پاورپوینت کامل ترور دوم محمد رضا پهلوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ترور دوم محمد رضا پهلوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ترور دوم محمد رضا پهلوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ترور دوم محمد رضا پهلوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

ترور محمدرضا پهلوی ۱۳۴۴

ترور محمدرضا پهلوی، در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ در کاخ مرمر توسط فردی به نام رضا شمس‌آبادی واقع شد. این ترور در تداوم ابراز خشم و مبارزه عمومی ملت از سیاست‌های رژیم پهلوی و بعد از ترور اول محمدرضا پهلوی در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران به‌ وقوع پیوست.
حادثه ترور دوم محمدرضا شاه در شرایطی رخ داد که همگان می‌پنداشتند که رژیم به نوعی ثبات نسبی رسیده است، اما این رویداد نشان داد مردم عمیقاً از رژیم پهلوی ناراضی هستند و محمدرضا پهلوی حتی در کاخ خودش هم امنیت ندارد و موضوع ثبات رژیم پهلوی را به چالش کشید.
این حادثه واکنش‌های متفاوتی را در عرصه‌های داخلی و خارجی به وجود آورد. در عرصه داخلی نحوه برخورد ساواک با این حادثه، واکنش احزاب و گروه‌های سیاسی و در عرصه خارجی واکنش شخصیت‌ها و کشورهای مختلف قابل توجه است.

فهرست مندرجات

۱ – وضعیت رژیم پهلوی
۲ – حادث ترور
۳ – رفتار رژیم نسبت به ترور
۴ – معرفی رضا شمس‌آبادی
۵ – واکنش‌های داخلی به ترور شاه
۵.۱ – نحوه برخورد ساواک
۵.۱.۱ – سانسور خبری
۵.۱.۲ – گزارش به شاه
۵.۱.۳ – نسبت ترور به کمونیست‌ها
۵.۲ – واکنش مطبوعات و رسانه‌های دولتی
۵.۲.۱ – انتساب ترور کننده به حزب کمونست
۵.۲.۲ – سانسور و عدم پرداختن به واقعیت
۵.۲.۳ – انتشار اخبار دادگاه
۵.۲.۴ – انحراف افکار عمومی
۵.۳ – واکنش احزاب و جمعیت‌های سیاسی
۵.۴ – واکنش افکار عمومی
۵.۵ – واکنش نهادهای دولتی
۵.۶ – واکنش شخصیت‌های سیاسی
۶ – فهرست منابع
۷ – پانویس
۸ – منبع

وضعیت رژیم پهلوی

حادثه ترور دوم محمدرضا شاه در شرایطی رخ داد که قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به شدت سرکوب شده بود و بعد از آن عاملان ترور حسنعلی منصور، نخست‌وزیر دستگیر و اعدام شده بودند و همگان می‌پنداشتند که رژیم به نوعی ثبات نسبی رسیده است، اما این رویداد نشان داد مردم عمیقاً از رژیم پهلوی ناراضی هستند و محمدرضا شاه حتی در کاخ خودش هم امنیت ندارد و موضوع ثبات رژیم پهلوی را به چالش کشید. با این حادثه جهانیان دریافتند که شاه نه تنها در عرصه داخلی مقبولیتی ندارد بلکه آنچه از انقلاب سفید، تمدن، پیشرفت و علاقه مردم به نظام پهلوی می‌گوید، یک بلوف سیاسی بیش نیست. با این وجود، این رویداد هنوز در کتاب‌های تاریخی و مطبوعات کمتر مورد کالبدشکافی و کندوکاو جدی قرار گرفته و زوایای مختلف آن با گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی مورد مداقه قرار نگرفته است. پیرامون سوء‌قصد به محمدرضا پهلوی در کاخ مرمر نظریات مختلفی توسط محققان و تحلیلگران مسائل ایران مطرح شده است و هر یک از این محققان و تحلیلگران بر یکی از ابعاد وقوع این حادثه تاکید دارند.

حادث ترور

حدود پنج ماه از تبعید امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) به ترکیه به دلیل مخالفت با تصویب لایحه کاپیتولاسیون در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ و افشاگری‌های ایشان در مورد این لایحه می‌گذشت و محمدرضا شاه احساس آسودگی خاطر می‌کرد، اما چیزی نگذشت که این ثبات نسبی در روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ ش در کاخ مرمر به هم ریخت. در این روز سرباز وظیفه‌ای به نام رضا شمس‌آبادی که یکی از افراد گارد سلطنتی و در کاخ مرمر مامور نگهبانی بود، محمدرضا پهلوی را هنگامی که از اتومبیل در مقابل سرسرای کاخ پیاده شد به رگبار مسلسل بست. شاه با شتاب خود را به داخل ساختمان رساند ولی دو تن از درجه‌داران محافظ او به نام‌های استوار محمدعلی باباییان و آیت لشکری مورد اصابت گلوله رضا شمس‌آبادی قرار گرفتند و کشته شدند. خود شمس‌آبادی نیز با گلوله درجه‌داری به نام گروهبان ساری اصلانی کشته شد.

[۱] مرکز بررسی اسناد تاریخی، ترور شاه، حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، ص‌۱۰.

شدت این تیراندازی آنقدر زیاد بود که شاه بعدها در مصاحبه‌ با خبرنگار فرانسوی لوموند گفت: «احساس من این بود که پنجاه نفر به طرف من تیر می‌انداختند. زیرا تیراندازی واقعاً شدید بود».

[۲] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۱۴۶-۱۱۴۷.

فرح پهلوی که از این خبر بسیار شوکه شده بود خاطره آن روز را چنین تعریف می‌کند: «روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ که اولین سال ولادت فرحناز و سه سال و نیمی رضا را جشن می‌گرفتیم، همسر و پسرم به‌طرز معجزه‌آسایی از یک سوء‌قصد جان سالم به در بردند. پسرم هر روز صبح پادشاه را تا دفتر او در کاخ همراهی می‌کرد و عادت داشتند دست در دست هم پیاده این راه را طی کنند. صبح ۲۱ فروردین، رضا استثنائاً پدرش را همراهی نکرد، زیرا قرار بود به خواست مربی خودش از شاگرد جدیدی که به مدرسه کاخ می‌آمد استقبال کند. بنابراین پادشاه به‌ رغم کوتاهی راه، با اتومبیل به کاخ مرمر رفت. همین‌که به کاخ رسید یکی از سربازانی که نگهبانی کاخ را به‌عهده داشت به‌سوی اتومبیل تیراندازی کرد. بر اساس شهادت پیشخدمت مخصوص و مامورین امنیتی، همسرم بدون توجه به این واقعه از اتومبیل پیاده شده وارد سرسرای کاخ شد. در تمام این مدت سرباز به تیراندازی خود ادامه می‌داد. دو نگهبانی که معمولاَ در دو سوی در ورودی کاخ پاسداری می‌کردند به محض شلیک نخستین گلوله فرار کرده بودند. پیشخدمت مخصوص سعی کرد بعد از ورود پادشاه به کاخ درها را ببندد ولی تیر به دستش اصابت کرد. سرباز مهاجم همسرم را تا دفترش دنبال کرد تا این‌که نگهبانان درون کاخ متوجه جریان شدند و متقابلاَ شلیک کردند. در این تیراندازی شدید دو تن از مامورین امنیتی، گروهبان آیت لشکری و گروهبان محمدعلی باباییان از پای درآمدند و ضارب نیز کشته شد».

[۳] پهلوی، فرح، کهن دیارا، خاطرات فرح پهلوی، ص۱۳۱-۱۳۳.

رفتار رژیم نسبت به ترور

نخست سعی شد از علنی شدن حادثه جلوگیری به‌عمل آید، خبر روزنامه‌های عصر روز ۲۱ فروردین حاکی از نزاع چند سرباز در کاخ مرمر بود که منجر به تیراندازی و قتل سه نفر شده بود. روز بعد روزنامه‌ها خبر دادند که هنگامی که محمدرضا پهلوی عازم دفتر کارش بوده است، یک سرباز وظیفه به‌علت جنون آنی به او تیراندازی کرده است و در نتیجه باغبان و دو تن از ماموران کشته شدند. دولت در مورد حادثه کاخ مرمر، چهارده تن را به اتهام کوشش در انجام سوءقصد به جان شاه بازداشت و محاکمه کرد. اما دادستانی ارتش نتوانست ادعای خود را در مورد رابطه بین دستگیرشدگان و رضا شمس‌آبادی به اثبات برساند. میانگین سن دستگیرشدگان ۲۷ سال بود. همگی به خانواده‌های متوسط تعلق داشتند، نیمی از آنها معلم و دانشجو بودند و بیشترشان از ایدئولوژی مارکسیسم – لنینیسم طرفداری می‌کردند.

[۴] مرکز بررسی اسناد تاریخی، ترور شاه، حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، ص۱۰-۱۱.

اما آن‌چه باید در مورد این واقعه گفت، این است که ترور شاه درست در زمانی صورت گرفت که احزاب و گروه‌های سیاسی مختلف با تسلیم یا سکوت در برابر هیئت حاکمه رژیم پهلوی بر اختناق روز افزون در کشور مهر تایید گذاشته بودند. به‌همین خاطر بود که محمدرضا پهلوی فکر می‌کرد که نه‌تنها قیام ۱۵ خرداد بلکه هر حرکت دیگری به کلی خاموش شده و او همچنان خواهد توانست به سلطه خود بر این ملت ادامه دهد. اما ترور وی هرچند ناموفق بود اما این واقعیت را آشکار ساخت که شعله‌های نهضت ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ گذشته از آن‌که خاموش نشده، بلکه روز به روز شعله‌ورتر هم می‌شود. همچنین ترور شاه استراتژی جدید برخی از مبارزان سیاسی را به‌منظور مخالفت با رژیم پهلوی نشان داد. آنها با شناخت بهتری از ماهیت رژیم پهلوی دریافتند که برای براندازی رژیم، جنبه‌های تئوریک دیگر کاربردی ندارد و باید به‌طور قهرآمیز در برابر آن ایستاد.

[۵] مرکز بررسی اسناد تاریخی، ترور شاه، حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، ص۹- ۱۰.

معرفی رضا شمس‌آبادی

رضا شمس‌آبادی در سال ۱۳۱۹ش در روستای شمس‌آباد در حاشی کویر کاشان در خانواده‌ای مذهبی، اما بسیار فقیر به دنیا آمد. در ۱۰ سالگی مجبور شد همراه خانواده‌اش به کاشان مهاجرت کند و به‌عنوان کارگر در کارخانه بافندگی آن شهر مشغول به کار شود. در سال ۱۳۳۹ وارد عرصه فعالیت‌های سیاسی شد و به عضویت حزب مردم ایران از احزاب وابسته به جبهه ملی درآمد. هرچند وی از عضویت در این حزب به‌دلیل پذیرش سلطنت محمدرضا پهلوی از سوی این حزب راضی نبود و روح سرکشش او را در مبارزه با رژیم پهلوی آرام نمی‌کرد. شمس‌آبادی فردی مذهبی بود که به پایبندی به عبادات شناخته می‌شد و در اجتماعات مذهبی حضور فعالانه داشت. همچنین او در قیام ۱۵ خرداد نیز در پخش اعلامیه‌های امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) در کاشان مشارکت کرده بود. قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و اعدام انقلابی حسنعلی منصور توسط محمد بخارایی و یارانش در هیئت‌های مؤتلفه اسلامی در اول بهمن ۱۳۴۳، شمس‌آبادی را شدیداً تحت تاثیر قرار داد. به‌همین خاطر با اصرار خود داوطلبانه به سربازی رفت و پس از مدتی جزو محافظین گارد سلطنتی شد و با تیراندازی درصدد کشتن محمدرضا پهلوی برآمد که خودش نیز به شهادت رسید. محل دفن پیکر او هیچ‌گاه معلوم نشد، اما هم‌اکنون سنگ یادبود او در «ام‌ام‌زاده م‌ح‌م‌د ب‌ن زی‌د» نوش آباد و نیز گلزار شهدای کاشان نصب شده است.
درباره شمس‌آبادی نوشته‌اند در سال ۱۳۴۰ زمانی که علی امینی، نخست‌وزیر وقت به کاشان رفته بود او شیشه اسیدی به طرف اتومبیل حامل نخست‌وزیر پرتاب می‌کند. از سوی دیگر شمس‌آبادی با حمله به وسیله تخم‌مرغ و سنگ به شعبان جعفری یا همان شعبان بی‌مخ در کاشان نشان داد که روح ضد‌سلطنتی‌اش به این سادگی‌ها آرام نخواهد گرفت. به‌همین دلیل ساده نیز با آنکه به علت مرگ پدر و بی‌سرپرستی مادرش سه دوره از خدمت سربازی معاف شده بود، اما با اصرار و کوشش فراوان و به‌طور داوطلبانه به سربازی رفت. رفتن به سربازی و نشان دادن شایستگی از خود باعث شد وارد گارد شاهنشاهی شده و برای پاسداری از شاه به کاخ مرمر فرستاده شود. درباره شمس‌آبادی نوشته‌اند که قبل از سوء‌قصد به محمدرضا پهلوی قصد داشته دوایت آیزنهاور، رئیس‌جمهور وقت آمریکا و حبیب بورقیبه، رئیس‌جمهور تونس را در سفر به ایران ترور کند که هر بار به دلایلی این اتفاق نیفتاد.

واکنش‌های داخلی به ترور شاه

ترور محمدرضا پهلوی در کاخ مرمر بازتاب‌ها و واکنش‌های متفاوتی را در عرصه داخلی در میان اقشار و گروه‌های مختلف مردمی و نهادها و شخصیت‌های دولتی به دنبال داشت. از جمله این واکنش‌ها و بازتاب‌ها می‌توان به نحوه برخورد ساواک و دستگاه‌های امنیتی و مطبوعات دولتی، احزاب و جمعیت‌های سیاسی، شخصیت‌های سیاسی رژیم پهلوی و افکار عمومی جامعه اشاره کرد. در این‌جا به‌طور مختصر به این واکنش‌ها و بازتاب‌ها اشاره‌ای خواهیم داشت.

نحوه برخورد ساواک

ترور محمدرضا پهلوی شاید نگاه‌ها را بیشتر به ضعف نهادهای امنیتی رژیم پهلوی در پیش‌بینی و جلوگیری از این حادثه معطوف ساخت. بنابراین پس از آن حادثه و صدور اوامری دایر به کشف و تعقیب عاملان، هیئتی مرکب از نمایندگان اداره دادرسی ارتش، گارد شاهنشاهی، اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران و ساواک مامور رسیدگی به حادثه مذکور شدند و چون عامل سوءقصد به شاه سرباز وظیفه‌ای بود که در لباس سربازی دست به ‌چنین اقدامی زده بود لذا تعقیب موضوع ابتدا از طریق سازمان ضد اطلاعات ارتش شروع شد که پس از انجام یک سلسله بازجویی‌ها نظر به این‌که کلیه دستگیرشدگان غیرنظامی بودند و تعدادی از آنان مبادرت به تشکیل هسته‌ای با مرام کمونیستی کرده بودند لذا پرونده جهت ادامه به ساواک سپرده شد.

[۶] مرکز بررسی اسناد تاریخی، ترور شاه، حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، ص۸۷.

سانسور خبری

در ابتدا با سانسور خبری توسط رژیم شاه اخبار این رویداد در لحظات اول منتشر نشد و فقط عوامل گارد و حاضران در کاخ و افراد سطح بالای ساواک از این ماجرا تا حدودی که به کارشان مربوط می‌شد، اطلاع حاصل کردند. اما صدای تیراندازی شدید، با توجه به موقعیت کاخ مرمر که در وسط شهر قرار داشت، مردم را متوجه کرده بود که خبرهایی هست. بنابراین رژیم به ناچار به روش قطره‌چکانی شروع به اطلاع‌رسانی کرد. در این اطلاع‌رسانی هم آن‌چه به اطلاع عوامل درجه اول رژیم رسید با آن‌چه که روزنامه‌ها به اطلاع مردم رساندند متفاوت بود.

[۷] خارکوهی، غلامرضا، واکنش مجلس شورای ملی به ترور ۲۱ فروردین شاه، ص۳۹.

از آن‌جا که این رویداد شایعات زیادی را در میان مردم به دنبال داشت و رژیم از تبعات منفی این شایعات نگران بود، در تاریخ ۴/ ۲/ ۴۴ یعنی دو هفته پس از حادثه ترور، ساواک سه خبر کوتاه مکتوب را با یک محتوا و‌ اندکی متفاوت در عبارات، برای سه رسانه مهم کشور یعنی رادیو تهران، روزنامه اطلاعات و روزنامه کیهان ارسال و زیر برگ خبر نوشت:
«دیکته شد که برای امروز (۴/ ۲/ ۴۴) در صفحه اول… با سرتیتر درشت چاپ کند».
متن آن خبر چنین بود: «طبق اطلاعی که از مقامات انتظامی به‌دست آمده، در جریان رسیدگی به حادثه اخیر کاخ مرمر، چند نفر غیرنظامی بازداشت گردیده‌اند که تحقیقات از آنها ادامه دارد و تاکنون دو نفر از آنها اقرار نموده‌اند که هم‌دست و محرک رضا شمس‌آبادی که مبادرت به سوءقصد کرده، می‌باشند. تحقیق از این افراد همچنان ادامه دارد و پس از روشن شدن کامل موضوع، مراتب به استحضار عموم می‌رسد».

[۸] مرکز بررسی اسناد تاریخی، ترور شاه، حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، ص۳.

ساواک در این اوضاع و احوال نیاز داشت تا به دروغ‌پراکنی و سانسور در اطلاعات بپردازد. در اخبار بعدی که مطبوعات با نظر ساواک منتشر می‌کردند این‌طور القا می‌شد که اصل ماجرا زیر سر یک گروه کمونیستی افراطی بوده و رضا شمس‌آبادی فقط عامل اجرای نقشه این کمونیست‌های افراطی بوده است. برای مثال، برای انعکاس خبر، در زیر تیتر «اسرار سوءقصد و تیراندازی در کاخ مرمر فاش شد» یکی از روزنامه‌ها شرح داده می‌شود که فردی به نام محسن رسولی (مهندس برق) با افکار کمونیستی برای نشر افکار افراطی خود تلاش می‌کرده است. او پس از فعل و انفعالاتی با سرباز وظیفه رضا شمس‌آبادی آشنا شد و ذهن او را برای سوءقصد به شاه آماده کرد. بر اساس خبر کیهان سوءقصدکنندگان کمونیست‌های افراطی بودند. هدف از این شکل انعکاس خبر این بود که اولاً وانمود کنند رضا شمس‌آبادی دارای تفکر مستقل نبوده بلکه عنصری فریب ‌خورده بوده است. دوم با توجه به بررسی‌هایی که در مورد رضا شمس‌آبادی، پس از سوءقصد کرده بودند، فهمیده بودند که وی یک عنصر معتقد مذهبی بوده است. ترور شاه به‌دست یک فرد مؤمن مذهبی، پیش از هر چیز به حیثیت او و رژیم او ضربه می‌زد و به همه می‌فهماند که شاه مورد تنفر توده‌های مسلمان قرار دارد و با توجه به آن‌چه که از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به بعد پیش آمده بود، ترور شاه به‌دست یک فرد مذهبی، تقویت نظریه مخالف بودن شاه با اسلام را در پی داشت.

[۹] خارکوهی، غلامرضا، واکنش مجلس شورای ملی به ترور ۲۱ فروردین شاه، ص۴۰-۴۱.

گزارش به شاه

از سوی دیگر ساواک از بابت موضوع ترور، توسط شاه سخت تحت فشار قرار داشت تا هرچه زودتر عوامل این حادثه را شناسایی و معرفی کند. به‌همین دلیل مسئولیت ادامه رسیدگی به این پرونده به ساواک سپرده شد. ساواک نیز پس از هشت ماه در تاریخ ۲۶/ ۸/ ۴۴ در یکی از گزارش‌های خود به شاه چنین نوشت: «پس از حادثه ۲۱ فروردین کاخ مرمر، در اثر تحقیقاتی که به عمل آمد یک شبکه کمونیستی که از دو سال پیش به این طرف در کشور مشغول فعالیت شده بود، کشف گردید و روشن شد که برخی از اعضای این شبکه که مبنا و مقدمات آن در خارج از کشور فراهم شده بود، در سوءقصد شرکت داشته‌اند. اعضای این گروه که در راس آنها:
پرویز نیکخواه (پرویز نیکخواه فرزند حسن در سال ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۳۶ در تهران دیپلم ریاضی را دریافت و سپس برای ادامه تحصیل در رشته فیزیک به انگلستان رفت. در سال ۱۳۳۹ وارد دانشگاه منچستر شد و به عضویت انجمن دانشجویان ایرانی مقیم منچستر درآمد. او از جمله دانشجویانی بود که از سال ۱۳۴۰ در انگلستان دست به فعالیت سیاسی علیه رژیم پهلوی زد و در همه تظاهرات و تحصن‌های دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان دست داشته است. بعد از ترور محمدرضا شاه دستگیر و به حبس ابد محکوم شد اما او خیلی زود از تفکرات انقلابی خود دست برداشت و به همکاری با رژیم پهلوی و ساواک تمایل نشان داد و در پایان سال ۱۳۴۶ در زندان با تماس‌هایی که ساواک با او برقرار کرد، چهره خود را که از همان روزهای نخست بازداشت برای عده‌ای شناخته شده بود، آشکار ساخت و نه فقط در لباس یک نادم، بلکه در نقش مدعی نفی هرگونه مبارزه و مدافع رژیم ظاهر شد. بدین‌ترتیب پرویز نیکخواه با انجام مصاحبه‌های تلویزیونی که از اقدامات و فعالیت‌های سیاسی پیشین خود اظهار ندامت می‌کرد، به‌همکاری جدی با رژیم پهلوی و دستگاه‌های اطلاعاتی پرداخت و خیلی زود مورد توجه رژیم قرار گرفت. وی در دادگاه تجدیدنظر به ۱۰ سال زندان محکوم و پس از چند سال از زندان آزاد ‌شد و در زمره ابواب جمعی ساواک در‌آمد و عضو حزب رستاخیز و از مهم‌ترین تئوریسین‌های آن شد و در مجموعه تصمیم‌سازی‌های این حزب و نیز برنامه‌ریزی‌های مدیریتی، اجرایی و تشکیلاتی نقش قابل توجهی برعهده گرفت. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اعدام شد.)
قرار داشت و مهندس احمد منصوری، (احمد منصوری فرزند تقی منصوری در سال ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۳۷ پس از اخذ دیپلم ریاضی از سوی شرکت ملی نفت به‌منظور ادامه تحصیل به انگلستان مسافرت و از سال ۱۳۳۸ در دانشگاه منچستر در رشته برق شروع به تحصیل پرداخت. در همین سال به عضویت اتحادیه دانشجویی شرکت ملی نفت انتخاب و در سال ۱۳۳۹ به دبیری اتحادیه مزبور برگزیده شد و سپس به عضویت فدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان درآمد. او به قدری در فعالیت‌های خود علیه رژیم پهلوی جانب احتیاط را رعایت می‌کرد که در گزارش‌های ساواک فردی سالم و مورد اعتماد معرفی شده است و همین شائبه ارتباط و همکاری او با رژیم پهلوی را تقویت می‌کرد.)
مهندس منصور پورکاشانی (منصور پورکاشانی فرزند محمد در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۳۰ به منظور تحصیل در رشت مهندسی نساجی به انگلستان مسافرت کرد و در سال ۱۳۴۱ به ایران بازگشت. پس از بازگشت به ایران ابتدا در کارخانه چیت‌سازی تهران و سپس در سال ۱۳۴۳ در دانشکده صنعتی تهران استخدام شد.)
و فیروز شیروانلو (فیروز شیروانلو فرزند رضا در سال ۱۳۱۷ در مشهد به دنیا آمد. وی پس از پایان تحصیل در ایران، برای ادامه تحصیل به انگلستان عزیمت کرد. در طول تحصیل در انگلستان در سال ۱۳۴۲ عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم اروپا شد. پس از بازگشت به ایران ریاست انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برعهده گرفت. وی مامور ساواک بود به‌طوری که در سال ۱۳۴۱ به وسیله ساواک به انگلستان فرستاده شد. دو سالی از سفرش به انگلستان نگذشته بود که به عضویت گروه اتحاد انجمن‌های دانشجویان ایرانی درآمد. وی پس از ورود به ایران و حادثه ترور شاه دستگیر و به یک سال زندان محکوم و روز ۵ آبان ۱۳۴۵ از زندان آزاد شد. پس از آن به دفتر مخصوص فرح پهلوی رفت و مشاور هنری این دفتر شد. وی سرانجام در واپسین روزهای بهمن ۱۳۶۷ از دنیا رفت.)
(تحصیل کرده‌های انگلستان) نیز در آن عضویت داشتند، درصدد تدارک به منظور تشکیل یک حزب کمونیست جدید جهت ایجاد انقلاب در کشور از طریق عملیات پارتیزانی و قیام مسلحانه بوده و با الهام از نظریات رهبران چین کمونیست و برقراری پاره‌ای ارتباطات با عوامل چینی سرگرم گردآوردن هم‌فکران و گسترش فعالیت‌های خویش بودند».

[۱۰] مرکز بررسی اسناد تاریخی، ترور شاه، حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، ص۹۰.

نسبت ترور به کمونیست‌ها

این گزارش به اضافه سایر اسناد ۵۰۰ برگی پرونده کاخ مرمر نشان می‌دهد که رضا شمس‌آبادی برای انجام ترور شاه، هیچ هم‌دستی نداشته و با هیچ حزب و گروهی همکاری و حتی مشورت هم نکرده است و فقط رضا شمس‌آبادی قصد اولیه خود را در مورد ترور شاه به یکی از افراد مورد اعتمادش به نام احمد کامرانی اطلاع داده که ظاهراً با مخالفت او مواجه می‌شود. گرچه ماموران امنیتی در جریان ترور اخیر، موفق به شناسایی یگ گروه مائوئیستی با تعداد‌ اندکی نیرو به سرپرستی پرویز نیکخواه شدند، ولی هیچگاه نتوانستند ثابت کنند اقدام رضا شمس‌آبادی ارتباطی با این گروه داشته است. لذا شاه و ساواک که می‌دانستند مردم از کمونیست‌ها شدیداً متنفرند، به دروغ مسئولیت هدایت این ترور را به گروه نیکخواه نسبت دادند تا از این طریق به مردم ایران بگویند که فقط کمونیست‌ها، مخالف شاه هستند وگرنه در میان مسلمانان شاه مخالفی ندارد. از سوی دیگر شاه می‌خواست در میان رهبران جهان چنین وانمود کند که شخصیت بزرگ و تاثیرگذاری در سطح بین‌الملل است و به‌همین علت یک گروه کمونیستی وابسته به کشور بزرگ چین تصمیم گرفتند که او را از صحنه سیاست حذف کنند و از طرف دیگر شاه می‌خواست حمایت غربی‌ها را به‌سوی خود جلب کند.

[۱۱] خارکوهی، غلامرضا، واکنش مجلس شورای ملی به ترور ۲۱ فروردین شاه، ص۴۲- ۴۳.

اما با مروری بر مدارک و شواهد به‌دست آمده مشخص است که رضا شمس‌آبادی ارتباطی با مرام کمونیست‌ها نداشته است. مهم‌ترین عاملی که رضا شمس‌آبادی را به تحرک جدی برای ترور شخص شاه واداشت نه مرام کمونیستی بلکه قیام امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) و آشنایی او با اعلامیه‌ها و مواضع امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) و به ‌ویژه قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و دیگری ترور حسنعلی منصور، نخست‌وزیر، در بهمن سال ۱۳۴۳ توسط تعدادی از اعضای هیئت‌های مؤتلفه اسلامی بود. با آغاز نهضت امام خمینی در سال ۱۳۴۱ رضا شمس‌آبادی سر در این راه نهاد. وی در مراسم و مجالسی که وعاظ و گویندگان به روشنگری و افشاگری می‌پرداختند، فعالانه شرکت می‌کرد. در پخش اعلامیه‌های امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) و دیگر مقامات روحانی، بسیار کوشا بود. به گفته دوستانش «پخش اعلامیه امام را از فرایض خود می‌دانست» و دوستان و آشنایان را نیز به شرکت در مبارزات اسلامی، حضور در مراسم و مجالس سیاسی – مذهبی و پخش این‌گونه اعلامیه‌ها فرا می‌خواند. او در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در کاشان حضوری فعال داشت و همراه مردمی که بازار را بستند و در مدرسه شاه در کاشان اجتماع کردند و به تظاهرات خیابانی دست زدند، دلیرانه شرکت کرد و مردم را به بستن مغازه‌ها فراخواند و شاهد خونریزی‌های ماموران رژیم شاه در آران کاشان بود. کشتار رژیم پهلوی در ۱۵خرداد ۱۳۴۲، رضا شمس‌آبادی را همانند بسیاری از جوانان مسلمان به‌اندیشه دست بردن به اسلحه و قیام مسلحانه واداشت.

[۱۲] روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۱۵۲.

رضا شمس‌آبادی با آن‌ که از سربازی معاف بود ولی به خاطر آن که طرح خود را برای ترور شاه محقق کند، داوطلبانه راهی خدمت سربازی شد. یکی از دوستانش در این رابطه می‌گوید: «وقایع ۱۵ خرداد انگیزه‌ای شد که وی به سربازی برود تا بلکه بتواند کاری انجام دهد. خوب به خاطر دارم که دو تا از اعلامیه‌های امام خمینی به دستش رسیده بود و پس از مطالعه آن‌ها مدام این جمله را بر زبان می‌آورد: «راه دیگری برای من مشخص شد، این مرجع است که می‌تواند جامعه را رهبری و هدایت کند.»

[۱۳] مجل عروه الوثقی، حزب جمهوری اسلامی، سال اول، ص۱۱.

انگیزه‌هایی که سبب شد رضا شمس‌آبادی دست به چنین عمل شجاعانه‌ای یعنی ترور شاه بزند، روشن است که از جانب گروهی نبوده، بلکه با زمینه‌های قبلی چنین برنامه‌ای را مدت‌ها در نظر داشته و برای آن روز شماری می‌کرده و حتی به خاطر همین مسئله به ‌رغم این‌که سه بار معاف شده بود، جهت کشتن شاه یا حداقل خودسازی و آموختن فنون رزمی و چریکی عمداً به خدمت سربازی می‌رود.

[۱۴] مرکز بررسی اسناد تاریخی، ترور شاه، حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد، مقدمه کتاب، ص۱۴.

واکنش مطبوعات و رسانه‌های دولتی

مطبوعات و رسانه‌های دولتی در واکنش به حادث کاخ مرمر سیاستی هم‌سو و با هدف حمایت از دستگاه حکومتی در پیش گرفتند. در یکی از اعلامیه‌های دولتی در مورد این حادثه چنین آمده است: «دولت به‌اطلاع عمومی می‌رساند که توطئه مزبور کشف گردیده و افرادی که اسامی آنان فوقاً درج شد (پرویز نیکخواه، منصور پورکاشانی، فیروز شیروانلو، محسن رسولی) دستگیر و هر یک از نامبردگان به مقاصد و هدف‌هایی که داشته‌اند و ارتباطات خارجی و اقداماتی که در خارج و داخل مملکت از قبیل تهیه اوراق مضره، رفت و آمد به نقاط مختلف به منظور شناسایی مناطق مناسب برای اجرای عملیات پارتیزانی و نیات پلید خود و ایجاد ترور و وحشت اعتراف نموده‌اند.»

[۱۵] مرکز بررسی اسناد تاریخی، ترور شاه، حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد، مقدمه کتاب، ص۲۰- ۲۱.

انتساب ترور کننده به حزب کمونست

همچنین نویسندگان و تحلیلگران مطبوعات دولتی شاه این‌طور تصریح کردند که سازمان‌های انتظامی و قضایی در جست‌و‌جوی علت اصلی واقعه ۲۱ فروردین به جنبش کوچک یک دسته چند نفری که دارای تمایلات افراطی چپ بوده‌اند، پی برده است.

[۱۶] مجله خوشه، شماره ۲۳، ۱۹/ ۲/ ۱۳۴۴.

یا نویسنده دیگری ذکر می‌کند که در بازجویی‌های مربوط به یاران و هم‌دستان سوء قصد کاخ مرمر، نام گروهی از مهندسان ایرانی که در انگلستان تحصیل کرده بودند، اعلام شد.

[۱۷] صاحب‌زمانی، ناصرالدین، جوانی پررنج، ص۳۹۸.

این مطبوعات و رسانه‌های دولتی در مورد اقدام سرباز وظیف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.