پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

هانی ‌بن عروه، از بزرگان کوفه و از یاران خاص امام علی (علیه‌السلام) بود. هانی فرزند عروه بن نمران بن عمرو بن قعاس بن عبد یفوث بن مخدش بن حصر بن غنم بن مالک بن عوف بن منبه بن غطیف بن مراد بن مذحج، ابویحیى المذحجى المرادى الغطیفى است.

[۱] سماوی، محمد بن طاهر، ابصار العین، ص۱۳۹.

فهرست مندرجات

۱ – شخصیت هانی
۲ – پدر هانی
۳ – موقعیت اجتماعی هانی
۴ – همراهی با نهضت امام حسین
۴.۱ – هانی میزبان مسلم
۴.۲ – هانی و مسئله ترور حاکم کوفه
۴.۳ – بازداشت هانی
۴.۴ – محاصره کاخ ابن زیاد
۴.۵ – شهادت مسلم بن عقیل
۴.۶ – شهادت هانی
۴.۷ – اشعار عبدالله بن زبیر
۴.۸ – اهدا سر هانی برای یزید
۵ – امام حسین و پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
۵.۱ – انده امام از شهادت هانی
۵.۲ – یاد کردن امام از هانی
۶ – یادآوری زهیر از هانی
۷ – مرقد هانی
۸ – نقش هانی در قیام مسلم‌
۹ – تحت نظر قرار گرفتن خان هانی‌
۱۰ – پسر هانی راوی احوال وی
۱۱ – شیعه مخلص
۱۲ – فضیلت هانی
۱۳ – فهرست منابع
۱۴ – پانویس
۱۵ – منابع

شخصیت هانی

هانی فرزند عروه بن نمران بن عمرو بن قعاس بن عبد یفوث بن مخدش بن حصر بن غنم بن مالک بن عوف بن منبه بن غطیف بن مراد بن مذحج، ابویحیى المذحجى المرادى الغطیفى است.

[۲] سماوی، محمد بن طاهر، ابصار العین، ج۱، ص ۱۳۹.

[۳] ابن حزم، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، ص۴۰۶، تحقیق لجنه من العلماء، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ اول.

از قبیله بنی مراد شاخه‌ای از قبیله بزرگ مذحج (قبیله‌ای که در سریه علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) به یمن مسلمان شدند.)

[۴] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۰ – ۱۰۷۹، تحقیق:مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ سوم.

عرب جنوب (یمن) که در کوفه ساکن بودند. از تاریخ ولادت و دوران کودکیش اطلاعاتی در دست نیست. برخی وی را از صحابه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دانسته‌اند.

[۵] مشهدی، محمد بن جعفر، فضل الکوفه و مساجدها، ص۸۶، تحقیق: محمد سعید الطریحی، بیروت، دار المرتضی.

پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint مرادی، از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و حضرت علی (علیه‌السلام) و از قاریان و بزرگان کوفه به شمار می‌رفت.

[۶] طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۲۶، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.

او سخت پایبند تشیع بود. هانی از بزرگان -قبیله- بنی مراد بود و رهبری آن‌ها را به عهده داشت و چنان بود که هنگام سوار شدن چهار هزار سواره و هشت هزار پیاده با او حرکت می‌کردند و هر گاه هم پیمانان خود از قبیله کنده را فرا می‌خواند سی هزار نفر گرد او جمع می‌شدند،

[۷] مقتل الحسین علیه‌السلام، مقرم، ج۱، ص۱۵۱.

[۸] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ج۱، ص۲۳۳.

[۹] مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۵۹.

[۱۰] ابن‌عبد ربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۵، ص۱۲۷.

[۱۱] اندلسی، ابن‌حزم، جمهره الانساب العرب، ج۱، ص۴۰۶.

[۱۲] تستری، محمدتقی، قاموس‌الرجال، ج۱۰، ص۴۹۰.

و نزد مردم کوفه، بسیار وجیه بود.

[۱۳] دینوری، ابن‌قتیبه، الامامه والسیاسه، ج۲، ص۴.

از یاران خاص امیر مومنان علی (علیه‌السلام) بود

[۱۴] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۴۴۵، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.

[۱۵] زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۸، ص۶۸، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۹، چاپ دوم.

که در جنگ‌های آن حضرت (علیه‌السلام) شرکت داشت. در جنگ جمل این شعر را می‌خواند:
یا لک حربا حثها جمالها یقودها لنقصها ضلالها
هذا علی حوله اقیالها

[۱۶] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۴۵، النجف الاشرف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۷۶/۱۹۵۶.

جنگی که سواران جمل آتش آن را دامن می‌زدند، و گمراهان، آن را هدایت می‌کردند و اکنون این علی است که قهرمانان جنگاور، پیرامونش را گرفته‌اند.
پس از نافرمانی معاویه، با این که امیرمومنان علی (علیه‌السلام) برای رفتن به شام جهت نبرد عجله داشتند؛ اما مردم ترسیدند و خواستند که در کوفه بمانند، این در حالی بود که پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint و افرادی هم چون مالک اشتر و عدی بن حاتم و عمرو بن حمق خزاعی، سعید بن قیس همدانی بدون ترس از دشمن، با اعلان جان فشانی گفتند: آرزویمان این است که بر دشمنانت پیروز شویم یا در رکابت کشته شویم.

[۱۷] کوفی، ابو محمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۵۱۰، تحقیق:علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱/۱۹۹۱، چاپ اول.

در جریان جنگ صفین، هانی با افرادی از اهل یمن درباره تغییر ریاست قبیله کنده و ربیعه با امیرمومنان علی (علیه‌السلام) گفتگو کردند.

[۱۸] منقری، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ص۱۳۷، تحقیق عبد السلام محمد هارون، القاهره، المؤسسه العربیه الحدیثه، ۱۳۸۲، چاپ دوم.

دربار زندگی او تا ورود مسلم‌ بن عقیل به کوفه، در جریان واقع کربلا ، اطلاعات اندکی وجود دارد. وی در جنگ جمل

[۱۹] ‌کوفی، ابو محمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ‌ص۴۰.

و صفّین

[۲۰] منقری، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ج۱، ص۱۳۷.

حضور داشت و در صفّین، امام علی (علیه‌السلام) با او مشورت می‌کرد. هنگامی که امام، اشعث‌ بن قیس را از ریاست دو قبیل ربیعه و کنده بر کنار کرد، هانی به امام پیشنهاد داد جانشینی همتای اشعث برای ریاست این دو قبیله انتخاب کند.

[۲۱] منقری، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ج۱، ص۱۳۷.

هانی یکی از ارکان قیام حجر بن عدی بر ضد ابن‌زیاد بود.

[۲۲] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، ج۵، ص۲۴۷.

زمانی که معاویه برای پسرش، یزید، از مردم کوفه بیعت می‌گرفت، هانی از مخالفان بود و حتی می‌گفت که از معاویه برای انجام دادن این کار تعجب می‌کند و خصوصیات زشت یزید را بر می‌شمرد.

[۲۳] مسکویه، ابوعلی، تجارب‌الامم، ج۲، ص۳۲.

[۲۴] ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۸، ص۴۰۷.

[۲۵] تستری، محمدتقی، قاموس‌الرجال، ج۱۰، ص۴۹۱.

پدر هانی

پدرش عروه، نیز از شیعیان بنام بود و همراه حجر بن عدی قیام کرد. معاویه قصد کشتن او نمود ولی با وساطت زیاد بن ابیه نجات یافت.

[۲۶] سماوی، محمد بن طاهر، ابصار العین، ج۱، ص۱۴۰.

بدین سبب پس از آمدن ابن‌زیاد به کوفه هانی به او گفت: چون پدرت به پدرم خدمت کرده اکنون قصد تلافی آن را دارم و آن این است که خانواده و اموالت را برداری و صحیح و سالم به شام بروی چون اولی‌تر از تو آمده است.

[۲۷] محلاتی، ذبیح الله، فرسان الهیجاء، ج۲، ص۱۴۰.

موقعیت اجتماعی هانی

پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint علاوه بر خصوصیات بارز شخصی، از مقام و جایگاه والایی میان کوفیان، مخصوصا در قبیله «مراد» برخوردار بود و رهبری آنان را برعهده داشت. تا آن جا که می‌گویند، هنگامی که قصد رفتن به جایی را داشت، چهار هزار سواره و هشت هزار پیاده در رکاب او حاضر بودند، و زمانی که هم پیمانان خود را از قبیله «کنده» فرا می‌خواند، سی هزار مرد زره پوش به سوی او حرکت می‌کردند.

[۲۸] مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۵۹، تحقیق: اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹، چاپ دوم.

هانی بـه سبب پناه دادن کثیر بن شهاب مذحجی، از سوی معاویه تهدید به قتل شد. هنگام ورود به مجلس، معاویه وی را نشناخت. پس از پراکنده شدن مردم، معاویه نزد وی آمد و پرسید: چه خواسته‌ای داری؟ وی گفت: من پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint‌ام که نزد شما آمده‌ام. گفت: امروز آن روزی نیست که پدرت می‌گفت :
ارجل جمیی و اجز ذیلی و تحمی شکتی افق کمیت امشی فی سراه بنی غطیف اذا ما سامنی ضیم ابیت
موهای سرم را شانه می‌زنم و لباس بلندم را بر زمین می‌کشم و اگر کسی در مورد من قصد سویی داشته باشد، افقی خونین مرا حمایت می‌کند. میان جنگاوران سرتا پا مسلح غطیف، گام بر می‌دارم و اگر جور و ستمی متوجه‌ام شود، زیر بار نخواهم رفت.
هانی گفت: من اکنون عزیزتر از آن روز هستم. معاویه گفت: به چه چیز؟ وی گفت به واسطه اسلام، معاویه گفت: کثیر بن شهاب کجاست؟ وی پاسخ داد: نزد من در اردوگاهت.
مـعـاویـه وی را مـامـور رسـیـدگـی بـه خـیـانـت مـذحـجـی کـرد و گـفـت: قـسـمـتـی از اموال مسروقه را بگیر و بخشی را به او ببخش.

[۲۹] سماوی، محمد بن طاهر، ابصار العین، ج۱، ص۱۴۰.

[۳۰] محلاتی، ذبیح الله، فرسان الهیجاء، ج۲، ص۱۳۹- ۱۴۰.

[۳۱] زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۸، ص۶۸، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۹، چاپ دوم.

موقعیت اجتماعی هانی آن چنان بود که با نهضت امام حسین (علیه‌السلام) پیوند خورد و همین امر سبب جاودانگی وی شد. از این رو، شهرت وی در کتب تاریخی بیشتر در ماجرای شهادت امام حسین (علیه‌السلام) است. (القصه مشهوره فی جزء مقتل الحسین)

[۳۲] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۴۴۵، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، چاپ اول.

همراهی با نهضت امام حسین

هانی با این که در روز عاشورا نبود اما با قیام امام حسین (علیه‌السلام) همراهی کرد.

هانی میزبان مسلم

مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (علیه‌السلام) که در ابتدای ورود به کوفه به منزل مختار ثقفی وارد شده بود، (ابن سعد می‌گوید: حسین بن علی (علیه‌السلام) مسلم بن عقیل را به کوفه گسیل داشت و به او فرمود که در خانه پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint مرادی منزل کند.)

[۳۳] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ص۴۵۸، تحقیق:محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبه الصدیق، ۱۴۱۴/۱۹۹۳، چاپ اول، خامسه۱.

با ورود حاکم کوفه؛ یعنی عبیدالله بن زیاد به شهر کوفه، مسلم برای ادامه فعالیت هایش، منزل مختار را ترک کرد و وارد منزل پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint شد که به نظر می‌رسید، امنیتش از جاهای دیگر بیشتر بود. هر چند طبق نقل برخی گزارش‌ها هانی از آمدن مسلم به خانه‌اش خشنود نشد، زیرا تکلیف سختی بود؛ اما هانی، مسلم را پذیرفت و به وی گفت: احترام کسی چون تو مانع از آن می‌شود که از روی نادانی پاسخ رد به تو بدهم، بـایـد از عـهـده‌ ایـن کـار برآیم.

[۳۴] طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۶۲، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.

[۳۵] کوفی، ابو محمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۴۰، تحقیق:علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱/۱۹۹۱، چاپ اول.

[۳۶] دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۳۳، تحقیق:عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸.

[۳۷] اصفهانی، ابو الفرج علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ص۱۰۰، تحقیق:سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفه، بی تا.

[۳۸] اخبار الطوال، ابوحنیفه دینوری، ج۱، ص۲۳۳.

[۳۹] طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۹- ۲۷۰.

[۴۰] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۴۵.

از این پس، منزل هانی پایگاه شور و حضور مردم کوفه شد. گزارش شده هیجده هزار تن از کوفیان به صورت مخفی با مسلم بن عقیل بیعت کردند.

[۴۱] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ص۴۵۹.

[۴۲] دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۳۵، تحقیق:عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸.

[۴۳] طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۷۵، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.

که در این هنگام مسلم تصمیم برقیام داشت؛ ولی هانی او را از عجله کردن بر حذر داشت.

[۴۴] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۴۲، تحقیق:لجنه من اساتذه النجف الاشرف، النجف الاشرف، مطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶/۱۹۵۶.

هانی و مسئله ترور حاکم کوفه

پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint در زمانی که مسلم در خانه‌اش بود، دوست و رفیقش شریک بن اعور بصری که با عبیدالله ابن زیاد از بصره به کوفه آمده بود را به خانه‌اش برد. در این میان هانی بیمار شـد و عـبـیـدالله بن زیاد به عیادت وی آمد.
عماره بن عبید سلولی به هانی گفت: هدف از گـرد آمـدن مـا کـشـتـن‌ ایـن ستمگر است، اکنون که خداوند او را در چنگ تو قرار داده خـونـش را بـریـز! هانی گفت: نمی‌خواهم در خانه من کشته شود. (در گزارش‌ها چنین آمده: زمانی که ابن زیاد به کوفه رسید و از بیماری هانی مطلع شد به عیادت او رفت. هانی، به مسلم بن عقیل و یارانش گفت: هنگامی که ابن زیاد نزد من نشست و آرام گرفت، علامت می‌دهم که: «آبم دهید». شما بیرون بیایید و او را بکشید. هنگامی که ابن زیاد آمد و نشست، پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint گفت: مرا آب دهید. پس بیرون نیامدند و دیگر بار گفت: آبم دهید، چرا تاخیر می‌کنید؟ سپس گفت: آبم دهید اگر چه به قیمت جانم تمام شود. ابن زیاد فهمید و برخاست و از نزد وی رفت. هانی به مسلم گفت: ابن زیاد به عیادت من می‌آید این شمشیر را بگیر زمانی که عمامه‌ام را پرتاب کردم او را با شمشیر از پا در آور.)

[۴۵] طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۶۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.

[۴۶] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۳، بیروت، دار صادر، بی تا.

[۴۷] قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، ج۳، ص۵۶، تحقیق:سید علی جمال اشرف الحسینی، دار الاسوه للطباعه والنشر، ۱۴۱۶، چاپ اول.

[۴۸] طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۰- ۲۷۱.

هفته بعد شریک بن اعور هم بیمار شد، ابن زیاد پس از اطلاع به وی پیغام داد که هنگام شب برای عیادتش، به خانه هانی خواهد آمد.
شریک به مسلم گفت: این بدکار امشب به عیادت من می‌آید وقتی نشست بیا و خونش را بریز. شب هنگام، زمانی که عبیدالله به عیادت شریک آمد، مسلم هم برخاست که در جای دیگر مخفی شود. شریک هم به مسلم گفت: هرگز این فرصت را از دست نده، ولی پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint برخاست و گفت: نمی‌خواهم در خانه من کشته شود. گویا این کار را زشت می‌شمرد.
وقتی عبیدالله بن زیاد آمد و بنشست، از بیماری شریک پرسید، (در این جا در گزارشی دیگر چنین آمده: مسلم خواست حمله کند تا عبدالله را به قتل برساند ولی هانی نگذاشت و گفت: من نسبت به زن و بچه‌های خانه‌ام نگرانم. پس مسلم شمشیرش را انداخت و نشست. شریک رمز حمله را با این شعر گفت: ما تنظرون بسلمی عند فرصتها فقد و فی ودها و استوسق الصرم…)

[۴۹] کوفی، ابو محمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۴۳، تحقیق:علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱/۱۹۹۱، چاپ اول.

چون پرسش‌های وی طولانی شد، شریک شعری که تلویحا او را برای انجام عملش تشویق می‌کرد، تکرار نمود:
ما تنظرون بسلمی لا تحیوها اسقونیها و ان کانت بها نفسی
در چه انتظار دارید که به سلمی درود نمی‌فرستید! آبم دهید و سیرابم کنید اگر چه جانم در آید.
عبیدالله که متوجه نشده بود، گفت: به نظر شما هذیان می‌گوید؟ هانی گفت: خدایت قرین صلاح بدارد، آری از سحرگاه تاکنون کارش همین است. آن گاه عبیدالله برخاست و برفت و مسلم بیامد. شریک گفت: چرا خونش را نریختی؟ گفت: به دو سبب، یکی این که هانی خوش نداشت که در خانه او کشته شود، دیگر حدیثی که مردم از پیمبر خدا آورده‌اند که ایمان، غافل کشی را روا نمی‌دارد و مؤمن به غافلگیری نمی‌کشد.
هانی گفت: به خدا اگر او را کشته بودی فاسق بدکاره‌ای را کشته بودی؛ ولی دوست نداشتم در خانه‌ام کشته شود.

[۵۰] دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۳۵ – ۲۳۳، تحقیق:عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸.

[۵۱] طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۱.

بازداشت هانی

هانی پیش از آمدن مسلم به خانه‌اش با ابن‌زیاد رفت و آمد داشت و هر روز صبح و شام نزد او می‌رفت. پس از آن، بر جان خویش ترسید و خود را به بیماری زد و دیگر نزد او نرفت. ابن‌زیاد که از راه جاسوسی غلامش، معقل (غلام ابن‌زیاد) معقل از جای مسلم در خانه هانی با خبر شده بود، به خاصّانش گفت: چرا هانی دیده نمی‌شود؟ گفتند: بیمار است. گفت: اگر می‌دانستم به عیادتش می‌رفتم، ولی شنیده‌ام که خوب شده است و هر روز بیرون خانه می‌نشیند! آنگاه به محمد بن اشعث، اسماء بن خارجه

[۵۲] دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۳۶، تحقیق:عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸.

[۵۳] طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۶۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.

و عمرو بن حجاج،

[۵۴] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۴۷، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، چاپ اول.

[۵۵] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۲۷۱، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، چاپ اول.

که دخترش روعه همسر هانی بود، گفت: نزد هانی بروید و به وی بگویید: حق ما را فرو نگذارد، زیرا من دوست ندارم مردی چون او از بزرگان عرب، نزد من تباه گردد. آن‌ها سوی هانی آمدند و هنگام غروب که هانی بر در خانه نشسته بود ضمن دیدار از وی گفتند: چرا به دیدار امیر نمی‌آیی او از تو یاد کرده و می‌گوید: «اگر می‌دانستم که وی بیمار است به عیادتش می‌رفتم» هانی گفت: کسالت مانع بوده است. گفتند شنیده است که تو بهبودی یافته‌ای و هر روز عصر بر در خانه می ‌نشینی و چنین پندارد که در رفتن نزد او کندی و سستی ورزیده‌ای، و سلطان چنین چیزی را تحمل نمی ‌کند. تو را سوگند می ‌دهیم که هم اکنون با ما سوار شوی تا بدیدنش برویم. هانی جامه خواست و پوشید و بر استر نشست. چون نزدیک کاخ رسید احساس خطر کرد و به حسان بن اسماء بن خارجه گفت: ای برادرزاده به خدا من از این مرد هراس و اندیشه دارم، تو چه می‌پنداری؟ گفت: عمو، به خدا من هیچ ترسی برای تو ندارم. هراس به دل راه مده، تو بی گناهی، چون هانی بر ابن‌زیاد وارد شد، گفت: «اتَتکَ بِحائنٍ رِجُلاهُ» ضرب المثلى است عربى نخستین کسى که این سخن را گفت حارث بن جبله یا عبید بن ابرص بود کنایه از این که: بپاى خود به سوى مرگ آمدى. در حالی که شریح قاضی نیز حضور داشت به سوی هانی نظر افکند و این شعر را خواند:
ارید حِباءَهُ -جباته- و یُریدُ قَتْلىِ عِذیرَکَ مِن خلیلک مِن مُرادِ
من عطای -زندگی‌- او را می‌خواهم ولی او اراده کشتن مرا دارد، عذر خود را نسبت به دوست مرادی بیاور.
ابن‌زیاد در آغاز ورودش به کوفه هانی را گرامی می‌داشت و به وی مهربانی می‌کرد.

[۵۶] مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۵۷، تحقیق: اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹، چاپ دوم.

-از این رو- هانی گفت: ای اسیر چه شده است؟ گفت: هانی! دست بردار! این کار چیست که در خانه‌ات به زیان یزید و همه مسلمانان اقدام می‌کنی؟ مسلم بن عقیل] را به خانه برده و سلاح و نیرو در خانه‌های اطراف خود فراهم می‌کنی و می‌پنداری که این کارها بر من پوشیده می‌ماند؟ هانی گفت: من چنین کاری نکرده‌ام و مسلم بن عقیل نزد من نیست.
گفت: چرا، چنین است. سخن در این باره میان آن‌ها به درازا کشید و هانی بر انکار خود باقی بود. دراین هنگام ابن‌زیاد غلامش، همان معقل (غلام ابن‌زیاد) معقل جاسوس را خواست، چون آمد، ابن‌زیاد به هانی گفت: این مرد را می‌شناسی؟ گفت: آری و دانست که او جاسوس ابن‌زیاد بوده و خبرهای ایشان را به او داده است. لختی سر را به زیر افکند و نتوانست چیزی بگوید. چون به خود آمد، گفت: سخنم را بشنو و باور کن که به خدا دروغ نمی‌گویم. به خدا سوگند، من مسلم را به خانه خود دعوت ننموده‌ام و هیچ گونه اطلاعی از کار او نداشتم تا آن که آمد و از من خواست به خانه‌ام بیاید. من شرم کردم او را راه ندهم و از وی پذیرایی ننمایم. -روی رسم عرب نمی‌توانستم او را راه ندهم‌-؛ بدین جهت از او پذیرایی کردم و پناهش دادم و جریان کار وی چنان است که به گوش تو رسیده و می‌دانی، اگر می‌خواهی هم اکنون با تو پیمان محکمی می‌بندم که اندیشه بدی نداشته باشم و غائله‌ای به راه نیندازم به نزدت آمده و دست در دستت نهم و چنانچه خواسته باشی گروی نزد تو بگذارم بروم و بازگردم، پیش مسلم رفته، و او را دستور دهم که از خانه من به هر کجا می‌خواهد، برود. ذمّه خود را از او بردارم آن گاه نزد تو بازگردم. ابن‌زیاد گفت: به خدا باید او را نزد من آری! هانی گفت: نه به خدا قسم نخواهم آورد! چون سخن میان آن‌ها طولانی شد، مسلم بن عمرو باهلی، که در کوفه، -هیچ مهاجر- شامی و بصری‌ای جز او نبود، برخاست و گفت: خدا کار امیر را اصلاح کند. مرا با وی در جای خلوتی تنها بگذار تا در این باره با وی گفت و گو کنم. سپس برخاست و در گوشه خلوتی که ابن‌زیاد آن‌ها را می‌دید با او گفت و گو پرداخت. چون صدای آن دو بلند می‌شد ابن‌زیاد می‌شنید که چه می‌گویند. مسلم بن عمرو به هانی گفت: ای هانی تو را به خدا سوگند] خود را به کشتن مده و قبیله‌ات را دچار اندوه مساز! این مرد -مسلم بن عقیل- با این گروه که می‌بینی پسر عمو است و این‌ها او را نمی‌کشند و زیانی به وی نمی‌رسانند. پس او را به این‌ها بسپار؛ این کار بر تو عار نیست، زیرا جز این نیست که وی را به سلطان سپرده‌ای. هانی گفت: به خدا این کار موجب ننگ و سرافکندگی من است، من پناهنده و میهمانم را به دشمن بسپارم، در حالی که زنده و سالم‌ام، می‌شنوم و می‌بینم، بازویم قوی و یاورانم بسیار است! به خدا اگر تنها باشم و یاوری نداشته باشم او را به شما نمی‌سپارم تا در راه او بمیرم. مسلم بن عمرو و او را سوگند می‌داد و او می‌گفت: به خدا هرگز وی را به ابن‌زیاد نسپارم. ابن‌زیاد سخن وی را شنید و گفت: او را نزدیک من بیاورید. چون نزدیک بردند، ابن‌زیاد گفت: یا باید او را نزد من آوری یا گردنت را خواهم زد، هانی گفت: به خدا شمشیرهای برنده در اطراف خانه تو فراوان گردد. ابن‌زیاد گفت: وای بر تو مرا از شمشیرهای برّنده می‌ترسانی؟ هانی می ‌پنداشت که قبیله‌اش به یاری وی بر می‌خیزند و به دفاع از وی می‌ پردازند. ابن‌زیاد گفت: او را نزدیک من آرید. چنین کردند، چون او نزدیک شد، با چوبدستی آن قدر به سرو صورتش زد که بینی او شکست. هانی دست به شمشیر یکی از سربازان ابن‌زیاد برد ولی او اجازه نداد هانی آن را بگیرد. سپس عبیدالله به هانی گفت: پس از آن که همه خارجی‌ها نابوده شده‌اند، خارجی شده‌ای؟ خون تو بر ما حلال است، او را بکشانید و ببرید! او را کشاندند و به اتاقی افکندند و در را بستند. ابن‌زیاد گفت: نگهبانی بر وی بگمارید و چنین کردند.
حسان بن اسماء برخاست و گفت: بهانه خارجی‌گری را درباره هانی کنار گذار! به ما فرمان دادی که او را نزد تو آوردیم و آنگاه بینی و روی او را شکستی و خونش را به محاسنش جاری کردی و قصد کشتن وی را داری؟ عبیدالله گفت تو اینجا هستی! دستور داد او را نیز مورد ضرب و شتم قرار داده، سپس رهایش کرده به زندان انداختند.
محمد بن اشعث گفت: هر چه امیر بپسندد چه به سود یا زیان ما باشد چون امیر بزرگ و مِهتر ما است ما به آن خشنودیم.

محاصره کاخ ابن زیاد

عمرو بن حجاج با شنیدن این خبر که هانی به قتل رسیده است، با قبیله مذحج کاخ ابن‌زیاد را به محاصره درآوردند. او فریاد زد که من عمرو بن حجاج‌ام و این‌ها سواران (و جنگجویان) قبیله مذحج‌اند؛ ما از پیروی خلیفه دست برنداشته و از مسلمانان جدا نگشته‌ایم -چرا باید بزرگ ما هانی کشته شود؟- به ابن‌زیاد گفتند: قبیله مذحج بر در کاخ ریخته‌اند! ابن‌زیاد به شریح قاضی گفت: نزد بزرگشان (هانی) برو و او را ببین و سپس بیرون رو و به آن‌ها بگو که او زنده است و کشته نشده است. شریح، در حالی که جاسوسی از غلامان ابن‌زیاد برای او گماشته شده بود که آنچه می‌گوید ثبت کند به اتاق هانی آمد و او را دید. هانی با دیدن شریح گفت: ای خدا! ای مسلمانان! قبیله من هلاک شدند! کجایند دیندارن؟ کجایند مردم شهر؟ این سخنان را می‌گفت وخون بر محاسنش جاری بود که صدای فریاد واغوثا از بیرون کاخ شنیده شد، گفت: به گمانم این فریاد قبیله مذحج و پیروان مسلمان من است. اگر ده نفر نزد من بیایند مرا رها خواهند کرد و به شریح گفت: از خدا بترس! ابن‌زیاد مرا خواهد کشت! شریح که این سخن را شنید نزد قبیله مذحج آمد و گفت: چون امیر آمدن شما و سخنان‌تان را درباره بزرگتان شنید به من فرمان داد تا نزد او روم، من پیش او رفته و وی را دیدم. او به من فرمان داد تا شما را ببینم و به اطلاعتان برسانم که او زنده است و این که به شما گفته‌اند او کشته شده، دروغ است! عمرو بن حجاج و همراهانش گفتند: اکنون که کشته نشده خدا را سپاس گزاریم و سپس پراکنده شدند.

شهادت مسلم بن عقیل

عبدالله بن حازم می‌گوید: به خدا من فرستاده مسلم بن عقیل بودم که به قصر آمدم تا ببینم هانی چه شده است، چون دیدم او را زدند و به زندان افکندند، بر اسب خویش سوار شدم و نخستین کسی بودم که نزد مسلم بن عقیل رفته و خبرها را به وی دادم، دیدم زنانی از قبیله مراد انجمن کرده و فریاد، یا عبرتاه، یا ثکلاه سر می‌دادند. من بر مسلم وارد شدم و خبر هانی را به وی دادم. به من فرمود در میان پیروانش که در خانه‌های اطراف خانه هانی پر بودند و شمار آن‌ها به چهارهزار نفر می‌رسید، فریاد زنم. به منادی خود فرمود: فریاد یا مَنصور امِت (ای یاری شده بمیران) را سر دهد. من فریاد زدم، «یا منصور امت» مردم کوفه یکدیگر را خبر کردند. چیزی نگذشت که مسجد و بازار پر شد و در میان کاخ تنها سی تن نگهبان و بیست تن از سران کوفه بودند. ابن‌زیاد سران کوفه را دید، و آنان -با تطمیع و تهدید- مردم را از دور مسلم پراکنده کردند. به گونه‌ای که هنگام نماز مغرب فقط سی نفر با وی در مسجد نماز گزاردند و چون از مسجد بیرون آمد حتی یک نفر هم با وی نماند! در کوچه‌های کوفه حیران و سرگردان بود، تا آن که طوعه وی را به خانه برد. پسر طوعه جریان را برای پسر محمد بن اشعث بازگفت و او موضوع را به ابن‌زیاد گفت. ابن‌زیاد دستور دستگیر کردن مسلم و سپس به شهادت رساندن وی را داد.

شهادت هانی

پس از شهادت مسلم بن عقیل، عبید الله بن زیاد با خیالی آسوده اراده کرد تا هانی را به قتل برساند. در این بین محمد بن اشعث هر چه وساطت کرد و جایگاه ویژه او در میان قبیله‌اش را یادآور شد، موثر واقع نشد. عبیدالله دستور داد تا هانی را در بازار شهر، محلی که گوسفندان را خرید و فروش می‌کردند، ببرند و گردنش را بزنند.
هنگامی که، هانی را برای اجرای حکم می‌بردند، پیوسته دوستان و هوادارانش را به یاری می‌طلبید و فریاد می‌زد: ‌ای قبیله مذحج! کجایید من یاوری از قبیله مذحج ندارم.
همان گونه که گذشت، با این که پاورپوینت کامل هانی بن عروه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint یکی از بزرگان کوفه بود؛ ولی با کمال بی وفایی هیچ کس شهامت یاری رساندن به او را نداشتند.
چون هانی دید کسی به یاریش بر نمی‌خیزد دستان بسته خود را باز کرد و گفت: عصا یا کارد یا سنگی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.