پاورپوینت کامل هشام مخزومی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هشام مخزومی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هشام مخزومی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هشام مخزومی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
هشام بن عبدالملک
هشام بن عبدالمک، بن مروان حکم، دهمین خلیف اموی و هفتمین خلیف مروانی (خلافت: ۱۰۵-۱۲۵) است.
فهرست مندرجات
۱ – نسب
۲ – تولد
۳ – زمان خلافت ولید
۳.۱ – سرودن قصید فرزدق
۴ – پس از خلافت ولید
۵ – زمان خلافت یزید
۶ – خلافت
۷ – وقایع مهم دوران هشام
۷.۱ – جنگ با ترکان
۷.۲ – حکومت خراسان
۷.۳ – قیام حارث در خراسان
۷.۴ – قیام سغد در ماوراءالنهر
۷.۵ – قیام زید بن علی بن الحسین
۷.۶ – قیام بربرها در شمال آفریقا
۷.۷ – فعالیت خوارج
۷.۷.۱ – قیام بهلول
۷.۸ – خروج مغیره بن سعید
۷.۹ – پراکندگی داعیان بنیعباس
۷.۱۰ – معتقدین به خلق قرآن
۷.۱۱ – شیوع طاعون
۷.۱۲ – رحلت امام محمد باقر
۷.۱۳ – کشتن عبدالله بن محمد بن حنیفه
۸ – ولیعهد هشام
۹ – وفات
۱۰ – خانواده و فرزندان
۱۱ – ویژگیهای ظاهری
۱۲ – ویژگیهای اخلاقی
۱۳ – علایق
۱۴ – سفر حج
۱۵ – مجالس مباحثه
۱۶ – بعد از مرگ هشام
۱۷ – فهرست منابع
۱۸ – پانویس
۱۹ – منبع
نسب
وی از قبیل قریش ، از اعراب عدنانی و از طایف بنیامیه بود.
[۱] قلقشندی، ج۱، ص۸۲.
پدرش عبدالملک بن مروان، پنجمین خلیف اموی، و مادرش عایشه
[۲] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۷.
[۳] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۵، بیروت.
[۴] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۲۴، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
[۵] ابن جوزی، المنتظم فیالتاریخ الملوک والامم، ج۷، ص۹۷، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
یا فاطمه،
[۶] ابن حبیب، المحبر، ج۱، ص۲۹، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
[۷] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۷.
[۸] حسین بن محمد دیار بکری، تاریخ الخمیس، ج۲، ص۳۱۸، قاهره ۱۲۸۳.
[۹] ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، ج۱، ص۲۸۲، حوادث و وفیات ۱۰۱ـ ۱۲۰، ۱۲۱ـ ۱۴۰، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت.
کنیهاش امّ هاشم، دختر هاشم بن اسماعیل مخزومی بود.
[۱۰] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۱۳، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۱۱] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۷.
[۱۲] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۵، بیروت.
[۱۳] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۶، بیروت.
نوشتهاند که او زنی احمق بود و به همین علت، عبدالملک او را طلاق داد.
[۱۴] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۷.
[۱۵] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۱۳، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۱۶] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۲۴، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
در هنگام وفات پدرش او در دمشق به سر میبرد و چهارده سال داشت.
[۱۷] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۸۳، قاهره، دارالکتب ۱۹۲۷ـ ۱۹۷۰.
کنی هشام، اباولید بود
[۱۸] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۳۸، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۱۹] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۷.
[۲۰] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۵، بیروت.
[۲۱] ابن قتیبه، المعارف،ص۳۶۵، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
[۲۲] مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج۶، ص۴۹، چاپ ارنست لروصحاف، ۱۸۹۹.
و چون چشمش لوچ بود، به هشام احول معروف شد.
[۲۳] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۷.
[۲۴] ابن قتیبه، المعارف،ص۳۶۵، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
[۲۵] مصعب بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۱۶۳، چاپ الیفی بروفنیسال، قاهره ۱۹۵۳.
[۲۶] طبری، تاریخ، ج۷، ص۳۹۵، بیروت.
[۲۷] ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۹، ص۳۵۲، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۹۸.
[۲۸] مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج۶، ص۴۹، چاپ ارنست لروصحاف، ۱۸۹۹.
بنا بر نقل ابن حبیب ،
[۲۹] ابن حبیب، المنمق، ص۴۰۵.
او یکی از حولان قریش بود.
تولد
هشام در اوایل سال ۷۲ به دنیا آمد.
[۳۰] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۱۶۸، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۳۱] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۷.
[۳۲] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۵، بیروت.
[۳۳] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۲۳، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
مقریزی
[۳۴] احمد بن علی مقریزی، شذور العقود، ج۱، ص۵۷۴، نجف ۱۹۶۷.
تولد او را در سال ۷۱ دانسته است، اما روایت اول اعتبار بیشتری دارد، زیرا گفته شده است که در سال ۷۲ عبدالملک مشغول جنگ با مصعب بن زبیر بود و چون مصعب کشته شد، خبر تولد هشام به عبدالملک رسید، به همین سبب او را منصور نامید، زیرا بدان فال نیک زده بود.
[۳۵] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۷.
[۳۶] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۵، بیروت.
[۳۷] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۲۳، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
[۳۸] ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۱۰۴، چاپ طه محمد زینی، قاهره ۱۳۷۸/ ۱۹۶۷.
هشام در مدینه به دنیا آمد.
[۳۹] ازدی، ص۵۱.
مقریزی
[۴۰] احمد بن علی مقریزی، شذور العقود، ج۱، ص۱۸۴، نجف ۱۹۶۷.
زادگاه او را دمشق دانسته است، اما چون در هنگام ولادت او، پدر و مادرش از هم جدا شده بودند
[۴۱] ابن عبّدربه، العقد الفرید، ج۵، ص۱۸۰، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
و مادرش درمیان خانواد خود در مدینه به سر میبرده، روایت اول معتبرتر است.
[۴۲] کبیسی، عصر هشام بن عبدالملک، ج۱، ص۴۰، بغداد ۱۹۷۵.
مادرش او را، به نام پدر خود، هشام نامید و گفته شده است که عبدالملک اعتراض نکرد.
[۴۳] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۷.
[۴۴] ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۱۰۴، چاپ طه محمد زینی، قاهره ۱۳۷۸/ ۱۹۶۷.
[۴۵] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۵، بیروت.
[۴۶] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۲۴، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
بنا بر نقل قبصه بن ذؤیب، عبدالملک حدیثی جعلی از قول پدرش از رسول اکرم صلیالله علیه و آله وسلم نقل کرد که هشام آسایش عرب است و پس از وی اعراب آسایشی نخواهند داشت.
[۴۷] ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۱۰۴، چاپ طه محمد زینی، قاهره ۱۳۷۸/ ۱۹۶۷.
زمان خلافت ولید
هشام در سال ۸۷ و در زمان خلافت برادرش، ولید ، از طرف او مأمور جنگ با رومیان شد و توانست قلعههای بولق، احزم، بولس و قمقم را بگشاید. در این حملات هزاران تن از رومیان کشته و زنان و فرزندانشان به اسارت گرفته شدند.
[۴۸] طبری، تاریخ، ج۶، ص۴۲، بیروت.
[۴۹] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۲۸، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
سرودن قصید فرزدق
در زمان خلافت ولید، هشام امیر الحاج نیز بود و همراه گروهی از بزرگان شام وارد مکه شد و داستان معروف سرودن قصیده فرزدق در مدح امام سجاد علیهالسلام اتفاق افتاد. گفته شده است که در طواف خان خدا، به سبب انبوهی مردم، وی نتوانست دست خود را به حجرالاسود بساید. در همان هنگام امام علی بن الحسین علیهالسلام به طواف آمد و چون نزدیک رکن رسید، مردم کنار رفتند تا آن حضرت به آسانی دست خود را بر رکن بساید. حرمتی که مردم بدان حضرت نهادند، در دید شامیان بزرگ و شگفت آمد. از هشام پرسیدند: «اوکیست؟»، اما هشام خود را به نادانستگی زد. فرزدق شاعر، که حضور داشت، فیالبداهه قصیدهای در مدح آن حضرت سرود.
[۵۰] کشّی، اختیار معرفهالرجال، ج۲، ص۱۲۹، چاپ جواد قیومی اصفهانی، ۱۴۲۷.
[۵۱] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۵، ص۲۶، قاهره، دارالکتب ۱۹۲۷ـ ۱۹۷۰.
پس از خلافت ولید
در زمان خلافت سلیمان بن عبدالملک ، از هشام نامی به میان نیامد، اما پس از اعلام خلافت عمر بن عبدالعزیز ، هشام خشمگین شد و اعلام کرد که بیعت نمیکند، اما سرانجام، چون شنید که در صورت بیعت نکردن کشته خواهد شد، تسلیم شد.
[۵۲] طبری، تاریخ، ج۶، ص۵۵۲، بیروت.
[۵۳] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۳۷، بیروت.
[۵۴] ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۴۶۰، چاپ ابوالقاسم امامی.
[۵۵] یولیوس ولهاوزن، احزاب المعارضه السیاسیه الدینیه فی صدرالاسلام، ج۱، ص۲۵۸.
نوشتهاند که او برای خلافت طمع داشت. یکی از خاندانش به او گفت: «تو بخیل و ترسو هستی، چگونه در خلافت طمع داری؟» گفت: «اما مردی بردبار و عفیفم»
[۵۶] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۰۵، بیروت.
[۵۷] مسعودی، مروجالذهب، ج۴، ص۴۷، بیروت.
[۵۸] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۶۲، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
زمان خلافت یزید
هشام در زمان خلافت برادرش، یزید بن عبدالملک ،(یزید دوم)،فرماندهی سپاه یا ادار سرزمینی را بر عهده داشت.
[۵۹] کبیسی، عصر هشام بن عبدالملک، ج۱، ص۴۵، بغداد ۱۹۷۵.
در سال ۱۰۱، یزید بن عبدالملک، چون فرزندش کوچک بود، هشام را به ولیعهدی خود برگزید و فرزند خود را جانشین او کرد،
[۶۰] مصعب بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۱۶۳، چاپ الیفی بروفنیسال، قاهره ۱۹۵۳.
[۶۱] ابن عبّدربه، العقد الفرید، ج۵، ص۱۷۶ـ ۱۷۷، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
[۶۲] تاریخ الخلفاء، چاپ غریازینویچ، ج۱، ص۳۸۳ـ۳۸۴، مسکو ۱۹۶۷.
اما چون فرزندش به سن قانونی رسید، خالد بن عبدالله قسری را – که بنا بر روایتی برادر رضاعی هشام بود.
[۶۳] تاریخ الخلفاء، چاپ غریازینویچ، ج۱، ص۴۰۱، مسکو ۱۹۶۷.
– مأمور کرد تا هشام را قانع سازد از ولایتعهدی، به نفع فرزند خلیفه، کناره گیرد. نوشتهاند خالد محرمانه به هشام اطمینان داد که میتواند خلیفه را قانع سازد تا از این اندیشه درگذرد. از این رو، هشام نیز پس از رسیدن به خلافت، لطف او را فراموش نکرد و حکومت عراق و ولایات پیوسته به آن را به وی داد.
[۶۴] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۷، ص۳۷۷.
[۶۵] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۳ـ ۳۱۴، بیروت.
[۶۶] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۶، بیروت.
[۶۷] ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۲۰، چاپ ابوالقاسم امامی.
خلافت
پس از مرگ یزید بن عبدالملک در شعبان سال ۱۰۵، هشام که ۳۴ سال داشت، به خلافت رسید.
[۶۸] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۹.
[۶۹] ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۳۳۵، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰.
[۷۰] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۵، بیروت.
[۷۱] مسعودی، مروجالذهب، ج۴، ص۴۱، بیروت.
[۷۲] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۲۳، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
خبر خلافت وقتی به او رسید که در قریهای به نام زیتونه، در بادی شام،
[۷۳] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۶، بیروت.
[۷۴] یاقوت حموی، معجم البلدان، ذیل «زیتونه».
در خان خود به سر میبرد. پیک آمد و خاتم و عصا را به او تقدیم کرد و به او سلام خلافت گفت.
[۷۵] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۸، ص۳۶۸.
هشام از رُصافه به دمشق رفت
[۷۶] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۵، بیروت.
[۷۷] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۲۴، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
[۷۸] ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۳، ص۱۹، چاپ ابوالقاسم امامی.
[۷۹] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۲، بیروت.
[۸۰] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۲۰، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
[۸۱] ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۰۶، المسمی دیوان المبتدا و الخبر، بیروت ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.
و در اول رمضان سال ۱۰۵، با او برای خلافت بیعت کردند.
[۸۲] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۶، بیروت.
هشام کوشید بار دیگر پایههای خلافت بنیامیه را استوار کند. او در امور سیاسی و برای فتوحات نظامی و رونق اقتصادی کوششهایی کرد. از حیث سیاسی، روش تقریباً ثابت خلافت بنیامیه را در عزل و نصب والیان در مناطقی چون عراق و خراسان در پیش گرفت که هدف کلی آن ایجاد توازن قوا میان قبایل رقیب یمانی و قیسی بود. اگرچه خود این روش نیز مشکلاتی در پی داشت.
هشام مدتی نسبتاً طولانی خلافت کرد. این مدت به او فرصت داد اصلاحاتی بکند و چون کوشا و صرفهجو بود، میخواست با گماردن مأموران لایق بر ایالات، کارها را سامان دهد و بر درآمد دولت بیفزاید. از حیث رونق اقتصادی و ایجاد انضباط دیوانی کوششهایی کرد، چندان که بعدها منصور عباسی و برخی دیگر از عباسیان از ستایش او خودداری نمیکردند و در بیشتر امور و تدابیر و سیاستهای خود از اعمال هشام پیروی میکردند.
[۸۳] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۰۳، بیروت.
[۸۴] مسعودی، مروجالذهب، ج۴، ص۱۳۱ـ۱۳۲، (بیروت).
هشام در کار یاران و نیزدیوانهای خود بسیار دقیق و کنجکاو بود. عبدالله بن علی گفته است: «دیوانهای بنیمروان را فراهم آوردم و دیوانی بهتر و به صلاح عامه و سلطان نزدیکتر از دیوان هشام ندیدم».
[۸۵] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۰۳، بیروت.
[۸۶] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۶۲، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
هشام به هر مردی از بنیمروان که مقرری میداد، او را به جنگ میفرستاد. بعضی خود به جنگ میرفتند و برخی دیگر کسی را به جای خویش میفرستادند.
[۸۷] طبری، تاریخ، ج۷، ص۲۰۲، بیروت.
وقایع مهم دوران هشام
در سال ۱۰۹ هشام، ضمن جدا کردن خراسان از قلمرو حکومت خالد و با تغییر دادن والیان، کوشید پریشانیهای آن ناحیه را سامان بخشد،
[۸۸] طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۷، بیروت.
[۸۹] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۴۲، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
ولی موفق نشد و در سال ۱۱۷، بار دیگر، خراسان را به خالد سپرد،
[۹۰] طبری، تاریخ، ج۷، ص۹۹، بیروت.
اما ستمکاری خالد در عراق چنان بود که در سال ۱۲۰، هشام وی را به دلایل متعدد، از جمله گردآوری ثروت و بیاعتنایی مکرر به خلیفه، از فرمانروایی عزل کرد
[۹۱] زبیر بن بکار، جمهره نسب قریش و اخبارها، ج۱، ص۲۹۰ـ ۲۹۵، قاهره ۱۳۸۱.
[۹۲] محمد بن یزید مبرد، الکامل، ج۴، ص۱۲۰ـ۱۲۵، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره.
و به جانشین او، یوسف بن عمر ثقفی، عامل یمن ، دستور داد خالد و کارگزارانش را دستگیر و شکنجه کند.
[۹۳] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۷، ص۴۴۲.
[۹۴] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ زکار، ج۷، ص۴۴۶-۴۴۸.
[۹۵] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۲۳، بیروت.
[۹۶] ، طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۴۷ـ ۱۵۱، بیروت.
گفته شده است که یوسف بن عمر، پنهانی، وارد عراق شد، که نشان میدهد تا چه اندازه از بروز فتنه بیمناک بوده است.
[۹۷] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۴۷، بیروت.
هشام مرحل نوینی از جنگ و فتوحات را در ناحی روم آغاز کرد، که در دور نگه داشتن نظامیان از عرصههای سیاسی بیتأثیر نبود. او بجدّ جنگ با امپراتوری روم را پی گرفت و لشکریان او تا متصرفات فرانسه پیش رفتند. فرزندان او، معاویه و سلیمان، نیز در این امر نقش مهمی داشتند.
[۹۸] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۲۰، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۹۹] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۲۴ـ ۲۲۶، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۱۰۰] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۲۹، بیروت.
[۱۰۱] طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۴، بیروت.
[۱۰۲] طبری، تاریخ، ج۷، ص۹۹، بیروت.
[۱۰۳] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۰۹، بیروت.
[۱۰۴] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۶۰، بیروت.
[۱۰۵] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۷۹، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
[۱۰۶] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۸۱، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
[۱۰۷] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۸۶، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
[۱۰۸] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۵، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
هشام در ۱۰۷ مسلمه بن عبدالملک را والی ارمنستان و آذربایجان کرد و سعید بن عمرو حرشی را به فرماندهی مقدم سپاه گسیل داشت. سعید با لشکری از خزر، که ده اسیر مسلمان به همراه داشتند، جنگید و آنان را شکست داد، اسیران را پس گرفت و پسر خاقان را کشت و سرش را نزد هشام فرستاد. اما هشام بر وی خشم گرفت و دستور داد او را به زندان اندازند.
[۱۰۹] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۷ـ۳۱۸، بیروت.
جنگ با ترکان
در سال ۱۱۰ نیز مسلمه بن عبدالملک به جنگ ترکان رفت و یک ماه جنگید و سرانجام آنان را شکست داد و خاقانشان را به قتل رساند.
[۱۱۰] طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۴، بیروت.
[۱۱۱] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۷۳، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
سپس تا بلاد خزر پیش رفت تا به جرزان -ناحیهای در ارمنستان- رسید و آنجا و نیز شروان، مسقط، طبرستان و ورثان را فتح کرد. خاقان پادشاه خزر ایستادگی کرد و با او جنگید، اما پادشاهان سرزمینهای فتح شده مسلمه را همراهی کردند و او توانست هم آن سرزمینها را فتح کند.
[۱۱۲] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۷ـ۳۱۸، بیروت.
پس از مرگ مسلمه، هشام حکومت جزیره و آذربایجان و ارمنستان را به مروان بن محمد (مروان حمار)، پسرعموی خود، داد. او نیز با خزر جنگهایی کرد، که به شکست خزریان انجامید.
[۱۱۳] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۲۵- ۲۲۷، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۱۱۴] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۸، بیروت.
[۱۱۵] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۷۷، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
حکومت خراسان
در زمان هشام در برخی نواحی، چون خراسان بزرگ، فتوحات بهطور گسترده ادامه یافت. در سال ۱۰۹ هشام، اشرس بن عبدالله سلمی را عامل خراسان کرد. چون اشرس مردی فاضل و خردمند بود، کامل نامیده میشد. او به خراسان رفت و توانست اوضاع آنجا را سامان دهد،
[۱۱۶] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۱۱۰، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۱۱۷] طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۲، بیروت.
[۱۱۸] ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۳، ص۳۹، چاپ ابوالقاسم امامی.
[۱۱۹] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۴۲۱۴۳، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
اما در سمرقند و ماوراءالنهر توفیق نیافت و با ذمیان که مسلمان شده بودند و قصد پرداخت جزیه نداشتند، جنگهای طولانی به راه انداخت.
[۱۲۰] طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۲، بیروت.
هشام در آغاز خلافت، اسد بن عبدالله قسری (برادر خالد) را از حکومت خراسان عزل و جُنَید بن عبدالرحمان را، که مردی یمنی و خردمند بود، به حکومت سند و خراسان گماشت.
[۱۲۱] ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۳۳۵۳۳۶، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰.
[۱۲۲] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۶، بیروت.
در همان زمان، فتوحات در ناحی هند و سند ادامه داشت. جنید نخست در دیبل با حاکم آن نواحی جنگید و سپس به هند رفت و حاکم آنجا را به قتل رساند
[۱۲۳] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۸۹۵۹۰، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
[۱۲۴] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۳۵، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
و خود از جرز به چین رفت و پس از چند جنگ، بالاخره پادشاه چین تسلیم شد و جنید شهر را گشود و شهرهای اطراف را هم فتح کرد و اسیران و غنایم بسیار گرفت.
[۱۲۵] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۷، بیروت.
سپس برای بار دوم شهر کَیرج را فتح کرد
[۱۲۶] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۶، بیروت.
[۱۲۷] احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۴۲، چاپ فؤاد سزگین، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
و عوامل خود را برای ادام فتوحات به دیگر نواحی منطقه گسیل داشت.
[۱۲۸] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۷ـ۳۱۸، بیروت.
جنید یک بار دیگر لشکر عظیم ترکان را در کنار رود بلخ شکست سختی داد
[۱۲۹] طبری، تاریخ، ج۷، ص۶۸ـ۶۹، بیروت.
[۱۳۰] ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۴، ص۳۰۷، چاپ علی شیری، بیروت.
و سمرقند را هم از محاصره نجات بخشید.
[۱۳۱] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۲۲، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۱۳۲] طبری، تاریخ، ج۷، ص۷۲ـ۷۸، بیروت.
[۱۳۳] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۶۲ ۱۶۹، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
سپس به مرو رفت و اخبار پیروزیهای خود را، با هدایایی، به خلیفه رساند،
[۱۳۴] ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۴، ص۳۱۱، چاپ علی شیری، بیروت.
اما هشام در سال ۱۱۰ او را از حکومت سند برکنار، و تمیم بن زید عُتبی را والی کرد. این امر شورش مردم سرزمینهای فتح شده را برانگیخت و تقریباً بلاد هند از دست مسلمانان خارج گردید و هشام، به ناچار، حکم بن عوانه کلبی را حاکم سند کرد. او اگرچه توانست آن بلاد را آرام سازد،
[۱۳۵] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۱۷، بیروت.
اما هشام در سال ۱۱۲ بار دیگر حکومت خراسان را به جنید داد.
[۱۳۶] احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۴۴۲، چاپ فؤاد سزگین، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
[۱۳۷] طبری، تاریخ، ج۷، ص۶۷، بیروت.
قیام حارث در خراسان
با مرگ جنید در محرم ۱۱۶ و به امارت رسیدن عاصم بن عبدالله هلالی ، حارث بن سریج در خراسان و بلاد ماوراءالنهر قیام کرد. او موقع را مغتنم شمرد و اشخاصی را از قبایل ازد و تمیم گرد آورد و از منطق تخارستان فعالیت خود را آغاز کرد و سپاه نصر بن سیّار را شکست داد و وارد بلخ شد و پس از تصرف چندین شهر، به سوی مرو، پایتخت خراسان، حرکت کرد.
[۱۳۸] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۲۵، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۱۳۹] طبری، تاریخ، ج۷، ص۹۶، بیروت.
[۱۴۰] ازدی، ص۳۷.
[۱۴۱] ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، حوادث و وفیات ۱۰۱ـ ۱۴۰، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت.
[۱۴۲] ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، ج۱، ص۳۱۱، حوادث و وفیات ۱۰۱ـ ۱۴۰، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت.
در زمان هشام، این قیام تنها قیامی بود که برای احقاق حقوق اهل ذمه بر ضد امویان شکل گرفت.
حاکم کوفه از هشام خواست ولایت خراسان را بار دیگر به ولایت عراق ضمیمه کند تا در اوضاع متزلزل خراسان بتوانند به راحتی به نیروهای تازهنفس دسترسی یابند. هشام موافقت کرد و خراسان را هم به خالد بن عبدالله قسری داد و خالد، ولایت خراسان را به برادرش، اسد، واگذار کرد.
[۱۴۳] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۲۲۵، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۱۴۴] طبری، تاریخ، ج۷، ص۹۹ـ ۱۰۴، بیروت.
آمدن اسد به خراسان باعث شکست حارث شد.
[۱۴۵] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۰۵ـ ۱۰۷، بیروت.
اسد بن عبدالله قسری با ختلان نیز جنگهایی کرد که در یکی از آنها بدر طرخان، شاه ختلان، کشته شد.
قیام سغد در ماوراءالنهر
در ایام ولایتداری اسد بن عبدالله، چون خاقان کشته شد، ترکان پراکنده شدند و به غارت همدیگر پرداختند و این کار باعث شد مردم سغد نیز طمع آورند که به آنجا برگردند. گروهی از مردم به سوی چاچ رفتند و چون اسد درگذشت، نصر بن سیّار (از طایف کنانه و از امرای بنیامیه) به حکومت خراسان و ماوراءالنهر منصوب شد. او ازآنان دعوت کرد که به ولایت خویش بازگردند و با آنچه میخواستند، موافقت کرد. هشام از شنیدن خواستهای آنان، که برضد مسلمانان بود، خشمگین شد، اما چون از غلب آنان بر مسلمانان آگاه بود، با نظر نصر بن سیّار موافقت کرد.
[۱۴۶] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۹۲، بیروت.
[۱۴۷] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۵۰، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
در اواخر خلافت هشام، مردم که از فشار مالیاتهای سنگین به ستوه آمده بودند، با ترکان که با آنان همسایه بودند، متحد شدند. هشام در سال ۱۲۰ نصر بن سیّار را برای سرکوب این شورش بدان منطقه فرستاد. نصر در مدت حکومت خود با ترکان جنگهای فراوانی کرد که در بیشتر آنها پیروزشد. وی پس از سرکوب شورشیان در مرو، در آنجا سکونت کرد و تا قیام ابومسلم خراسانی در آنجا بود، سپس به نیشابور رفت.
[۱۴۸] تاریخ بخارا، ترجم ابونصر احمد بن محمد بن نصر قبادی، ج۱، ص۱۶۷، تلخیص محمد بن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۳ش.
قیام زید بن علی بن الحسین
در زمان خلافت هشام بن عبدالملک قیامهای متعددی روی داد، که مهمترین آنها قیام زید بن علی بن الحسین علیهالسلام بود. تاریخنویسان سبب این قیام و چگونگی آن را گوناگون نوشتهاند. آنچه مسلّم است او به سبب ستم بنیامیه قیام کرد و مردم را برضد بنیامیه به جهاد فراخواند.
[۱۴۹] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف،ج۲، ص۵۲۷، چاپ زکار.
گفتهاند که یوسف بن عمر ثقفی ادعا کرد خالد بن عبدالله قسری، پس از برکناری از حکومت کوفه، اموالی نزد زید دارد. هشام زید را، به همراه جماعتی از قریشیان، به شام فراخواند،
[۱۵۰] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۲۵، بیروت.
[۱۵۱] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۶۱ـ۱۶۲، بیروت.
اما در شام با او رفتار تند و خشنی کرد و زید را، به سبب ادعای خلافت، سرزنش نمود.
[۱۵۲] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۵، بیروت.
[۱۵۳] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۶۳، بیروت.
[۱۵۴] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۶۵ـ ۱۶۶، بیروت.
[۱۵۵] مسعودی، مروجالذهب، ج۴، ص۴۲، بیروت.
[۱۵۶] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۹، ص۴۶۸، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۱.
زید نیز هشام را به رعایت تقوا توصیه کرد، که خلیفه به او اعتراض نمود.
[۱۵۷] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف،ج۳، ص۴۲۷، چاپ زکار.
[۱۵۸] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۲۵، بیروت.
زید به کوفه بازگشت. هشام در نامهای به والی کوفه، یوسف بن عمر، نوشت که چون زید مردی شیرینزبان و سخنآراست و مردم عراق به چنین کسانی تمایل دارند، او را بیش از یک ساعت در کوفه نگه ندارد
[۱۵۹] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۲۵، بیروت.
[۱۶۰] ابن عبّدربه، العقد الفرید، ج۵، ص۲۱۰، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
و بدین سبب یوسف، زید را از کوفه اخراج کرد. به هر حال، چون شیعیان اطراف او را گرفتند، زید در محرّم ۱۲۲ قیام کرد،
[۱۶۱] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۸۱ـ ۱۸۲، بیروت.
اما تنها چند تن او را در قیام همراهی کردند. پس از شهادت زید،
[۱۶۲] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۸۶، بیروت.
[۱۶۳] حمید بن احمد محلی، الحدائق الوردیه فی مناقب ائمه الزیدیه، ج۱، ص۲۶۰، چاپ مرتضیبن زید محطوری حسنی، صنعاء ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
جسد او را به خاک سپردند، اما یوسف بن عمر به جسد او دست یافت و سرش را از تن جدا کرد و نزد هشام به شام فرستاد
[۱۶۴] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف،ج۳، ص۴۶۶، چاپ زکار.
و جسدش را به دار آویخت. آنگاه دستور هشام را اجرا کردند که گفته بود زید گوساله عراق است، جسدش را بسوزانید و خاکسترش را بر باد دهید.
[۱۶۵] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۸۶ـ۱۸۷، بیروت.
[۱۶۶] مسعودی، التنبیه والاشراف، ج۴، ص۴۳.
[۱۶۷] ابوالعباس احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، ج۱، ص۳۹۷ـ ۳۹۸، چاپ عبدالله بن عبدالله بن احمد حوثی، صعده ۱۴۲۲/ ۲۰۰۲.
[۱۶۸] محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفهالاقالیم، ج۶، ص۴۹-۵۰.
[۱۶۹] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۱۲۷، چاپ احمد صقر.
قیام بربرها در شمال آفریقا
مردم افریقیه، از دیگر ممالک، پیوسته آرامتر و فرمانبردار حکومت مرکزی بودند تا روزگار هشام که مردم عراق، از داعیان و مبلّغان، به آنجا راه یافتند و آنان را تحریک کردند.
[۱۷۰] طبری، تاریخ، ج۴، ص۲۵۴، بیروت.
[۱۷۱] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۹۲، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
همچنین گفتهاند که رفتار ستمگران برخی حکام مسلمان با بربرها – که به آنان به دید موالی خویش مینگریستند – باعث شد بربرها نزد هشام شکایت برند که در ازای خدمات، پاداش ناچیزی به آنان داده شده و به رغم مسلمان بودن، بیشتر به منزل زیردست با آنان رفتار شده است تا همسنگ، و همین امر سبب شد ایشان از اطاعت هشام سر باز زنند و بر ضد بنیامیه قیام کنند.
[۱۷۲] طبری، تاریخ، ج۴، ص۲۵۴، بیروت.
[۱۷۳] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۹۲، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
[۱۷۴] سعد زغلول عبدالحمید، تاریخ المغرب العربی، ج۱، ص۲۸۶، اسکندریه ۱۹۷۹ـ ۱۹۹۰.
[۱۷۵] حسین مونس، فجرالاندلس، ج۱، ص۱۸۷، دراسه فی تاریخ الاندلس من الفتح الاسلامی الی قیامالدوله الامویه (۷۱۱ـ ۷۵۶ م)، قاهره ۱۹۵۹.
این نهضت در غرب به تحریک مردی از مطغاره، به نام مَیسَره مَطغری، که از خوارج صُفریه بود، آغاز شد و در سال ۱۱۰ مشکلاتی جدّی برای حکام محلی پدید آورد. بربرها وی را به حکومت منصوب کردند. در همان زمان، هشام از عبیدالله بن حبحاب (مسبب اصلی کشتار بربرها و والی افریقیه) حمایت میکرد. از اینرو، بربرها در اواخر حکومت هشام، به سال، ۱۲۲ قیام کردند و سراسر مغرب اقصی را گرفتند. میسره بنای بدرفتاری با بربرها نهاد، به همین سبب به دست آنان کشته شد و خالد بن حمید زناتی به جای او به حکومت رسید.
[۱۷۶] ابن رقیق، قطعه من تاریخ افریقیه و المغرب، ج۱، ص۷۳ـ ۷۴، چاپ عبدالله علی زیدان و عزالدین عمر موسی، بیروت ۱۹۹۰.
[۱۷۷] ابن عذاری، البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب ج۱، ص۵۱۵۳، چاپ ژ، س کولن وا لوی پروونسال، بیروت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
شورش سراسر مغرب و اندلس را فراگرفت و هشام را خشمگین ساخت. هشام، کلثوم بن عیاض قُشَیری را با سپاهی بزرگ روان افریقیه کرد، اما او نیز شکست خورد و کشته شد.
[۱۷۸] طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۹۱، بیروت.
[۱۷۹] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۲ ۱۹۳، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ ۱۹۶۶.
[۱۸۰] ابن عبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، ج۱، ص۳۶۵ـ ۳۶۷، چاپ محمد خجیری، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
درسال ۱۲۴ هشام، حنظله بن صفوان کلبی را بهعنوان والی افریقیه، در رأس سپاهی، فرستاد و او وارد قیروان شد و توانست قیام بربرها را خاموش سازد،
[۱۸۱] اخبار مجموعه فی فتح الاندرس، چاپ ابراهیم ابیاری، ج۱، ص۴۱، قاهره۱۴۱۰/ ۱۹۸۹.
اما پس از مرگ هشام دیگر عملاً خلافت امویان در افریقیه رو به افول نهاد.
[۱۸۲] ابن عبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، ج۱، ص۳۶۹ـ ۳۷۱، چاپ محمد خجیری، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
فعالیت خوارج
در زمان هشام، خوارج در دیگر سرزمینهای اسلامی نیز فعالیت گسترده داشتند. آنان سیستان و کرمان و جنوب خراسان را نیز پناهگاه خود قرار دادند و در آنجا به فعالیت پرداختند. در سال ۱۰۷، خوارج بر سیستان مسلط شدند و رئیس شرط شهر زرنح، بشر الحواری، را کشتند و جنبش خود را به ناحی خراسان کشاندند.
[۱۸۳] طبری، تاریخ، ج۷، ص۶۰ـ۶۹، بیروت.
[۱۸۴] تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، ج۱، ص۱۲۶ـ۱۲۷، تهران ۱۳۱۴ش.
مهمترین اقدامات خوارج در خراسان، قیامهای صُبَیح و خالد خارجی در زمان فرمانروایی جُنَید بن عبدالرحمان درخراسان بود. (۱۱۱ـ۱۱۶) صبیح از خوارج ازارقه یا صُفریه بود که، به همراه چهارصد خارجی، هرات را غارت کرد، اما چون یارانش کشته شدند، مجبورشد به سیستان بازگردد و سرانجام، خالد بن عبدالله قسری او را به دار آویخت.
[۱۸۵] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۷۸، چاپ زکار. []
[۱۸۶] العیون والحدائق فی اخبار الحقایق، چاپ دخویه، ج۳، ص۱۰۸، لیدن ۱۸۷۱.
سپس خالد خارجی در ناحی بوشنج و هرات قیام کرد و اگرچه جمع زیادی به او پیوستند، سرانجام کشته شد.
[۱۸۷] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۹، چاپ زکار.
[۱۸۸] العیون والحدائق فی اخبار الحقایق، چاپ دخویه، ج۳، ص۱۰۸ـ۱۰۹، لیدن ۱۸۷۱.
در سال ۱۰۷، عَباد رُعَیتی خارجی بر ضد کارگزار اموی، یوسف بن عمر ثقفی، که در یمن میزیست، قیام کرد اما قیامش سرکوب گردید و خ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 