پاورپوینت کامل هبه الله بن علی ابوالبرکات بغدادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هبه الله بن علی ابوالبرکات بغدادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هبه الله بن علی ابوالبرکات بغدادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هبه الله بن علی ابوالبرکات بغدادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ابوالبرکات هبهالله بن علی بغدادی
اَبوالْبَرَکات، هبه اللـه بن علی (الی) بن مَلْکا (مَلْکان) بغدادی، ملقّب به اوحد الزّمان و فیلسوف العراقین، از پزشکان و فیلسوفان نیمه اوّل سده ۶ق است.
فهرست مندرجات
۱ – زندگانی
۲ – شهرت در طب
۳ – شهرت در آرای فلسفی
۴ – علت مسلمان شدن
۵ – مدت زندگی
۶ – فرزندان
۷ – مردی متکبر
۸ – شاگردان
۹ – آثار
۱۰ – افکار
۱۰.۱ – بسیط بودن مبدأ اول
۱۰.۲ – نظرش در مورد عقل فعال
۱۰.۳ – عقول ده تا نیست
۱۰.۴ – نفس جوهری غیر مادی
۱۰.۵ – علم خداوند به امور کلی
۱۰.۶ – ارادات متجدد غیر متناهی
۱۰.۷ – نور النوار
۱۰.۸ – پیوند نفس با موجودات عالم علوی
۱۰.۹ – وابسطه بودن مفاهیم وجود و زمان بهم
۱۰.۱۰ – جسم مرکب از صورت و هیولی
۱۰.۱۱ – اعتقاد بوجود خلأ
۱۱ – نظر دانشمندان اسلامی درباره ابوالبرکات
۱۱.۱ – منتقدین
۱۱.۲ – مدافعین
۱۲ – فهرست منابع
۱۳ – پانویس
۱۴ – منبع
زندگانی
تاریخ ولادت ابوالبرکات به درستی معلوم نیست؛ همین اندازه میدانیم که در ناحیه بَلَد ــ در نزدیکی موصل ــ در خانوادهای یهودی به دنیا آمد و در بغداد پرورش یافت و همانجا ماندگار شد، از اینرو او را بلدی
[۱] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۷۸، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
و بغدادی یاد کردهاند.
[۲] علی بن زید بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۱۰، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
شهرت در طب
وی طب را در بغداد نزد ابوالحسن سعید بن هبه اللـه که از استادان بنام این فن بود، آموخت،
[۳] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۷۸، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
[۴] محمد بن محمود شهرزوری، نزهه الارواح، ج۲، ص۷۹، به کوشش خورشید احمد، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۶م.
سپس به سبب مهارت در پزشکی به خدمت خلفای عباسی درآمد. شهرت او در معالجه بیماران به حدی رسید که به اطراف و اکناف نیز دعوت میشد، چنانکه سلاطین سلجوقی هنگام نیاز او را از بغداد به همدان فرا میخواندند و از این طریق بود که عطایا و ثروت قابل ملاحظهای نصیب وی گردید.
[۵] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ج۱، ص۲۲۴، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
ابوالبرکات در تشخیص و معالجه بیماریها روشهای خاصی داشت که موجب شگفتی پزشکان زمان خود میشد. نمونههایی از معالجات ابتکاری او را که با رواندرمانی همراه بوده است، در آثار ابن ابی اصیبعه
[۶] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۷۹-۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
و قفطی
[۷] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
میتوان ملاحظه کرد. به گفته قفطی، پزشکان معاصر وی پاسخ مشکلات علمی خود را از او میخواستند و این پرسشها و پاسخها به صورت مجموعهای درآمده بود که از آن بهره میجستند.
[۸] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
شهرت در آرای فلسفی
از طرف دیگر شهرت اراء فلسفی ابوالبرکات به حدی بود که متفکران دیگر سده ۶ق به نقد سخنانش میپرداختند، چنانکه شهابالدین یحیی سهروردی در «المشارع و…» از ابوالبرکات به عنوان متطببِ متشبه به حکما ، نام میبرد و به نقد افکار او درباره اراده خداوند میپردازد.
[۹] یحیی بن حبش سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۴۳۵-۴۳۶، مجموعه مصنفات، به کوشش هاتری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۰] یحیی بن حبش سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۴۶۸، مجموعه مصنفات، به کوشش هاتری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۱] یحیی بن حبش سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۴۷۱، مجموعه مصنفات، به کوشش هاتری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
با اینهمه به اراده خداوند میپردازد.
[۱۲] یحیی بن حبش سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۴۳۵-۴۳۶، مجموعه مصنفات، به کوشش هاتری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۳] یحیی بن حبش سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۴۶۸، مجموعه مصنفات، به کوشش هاتری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۴] یحیی بن حبش سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۴۷۱، مجموعه مصنفات، به کوشش هاتری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
با اینهمه به سبب گرویدن به اسلام مورد توجه همکیشان سابق خود نبود و ظاهراً به همین علت تأثیر چندانی بر تفکر یهود نداشته است.
علت مسلمان شدن
درباره علت گرویدن او به اسلام سخنان گوناگون گفتهاند: برخی استخفافی را که قاضی القضاه بغداد نسبت به وی روا میداشت، در این تصمیم مؤثر دانستهاند،
[۱۵] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
[۱۶] محمد بن محمود شهرزوری، نزهه الارواح، ج۲، ص۸۰، به کوشش خورشید احمد، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۶م.
بعضی نیز ترس ناشی از مرگ همسر سلطان محمود سلجوقی (حک ۴۹۸-۵۱۱ق) را که تحت معالجه او بود، عامل اصلی این پیشامد شمردهاند.
[۱۷] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
همچنین به گفته بیهقی در جنگی که میان المسترشدباللـه خلیفه عباسی (حک ۵۱۲-۵۲۹ق) و سلطان مسعود سلجوقی (حک ۵۲۷-۵۴۷ق) در ۵۲۹ق روی داد، ابوالبرکات اسیر شد و از بیم کشته شدن اسلام آورد و بدین طریق از مرگ رهایی یافت و به دریافت خلعت از سلطان نایل آمد.
[۱۸] علی بن زید بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
[۱۹] محمد بن محمود شهرزوری، نزهه الارواح، ج۲، ص۸۰، به کوشش خورشید احمد، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۶م.
ابوالبرکات در پایان عمر به بیماری جذام گرفتار شد، هرچند که توانست با روشی مخصوص خود را معالجه کند، ولی بینایی خود را از دست داد
[۲۰] علی بن زید بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
[۲۱] محمد بن محمود شهرزوری، نزهه الارواح، ج۲، ص۷۹، به کوشش خورشید احمد، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۶م.
[۲۲] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
و به همین جهت کتاب المعتبر را که مهمترین اثر فلسفی اوست، به شاگردان خود املا میکرده است.
[۲۳] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
[۲۴] محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۴۱۹، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
مدت زندگی
سال دقیق وفات ابوالبرکات نیز مانند سال تولد او معلوم نیست. صفدی مدت عمر وی را ۸۰ سال و تاریخ وفاتش را حدود سال ۵۶۰ق نوشته است.
[۲۵] خلیل بن ایبک صفدی، نکت الهمیان، ج۱، ص۳۰۴، به کوشش احمد زکی بک، قاهره، ۱۳۲۹ق/ ۱۹۱۱م.
ابن ابی اصیبعه بدون اشاره به تاریخ درگذشت ابوالبرکات، مدت زندگانی او را حدود ۸۰ سال مینویسد
[۲۶] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
ذهبی
[۲۷] محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۴۱۹، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
نیز تاریخ مرگ او را ۵۵۰ و اندی و مدت عمرش را حدود ۸۰ سال دانسته است. در این میان فقط بیهقی
[۲۸] علی بن زید بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
و به پیروی او شهرزوری
[۲۹] محمد بن محمود شهرزوری، نزهه الارواح، ج۲، ص۷۹، به کوشش خورشید احمد، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۶م.
تاریخ وفات او را ۵۴۷ق و مدت عمرش را ۹۰ سال نوشتهاند. به نظر میرسد سخن بیهقی (د ۵۶۵ق) درستتر از اقوال دیگر باشد. همو در اینباره مینویسد: سلطان مسعود بن محمد بن ملکشاه سلجوقی در ۵۴۷ق بیمار شد. ابوالبرکات را برلی معالجه او از بغداد به همدان آوردند. معالجات مؤثر نیفتاد و سلطان درگذشت. زمانی که اطرافیان سلطان از حیات او ناامید شدند، ابوالبرکات بر جان خویش بیمناک گردید و صبح همان روزی که سلطان فوت کرد، وی نیز درگذشت؛ تابوت او را همراه قافله حاجیان به بغداد بردند.
[۳۰] علی بن زید بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
[۳۱] محمد بن محمود شهرزوری، نزهه الارواح، ج۲، ص۷۹-۸۰، به کوشش خورشید احمد، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۶م.
از میان متأخران، مؤلف هدیه العارفین وفات ابوالبرکات را به سال ۵۷۰ق در بغداد دانسته است.
[۳۲] بغدادی، هدیه، ج۱، ص۵۰۵.
به گفته جورج سارتن، او در ۸۰ سالگی به مرض داءالفیل در بغداد درگذشت
[۳۳] جورج سارتن، مقدمه بر تاریخ علم، ج۱، ص۱۵۰۵، ترجمه غلام حسین صدری افشار، تهران، ۱۳۵۵ش.
اما مأخذ وی در این گفته، دانسته نیست.
فرزندان
از ابوالبرکات ۳ دختر بر جای ماند
[۳۴] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
[۳۵] محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۴۱۹، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
که به کیش یهود باقی بودند
[۳۶] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ج۱، ص۲۲۵، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
و به همین جهت بیم آن
[۳۷] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
[۳۸] محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۴۱۹، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
که به کیش یهود باقی بودند
[۳۹] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ج۱، ص۲۲۵، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
و به همین جهت بیم آن میرفت که پس از مرگ پدر میراثی به آنان نرسد. به درخواست ابوالبرکات خلیفه وقت موافقت کرد تا دخترانش از مردهریگ پدر بیبهره نمانند و چنین شد.
[۴۰] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ج۱، ص۲۲۵، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
مردی متکبر
ابوالبرکات مردی خودپسند و متکبّر بود و به همین جهت بیشتر مؤلّفان او را به دنائت طبع و سوء خُلق وصف کردهاند. ماجرای دشمنی و توطئه او بر ضد امینالدوله ابوالحسن ابن تلمیذ، پزشک معاصر وی که مقرّب دستگاه خلافت و مردی بسیار متواضع و بزرگوار بود، در منابع ذکر شده است.
[۴۱] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
[۴۲] یاقوت حموی، معجم الادباء، ج۱۹، ص۲۷۷-۲۷۸.
قفطی
[۴۳] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
و ابن خلکان،
[۴۴] ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۷۵.
اشعاری از بدیع اسطرلابی در اینباره نقل کردهاند:
ابوالحسن الطبیـب و مقتفیـه ابوالبرکات فی طرفی نفیض
فذاک من التواضع فی الثّریا و هـذا بالتکبّر فی الحضیض
شاگردان
ابوالبرکات علاوه بر تألیفات گرانقدر، مجلس درس و شاگردانی نیز داشته است، از آن جملهاند: شیخ یوسف، پدر موفقالدین عبداللطیف بغدادی، جمالالدین بن فضلان، ابن الدهان منجم و مهذب ابن نقاش.
[۴۵] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
از شاگردان دیگر او اسحاق بن ابراهیم بن عزرا را نام بردهاند که با وی دوستی داشت و در شعری به زبان عبری او را ستوده است.
آثار
۱. مقاله فی سبب ظهور الکواکب لیلاً و اختفائها نهاراً.
[۴۶] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
این رساله به خواجه نصیر طوسی نیز نسبت داده شده است
[۴۷] مرکزی، خطی، ج۱۶، ص۳۳۹.
و نیز رسالهای به نام رؤیه الکواکب فی اللیل لا فی النهار یا رؤیه الکواکب اللیل لا بالنهار در دست است که به ابنسینا نسبت دادهاند،
[۴۸] آستان قدس رضوی، فهرست، ج۸، ص۳۴۳.
[۴۹] آستان قدس رضوی، فهرست، ج۱۰، ص۲۵۲.
اما چنانکه از آغاز این نسخهها بر میآید، رساله در پاسخ سلطان محمد بن ملکشاه سلجوقی نوشته شده و بنابراین انتساب آن به ابنسینا و خواجه نصیر نادرست است. این رساله توسط ا. ویدمان به آلمانی ترجمه شده و در «سالنامه عکاسی ادرس» چاپ گردیده است..
[۵۰] آستان قدس رضوی، فهرست، ج۱۱، ص۳۱۱.
[۵۱] مرکزی، خطی، ج۱۰، ص۱۶۳۵.
[۵۲] مرکزی، خطی، ج۱۴، ص۳۶۸۲.
۲. اختصار التشریح، که تلخیص و تهذیبی بوده است از سخنان جالینوس.
[۵۳] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
۳. کتاب الاقراباذین (مجموعه دستورهای تهیه داروهای مرکب و بیان اجزا و نحوه ترکیب آنها) در ۳ مقاله.
[۵۴] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
۴. رساله فی العقل و ماهیته.
[۵۵] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
ذهبی از این رساله با عنوان رساله فی ماهیه العقل
[۵۶] محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۴۱۹، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
و صفدی با عنوان رساله فی العقل
[۵۷] خلیل بن ایبک صفدی، نکت الهمیان، ج۱، ص۴۰۳، به کوشش احمد زکی بک، قاهره، ۱۳۲۹ق/ ۱۹۱۱م.
نام برده است.
۵. بَرشَعثا، مقالهای است درباره دارویی به همین نام،
[۵۸] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
که تریاق برشعثا نیز نامیده شده است.
[۵۹] محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۴۱۹، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۶۰] مرکزی، خطی، ج۱۵، ص۴۱۵۷.
[۶۱] کوپریلی، خطی، ج۱، ص۵۰۱.
۶. امین الارواح، که درباره معجونی است.
[۶۲] احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش اگوست مولر، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
نسخهای از این رساله که به غلط امیر الارواح نامیده شده، در مغنیسا موجود است.
[۶۳] فهرس مخطوطات الطب اسلامی فی مکتبات ترکیا، استانبول، ج۱، ص۹۰، ۱۹۴۸م.
۷. از آثار منسوب به ابوالبرکات تفسیری است که به زبان عربی و به خط عبری بر سفر جامعه تورات (بخش مواعظ) نوشته و نسخه خطی آن در اکسفورد و لنینگراد موجود است. ابوالبرکات این کتاب را به شاگرد خود اسحاق بن ابراهیم بن عزرا املا کرده و اسحاق در مقدمه کتاب، شعری در مدح و تمجید استاد سروده است. بخشهایی از این تفسیر به کوشش پوزانسکی تصحیح و منتشر شده است.
۸. از کتابهای منسوب به ابوالبرکات گرامر عبری است که به زبان عربی نوشته شده و نسخه خطی آن در لنینگراد موجود است.
۹. کتاب النفس
[۶۴] علی بن زید بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
یا تفسیر کتاب النفس ارسطو.
[۶۵] ذبیح اللـه صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، ج۱، ص۲۷۸، تهران، ۱۳۵۶ش.
۱۰. کتاب المعتبر فی الحکمه، که مشهورترین اثر فلسفی ابوالبرکات است و درباره آن گفتهاند: «هو احسن کتاب صنف فی هذا الشأن فی هذا الزمان».
[۶۶] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، ج۱، ص۲۲۴، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
ظاهراً خود ابوالبرکات نیز از اهمین این کتاب آگاه بود و به همین جهت بنا به روایات، چون مرگش نزدیک شد، سفارش کرد بر سنگ مزارش چنین نویسند: «هذا قبر اوحدالزمان ابی البرکات ذی العبر صاحب المعتبر».
[۶۷] علی بن یوسف قفطی، اخبار العلماء باخبار الحکماء، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
این کتاب در ۳ بخش منطق و طبیعی و الهی نوشته شده است. در اهمیت آن همین بس که متفکراتی مانند امام فخر رازی و صدرالمتألهین شیرازی و ابن تیمیه و شموئیل بن اِلی عالم یهودی عراقی به آن نظر داشتهاند. همچنین علی بن زید بیهقی، کتابی به نام المشتهر فی نقض المعتبر نوشته است.
[۶۸] یاقوت حموی، معجم الادباء، ج۱۳، ص۲۲۸.
کتاب المعتبر به کوشش زینالعابدین موسوی و با تعلیق و مؤخرهای از سلیمان ندوی، در ۳ مجلد، در حیدرآباد دکن (۱۳۵۷-۱۳۵۸ق) منتشر شده است. ترجمه ترکی ناقصی نیز از بخش الهیات این کتاب در دست است که در ۱۹۳۲م در استانبول به طبع رسیده است.
افکار
ابوالبرکات از نقادان فلسفه مشاء بهشمار میرود. با اینکه کتاب المعتقر را بر گرته آثار ارسطو و مشائیان نوشته است، ولی کورکورانه از گذشتگان پیروی نمیکند و جز به مبانی منطقی و برهان عقلی ارجی نمینهد.
[۶۹] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۱، ص۴، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
از آنجا که هدف او شناختن حقیقت بوده است، نه طرفداری از شخصی معین و یا عقیدهای خاص، به منقولات از فلاسفه کمتر توجه دارد و مطالب مطرح شده، نتیجه تحقیقات خود او و حاصل یادداشتهایی است که در طول عمر خویش فراهم کرده است: «هنگامی که از طریق مطالعه کتابهای متقدمان و همچنین شروح و تفاسیر و نوشتههای متأخران به فلسفه پرداختم، متوجه شدم که فهم سخن پیشینیان به علت اختصار و اختلال در عبارت ــ به جهت ترجمه آنها از زبانی به زبان دیگر ــ دشوار است و کلام متأخران نیز به سبب اطناب و ناسازگاری ادله با مدعا و پیچیدگی در بسیاری از موارد همین اشکار را دارد… به این ترتیب در تحصیل معانی و فهم مطالب، خود به تفکر و تحقیق پرداختم که نتیجه آن گاهی موافق نظر پیشینیان بود و زمانی مخالف و از تأمل و تدبر در کتاب هستی به حقایقی رسیدم که گفته نشده بود… همه این نکات و تحقیقات را در اوراقی یادداشت میکردم و برای مراجعه محفوظ میداشتم و چون اوراق و نوشتهها بسیار شد و جویندگان نیز خواستار بودند، این کتاب را فراهم ساختم».
[۷۰] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۱، ص۳-۴، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
ابوالبرکات از علم منطق به «قوانین الانظار و عروض الافکار» تعبیر میکند.
[۷۱] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۱، ص۴، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
در این بخش میکوشد تا نقایص منطق ارسطویی را متذکر شود و آن را از حشو و زواید پیراسته گرداند. در قسمت طبیعیات ضمن نقد و تحلیل نظریات مشائیان به برخی از مشاهدات خود اشاره میکند.
[۷۲] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۲، ص۲۰۹، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
[۷۳] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۲، ص۲۲۴، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
[۷۴] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۲، ص۲۴۳، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
بسیط بودن مبدأ اول
۱. ابوالبرکات در مورد آغاز خلقت و چگونگی پدید آمدن کثرات هستی، نظریه فیلسوفان مشّائی را ــ که بر بنیاد قاعده «الواحد لایصدر عنه الا الواحد» توجیه میشود ــ نمیپذیرد. مشائیان برآنند که مبدأ اول از همه جهات یگانه و بسیط است و هیچگونه کثرتی در او نیست و صدور موجودات از وی به نحو لزوم است؛ سپس با استناد به قاعده مذکور نتیجه میگیرند که از مبدأ اول باید یک چیز صادر شود. صادر اول یا نخستین معلول خداوند، امر واحدی است که جوهری مجرد از ماده است و عقل اول نامیده میشود عقل اول با تعقل ذات باری، عقل دوم را و با تعقل اول نامیده میشود. عقل اول با تعقل ذات باری، عقل دوم را و با تعقل ذات خود، فلک اول و نفس مربوط به آن را افاضه میکند. از عقل اول عقل دوم و از عقل دوم عقل سوم پدید آمده و این پدید آمدن یا صدور تا عقل از عقول دهگانه است و در عالم ماده تأثیر مستقیم دارد. عقل فعال از یک جهت سبب وجود نفوس ارضی و از جهت دیگر به وساطت افلاک پدید آرنده عناصر چهارگانه و پیدایش مرکبات عالم کون و فساد است و افاضه صور مرکبات از ناحیه اوست.
[۷۵] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۴۸-۱۵۱، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
ابوالبرکات بر آن است که سخن مشائیان درباره عقل فعال مشوش است و عقیده آنان درباره شمار عقول خالی از ایراد نیست. گاهی مشائیان عقل فلک قمر را که هادی و معلم و مربی نفوس بشری است، عقل فعال مینامند و معتقدند که نفوس صادر از آن است، گاهی نیز میگویند عقل فعال مینامند و معتقدند که نفوس صادر از آن است، گاهی نیز میگویند عقل فعال معلول عقل فلک قمر است، نه خود عقل فلک قمر.
[۷۶] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۵۱، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
از طرف دیگر مشائیان شمار عقول مفارقه را ۱۰ میدانند و در این مورد از سخنان علمای هیأت متأثر شده و شمار عقول را به عدد افلاک دانستهاند،
[۷۷] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۵۱، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
اما آیا واقعاً میتوان شمار عقول را منحصر به عدد معینی کرد و یا عقل فعال را همان عقل فلک قمر دانست؟
ابوالبرکات پس از این تذکرات به نقد سخن مشائیان درباره قاعده «الواحد» که از مبانی نظریه صدور است، میپردازد.
[۷۸] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۵۶-۱۵۸، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
به عقیده او این قاعده سخن درستی است که فیلسوفان مشائی نتایج غیرلازمی از آن گرفته و آن را درست به کار نمیبرند،
[۷۹] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۵۶، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
زیرا ابتدا میگویند از مبدأ اول که واحد است، جز موجودی واحد (= عقل اول) صادر نمیشود، سپس عقل اول را که خود به ذات واحد است (= واحدالذات)، برای ۳ صدور دیگر ــ یعنی صدور عقل دوم و جرم فلک اول و نفس مربوط به آن ــ مصدر قرار میدهند و با این کار قاعدهای را که خود وضع کردهاند، نقض میکنند، چون با التزام به قاعده مذکور ۳ صدور بعدی را از عقل اول ــ که خود نیز واحد است ــ چگونه میتوان توجیه کرد؟ به عبارت دیگر عقل اول اگر حقیقتاً واحد است، پس نباید از آن نیز جز واحد صادر شود و اگر حقیقتاً واحد نیست، بلکه کثرتی در وجود خود دارد ــ چنانکه مشائیان میگویند ــ از اینرو صدور آن از واحد (= مبدأ اول) نقض قاعده مذکور خواهد بود.
چرا نگوییم که از مبدأ اول از آن جهت که به خود میاندیشد، اولین مخلوق صادر میشود. پس از آنکه آن را ایجاد کرد و به عنوان موجودی حاصل در صحنه هستی تعقل نمود، از تعقّل او درباره اولین مخلوق، مخلوق دیگری صادر میشود. بدین ترتیب مبدأ اول اندیشد و ایجاد کند، ایجاد کند و اندیشد، و بدینسان برخی از مخلوقات خداوند، انگیزه (= داعی) خلق مخلوقات دیگر او شود، یعنی دومی برای اولی ایجاد شود و سومی برای دومی و..، چنانکه در خبر مربوط به خلقت انسان نیز آمده است که خداوند اول آدم را آفرید و سپس از او و برای او حوّا را خلق کرد و از آنها و برای آنها فرزندان را.
[۸۰] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۵۶، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
حاصل سخن ابوالبرکات این است که فاعل حقیقی و خالقِ مباشر همه موجودات خداوند است، بیآنکه در خالقیت و فاعلیت او واسطهای ــ مقصود وساطت سلسله عقول است در جریان صدور و پیدایش کثرات عالم هستی، چنانکه مشائیان معتقدند ــ در کار باشد. مبدأ اول که فاعل مختار و همه توان است، میتواند موجودی واحد بیافریند و سپس به انگیزه آن و برای آن، موجود دیگری خلق کند و در عین حال نسبت به هر دو علت اولی و فاعلِ مباشر باشد. ابوالبرکات در توضیح این مطلب مثالی میآورد: فرض کنید مردی بندهای برای خود میخرد، سپس بنده دیگری برای بنده اول میخرد و همینطور برای بنده دوم نیز بندهای و…، در تمام این موارد خریدار همان مرد است، اگرچه دومی را برای تولی و سومی را برای دومی خریده است.
[۸۱] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۵۶، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
ایراد اصلی ابوالبرکات به نظریه صدور و قاعده «الواحد» این است که سخن مشائیان قدرت الهی را محدود میکند. زیرا نتیجه قاعده مذکر به صورتی که آنان توضیح میدهند، این است که جریان صدور فقط در جهت طولی باشد، یعنی سلسله صدورات فقط در جهت طولی واحدی استمرار یابد و به این ترتیب کثرت موجوداتی را که در عرض یکدیگرند و میان آنها رابطه علّی نیست، چگونه باید توجیه کرد؟.
[۸۲] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۵۱، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
اساس عقیده ابوالبرکات نیز مانند متکلمان اشعری
[۸۳] محمد بن عمر فخرالدین رازی، المباحث المشرقیه، ج۲، ص۵۰۱-۵۰۸، قم، ۱۴۱۱ق.
این است که خداوند فاعل موجَب و مضطر و مجبور نیست، بلکه فاعل مختار است و قاعده «الواحد» ــ که به جای خود درست است ــ در مورد فاعل مختار و همه توان صدق نمیکند. جریان خلقت، صدوری ضروری نیست، بلکه فعلی است ارادی که از اراده مطلقه تامّهای که نسبت به آنچه میکند، آگاه است، حاصل میشود. قاعده «الواحد» به نحوی که مشائیان توجیه میکنند، اقتضا میکند که خداوند فقط خالقِ مباشر و فاعل حقیقی یک چیز (= عقل اول) باشد. در حالی که قدرت و فاعلیت خداوند محدود نیست و سلسله عقول هیچگونه فاعلیتی در عمل خلقت و جریان آفرینش ندارد و باری تعالی میتواند بدون وساطت ــ مقصود وساطت عقول است در جریان صدور و خلقت ــ هر چیزی را که بخواهد بیافریند و هرچه در عالم هستی پدید آمده و میآید، مستقیماً فعل او و خَلقِ اوست.
در اینجا باید دو نکته را یادآور شویم: اول اینکه برخلاف سخن ابوالبرکات، فلاسفه مشائی اسلامی ــ از آن جمله ابنسینا ــ باتوجه به رابطه طولی میان مراتب هستی و با توسل به این قاعده که علّتِ علّتِ شیء، علّت آن شیء است، مبدأ اول را فاعل حقیقی میدانند و سلسله عقول را فقط به عنوان واسطه فیض تلقی میکنند، نه مبدأ فیض و ظاهراً ابوالبرکات میان این دو خلط کرده است و سخن او مشکلی را حل نمیکند. دوم اینکه نحوه بیان ابوالبرکات گاهی وافی به مقصود نیست و تشبیه جریان صدور به خرید بنده از طرف مردی فرضی، مشکل را نمیگشاید؛ زیرا صدور مخلوق دوم از مبدأ اول برای اولین مخلوق اگر از همان جهتی باشد که مخلوق اول صادر شده است، در این صورت دومی همان اولی است، نه چیز دیگر و اگر از همان جهت نباشد، در این صورت باز هم کثرت جهات در ذات مبدأ اول پیش میآید که اشکال اصلی است.
نظرش در مورد عقل فعال
۲. ابوالبرکات در فصل دوم از مقاله دوم الهیات، کاربردهای گوناگون واژه عقل را بررسی میکند و وجود عقل فعال را به قسمی که مشائیان مطرح ساختهاند، نمیپذیرد. مشائیان عقیده دارند آنچه نفس انسانی را از مرحله عقل بالقوه به مرتبه عقل بالفعل میرساند، عقل فعال است که نسبت به نفوس انسانی به منزله استاد و مربّی است. عقل فعال مبدأی است که نفوس از آن صادر میشوند و در نهایت کمال نیز به آن باز میگردند.
[۸۴] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۴۸-۱۴۹، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
در مقابل این عقیده، ابوالبرکات دوگونه سخن میگوید: در بخش طبیعیات تصریح میکند که نفس میتواند به ذات خود به کمال برسد، بیآنکه به چیزی دیگر که او را به مرتبه کمال و فعلیت برساند، نیازمند باشد
[۸۵] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۲، ص۴۱۱، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
و به این ترتیب دیگر نیازی به عقل فعال نخواهد بود. اما در بخش الهیات مسأله را به گونهای دیگر مطرح میکند و بر این باور است که قول به وجود مربّی و مدبّر برای نفوس انسانی سخن درستی است، ولی باید دید آیا یک معلم برای همه نفوس یا معلمی خاص برای هر نفس و یا چند معلم برای یک نفس وجود دارد؟.
[۸۶] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۵۲، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
مشائیان میگویند عقل فعال علت قریبهای است که نفوس انسانی از آن صادر میشوند. نفوس با یکدیگر اختلاف جوهری و ماهوی ندارند و فرق میان آنها مربوط به امور عارضی است که به بدنها و مزاجها و تربیت و عادات بستگی دارد، از اینرو وجود یک معلم و یا یک علت قریب که همان عقل فعال است، کفایت میکند. اما به عقیده ابوالبرکات نفوس انسانی با یکدیگر تفاوت ماهوی و جوهری دارند و به همین جهت برای صدور خود باید بیش از یک مبدأ قریب و برای تعلیم خود بیش از یک معلم داشته باشند.
[۸۷] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۳، ص۱۵۲-۱۵۳، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
اساس عقیده ابوالبرکات این است که یک معلم و مربی (= عقل فعال به تعبیر مشائیان) برای ارشاد و تعلیم و فعلیت بخشیدن به نفوس انسانی ــ که با یکدیگر اختلاف ماهوی و تفاوت جوهری دارند ــ کافی نیست، بلکه باید وجود چند معلم، یا چند علت قریب، یا چند عقل را پذیرفت. چنین پیداست که این فیلسوف برخلاف مشائیان، وظایف عقل فعال ــ یعنی ارشاد و تعلیم و هدایت نفوس ــ را میان شماری از عقول یا فرشتگان (= ملائکه) تقسیم میکند. عقول یا فرشتگانی که برای نفوس انسانی به منزله معلم و مرشد روحانیند، آنها را راه مینمایند و معرفت میآموزند و نیرو میبخشند. در تأیید این نکته ابوالبرکات یادآور میشود که حکیمان پیشین نیز ــ آنان که به نظام مشاهده و معرفت عالم ربوبی رسیدهاند ــ همین مطلب را اظهار کرده و از فرشته نگهبان و هادی و مدبر هر نفس یا دستهای از نفوس انسانی به «طباع تام» تعبیر کردهاند، چنانکه حاملان وحی الهی نیز آن را «ملک» (فرشته) خواندهاند.
[۸۸] هبه اللـه بن علی ابوالبرکات، المعتبر فی الحکمه، ج۲، ص۳۹۱، به کوشش زینالعابدین موسوی و تعلیق سلیمان ندوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷-۱۳۵۸ق.
به نظر میرسد که ابوالبرکات در مورد نطباع تام» یعنی فرشته نگهبان و هادی و مدبّر نفس، از افکار هرمسی متأثر شده باشد، زیرا اندیشه «طباع تام» میراث مکتب هرمسی است
[۸۹] حسین نصر، هرمس و نوشتههای هرمسی در جهان اسلامی، ج۱، ص۱۹-۲۶، تهران، ۱۳۴۱ش.
کربن، ص۲۴۱) و همین اندیشه است که سالی چند پس از ابوالبرکات در نوشتههای شیخ اشراق به صورت دقیقتر و صریحتر مطرح میشود و از «طباع تام» یعنی «منِ ملکوتیِ» انسان که همان ربالنوع انسانی است، سخن میرود.
[۹۰] یحیی بن حبش سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۴۶۴، مجموعه مصنفات، به کوشش هاتری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
عقول ده تا نیست
۳. ابوالبرکات برخلاف مشائیان شمار عقول را منحصر در ۱۰ نمیداند و از عقول ــ باتوجه به مصطلحات دینی ـ به ملائکه و ارواح تعبیر میکند. در نظر این فیلسوف جهان هستی پر از فرشتگانی است که مدبّر و حافظ انواعند. شمار این فرشتگان به عدد ستارگان مرئی و نامرئی و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 