پاورپوینت کامل ابوعبیده قاسم بن سلام ازدی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ابوعبیده قاسم بن سلام ازدی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابوعبیده قاسم بن سلام ازدی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ابوعبیده قاسم بن سلام ازدی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

ابوعبید قاسم بن سلام خزاعی

اَبو عُبِیْدْ قاسِمِ بْنِ سَلامِ خُزاعی، (۱۵۱ ـ محرم ۲۲۴ق/۷۶۸ ـ دسامبر ۸۳۸ م)، فقیه، محدث، قاری و زبان شناس برجسته خراسانی که آثار بسیاری در زمینه‌های گوناگون بر جا نهاده است.

فهرست مندرجات

۱ – نسب پدر
۲ – ولادت
۳ – زندگی
۴ – اساتید
۴.۱ – در کوفه
۴.۲ – اساتید روایی
۴.۳ – در شام
۴.۴ – اساتید متاخر
۴.۵ – در مصر
۵ – مذهب
۶ – برخورد با شیعیان
۷ – مهارت‌های علمی
۷.۱ – فقه
۷.۱.۱ – اصول استنباط
۷.۲ – حدیث
۷.۲.۱ – وثاقت
۷.۳ – قرائت
۷.۴ – ادبیات عرب
۷.۵ – زبان شناسی
۷.۶ – تاریخ
۷.۷ – جغرافیا
۸ – آثار
۸.۱ – چاپی
۸.۲ – خطی
۸.۳ – آثار یافت شده و منسوب
۹ – فهرست منابع
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع

نسب پدر

نسب پدرش در روایتی با نام‌های عربی سلام بن مسکین بن زید ضبط گردیده،

[۱] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.

[۲] المرشد بالله، یحیی بن حسین، الامالی، ج۱، ص۲۲۱، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.

حال آن‌که در برخی از منابع اشاره رفته که پدر وی اسیری رومی (یونانی) بوده است.

[۳] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

بنا به روایتی پدرش مملوک یکی از مردم هرات بود و با قبیله عرب ازد نسبت ولاء داشت و ابوعبید نیز در همان شهر تولد یافت.

[۴] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۰۳ ـ ۴۰۴، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

نسبت « خزاعی » نشان می‌دهد که او به شاخه خزاعه از ازد مربوط بوده است.

[۵] ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۱، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.

[۶] زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.

[۷] ابوعبید بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، فصل المقال، ج۱، ص۵، به کوشش عبدالمجید عابدین و احسان عباس، خارطوم، ۱۹۵۸ م.

ولادت

ارقامی که برای تاریخ تولد یا عمر ابوعبید ازائه شده است، ولادت او را در فاصله سال‌های ۱۵۰ ـ ۱۵۷ ق نشان می‌دهد، اما آنچه بیش‌تر قابل اعتماد می‌نماید، سخن علی بن عبدالعزیز است که سن او را به هنگام مرگ ۷۳ سال دانسته است.

[۸] زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ج۱، ص۲۱۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.

[۹] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۵ ۴۱۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

[۱۰] ابن خلکان وفیات، ج۴، ص۶۲.

زندگی

اینکه دوران نوجوانی ابوعبید چگونه سپری گشته، بر ما پوشیده است.

اساتید

در حکایتی چنین آمده که او ـ ظاهراً در خراسان ـ همراه با فرزند مولای خود به مکتب می‌رفته است.

[۱۱] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

ابوعبید پس از گذراندن دورس مقدماتی برای تحصیل در سطحی بالاتر رهسپار عراق گردید، برای تخمین زمان رسیدن ابوعبید به بغداد، توجه به دو تن از شیوخ بغدادی او کارساز خواهد بود، می دانیم که ابوعبید از سعید بن عبدالرحمن جمحی (د ۱۷۶ق/ ۷۹۲ م) که در بغداد به قضا اشتغال داشت

[۱۲] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۹، ص۶۷ ۶۹، ‌قاهره، ۱۳۴۹ ق.

و از فرج بن فضاله حمصی (د ۱۷۶ ق) که در بغداد ساکن بود

[۱۳] ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۷۱ ـ ۷۲، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.

، حدیث شنیده، بنابراین چندی پیش از ۱۷۶ق به بغداد رفته بوده است.

[۱۴] مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم‌ ۲۸۴۸.

در کوفه

در میان شیوخ کوفی ابوعبید نیز نام شریک بن عبدالله نخعی (د ۱۷۷ ق) به چشم می‌خورد که از زمان منصور تا روزگار مهدی قاضی کوفه بود و ابوعبید برای استماع از او و دیگر شیوخ کوفه پیش از ۱۷۷ ق بدان شهر رفته بود.

[۱۵] ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۶، ص۲۶۳ ـ ۲۶۴، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.

[۱۶] مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم‌ ۲۸۴۸.

گزارشی در دست است که نشان می‌دهد ابوعبید در اوان درگذشت حماد بن زید (۱۷۹ ق)

[۱۷] ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۴۲، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.

به بصره وارد شده تا از عالمان آن دیار بهره جوید،

[۱۸] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۸ ـ ۴۰۹، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

او هرچند در بدو ورود با درگذشت حماد روبه رو گشت، ولی توانست از بسیاری از بصریان چون یحیی بن سعید قطان بهره گیرد و حتی با برخی استادان خود در مسائل کلامی و فقهی به مناظره پردازد و آنان را مجاب کند.

[۱۹] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۹، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

اساتید روایی

در میان شیوخ روایی او نام شماری از محدثان واسطی چون هُشَیم بن بشیر (د ۱۸۳ ق/ ۷۹۹ م) و عبّاد بن عوام کلابی (د ۱۸۵ یا ۱۸۶ ق) نیز به چشم می‌خورد که احتمال درنگ او در واسط را نیز مطرح می‌سازد.

[۲۰] مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم‌ ۲۸۴۸.

[۲۱] بحشل، اسلم بن سهل، تاریخ واسط، ۱۳۷ ـ ۱۴۵، به کوشش کورکیس عوّاد، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

به نظر می‌آید که ابوعبید در خلال سالهای ۱۸۰ ـ ۱۹۰ ق به بغداد بازگشته، در آن‌جا ماندگار شده و با بهره گیری از مایه علمی خود، به تدریس فنون ادب همت گماشته باشد، نویسندگان سده ۳ ق/ ۹ م به این دوره از زندگانی ابوعبید اشاره کرده، از «مُوَّدِّب» بودن او سخن رانده‌اند

[۲۲] ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۹۳، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.

[۲۳] یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۲۵۵.

ابراهیم حربی یادآور شده است ک ابوعبید ابتدا در «شارع بشر و بشیر» به تعلیم اشتغال ورزید و پس از آشنایی با ثابت نصر خزاعی ـ از امیران عباسی و خویشاوند هم قبیله‌اش ـ به عنوان مودِّب فرزندان او برگزیده شد.

[۲۴] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

همچنین گزارش شده که او به تعلیم فرزندان هرثمـه بن اعین از امیران عباسی نیز پرداخته است.

[۲۵] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۴، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

[۲۶] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.

تنها گزارشی که از حضور ابوعبید در دوره معلمی وی در خارج از عراق سخن گفته، روایتی از ابن نجار محمد بن جعفر تمیمی است بر طبق آن طاهر بن حسین ذوالیمینین به هنگام رفتن به خراسان، در مرو با ابوعبید که به مودّبی اشتغال داشت، آشنا شد و به هنگام بازگشت به عراق او را با خود به سامرا آورد.

[۲۷] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵ ـ ۴۰۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

سازگار نبودن این روایت با تاریخ زندگی طاهر و تأسیس شهر سامرا در ۲۲۱ ق

[۲۸] محب الدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضره، ج۹، ص۱۷، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴ م.

و نیز نامعلوم بودن سند گفتار ابن نجار، روایت وی را بی اعتبار می‌سازد.
به هر روی برخی از خاورشناسان چنین پنداشته‌اند که ابوعبید در این دوره از زندگی خود به خراسان بازگشته و در آن‌جا فرزندان هرثمه را تعلیم داده است، ولی باید یادآور شد که ورود هرثمه به خراسان در ۱۹۲ق، ص۸۰۸ م بوده

[۲۹] ازدی، یزید بن محمد، تاریخ الموصل، ص۳۱۲، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.

[۳۰] ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۲۰۳ ۲۰۴.

و زندگی ابوعبید از ۱۹۱ ق در جزیره و سپس ثغور شام گذشته است.

در شام

ابوعبید حداکثر تا ۱۹۱ ق بغداد را ترک گفت و به رقه درآمد و چندی در مجلس معمّر بن سلیمان نخعی (د ۱۹۱ ق) و شاید دیگر اهل علم، دانش آموخت

[۳۱] ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، المرشد الوجیز، ج۱، ص۲۰۱، به کوشش طیار آلتی قولاج، آنکارا، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م.

[۳۲] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۲۵۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ ق.

در همین حدود از حضور وی در حمص و استماع از عبید بن سعید (ظاهراً اموی د ۲۰۰ق) نیز خبر رسیده است.

[۳۳] المرشد بالله، یحیی بن حسین، الامالی، ج۲، ص۲۸۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.

در ۱۹۲ ق هارون خلیفه عباسی ثابت بن نصر خزاعی را به فرمانراویی ثغور شام برگماشت و او راهی آن دیار شد

[۳۴] محب الدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضره، ج۸، ص۳۴۰، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴ م.

و چون توانایی ابوعبید را نیک می‌شناخت، او را به عنوان قاضی شهر طرسوس، مرکز ولایت ثغور برگزید و وی تا پایان فرمانراوایی ثابت در این سمت باقی بود

[۳۵] ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۹۳، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.

[۳۶] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، ج۱، ص۳۱۴، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.

[۳۷] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

ابراهیم حربی محدث، مدت فرمانروایی ثابت و قضاء ابوعبید را حدود ۱۸ سال دانسته است،

[۳۸] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، ج۱، ص۳۱۴، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.

[۳۹] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

اما ابوحسان زیادی مورخ، مدت حکمرانی ثابت را حدود ۱۷ سال و پایان آن را رد ۲۰۸ ق دانسته است.

[۴۰] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۱۴۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

به هر روی در فاصله سال‌های ۲۰۸ ـ ۲۱۰ق/ ۸۲۳ ـ ۸۲۵م ابوعبید که حامی خود، ثابت را از دست داده بود و دیگر ثغور پرتلاطم شام را جای درنگ نمی‌دید، رهسپار بغدا گشت.

اساتید متاخر

گفتنی است که در میان مشایخ متأخر ابوعبید نام کسانی به چشم می‌خورد که در شهرهای بین راه طرسوس تا حلب سکنی داشتند و بسیار محتمل است که ابوعبید در راه بازگشت خود، فرصت را برای شنیدن حدیث از آنان مغتن شمرد باشد، از آن جمله‌اند: اسحاق بن عیسی بغدادی (د ۲۱۴ یا ۲۱۵ ق)، ساکن اذنه؛ محمد بن کثیر صنعانی (د بعد از ۲۱۰ ق)، ساکن مِصّیصه؛ هیثم بن جمیل بغدادی (د ۲۱۳ ق)، ساکن انطاکیه

[۴۱] مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم‌ ۲۸۴۸.

ابوعبید خود نیز تصریح نموده که از محمد بن عیینه فزاری ساکن مصیصه و دیگر عالمان ثغور بهره گرفته

[۴۲] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۹۱، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

، و در جای جای آثارش به ذکر یافته‌ها و مشاهدات خود در ثغور شام پرداخته است.

[۴۳] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ص۷۳، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

[۴۴] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۱۸۲، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

ابوعبید پس از حدود دو دهه دوری از بغداد بدان شهر بازگشت و چندی در آن‌جا مقیم شد

[۴۵] ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۹۳، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.

از ۲۱۱ ق که عبدالله ابن طاهر خزاعی پس از سال‌ها جنگ در شام و مصر به بغداد درآمد،

[۴۶] ابن اثیر، الکامل، ج۶، ص۴۰۶.

با دانش دوستی و گشاده دستی چنان ابوعبید را به خود مجذوب ساخت که وی هر کتابی که تألیف می‌کرد، نزد او می‌فرستاد و پاداش بسیار دریافت می‌داشت و از غیر او صله دریافت نمی‌کرد.

[۴۷] ‌ الفهرست، ج۱، ص۷۸.

[۴۸] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

با این وصف، در مورد رابطه عبدالله بن طاهر و ابوعبید نباید سخن به گزاف گفت، زیرا عبدالله (ز ۱۸۱ یا ۱۸۲ ق) پیش از سفر به طرسوس ـ با توجه به سن کمش ـ قادر به ایفای نقشی در زندگی ابوعبید نبوده و در واقع تماس نزدیک آن دو به فاصله سال‌های ۲۱۱ ـ ۲۱۳ ق محدود بوده است.

در مصر

در ۲۱۳ ق/ ۸۲۸ م با رهسپار شدن عبدالله بن طاهر برای تصدی فرمانروایی خراسان، ابوعبید همراه یحیی بن معین آهنگ مصر کرد.

[۴۹] ذهبی، محمد بن احمد، معرفـه القراء الکبار، ج۱۰، ص۴۹۲، به کوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.

از استادان مصری او ـ که در فاصله سال‌های ۲۱۸ ـ ۲۲۸ ق/ ۸۳۳ ـ ۸۴۳ م‌ درگذشته‌اند و چنین می‌نماید که او در همین سفر از آنان حدیث شنیده باشد ـ نعیم بن حماد و ابوصالح کاتب اللیث شایان ذکرند.

[۵۰] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ج۱، ص۵۲، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

[۵۱] مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم‌ ۲۸۴۸.

به گفته ابن عساکر در تاریخ دمشق

[۵۲] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینـه دمشق، ج۱۴، ص۳۱۷، (عمّان)، دارالبشیر.

ابوعبید برای دانش اندوزی به دمشق نیز فرو آمده است و تأیید این گفتار در آثار ابوعبید نیز دیده می‌شود

[۵۳] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۳۱۷، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

[۵۴] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ص۹۹، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

وی در این سفر ـ که احتمالاً در راه مصر بوده ـ از هشام بن عمرا و عبدالاعلی بن مسهر قرائت و حدیث آموخته و نیز از سلیمان بن عبدالرحمن حدیث شنیده است.

[۵۵] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ج۱، ص۵۲، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

[۵۶] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینـه دمشق، ج۱، ص۳۱۷، (عمّان)، دارالبشیر.

[۵۷] ابن جزری، ‌محمد بن محمد، غایـه النهایـه، ج۲، ص۱۸، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/ ۱۹۳ م.

گذشته از سفرهایی که ذکر شد، ابوعبید سفر یا سفرهایی نیز به حجار داشته که حدود زمانی آن دانسته نیست

[۵۸] ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۳۱۶، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.

ابوعبید پس از ده‌ها سال دانش اندوزی در بازگشت مجدد به بغداد به کار تألیف پرداخت.

مذهب

وی به اعتبار شخصیت فکری خود با اصحاب حدیث بغداد و به ویژه بزرگ آنان احمد بن حنبل بسیار نزدیک بود

[۵۹] ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، ج۱، ص۱۱۲ ـ ۱۱۴، متاقب الامام احمد بن حنبل، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

و در عقاید ـ آنگونه که از سراسر کتاب الایمان و از دیگر آثار وی برمی آید ـ بر مذهب اصحاب حدیث پای می‌فشرد و مواضع مرجئه، جهمیه، معتزله و خوارج را مورد نقد قرار می‌داد.

[۶۰] ابوعبید قاسم بن سلام، الایمان، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، ص۹، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.

[۶۱] ابوعبید قاسم بن سلام، الایمان، ص۱۰، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.

[۶۲] ابوعبید قاسم بن سلام، الایمان، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، ص۵۰، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.

برخورد با شیعیان

در مورد امامت، عثمان را بر علی (ع) تفضیل می‌داد و با شیعیان برخوردی تند داشت

[۶۳] زبیدی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۱۸، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.

[۶۴] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۹، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

[۶۵] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینـه دمشق، ج۱۴، ص۳۲۶، (عمّان)، دارالبشیر.

در ۲۱۹ق/ ۸۳۴ م ابوعبید که ۶۸ سالگی را پشت سر نهاده بود ـ پیش از آن‌که همچون دوستان خود، احمد بن حنبل و دیگر بزرگان اصحاب حدیث بغداد، درگیر ماجرای « محنه » گردد ـ بغداد را ترک گفت و راهی حجاز شد

[۶۶] زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ج۱، ص۲۲۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.

[۶۷] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۵، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

و تا پایان عمر در مکه مجاور حرم گشت

[۶۸] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۰۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

[۶۹] ابن خلکان وفیات، ج۴، ص۶۲.

عبدالله بن طاهر شعری در رثای او سروده است.

[۷۰] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد،ج۱، ص۴۱۲، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

مهارت‌های علمی

فقه

در میان شیوخ ابوعبید به نام شماری از فقیهان اصحاب حدیث برمی خوریم که از جمله آنان سفیان بن عیینه، شریک نخعی و وکیع بن جراح از کوفیان و عبدالرحمن بن مهدی و یحیی بن سعید قطان از بصریان شایان ذکرند.

[۷۱] مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم‌ ۲۸۴۸.

ابوعبید در محضر چنین استادانی ظرایف فقه کوفی و بصری اصحاب حدیث را فرا گرفت و با شرکت در مجالس درس قاضی ابویوسف و محمد بن حسن شیبانی با فقه اصحاب رأی نیز آشنا شد.

[۷۲] ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۳۷، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.

[۷۳] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

در هنگام ورود شافعی به بغداد (۱۹۵ ـ ۱۹۹ق، ۸۱۱ ـ ۸۱۵ م)، ابوعبید در ثغور شام بود و دیدار احتمالی او با شافعی که نویسندگان شافعی آن را در حد دانش آموختن از وی شمرده‌اند، بایستی در حدود ۲۱۳ ق/۸۲۸ م در مصر بوده باشد

[۷۴] نووی، یحیی بن شرف، ‌تهذیب الاسماء، ج۲(۲)، ص۲۵۷، قاهره، اداره الطباعـه المنیریه.

[۷۵] سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیـه الکبری، ج۲، ص۱۵۴، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴ م.

ابوعبید در مصر از طریق ابن بکیر و ابن ابی مریم با نظرات مالک و از طریق ابوصالح کاتب الایث با آراء لیث بن سعد آشنا شد و در شام از طریق م حمد بن کثیر بر نظرات اوزاعی وقوف یافت.

[۷۶] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۲۰، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

[۷۷] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۲۳، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

[۷۸] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۲۸‌، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

آگاهی گسترده ابوعبید از مذاهب گوناگون فقهی و دانش وسیع وی در علوم قرآنی و حدیث، او را توانا می‌ساخت تا به عنوان فقیهی مستقل در مسائل گوناگون فقهی اجتهاد نمادی و بر تقلید احدی گردن ننهد.

[۷۹] ذهبی، محمد بن احمد، معرفـه القراء الکبار، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.

گفتار ابن درستویه مبنی بر این‌که قسمت اعظم فقه ابوعبید آمیخته‌ای از مذهب مالک و شافعی است، همچون دیگر موضعگیری‌های وی خالی از تعصب به نظر نمی‌رسد،

[۸۰] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۴ ـ ۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

اما این‌که شافعیان و حنبلیان هر یک نام او را در طبقات رجال خود آورده‌اند، نیز دور از انتظار نیست،

[۸۱] عبادی، محمد بن احمد، طبقات الفقهاء الشافعیـه، ج۱، ص۳۷، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴ م.

[۸۲] سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیـه الکبری، ج۲، ص۱۵۳، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴ م.

[۸۳] ابن ابی یعلی، محمد طبقات الحنایلـه، ج۱، ص۲۵۹، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲ م.

اگر چه شافعیانی چون ابواسحاق شیرازی و ابن رافعه او را شافعی نمی‌پنداشته‌اند.

[۸۴] ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، ج۱، ص‌۹۲، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ ق/۱۹۸۱ م.

[۸۵] سبکی، عبدالوهاب بن علی،طبقات الشافعیـه الکبری، ج۲، ص۱۵۸، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴ م.

اصول استنباط

اصول کلی ابوعبید در استنباط احکام، آنگونه که خود بیان داشته، از این قرار است: نخست، پیروی روایات و آثار؛ دوم، موافقت با رأی اکثریت؛ سوم، بیشترین سازگاری با زبان عربی

[۸۶] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۸۶ ـ ۸۷، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

[۸۷] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۴۳۹، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

او در جای جای آثارش‌ به‌طور جداگانه نیز بدین اصول اشاره کرده است.

[۸۸] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۹۵، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

[۸۹] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۳۶۴، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

[۹۰] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۵۱۵، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

ابوعبید قیاس را که در آن روزگار در دست فقیهان اصحاب رأی ابزاری اساسی بود، در شرایع دین، از فرضیه و سنت، جایز نمی‌شمرد و باور داشت که شرایع با یکدیگر قابل قیاس نیستند

[۹۱] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۳۸۴، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

[۹۲] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۴۳۳، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

[۹۳] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۵۴۳، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

او با حدیث نیز برخوردی ناقدانه داشت و بارها حدیث را از حیث ضعف سند یا ناسازگاری با قول مشهور فقها طرح نموده است

[۹۴] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

[۹۵] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص‌۳۷۰، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

ابوعبید نسخ کتاب با سنت را ممکن می‌شمرد

[۹۶] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، جم‌، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

[۹۷] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۵۰۸ ـ ۵۱۰، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

، ولی اساساً گرایش او بر آن بود که تا حد امکان بر محکم بودن و عدم نسخ آیات پای فشارد.

[۹۸] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۵۵۹، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

مطالعه در منابع بازمانده از فقه ابوعبید و عناوین آثار مفقود موجود وی، نشان می‌دهد که او به برخی از مباحث فقه توجه ویژه‌ای داشته است، در واقع بیش‌تر موضوعات مورد توجه او را مباحث عبادی ـ اجتماعی یا صرافاً اجتماعی فقه تشکیل می‌دهند: مباحث مربوط به اموال مسلمانان از زکات و خراج، مسائل حقوقی چون ازدواج و خرید و فروش و مباحث مربوط به دادرسی چون شهادات و ادب القاضی.
این گرایش او می‌تواند حاصل حدود ۱۸ سال تصدی قضا در شهری چون طرسوس بوده باشد ـ دورانی که او را واداشت تا از نظرپردازی به عمل و کاربرد نزدیک گردد. به عنوان نمونه او روایات موجود درباره میازن جزیه اهل کتاب را به موارد تاریخی آن محدود می‌سازد و آن‌ها را بیان کننده حکمی کلی نمی‌داند و بر آن است که فرمانروای اسلامی باید با در نظر گرفتن شرایط و توانایی جزیه دهندگان میزان جزیه را تعیین نماید.

[۹۹] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۴۹ ـ ۵۰، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

آراء فقهی ابوعبید را علاوه بر آثار بازمانده‌اش، می توان در کتب دیرین فقه تطبیقی و دیگر منابع، چون سنن ترمذی

[۱۰۰] ترمذی، محمد بن عیسی، ‌سنن، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ ق.

[۱۰۱] ترمذی، محمد بن عیسی، ‌سنن، ج۴، ص۱۱۵، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ ق.

، اختلاف العلماء مروزی

[۱۰۲] ‌مروزی، محمد بن نصر، اختلاف العلماء، ج۱، ص۳۴، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

[۱۰۳] ‌مروزی، محمد بن نصر، اختلاف العلماء، ج۱، ص۳۶، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

الاشراف ابن منذر،

[۱۰۴] ابن منذر، محمد بن ابراهیم، الاشراف، ج۱، ص۳۹، به کوشش عبدالغنی محمد عبدالخالق، قطر، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

[۱۰۵] ابن منذر، محمد بن ابراهیم، الاشراف، ج۱، ص۵۱‌، به کوشش عبدالغنی محمد عبدالخالق، قطر، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

الخلاف طوسی

[۱۰۶] طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۸، تهران، ۱۳۷۷ ق.

[۱۰۷] طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲۹، تهران، ۱۳۷۷ ق.

و الافصاح ابن هبیره

[۱۰۸] ابن هیبره، یحیی بن محمد، الافصاح، ج۱، ص۱۳۳، حلب، ۱۳۶۶ ق/ ۱۹۴۷م.

باز یافت.

حدیث

همچنانکه گفته شد، ابوعبید پیش از ۱۷۶ق/۷۹۲ م شنیدن حدیث را آغاز کرد و در طول چندین دهه توانست از بسیاری از محدثان عراق، شام، حجاز و مصر حدیث بیاموزد، مزی فهرستی از مشایخ وی به دست داده است

[۱۰۹] مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم‌ ۲۸۴۸.

که با استفاده از آثار موجود ابوعبید جای تکمیل بسیار دارد، در فهرست دیگری که مزی از شاگردان و راویان ابوعبید ارائه کرده است،

[۱۱۰] مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹ ـ ۱۷۰، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم‌ ۲۸۴۸.

نام کسانی چون احمد بن یحیی بلاذری، حارث بن ابی اسامه و ابوبکر ابن ابی الدنیا به چشم می‌خورد، ولی آنگونه که از سند آغازین آثار ابوعبید و کتب فهارس آشکار است، مهم ‌ترین عامل انتقال آثار و ورایات ابوعبید شاگردش علی بن عبدالعزیز بغوی بوده است.

[۱۱۱] مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱، ص۷۸، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم‌ ۲۸۴۸.

[۱۱۲] خلیفه نیشابوری، احمدبن محمد، ترجمه و تلخیص تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری، ص۱۹، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۹۹ ق.

[۱۱۳] ‌قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، ج۳، ص۲۱ ـ ۲۲، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.

[۱۱۴] ابن عدیم، عمر بن احمد، بغیـه الطلب، ج۳، ص۱۱۶۸، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸ م.

وثاقت

از دیدگاه رجالی، معاصران ابوعبید ـ احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه و یحیی بن معین ـ او را برتر از آن دانسته‌اند که تنها با لفب « ثقه » از وی یاد کنند و در واقع همانگونه که ابن کامل یاد کرده، احدی بر وثاقت او طعن نکرده است.

[۱۱۵] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۱، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

[۱۱۶] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۴ ـ ۴۱۵، ‌قاهره، ۱۳۴۹ ق.

[۱۱۷] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، ج۱، ص۳۱۵، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.

ابراهیم حربی او را به سبب از دست دادن محضر شیوخ متقدم و روایت از محدثان متأخر مورد نقد قرار داده

[۱۱۸] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۲ ـ ۴۱۳، ‌قاهره، ۱۳۴۹ ق.

و ابوحاتم رازی اشتغال او به غیر حدیث را بروی خرده گرفته است

[۱۱۹] ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح والتعدیل، ج۳(۲)، ص۱۱۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲ م.

به علاوه در جای جای آثار ابوعبید در جزئیات مربوط به متن یا سند روایت، عباراتی دالّ بر تردید و فراموشی دیده می‌شود.

[۱۲۰] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۲۴، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

[۱۲۱] ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۱۹۱، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.

[۱۲۲] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۹۱، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

که انتقاد برخی را موجب شده است.

[۱۲۳] علی بن حمزه بصری، «التنبیهات»، همراه المنقوص والممدود فراء، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، ۱۹۷۷ م.

در واقع محدثان در عین این‌که بر وثاقت ابوعبید باور داشتند، بیش از آن‌که به اسانید و روایات او روی آورند، بر وی به سان یک مفسر حدیث ارج می‌نهادند.

[۱۲۴] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۸، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

[۱۲۵] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۰، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

در صحاح سته بدون این‌که حدیثی از او نقل گردد، نکات تفسیری او درباره برخی احادیث نقل شده است.

[۱۲۶] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح، ج۴، ص۱۳۹، استانبول، ۱۳۱۵ ق.

[۱۲۷] ابوداوود سجستانی، سلیمان بن اشعت، سنن، ج۲، ص۱۰۶، به کوشش محمد محیی ابدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء، السنه النبویـه.

آنچه ابوعبید را به عنوان مفسر احادیث مشکل شاخص کرده بود، تألیف کتاب غریب الحدیث است که به گفته خود او حدود ۴۰ سال از عمرش را برای گردآوری مطالب آن صرف نموده بود

[۱۲۸] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۷، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

و چنان‌که از مندرجات کتاب برمی آید، آن را پس از سفر مصر (۲۱۳/۸۲۸ م) در بغداد تألیف کرده

[۱۲۹] ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۹۳، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.

و به روایتی به مأمون اهدا نموده بود.

[۱۳۰] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۰۸، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

این کتاب از بدو تألیف مورد توجه محدثان بزرگ بغداد چون احمد بن حنبل و یحیی بن معین قرار گرفت

[۱۳۱] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۰۷، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

[۱۳۲] ابوداوود سجستانی، سلیمان بن اشعت، مسائل الامام احمد، ص‌۲۸۲، قاهره، ۱۳۵۳ ق.

و در اندک زمانی در شرق و غرب بلاد اسلامی رواج یافت، چنانکه نسخه‌ای از آن نزد عبدالله بن طاهر، والی وقت خراسان فرستاده شد

[۱۳۳] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق.

و امروز نسخه‌ای از آن به خط مغربی در لیدن وجود دارد که تاریخ کتابت آن ۲۵۲ ق است، در دوره‌های بعد کتاب ابوعبید درکنار تکمله‌ای که ابن قتیبه بر آن نوشت، اساسی ‌ترین منابع برای آثار دیگران در زمینه غریب الحدیث تلقی می‌شد.

قرائت

بر پایه فهرستی از شیوخ قرائت ابوعبید که ابوعمرو دانی به دست داده، وی از علی بن حمزه کسائی، شجاع بن ابی نصر، اسماعیل بن جعفر مدنی، حجاج بن محمد، ابومسهر عبدالاعلی بن مسهر و هشام بن عمار قرائت آموخته است.

[۱۳۴] ذهبی، محمد بن احمد، معرفـه القراء الکبار، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.

ابن جزری بر آن فهرست، سلیم بن عیسی، یحیی بن آدم و سلیمان بن حماد نامی را افزوده است.

[۱۳۵] ابن جزری، ‌محمد بن محمد، غایـه النهایـه، ج۲، ص۱۸، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/ ۱۹۳ م.

گوتشالک در مورد نام اخیر، حمّاد را تحریف جمّاز تصور کرده و ابن جماز (د بعد از ۱۷۰ ق)، راوی قرائت مدنی ابوجعفر را از شیوخ او دانسته است، اما ابوعبید خود متذکر شده که قرائت قاریان مدینه، از جمله ابوجعفر را تنها از اسماعیل بن جعفر فرا گرفته است.

[۱۳۶] اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ‌ج۱، ص۴۴، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.

ابوعمرو دانی از شاگردان او در قرائت احمد بن ابراهیم وراق خلف، احمد بن یوسف تغلبی، علی بن عبدالغزیز، نصر بن داوود و ثابت بن ابی ثابت را نام برده است.

[۱۳۷] ذهبی، محمد بن احمد، معرفه القراء الکبار، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.

ابوعبید فراگرفته‌های خود درباره قرائات گوناگون حجاز، عراق و شام را در کتابی با عنوان القراءات به ودیعه نهاد و در آن افزون بر ۲۰ قرائت را ثبت کرد،

[۱۳۸] مکی بن ابی طالب قیسی، الابانه عن معانی القراءات، ج۱، ص۲۷، به کوشش محیی الدین رمضان، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹ م.

[۱۳۹] ابن جزری، ‌محمد بن محمد، النشر، ج۱، ص۳۳ ـ ۳۴، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانه مصطفی محمد.

این اثرِ ابوعبید نخستین تألیف شناخته شده و در دانش قرائت است که در آن قرائات گوناگون در کنار یکدیگر گردآوری شده است

[۱۴۰] ابن جزری، ‌محمد بن محمد، النشر، ج۱، ص۳۳ ـ ۳۴، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانه مصطفی محمد.

و محمد بن جریر طبری در تألیف کتاب القراءات خود، شالوده کار را بر این کتاب نهاده بوده است،

[۱۴۱] یاقوت، ادبا، ج۱۸، ص۶۷ ـ ۶۸.

ابوعبید علاه بر این اثر، دیگر آثار خود نیز گاه به نقل قرائت‌های گوناگون و اختلافات مصاحف پرداخته است.

[۱۴۲] ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۲، ص۳۳، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.

[۱۴۳] ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۲، ص۵۱، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.

[۱۴۴] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۵، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

[۱۴۵] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۱۵، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

[۱۴۶] ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۲۲، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.

[۱۴۷] ابن خالویه، حسین بن احمد، ج۱، ص۱۰۸، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴ م.

[۱۴۸] ابن خالویه، حسین بن احمد، ج۱، ص۱۱۸، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴ م.

گاهی وسیع ابوعبید از اختلافات قرائات و دانش گسترده او در ادب، وی را بر آن داشت تا از میان قرائات پیشینیان، به انتخاب پردازد، او به گفته خود در این گزینش موافقت اکثر قراء، بیشترین سازگاری با نحو و لغت عربی و صحیح تر بودن از نظر تأویل (اعتقادی یا فقهی) را در نظر داشته

[۱۴۹] ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ج۱، ص۸۷، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.

[۱۵۰] اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ‌ج۱، ص۱۴۲، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.

[۱۵۱] اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ‌ج۱، ص۱۴۵، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.

و گویا در این بین بر موافقت با اکثریت تأکیدی خاص می‌نموده است

[۱۵۲] نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۱۳۲، به کوشش زهیر غازی زاهد، ‌بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.

علاوه بر سه اصل یاد شده، او در موارد بسیار، قرائتی را به جهت سازگاری با نظایر آن در قرآن

[۱۵۳] نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۳۹، به کوشش زهیر غازی زاهد، ‌بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.

[۱۵۴] نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ‌ج۳، ص۱۱۲‌، به کوشش زهیر غازی زاهد، ‌بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.

یا در حدیث

[۱۵۵] نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۳۰۶ ـ ۳۰۷، به کوشش زهیر غازی زاهد، ‌بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.

، مرجع دانسته و بیشترین سازگاری بارسم الخط مصحف را در نظر داشته است.

[۱۵۶] نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۱۰، به کوشش زهیر غازی زاهد، ‌بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.

[۱۵۷] نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۴، ص۲۳۳، به کوشش زهیر غازی زاهد، ‌بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.

او گاه در اختیار خود، روش احتیاط را گزیده است. نمونه بارز ان در الف پایانی «الظُّنونا»، «الرَّسولا» و «السَّبیلا»

[۱۵۸] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.

[۱۵۹] احزاب/سوره۳۳، آیه۱۰.

[۱۶۰] احزاب/سوره۳۳، آیه۶۶.

[۱۶۱] احزاب/سوره۳۳، آیه۶۷.

دیده می‌شود که بین سه قول «حذف الف در وصل و اثبات آن در وقف »، «اثبات در هر دو حالت» و «حذف در هر دو حالت»، تنها با قول اخیر که مخالفت با رسم مصحف بوده، مخالفت کرده و با تعمد بر وقف، خود را از کنار زدن هر یک از دو قول نخست رهانیده است

[۱۶۲] اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ‌گ ۱۸۶ ب، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.

[۱۶۳] «المبانی»، مقدمّتان فی علوم القرآن، ص۱۶۵، به کوشش آرتور جفری، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.

با وجود این‌که ابوعبید از نظر طبقه بندی مکاتب قراء، در شمار کوفیان جای دارد،

[۱۶۴] اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، گ ۹۴ ب، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.

ولی وی با روشی اجتهادی که در پیش گرفته، در بسیاری از موارد برخلاف اجماع کوفیان و حتی مصحف کوفه قرائت کرده است.

[۱۶۵] اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ‌گ ۱۵۷ الف، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.

[۱۶۶] الف، اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ‌ص۱۷۴، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.

[۱۶۷] اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ‌ص۱۹۴ الف، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.

از منابعی که می‌توان اختیار ابوعبید را به تفصل در آن‌ها بازیافت، اعراب القرآن ابوجعفر نحاس والایضاح اندرابی شایان ذکرند و موارد پراکنده آن در منابع گوناگون، حتی سنن ترمذی

[۱۶۸] ترمذی، محمد بن عیسی، ‌سنن، ج۵، ص۱۸۵ ـ ۱۸۶، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ ق.

دیده می‌شود، به تصریح مقدسی جغرافی نگار، در نیمه دوم سده ۴ق/۱۰ م اختیار ابوعبید در بلاد جبل (در ایران ) از قرائات رایج بوده

[۱۶۹] مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۳۰۳، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷ م.

و مکی بن ابی طالب، عالم مغربی، از رواج آن در برخی نقاط در نیمه نخست سده ۵ق/۱۱ م خبر داده است.

[۱۷۰] مکی بن ابی طالب قیسی، الابانـه عن معانی القراءات، ج۱، ص۶۴ ـ ۶۵، به کوشش محیی الدین رمضان، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹ م.

اشارات دیگری نیز وجود دارد که از رواج این قرائت در دوره‌های بعد حکایت دارند.

[۱۷۱] اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ‌۱۴۲ ـ ۱۴۶، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.

[۱۷۲] رافعی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، ج۱، ص۱۳۲، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵ م.

[۱۷۳] رافعی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، ج۲، ص۱۵۹، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵ م.

[۱۷۴] ابن خیر، ابن خیر، محمد، فهرسـه، ص۲۳، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۹۶۳ م

.

ادبیات عرب

ابوعبید در دوره تحصیل خود، نزد استادان بنام دو مکتب کوفه و بصره به فراگیری علوم ادب از نحو و لغت و غیر آن پرداخت و به عنوان ادیبی برجسته شناخته شد که تأثیری انکارناپذیر بر آثار ادبی پس از خود بر جای نهاده است، در شمار استادان کوفی وی نام کسانی چون علی بن حمزه کسایی، یحیی بن زیاد فرّاء، ابوعمرو شیبانی، علی بن مبارک احمر و ابن اعرابی و در میان استادان بصری وی نام کسانی چون ابوزید انصاری، ابوعبیده معمر بن مثنی، عبدالملک اصمعی، یحیی بن مبارک یزیدی و نضر بن شمیل مازنی دیده می‌شود.

[۱۷۵] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، ج۱، ص۳۱۵، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.

[۱۷۶] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۴، ق

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.