد.
در این روایت ابنعباس با کنایه گفته است یکی از صحابه از معمر روایت کرده است که او گفته است «طلحه بن عبیدالله»
[۳۸] انصاری قرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۲۲۸.
دیگر دانشمندان و مفسران اهلسنت نیز بر این مطلب تصریح کردهاند که ما فقط به ذکر نام و آدرس کتاب آنها اکتفا میکنیم:
[۳۹] زهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۰۱.
[۴۰] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۱.
[۴۱] سمرقندی، نصر بن محمد بن احمد ابواللیث، تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم، ج۳، ص۶۶.
[۴۲] بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۳، ص۵۴۱.
[۴۳] اندلسی، ابومحمد عبد الحق بن غالب بن عطیه، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۴، ص۳۹۶.
[۴۴] ابنعربی، ابوبکر محمد بن عبدالله، احکام القرآن، ج۳، ص۶۱۷.
[۴۵] ابنجوزی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۶، ص۴۱۶.
[۴۶] رازی شافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج۲۵، ص۴۱۶.
[۴۷] زیلعی، عبدالله بن یوسف ابومحمد الحنفی، تخریج الاحادیث والآثار الواقعه فی تفسیر الکشاف للزمخشری، ج۳، ص۱۲۸.
[۴۸] عینی غیتابی حنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد، عمده القاری شرح صحیح البخاری، ج۱۹، ص۱۲۱.
[۴۹] انصاری شافعی، ابویحیی زکریا، اسنی المطالب فی شرح روض الطالب، ج۳، ص۱۰۲.
[۵۰] ابوالقاسم خلف بن عبدالملک بن بشکوال، غوامض الاسماء المبهمه الواقعه فی متون الاحادیث المسنده، ج۱۱، ص۷۱۱ـ۷۱۲.
بنابراین هرچند که طلحه چنین آوزویی را در باطن خود داشته است؛ اما روایت علی بن ابراهیم (رضواناللهتعالیعلیه) ازدواج او را با عائشه ثابت نمیکند؛ چرا که انتساب این مطلب به علی بن ابراهیم قطعی و روشن نیست؛ بنابراین روایت نیز ارزش استناد ندارد و چیزی را علیه شیعیان ثابت نمیکند.
تحلیل نهائی روایات
طبق آن چه گذشت نتیجه میگیریم که تمام این روایات هم از نظر سندی و هم از نظر دلالی مشکلات اساسی داشته، ارزش استناد ندارند و چیزی را به اثبات نمیرسانند.
از طرف دیگر با روایات صحیح السند و اجماع امت اسلامی نیز در تعارض هستند.
نتیجه نهائی آن که: اتهام فحشاء به عائشه و سایر همسران تمام پیامبران دلیل و مدرک معتبری ندارد.
دیدگاه شیعه نسبت به همسران پیامبران
از دیدگاه شیعه، زنان تمام پیامبران از تهمت زنا مبرا بودهاند؛ چرا که این مطلب طعن و نقص بر انبیاء (علیهمالسّلام) است و با آبروی آنها سروکار دارد و خداوند تمام انبیاء خود را از هر نقص و عیبی مبرا کرده است.
شیخ طوسی
شیخ طوسی (رحمت اللهعلیه) معروف به شیخ الطائفه درباره اتهام فحشا به همسرن پیامبران به نقل از ابنعباس مینویسد:
ما زنت امراه نبی قط، وکانت الخیانه من امراه نوح انها کانت تنسبه الی الجنون والخیانه من امراه لوط انها کانت تدل علی اضیافه.
هیچ یک از زنان پیامبران هرگز زنا نکرده است، خیانت زن نوح این بود که آن حضرت را متهم به دیوانگی کرده بود و خیانت زن لوط نیز این بود که جای مهمانان حضرت لوط به کفار نشان داد.
[۵۱] طوسی، شیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۹۵.
و در جای دیگر گفته است:
وقوله (ضرب الله مثلا للذین کفروا امراه نوح وامراه لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین) قال ابنعباس: کانت امراه نوح وامراه لوط منافقتین (فخانتاهما) قال ابنعباس: کانت امراه نوح کافره، تقول للناس انه مجنون، وکانت امراه لوط تدل علی اضیافه، فکان ذلک خیانتهما لهما، وما زنت امراه نبی قط، لما فی ذلک من التنفیر عن الرسول والحاق الوصمه به، فمن نسب احدا من زوجات النبی الی الزنا، فقد اخطا خطا عظیما، ولیس ذلک قولا لمحصل.
اما این سخن خداوند که: «خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند»، ابنعباس گفته: زن نوح و زن لوط منافق بودند. «فخانتاهما» ابنعباس گفته: زن نوح کافر بود و به مردم میگفت که آن حضرت دیوانه شده است و زن لوط جای مهمانان آن حضرت را به کفار نشان داد، این خیانت آن دو زن بود؛ هیچ یک از زنان پیامر هرگز زنا نکردهاند؛ زیرا سبب بدبینی و ننگ و عار نسبت به آن حضرت میشد؛ پس هرکس یکی از زنان پیامبران را متهم به زنا کند، اشتباه بزرگی مرتکب شده است و کسی که تحصیل (تحقیق) کرده باشد، چنین سخنی نمیگوید.
[۵۲] طوسی، شیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۲.
سیدمرتضی
سیدمرتضی (رضواناللهتعالیعلیه) در کتاب امالی خود در اینباره مینویسد:
ان سال سائل عن قوله تعالی (وَنادی نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ اِنَّ ابْنی مِنْ اَهْلی) الی قوله (اَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلین). فقال ظاهر قوله تعالی (اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِکَ) یقتضی تکذیب قوله (علیهالسلام) انه من اهلی فالنبی لا یجوز علیه الکذب فما الوجه فی ذلک وکیف یصح ان یخبر عن ابنه انه عمل غیر صالح وما المراد به.
الجواب قلنا فی هذه الآیه وجوه: احدها: ان نفیه لان یکون من اهله لم یتناول نفی النسب وانما نفی ان یکون من اهله الذین وعد بنجاتهم لانه (عزّوجلّ) کان وعد نوحا (علیهالسلام) بان ینجی اهله الا تری الی قوله تعالی (قُلْنَا احْمِلْ فیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَاَهْلَکَ اِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْل) فاستثنی تعالی من اهله من اراد اهلاکه بالغرق.
ویدل علیه ایضا قول نوح (علیهالسلام) (اِنَّ ابْنی مِنْ اَهْلی وَاِنَّ وَعْدَکَ الْحَق) وعلی هذا الوجه یتطابق الخبران ولا یتنافیان وقد روی هذا التاویل بعینه عن ابنعباس وجماعه من المفسرین.
والجواب الثانی ان یکون المراد بقوله تعالی (لَیْسَ مِنْ اَهْلِکَ) ای انه لیس علی دینک واراد انه کان کافرا مخالفا لابیه وکان کفره اخرجه من ان یکون له احکام اهله ویشهد لهذا التاویل قوله تعالی طریق التعلیل (اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِح) فبین تعالی انه انما خرج من احکام اهله لکفره وسوء عمله وقد روی هذا التاویل ایضا عن جماعه من المفسرین.
وحکی عن ابن جریج انه سئل عن ابن نوح فسبح طویلا ثم قال لا اله الا الله یقول الله ونادی نوح ابنه ویقول لیس منه ولکنه خالفه فی العمل فلیس منه من لم یؤمن.
وروی عن عکرمه انه قال کان ابنه ولکنه کان مخالفا له فی النیه والعمل فمن ثم قیل انه لیس من اهلک.
والوجه الثالث انه لم یکن ابنه علی الحقیقه وانما ولد علی فراشه فقال (علیهالسلام) ان ابنی علی ظاهر الامر فاعلمه الله تعالی ان الامر بخلاف الظاهر ونبه علی خیانه امراته ولیس فی ذلک تکذیب خبره لانه انما خبر عن ظنه وعما یقتضیه الحکم الشرعی فاخبره الله تعالی بالغیب الذی لا یعلمه غیره وقد روی هذا الوجه عن الحسن وغیره.
وروی قتاده عن الحسن قال کنت عنده فقال ونادی نوح ابنه فقال لعمر الله ما هو ابنه قال فقلت یا ابا سعید یقول الله تعالی ونادی نوح ابنه وتقول لیس بابنه قال افرایت قوله لیس من اهلک قال قلت معناه انه لیس من اهلک الذین وعدتک ان انجیهم معک ولا یختلف اهل الکتاب انه ابنه فقال اهل الکتاب یکذبون. . وروی عن مجاهد وابن جریج مثل ذلک.
وهذا الوجه یبعد اذ فیه منافاه للقرآن لانه قال تعالی (ونادی نوح ابنه) فاطلق علیه اسم البنوه ولانه ایضا استثناه من جمله اهله بقوله تعالی (واهلک الا من سبق علیه القول) ولان الانبیاء علیهم الصلاه والسلام یجب ان ینزهوا عن مثل هذه الحال لانها تعر وتشین وتغض من القدر وقد جنب الله تعالی انبیائه علیهم الصلاه والسلام ما هو دون ذلک تعظیما لهم وتوقیرا ونفیا لکل ما ینفر عن القبول منهم وقد حمل ابنعباس ظهور ما ذکرناه من الدلاله علی ان تاول قوله تعالی فی امراه نوح وامراه لوط فخانتاهما علی ان الخیانه لم تکن منهما بالزنا بل کانت احداهما تخبر الناس بانه مجنون والاخری تدل علی الاضیاف والمعتمد فی تاویل الآیه هو الوجهان المتقدمان.
اگر سؤال کنندهای از این گفتار خداوند بلندمرتبه سؤال کند که: «نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است» تا این کلام خداوند: «من به تو اندرز میدهم تا از جاهلان نباشی! » و بگوید که ظاهر این گفته خداوند «ای نوح! او از اهل تو نیست» اقتضاء میکند که گفته حضرت نوح که او از اهل من است، دروغ باشد؛ در حالی که دروغ گفتن برای انبیاء جایز نیست؛ پس حقیقت مطلب و مقصود از آیه چیست؟
در جواب میگوئیم: درباره این آیه دیدگاههای مختلفی وجود دارد: یکی از آنها این است که اگر خداوند میگوید «او از اهل تو نیست» به معنای نفی نسب آن فرزند از حضرت نوح نیست؛ بلکه منظور این است که این فرزند از کسانی نیست که ما وعده نجات آنها را به شما دادیم؛ زیرا خداوند به حضرت نوح وعده داده است که اهلش را نجات دهد؛ مگر این سخن خداوند را نمیبینید که فرمود: «(به نوح) گفتیم: «از هر جفتی از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتی) حمل کن! همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن) مگر آنها که قبلًا وعده هلاک آنان داده شده» پس خداوند با این جمله کسانی از خانواده آن حضرت را که وعده هلاکتشان را داده است، استثنا کرده است.
دلیل دیگر بر این دیدگاه، این گفته حضرت نوح (علیهالسلام) است که: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است»
طبق این دیدگاه، هر دو آیه با یکدیگر سازگار است و تضاد ندارد. عین این تاویل از ابنعباس و جماعتی از مفسران نقل شده است.
جواب دوم این است که مقصود از این گفته خداوند که «او از اهل تو نیست» این است که دین تو را قبول ندارد؛ و مراد این است که او کافر و مخالف پدرش بوده و همین کفرش او را از گستره احکامی که اهل نوح را شامل میشده خارج کرده است.
شاهد بر این مطلب این استدلال خداوند است که: «او عمل غیر صالحی است». خداوند با این جمله او را به خاطر کفر و کردار بدش از احکامی که شامل اهل نوح میشده خارج کرده است. این تاویل از گروهی از مفسران نقل شده است.
از ابنجریج نقل شده که از او از فرزند نوح سؤال شد، بعد از مکث طولانی گفت: خدائی جز خدای یکتا نیست، خداوند او را فرزند نوح خوانده است؛ ولی اینها میگویند که او فرزند نوح نبوده است! فرزند نوح در کردار با پدرش مخالفت کرد؛ پس هرکس که به نوح ایمان نیاورد از او نیست.
از عکرمه نقل شده است که گفت: او فرزند نوح بود؛ اما در نیت و کردار با پدرش مخالفت کرد، به همین خاطر خداوند گفته است که او از اهل تو نیست.
دیدگاه سوم این است که: او فرزند واقعی حضرت نوح نبوده است؛ بلکه در هنگام ازدواج نوح با آن زن به دنیا آمد و حضرت نوح گفته است که او ظاهرا فرزند من است؛ ولی خداوند به او فهماند که این چنین نیست؛ بلکه همسرت به تو خیانت کرده است؛ پس با این تاویل باز هم دروغگو بودن حضرت نوح از آیه استفاده نمیشود؛ چرا حضرت نوح به خیال خودش و بر مبنای اقتضای حکم شرعی (که فرزندی که از زن به دنیا میآید، مال شوهر او است) این سخن را گفته است؛ اما خداوند با علم غیبی که جز خودش نمیداند، او را آگاه کرده است. این نظریه از حسن بصری و دیگران نقل شده است.
قتاده از حسن (بصری) نقل کرده که من نزد او بودم که این آیه را تلاوت کرد: «ونادی نوح ابنه» و سپس گفت: سوگند به خدا که او فرزند نوح نبود. من گفتم: ای ابوسعید! خداوند میگوید که او فرزندش بوده و تو میگوئی که فرزندش نیست؟ حسن گفت: مگر این سخن خداوند را ندیدهای که میگوید: «او از اهل تو نیست». قتاده میگوید که من گفتم: معنای آیه این است که او از کسانی از اهل تو نیست که من وعده نجات آنها را دادهام، تمام اهل کتاب اختلاف ندارند که او فرزند نوح است. حسن گفت: اهل کتاب دروغ میگویند. از مجاهد و ابنجریج نیز همین دیدگاه نقل شده است.
این دیدگاه بعید به نظر میرسد؛ چرا که با قرآن کریم در تضاد است؛ زیرا خداوند فرموده «نوح فرزندش را صدا زد» پس اسم فرزند را بر او اطلاق کرده است. همچنین به این دلیل که خداوند او را از اهلش استثناء کرده و فرموده: «خاندانت را (بر آن سوار کن) مگر آنها که قبلًا وعده هلاک آنان داده شده». و نیز به این دلیل که واجب است انبیاء (علیهمالسّلام) از چنین اموری پاک باشند؛ زیرا برای آنها ننگ و عار است و قدر و منزلت آنها را پایین میآورد؛ در حالی که خداوند انبیاءش را از چیزهای کمتر از آن به خاطر تعظیم و احترام و درو کردن هر چیزی مردم را از آنها و پذیرش سخنشان روی گردان کند، منزه و پاک کرده است.
ابنعباس، جمله «فخانتاهما؛ آن دو خیانت کردند» را این گونه تفسیر کرده است که خیانت آنها زنا نبوده است؛ بلکه یکی از آنها (زن نوح) به مردم میگفت که او دیوانه شده است و دیگری (زن لوط) مردم از جای مهمانان آگاه کرد.
آن چه برای ما قابل اعتماد است، دو دیدگاه اول است.
المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن الامام موسی الکاظم (علیهالسلام) (متوفای۴۳۶هـ)، الامالی، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۵، تحقیق: السید محمد بدر الدین النعسانی الحلبی، ناشر: منشورات مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی ـ قم، الطبعه الاولی، ۱۳۲۵هـ ـ ۱۹۰۷م.
مرحوم شرف الدین بعد از نقل گفتار سید مرتضی مینویسد:
الی آخر کلامه الدال علی وجوب نزاهه امراه نوح وامراه لوط من الخنا، وعلی ذلک اجماع مفسری الشیعه ومتکلمیهم وسائر علمائهم.
این گفته سید مرتضی دلالت میکند بر وجوب پاکی زن حضرت نوح و حضرت لوط از خیانت، و تمام مفسران، متکلمان و دیگر علمای شیعه بر این مطلب اجماع دارند.
[۵۳] شرف الدین موسوی، سید عبدالحسین، الفصول المهمه فی تالیف الامه، ص۱۵۶.
شیخ طبرسی
و شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان در رد گفتار حسن بصری و مجاهد مبنی بر این که فرزند نوح، از زنا بوده است میگوید:
وهذا الوجه بعید من حیث ان فیه منافاه القرآن، لانه تعالی قال: (ونادی نوح ابنه) ولان الانبیاء یجب ان ینزهوا عن مثل هذه الحال، لانها تعیر وتشین، وقد نزه الله انبیاءه عما دون ذلک، توقیرا لهم، وتعظیما عما ینفر من القبول منهم. وروی عن ابنعباس انه قال: ما زنت امراه نبی قط، وکانت الخیانه من امراه نوح انها کانت تنسبه الی الجنون، والخیانه من امراه لوط انها کانت تدل علی اضیافه.
این دیدگاه بعید به نظر میرسد؛ چرا که با قرآن در تضاد است؛ زیرا خداوند میفرماید که حضرت نوح او را فرزند خود خطاب کرده است و همچنین به این دلیل که واجب است انبیاء از چنین اموری پاک باشند؛ زیرا برای آنها عیب و عار است و خداوند انبیای خود را به منظور احترام و تعظیم آنها و دور کردن هر آنچه که پذیرش گفتار آنها را منفور میکند، از اموری پایینتر از آن پاک کرده است. از ابنعباس روایت شده است که زن هیچ پیامبری هرگز زنا نکرده است و خیانت زن نوح این بود که آن حضرت به دیوانگی متهم کرده بود و خیانت زن لوط نیز این بود که جای مهمانان را به کفار نشان داد.
[۵۴] طبرسی، ابیعلی فضل بن الحسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۸۵.
[۵۵] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۱۴.
و در تفسیر جوامع الجامع میگوید:
(فخانتاهما) بالنفاق والتظاهر علی الرسولین: فامراه نوح قالت لقومه: انه مجنون، وامراه لوط دلت علی ضیفانه، وعن الضحاک: خانتاهما بالنمیمه اذا اوحی الله الیهما افشتاه الی المشرکین، ولا یجوز ان یراد بالخیانه الفجور لانه نقیصه عند کل احد، سمج فی کل طبیعه، بخلاف الکفر لان الکفار لا یستسمجونه، وعن ابنعباس: ما زنت امراه نبی قط؛ لما فی ذلک من التنفیر عن الرسول، والحاق الوصمه به.
«فخانتاهما» به معنای نفاق و جبههگیری علیه آن دو پیامبر خدا است؛ همسر نوح به قومش میگفت که او دیوانه است و زن لوط جای مهمانان را نشان داد. از ضحاک نقل شده است که خیانت آن دو سخنچینی و جاسوسی بوده و خداوند به واسطه وحی آن چه را که افشا کرده بودند، به آن دو پیامبر خبر داد.
جایز نیست که خیانت را به معنای فجور و زنا تفسیر کنیم؛ چرا که این امر از دیدگاه همگان نقص به حساب میآید و از دید هر انسانی زشت به حساب میآید؛ بر خلاف کفر؛ زیرا زشتی کفر به پیامبران سرایت نمیکند. از ابنعباس نقل شده است که زن هیچ پیامبری هیچگاه زنا نکرده است؛ چرا که این امر مردم را از آن پیامبر متنفر میکند و برای آنان عیب به شمار میرود.
[۵۶] طبرسی، ابیعلی فضل بن الحسن، تفسیر جوامع الجامع، ج۳، ص۵۹۶.
سیدنعمتالله جزائری
سیدنعمتالله جزائری (رحمتاللهعلیه) در اینباره میگوید:
اقول قوله تعالی «اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِکَ» قیل فیه اقوال:
احدها: انه کان ابنه لصلبه والمعنی انه لیس من اهلک الذین وعدتک نجاتهم معک لان الله تعالی قد استثنی من اهله الذین وعده ان ینجیهم ممن اراد اهلاکهم بالغرق فقال «اِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ» عن ابنعباس.
وثانیها: ان المراد بقوله «اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِکَ» لیس علی دینک فکان کفره اخرجه عن ان یکون له احکام اهله وهذا کما قال النبی ((صلیاللهعلیهوآله)): سلمان منا اهل البیت. وانما اراد علی دیننا
ویؤید هذا التاویل ان الله سبحانه قال علی طریق التعلیل «اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» فبین انه انما اخرج عن احکام اهله لکفره وشر عمله.
وثالثها: انه لم یکن ابنه حقیقه وانما ولد علی فراشه فقال: انه ابنه علی ظاهر الامر فاعلمه الله ان الامر بخلاف الظاهر ونبهه علی خیانه امراته عن الحسن ومجاهد.
وهذا الوجه بعید من حیث ان فیه منافاه للقرآن لانه تعالی قال: «وَ نادی نُوحٌ ابْنَهُ» ولان الانبیاء یجب ان ینزهوا عن مثل هذا الحال لانها تعییر وتشیین وقد نزه الله انبیاءه عما دون ذلک.
ورابعها انه کان ابن امراته وکان ربیبه ویعضده قراءه من قرا بفتح الهاء وحذف الالف واثباته لفظا.
والمعتمد المعول علیه فی تاویل الآیه القولان الاولان.
در رابطه با قول خدای متعال که فرمود: «این پسر از اهل تو نیست» دیدگاههای متفاوتی نقل شده است:
اوّل: این که آن پسر از نسل نوح بود؛ امّا این که خداوند او را از خانواده نوح نمیداند، به این دلیل است که او به خاطر کفرش از کسانی که خدا وعده نجات آنها را به نوح داده، نبوده است؛ بلکه از کسانی بوده که خداوند درباره آنان فرمود: «مگر آنکه قول من درباره او سبقت گرفته است»
دوّم: اینکه مراد این است که آن پسر بر دین نوح نیست، گویا کفر او را از احکام خانوادگی و اهل بودن خارج نموده است. و این قول شبیه همان گفتار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) درباره سلمان است که فرمود: «سلمان از ما اهلبیت است» یعنی سلمان بر دین و طریقه ما است. و تایید این تعبیر همان است که خداوند در ادامه دلیل این مطلب را این گونه بیان میکند:
«او عملش غیر صالح است» پس آشکار میشود که بدی اعمال و کفر آن پسر او را از احکام اهلیّت نوح خارج کرده است.
سوّم: اینکه آن پسر، فرزند حقیقی نوح نبوده است؛ بلکه پسر همسرش بوده که نوح او را پسر خود میپنداشته است؛ امّا خداوند او را از خیانت همسرش آگاه میسازد و میفهماند که این پسر نامشروع همسرش بوده است.
این قول از حسن و مجاهد نقل شده، ولی این دیدگاه بسیار بعید به نظر میرسد؛ زیرا در قدم نخست با ظاهر آیات قرآن در تضاد است و قرآن او را با لفظ «ابن» یاد میکند؛ ثانیا: واجب است که دامان انبیاء از امثال این امور منزّه باشد؛ زیرا چنین اموری عار، ننگ و زشتی برای پیامبران است و خداوند آنان را از اموری کمتر از این منزّه داشته است.
چهارم: اینکه آن پسر فرزند خوانده مشروع همسر نوح بوده که در خانه نوح تربیت و رشد یافته و این قول را قرائت کسانی که (ابنه)هاء را با فتحه و حذف الف و اثبات لفظی آن قرائت کردهاند، تایید میکند.
امّا دو دیدگاه اوّل قابل اعتمادتر است و با تفسیر و تاویل آیه سازگاری بیشتری دارد.
[۵۷] موسوی جزائری، سید نعمه الله بن عبدالله، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، ص۷۱.
علی بن یونس عاملی
علی بن یونس عاملی در کتاب الصراط المستقیم مینویسد:
قال ابنعباس ما زنت امراه نبی قط.
از ابنعباس نقل شده است که زن هیچ پیامبری، هیچگاه زنا نکرده است.
[۵۸] عاملی نباطی، شیخ زین الدین ابیمحمد علی بن یونس، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۳۴۲.
فیض کاشانی
و ملا محسن فیض کاشانی نیز گفته است:
(عبادنا صالحین فخانتاهما) بالنفاق والتظاهر علی الرسولین. مثل الله حال الکفار والمنافقین ـ فی انهم یعاقبون بکفرهم ونفاقهم، ولا یحابون بما بینهم وبین النبی والمؤمنین، من النسبه والوصله ـ بحال امراه نوح وامراه لوط. وفیه تعریض بعائشه وحفصه فی خیانتهما رسول الله (صلیاللهعلیهوآله)، بافشاء سره، ونفاقهما ایاه، وتظاهرهما علیه، کما فعلت امراتا الرسولین.
مراد از «فخانتاهما» نفاق و همدست شدن علیه آن دو پیامبر است و آنها همانند کافران و منافقان به خاطر کفر و نفاق شان مؤاخذه خواهند شد و نسبتی که بین آنان و بین پیامبران و مؤمنان بوده فایدهای به حالشان نخواهد داشت. این آیه کنایه به عائشه و حفصه است در خیانتشان به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) که راز آن حضرت را فاش ساختند، نفاق ورزیدند و علیه رسول خدا همدست شدند؛ همانطوری که زن آن دو پیامبر (نوح و لوط) انجام دادند.
[۵۹] کاشانی، مولی محمد محسن الفیض، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۲۵.
علامه طباطبائی
علامه طباطبائی مینویسد:
و فی التمثیل تعریض ظاهر شدید لزوجی النبی (صلیاللهعلیهوآله) حیث خانتاه فی افشاء سره و تظاهرتا علیه و آذتاه بذلک، و خاصه من حیث التعبیر بلفظ الکفر و الخیانه و ذکر الامر بدخول النار.
در این مثال کنایه شدیدی به دو همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) است؛ به خاطر این که راز آن حضرت را فاش ساخته و علیه آن حضرت همدست شدند و ایشان را اذیت کردند؛ به ویژه که از کلمه «کفر و خیانت» استفاده کرده و وعده دخول در آتش جهنم را داده است.
[۶۰] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۴۳.
بنابراین، اجماع علمای شیعه بر این است که هیچ زنی از زنان پیامبران و حتی زن نوح و لوط که خداوند صراحتا از خیانت آنها سخن گفته است، در تمام عمرشان متهم به زنا نبودهاند.
علامه آلوسی از مفسران شهیر اهلسنت نیز با تایید همین دیدگاه، سخن کسانی را که میگویند شیعه اعتقاد به فاحشه بودن برخی از زنان پیامبر دارد، رد و آن را دروغ و شایعه میداند:
ونسب للشیعه قذف عائشه رضی الله تعالی عنها بما براها الله تعالی منه وهم ینکرون ذلک اشد الانکار ولیس فی کتبهم المعول علیها عندهم عین منه ولا اثر اصلاً. وکذلک ینکرون ما نسب الیهم من القول بوقوع ذلک منها بعد وفاته صلی الله علیه وسلم ولیس له ایضا فی کتبهم عین ولا اثر.
به شیعیان نسبت داده شده است که به عائشه تهمت زنا که خداوند او را از آن مبرّا کرده است، زدهاند؛ در حالی که خود آنها چنین مطلبی را شدیدا انکار میکند؛ در کتابهای مورد اعتماد آنها چنین مطلبی دیده نمیشود و اصلا اثری از آن نیست. همچنین آنها وقوع فحشا را برای عائشه بعد از وفات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) انکار میکنند و از این مطلب نیز در کتابهای آنها اثری دیده نمیشود.
[۶۱] آلوسی بغدادی حنفی، ابوالفضل شهاب الدین السید محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۱۸، ص۱۲۲.
و در جائی دیگر میگوید:
(فخانتهما) بیان لما صدر عنهما من الخیانه العظیمه مع تحقق ما ینافیهما من مرافقه النبی علیه الصلاه والسلام اما خیانه امراه نوح (علیهالسلام) فکانت تقول للناس: انه مجنون واما خیانه امراه لوط فکانت تدل علی الضیف رواه جمع وصححه الحاکم عن ابنعباس….
ونقل ابن عطیه عن بعض تفسیرها بالکفر والزنا وغیره ولعمری لا یکاد یقول بذلک الا ابن زنا فالحق عندی ان عهر الزوجات کعهر الامهات من المنفرات التی قال السعد: ان الحق منعها فی حق الانبیاء (علیهمالسّلام). وما ینسب للشیعه مما یخالف ذلک فی حق سید الانبیاء صلی الله تعالی علیه وسلم کذب علیهم فلا تعول علیه وکان شائعاوفی هذا علی ما قیل: تصویر لحال المراتین المحاکیه لحال الکفره فی خیانتهما لرسول الله صلی الله تعالی علیه وسلم بالکفر والعصیان مع تمکنهم التام من الایمان والطاعه.
«فخانتاهما» بیان خیانتهای بزرگی است که از آن دو زن صادر شده و این خیانتها با دوستی آنان با این پیامبران منافات داشته است. خیانت زن نوح این بوده که او به مردم میگفت که او دیوانه است و خیانت زن لوط این بوده که او جای مهمانان را به کفار نشان میداده، این روایت را گروهی از ابنعباس نقل کرده و حاکم نیشابوری نیز سند آن را تصحیح کرده است.
از ابنعطیه از برخی تفاسیر او نقل شده که «فخانتاهما» را به کفر و زنا تفسیر کرده است؛ قسم به جانم که ممکن نیست کسی چنین بگوید، مگر فرزند زنا باشد؛ پس دیدگاه حق در نزد من این است که اتهام زنا به همسران پیامبران، همانند اتهام امهات المؤمنین به زنا، از گفتارهای شاذی است که سعد درباره آن گفته: حق این است که متهم کردن زنان انبیاء به زنا، جایز نیست و آن چه به شیعیان نسبت داده میشود که خلاف این اعتقاد را در حق آقای پیامبران (صلیاللهعلیهوآله) دارند، دروغ است، ارزش اعتماد ندارد و شایعهای بیش نیست.
و طبق این مطالب، این آیه حالت دو زنی را که نشانگر حال کفار در خیانت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بودند، نشان میدهد، با اینکه آن دو قدرت کامل بر ایمان و اطاعت داشتند!
[۶۲] آلوسی بغدادی حنفی، ابوالفضل شهاب الدین السید محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۲۸، ص۱۶۲.
دیدگاه اهلسنت نسبت به همسران پیامبران
اکثر بزرگان اهلسنت نیز اعتقاد دارند که هیچ یک از زنان پیامبران، متهم به زنا فحشاء نبودهاند.
ابنکثیر دمشقی
ابنکثیر دمشقی سلفی در اینباره میگوید:
ولیس المراد بقوله «فخانتاهما» فی فاحشه بل فی الدین فان نساء الانبیاء معصومات عن الوقوع فی الفاحشه لحرمه الانبیاء کما قدمنا فی سوره النور قال سفیان الثوری عن موسی بن ابی عائشه عن سلیمان بن قته سمعت ابنعباس یقول فی هذه الآیه) فخانتاهما (قال ما زنتا اما خیانه امراه نوح فکانت تخبر انه مجنون واما خیانه امراه لوط فکانت تدل قومها علی اضیافه.
منظور از این گفته خداوند «فخانتاهما» فحشا نیست؛ بلکه خیانت در دین است؛ چرا که زنان انبیاء از انجام فحشاء معصوم هستند؛ به خاطر احترامی که انبیاء دارند؛ چنانچه پیش از این در سوره نور در اینباره سخن گفتیم. سفیان ثوری از موسی بن ابیعائشه از سلیمان بن قته از ابنعباس نقل کرده است که درباره این آیه گفته: آنها زنا نکرده بودند؛ بلکه خیانت زن نوح این بود که به مردم میگفت او دیوانه است و خیانت زن لوط نیز این بود جای مهمانان را به قوم لوط نشان داد.
[۶۳] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۹۴.
و در جای دیگر میگوید:
وقال ابنعباس وغیر واحد من السلف ما زنت امراه نبی قط قال وقوله (انه لیس من اهلک) ای الذین وعدتک نجاتهم وقول ابنعباس فی هذا هو الحق الذی لا محید عنه فان الله سبحانه اغیر من ان یمکن امراه نبی من الفاحشه…
عن سلیمان بن قته قال سمعت ابنعباس سئل وهو الی جنب الکعبه عن قول الله (فخانتاهما) قال اما انه لم یکن بالزنا ولکن کانت هذه تخبر الناس انه مجنون وکانت هذه تدل علی الاضیاف ثم قرا (انه عمل غیر صالح).
قال ابن عیینه واخبرنی عمار الدهنی انه سال سعید بن جبیر عن ذلک فقال کان ابن نوح ان الله لا یکذب قال تعالی «ونادی نوح ابنه» قال وقال بعض العلماء ما فجرت امراه نبی قط وکذا روی عن مجاهد ایضا وعکرمه والضحاک ومیمون بن مهران وثابت بن الحجاج وهو اختیار ابی جعفر بن جریر وهو الصواب الذی لا شک فیه.
ابنعباس و بسیاری از گذشتگان گفتهاند که هیچیک از زنان پیامبران هیچگاه زنا نکردهاند، و این گفته خداوند «او از اهل تو نیست» یعنی (همسر و فرزندت) جزء کسانی که وعده نجاتش را به تو دادیم نیستند. گفته ابنعباس در اینباره گفته درستی است که چارهای جز قبول آن نداریم؛ زیرا خداوند غیرتمندتر از آن است که ممکن باشد زنی از زنان پیامبران فاحشه باشد.
از سلیمان بن قته نقل شده است که از ابنعباس؛ در حالی که او در کنار کعبه بود از آیه «فخانتاهما» سؤال شد، در جواب گفت: منظور از خیانت زنا نیست؛ بلکه زن نوح به مردم میگفت که او دیوانه است و زن لوط جای مهمانان را به کفار نشان داد، سپس این آیه را قرائت کرد که «او عمل غیر صالحی است».
ابنعیینه گفته که عمار دهنی به من خبر داد که از سعید بن جبیر درباره این آیه سؤال شد، پس گفت: او فرزند نوح بوده است، چو خداوند هیچگاه دروغ نمیگوید و خداوند فرموده که: «نوح فرزندش را صدا زد». برخی از علما گفهاند که هیچیک از زنان پیامبران هیچگاه فاجره نبودهاند. از مجاهد، عکرمه، ضحاک، میمون بن مهران، ثابت بن حجاج نیز همین دیدگاه نقل شده و ابوجعفر بن جریر (طبری) نیز همین را اختیار کرده، این سخن حقی است که تردیدی در آن نیست.
[۶۴] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴۴۹.
فخر رازی
فخر رازی در جواب کسانی که فرزند نوح را زنازاده معرفی کردهاند، میگوید:
القول الثالث: انه ولد علی فراشه لغیر رشده، والقائلون بهذا القول احتجوا بقوله تعالی فی امراه نوح وامراه لوط «فخانتاهما» وهذا قول خبیث یجب صون منصب الانبیاء عن هذه الفضیحه لا سیما وهو علی خلاف نص القرآن. اما قوله تعالی «فَخَانَتَاهُمَا» فلیس فیه ان تلک الخیانه انما حصلت بالسبب الذی ذکروه. قبل لابنعباس رضی الله عنهما: ما کانت تلک الخیانه، فقال: کانت امراه نوح تقول: زوجی مجنون، وامراه لوط تدل الناس علی ضیفه اذا نزلوا به.
دیدگاه سوم این است که: او (پسر نوح) فرزند نامشروعی بوده که در خانه حضرت نوح به دنیا آمده است، دلیل آنها این گفته خداوند درباره زنان حضرت نوح و لوط است که فرموده: «فخانتاهما». این گفته خبیثی است که واجب است مقام انبیاء (علیهمالسّلام) از چنین فضاحتی محفوظ بماند؛ به ویژه که بر خلاف نص قرآن کریم است.
اما در این گفته خداوند «فخانتاهما»، چیزی نیست که نتیجه آن خیانتی باشد که طرفداران دیدگاه سوم گفتهاند. از ابنعباس سؤال شد که منظور از خیانت در این آیه چیست، پس گفت: خیانت زن نوح این بود که میگفت شوهر من دیوانه است و خیانت زن لوط این بود که مردم را از وجود مهمانان آگاه کرد، آن زمان که مهمانان وارد (خانه لوط) شدند.
[۶۵] رازی شافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج۱۷، ص۲۵۱.
شوکانی
و علامه شوکانی درباره نوع خیانت همسر حضرت نوح و لوط و اجماعی بودن این مطلب که هیچ یک از زنان پیامبر متهم به زنا نبودهاند، مینویسد:
(فخانتاهما) ای فوقعت منهما الخیانه لهما قال عکرمه والضحاک بالکفر وقیل کانت امراه نوح تقول للناس انه مجنون وکانت امراه لوط تخبر قومه باضیافه وقد وقع الاجماع علی انه ما زنت امراه نبی قط وقیل کانت خیانتهما بالنفاق وقیل خانتاهما بالنمیمه.
«فخانتاهما» یعنی آن دو زن به آن دو پیامبر خیانت کردند، عکرمه و ضحاک گفتهاند که منظور از خیانت کفر است. برخی گفتهاند که زن نوح به مردم میگفت که او دیوانه است، و زن لوط جای مهمانان را به کفار نشان داد. این مطلب اجماعی است که هیچیک از زنان پیامبران هیچگاه زنا نکردهاند، برخی گفتهاند که خیانت آنها نفاقشان بوده و برخی اعتقاد دارند که خیانت آنها سخنچینی بوده است.
[۶۶] شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایه والدرایه من علم التفسیر، ج۵، ص۲۵۵.
قنوجی
و قنوجی حنفی، از بزرگان قرن چهاردهم هجری اهلسنت، ادعای اجماع میکند که هیچ یک از همسران پیامبران، زنا نکردهاند:
وقد وقعت الادله الاجماعیه علی انه ما زنت امراه نبی قط.
ادله اجماعی وجود دارد که هیچیک از زنان پیامبران، هیچگاه زنان نکردهاند.
[۶۷] قنوجی بخاری، ابو طیب سید محمد صدیق خان بن السید حسن خان، حسن الاسوه بما ثبت من الله ورسوله فی النسوه، ج۱، ص۲۴۱.
بستی
و بستی اموی در رد تهمتی که به همسران حضرت سلیمان زده شده است، میگوید:
وحاشی وکلا من هذه الوصمه الخسیسه ان یفعلها الله تعالی مع انبیائه (علیهمالسّلام) وکیف والامه مجمعه علی انه ما زنت امراه نبی قط کانت مؤمنه او کافره وخیانه امراه نوح وامراه لوط (علیهماالسلام) انما کانت فی اظهارهما الایمان واخفائهما الکفر لا غیر.
هرگز، هرگز، چنین عیب زشتی را نمیتوان پذیرفت که خداوند برای انبیای خود امکانپذیر کرده باشد؛ چگونه ممکن است؛ در حالی که امت اسلام اجماع دارند که هیچیک از زنان پیامبران هیچگاه زنا نکردهاند؛ چه آنها که مؤمن بودهاند و چه کافرانشان. خیانت زن نوح و زن لوط (علیهماالسلام) این بود که در ظاهر میگفتند که ما مؤمن هستیم؛ ولی کفرشان را مخفی میکردند و خیانت دیگری نبوده است.
[۶۸] سبتی اموی، ابو الحسن علی بن احمد، تنزیه الانبیاء عما نسب الیهم حثاله الاغبیاء، ج۱، ص۵۰.
ابنتیمیه حرّانی
ابنتیمیه حرّانی در اینباره مینویسد:
واما البغایا فلیس فی الانبیاء، ولا الصالحین من تزوج بغیا لان البغاء یفسد فراشه، ولهذا ابیح للمسلم ان یتزوج الکتابیه الیهودیه والنصرانیه، اذا کان محصنا غیر مسافح، ولا متخذ خدن فعلم ان تزوج الکافره قد یجوز، وتزوج البغی لا یجوز لان ضرر دینها لا یتعدی الیه، اما ضرر بغاها فیتعدی الیه، و الله اعلم.
اما زنان زناکار، هیچ نبی و یا صالحی نبوده است که با زنان زناکار ازدواج کرده باشد؛ زیرا زنای این زنان، سبب از بین رفتن نسل او میشود؛ و به همین دلیل برای مسلمان جایز است که با اهل کتاب یعنی یهود و نصارا ازدواج کند؛ اما ازدواج با زن زناکار جایز نیست! زیرا ضرری که در دین یهودی و مسیحی است، به مسلمان سرایت نمیکند اما ضرر زنای زن بدکار، به شوهر سرایت میکند!
[۶۹] ابنتیمیه حرانی حنبلی، ابوالعباس احمد عبد الحلیم، الفتاوی الکبری لشیخ الاسلام ابن تیمیه، ج۳، ص۱۵۲.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 