پاورپوینت کامل همکاری امام علی با خلفا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل همکاری امام علی با خلفا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همکاری امام علی با خلفا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل همکاری امام علی با خلفا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل همکاری امام علی با خلفا ۱۲۰ اسلاید در PowerPointء
امام علی (علیهالسّلام) در زمان خلفا، در موقعیتهای مختلف به یاری آنها رسیده و با مشورت و راهنماییهای خود آنان را هدایت میکرد؛ اما بهخاطر همین همکاری و کمک به خلفا، اهلسنت ادعا میکنند که ابوبکر و عمر، غاصب خلافت نبودند وگرنه آن حضرت با آنان همکاری نمیکرد. دلایل همکاری آن حضرت را بررسی خواهیم کرد تا شبهه برطرف شود.
فهرست مندرجات
۱ – شبهه در خلافت امام علی
۲ – نقد و بررسی
۲.۱ – مشورت و راهنمائیهای دلسوزانه
۲.۲ – بزرگترین وظیفه امیرمؤمنان
۲.۳ – دفاع از مظلوم
۲.۳.۱ – دخالت امام در امور قضائی
۲.۳.۱.۱ – نجات زن دیوانه در زمان عمر
۲.۳.۱.۲ – نجات زن مؤمنه در زمان عثمان
۲.۳.۱.۳ – قضیه جسارت به زن یهودی
۲.۴ – مرجعیّت علمی امیرالمؤمنین
۲.۴.۱ – وظیفه عالم در روایات اهلسنت
۲.۴.۱.۱ – قرطبی
۲.۴.۱.۲ – هیثمی
۲.۴.۱.۳ – مناوی
۲.۴.۱.۴ – کلابذی
۲.۵ – دفاع امیرمؤمنان از اسلام
۲.۵.۱ – نجات اسلام در بحرانها
۲.۵.۲ – شرکتنداشتن امام علی در فتوحات
۲.۶ – آمار مشورتهای خلفا با امیرمؤمنان
۳ – پانویس
۴ – منبع
شبهه در خلافت امام علی
عبدالرحمن سلیمی مینویسد:
اگر حضرت علی نسبت به حضرت عمر سوء نیتی میداشت یا قلباً از او ناراضی بود و او را غاصب حق خود میدانست، همواره منتظر فرصتی برای اعاده حق خود میشد و برای غاصب حق خود از این فرصت طلایی استفاده میکرد آنجا که حضرت عمر از سیدنا علی مشاورهای در مورد رفتن خود برای جنگ با ایرانیان خواست او را راهنمائی میکرد که شخصاً به میدان نبرد برود و در آنجا کشته شود و زمینه برای خلافت وی فراهم آید، اما میبینیم که چگونه با دلسوزی و صمیمیت فوقالعاده در راستای خیرخواهی عمر و سایر مسلمین میکوشد. همانا مشورت او از عمق جان برخاسته و حقا که چنین پیشنهادی جز از قلب پاک و بیغرض و از مردی بلند همّت و آیندهنگر صادر نمیشود. حقا که علی چنین بود و این عمل از آزادهای چون او شگفتآور نیست. خداوند او را از سوی اسلام و مسلمین شایستهترین پاداشها را که به دوستان مخلص خود میدهد عنایت فرماید.
اگر سیدنا علی مخالف حکومت خلفا میبود وزیر و همکار آنها نمیگردید. در کتاب تاریخ ابن اثیر
[۱] ابناثیر، عزالدین، تاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۵۵.
نقل شده که حضرت علی بهترین مشاور و خیرخواه سیدنا عمر و قاضی توانا و حکیمی برای مسائل پیچیده بود.
حتی از سیدنا عمر نقل شده که گفت: «لولا علی لهلک عمر» اگر علی نبود، عمر به هلاکت میرسید.
نقد و بررسی
همکاری امام علی (علیهالسّلام) با خلفا علل مختلف داشته است.
مشورت و راهنمائیهای دلسوزانه
تمام آنچه که از آن با عنوان همکاری امیرمؤمنان (علیهالسّلام) با خلفا یاد میشود به سه دسته تقسیم میشود:
۱. مشورت در امور قضائی.
۲. مشورت در امور دفاعی و جنگی.
۳. مشورت در مسائل علمی و حلّ مشکلات اعتقادی.
نقش امیرالمؤمنین در این موارد حداکثر بهاندازه پاسخ به درخواست ارشاد و راهنمائی طرف مقابل است که وظیفه هر مسلمانی است. حتی اگر طرف مشورت غیر مسلمان باشد، باز هم وظیفه دارد که با نهایت امانتداری وی را راهنمایی کند، چه رسد به اینکه اگر مساله حفظ اساس اسلام و دین خدا در میان باشد.
مرحوم سیدمرتضی در اینباره میفرماید:
فاما استدلاله علی رضاه بما ادعاه من اظهار المعاونه والمعاضده، وانه اشار علیه بقتال اهل الرده فانه ادعاء معاونه ومعاضده علی سبیل الجمله لا نعرفها، ولو ذکر تفصیله لتکلمنا علیه، فان اشار بذلک الی ما کان یمدهم به من الفتیا فی الاحکام، فذلک واجب علیه فی کل حال، ولکل مستفت فلا یدل اظهار الحق والتنبیه علی الصواب فی الاحکام لا علی معاونه ولا معاضده، وان اشار الی ما کان منه (علیهالسّلام) فی وقت من الاوقات من الدفع عن المدینه فذلک ایضا واجب علی کل مسلم وکیف لا یدفع عن حریمه وحریم المسلمین، فای دلاله فی ذلک علی ما یرجع الی الامامه.
فاما المشوره علیه بقتال اهل الرده فما علمنا انها کانت منه، وقد کان یجب علیه ان یصحح ذلک، ثم لو کانت لم تدل علی ما ظنه لان قتالهم واجب علی المسلمین کافه والمشوره به صحیحه.
ادعای شما مبنی بر کمک و همکاری علی (علیهالسّلام) با خلیفه، مانند راهنمائی ابوبکر بر جنگیدن با اهل ردّه، صرف ادعا است و اگر تفصیل آن بیان میشد بهتر میتوانستیم پاسخ دهیم، و اگر مقصود ارشاد در احکام الهی باشد این امر بر عالم به مسائل دین واجب است و باید وظیفه درست را بیان کند، از این مطلب نمیتوانید همکاری با آنان را استفاده کنید، و اگر مقصود شما مشاوره با علی (علیهالسّلام) در دفاع از مردم مدینه و جان و ناموس مردم است این هم نیز واجب است چون علاوه بر دفاع از حریم مردم، از جان خودش نیز دفاع کرده است و این مسائل ربطی به تایید خلافت و امامت آنان ندارد.
و اما مشورت ابوبکر با علی (علیهالسّلام) در جنگ با اهل ردّه را قبول نداریم و یا لااقل برای ما روشن نیست، و باید این موضوع روشن شود، و اگر دلالت بر مقصود شما نداشته باشد، اصل مشورت و راهنمائی درست است، چون جنگ با گروههایی مانند اهل ردّه بر تمام مسلمانان واجب است.
[۲] علی بن الحسین الموسوی معروف به الشریف المرتضی (متوفای۴۳۶ ه)، الشافی فی الامامه، ج۳، ص۲۵۱، ناشر:مؤسسه اسماعیلیان – قم، چاپ:الثانیه، ۱۴۱۰.
بزرگترین وظیفه امیرمؤمنان
در بین وظائف و شؤونات امام و پیشوای منصوب و برگزیده از جانب خداوند، حفظ شریعت و نگاهبانی از حوزه دین از مهمترین وظایف او است که اگر احساس کند، اصل و اساس دین در خطر است، به هر صورت ممکن باید از آن جلوگیری کند.
البته این مسؤولیت با در نظر گرفتن شرائط زمانی و مکانی متفاوت است و باید متناسب با آن شرائط تصمیم نهائی را بگیرد، که گاهی اوقات این مهم با تحمل و بردباری و صبر کردن در برابر مصائب و سکوت در برابر حقوق غصب شده به دست میآید و گاهی هم نیازمند رویارویی و دخالت مستقیم و برخورد قاطع خواهد بود.
ابنحجر هیثمی به نقل از رسول خدا مینویسد:
فی کل خلف من امتی عدول من اهل بیتی ینفون عن هذا الدین تحریف الضالین وانتحال المبطلین وتاویل الجاهلین الا وان ائمتکم وفدکم الی الله (عزّوجلّ) فانظروا من توفدون.
در هر قرنی افراد عادلی از اهل بیت من در بین امتم خواهند بود که تحریف گمراهان و نسبتهای ناروا و باطل و تاویلهای نادانان را از دین پاک و دور میکنند، آگاه باشید! پیشوایان شما فرستادگان شما نزد خداوند میباشند، پس بنگرید که چه کسانی را میفرستید.
[۳] ابوالعباس احمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی (متوفای۹۷۳ه)، الصواعق المحرقه علی اهل الرفض والضلال والزندقه، ج۲، ص۴۴۱، ناشر:مؤسسه الرساله – لبنان – ۱۴۱۷ه – ۱۹۹۷م، الطبعه:الاولی، تحقیق:عبد الرحمن بن عبدالله الترکی – کامل محمد الخراط.
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) اگرچه از منصب خلافت و جانشینی به حق رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بازماند و در واقع حق مسلم ایشان را غصب کردند، ولی این موضوع دلیل نمیشود که به دیگر وظایف خود عمل نکند، زیرا گاهی تدبیرها و تصمیمگیریهای غلط خلفا سبب میشد، اساس اسلام به خطر بیفتد، در این موارد امام وظیفه داشت که اجازه ندهد شریعت اسلامی قربانی ندانمکاریها شود، مثلاً در قضیه جنگ نهاوند، پادشاه ایرانیان لشکر عظیمی را برای نابودی اسلام فراهم کرده بود و اگر تدبیر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نبود، نه تنها لشکر عمر که بهطور قطع تمام مسلمانان و اسلام از بین میرفت.
در چنین موقعیتی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وظیفه دارد که نظام اسلامی و دین نوپا را حفظ کند، چون وظیفه او همانند هر فرد مسلمان دیگر، حفظ دین است.
در داستان شوری میفرماید:
بَایَعَ النَّاسُ لابِی بَکْرٍ وَاَنَا وَاللَّهِ اَوْلی بِالاَمْرِ مِنْهُ، وَاَحَقُّ بِهِ مِنْهُ، فَسَمِعْتُ وَاَطَعْتُ مَخَافَهَ اَنْ یَرْجِعَ النَّاسُ کُفَّارَاً یَضْرِبُ بَعْضُهُمْ رِقَابَ بَعْضٍ بِالسَّیْفِ، ثُمَّ بَایَعَ النَّاسُ عُمَرَ وَاَنَا وَاللَّهِ اَوْلی بِالاَمْرِ مِنْهُ وَاَحَقُّ بِهِ مِنْهُ، فَسَمِعْتُ وَاَطَعْتُ مَخَافَهَ اَنْ یَرْجِعَ النَّاسُ کُفَّارَاً یَضْرِبُ بَعْضُهُمْ رِقَابَ بَعْضٍ بِالسَّیْفِ.
مردم با ابوبکر بیعت کردند در حالی که به خدا سوگند من از او سزاوارتر و شایستهتر بودم، ولی از ترس بازگشت و گرایش مردم به دوران کفر و جاهلّیت و کشیدهشدن شمشیرها برای زدن گردن یکدیگر، سکوت کردم و شنیدم و مخالفت نکردم، سپس با عمر بیعت کردند، در حالی که از او سزاوارتر و شایستهتر بودم، ولی باز هم شنیدم و کوتاه آمدم تا به کفر و برادرکشی باز نگردند.
[۴] الحافظ جلالالدین عبدالرحمن السیوطی (متوفای۹۱۱ه)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج۳۱، ص۴۲۰.
[۵] ابیالقاسم علی بن الحسن ابن هبه الله بن عبدالله الشافعی (متوفای۵۷۱ه)، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۴۲، ص۴۳۴، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵، تحقیق:محب الدین ابی سعید عمر بن غرامه العمری.
در حقیت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بین ارتداد مردم و بازگشت به رسوم جاهلی و میان صبر و شکیبائی در برابر ظلمها و همکاری با خلفا، یکی را باید انتخاب میکرد که طبق دستور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، گذشتن از حق غصبشده خود و همکاری با خلفا را ترجیح داد تا اصل و اساس اسلام به خطر نیفتد، ولذا در روایتی میفرماید:
اِنَّ هَؤُلَاءِ خَیَّرُونَّا اَنْ یَظْلِمُونِی حَقِّی وَ اُبَایِعَهُمْ فَارْتَدَّ النَّاسُ حَتَّی بَلَغَتِ الرِّدَّهُ اَحَداً فَاخْتَرْتُ اَنْ اُظْلَمَ حَقِّی وَ اِنْ فَعَلُوا مَا فَعَلُوا.
این قوم تصمیم گرفتند تا حقم را غصب کنند و با آنان بیعت نمایم، گروهی سرپیچی کرده و از دین دور شدند، پس ظلم بر حق خویش را برگزیدم اگرچه آنان هر چه خواستند انجام دادند.
[۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۹۲.
دفاع از مظلوم
دخالتهای امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در امور قضائی در مواردی بود که عدم آگاهی خلفا به پیش پا افتادهترین احکام اسلامی سبب میشد که حقی از بیچارهای ضایع و به مظلومی از مسلمانان ظلم شود. در حقیقت آنها پناهی جز امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نداشتند و اگر امام دخالت و از حق آنان دفاع نمیکرد، به یقین راهی برای استیفای حقوقشان نمییافتند.
آن حضرت در خطبه شقشقیه، یکی از دلائل قبول حکومت را بعد از کشتهشدن عثمان، عهد و پیمانی میداند که خداوند از علما برای دفع ظلم از بیچارگان گرفته است:
اَمَا وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَبَرَاَ النَّسَمَهَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَقِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَمَا اَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ اَنْ لَا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّهِ ظَالِمٍ وَلَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَاَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا وَلَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَاْسِ اَوَّلِهَا وَلَاَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ اَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ…
سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعتکنندگان نبود، و یاران حجّت را بر من تمام نمیکردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگران، و گرسنگی مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش میساختم، و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب میکردم، آنگاه میدیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغالهای بیارزشتر است.
دخالت امام در امور قضائی
برای روشنتر شدن مطلب فقط به یک مورد از دخالتهای امام در امور قضائی اشاره میکنیم:
نجات زن دیوانه در زمان عمر
حدثنا عُثْمَانُ بن ابی شَیْبَهَ ثنا جَرِیرٌ عن الْاَعْمَشِ عن ابی ظَبْیَانَ عن بن عَبَّاسٍ قال اُتِیَ عُمَرُ بِمَجْنُونَهٍ قد زَنَتْ فَاسْتَشَارَ فیها اُنَاسًا فَاَمَرَ بها عُمَرُ اَنْ تُرْجَمَ فمر بها علی عَلِیِّ بن ابی طَالِبٍ رِضْوَانُ اللَّهِ علیه فقال ما شَاْنُ هذه قالوا مَجْنُونَهُ بَنِی فُلَانٍ زَنَتْ فَاَمَرَ بها عُمَرُ اَنْ تُرْجَمَ قال فقال ارْجِعُوا بها ثُمَّ اَتَاهُ فقال یا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْقَلَمَ قد رُفِعَ عن ثَلَاثَهٍ عن الْمَجْنُونِ حتی یَبْرَاَ وَعَنْ النَّائِمِ حتی یَسْتَیْقِظَ وَعَنْ الصَّبِیِّ حتی یَعْقِلَ قال بَلَی قال فما بَالُ هذه تُرْجَمُ قال لَا شَیْءَ قال فَاَرْسِلْهَا قال فَاَرْسَلَهَا قال فَجَعَلَ یُکَبِّرُ.
ابنعباس میگوید: زن دیوانهای را که زنا کرده بود نزد عمر آوردند، با عدهای مشورت کرد و سپس دستور داد سنگسارش کنند. هنگامی که او را برای اجرای حدّ میبردند، از کنار علی (علیهالسّلام) عبور کردند، فرمود: این زن چه کار کرده است؟ گفتند: دیوانهای است از فلان قبیله که زنا کرده است و عمر دستور به رجم وی داده است. فرمود: او را برگردانید، سپس نزد عمر آمد و فرمود: مگر نمیدانی از سه نفر تکلیف برداشته شده است: ۱. دیوانه تا زمانی که عاقل شود؛ ۲. انسان خوابیده تا بیدار شود؛ ۳. بچّه تا به سن بلوغ به رسد. عمر گفت: آری، شنیدهام، فرمود: پس این زن را رها کن، عمر او را آزاد کرد و شروع به تکبیر گفتن نمود.
[۷] سلیمان بن الاشعث ابو داود السجستانی الازدی (متوفای۲۷۵ه)، سنن ابی داود، ج۴، ص۱۴۰، ح ۴۳۹۹، کِتَاب الْحُدُودِ، بَاب فی الْمَجْنُونِ یَسْرِقُ او یُصِیبُ حَدًّا، ناشر:دار الفکر، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید.
جالب است که بخاری نیز همین روایت را نقل کرده است؛ اما همانند همیشه صدر و ذیل آن را حذف و فقط این قسمت را آورده است:
وقال عَلِیٌّ لِعُمَرَ اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْقَلَمَ رُفِعَ عن الْمَجْنُونِ حتی یُفِیقَ وَعَنْ الصَّبِیِّ حتی یُدْرِکَ وَعَنْ النَّائِمِ حتی یَسْتَیْقِظَ.
[۸] محمد بن اسماعیل ابو عبدالله البخاری الجعفی (متوفای۲۵۶ ه)، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۶۵.
و ابنعبدالبر با سند صحیح مینویسد:
یحیی بن سعید عن سعید بن المسیب قال کان عمر یتعوذ بالله من معضله لیس لها ابو الحسن وقال فی المجنونه التی امر برجمها وفی التی وضعت لسته اشهر فاراد عمر رجمها فقال له علی ان الله تعالی یقول وحمله وفصاله ثلاثون شهرا الحدیث وقال له ان الله رفع القلم عن المجنون الحدیث فکان عمر یقول لولا علی لهلک عمر.
عمر بارها به خدا پناه میبرد از اینکه مشکلی علمی برایش پیش آید و علی (علیهالسّلام) نباشد، یکی از این موارد زن دیوانهای بود که دستور رجم وی را صادر کرده بود و یکی هم زنی که شش ماهه وضع حمل کرده بود و عمر میخواست بر وی حدّ جاری کند، علی (علیهالسّلام) فرمود: خداوند فرموده است: دوران بارداری و شیردهی سی ماه است، و نیز فرمود: خدای سبحان از مجنون تکلیف را برداشته است، در چنین مواردی بود که عمر میگفت: اگر علی نبود عمر هلاک میشد.
[۹] یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبد البر (متوفای۴۶۳ ه)، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۱۱۰۳، ناشر:دار الجیل – بیروت – ۱۴۱۲، الطبعه:الاولی، تحقیق:علی محمد البجاوی.
مواردی از این قبیل به روشنی اثبات میکند که حضور امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقش تمامکنندهای در احیای احکام الهی داشته و از طرفی پشتوانهای محکم بر احقاق حقوق ستمدیدگان و جلوگیری از ظلم و ستمگری داشته است.
نجات زن مؤمنه در زمان عثمان
طبق نقل سمعانی مشابه این قضیه در زمان عثمان نیز اتفاق افتاده بود که اگر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) دخالت نمیکرد، زنی مؤمنه به همراه فرزندی که در شکم داشت، قربانی جهل خلیفه به احکام اسلامی میشد.
ان امراه اتت بولد لسته اشهر من وقت النکاح، فجاء زوجها الی عثمان فی ذلک. فهم عثمان رضی الله عنه برجمها، فقال علی: لا سبیل لک علیها؛ لان الله تعالی یقول: «وحمله وفصاله ثلاثون شهرا» وقال: «والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین» فاذا ذهب الفصال حولین، بقی للحمل سته اشهر، فترکها عثمان.
زنی شش ماهه فرزندش را به دنیا آورد، همسرش نزد عثمان رفت و داستان را برای خلیفه تعریف کرد، عثمان تصمیم به اجرای حدّ گرفت، علی (علیهالسّلام) فرمود: حق نداری حد جاری کنی؛ زیرا خداوند میفرماید زمان بارداری و شیردهی سی ماه است، و نیز فرمود: مادران باید فرزندانشان را دو سال کامل شیر دهند، و چون دوران شیرخوارگی که دو سال است کم شود برای حمل شش ماه میماند، عثمان پس از شنیدن سخنان امیر (علیهالسّلام) آن زن را رها کرد.
[۱۰] ابوالمظفر منصور بن محمد بن عبدالجبار السمعانی (متوفای۴۸۹ه)، تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۳۶، ناشر:دار الوطن – الریاض – السعودیه – ۱۴۱۸ه- ۱۹۹۷م، الطبعه:الاولی، تحقیق:یاسر بن ابراهیم و غنیم بن عباس بن غنیم.
قضیه جسارت به زن یهودی
استفاده از دانش فقهی و آگاهی از احکام دین، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را وادار میکند که در مواردی از این قبیل سکوت نکند و از اجرای حد باطل جلوگیری نماید، چرا که او وظیفه خویش میداند تا در برابر حقوق افراد و حفظ آبرو و شخصیت اجتماعی آنان بیتفاوت نماند، همانگونه که در قضیه بیرون آوردن خلخال از پای یک زن یهودی فریاد برمیآورد و میفرماید که اگر مردی غیرتمند از شنیدن این حادثه تلخ بمیرد، جای ملامت ندارد؟
وَ لَقَدْ بَلَغَنِی اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَی الْمَرْاَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْاُخْرَی الْمُعَاهِدَهِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رِعَاثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا اُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ اَنَّ امْرَاً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا اَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً.
[۱۱] امام علی (علیهالسلام) نهج البلاغه، ج۱، ص۷۹.
به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانه زنی مسلمان و زنی غیرمسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارههای آنها را به غارت برده، در حالی که هیچ وسیلهای برای دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشتهاند!
لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند، بدون اینکه حتّی یک نفر آنان، زخمی بردارد، و یا قطره خونی از او ریخته شود، اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسّف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است.
پس برای شخصیتی همانند امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) بسیار سخت و ناگوار است که شاهد سنگسار شدن زن مسلمانی باشد که با تهمت زنا، حیثیت و آبروی وی را زیر سؤال برده و پایههای محکم اعتقادی مردم را با اجرای غلط دستورات خداوند متزلزل میکنند.
بنابراین وظیفه خویش میداند که از حریم اجرای حدود الهی به درستی حفاظت و از تجاوز به حریم حقوقی مردم جلوگیری نماید.
مرجعیّت علمی امیرالمؤمنین
امام با دانش فراگیر که حاصل عنایات خداوندی و حضور در مکتب صاحب وحی بود مسؤولیّت پاسخگوئی و گرهگشائی از مشکلات و معضلات علمی را به دوش میکشید و مسلمان و غیرمسلمان آن حضرت را پناهگاهی مناسب برای شکوفائی ذهن و فکر خویش میدانستند و در هر موضوعی که احساس نیاز میکردند به تنها مردان میدانهای علوم و دانش مراجعه میکردند. به همین جهت بخش مهمی از همکاریهای امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) با خلفا مربوط به مسائلی میشد که در فهم و پاسخ آن دچار مشکل میشدند و مجبور میشدند که از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) درباره آن سؤال کنند.
وظیفه عالم در روایات اهلسنت
در چنین مواردی وظیفه امام و هر اندیشمند آگاهی است تا پاسخهای لازم و قانعکنند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 