پاورپوینت کامل احمد بن یحیی راوندی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل احمد بن یحیی راوندی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل احمد بن یحیی راوندی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل احمد بن یحیی راوندی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ابنراوندی ابوالحسین احمد بن یحیی
اِبْنِ راوَندی، ابوالحسین احمد بن یحیی بن محمد بن اسحاق، مشهور به ابن راوندی، یا ابن رَوَندی
[۱] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص۱۷۳، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
[۲] ماتریدی، محمد، ص۱۹۳، کتاب التوحید، به کوشش فتحالله خلیف، بیروت، ۱۹۷۰م.
یا ابن ریوندی،
[۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۶، ص۹۹، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
[۴] ذهبی، محمد، ج۱۴، ص۵۹، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنؤوط و اکرم البوشی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
یکی از متکلمان مشهور به الحاد سده ۳ق/۹م میباشد.
فهرست مندرجات
۱ – تاریخ ولادت
۲ – تاریخ درگذشت
۳ – محل ولادت و مذهب
۴ – دوری از معتزلیان
۵ – اساتید
۶ – اختلاف در الحاد ابن راوندی
۷ – ویژگیهای علمی
۸ – اشعار
۹ – آثار
۹.۱ – آثار چاپی
۹.۲ – آثار مفقود
۱۰ – آراء و عقاید
۱۰.۱ – ابهام در شخصیت ایشان
۱۰.۲ – مراحل حیات معنوی
۱۰.۳ – دیدگاه ابوالحسین خیّاط
۱۰.۴ – دلیل طرد ابن راوندی توسط معتزله
۱۰.۵ – ارتباط راوندی با وراق
۱۰.۶ – دلائل تألیف بر علیه معتزله
۱۰.۷ – شیوه نگارش این کتابها
۱۰.۸ – رد کتاب الزّمرّده ابن راوندی
۱۰.۹ – شک و شبهه در عقاید راوندی
۱۰.۱۰ – عقاید راوندی از دیدگاه اشعری
۱۰.۱۱ – برخی عقاید ابن راوندی
۱۱ – فهرست منابع
۱۲ – پانویس
۱۳ – منبع
تاریخ ولادت
از تاریخ دقیق تولد و آغاز زندگی او دانستههای روشنی در دست نیست. بیشتر منابع بر جای مانده، نوشتههای مخالفان اوست که در رد عقایدش پرداختهاند، و در آنها که اندکی از بسیار است، چیزی درباره شرح احوال او نمییابیم. بر پایه گزارشهای مسعودی
[۵] مسعودی، علی، ج۷، ص۲۳۷، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومینار، پاریس، ۱۸۷۳م.
و ابن خلکان
[۶] ابن خلکان، وفیات، ج۱، ص۹۴.
او در ۴۰ سالگی درگذشته است. بنابراین با توجه به تاریخ ۲۴۵ق/۸۵۹م که این دو برای وفات او ذکر کردهاند، میتوان نتیجه گرفت که ابن راوندی در حدود ۲۰۵ق/۸۲۰م متولد شده است. پاول کراوس در مقاله خود به نام «بررسیهایی درباره تاریخ الحاد در اسلام۲» یادآور شده است که تولد ابن راوندی در حدود ۲۱۰ق برای تمام نویسندگان ثابت است.
[۷] کراوس، پاول، ج۱، ص۳۷۵، من تاریخ الالحاد فی الاسلام، ترجمه عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۴۵م.
با وجود این، نیبرگ سالهای ۲۰۵ تا ۲۱۵ق را پیشنهاد کرده است.
[۸] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۱۳۱.
الاعسم در مقدمه فضیحه المعتزله ابن راوندی، سخن مسعودی را پذیرفته و تولد او را در ۲۰۵ق ذکر کرده که به نظر درستتر میرسد.
تاریخ درگذشت
درباره تاریخ مرگ ابن راوندی نیز نقطههای تاریکی وجود دارد. مسعودی
[۹] مسعودی، علی، ج۷، ص۲۳۷، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومینار، پاریس، ۱۸۷۳م.
تاریخ درگذشت او را ۲۴۵ق/۸۵۹م، ابن خلکان
[۱۰] ابن خلکان، وفیات، ج۱، ص۹۴.
۲۴۵ و ۲۵۰ق/ ۸۶۴م و یافعی
[۱۱] یافعی، عبدالله، ج۲، ص۱۴۴، مرآه الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷- ۱۳۳۹ق.
۲۴۳ق را نیز ذکر کردهاند، هر چند یافعی در جای دیگر حدود ۳۰۰ق/۹۱۳م را آورده است.
[۱۲] یافعی، عبدالله، ج۲، ص۲۳۷، مرآه الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷- ۱۳۳۹ق.
در مقابل این سالها، ابوالفدا ،
[۱۳] ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، ج۳، ص۷۷، بیروت، ۱۹۵۹م.
ابن وردی
[۱۴] ابن وردی، زین الدین عمر، ج۲، ص۳۷۲، تتمه المختصر، به کوشش احمد رفعت بدراوی، بیروت، ۱۹۷۰م.
و ابن شحنه
[۱۵] ابن شحنه، محمد، ج۱۱، ص۱۸۷، «روضه المناظر فی اخبار الاوائل و الاواخر»، در حاشیه الکامل ابن اثیر، قاهره، ۱۳۰۱ق.
۲۹۳ق/۹۰۶م، ابن جوزی،
[۱۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۶، ص۹۹، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
عباسی ،
[۱۷] عباسی، عبدالرحیم، ج۱، ص۷۷، معاهد التنصیص، بولاق، ۱۲۷۴ق.
صفدی،
[۱۸] صفدی، خلیل، ج۸، ص۲۳۸، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد یوسف نجم، بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
ابن تغری بردی
[۱۹] ابن تغری بردی، النجوم، ج۳، ص۱۷۵.
و ابن ایبک
[۲۰] ابن ایبک، احمد، ج۱، ص۸۲، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
۲۹۸ق، ذهبی
[۲۱] ذهبی، محمد، ج۱، ص۱۶۵، دول الاسلام، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۳۰۰ق، ابن عماد
[۲۲] ابن عماد، عبدالحی، ج۲، ص۲۳۵، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰ق.
و حاجی خلیفه
[۲۳] حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۲۷۴.
[۲۴] حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۴۰۳.
[۲۵] حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۴۲۳.
[۲۶] حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۴۵۰.
۳۰۱ق را، تاریخ مرگ او نوشتهاند. نیبرگ در بحث انتقادی خود در مقدمه الانتصار
[۲۷] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۴۰.
به این نتیجه رسیده است که سال درگذشت او را میتوان حدود ۳۰۰ق تخمین زد
[۲۸] کراوس، پاول، ج۱، ص۳۷۲، من تاریخ الالحاد فی الاسلام، ترجمه عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۴۵م.
دلایلی که نیبرگ را به این نتیجه رسانده،
[۲۹] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۴۰-۴۲.
اینهاست:
۱. ابن مرتضی در المنیه و الامل
[۳۰] ابن مرتضی، احمد، ج۱، ص۱۷۰، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۳۱] ابن مرتضی، احمد، ج۱، ص۱۷۴، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۳۲] ابن مرتضی، احمد، ج۱، ص۱۷۶، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۳۳] ابن مرتضی، احمد، ج۱، ص۱۷۹، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
ابن راوندی را در طبقه هشتم معتزلیان ، یعنی در ردیف معاصران ابوالحسین خیاط (د ح ۳۰۰ق/۹۱۳م)، ابوعلی جُبّائی (د ۳۰۳ق) و ابوالقاسم بلخی کعبی (د ۳۱۹ق) آورده است.
۲. ابن راوندی در فضیحه المعتزله
[۳۴] ابن راوندی، احمد، ج۱، ص۱۶۵، فضیحه المعتزله، به کوشش عبدالامیراعسم، بیروت، ۱۹۷۵-۱۹۷۷م.
[۳۵] ابن راوندی، احمد، ج۱، ص۱۲۷، فضیحه المعتزله، به کوشش عبدالامیراعسم، بیروت، ۱۹۷۵-۱۹۷۷م.
[۳۶] ابن راوندی، احمد، ج۱، ص۲۵، فضیحه المعتزله، به کوشش عبدالامیراعسم، بیروت، ۱۹۷۵-۱۹۷۷م.
[۳۷] ابوالحسین خیاط، ص۱۰۲، ج۱، ص۶۱، ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
[۳۸] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص۱۰۳، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
ابوزُفَر و ابومجالد را که هر دو از طبقه هشتم هستند، نام میبرد و سخن آنان را رد میکند.
۳. عباسی در کتاب معاهد التنصیص (تألیف در ۷۳۴ق/۱۳۳۴م) بدون ذکر مأخذ مینویسد: ابوعلی جبائی و ابن راوندی در حال مباحثهای درباره بلاغت و فصاحت قرآن بر روی پل بغداد دیده شدهاند
[۳۹] عباسی، عبدالرحیم، ج۱، ص ۷۷، معاهد التنصیص، بولاق، ۱۲۷۴ق.
و همو میافزاید که «او بیش از ۸۰ سال زیست… و به گفته ابن نجار در ۲۹۸ق/۹۱۱م درگذشت».
[۴۰] عباسی، عبدالرحیم، ج۱، ص ۷۷، معاهد التنصیص، بولاق، ۱۲۷۴ق.
[۴۱] ابن ایبک، احمد، ج۱، ص۸۲، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
با انتقاداتی که بر طبقهبندی ابن مرتضی وارد است، آرای او در این زمینه اعتبار چندانی ندارد: ابوزفر، بنابر گفته ابوالحسین خیاط،
[۴۲] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص۶۱، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
از هشام فُوَطی که از طبقه ششم و از معاصران مأمون عباسی (خلافت: ۱۹۸- ۲۱۸ق/۸۱۴ -۸۳۳م) است)، در حالی که ابن مرتضی
[۴۳] ابن مرتضی، احمد، ج۱، ص۱۸۰، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
او را از طبقه هشتم به شمار آورده است. همچنین ابن مرتضی آشکار میگوید که ابوزفر، ابوهُذَیل عَلاّف و ابو موسی مردار را دیده است.
[۴۴] ابن مرتضی، احمد، ج۱، ص۱۶۸، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
اما این ابوموسی که ابن مرتضی او را در طبقه هفتم آورده است، شاگر بشر بن معتمر (د ۲۱۰ق) بوده و ابوهذیل نیز در ۱۰۰ سالگی در ۲۲۵ یا ۲۳۵ق درگذشته است
[۴۵] کراوس، پاول، ج۱، ص۳۷۶، من تاریخ الالحاد فی الاسلام، ترجمه عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۴۵م.
پس ابوزفر فقط هنگامی میتواند به طبقه هشتم تعلق داشته باشد که دست کم در پایان قرن ۳ ق درگذشته باشد، ولی منابع ما چیزی درباره طول عمر ابوزفر و دیگر ویژگیهای زندگی او نمیگویند.
نظیر این سخنان را میتوان درباره ابومجالد نیز به میان آورد: ابن مرتضی او را در طبقه هشتم قرار داده است
[۴۶] ابن مرتضی، احمد، ج۱، ص۲۸، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
و بنابر آنچه نیبرگ بررسی کرده، ابوالحسین خیاط از شاگردان او به شمار میآمده است،
[۴۷] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۲۰۷.
اما از یک سو ابومجالد هم دوره جعفر بن حرب ، جعفر بن مبشر و ابوموسی مردار معرفی میشود و از سوی دیگر – چنانکه ذکر شد – استادِ ابوالحسین خیاط بوده است. کراوس از این عبارت چنین استنباط کرده است که ابوالحسین خیاط در سنین نوجوانی شاگرد ابومجالد بوده است.
[۴۸] کراوس، پاول، ج۱، ص۳۷۶، من تاریخ الالحاد فی الاسلام، ترجمه عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۴۵م.
دلیل سوم نیبرگ نیز با توجه به اصل سخن ابن نجار تضعیف میشود. وی مینویسد : «هلک ابن الرواندی و له ستّ و ثلاثون سنه مع ما انتهی الیه من التوغّل فی المخازی، و ذلک فی سنه ثمان و تسعین و مأتین».
[۴۹] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۸۲.
بر پایه این سخن، ابن راوندی بایست در حدود ۲۶۲ق متولد شده باشد و این با آنچه در همه منابع آمده است، مغایرت دارد.
محل ولادت و مذهب
ابن راوندی را گروهی اهل راوند کاشان و برخی دیگر از مروالروذ خراسان دانستهاند که در بغداد ساکن بوده است.
[۵۰] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۶.
[۵۱] ذهبی، محمد، ج۱۴، ص۶۰، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنؤوط و اکرم البوشی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۵۲] صفدی، خلیل، ج۸، ص۲۳۲، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد یوسف نجم، بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
احتمالاً خانواده او میان سالهای ۲۱۰- ۲۱۵ق/۸۲۵ -۸۳۰م خراسان را ترک کردهاند
[۵۳] اعسم، عبدالامیر، ج۱، ص۱۱، «الشعر المنسوب الی ابن الریوندی»، ابن الریوندی فی المراجع العربیه الحدیثه، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
ابن جوزی مینویسد: گفتهاند که پدرش یهودی بود و او اسلام آورد، و یکی از یهودیان به مسلمانان میگفت: این مرد کتابتان را بر شما تباه نکند، همچنانکه پدرش تورات را بر ما تباه کرد.
[۵۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۶، ص۹۹، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
اقبال عقیده دارد که این نسبت هم باید یکی از تهمتهایی باشد که به او بستهاند
[۵۵] اقبال، عباس، ج۱، ص۸۹، خاندان نوبختی، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۵۶] اعسم، عبدالامیر، ج۱، ص۱۱-۱۲، «الشعر المنسوب الی ابن الریوندی»، ابن الریوندی فی المراجع العربیه الحدیثه، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
با این حال گوییدی مینویسد: وی پس از پذیرفتن ظاهری اسلام به معتزلیان پیوست و به نگارش کتابهایی در عقاید معتزله همت گماشت. ابوالحسین خیاط از او به عنوان یک معتزلی در بغداد یاد کرده
[۵۷] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص۱۰۲، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
کراوس، و همو برادر و عم ابن راوندی را نیز در شمار معتزلیان آورده است.
[۵۸] کراوس، پاول، ج۱، ص۱۴۹، من تاریخ الالحاد فی الاسلام، ترجمه عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۴۵م.
ابن راوندی دوران بلوغ فکری خود را در بغداد گذرانید و چندی از پیروان برجسته و فعّال معتزله به شمار میآمد، اما سرانجام آنان او را به زندقه متهم کردند و از مکتب خود راندند
[۵۹] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۱۳۲.
منابع تصویر روشنی از زندگی و فعالیت او پیش از طغیانش بر ضد معتزلیان به دست نمیدهد.
دوری از معتزلیان
ابن راوندی بعد از دوری جستن از معتزلیان با دشمنان سرسخت آنان درآمیخت. ابوالحسین خیاط
[۶۰] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص۱۰۲، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
[۶۱] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص۱۷۳، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
مینویسد که معتزلیان خود زمینه طرد او را فراهم نمودند. نفرت او از این اخراج
[۶۲] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
سبب شد تا او خط بطلان بر اعتقادات یاران قدیمی خود بکشد و کتابهایی در رد عقاید آنان بنویسد که همین امر سرنوشت او را رقم زد. نگارش کتابهای فضیحه المعتزله و الامامه مربوط به همین ایام است.
[۶۳] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
در الفهرست، کتاب الامامه او از جمله آثار دوران فساد او شمرده شده است.
[۶۴] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۷.
اما نظر «کراوس» این است که عیسی ورّاق او را بر آن داشت تا برای همیشه همه روابطش را با فرق و مذاهب اسلام قطع نماید. احتمالاً دو کتاب الدامغوالزمرد در این زمان نوشته شده است.
ابوعیسی وراق و ابن راوندی بر سر کتاب الزمرد نزاع داشتهاند و هر یک نگارش این کتاب را به دیگری نسبت میداده است.
[۶۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۶، ص۱۰۰، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
اساتید
از استادان او چند تن را ابوالحسین خیاط نام برده است: ابوشاکر دیصانی ، ابن طالوت ، نعمان و ابوحفص حدّاد
[۶۶] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص ۱۴۲، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
ابن ندیم ابوموسی عیسی بن هیثم را نیز استاد او دانسته است.
[۶۷] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۶.
اختلاف در الحاد ابن راوندی
درباره زندقه و الحاد او اختلاف است. ابن مرتضی (د ۸۴۰ق/ ۱۴۳۶م) در این باره میگوید: برخی پنداشتهاند که از شدت تنگدستی و گروهی دیگر بر این باورند که بر اثر ناکامی و محرومیت و نرسیدن به مقام، به این راه کشیده شده و برای یهودیان، ترسایان ، گبران و معطلان کتابهایی نوشته است. گفتهاند که او ۳۰ دینار از رافضیان گرفت و کتاب الامامه را نگاشت و پس از آشکار شدن زندقه او، معتزلیان به پای خاستند و از سلطان در کشتن او یاری جستند و ابن راوندی به کوفه گریخت.
[۶۸] ابن مرتضی، احمد، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
قاضی ابوعلی تنوخی همنشینی او را با اهل الحاد و زندقه تأیید کرده است.
[۶۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۶، ص۹۹، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
[۷۰] عباسی، عبدالرحیم، ج۱، ص۷۷، معاهد التنصیص، بولاق، ۱۲۷۴ق.
ابوالعباس احمد بن ابو احمد طبری گفته است که او آراء ثابتی نداشته است و از یهودیان سامرا ۴۰۰ درم گرفت و کتاب البصیره را در رد اسلام برای آنان نوشت، سپس تصمیم به رد نوشته خود گرفت تا آنکه ۱۰۰ درم
[۷۱] صفدی، ج۸، ص۲۳۳، (۲۰۰ درم) خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد یوسف نجم، بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
دیگر به او دادند و او صرف نظر کرد.
[۷۲] عباسی، عبدالرحیم، ج۱، ص۷۶، معاهد التنصیص، بولاق، ۱۲۷۴ق.
در سده بعد نیز شهرت او به عنوان زندیقی خطرناک حتی از مرزهای ادبیات و فرهنگ اسلامی فراتر رفت و نام ابن راوندی در برخی از آثار نویسندگان یهودی مانند سلیمان بن بروحام و یافث بن علی آمده است.
ویژگیهای علمی
ابن راوندی در مجادله و مباحثه پروایی نداشت که حساسترین مسائل دینی را مورد بحث و نقد قرار دهد و این کار را به گونهای میکرد که او را علناً کافر و زندیق قلمداد میکردند. در این شکی نیست که معتزلیان وی را علناً متهم کردند و حکومت در صدد آزار او برآمد و او در ۲۴۴ق ناچار به ترک بغداد شد،
[۷۳] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۱۳۲.
[۷۴] اعسم، عبدالامیر، ج۱، ص۲۹، «الشعر المنسوب الی ابن الریوندی»، ابن الریوندی فی المراجع العربیه الحدیثه، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
از این رو شگفتآور نیست که متکلمی چون ابن عقیل (ه م) که گزارش او توسط ابن جوزی
[۷۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۶، ص۱۰۰، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
به دست ما رسیده است، میگوید: در شگفتم چگونه کسی که کتاب الدامغ را نوشته و پنداشته است که بدان وسیله قرآن را در هم کوبیده و نیز الزمرد را که در آن پیامبران و پیامبری را تحقیر میکند، زنده مانده و کشته نشده است. وی از هوش فوقالعادهای برخوردار بوده و دانش گستردهای در موضوعات کلامی و فلسفی داشته است و متکلمان برجستهای مانند ابوالقاسم بلخی شایستگی او را در علم کلام ستودهاند.
[۷۶] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۶.
اشعار
در منابع، اشعاری به ابن راوندی نسبت دادهاند که به گفته اعسم
[۷۷] اعسم، عبدالامیر، ج۱، ص۲۱۶-۲۵۶، «الشعر المنسوب الی ابن الریوندی»، ابن الریوندی فی المراجع العربیه الحدیثه، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
مورد تردید است. ابوالعلاء معری (د ۴۴۹ق/۱۰۵۷م) دو بیت منسوب به ابن راوندی را در رساله الغفران آورده است،
[۷۸] ابوالعلاء معری، احمد، ج۱، ص۴۹۵، رساله الغفران، به کوشش عائشه عبدالرحمان، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۹م.
ماوردی (د ۴۵۰ق/۱۰۵۸م) نیز که معاصر ابوالعلاء معری است، همین اشعار را بیآنکه به کسی نسبت دهد، نقل کرده است.
[۷۹] اعسم، عبدالامیر، ج۱، ص۲۱۹، «الشعر المنسوب الی ابن الریوندی»، ابن الریوندی فی المراجع العربیه الحدیثه، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
در مآخذ متأخر به ویژه معاهد التنصیص هم اشعاری به نام او نقل شده است.
[۸۰] عباسی، عبدالرحیم، ج۱، ص۷۶، معاهد التنصیص، بولاق، ۱۲۷۴ق.
آثار
درباره تعداد نوشتههای ابن راوندی به اختلاف سخن گفتهاند: مسعودی
[۸۱] مسعودی، علی، ج۷، ص۲۳۷، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومینار، پاریس، ۱۸۷۳م.
و به پیروی از او ابن خلکان
[۸۲] ابن خلکان، وفیات، ج۱، ص۹۴.
۱۱۴ کتاب، حمدالله مستوفی
[۸۳] حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۶۹۳، به کوشش عبدالحسین نوائی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۱۲۴ اثر به او نسبت دادهاند.
ابن ندیم فهرست نسبتاً کاملی از آثار او به دست داده است. وی دو فهرست از کتابهای ابن راوندی را که در فهرست نخستین آن ۸ و در دیگری ۳۶ عنوان ذکر شده، آورده است.
[۸۴] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۶- ۲۱۷.
در فهرست دوم هیچ یک از عناوین نخستین ذکر نشدهاند. فان اس به ۸ کتاب ابن راوندی اشاره کرده است که ابوالحسین خیاط بر آن ردیه نوشته است.
[۸۵] طوسی، محمد، ج۱، ص۵۸، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد، ۱۳۵۱ش.
[۸۶] ابن شهر آشوب، محمد، ج۱، ص۸ – ۹، معالم العلماء، به کوشش محمد کاظم الکتبی، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
ابن ابی اصیبعه میگوید: کندی کتابی مشتمل بر گفت و گویی با ابن راوندی درباره توحید نوشته بوده است که اکنون در دست نیست.
[۸۷] ابن ابی اصیبعه، احمد، ج۱، ص۲۱۲، عیون الانباء، به کوشش ماکس مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
ابونصر فارابی (د ۳۳۹ق/۹۵۰م) نیز جدلی درباره مسائل منطق صوری با او داشت و ردی بر نظریات وی درباره آداب جدل نگاشت.
[۸۸] ابن ابی اصیبعه، احمد، ج۲، ص۱۳۹، عیون الانباء، به کوشش ماکس مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
همچنین ابن هیثم (د ۴۳۰ق/۱۰۳۹م) رسالهای تألیف کرد و در آن نشان داد که ردیه ابوعلی جبائی بر ابن راوندی کافی نبوده است، از این رو خود روشهای جدیدی پیشنهاد کرد که بر اساس آنها جایی برای خردهگیری ابن راوندی باقی نمیماند.
[۸۹] ابن ابی اصیبعه، احمد، ج۲، ص۹۷، عیون الانباء، به کوشش ماکس مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
از آثار ابن راوندی جز قطعاتی که در برخی از ردیهها به دست آمده کتاب یا رساله مستقلی در دست نیست. آنچه از نوشتههای وی در آثار دیگران باقی مانده، اینهاست:
آثار چاپی
۱. فضیحه المعتزله یا فضائح المعتزله
[۹۰] ابن مرتضی، احمد، ج۱، ص۱۷۹، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۹۱] مقدسی، مطهر، ج۵، ص۱۴۳، البدء و التأریخ، به کوشش کلمان هوآر، پاریس، ۱۹۱۶م.
[۹۲] حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۲۷۴.
یا نصیحه المعتزله.
[۹۳] ابن عماد، عبدالحی، ج۲، ص۲۳۶، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰ق.
این کتاب تحلیلی انتقادی از مکتب معتزلیان است و ابن راوندی آن را در پاسخ به فضیله المعتزله جاحظ نوشته است. ابوالحسین خیاط که کتاب الانتصار و الرد علی ابن راوندی الملحد را بر ضد آراء او نوشته، در مقدمه
[۹۴] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص۳، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
یادآور شده است که مطالب قضیحه را کلمه به کلمه در کتاب خود نقل کرده است. کراوس این نکته را که تقریباً تمام مطالب فضیحه المعتزله در کتاب الانتصار آمده تأیید کرده است. ردیه ابوالحسین خیاط حاوی اطلاعات پرارزشی درباره فعالیتهای الحادی ابن راوندی و کتابهای ضد اسلامی اوست. ابن راوندی کتاب جاحظ را اساس درهم فروریختن آراء معتزلیان قرار داد. وی در کتاب فضیحه المعتزله یک شیعی کامل و مؤمن است و در بخش دوم همین اثر
[۹۵] ابن راوندی، ج۱، ص۱۴۰، بند ۱۱۹ به بعد، احمد، فضیحه المعتزله، به کوشش عبدالامیراعسم، بیروت، ۱۹۷۵-۱۹۷۷م.
از اصول و عقاید تشیع دفاع میکند
[۹۶] کراوس، پاول، ج۱، ص۳۷۸، من تاریخ الالحاد فی الاسلام، ترجمه عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۴۵م.
چاپ انتقادی این کتاب به کوشش عبدالامیر الاعسم منتشر شده است. الاعسم در مقدمه کتاب به این نتیجه رسیده که فضیحه المعتزله در حدود سال ۲۴۳ق تألیف شده است. همو ۱۹۵ قطعه از نقل قولهای ابوالحسین خیاط را که در ردیه خود آورده با مقایسه دیگر مآخذ بررسی کرده و مطالب اصلی و الحاقی آن را به دست داده است
[۹۷] اعسم، عبدالامیر، ج۱، ص۶۸ -۶۶، «الشعر المنسوب الی ابن الریوندی»، ابن الریوندی فی المراجع العربیه الحدیثه، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
[۹۸] اعسم، عبدالامیر، «الشعر المنسوب الی ابن الریوندی»، ابن الریوندی فی المراجع العربیه الحدیثه، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
متن اصلی فضیحه به همراه ترجمه انگلیسی با مقدمه و یادداشتهای سودمند در ۴۳۰ص در سالهای ۱۹۷۵-۱۹۷۷م در بیروت منتشر شده است.
آثار مفقود
۱. الاسماء و الاحکام؛ ۲. الابتداء و الاعاده؛ ۳. خلق القرآن؛ ۴. البقاء و الفناء؛ ۵. لاشیء الاموجود؛ ۶. الطبائع؛ ۷. اللؤاللؤه
[۹۹] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۶.
[۱۰۰] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۷.
[۱۰۱] اقبال، عباس، ج۱، ص۹۰، خاندان نوبختی، تهران، ۱۳۵۷ش.
۸. الامامه المفضول، ابوالحسین خیاط ردی بر آن نوشته است
[۱۰۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۶، ص۱۰۰، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
[۱۰۳] اقبال، عباس، ج۱، ص۹۱، خاندان نوبختی، تهران، ۱۳۵۷ش.
۹. القضیب یا قضیب الذهب، در اثبات حدوث علم باری تعالی
[۱۰۴] ابوالعلاء معری، احمد، ج۱، ص۳۹، رساله الغفران، به کوشش عائشه عبدالرحمان، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۹م.
[۱۰۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۶، ص۹۹، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
[۱۰۶] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۳۳.
۱۰. التاج، از مشهورترین کتابهای اوست. ابوالحسین خیاط
[۱۰۷] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص۱۷۲، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
از این کتاب یاد کرده و اسماعیل بن علی نوبختی بر آن رد نوشته است
[۱۰۸] طوسی، محمد، ج۱، ص۵۸، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد، ۱۳۵۱ش.
۱۱. نَعْت الحکمه یا عبث الحکمه،
[۱۰۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۶، ص۱۰۱-۱۰۲، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
[۱۱۰] صفدی، خلیل، ج۸، ص۲۳۴، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد یوسف نجم، بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
[۱۱۱] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۳۴.
نوبختی ردی بر این کتاب دارد
[۱۱۲] ابن شهر آشوب، محمد، ج۱، ص۹، معالم العلماء، به کوشش محمد کاظم الکتبی، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
۱۲. الزمرد، یا الزمرده کتابی است در رد و ابطال موضوع رسالت و نیز در رد معجزات پیامبران
[۱۱۳] اقبال، عباس، ج۱، ص۹۳، خاندان نوبختی، تهران، ۱۳۵۷ش.
که به گفته ابن ندیم
[۱۱۴] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۷.
خود ابن راوندی بر آن ردی نوشته است. ابوالحسین خیاط میگوید که ابن راوندی در این کتاب بر قرآن تاخته است.
[۱۱۵] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص۲-۳، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
گویا نوشتن این کتاب سبب طرد او از میان معتزلیان شده است.
[۱۱۶] ابن کثیر، البدایه، ج۱۱، ص۱۱۲.
[۱۱۷] اقبال، عباس، ج۱، ص۹۳، خاندان نوبختی، تهران، ۱۳۵۷ش.
بخشهایی از این کتاب را المؤید فی الدین هبهالله شیرازی در المجالس المؤیدیه آورده و سپس آن را رد کرده است. کراوس
[۱۱۸] کراوس، پاول، ج۱، ص ۶۹ به بعد، من تاریخ الالحاد فی الاسلام، ترجمه عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۴۵م.
مطالب پراکنده کتاب الزمرد را گردآوری کرده و در ۳ بخش اساسی به تحلیل مطالب آن پرداخته است؛ ۱۳. الفرند یا الفرید،
[۱۱۹] صفدی، خلیل، ج۸، ص۲۳۳، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد یوسف نجم، بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
[۱۲۰] ابن کثیر، البدایه، ج۱۱، ص۱۱۲.
در طعن بر پیامبر اسلام
[۱۲۱] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۳۵.
۱۴. الدامغ، در رد بر قرآن، بنا بر رأی ابن ندیم
[۱۲۲] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۷.
ابن راوندی خود ردیهای بر آن نوشت. چنین به نظر میرسد که ابوعلی جبائی
[۱۲۳] ذهبی، محمد، ج۱۴، ص۵۹، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنؤوط و اکرم البوشی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
آن را رد کرده است
[۱۲۴] ابن مرتضی، احمد، ج۱، ص۱۷۹، المنیه و الامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
۱۵. البصیره
[۱۲۵] عباسی، عبدالرحیم، ج۱، ص۷۶، معاهد التنصیص، بولاق، ۱۲۷۴ق.
۱۶. کتابی درباره توحید، ابوالحسین خیاط میگوید که ابن راوندی از ترس جان آن را برای تظاهر به اسلام نوشته است
[۱۲۶] ابوالحسین خیاط، عبدالرحیم، ج۱، ص ۱۳، الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، به کوشش هنریک ساموئل نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م.
[۱۲۷] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۳۶.
۱۷. اجتهاد الرای
[۱۲۸] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۷.
[۱۲۹] برای ردیه آن رجوع کنید به، طوسی، ج۱، ص۵۸، محمد، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد، ۱۳۵۱ش.
۱۸. الزینه
[۱۳۰] حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۴۲۳.
۱۹. المرجان
[۱۳۱] ابوالعلاء معری، احمد، ج۱، ص۴۷۶، رساله الغفران، به کوشش عائشه عبدالرحمان، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۹م.
[۱۳۲] برای ردیه همین کتاب رجوع کنید به، ابن ندیم، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۷، الفهرست.
[۱۳۳] برای ردیه همین کتاب رجوع کنید به، ابن راوندی، ج۱، ص۱۴۰، احمد، فضیحه المعتزله، به کوشش عبدالامیراعسم، بیروت، ۱۹۷۵-۱۹۷۷م.
۲۰. التصفح
[۱۳۴] قاضی عبدالجبار بن احمد، تثبیت دلائل النبوه، ج۱، ص۵۱، به کوشش عبدالکریم عثمان، بیروت، ۱۹۶۶م، ۱۳۹۰۲.
۲۱. اللفظ و الاصلاح
[۱۳۵] ابن حزم، علی، ج۱، ص۲۳۴، طوق الحمامه، به کوشش صلاحالدین قاسمی، تونس، ۱۹۸۵م.
۲۲. الخاطر؛ ۲۳. المعرفه؛ ۲۴. التعدیل و التجویر
[۱۳۶] نیبرگ، مقدمه بر الانتصار (نک: ابوالحسین خیاط در همین مآخذ)، ج۱، ص۳۴.
۲۵. کتاب ادب الجدل،
[۱۳۷] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۷.
ابوالقاسم بلخی برخی اشتباهات ابن راوندی در این کتاب را اصلاح کرده
[۱۳۸] ابن عساکر، علی، ج۱، ص۱۳۱، تبیین کذب المفتری، دمشق، ۱۳۴۷ق.
و ابونصر فارابی نیز ردی بر آن نوشته است
[۱۳۹] ابن ابی اصیبعه، احمد، ج۲، ص۱۳۹، عیون الانباء، به کوشش ماکس مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
۲۶. الوقف؛ ۲۷. الحجر الاحمر؛ ۲۸. الحجر الاسود؛ ۲۹. الاستطاعه؛ ۳۰. الرؤیه؛ ۳۱. الاحتجاج لهشام بن الحکم؛ ۳۲. الانسان؛ ۳۳. الخاص و العام؛ ۳۴. الرد علی من قال برمی الحرکه ببصره؛ ۳۵. الجمل؛ ۳۶. اثبات الرسل؛ ۳۷. فساد الدار و تحریم المکاسب؛ ۳۸. الرد علی من نفی الافعال و الاعراض؛ ۳۹. المسائل علی الهشامیه؛ ۴۰. کیفیه الاستدلال؛ ۴۱. الاعراض؛ ۴۲. الرد علی الزنادقه؛ ۴۳. حکایه قول معمرو احتجاجه فی المعانی؛ ۴۴. النکت و الجوابات علی المنانیه؛ ۴۵. کیفیه الاجماع و ماهیته؛ ۴۶. اثبات خبر الواحد؛ ۴۷؛ الرد علی المعتزله فی الوعید و المنزله بین المنزلتین؛ ۴۸. الادراک؛ ۴۹. حکایه علی هشام فی الجسم و الرؤیه؛ ۵۰. الاخبار و الرد علی من ابطل التواتر.
[۱۴۰] برای شمارههای ۲۶ به بعد رجوع کنید به، ابن ندیم، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۷، الفهرست.
آراء و عقاید
ابن راوندی از متکلمان و صاحب نظران در اصول عقاید و مذاهب و ادیان در قرن ۳ ق است و از سوی اغلب علمای کلام به کفر و الحاد متهم شده است و حتی بیشتر نام او را با صفت «ملحد» ذکر کردهاند. او یکی از شخصیتهای پیچیده و ناشناخته کلام اسلامی است. نویسندگان ملل و نحل و تاریخ عقاید، بجز تنی چند انگشت شمار، او را متهم داشتهاند که عمر خود را صرف دفاع و طرفداری یا نقض و رد نحلههای مختلف و رد اصول مسلّمه مسلمانان کرده و دانش و قلم خود را در خدمت مخالفان اسلام قرار داده است و به خدمت فرقههای مختلف درآمده و حتی گاهی عقاید و نوشتههای خود را نقض کرده است. نام و موضوع کتابهایی که به او نسبت دادهاند و در مراحل مختلف از سیر فکری او نوشته شده است، این مطلب را ظاهراً تأیید میکند.
ابهام در شخصیت ایشان
نویسندگان جدید که در تاریخ عقاید اسلامی و ملل و نحل تحقیق کردهاند، در نمایاندن بعضی از عقاید او و در احیای بعضی از اقوال و آثار او که در کتب مخالفانش، مانند ابوالحسین خیّاط معتزلی و قاضی عبدالجبّار همدانی و ابن عقیل و مویّد شیرازی (از دُعات اسماعیلیه ) پراکنده است، مساعی گرانبهایی مبذول داشته و از بسیاری نکات تاریک پرده برداشتهاند، اما هنوز از چهره مبهم و حیات و فعالیت معنوی او تصویر روشنی به دست نیامده و همچنان شخصیتی مبهم و ناشناخته باقی مانده است، زیرا هر چه از احوال و افکار او در دست داریم، بجز چند مطلب ناچیز، همه از مخالفان و معاندان اوست و هیچ کتاب و رسالهای به صورت مستقل از خود او در دست نداریم. آنچه از وی باقی مانده، فقط قطعاتی است از کتابهای الزّمّرده و الدّاغ منقول در کتب دشمنان او که نمیتوان این منقولات را بدون شک و تردید پذیرفت و آنها را خالی از تحریف و تغییر دانست.
مراحل حیات معنوی
محمد بن اسحق معروف به ابن ندیم در کتاب الفهرست از قول ابوالقاسم کعبی بلخی ( عبدالله بن احمد ، د ۳۱۷ق/۹۲۹م) در کتاب محاسن خراسان سیر معنوی و فعالیت روحی او را چنین خلاصه میکند: «سیرت و مذهب او در آغاز خوب بود و خود مردی بسیار با حیا بود. بعد بنابر علل و اسبابی که بر او عارض شد و نیز از آن روی که دانش او از عقلش بیشتر بود، همه این صفات را به کنار نهاد. جماعتی گفتهاند که او به هنگام مرگ از آنچه از او سرزده بود، توبه کرد و اظهار ندامت نمود و اقرار کرد که علت تغییر رفتار او جفای یاران و طرد او از مجالس خود بوده است. بیشتر کتابهای او کفریّات است که برای ابوعیسی یهودی اهوازی نوشته است. وی کسی است که ابن راوندی در خانه او وفات یافت…».
[۱۴۱] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۶.
از این گفته ابوالقاسم بلخی برمیآید که او در حیات معنوی خود ۳ مرحله پیموده است: ۱. ابتدا سیرتی پسندیده داشت، یعنی بر راه و روش ابوالقاسم بلخی و امثال او و به عبارت بهتر از معتزله بود؛ ۲. به علل و اسبابی که مذکور افتاد، از معتزله روی برگرداند و اگر خرد او بر دانش فزونی داشت، با هم مسلکان راه موافقت در پیش میگرفت؛ ۳. بعد از آنچه کرده بود،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 