پاورپوینت کامل آقاحسین طباطبایی بروجردی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آقاحسین طباطبایی بروجردی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آقاحسین طباطبایی بروجردی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آقاحسین طباطبایی بروجردی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
حاج پاورپوینت کامل آقاحسین طباطبایی بروجردی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
بروجردی، حاج آقاحسین طباطبایی، بزرگترین مرجع تقلید جهان تشیّع در عصر خود است.
فهرست مندرجات
۱ – مشخصات
۲ – حوزه علمیه اصفهان
۳ – ازدواج
۴ – هجرت به نجف
۵ – بازگشت به بروجرد
۶ – در بند دژخیم شاهنشاه
۷ – اقامت در مشهد
۸ – هجرت به قم
۹ – مرجع موید
۱۰ – اصلاحات در حوزه علمیه قم
۱۱ – اعزام مبلغ به خارج از کشور
۱۲ – فعالیت سیاسی و اجتماعی
۱۳ – دربار و مرجعیت
۱۴ – فعالیتهای مذهبی
۱۵ – سالهای درخشان
۱۶ – آثار و تالیفات
۱۶.۱ – فعالیت در علم رجال
۱۶.۲ – فعالیت در فقه و اصول
۱۷ – تقریب مذاهب
۱۸ – تاسیس بناها و مساجد
۱۹ – خصوصیات اخلاقی
۲۰ – رحلت آیتالله بروجردی
۲۱ – فهرست منابع
۲۲ – پانویس
۲۳ – منابع
مشخصات
در یکی از روزهای آخر ماه صفر ۱۲۹۲ق در خانهای از خاندان طباطبایی در شهر بروجرد کودکی چشم به جهان گشود که نامش را حسین گذاشتند.
[۱] خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، محمد حسین علوی، ص ۲۱.
در خانه او را حسین آقا صدا میکردند و از همان اوان کودکی مورد علاقهی سرشار پدرش، سیدعلی بود و در سایه توجهات ایشان رشد کرد. پدر در تعلیم و تربیت او تلاش فراوان میکرد و در هفت سالگی او را به مکتب فرستاد. حسین آقا کتاب جامع المقدمات و نیمی از کتاب سیدعلی را که مشتمل بر صرف و نحو و منطق است را به خوبی آموخت. به طوریکه هوش و ذکاوت ایشان زبانزد خاص و عام شده بود. وقتی پدرش متوجه پیشرفت سریع او شد، او را از مکتبخانه به مدرسه نوربخش که از بناهای جد مادری فرزندش بود، فرستاد و اتاقی را به ایشان اختصاص داد و همان معلم دلسوز مکتبخانه را به مدرسه آورد تا صرف و نحو، منطق، معانی و بیان، بدیع، فقه و اصول را نزد پدرش و اساتید دیگر فراگیرد.
[۲] خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، محمد حسین علوی، ص ۲۱.
[۳] اباذری، عبدالرحیم، خاطرات آیتالله میانجی، ص۱۷ـ۱۸، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۰.
[۴] محمد رازی، آثار الحجه، ج۲، ص۱۰، قم ۱۳۳۲ ش.
[۵] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۹۳، تهران ۱۳۷۱ ش.
از خانواده وی چهرههای برجسته دیگری چون سیّدمهدی بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲) نیز برخاستهاند.
نسبتش، با سی واسطه، به امام مجتبی (علیهالسلام) میرسد.
[۶] محمد رازی، آثار الحجه، ج۲، ص۹، قم ۱۳۳۲ ش.
جدّ پنجم او، سیّدمحمد طباطبائی از دانشمندان دینی و خواهرزاده علاّمه محمد باقر مجلسی بود
[۷] عبدالله جزائری، الاجازه الکبیره، ج۱، ص۱۷۵، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹.
که در نجف میزیست و در یکی از سفرهای خود به زادگاهش اصفهان، به خواهش مردم بروجرد، مدتی در آن شهر اقامت کرد و مؤسس یکی از مهمترین خاندانهای علمی شیعه شد، و آرامگاه او در بروجرد معروف است.
[۸] ۸۴، علی دوانی، ج۱، ص۸۲، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، تهران ۱۳۷۱ ش.
سیّد علی، پدر بروجردی که خود از علوم دینی بهره برده بود و با زراعت روزگار میگذرانید، فرزندش را به تحصیل علوم دینی گماشت.
[۹] اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۰۴ـ۷۰۸، در فهرست نسخه های خطی کتابخانه مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۱۰] جواد علوی، خاندان و نسب آیه الله بروجردی، ص ۳۴۳ـ۳۶۷، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
حوزه علمیه اصفهان
آیتالله بروجردی پس از تحصیلات مقدماتی در بروجرد، در ۱۳۱۰
[۱۱] محمد رازی، آثار الحجه، ج۲، ص۱۰، قم ۱۳۳۲ ش.
[۱۲] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۹۴، تهران ۱۳۷۱ ش.
در سن ۱۸ سالگی رهسپار اصفهان و مدرسه صدر شدند.
آقا نوح الدین، پسر عموی سید حسین، در مدرسه صدر روزگار میگذراند؛ دانشجوی سخت کوش [بروجرد یکسره نزد پسر عمویش شتافت و در حجره او اقامت گزید، رابطه پسر عموهای بروجردی بسیار نیک بود. آقا نوح الدین در روزهای آغازین به سید حسین گفت: اگر میخواهی در دانش اندوزی و تدریس کامروا شوی باید در محافل علمی سخن بگویی و در درس اشکال کنی و اگرنه تا پایان عمر چون من گمنام میمانی.
[۱۳] خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، ص ۲۳ـ۲۶.
ایشان این دوران را یکی از لذتبخشترین ایام زندگی خود میدانستند. از جمله میفرمودند: «از روزهای اولی که به اصفهان وارد شدم به حوزه درس مرحوم درچهای رفتم و این مرد عالیقدر با آن فضایل علمی و ملکات اخلاقی به قدری به من اظهار مهر کرد که حدی نداشت». سیدحسین مدت چهار سال در محضر اساتید بزرگی چون میرزا ابوالمعالی کلباسی، سید محمدتقی مدرس، سیدمحمدباقر درچهای، جهانگیرخان قشقایی و ملامحمدکاشانی معروف به آخوند کاشی به تکمیل اندوخته علمی خود همت گماردند، و به تحصیل رجال، فقه، اصول، فلسفه و ریاضیات پرداخت و در فقه و اصول صاحبنظر و دارای مبنا شد؛ همچنین حوزه درسی تشکیل داد و شاگردانی تربیت کرد.
[۱۴] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۹۹، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۱۵] محمد رازی، آثار الحجه، ج۲، ص۱۰، قم ۱۳۳۲ ش.
ازدواج
سید دانش پژوهان بروجردی در بامداد یکی از روزهای ربیع الاول ۱۳۱۴ سر مست از باده دانش و حکمتی که استادان نامور حوزه سپاهان در کام روانش میریختند، در برابر حجرهاش نشسته بود که پیکی نامه پدر را به وی سپرد.
هر چند نامه پدر سید حسین را در شادی فرو برد ولی این سرور دیری نپایید زیرا پدر او را به وطن فراخوانده بود. ستاره بروجرد با این اندیشه که شاید پدر میخواهد او را به نجف گسیل دارد رنج سفر و بریدن از درس را به جان خرید و به زادگاهش برگشت ولی پدر اندیشهای دیگر در سر داشت. که البته با ناراحتی سیدحسین مواجه میشوند که به پدر میگوید: «پدر من با خاطر آسوده و جدیت بسیار سرگرم کسب علم بودم؛ ولی اکنون بیم دارم که تاهل میان من و مقصدی که در پیش گرفتهام حائل شود. »
[۱۶] طباطبایی، محمدحسین، خاطرات زندگی آیتالله بروجردی، ص۲۵، تهران، اطلاعات، ۱۳۴۱.
او با پای فشاری بر خواسته خویش مقدمات ازدواج فرزند را فراهم آورد. بدین ترتیب دانشجوی جوان بروجردی در ۲۲ سالگی ازدواج کرد،
[۱۷] زندگینامه آیه الله بروجردی، علی دوانی، ص ۵۳ـ۵۲.
دو یا سه ماه در زادگاهش ماند و سپس با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.
[۱۸] خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، ص ۲۷.
هجرت به نجف
زمانی که سیدحسین در اصفهان مشغول کسب علم بود، روزی نامهای از طرف پدرشان دریافت میکند که در آن نامه ذکر شده بود که «به طرف بروجرد حرکت کن؛ زیرا وسایل و مقدمات سفر به نجف اشرف را فراهم ساختهام». دریافت چنین نامهای یکی از خوشترین ساعات زندگانی ایشان بود.
در ۱۳۲۰، راهی نجف شد و تا ۱۳۲۸ در نجف مشغول به تحصیل و تدریس شد؛ یکی از اساتید برجسته ایشان در نجف مرحوم آخوند خراسانی بودند. مرحوم آخوند به حسین آقا بسیار علاقمند بود. آیتالله بروجردی نیز علاقه و ارادت به مرحوم آخوند تا آخر عمر حفظ کردند،.
به زودی نظرهای بجا و قابل تأمل دانشور تازه وارد توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب کرد و میان آنها پیوندی ناگسستنی پدید آورد. به گونهای که اگر پس از درس آخوند خراسانی، سخنی بر زبان نمیآورد، استاد وی را مخاطب قرار میداد و میفرمود: آقا نظری ندارید؟
اندک اندک ارج سید حسین بر شاگردان محفل آخوند نیز آشکار شد. آنها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل، درس وی را با شرح و توضیح فزونتر بازگو کند. بدین ترتیب یکی از برنامههای مجتهد بروجردی تقریر درس استاد شد.
[۱۹] خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، ص ۳۱ و ۳۲.
در زمانیکه سیدحسین در نجف اشرف اقامت داشتند، نبوغ، استعداد، سرعت انتقال، فهم و درایت ایشان در محافل علمی نجف، نقل مجالس بود، به طوریکه از هر کوچه و گذری که عبور میکرد، طلاب جوان ایشان را به یکدیگر نشان میدادند و میگفتند: «حسین آقا این است».
سیدحسین بروجردی علاوه بر شرکت در مجالس درس آیتالله آخوندخراسانی از محضر علمای دیگری چون مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی و مرحوم آقا سیدکاظم یزدی کسب فیض میکردند. خود ایشان حوزههای درس تشکیل میدادند و کتاب فصول را برای جمعی از فضلا تدریس میکردند. البته این آغاز استادی و تدریس ایشان نبود؛ بلکه پیش از این نیز در زمانی که در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل بودند، مرتبا طی یک دهه کتب شرح لمعه و فصول را تدریس میکردند.
[۲۰] تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۲۲، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷.
بازگشت به بروجرد
آیتالله بروجردی در اواخر سال ۱۳۲۸ق پس از نه سال توقف در نجف اشرف و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ در حالیکه از آیتالله خراسانی و آیتالله شریعتاصفهانی به دریافت اجازه اجتهاد نائل گردیده بود، به اصرار و تاکید پدر به قصد آنکه دوباره به نجف باز گردد، راهی بروجرد شد.
مرحوم آخوندخراسانی طی نامهای به پدر آیتالله بروجردی ضمن تشریح شخصیت علمی وی سفارش میکند که او را به عنوان مجتهد مطلق جامع الشرایط بشناسد و به مردم معرفی کند تا در اخذا فتاوی و احکام شرعی به او مراجعه نمایند.
اما در ۱۳۲۹، مرگ پدر از یک سو و رحلت استادش، آخوند خراسانی (که در تشویق و تکریم بروجردی میکوشید) از سوی دیگر، و نیز درخواست مردم، سبب شد که وی در بروجرد به عنوان رهبر دینی بماند.
[۲۱] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۱۰۱، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۲۲] اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۱۰ـ۷۱۱، در فهرست نسخه های خطی کتابخانه مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
آیتالله بروجردی از هنگام بازگشت به بروجرد تا موقع آمدن به قم جمعا سی و سه سال در آن شهر اقامت داشتند. بروجرد محیط ساکت و آرامی بود و شاگردان خوب و آماده تحصیلی داشت. ایشان از ابتدای فقه شروع به تدریس کردند. محل تدریس ایشان در مسجد سیدجواد جد ایشان و زمانی مدرسهی نوربخش و بیشتر اوقات در منزل خودشان بود. غالبا بالغ بر صد نفر از علما و فضلا در محضر درس ایشان حاضر بودند. ایشان در همان سالهایی که از نجف بازگشته بودند کتاب عروه الوثقی مرحوم سیدکاظم یزدی را حاشیه میکنند و همان موقع چاپ میشود.
[۲۳] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی به روایت خاطره، ص۴۶، تهران، ۱۳۸۲.
آیت الله بروجردی در ۱۳۴۵ راهی عراق و از آنجا عازم حج شد و هنگام بازگشت، هشت ماه در نجف توقف کرد.
در بند دژخیم شاهنشاه
موقع ورود به ایران، مأموران دولت وقت که از ملاقات او با علمای نجف بدگمان شده بودند، وی را بازداشت و به تهران منتقل کردند.
در تهران رضاخان به دیدارش شتافت. او که در پی یافتن فردی برای رویارویی با شیخ عبدالکریم حائری بود با سید مهربانی کرده، گفت: چیزی از من بخواه.
فقیه بروجردی اظهار بینیازی کرد ولی در برابر پافشاری شاه ناگزیر لب گشاده، فرمود: وقتی در ارکان حرب بودم مقدار جیره غذایی سربازان را ناکافی دیدم، اگر میخواهید کاری کنید فرمان دهید جیره آنها فزون یابد.
آن گاه در پاسخ رضاخان، که مسأله نادیده گرفتن جایگاه آیه الله العظمی حائری و پیروی دولتیان از مجتهد بروجردی را مطرح کرد، فرمود: خیر، شما با ایشان تماس بگیرید، من هم اگر کاری داشتم از طریق آن جناب با شما در میان مینهم.
آن گاه وی را به همراهی با روحانیت و عمل به دستورات الهی فراخوانده، چون میدانست اجازه سفر به قم و بروجرد به او نمیدهند، فرمود بر آنم به مشهد سفر کنم.
اندکی پس از خروج رضاخان، تیمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقیه بروجردی از پذیرش هدیه دربار خودداری کرد
[۲۴] مجله حوزه، سال هشتم، ش ۱ و ۲، ص ۳۳۶ و ۳۴۴ و ۳۳۷ و ۲۷۷.
اقامت در مشهد
اما آیت الله بروجردی پس از مدّتی آزاد شد،
[۲۵] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیه الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۳۱ـ۳۳، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۲۶] جواد علوی، آیه الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۳۳ـ۳۳۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
و به مشهد رفت و سیزده ماه (یا هشت ماه) در آنجا توقف کرد.
در مراجعت از مشهد، به اصرار آیت الله حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم، مدت کمی در قم اقامت کرد،
[۲۷] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۱۰۴، تهران ۱۳۷۱ ش.
ولی به دلیل درخواستهای مکرّر مردم بروجرد یا به عللی دیگر، قم را به سوی بروجرد ترک گفت.
[۲۸] جواد علوی، آیه الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۳۷ـ۳۳۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
وی به هنگام اقامت در بروجرد، یکی از مراجع تقلید محبوب و مورد احترام در غرب ایران بود و تا ۱۳۲۳ ش، در بروجرد به فعالیتهای علمی و اجتماعی اشتغال داشت.
[۲۹] جواد علوی، آیه الله بروجردی در بروجرد، ج۱، ص۳۳۳ـ ۳۳۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
هجرت به قم
در همین سال (۱۳۲۳)، بر اثر بیماری شدید، به بیمارستان فیروزآبادی تهران انتقال یافت.
در این هنگام حوزه علمیه قم را سیّد صدرالدین صدر، سیّد محمدحجت کوه کمری و سید محمدتقی خوانساری، اداره میکردند.
آیت الله بروجردی با تقدّم سنی و جایگاه والای علمی و اعتبار و نفوذی که داشت، می توانست حوزه علمیه قم را، که بر اثر فشارهای حکومت خصوصاً پس از فوت آیت الله حائری شدیداً تضعیف شده بود، سر و سامانی دوباره ببخشد.
آیتالله بروجردی سرانجام با دعوتهای مصرانه علمای قم و در پی درخواست جدّی بزرگان حوزه، تجّار و متدّینین قم و تهران، به خصوص تلاشهای بیوقفه امام خمینی در دعوت از ایشان برای برعهده گرفتن مرجعیت شیعه در قم در میان استقبال پرشور مردم در روز ۱۴ محرم سال ۱۳۴۶ مطابق ۹ دی ۱۳۲۳ [و به نقلی در در آذر ۱۳۲۳] وارد قم میشوند.
[۳۰] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیه الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۴۳، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۳۱] مرتضی مبرقعی، «مصاحبه با آیه الله سید مرتضی مبرقعی (فقیه)»، ج۱، ص۷۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۳۲] جعفر احمدی، «مصاحبه با آیه الله سید جعفر احمدی»، ج۱، ص۸۰، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۳۳] محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیه الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۳۹، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۳۴] جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیه الله جعفر سبحانی»، ج۱، ص۱۸۲، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
آیتالله بروجردی بعد از ورود به قم شروع به تدریس فقه و اصول نمود. صبحها در مسجد عشقعلی، فقه و عصرها در مدرسه فیضیه، اصول درس میدادند.
[۳۵] دوانی، علی، زندگانی زعیم بزرگ، ص۵۶، تهران، بیتا، ۱۳۴۰.
مرجع موید
پس از وفات حضرت آیه الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (۱۳۲۵ ش) و آیت الله حاج آقا حسین قمی (۱۳۲۶ ش) در نجف، آیت الله بروجردی، تا زمان وفاتش در ۱۳۴۰ ش، از بزرگترین مراجع تقلید در جهان تشیع بود.
[۳۶] اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، ج۱، ص۷۱۳، در فهرست نسخه های خطی کتابخانه مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
با رحلت مرجع بزرگوار حضرت آیه الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت گوهر یگانه بروجرد فراگیر شد و مؤمنان از هر سو به آن فقیه وارسته مراجعه کردند.
ناگفته پیداست که عنایات و تأییدات الهی در رویکرد عمومی به آن فقیه وارسته نقشی سبز داشت. خاطرهها و سخنان بر جای مانده از دانشوران آن روزگار نشان میدهد که آفتاب رخشان سلسله طباطبایی زیر باران پیوسته امدادها و عنایتهای فرامادی قرار داشت. برای مثال حضرت آیه الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی، که خود از بزرگان روحانیت شیعه به شمار میآمد، پس از وانهادن محراب خویش به مرجع بروجردی به نجف شتافت.
مرجع شیعیان جهان، حضرت آیه الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی، که از بیماری رنج میبرد، جناب نهاوندی را مأمور اقامه جماعت کرد. شیخ نهاوندی دنباله این ماجرا را چنین بیان کرده است:
شب اولی که به جای ایشان برای خواندن نماز جماعت رفتم، وقتی بر سجاده قرار گرفتم، آوایی شنیدم که گفت «عظمت ولدی عظمتک» (فرزندم را بزرگ داشتی من نیز تو را بزرگ داشتم) برگشتم، به همه سو نگاه کردم، مردم در صفهای جماعت نشسته بودند، کسی جز من پیام غیبی را در نیافته بود.
[۳۷] خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، ص ۶۵ـ۷۱.
علاوه بر گفتار دانشمند گرانمایه حضرت شیخ علی اکبر نهاوندی کردار آن مرجع وارسته به ویژه در سالهای زندگیِ قم دلیل روشنی بر معنویت و همراهی پیوسته تأییدات الهی با فقیه فروتن بروجردی است. کرداری که شاگردانش از آن پرده برداشتند و برای همیشه در سینه تاریخ به یادگار نهادند:
۱. همسر یکی از دانشجویان باردار بود. هنگام زایمان او را نزد پزشکی به نام اسماعیل موسوی برد. پس از زایمان، پزشک به پدر نوزاد گفت: این پسرت را من نجات دادم، اگر من نبودم میمرد، دوست دارم نامش را اسماعیل بگذاری.
دانشجوی جوان نیز نام کودک را اسماعیل نهاد ولی دریغ که نوزاد از نخستین روز تولد در بیماری و درد فرو رفت. تلاشهای شبانه روزی پدر و مادر و مراجعه به پزشکان گوناگون سودمند واقع نشد و کودک میان دنیا و برزخ سرگردان ماند. دانشجو، که دستش از همه جا کوتاه مینمود، نزد استاد وارسته حوزه حضرت آیه الله العظمی بروجردی سفره دل گشاد و گفت: آقا، خداوند نوزادی به من داده که از نخستین روز تولد تا کنون پیوسته بیمار است، نمیدانم چه کنم:
استاد مهربان فرمود: نامش را عوض کنید خوب میشود.
دانشجو، که هرگز داستان سفارش پزشک و نامگذاری نوزاد را برای استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت، نام کودک را «امیر» نهاد و او برای همیشه از بیماری و رنج رهایی بخشید.
[۳۸] خاطره از استاد معظم حضرت آیه الله حرم پناهی دام ظله.
۲. دانشجویی دیگر داستان دلدادگیاش به استاد را چنین باز گفته است:
وقتی تازه به قم آمده بودم، آقا برایم شهریه فرستاد. من نپذیرفتم و گفتم: زمینی در شمال دارم که درآمدش مرا کافی است.
پس از چندی خشکسالی شمال را در بر گرفت. من برای گذران زندگی به قرض روی آوردم. چون میزان بدهیها زیاد شد، ناگزیر فرشهای خانه را جمع کردم و یکی از بازاریان را به خانه بردم تا آن را بخرد. مرد بازاری بهایی اندک برای فرش بر زبان آورده، بهایی که برای پرداخت بدهیهایم کافی نبود. بازاری دیگری را به خانه بردم، اما او بهایی کمتر از اولی پیشنهاد کرد.
من سرگردان و مردد بودم که ناگهان صدای در مرا به خود آورد، شتابان سمت در دویدم؛ حاج احمد، خادم استاد، پشت در بود. او پاکتی به من سپرد و گفت: این را آقا برای شما فرستاده.
به پاکت نگریستم، اثری از پول در آن نبود. چون گشودم چکی در آن یافتم. چکی که مبلغ آن درست به اندازه بدهیام بود. شگفتی وجودم را فراگرفت زیرا جز من و خداوند هیچ کس از میزان کامل بدهیام خبر نداشت.
[۳۹] خاطره از استاد معظم حضرت آیه الله حرم پناهی دام ظله.
نفوذ کم نظیر او در دوران مرجعیّت به گونه ای بود که دولت حاکم سعی میکرد با مخالفت وی روبرو نشود.
اصلاحات در حوزه علمیه قم
ایشان در قم نیز اقدامات اصلاحی چندی نیز انجام دادند و گاه به گاه از بینظمی و عدم وجود مسئولیت در حوزه شکایت میکردند. ایشان برای ورود طلاب به حوزه، امتحان ورودی برقرار کردند و برخورداری از مزایای حوزه را موکول به موفقیت در امتحان نمودند. در مورد شهریه، مراتب فضل و سابقه علمی را رعایت میکردند و علاوه بر شهریه عمومی برای فضلای زبده امتیاز قائل بودند و به طور منظم و نامنظم به آنها کمک میکردند. علاوه بر دفتر عمومی دفتری به نام حسبالامری داشتند که به این قبیل افراد و یا خاندانهای علمی و کسانی که مورد نظر ایشان بود اختصاص داشت. وی با هرج و مرج و بینظمی بسیار مخالف بودند و از اینکه طلاب به خاطر حرکتهای سیاسی و امثال آن آرامش و نظم حوزه را برهم میزدند ناراحت شده و آنها را موعظه مینمودند.
[۴۰] واعظ زاده خراسانی، محمد، زندگی آیتالله بروجردی، ص۵۴، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵.
اعزام مبلغ به خارج از کشور
یکی از کارهای ابتکاری آیتالله در امر تبلیغ، اعزام محصل به خارج از کشور بود که برای اولین بار کسانی را همچون مرحوم محققی دشتی را که از لحاظ سیرت و صورت و دانستن زبان و علوم روز امتیاز داشت به آلمان گسیل کرد. ایشان در هامبورگ مسجد باشکوهی به یادگار گذاشتند.
[۴۱] واعظ زاده خراسانی، محمد، زندگی آیتالله بروجردی، ص۵۳، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵.
فعالیت سیاسی و اجتماعی
با وجود ارتباط نزدیک بروجردی و آخوند خراسانی، هنوز نشانه ای از مداخله او در انقلاب مشروطیت به دست نیامده است.
گویا بر اثر خاطرات ناگواری که از برخی رویدادهای مشروطیت داشت، از دخالت مستقیم در اموری که به تعبیر خودش «آغاز و پایان آن روشن نبود»، پرهیز میکرد.
[۴۲] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیه الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۳۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۴۳] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۳۵۲، تهران ۱۳۷۱ ش.
با این همه در برابر کارهای ضدّ دینی حکومت شاه سکوت نمیکرد، از همراهی با حرکتهای سیاسی و دینی در صورت لزوم دریغ نمیورزید و از نفوذ دینی و اجتماعی خود بهره میجُست.
برخی از فعالیتهای سیاسی وی عبارت است از:
تهدید به خروج از بروجرد در اعتراض به فعالیت فرقه ضالّه
[۴۴] جواد علوی، آیه الله بروجردی در بروجرد، ص ۳۲۸، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
دفاع صریح و اظهار همراهی با آیت اللّه قمی بعد از شهریور ۱۳۲۰
[۴۵] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیه الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۵۴، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۴۶] علی صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیه الله شیخ علی صافی گلپایگانی»، ج۱، ص۱۱۶، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
پیشگیری جدّی از حضور افراد ناباب و ضدّ دین در دستگاه اداری کشور
[۴۷] علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، ج۱، ص۳۵۹ـ۳۶۰، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۴۸] جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیه الله جعفر سبحانی»، ج۱، ص۱۸۲، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
[۴۹] محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، ج۱، ص۲۳۱، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
مخالفت قاطع با تغییر خطّ
[۵۰] محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیه الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
مخالفت جدی با برخی اقدامات دولت که بعدها شاه در اشاره به همین مخالفت، او را «مقام غیرمسئولِ» مانع اجرای برنامه های خود معرفی میکرد
[۵۱] محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیه الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، ج۱، ص۵۰، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
تلاش برای رهانیدن آیت الله کاشانی از محاکمه در دادگاههای دوران پهلوی
[۵۲] محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیه الله محمد فاضل لنکرانی»، ج۱، ص۱۵۵، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 